پرش به محتوا

جماعت اسلامی پاکستان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می آمد' به 'می‌آمد'
جز (جایگزینی متن - 'مهم ترین' به 'مهم‌ترین')
جز (جایگزینی متن - 'می آمد' به 'می‌آمد')
خط ۳۱: خط ۳۱:
جماعت اسلامی در اوت ۱۹۴۱م/ شهریور ۱۳۲۰خ، یعنی شش سال پیش از استقلال [[پاکستان]] به پیشگامی مولانا «ابوالاعلی  مودودی»(۱۹۰۴م ـ ۱۹۷۹م/ ۱۲۸۳خ ـ۱۳۵۸خ) و با همراهی بیش از هفتاد تن از علمای مسلمان شبه قاره در شهر لاهور در ایالت پنجاب [[هند]] تأسیس شد. از همان هنگام تاسیس جماعت اسلامی، ابوالاعلی مودودی به امیری آن برگزیده شد و به جز دوره‌هایی کوتاه تا سال ۱۹۷۲م/۱۳۵۱خ در این مقام باقی ماند.
جماعت اسلامی در اوت ۱۹۴۱م/ شهریور ۱۳۲۰خ، یعنی شش سال پیش از استقلال [[پاکستان]] به پیشگامی مولانا «ابوالاعلی  مودودی»(۱۹۰۴م ـ ۱۹۷۹م/ ۱۲۸۳خ ـ۱۳۵۸خ) و با همراهی بیش از هفتاد تن از علمای مسلمان شبه قاره در شهر لاهور در ایالت پنجاب [[هند]] تأسیس شد. از همان هنگام تاسیس جماعت اسلامی، ابوالاعلی مودودی به امیری آن برگزیده شد و به جز دوره‌هایی کوتاه تا سال ۱۹۷۲م/۱۳۵۱خ در این مقام باقی ماند.


تاسیس جماعت اسلامی کم وبیش واکنشی بود به «قطعنامه ی پاکستان»  که در مارس۱۹۴۰م/ فروردین ۱۳۱۹خ در نشست سالانه ی مسلم لیگ در لاهور و به پایمردی [[محمد علی جناح]] به تصویب رسید. این قطعنامه سنگ بنای تشکیل پاکستان به شمار می آمد و در آن استقلال کشور مسلمانان [[شبه قاره ی هند]] به نام پاکستان به عنوان کشوری مستقل از [[بریتانیا]] و [[هندوستان]]، پیش بینی شده بود. در این سال‌ها، مسلم لیگ سراسر هند به پایمردی رهبریِ نیرومند و سخت کوشانه‌ی محمدعلی جناح، رهبری و هدایت جنبش [[مسلمانان]] شبه قاره ی هند را در دست داشت. پایه گذاران جماعت اسلامی و به ویژه مولانا مودودی می خواستند با تاسیس جماعت، از نفوذ و تاثیرگذاری مسلم لیگ در میان مسلمانان شبه قاره و به ویژه در جنبش استقلال خواهی مسلمانان بکاهند. مودودی و دیگر رهبران جماعت اسلامی بر این باور بودند که رهبران مسلم لیگ افرادی سکولار هستند که نباید در مقام رهبری جنبش مسلمانان برای ایجاد کشوری جدید قرار بگیرند.  
تاسیس جماعت اسلامی کم وبیش واکنشی بود به «قطعنامه ی پاکستان»  که در مارس۱۹۴۰م/ فروردین ۱۳۱۹خ در نشست سالانه ی مسلم لیگ در لاهور و به پایمردی [[محمد علی جناح]] به تصویب رسید. این قطعنامه سنگ بنای تشکیل پاکستان به شمار می‌آمد و در آن استقلال کشور مسلمانان [[شبه قاره ی هند]] به نام پاکستان به عنوان کشوری مستقل از [[بریتانیا]] و [[هندوستان]]، پیش بینی شده بود. در این سال‌ها، مسلم لیگ سراسر هند به پایمردی رهبریِ نیرومند و سخت کوشانه‌ی محمدعلی جناح، رهبری و هدایت جنبش [[مسلمانان]] شبه قاره ی هند را در دست داشت. پایه گذاران جماعت اسلامی و به ویژه مولانا مودودی می خواستند با تاسیس جماعت، از نفوذ و تاثیرگذاری مسلم لیگ در میان مسلمانان شبه قاره و به ویژه در جنبش استقلال خواهی مسلمانان بکاهند. مودودی و دیگر رهبران جماعت اسلامی بر این باور بودند که رهبران مسلم لیگ افرادی سکولار هستند که نباید در مقام رهبری جنبش مسلمانان برای ایجاد کشوری جدید قرار بگیرند.  


