پرش به محتوا

نیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۴۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ مارس ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'می گیرد' به 'نمی‌گیرد'
جز (جایگزینی متن - 'می رود' به 'می‌رود')
جز (جایگزینی متن - 'می گیرد' به 'نمی‌گیرد')
خط ۲۶: خط ۲۶:
برای روشن شدن مفهوم و جایگاه حقیقی نیت در افعال ارادیی که در آن ها «نیت» وجود دارد مثالی طرح می کنیم: هنگامی که به شخصی سلام می کنیم، این سلام، ظاهری دارد و باطنی. باطن آن یعنی مقصود حقیقی از انجام این فعل، تنها و تنهابرای ماوخداوند معلوم است.فرض کنیم که این سلام کردن برای این است که به واسطه آن، به مقام و ریاستی برسیم. در این جا گفته می شود که این «سلام» به نیت رسیدن به ریاست و مقام، صورت گرفته است. آنچه مهم و مورد نظر ماست این است که ببینیم مفهوم نیت دراین سلام حقیقتا به چه معناست و از چه مقوله ای است و یا منشا انتزاع آن چیست؟
برای روشن شدن مفهوم و جایگاه حقیقی نیت در افعال ارادیی که در آن ها «نیت» وجود دارد مثالی طرح می کنیم: هنگامی که به شخصی سلام می کنیم، این سلام، ظاهری دارد و باطنی. باطن آن یعنی مقصود حقیقی از انجام این فعل، تنها و تنهابرای ماوخداوند معلوم است.فرض کنیم که این سلام کردن برای این است که به واسطه آن، به مقام و ریاستی برسیم. در این جا گفته می شود که این «سلام» به نیت رسیدن به ریاست و مقام، صورت گرفته است. آنچه مهم و مورد نظر ماست این است که ببینیم مفهوم نیت دراین سلام حقیقتا به چه معناست و از چه مقوله ای است و یا منشا انتزاع آن چیست؟


برای این منظور، به تجزیه و تحلیل عناصری که در صدور این فعل یعنی «سلام کردن» دخیل اند می پردازیم: در واقع قبل از بیان سلام، برای ما تصوراتی حاصل می شود. در بین خود این تصورات نیز، منطقا ترتیبی وجود دارد. نخست تصوری از مطلوب، یعنی ریاست و مقام در ذهن ما حاصل می شود. سپس، تصور «سلام» به عنوان وسیله ای برای رسیدن به مطلوب برای ما حاصل می شود. و سرانجام، تصدیق به مفید بودن «سلام» صورت می گیرد که این ها همه از مقوله علم اند. این علم - چنانکه گفتیم - هر چند خود، میل آفرین نیست، اما شرط جوشش میل به انجام عمل، یعنی سلام کردن است. این میل نیز وقتی شدید شد، نفس دستور انجام عمل را به اعضاء مربوطه یعنی دهان و لب و زبان و... می دهد که این همان مرحله اراده نفس است.
برای این منظور، به تجزیه و تحلیل عناصری که در صدور این فعل یعنی «سلام کردن» دخیل اند می پردازیم: در واقع قبل از بیان سلام، برای ما تصوراتی حاصل می شود. در بین خود این تصورات نیز، منطقا ترتیبی وجود دارد. نخست تصوری از مطلوب، یعنی ریاست و مقام در ذهن ما حاصل می شود. سپس، تصور «سلام» به عنوان وسیله ای برای رسیدن به مطلوب برای ما حاصل می شود. و سرانجام، تصدیق به مفید بودن «سلام» صورت نمی‌گیرد که این ها همه از مقوله علم اند. این علم - چنانکه گفتیم - هر چند خود، میل آفرین نیست، اما شرط جوشش میل به انجام عمل، یعنی سلام کردن است. این میل نیز وقتی شدید شد، نفس دستور انجام عمل را به اعضاء مربوطه یعنی دهان و لب و زبان و... می دهد که این همان مرحله اراده نفس است.


