۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مهم ترین' به 'مهمترین') |
جز (جایگزینی متن - 'داده اند' به 'دادهاند') |
||
خط ۱۷۵: | خط ۱۷۵: | ||
انکار مفهوم تولد در معنای وسیع تر شامل هر گونه علیت میان پدیده هاست. از نتایجى که اشعری از نفى علیت میگیرد، این است که در فرایند استدلال، بین مقدمات و نتایج هیچ رابطه علّى ضروری وجود ندارد. اشعری از استدلال نیز به کسب تعبیر میکند، بدین معنى که علوم اکتسابى نیز همچون افعال اختیاری به خلق الهى و کسب انسانى حاصل میشوند. خداوند در پى خلق مقدمات هر نظر و استدلالى در ذهن انسان، نتیجه خاص آن را نیز خود میآفریند، نظیر رابطه ای که میان قدرت و فعل کسبى وجود دارد <ref>ابن فورک، 14، 19، 33، 263</ref>. | انکار مفهوم تولد در معنای وسیع تر شامل هر گونه علیت میان پدیده هاست. از نتایجى که اشعری از نفى علیت میگیرد، این است که در فرایند استدلال، بین مقدمات و نتایج هیچ رابطه علّى ضروری وجود ندارد. اشعری از استدلال نیز به کسب تعبیر میکند، بدین معنى که علوم اکتسابى نیز همچون افعال اختیاری به خلق الهى و کسب انسانى حاصل میشوند. خداوند در پى خلق مقدمات هر نظر و استدلالى در ذهن انسان، نتیجه خاص آن را نیز خود میآفریند، نظیر رابطه ای که میان قدرت و فعل کسبى وجود دارد <ref>ابن فورک، 14، 19، 33، 263</ref>. | ||
واژة «کسب» و «اکتساب» در معنى فعل ارادی انسان، پیش از اشعری نیز سابقه داشته است <ref>نک: اشعری، مقالات، 199، 542، 549؛ بغدادی، الفرق 107؛ شهرستانى، الملل، 1/47؛ نیز نک: ولفسن،.(665-666</ref>. اما کاربرد خاص آن ناظر به وضع دوگانه فعل ارادی است، بدین معنى که با تأکید بر مخلوق بودن فعل از سوی خداوند، «کسب» برای دلالت بر سهم انسان در افعال خویش وضع شده است. کاربرد کسب را به معنایى مشابه این، به دو شخصیت معتزلى مقدم بر اشعری به نامهای ضِرار و نجّار نیز نسبت | واژة «کسب» و «اکتساب» در معنى فعل ارادی انسان، پیش از اشعری نیز سابقه داشته است <ref>نک: اشعری، مقالات، 199، 542، 549؛ بغدادی، الفرق 107؛ شهرستانى، الملل، 1/47؛ نیز نک: ولفسن،.(665-666</ref>. اما کاربرد خاص آن ناظر به وضع دوگانه فعل ارادی است، بدین معنى که با تأکید بر مخلوق بودن فعل از سوی خداوند، «کسب» برای دلالت بر سهم انسان در افعال خویش وضع شده است. کاربرد کسب را به معنایى مشابه این، به دو شخصیت معتزلى مقدم بر اشعری به نامهای ضِرار و نجّار نیز نسبت دادهاند که البته رأی آنان دراین خصوص از موارد اختلافشان با معتزله بوده است <ref>نک: اشعری، همان، 281، 408، 566؛ شهرستانى، همان، 1/89، 91</ref>. با اینهمه، به جهت سهم شایانى که اشعری در تبیین و تثبیت این مفهوم داشته است، نظریه کسب را باید از دستاوردهای او به شمار آورد. پیروان برجستة او، قاضى ابوبکر باقلانى و ابوالمعالى جوینى صورتهای دیگری به مفهوم کسب بخشیده اند <ref>درباره بسط این نظریه، نک: ه د، اشاعره، نیز کسب؛ در مورد انتقادهایى بر آن، نک: قاضى عبدالجبار، المغنى، 8/83 -96؛ یحیى بن عدی، 303-313</ref>. | ||
به عقیده اشعری قضا و قدر هر امری را فرامى گیرد و افعال کسبى را نیز خداوند آفریده، و از آنها خبر داده است <ref> اللمع، 45</ref>. بنابراین، قضای الهى اگر به معنى آفرینش نیز به کار رود، هم شامل طاعات بندگان است و هم شامل معاصى ایشان. اما خلق گناه و بدی، نقصى برای ذات او نیست، زیرا به بیان اشعری خداوند همچنانکه فاعل اراده و شهوت و حرکت در مخلوق است و خود هرگز به آن حالات موصوف نمیگردد، خالق و فاعل ظلم و به طور کلى شر است «برای مخلوق، نه برای خویش» <ref>همان، 40، 44-47، 52؛ ابن فورک، 97، 143، 148</ref>. از این رو اشعری این تفسیر را نمیپذیرد که قضا و قدر در مورد افعال اختیاری تنها به معنى امر و تشریع بوده است <ref>همان، 45</ref>. بنابراین مسألة وصف خدا به قادر بودن بر ظلم که میان متکلمان محل بحث بوده است، نزد وی صورت دیگری مییابد. به نظر او اگر مقصود از ظلم، فعلى باشد که خداوند با صورت بخشیدن به آن، ظالم شود، قدرت او بر ظلم محال است، اما او را میتوان قادر بر ظلم دانست، به این معنى که ستمهای بندگان به قدرت او پدید میآیند، و چون او ستم را برای غیر میآفریند، خود هرگز به آن موصوف نمیگردد <ref>ابن فورک، 148- 149؛ نسفى، 1/89</ref>. | به عقیده اشعری قضا و قدر هر امری را فرامى گیرد و افعال کسبى را نیز خداوند آفریده، و از آنها خبر داده است <ref> اللمع، 45</ref>. بنابراین، قضای الهى اگر به معنى آفرینش نیز به کار رود، هم شامل طاعات بندگان است و هم شامل معاصى ایشان. اما خلق گناه و بدی، نقصى برای ذات او نیست، زیرا به بیان اشعری خداوند همچنانکه فاعل اراده و شهوت و حرکت در مخلوق است و خود هرگز به آن حالات موصوف نمیگردد، خالق و فاعل ظلم و به طور کلى شر است «برای مخلوق، نه برای خویش» <ref>همان، 40، 44-47، 52؛ ابن فورک، 97، 143، 148</ref>. از این رو اشعری این تفسیر را نمیپذیرد که قضا و قدر در مورد افعال اختیاری تنها به معنى امر و تشریع بوده است <ref>همان، 45</ref>. بنابراین مسألة وصف خدا به قادر بودن بر ظلم که میان متکلمان محل بحث بوده است، نزد وی صورت دیگری مییابد. به نظر او اگر مقصود از ظلم، فعلى باشد که خداوند با صورت بخشیدن به آن، ظالم شود، قدرت او بر ظلم محال است، اما او را میتوان قادر بر ظلم دانست، به این معنى که ستمهای بندگان به قدرت او پدید میآیند، و چون او ستم را برای غیر میآفریند، خود هرگز به آن موصوف نمیگردد <ref>ابن فورک، 148- 149؛ نسفى، 1/89</ref>. |