پرش به محتوا

تقلید: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱٬۷۰۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ مارس ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹۶: خط ۹۶:


3. علمی كه بعد از سؤال پیدا می‌شود، به هر اندازه كه باشد برای عمل، حجیت خواهد داشت؛ حال چه رجوع به فقیه به علم فقاهت منجر شود و انسان را، گرچه جزئاً به شیوه استنباط عالم كند و چه این رجوع تنها برای اطلاع از فتوای [[فقیه]] باشد، نه شیوۀ رسیدن به آن كه در همین حد حجیت داشته و بر اساس آن، عمل به [[فتوا]] شكل می‌گیرد و تقلید از مشروعیت برخوردار می‌گردد.
3. علمی كه بعد از سؤال پیدا می‌شود، به هر اندازه كه باشد برای عمل، حجیت خواهد داشت؛ حال چه رجوع به فقیه به علم فقاهت منجر شود و انسان را، گرچه جزئاً به شیوه استنباط عالم كند و چه این رجوع تنها برای اطلاع از فتوای [[فقیه]] باشد، نه شیوۀ رسیدن به آن كه در همین حد حجیت داشته و بر اساس آن، عمل به [[فتوا]] شكل می‌گیرد و تقلید از مشروعیت برخوردار می‌گردد.
=سنت (حدیث)=
در این موضوع چند نوع روایت وجود دارد:
• برخی روایات اهل‌بیت(ع) بر ارجاع به افراد مورد اعتماد مشتمل است تا در زمان حضور معصوم (ع) و عدم دسترسی به ایشان، یا در زمان‌های بعد (زمان غیبت معصومان(ع) بتوانند محل مراجعه افراد و اشخاص برای آگاهی از دین خود باشند؛ مانند روایت احمد‌بن‌اسحاق، كه می‌گوید: از [[امام‌هادی(ع)]] پرسیدم كه من از چه كسی باید مطالب دینی خود را دریافت كنم و سخن چه شخصی را بپذیرم؟!
امام(ع) فرمودند: «عَمری [=عثمان‌بن‌سعید] مورد اطمینان است. اگر چیزی را از طرف من به تو بدهد، یا بگوید از طرف من و سخن من خواهد بود. سخن او را بشنو و اطاعت كن كه او مورد اطمینان و امین است».
همچنین بیان داشته است كه از [[امام حسن‌عسكری (ع)]] چنین سؤالی كردم؛ ایشان فرمودند: عَمری و پسر او [=محمد‌بن‌عثمان] مورد اطمینان هستند و آنچه از طرف من به تو بدهند، یا بگویند از من خواهد بود. سخن آن دو را بشنو و اطاعت كن كه هر دو مورد اطمینان و امین هستند!» <ref>عاملی، 1409ق، ج18، ص100</ref>.
در برخی روایات مثل این دو روایت، امام (ع) اشخاص معینی را نام برده و برای رجوع به آنها ایجاد اطمینان می‌كنند تا عموم مردم بتوانند برای دریافت معالم دین خود به آنها مراجعه كنند. در این روایات نیز سؤال راوی در خصوص اعتبار سنجی حدیث نیست، بلكه می‌پرسد: «عمن آخذ و قول من اقبل؟» و هم پاسخ امام، سخن از نقل عین حدیث نیست و نفرمودند: «فما روی الیك عنی فعنی یروی»، بلكه فرمودند: «فما ادّی الیك عنی فعنی یؤدّی». بنابراین ‌‌این دسته از روایات به اطلاق خود و با اتكا به اینكه در زمان حصر اهل‌بیت(علیهم السلام) و سختی ارتباط راویان و دریافت حدیث از آنان صادر شده‌اند، برداشت از احادیث و تطبیق بر موضوعات را هم شامل می‌شوند؛ مانند جایی كه امام، اصل و قاعده‌ای را بیان كردند و راوی مورد وثوق حضرت با تطبیق آن، یك فرع یا مصداق را نتیجه گرفته و آن را به امام (علیه السلام) منسوب می‌كند.