در این جا، نکاتی چند قابل توجه و دقت است و برای تبیین مفهوم حقیقی نیت بایستی مورد ملاحظه قرار گیرند:
در این جا، نکاتی چند قابل توجه و دقت است و برای تبیین مفهوم حقیقی نیت بایستی مورد ملاحظه قرار گیرند:
خط ۳۹: خط ۳۹:


=قصد و اراده=
=قصد و اراده=
به نظر می‌رسد که قصد و اراده با یکدیگر تفاوت دارند و «قصد» متقدم بر «اراده» به معنای حقیقی آن است. فعل ارادی که از ما صادر می شود، به دنبال «قصد» و اراده صورت می گیرد و - چنان که اشاره نمودیم - اراده آخرین مرحله نفسانی نسبت به فعل است. البته در مقام استعمال، گاه اراده به جای قصد نیز به کار می‌رود: [قَصَدَهُ ای اَرادَهُ]
به نظر می‌رسد که قصد و اراده با یکدیگر تفاوت دارند و «قصد» متقدم بر «اراده» به معنای حقیقی آن است. فعل ارادی که از ما صادر می شود، به دنبال «قصد» و اراده صورت نمی‌گیرد و - چنان که اشاره نمودیم - اراده آخرین مرحله نفسانی نسبت به فعل است. البته در مقام استعمال، گاه اراده به جای قصد نیز به کار می‌رود: [قَصَدَهُ ای اَرادَهُ]


آنچه مشترک بین قصد و اراده است این است که هر دو متاخر از «علم» یعنی تصور و تصدیق اند. وقتی می گوییم: «من قصد کرده ام که به فلان مکان بروم» یعنی پس از تصور مکان مذکور، تصدیق به فائده رفتن نیز نموده، شوق پیدا کرده ام که بدانجا بروم. بنابراین، در مفهوم قصد، دو عنصر علم و میل مورد توجه هستند. در این جا معمولا کلمه «تصمیم» را به معنای قصد به کار می بریم. این تصمیم و قصد، بر همه مراحل تمایل نفسانی اطلاق نمی‌شود. چون گاه می گوییم: من فائده فلان کار را تصدیق می کنم و میل هم نسبت به انجامش دارم، اما هنوز تصمیمی در مورد آن نگرفته ام. این بیان، یا حاکی از این است که تصمیم امری غیر از خود علم و میل است و یا نشانگر این است که تصمیم تنها به مرحله شدید میل، که به دنبال آن اراده صورت می گیرد، اطلاق می شود.
آنچه مشترک بین قصد و اراده است این است که هر دو متاخر از «علم» یعنی تصور و تصدیق اند. وقتی می گوییم: «من قصد کرده ام که به فلان مکان بروم» یعنی پس از تصور مکان مذکور، تصدیق به فائده رفتن نیز نموده، شوق پیدا کرده ام که بدانجا بروم. بنابراین، در مفهوم قصد، دو عنصر علم و میل مورد توجه هستند. در این جا معمولا کلمه «تصمیم» را به معنای قصد به کار می بریم. این تصمیم و قصد، بر همه مراحل تمایل نفسانی اطلاق نمی‌شود. چون گاه می گوییم: من فائده فلان کار را تصدیق می کنم و میل هم نسبت به انجامش دارم، اما هنوز تصمیمی در مورد آن نگرفته ام. این بیان، یا حاکی از این است که تصمیم امری غیر از خود علم و میل است و یا نشانگر این است که تصمیم تنها به مرحله شدید میل، که به دنبال آن اراده صورت نمی‌گیرد، اطلاق می شود.


نکته ای که باید بدان توجه نمود این است که اگرچه هر قصدی به دنبال تصور و تصدیقی صورت می گیرد، اما خود مفهوم علم در معنای «قصد» داخل نیست. به عبارت دیگر، علم از مبادی و مقدمات قصد و تصمیم است نه از اجزاء ماهوی آن.
نکته ای که باید بدان توجه نمود این است که اگرچه هر قصدی به دنبال تصور و تصدیقی صورت نمی‌گیرد، اما خود مفهوم علم در معنای «قصد» داخل نیست. به عبارت دیگر، علم از مبادی و مقدمات قصد و تصمیم است نه از اجزاء ماهوی آن.


