پرش به محتوا

سادات حسنی آشنایی با سر سلسله‌های خاندان عبدالله بن حسن مثنی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'نشان دهنده' به 'نشان‌دهنده'
جز (جایگزینی متن - 'گفته اند' به 'گفته‌اند')
جز (جایگزینی متن - 'نشان دهنده' به 'نشان‌دهنده')
خط ۴۳: خط ۴۳:
==همسران عبدالله محض==
==همسران عبدالله محض==
در منابع مختلف از چهار بانو به عنوان همسران عبدالله محض یادشده است. هند دختر ابو عبیده از قبیله سرشناس بنی اسد بن عبدالعزی قریش و دختر برادرش قریبه /قرشیه دختر رکیح و ام سلمه دختر محمد بن طلحه از قبیله بنی تمیم و عاتکه دختر عبدالملک بن حارث مخزومی. بیشتر فرزندان عبدالله از همسر محبوبش هند بود واز ام سلمه نواده طلحه بن عبیدالله فرزندی نداشت.  
در منابع مختلف از چهار بانو به عنوان همسران عبدالله محض یادشده است. هند دختر ابو عبیده از قبیله سرشناس بنی اسد بن عبدالعزی قریش و دختر برادرش قریبه /قرشیه دختر رکیح و ام سلمه دختر محمد بن طلحه از قبیله بنی تمیم و عاتکه دختر عبدالملک بن حارث مخزومی. بیشتر فرزندان عبدالله از همسر محبوبش هند بود واز ام سلمه نواده طلحه بن عبیدالله فرزندی نداشت.  
هند پیش از عبدالله محض،  به همسری عبدالله بن عبدالملک(فرزند خلیفه مقتدر اموی حک65ـ86) در آمده بود و پس از مرگ در سال 100 ق وی میراث بسیاری از او داشت. به گونه‌ای هنگامیکه عبدالله بن حسن از مادرش خواست تا او برا برایش خواستگاری کند،  مادرش با توجه به توانگری عروس و تهیدستی داماد از این کار خود داری کرد و عبدالله مجبور شد که خود مستقیما به خانه ابوعبیده رود و دخترش را خواستگاری نماید. برخلاف تصور مادر عبدالله ابو عبیده و دخترش با گشاده رویی‌این داماد مشهور با اصل نسب را به شوهری هند پذیرفتند و در همان روز با یکدیگرازدواج کردند در حالیکه مادر عبدالله هنوز اطلاعی نداشت. پس از اینکه عبدالله  یک هفته را در منزل عروس خود گذراند، با سرو رویی که حکایت از دامادی می‌کرد نزد مادرش آمد و در پاسخ مادر که از دلیل تغییر ظاهرش را می‌پرسید گفت که‌این لباس ها از سوی همان کسی است که گمان نمی کردی ازدواج با من را بپذیرد. اشعار معروفی از عبدالله بن حسن درسخن با هند باقیمانده که نشان دهنده محبوبیت هند نزد عبدالله محض است. <ref>أغانی،  ابوالفرج اصفهانى،  ج‏21،  ص: 85</ref> هند مادر محمد و ابراهیم و ادریس اکبر و موسی و هارون و فاطمه و زینب و کثوم و ام کلثوم از فرزندان عبدالله است. <ref>الطبقات‏الکبرى، ج‏5، ص:386؛ نساب‏الأشراف، ج‏3، ص:75</ref>  
هند پیش از عبدالله محض،  به همسری عبدالله بن عبدالملک(فرزند خلیفه مقتدر اموی حک65ـ86) در آمده بود و پس از مرگ در سال 100 ق وی میراث بسیاری از او داشت. به گونه‌ای هنگامیکه عبدالله بن حسن از مادرش خواست تا او برا برایش خواستگاری کند،  مادرش با توجه به توانگری عروس و تهیدستی داماد از این کار خود داری کرد و عبدالله مجبور شد که خود مستقیما به خانه ابوعبیده رود و دخترش را خواستگاری نماید. برخلاف تصور مادر عبدالله ابو عبیده و دخترش با گشاده رویی‌این داماد مشهور با اصل نسب را به شوهری هند پذیرفتند و در همان روز با یکدیگرازدواج کردند در حالیکه مادر عبدالله هنوز اطلاعی نداشت. پس از اینکه عبدالله  یک هفته را در منزل عروس خود گذراند، با سرو رویی که حکایت از دامادی می‌کرد نزد مادرش آمد و در پاسخ مادر که از دلیل تغییر ظاهرش را می‌پرسید گفت که‌این لباس ها از سوی همان کسی است که گمان نمی کردی ازدواج با من را بپذیرد. اشعار معروفی از عبدالله بن حسن درسخن با هند باقیمانده که نشان‌دهنده محبوبیت هند نزد عبدالله محض است. <ref>أغانی،  ابوالفرج اصفهانى،  ج‏21،  ص: 85</ref> هند مادر محمد و ابراهیم و ادریس اکبر و موسی و هارون و فاطمه و زینب و کثوم و ام کلثوم از فرزندان عبدالله است. <ref>الطبقات‏الکبرى، ج‏5، ص:386؛ نساب‏الأشراف، ج‏3، ص:75</ref>  
از ام سلمه دختر محمد بن طلحه همسر دیگر عبدالله نیز یاد شده که در عین تندخوئی اش نزد شوهرش بسیار عزیز بود. نقل شده ام سلمه بسیار با عبدالله تندی می‌کرد و با خشم با او سخن می‌گفت و عبدالله از او حساب می‌برد و با او مخالفت نمی کرد. گویند روزی عبدالله ام سلمه را سرخوش و شاد و دید و خواست تا با استفاده از فرصت از تند خوئی‌اش شکایت کند در همین حال به او گفت:ای دختر محمد به خدا آتش به قلبم می‌زند. . . هند درحالیکه با خشم به او خیره شده بود در میان سخنش گفت: چه چیزی قلبت را آتش می‌زند و عبدالله از او ترسید و به جای آنچه در دل داشت گفت:«دوستی ابوبکر صدیق.» ‌اینگونه از خشم ام سلمه نجات یافت. <ref>لأغانی،  ابوالفرج اصفهانى،  ج‏21،  ص: 79</ref>  
از ام سلمه دختر محمد بن طلحه همسر دیگر عبدالله نیز یاد شده که در عین تندخوئی اش نزد شوهرش بسیار عزیز بود. نقل شده ام سلمه بسیار با عبدالله تندی می‌کرد و با خشم با او سخن می‌گفت و عبدالله از او حساب می‌برد و با او مخالفت نمی کرد. گویند روزی عبدالله ام سلمه را سرخوش و شاد و دید و خواست تا با استفاده از فرصت از تند خوئی‌اش شکایت کند در همین حال به او گفت:ای دختر محمد به خدا آتش به قلبم می‌زند. . . هند درحالیکه با خشم به او خیره شده بود در میان سخنش گفت: چه چیزی قلبت را آتش می‌زند و عبدالله از او ترسید و به جای آنچه در دل داشت گفت:«دوستی ابوبکر صدیق.» ‌اینگونه از خشم ام سلمه نجات یافت. <ref>لأغانی،  ابوالفرج اصفهانى،  ج‏21،  ص: 79</ref>  
==فرزندان عبدالله محض==
==فرزندان عبدالله محض==
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۱۷۵

ویرایش