در گروه‌های دیگری از [[روایات]] (كه در ادامه، برخی از آنها بیان می‌شوند) به جای فردی خاص، صفات و ویژگی‌های راویان معرفی می‌شوند تا روایات بر افراد بیشتری در طول زمان، خصوصاً در زمان ‌‌غیبت معصوم (ع) قابلیت تطبیق داشته باشند.
در روایت دیگری (توقیع)، [[امام زمان (عجل الله فرجه)]] فرمودند:
«اما در حوادثی كه اتفاق می‌افتد، به راویان احادیث ما رجوع كنید كه آنان حجت من بر شما هستند و من هم حجت خدایم» <ref>طبرسى، 1403ق، ج‌2، ص469.</ref>
در این نامه و در پاسخ به سؤالاتی كه ابهام‌ها و مشكلاتی برای پرسشگر ایجاد كرده بود، به راویان احادیث ارجاع شده و نه به خود احادیث. این دو قرینه، یعنی عادی نبودن سؤال و ارجاع به راویان، این اطمینان را ایجاد می‌كند كه مراد امام (ع) تنها نقل حدیث نبوده و به نوعی [[اجتهاد]] و استفاده از اصول احادیث در حل مشكلات، مورد نظر بوده است و منظور از «راویان احادیث» معنای لغوی آن، یعنی صرفاً ناقلان احادیث قطعاً مراد نیست؛ چرا كه ناقلان حدیث از فهم و دلالت احادیث لزوماً بهره‌ای نداشته و ممكن است از دانش لازم برای تفكیك احادیث صحیح از غیر صحیح، برخوردار نباشند. بنابراین اینان نمی‌توانند محل ارجاع امام (ع) به صورت مطلق باشند.
علاوه بر این، در برخی روایات دیگر كه بحث ارجاع به راویان احادیث مطرح شده است؛ مانند مقبوله عمر‌بن‌حنظله، با عطف تفسیری، راویان حدیث به معنای افرادی دانسته شده كه كارشناس هستند و احكام و [[حلال]] و [[حرام]] را می‌شناسند:
از [[امام صادق (ع)]] پرسیدم كه بین دو نفر از شیعیان در بدهی یا [[ارث]]، اختلافی به وجود آمده [چه كنند؟] فرمودند: جست‌وجو كنند و كسی را از میان خود بیابند كه حدیث ما را روایت كرده از حلال و حرام ما آگاهی دارد و احكام ما را می‌شناسد. پس به‌عنوان قاضی و حَكَم به او رضایت دهند؛ چرا كه من او را بر آنان حاكم قرار داده‌ام!». <ref>كلینى، 1407ق، ج‌1، ص67.</ref>
بنابراین معنای این دسته از روایات تنها رجوع برای دریافت پاسخ در قالب روایت نیست، بلكه به قرینه موجود در برخی از این روایات و نیز روایات دیگر و روایات القای اصول از طرف ائمه‌(ع) و تكلیف تفریع<ref>عن الصادق(علیه السلام): «إِنَّمَا عَلَینَا أَنْ نُلْقِی ‏إِلَیكُمُ ‏الْأُصُولَ‏ وَ عَلَیكُمْ أَنْ تُفَرِّعُوا» و امام رضا(علیه السلام): «عَلَینَا إِلْقَاءُ الْأُصُولِ إِلَیكُمْ وَ عَلَیكُمُ التَّفَرُّع»؛ (محمد‌بن‌إدریس، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (والمستطرفات)،ج‏3‌، ص575 و منذ لكما استطرفناه من جامع البزنطی صاحب الرضا‌‌ (علیه السلام) ... ص572).</ref> كه همان اجتهاد است و نیز سیرۀ عملی مسلمانانی (كه خصوصاً از زمان صادقین به بعد‌، به ائمه‌(ع) دسترسی نداشته‌اند)، دریافت فتوا از [[مجتهد]] را نیز شامل می‌گردد.