اما در مورد اراده باید گفت که اراده ذاتا و ماهیة از مقوله میل نیست. چرا که میل نفسانی را نمی‌توان «فعل» نامید، اما اراده در حقیقت، یک فعل نفسانی است. اگرچه گاهی گفته می شود: «من اکنون به فلان چیز میل پیدا کردم» اما در واقع معنایش این نیست که نفس من در این لحظه خاص، میل را ایجاد کرد، بلکه در این جا «میل» یا به معنای «علم» و یا به معنای اراده به کار رفته است. یعنی منظور گوینده این است که «من حالا پی به فائده فلان کار برده، آن را تصدیق می کنم» و یا به این معناست که «من در این لحظه، اراده انجام فعل را کردم.» به هر حال، میل ایجاد شدنی نیست بلکه ظاهر شدنی است. اما اراده به نوبه خود فعلی است که از نفس صادر می شود. بنابراین، اگر «میل» در جمله مذکور به معنای واقعی آن ماخوذ باشد، مراد این است که در فلان زمان میل و گرایش من نسبت به پدیده ای خاص، بروز و ظهور پیدا کرد.
اما در مورد اراده باید گفت که اراده ذاتا و ماهیة از مقوله میل نیست. چرا که میل نفسانی را نمی‌توان «فعل» نامید، اما اراده در حقیقت، یک فعل نفسانی است. اگرچه گاهی گفته می شود: «من اکنون به فلان چیز میل پیدا کردم» اما در واقع معنایش این نیست که نفس من در این لحظه خاص، میل را ایجاد کرد، بلکه در این جا «میل» یا به معنای «علم» و یا به معنای اراده به کار رفته است. یعنی منظور گوینده این است که «من حالا پی به فائده فلان کار برده، آن را تصدیق می کنم» و یا به این معناست که «من در این لحظه، اراده انجام فعل را کردم.» به هر حال، میل ایجاد شدنی نیست بلکه ظاهر شدنی است. اما اراده به نوبه خود فعلی است که از نفس صادر می شود. بنابراین، اگر «میل» در جمله مذکور به معنای واقعی آن ماخوذ باشد، مراد این است که در فلان زمان میل و گرایش من نسبت به پدیده ای خاص، بروز و ظهور پیدا کرد.
خط ۵۱: خط ۵۱:


=ماهیت نیت=
=ماهیت نیت=
مؤلف کتاب «دستور الاخلاق فی القرآن» در تعریف «نیت» چنین نوشته است: «نیت» به معنای وسیع آن، حرکتی است که از آن اراده نشات می گیرد چه برای تحقیق و چه برای احراز آن» <ref>دستور الاخلاق فی القرآن،دراسة مقارنة للاخلاق النظریة فی القرآن، دکتور محمد عبدالله دراز، تعریب و تحقیق و تعلیق: دکتور عبدالصبور شاهین، مؤسسة الرسالة، دارالبحوث العلمیة، بیروت، الطبعة السابعة، 1408</ref>
مؤلف کتاب «دستور الاخلاق فی القرآن» در تعریف «نیت» چنین نوشته است: «نیت» به معنای وسیع آن، حرکتی است که از آن اراده نشات نمی‌گیرد چه برای تحقیق و چه برای احراز آن» <ref>دستور الاخلاق فی القرآن،دراسة مقارنة للاخلاق النظریة فی القرآن، دکتور محمد عبدالله دراز، تعریب و تحقیق و تعلیق: دکتور عبدالصبور شاهین، مؤسسة الرسالة، دارالبحوث العلمیة، بیروت، الطبعة السابعة، 1408</ref>


