۸۸٬۰۰۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'فرا گرفت' به 'فراگرفت') |
جز (جایگزینی متن - 'روش ها' به 'روشها') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
در نیمه نخست سده ۲ق/ ۸م گذار [[فقه]] از مرحله آغازین خود به مرحله «فقه تقدیری» یا نظامگرا، تحولی سریع بود که گرایشی گسترده به رأی و شیوههای هنوز نامدون اجتهادی را به همراه داشت و همین امر به نوبه خود، اختلافاتی گسترده در فتاوی، و نابسامانی هایی در امر قضا را موجب شده بود. اگرچه در آغاز این سده، اندیشه «اختلاف امتی رحمه»، در محافل فقهی پذیرشی قابل ملاحظه داشت، اما گستردگی تشتت آراء و اختلاف شیوهها در [[قضا]] و [[فتوا]]، برخی از صاحبنظران را به هراس انداخته بود. | در نیمه نخست سده ۲ق/ ۸م گذار [[فقه]] از مرحله آغازین خود به مرحله «فقه تقدیری» یا نظامگرا، تحولی سریع بود که گرایشی گسترده به رأی و شیوههای هنوز نامدون اجتهادی را به همراه داشت و همین امر به نوبه خود، اختلافاتی گسترده در فتاوی، و نابسامانی هایی در امر قضا را موجب شده بود. اگرچه در آغاز این سده، اندیشه «اختلاف امتی رحمه»، در محافل فقهی پذیرشی قابل ملاحظه داشت، اما گستردگی تشتت آراء و اختلاف شیوهها در [[قضا]] و [[فتوا]]، برخی از صاحبنظران را به هراس انداخته بود. | ||
درست در آغاز سده ۲ق، جمعی از عالمان در مکتوبی خطاب به خلیفه وقت [[عمر بن عبدالعزیز]]، از وی درخواستند تا مردم را بر مذهبی واحد گرد آورد، اما او این امر را به مصلحت نیافت و با نامههایی که به سرزمین های مختلف ارسال داشت، اختلاف میان [[مذاهب]] بومی را به رسمیت شناخت. <ref>دارمی، عبدالله، سنن، ج۱، ص۱۵۱.</ref> در سالهای آغازین خلافت عباسی (بین ۱۳۶-۱۴۲ق/ ۷۵۳-۷۵۹م) ابنمقفع، نویسنده نامدار ایرانی در رسالهای خطاب به خلیفه منصور، با اشاره به دامنه آشفتگی ها در قضا، خلیفه را ترغیب کرد تا شیوههای قضایی و | درست در آغاز سده ۲ق، جمعی از عالمان در مکتوبی خطاب به خلیفه وقت [[عمر بن عبدالعزیز]]، از وی درخواستند تا مردم را بر مذهبی واحد گرد آورد، اما او این امر را به مصلحت نیافت و با نامههایی که به سرزمین های مختلف ارسال داشت، اختلاف میان [[مذاهب]] بومی را به رسمیت شناخت. <ref>دارمی، عبدالله، سنن، ج۱، ص۱۵۱.</ref> در سالهای آغازین خلافت عباسی (بین ۱۳۶-۱۴۲ق/ ۷۵۳-۷۵۹م) ابنمقفع، نویسنده نامدار ایرانی در رسالهای خطاب به خلیفه منصور، با اشاره به دامنه آشفتگی ها در قضا، خلیفه را ترغیب کرد تا شیوههای قضایی و روشهای دستیابی بر حکم را مدون سازد و آن را به سان دستور عملی به همگان ابلاغ نماید. <ref>عبدالله بن مقفع، رسالة فی الصحابة، ج۱، ص۱۲۵-۱۲۶.</ref> | ||
اما تدوین و یک سو سازی | اما تدوین و یک سو سازی روشها، چه در قضا و چه در فتوا، با روشی که [[ابنمقفع]] پیشنهاد میکرد، در آن روزگار جامه عمل به خود نپوشید و شاید در جوامع گوناگون اسلامی، با وجود پراکندگی گرایشها و گوناگونی اوضاع اجتماعی، اساساً چنین پیشنهادی عملی هم نبود؛ ولی در ادامه مسیر، از میانه سده ۲ق که فقه به مرحله تدوین و نظامپذیری پای نهاده بود، شرایط پایگرفتن شیوههای نظری یا اصول را اقتضا داشت. همانگونه که در عصر تابعان، «اصحاب ارأیت» در صدد یافتن نظامی فقهی با برخورداری از ارتباطی قانونمند میان مسائل، و توانایی پاسخگویی به پرسشهای احتمالی بدون محدود شدن در حصار مصادیق بودند، اخلاف آنان، یعنی اصحاب رأی، از میانه سده ۲ق همسو با تدوین فقه، نخستین پایههای دانش اصول را برنهادند | ||
=نقش اصحاب رأی در بنیاد علم اصول= | =نقش اصحاب رأی در بنیاد علم اصول= | ||