به نظر آنها کشور جدید که قرار بود برای مسلمانان پایه‌ریزی گردد، باید توسط رهبرانی معتقد و باورمند به آیین اسلام و آموزه های سیاسی و اجتماعی آن به وجود آید<ref>(Vali Reza Nasr,1996: 106,108; Kalim Bahadur 54; Freeland Abbott: 180-181)</ref>. البته این نکته‌ی مهم را هم نباید ناگفته گذاشت که دست کم در نظر مودودی ایجاد کشور مستقل برای مسلمانان به خودی خود ارزش و اهمیت چندانی نداشت. بنابر ایده‌های وی، آرمان اصلی [[دین اسلام]] ایجاد جامعه‌ای بود که در آن شیوه ی زندگی اسلامی پیاده گردد، و نه این که به ضرورت، کشور تازه ای برای مسلمانان ایجاد گردد.  
به نظر آنها کشور جدید که قرار بود برای مسلمانان پایه‌ریزی گردد، باید توسط رهبرانی معتقد و باورمند به آیین اسلام و آموزه های سیاسی و اجتماعی آن به وجود آید<ref>(Vali Reza Nasr,1996: 106,108; Kalim Bahadur 54; Freeland Abbott: 180-181)</ref>. البته این نکته‌ی مهم را هم نباید ناگفته گذاشت که دست کم در نظر مودودی ایجاد کشور مستقل برای مسلمانان به خودی خود ارزش و اهمیت چندانی نداشت. بنابر ایده‌های وی، آرمان اصلی [[دین اسلام]] ایجاد جامعه‌ای بود که در آن شیوه ی زندگی اسلامی پیاده گردد، و نه این که به ضرورت، کشور تازه ای برای مسلمانان ایجاد گردد.  
این جامعه‌ی اسلامی از نظر مودودی و جماعت می‌توانست در درون مرزهای سیاسی هند نیز به وجود آید<ref>(Kalim Bahadur: 13, 36-37; Freeland Abbott: 182)</ref>. از این نظر دیدگاه مودودی و پیروانش در جماعت، با علمای [[دیوبندی]] مخالف جنبش پاکستان اختلاف داشت. این گروه اخیر که «جمعیت علمای هند» نماینده‌ی اصلی آنها به شمار می آمد، نگرشی ملی گرایانه و ضداستعماری داشتند. به نظر آنها اسلام مردمان را از وفاداری به سرزمین و هویت ملی پیشین خود باز نمی‌داشت. مهمترین دشمن آنها [[امپریالیسم]] بریتانیا بود و هدف اصلی ایشان هم استقلال هند به گونه‌ای یکپارچه، و بیرون راندن انگلیسی ها از آن بود. به نظر آنها جنبش پاکستان از آنجا که هندوستان را چند پاره می‌کرد و افزون بر آن موجب تاخیر در استقلال آن شده بود،  خدمتی در راستای خواسته‌ها و منافع بریتانیا به شمار می آمد.
این جامعه‌ی اسلامی از نظر مودودی و جماعت می‌توانست در درون مرزهای سیاسی هند نیز به وجود آید<ref>(Kalim Bahadur: 13, 36-37; Freeland Abbott: 182)</ref>. از این نظر دیدگاه مودودی و پیروانش در جماعت، با علمای [[دیوبندی]] مخالف جنبش پاکستان اختلاف داشت. این گروه اخیر که «جمعیت علمای هند» نماینده‌ی اصلی آنها به شمار می‌آمد، نگرشی ملی گرایانه و ضداستعماری داشتند. به نظر آنها اسلام مردمان را از وفاداری به سرزمین و هویت ملی پیشین خود باز نمی‌داشت. مهمترین دشمن آنها [[امپریالیسم]] بریتانیا بود و هدف اصلی ایشان هم استقلال هند به گونه‌ای یکپارچه، و بیرون راندن انگلیسی ها از آن بود. به نظر آنها جنبش پاکستان از آنجا که هندوستان را چند پاره می‌کرد و افزون بر آن موجب تاخیر در استقلال آن شده بود،  خدمتی در راستای خواسته‌ها و منافع بریتانیا به شمار می‌آمد.