این تعریف اگرچه تا حدودی شاید صحیح باشد، اما چندان واضح و روشن نیست، یعنی تعریفی بسیار کلی است که وصف مانعیت را از دست داده است. زیرا، اولا: مراد از حرکت چیست؟ ثانیا: اگر نیت به معنای، منشا اراده باشد، این تعریف بر مبدا علم و مبدا میل نیز صادق خواهد بود و حال آن که نیت عنصری غیر از علم و میل به حساب آورده شده است. مؤلف مذکور سپس برای اراده، یک موضوع قریب و مباشر تعیین می کند که همان «عمل» است و یک موضوع بعید که بدان دو واژه «غایت» و «هدف» را اطلاق می کند. در نظر مؤلف، این موضوع بعید، دارای دو حیثیت است و با دو اعتبار، دو نام مختلف پیدا می کند: از حیث تصور و حالت عقلی صرف، «غایت» و از حیث این که قوه محرکه ای برای پدیدآوردن فعالیت و تحرک ماست، «دافع» بر آن اطلاق می شود.
این تعریف اگرچه تا حدودی شاید صحیح باشد، اما چندان واضح و روشن نیست، یعنی تعریفی بسیار کلی است که وصف مانعیت را از دست داده است. زیرا، اولا: مراد از حرکت چیست؟ ثانیا: اگر نیت به معنای، منشا اراده باشد، این تعریف بر مبدا علم و مبدا میل نیز صادق خواهد بود و حال آن که نیت عنصری غیر از علم و میل به حساب آورده شده است. مؤلف مذکور سپس برای اراده، یک موضوع قریب و مباشر تعیین می کند که همان «عمل» است و یک موضوع بعید که بدان دو واژه «غایت» و «هدف» را اطلاق می کند. در نظر مؤلف، این موضوع بعید، دارای دو حیثیت است و با دو اعتبار، دو نام مختلف پیدا می کند: از حیث تصور و حالت عقلی صرف، «غایت» و از حیث این که قوه محرکه ای برای پدیدآوردن فعالیت و تحرک ماست، «دافع» بر آن اطلاق می شود.
خط ۵۷: خط ۵۷:
آنچه در کلام فوق محل اشکال است همین است که گویا مؤلف مذکور برای عنصر علم و تصور ذهنی، خاصیت تحریک و انگیزندگی و خلاصه نوعی فاعلیت قائل است - کما این که بعضی گفته‏‌اند: العلة الغائیه باعتبار وجوده الذهنی، علة فاعلیة لفاعلیة الفاعل - اما اشاره نموده ایم که علم و تصور ذهنی جز خاصیت کشف و حکایت، خاصیت دیگری ندارد و لذا حقیقتا متصف به وصف تحریک و انگیزندگی نمی‌شود. بنابراین، صورت ذهنی جز یک حالت عقلی صرف نیست و هم از این روست که جز «غایت و هدف» به چیز دیگری نام نخواهد شد. در سابق گفتیم که علم، در حقیقت، شرط بروز و ظهور امیال نهفته در کمون روح ماست و دافع و انگیزه برای حرکت و فعالیت ما همان امیال و گرایش های درونی است.
آنچه در کلام فوق محل اشکال است همین است که گویا مؤلف مذکور برای عنصر علم و تصور ذهنی، خاصیت تحریک و انگیزندگی و خلاصه نوعی فاعلیت قائل است - کما این که بعضی گفته‏‌اند: العلة الغائیه باعتبار وجوده الذهنی، علة فاعلیة لفاعلیة الفاعل - اما اشاره نموده ایم که علم و تصور ذهنی جز خاصیت کشف و حکایت، خاصیت دیگری ندارد و لذا حقیقتا متصف به وصف تحریک و انگیزندگی نمی‌شود. بنابراین، صورت ذهنی جز یک حالت عقلی صرف نیست و هم از این روست که جز «غایت و هدف» به چیز دیگری نام نخواهد شد. در سابق گفتیم که علم، در حقیقت، شرط بروز و ظهور امیال نهفته در کمون روح ماست و دافع و انگیزه برای حرکت و فعالیت ما همان امیال و گرایش های درونی است.


