۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'کرده اند' به 'کردهاند') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
=تناسخ در لغت= | =تناسخ در لغت= | ||
در زبان انگلیسى, واژه tansmigration و metempsychosis که غالباً درباره انتقال روح به بدن انسان یا حیوان به کار | در زبان انگلیسى, واژه tansmigration و metempsychosis که غالباً درباره انتقال روح به بدن انسان یا حیوان به کار مىرود و از واژه یونانیِ meta+psyche:روح, نفس«دوباره, گرفته شده است, متداولترین واژهها براى اشاره به این مفهوم است. | ||
( | (واژههاى دیگر عبارتند از rebirth به معناى تولد دوباره که بیشتر در ادیان هندى به کار مىرود, reincarnatio به معناى تجسد دوباره, palingenesis از یونانى: palin+genesis به معناى تکوین دوباره و metensomatosis از واژه یونانى به معناى meta+soma جسم دوباره.) | ||
در منابع [[اسلام|اسلامى]] علاوه بر اصطلاح تناسخ, گاه از واژه هاى دیگرى چون عود, نقل یا انتقال نفس و [[رجعت]] روح (که البته با رجعت اصطلاحى در نزد شیعه متفاوت است) استفاده شده است. | در منابع [[اسلام|اسلامى]] علاوه بر اصطلاح تناسخ, گاه از واژه هاى دیگرى چون عود, نقل یا انتقال نفس و [[رجعت]] روح (که البته با رجعت اصطلاحى در نزد شیعه متفاوت است) استفاده شده است. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
===نقد اول=== | ===نقد اول=== | ||
* دسته اول به نحوه تبیین شرور در نظریه تناسخ مربوط مى شود. | |||
*دسته اول به نحوه تبیین شرور در نظریه تناسخ مربوط مى شود. | |||
این نظریه توجیه وجود شرور را مشروط به استحقاق فرد براى پیش آمدن آن مى کند و از همین رو شرور را نتایج عمل خود فرد مى شمرد. در مقابل چنین رویکردى از چند منظر مى توان استدلال کرد. نخست اعتقاد کسانى چون افلاطون و بعضى فیلسوفان اسلامى است که اصولاً شر را امر عدمى مى شمرند و به این ترتیب صورت مسئله را پاک مى کنند. از آن جا که دفاع مستدل از خود این تلقى چندان آسان نیست, براى چالش با نگرش معتقدان به تناسخ نیز نمى توان آن را برهان قاطعى شمرد. | این نظریه توجیه وجود شرور را مشروط به استحقاق فرد براى پیش آمدن آن مى کند و از همین رو شرور را نتایج عمل خود فرد مى شمرد. در مقابل چنین رویکردى از چند منظر مى توان استدلال کرد. نخست اعتقاد کسانى چون افلاطون و بعضى فیلسوفان اسلامى است که اصولاً شر را امر عدمى مى شمرند و به این ترتیب صورت مسئله را پاک مى کنند. از آن جا که دفاع مستدل از خود این تلقى چندان آسان نیست, براى چالش با نگرش معتقدان به تناسخ نیز نمى توان آن را برهان قاطعى شمرد. | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۴: | ||
اما در برابر هر یک از این دلایل, دلایل نقضى وجود دارد: | اما در برابر هر یک از این دلایل, دلایل نقضى وجود دارد: | ||
* در مورد (الف), بعضى مى گویند علم زیست شناسى مى تواند تبیین هاى دیگرى از وجود غریزه و نبوغ در کودکان عرضه کند که نیازى به فرض تناسخ نباشد. | *در مورد (الف), بعضى مى گویند علم زیست شناسى مى تواند تبیین هاى دیگرى از وجود غریزه و نبوغ در کودکان عرضه کند که نیازى به فرض تناسخ نباشد. | ||
* در مورد (ب), اگر به خاطر آوردن گذشته مشروط به رسیدن به مراتب والاى معنوى باشد نمى توان از معیار تجربى براى رسیدن به این مراتب سخن گفت تا به خاطر آوردن گذشته براى همه انسان ها قابل حصول باشد, در صورتى که امکان تجربه یک موقعیت براى همه انسان ها شرط لازم (تجربى) قلمداد کردن آن است. هم چنین دعاوى بعضى افراد مبنى بر یادآورى زندگى سابق خود از وضوح و تمایز لازم براى قطعى و یقینى شمردن آنها برخوردار نیست. این امر, یعنى مخدوش بودن شرایط تحقیق پذیرى فرض تناسخ, وقتى با ادله محکم ترى در رد آن همراه مى شود, اعتبار فرض را به حداقل مى رساند. به علاوه, تبیین هاى روان شناختى هم مى تواند به توضیح پدیده صحنه هاى تکرارى نما کمک کند. | *در مورد (ب), اگر به خاطر آوردن گذشته مشروط به رسیدن به مراتب والاى معنوى باشد نمى توان از معیار تجربى براى رسیدن به این مراتب سخن گفت تا به خاطر آوردن گذشته براى همه انسان ها قابل حصول باشد, در صورتى که امکان تجربه یک موقعیت براى همه انسان ها شرط لازم (تجربى) قلمداد کردن آن است. هم چنین دعاوى بعضى افراد مبنى بر یادآورى زندگى سابق خود از وضوح و تمایز لازم براى قطعى و یقینى شمردن آنها برخوردار نیست. این امر, یعنى مخدوش بودن شرایط تحقیق پذیرى فرض تناسخ, وقتى با ادله محکم ترى در رد آن همراه مى شود, اعتبار فرض را به حداقل مى رساند. به علاوه, تبیین هاى روان شناختى هم مى تواند به توضیح پدیده صحنه هاى تکرارى نما کمک کند. | ||
* در مورد (ج), پاسخ بسیار ساده این است که روح بسیط را خدا مى آفریند و در بدن انسان جاى مى دهد, پاسخ دیگر آن است که اصولاً چنین تصورى مبتنى بر مسلّم فرض کردن تقسیم بندى روح ـ جسم است که خود نیاز به دلیل دارد. | *در مورد (ج), پاسخ بسیار ساده این است که روح بسیط را خدا مى آفریند و در بدن انسان جاى مى دهد, پاسخ دیگر آن است که اصولاً چنین تصورى مبتنى بر مسلّم فرض کردن تقسیم بندى روح ـ جسم است که خود نیاز به دلیل دارد. | ||
* درباره مورد (د) چند اشکال وجود دارد; نخست آن که معیار تحقق پذیرى در این جا هم امکان تجربه تکرار صحنه ها را نفى مى کند. | *درباره مورد (د) چند اشکال وجود دارد; نخست آن که معیار تحقق پذیرى در این جا هم امکان تجربه تکرار صحنه ها را نفى مى کند. | ||
مشکل مهم تر این پرسش است که چرا بیشتر مردم چیزى از این گذشته ادعایى به یاد ندارند. این پرسش را متکلمان اسلامى ـ هم اشاعره و هم معتزله و شیعه ـ نیز مطرح کردهاند. | مشکل مهم تر این پرسش است که چرا بیشتر مردم چیزى از این گذشته ادعایى به یاد ندارند. این پرسش را متکلمان اسلامى ـ هم اشاعره و هم معتزله و شیعه ـ نیز مطرح کردهاند. | ||
خط ۲۵۴: | خط ۲۵۵: | ||
[[رده: اصطلاحات کلامی]] | [[رده: اصطلاحات کلامی]] | ||
<references /> |