اگر در بحث از نخستین بنیادها، مقصود یافتن نخستین آثار تألیف شده با موضوعی اصولی باشد، حتی نمونههای قابل تردید از چنین آثاری را جز در نیمه دوم سده ۲ق نمیتوان یافت؛ اما جای سخن نیست که میان مرحله ناپختگیِ | اگر در بحث از نخستین بنیادها، مقصود یافتن نخستین آثار تألیف شده با موضوعی اصولی باشد، حتی نمونههای قابل تردید از چنین آثاری را جز در نیمه دوم سده ۲ق نمیتوان یافت؛ اما جای سخن نیست که میان مرحله ناپختگیِ روشهای نظری در فقهِ آغاز قرن ۲ق و مرحله تألیف آثار اصولی، باید منزلتی را تصور کرد که در آن عالمانی با بحث های پیگیر در محاضرات فقهی خود، راه را برای تدوینکنندگان اصول کوبیدهاند. اگر از تک نگاری ها و بحث های پراکنده در پارهای مسائل مورد منازعه، چون قیاس - که نمونههای آنها از میانه سده ۲ق گزارش شده است - بگذریم، نام دو تن از فقیهان اصحاب رأی به عنوان آغازگر جریان تدوین در زمینه اصول فقه در نیمه دوم آن سده به چشم میآید که نخستین آنها ابویوسف (د ۱۸۲ق/ ۷۹۸م) و دومین محمد بن حسن شیبانی است که کوشش آنان را باید الهام گرفته از محاضرات محفل [[ابوحنیفه]] تلقی کرد. ابوحنیفه، پیشوای اصحاب رأی، اگرچه خود تألیفی در اصول فقه نپرداخت، ولی بررسی و تحلیل فقه برجای مانده از وی، نشان میدهد که در جهت نظامدهی به ساختار فقه کوفه بر پایه اصولی نظری، تا حد زیادی توفیق یافته بوده است. | ||
[[ابویوسف]] به عنوان نخستین قاضی القضات خلافت اسلامی که بر قاضیان سرزمین های گوناگون نظارت داشت، شاید ضرورت تدوین اصول نظری فقه و ایجاد وحدت رویهای نسبی میان قضات را - که پیشتر ابنمقفع بدان اشاره کرده بود - بیش از هر کس درمییافت. او که آموختههای خود از محفل ابوحنیفه را دستمایه داشت، با تألیف کتابی با عنوان ادب القاضی که نخستین کتاب اسلامی در این زمینه به شمار میآید، توانست تا حدودی مقررات و آیین قضا را تدوین نماید. بیتردید نمیتوان این نوشته را اثری در اصول فقه دانست، اما با توجه به زمانی که در باره آن سخن میرود، این اثر را باید از نخستین گامها در تدوین علم اصول قلمداد کرد. شاید اینکه برخی پیشینیان اثری در «اصول فقه» را به ابویوسف نسبت دادهاند، <ref>خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۲۴۵-۲۴۶. </ref><ref>موفق مکی، مناقب ابی حنیفه، ج۲، ص۲۴۵.</ref> اشارهای به همین تألیف او با در نظر گرفتن ارتباط آن با تدوین اصول فقه بوده باشد، اگرچه وجود اثری مستقل از وی با عنوان اصول الفقه نیز چندان دور از احتمال نمینماید. | [[ابویوسف]] به عنوان نخستین قاضی القضات خلافت اسلامی که بر قاضیان سرزمین های گوناگون نظارت داشت، شاید ضرورت تدوین اصول نظری فقه و ایجاد وحدت رویهای نسبی میان قضات را - که پیشتر ابنمقفع بدان اشاره کرده بود - بیش از هر کس درمییافت. او که آموختههای خود از محفل ابوحنیفه را دستمایه داشت، با تألیف کتابی با عنوان ادب القاضی که نخستین کتاب اسلامی در این زمینه به شمار میآید، توانست تا حدودی مقررات و آیین قضا را تدوین نماید. بیتردید نمیتوان این نوشته را اثری در اصول فقه دانست، اما با توجه به زمانی که در باره آن سخن میرود، این اثر را باید از نخستین گامها در تدوین علم اصول قلمداد کرد. شاید اینکه برخی پیشینیان اثری در «اصول فقه» را به ابویوسف نسبت دادهاند، <ref>خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۲۴۵-۲۴۶. </ref><ref>موفق مکی، مناقب ابی حنیفه، ج۲، ص۲۴۵.</ref> اشارهای به همین تألیف او با در نظر گرفتن ارتباط آن با تدوین اصول فقه بوده باشد، اگرچه وجود اثری مستقل از وی با عنوان اصول الفقه نیز چندان دور از احتمال نمینماید. |