مؤلف مذکور سپس برای تقسیم نیت به اخلاقی و روان شناختی می‌نویسد: در هر عمل ارادی دو نظر و توجه وجود دارد: یک توجه و نظر بر خود عمل است و توجه و نظر دیگر به غایت. توجه اولی در واقع همان نیت روان شناختی است و علمای روانشناس نیز چنین نیتی را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهند. نظر و عنایت دیگری که فاعل مرید در هنگام انجام فعل به سوی غایت دارد، نیت اخلاقی است که در حوزه علم اخلاق قرار می گیرد و متصف به ارزش های اخلاقی - منفی یا مثبت - می شود.
مؤلف مذکور سپس برای تقسیم نیت به اخلاقی و روان شناختی می‌نویسد: در هر عمل ارادی دو نظر و توجه وجود دارد: یک توجه و نظر بر خود عمل است و توجه و نظر دیگر به غایت. توجه اولی در واقع همان نیت روان شناختی است و علمای روانشناس نیز چنین نیتی را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهند. نظر و عنایت دیگری که فاعل مرید در هنگام انجام فعل به سوی غایت دارد، نیت اخلاقی است که در حوزه علم اخلاق قرار نمی‌گیرد و متصف به ارزش های اخلاقی - منفی یا مثبت - می شود.


نیت، به معنایی که در روان شناسی مورد بحث واقع می شود، متصف به ارزش های اخلاقی نمی‌شود. این نیت در واقع به معنای قصد و عزم بر کار است، نه به معنای انگیزه و دافع که متصف به حسن و قبح اخلاقی می شود. در این جا ممکن است گفته شود که نیت روان شناختی یعنی توجه و عنایتی که بر خود فعل است، در واقع یا به عنصر علم بازگشت می کند و یاهمان اراده است. بنابراین، «نیت» یک معنا بیش تر ندارد و آن همان «نیت» اخلاقی است.
نیت، به معنایی که در روان شناسی مورد بحث واقع می شود، متصف به ارزش های اخلاقی نمی‌شود. این نیت در واقع به معنای قصد و عزم بر کار است، نه به معنای انگیزه و دافع که متصف به حسن و قبح اخلاقی می شود. در این جا ممکن است گفته شود که نیت روان شناختی یعنی توجه و عنایتی که بر خود فعل است، در واقع یا به عنصر علم بازگشت می کند و یاهمان اراده است. بنابراین، «نیت» یک معنا بیش تر ندارد و آن همان «نیت» اخلاقی است.
خط ۶۵: خط ۶۵:
در بیان فوق که در آن تعریف «نیت» آمده است، نیت به معنای مصدری به کار نرفته بلکه به معنای اسمی گرفته شده است. بنابراین،نیت عبارت است از:«داعی وانگیزه غیرغریزی که فاعل در هنگام انجام فعل توجه و عنایتی بدان دارد».
در بیان فوق که در آن تعریف «نیت» آمده است، نیت به معنای مصدری به کار نرفته بلکه به معنای اسمی گرفته شده است. بنابراین،نیت عبارت است از:«داعی وانگیزه غیرغریزی که فاعل در هنگام انجام فعل توجه و عنایتی بدان دارد».


آنچه مهم و محل دقت است این است که هنگام انجام یک فعل ارادی - چنان که اشاره شد - نخست در مرتبه متقدم دو عنصر تصور و تصدیق (علم) و میل تحقق داشته، آنگاه اراده انجام فعل و به دنبال آن، فعل صورت می گیرد. وقتی «نیت» را به معنای داعی می گیریم، مسلما وجود خارجی و عینی مطلوب، مراد نخواهد بود. چرا که تحقق خارجی و بالفعل مطلوب هنوز حاصل نشده و متاخر از فعل است و چیزی که وجود متاخر است، نمی‌تواند انگیزه و داعی برای صدور متقدم باشد.
آنچه مهم و محل دقت است این است که هنگام انجام یک فعل ارادی - چنان که اشاره شد - نخست در مرتبه متقدم دو عنصر تصور و تصدیق (علم) و میل تحقق داشته، آنگاه اراده انجام فعل و به دنبال آن، فعل صورت نمی‌گیرد. وقتی «نیت» را به معنای داعی می گیریم، مسلما وجود خارجی و عینی مطلوب، مراد نخواهد بود. چرا که تحقق خارجی و بالفعل مطلوب هنوز حاصل نشده و متاخر از فعل است و چیزی که وجود متاخر است، نمی‌تواند انگیزه و داعی برای صدور متقدم باشد.