• برخی از روایات اهل‌بیت(ع) مشتمل بر دستور به افراد خاص برای فتوا دادن است؛ مانند: روایت ابان‌بن‌تغلب: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده. همانا دوست دارم كه در میان شیعیانم، مانند تو دیده شوند»!<ref> «إجلس فی مسجد المدینة وأفت الناس، فإنی أحب أن یرى فی شیعتی مثلك» (رجال النجاشی، ج‌10، ص‌10).
<ref>«فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ‏ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یقَلِّدُوهُ وَذَلِكَ لَایكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعَهُم»؛ (طبرسى، احمد‌بن‌على، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد: 1403 ق).</ref>. «فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ‏ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِیعاً لِأَمْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ یقَلِّدُوهُ وَذَلِكَ لَایكُونُ إِلَّا بَعْضَ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا جَمِیعَهُم»؛ (طبرسى، احمد‌بن‌على، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد: 1403 ق).</ref> <ref>نجاشی، ج1،ص10، 1365.</ref>
این روایت هم به‌روشنی به معنای فتوا دادن است، نه صرفاً بیان و نقل روایات. هر چند فتوا دادن در آن عصر، معمولاً ‌‌به صورت نقل روایات بوده؛ به دلایلی كه در قسمت قبلی بیان شد، نمی‌تواند به نقل روایت منحصر باشد و حتی اگر نقل روایت هم باشد، انتخاب یك روایت از میان روایات دیگر كه گاه متضاد هستند و بیان آن در مقام سؤال، طی برخی از مقدمات و لوازم در اصطلاح عصر حاضر ‌‌«اجتهاد» محسوب می‌گردد.
• روایتی كه برای تقلید مردم از فقیهانی كه دارای ویژگی‌های برشمرده هستند؛ صراحتاً دستور می‌دهد.
«از میان فقها، آنانی كه مراقب خویش‌، نگهدار دین‌، مخالف با هوای نفس و تابع دستور شرع مقدس باشند؛ لازم است كه عوام از آنان تقلید كنند [=احكام دین را از آنان دریافت نمایند] و این ویژگی‌ها در برخی از فقهای شیعه است، نه در همه آنها‏».<ref></ref>
هر چند ممكن است در سند روایات پیشین اشكالاتی مطرح باشد؛ در مجموع و با توجه به تأیید برخی از علما <ref>میلانی، 1395 ق،ج 4، ص 277</ref> و تعدّد احادیث این موضوع با مضامین گوناگون كه توسط افراد مختلف از چندین امام معصوم (ع) نقل شده است؛ به این نوع احادیث اعتماد می‌شود.
[[آخوند خراسانی]] می‌گوید:
«اگر چه نتوانیم حجیت همه این روایات را بپذیریم؛ ادعای قطعیت صدور از اهل‌بیت(ع)، حداقل دربارۀ برخی از این روایات، با توجه به تفاوت در محتوا و تعدد سندی‌شان؛ بعید نیست. از این‌رو، این روایات، دلیل محكمی بر جواز تقلید خواهند بود و می‌توانند دلایل عدم جواز تبعیت از غیر علم و مذمت تقلید در آیات و روایات دیگر را تخصیص بزنند» <ref>خراسانى، 1409ق،ص 474</ref>.
در نتیجه و با توجه به آیات شریفه قرآن و این چند گروه از روایات و تأیید مشهور علمای شیعه و ادلۀ دیگری (كه به جهت اختصار از بیان آن چشم‌پوشی كردیم) هم جواز فتوا دادن و اجتهاد برای عده‌ای به اثبات می‌رسد و هم جواز تقلید برای دیگرانی كه چنین توانایی‌ای ندارند.


=پانویس=
=پانویس=
confirmed، مدیران
۳۳٬۷۵۵

ویرایش