ممکن است بگوییم مراد از نیت و داعی، صورت علمیه مطلوب و غایت است، اما گفته شد که صورت علمیه و به طور کلی، عنصر «علم» ذاتا جز خاصیت کشف و حکایت چیز دیگری ندارد. تنها عنصر دیگری که بر فعل متقدم است و از مبادی افعال اختیاری انسان محسوب می شود، عنصر میل است. از این رو، بایستی «نیت» در تعریف استاد تنها بر این عنصر تطبیق شود.
ممکن است بگوییم مراد از نیت و داعی، صورت علمیه مطلوب و غایت است، اما گفته شد که صورت علمیه و به طور کلی، عنصر «علم» ذاتا جز خاصیت کشف و حکایت چیز دیگری ندارد. تنها عنصر دیگری که بر فعل متقدم است و از مبادی افعال اختیاری انسان محسوب می شود، عنصر میل است. از این رو، بایستی «نیت» در تعریف استاد تنها بر این عنصر تطبیق شود.
خط ۸۲: خط ۸۲:


=تجرد نفس=
=تجرد نفس=
نفس و روح انسان موجودی است که ذاتا مجرد و برای انجام کارهایش محتاج ماده است. هر فعلی که از انسان صادر می شود، در حقیقت فاعل آن، نفس انسان است. حتی افعالی که ظاهرا و مستقیما به وسیله اعضاء مادی بدن ما انجام می شوند، در حقیقت افعال نفس ما هستند، که نفس، آن ها را به وسیله ابزار مادی و اعضای جسمانی ما، که مسخر او هستند، انجام می دهد. بعضی از امور هستند که با اعضاء ظاهری بدن ما ارتباطی ندارند، مانند عمل «تخیل» و «توهم». وقتی ما بدون ارتباط مستقیم حسی با چیزی، تصویر آن را در ذهن خود می سازیم و صورت خیالی آن را می آفرینیم، در خود این عمل،هیچ عنصر حسی ظاهری مستقیما شرکت نمی کند، هر چند که مغز به عنوان یک عنصر مادی ادراک، در آن سهم دارد، اما از اعضای ظاهری هیچ یک در آن شرکت ندارند. پیدایش مفاهیم کلی عقلی و به اصطلاح «معقولات ثانیه»، فعلی از افعال نفس ما محسوب می شوند که فی حد نفسه امر مادی و محسوس نبوده، با حواس ظاهری ارتباطی ندارند. همان گونه که رشد جسمانی و تکامل مادی بدن ما از طریق انجام افعال خاصی صورت می گیرد مانند: تغذیه مادی و... و یا عوامل و افعال خاصی در تضعیف قوای جسمانی و مادی ما نقش مهم و حیاتی دارند، رشد و تکامل و یا سقوطنفس و روح نیز از طریق افعال نفسانی خاصی که با خود روح سنخیت وجودی دارند و پدیده های مجردی هستند حاصل می شود.
نفس و روح انسان موجودی است که ذاتا مجرد و برای انجام کارهایش محتاج ماده است. هر فعلی که از انسان صادر می شود، در حقیقت فاعل آن، نفس انسان است. حتی افعالی که ظاهرا و مستقیما به وسیله اعضاء مادی بدن ما انجام می شوند، در حقیقت افعال نفس ما هستند، که نفس، آن ها را به وسیله ابزار مادی و اعضای جسمانی ما، که مسخر او هستند، انجام می دهد. بعضی از امور هستند که با اعضاء ظاهری بدن ما ارتباطی ندارند، مانند عمل «تخیل» و «توهم». وقتی ما بدون ارتباط مستقیم حسی با چیزی، تصویر آن را در ذهن خود می سازیم و صورت خیالی آن را می آفرینیم، در خود این عمل،هیچ عنصر حسی ظاهری مستقیما شرکت نمی کند، هر چند که مغز به عنوان یک عنصر مادی ادراک، در آن سهم دارد، اما از اعضای ظاهری هیچ یک در آن شرکت ندارند. پیدایش مفاهیم کلی عقلی و به اصطلاح «معقولات ثانیه»، فعلی از افعال نفس ما محسوب می شوند که فی حد نفسه امر مادی و محسوس نبوده، با حواس ظاهری ارتباطی ندارند. همان گونه که رشد جسمانی و تکامل مادی بدن ما از طریق انجام افعال خاصی صورت نمی‌گیرد مانند: تغذیه مادی و... و یا عوامل و افعال خاصی در تضعیف قوای جسمانی و مادی ما نقش مهم و حیاتی دارند، رشد و تکامل و یا سقوطنفس و روح نیز از طریق افعال نفسانی خاصی که با خود روح سنخیت وجودی دارند و پدیده های مجردی هستند حاصل می شود.


=رشد و کمال علمی نفس=
=رشد و کمال علمی نفس=
خط ۹۲: خط ۹۲:
در جای خود به تفصیل روشن شده است که از دو بعد وجودی انسان، آنچه رکن اساسی و عنصر اصلی است «روح» است و بدن تابعی از اوست. به دیگر سخن ملاک شخصیت و ماهیت انسان، روح اوست و همین بعد روحی و معنوی است که به عنوان «نطق» فصل ممیز انسان از دیگر حیوانات شناخته شده، انسان به عنوان حیوان ناطق تعریف می شود.
در جای خود به تفصیل روشن شده است که از دو بعد وجودی انسان، آنچه رکن اساسی و عنصر اصلی است «روح» است و بدن تابعی از اوست. به دیگر سخن ملاک شخصیت و ماهیت انسان، روح اوست و همین بعد روحی و معنوی است که به عنوان «نطق» فصل ممیز انسان از دیگر حیوانات شناخته شده، انسان به عنوان حیوان ناطق تعریف می شود.


اخلاقیات و رابطه آن ها با روح: مساله اخلاق و ارزش های اخلاقی اولا و بالذات در رابطه با روح و نفس انسان مطرح می شوند و افعال مادی و بدنی هم اگر متصف به ارزش های اخلاقی شوند، از حیث ارتباط آن ها با روح انسان است. چرا که گفتیم در واقع هر فعلی از انسان صادر می شود، فاعل حقیقی آن روح است و همه این افعال، فعل نفس محسوب می شوند. بنابراین، هر فعل ارادی که از انسان سر می زند - هر چند ظاهرا یک فعل مادی و در رابطه با جسم و بدن باشد - اما از جهت ارادی بودن، فعل نفسانی محسوب می شود و در حوزه اخلاق و ازرش های اخلاقی قرار می گیرد.
اخلاقیات و رابطه آن ها با روح: مساله اخلاق و ارزش های اخلاقی اولا و بالذات در رابطه با روح و نفس انسان مطرح می شوند و افعال مادی و بدنی هم اگر متصف به ارزش های اخلاقی شوند، از حیث ارتباط آن ها با روح انسان است. چرا که گفتیم در واقع هر فعلی از انسان صادر می شود، فاعل حقیقی آن روح است و همه این افعال، فعل نفس محسوب می شوند. بنابراین، هر فعل ارادی که از انسان سر می زند - هر چند ظاهرا یک فعل مادی و در رابطه با جسم و بدن باشد - اما از جهت ارادی بودن، فعل نفسانی محسوب می شود و در حوزه اخلاق و ازرش های اخلاقی قرار نمی‌گیرد.


آنچه که در یک فعل ارادی موضوع ارزشیابی اخلاقی قرار می گیرد کمیت مادی آن نیست، بلکه موضوع ارزشیابی اخلاقی اولا و بالذات یک امر نفسانی و مجرد است که همان عنصر نیت است و اگر هم بعد مادی و غیر مجرد یک عمل متصف به ارزش های اخلاقی شود، باز هم از حیث یک بعد معنوی است. چرا که خوبی عمل اخلاقی هرگز نسبتی با زیادی کمی ندارد و بدی اخلاقی نیز با قلت بیگانه است.
آنچه که در یک فعل ارادی موضوع ارزشیابی اخلاقی قرار نمی‌گیرد کمیت مادی آن نیست، بلکه موضوع ارزشیابی اخلاقی اولا و بالذات یک امر نفسانی و مجرد است که همان عنصر نیت است و اگر هم بعد مادی و غیر مجرد یک عمل متصف به ارزش های اخلاقی شود، باز هم از حیث یک بعد معنوی است. چرا که خوبی عمل اخلاقی هرگز نسبتی با زیادی کمی ندارد و بدی اخلاقی نیز با قلت بیگانه است.


بنابراین، موضوع ارزشیابی اخلاقی یک عمل، که یک جنبه مادی دارد و یک جنبه غیر مادی که همان نیت عمل است، در واقع همان بعد غیر مادی آن است. قتل نفس بی گناه با اعدام کردن یک قاتل جنایتکار از نظر بعد فیزیکی و مادی هیچ گونه تفاوتی با یکدیگر ندارند. هر دو در صورت و ظاهر، دو فعل شبیه و یکسانند، اما یکی از این دو عملی قبیح و شت شمرده می شود و دیگری عملی نیک و شایسته، چرا که نیت ها در دو عمل تفاوت می کند. دو محصلی که هر دو در کنار یکدیگر تحصیل علم می‌کنند و مباحثه، مطالعه و تحقیق علمی دارند، اما یکی به خاطر جاه و مقام مادی و احیانا تکبر و فخر فروشی کتاب به دست گرفته، و دیگری به خاطر استکمال روحی و شناخت و معرفت در راه تحصیل قرب خداوندی قدم بر می‌دارد، هر دو در ظاهر یک عمل را انجام می‌دهند، اما از نظر اخلاقی، تلاش اولی، کاری ناپسند و عملی ضدارزش است وکار وفعالیت دومی، فعلی ارزشمند و مقدس محسوب می شود. چرا که نیت ها در این دو فعل و در اندیشه این دو فاعل با یکدیگر فرق دارند. آنچه گذشت می تواند تبیین کننده مفهوم کلام معصوم باشد که «انما الاعمال بالنیات»
بنابراین، موضوع ارزشیابی اخلاقی یک عمل، که یک جنبه مادی دارد و یک جنبه غیر مادی که همان نیت عمل است، در واقع همان بعد غیر مادی آن است. قتل نفس بی گناه با اعدام کردن یک قاتل جنایتکار از نظر بعد فیزیکی و مادی هیچ گونه تفاوتی با یکدیگر ندارند. هر دو در صورت و ظاهر، دو فعل شبیه و یکسانند، اما یکی از این دو عملی قبیح و شت شمرده می شود و دیگری عملی نیک و شایسته، چرا که نیت ها در دو عمل تفاوت می کند. دو محصلی که هر دو در کنار یکدیگر تحصیل علم می‌کنند و مباحثه، مطالعه و تحقیق علمی دارند، اما یکی به خاطر جاه و مقام مادی و احیانا تکبر و فخر فروشی کتاب به دست گرفته، و دیگری به خاطر استکمال روحی و شناخت و معرفت در راه تحصیل قرب خداوندی قدم بر می‌دارد، هر دو در ظاهر یک عمل را انجام می‌دهند، اما از نظر اخلاقی، تلاش اولی، کاری ناپسند و عملی ضدارزش است وکار وفعالیت دومی، فعلی ارزشمند و مقدس محسوب می شود. چرا که نیت ها در این دو فعل و در اندیشه این دو فاعل با یکدیگر فرق دارند. آنچه گذشت می تواند تبیین کننده مفهوم کلام معصوم باشد که «انما الاعمال بالنیات»
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۲۳۷

ویرایش