=جماعت اسلامی پس از استقلال پاکستان=
=جماعت اسلامی پس از استقلال پاکستان=
خط ۴۳: خط ۴۳:
اما علما در برابر وی نگرش یکسانی نداشتند. در میان آنها [[مولانا شبیر احمد عثمانی]] از رهبران برجسته ی جمعیت علمای اسلام، با اهداف مودودی و جماعت همراهی می‌کرد<ref>(عابد حسین بارکزهی: ۲۷؛ Kalim Bahadur: 59-60; Vali Reza Nasr, 1994: 123)</ref>. جمعیت علمای اسلام در سازمان دیوبندی جمعیت علمای هند ریشه داشت و بر خلاف آن، موافق تشکیل کشور مستقل مسلمانان شبه قاره و تاسیس پاکستان بود. در همان حال،  گروهی نیرومند نیز در برابر تلاش های اسلام گرایان ایستادگی می‌کردند که به ویژه شماری از نخبگان و دیوان سالارانِ بازمانده از ساختار دوران حکومت بریتانیا مهمترین آنها بودند.  
اما علما در برابر وی نگرش یکسانی نداشتند. در میان آنها [[مولانا شبیر احمد عثمانی]] از رهبران برجسته ی جمعیت علمای اسلام، با اهداف مودودی و جماعت همراهی می‌کرد<ref>(عابد حسین بارکزهی: ۲۷؛ Kalim Bahadur: 59-60; Vali Reza Nasr, 1994: 123)</ref>. جمعیت علمای اسلام در سازمان دیوبندی جمعیت علمای هند ریشه داشت و بر خلاف آن، موافق تشکیل کشور مستقل مسلمانان شبه قاره و تاسیس پاکستان بود. در همان حال،  گروهی نیرومند نیز در برابر تلاش های اسلام گرایان ایستادگی می‌کردند که به ویژه شماری از نخبگان و دیوان سالارانِ بازمانده از ساختار دوران حکومت بریتانیا مهمترین آنها بودند.  


نخستین دستاورد تلاش های اسلام گرایان که جماعت اسلامی و مودودی در کانون آنها قرار داشتند، تصویب «قرارداد مقاصد»  در «مجلس قانون اساسی پاکستان»  در ۱۲ مارس ۱۹۴۹م/ ۲۱ اسفند ۱۳۲۷خ به عنوان اصول بنیادینی که می بایست در قانون اساسی مورد ملاحظه قرار بگیرند، بود. این سند تا اندازه ای دستاورد جماعت اسلامی به شمار می آمد و با این که در بندها و مفاد نخستین قانون اساسی پاکستان که در ۱۹۵۶م/ ۱۳۳۵خ تدوین گردید نادیده گرفته شد، اما در دیباچه ی آن گنجانده شد.(محمد  اکرم عارفی: ۹۷ـ۹۸؛ مرتضی اسعدی: ۱۶۴؛ Jan Talbot: 139) از قرارداد مقاصد همواره به عنوان نخستین پیروزی اسلام گرایان یاد شده است. افزون بر قرارداد مقاصد، قطعنامه ی علما معروف به «۳۱ نکات» که در ژانویه ی ۱۹۵۱م/ دی ۱۳۲۹خ به تصویب نشستی از علما رسید، کمابیش همان اصول مورد نظر جماعت اسلامی بود. قطعنامه ی ۳۱ نکات یک متن رسمی نبود و کارکرد اصلی آن بیان دیدگاه و موضع یکپارچه ی علما در برابر دولت پاکستان بود<ref>(محمد اکرم عارفی: ۹۸؛ Kalim Bahadur: 61 ؛Stephen Philip Cohen:171)</ref>.  
نخستین دستاورد تلاش های اسلام گرایان که جماعت اسلامی و مودودی در کانون آنها قرار داشتند، تصویب «قرارداد مقاصد»  در «مجلس قانون اساسی پاکستان»  در ۱۲ مارس ۱۹۴۹م/ ۲۱ اسفند ۱۳۲۷خ به عنوان اصول بنیادینی که می بایست در قانون اساسی مورد ملاحظه قرار بگیرند، بود. این سند تا اندازه ای دستاورد جماعت اسلامی به شمار می‌آمد و با این که در بندها و مفاد نخستین قانون اساسی پاکستان که در ۱۹۵۶م/ ۱۳۳۵خ تدوین گردید نادیده گرفته شد، اما در دیباچه ی آن گنجانده شد.(محمد  اکرم عارفی: ۹۷ـ۹۸؛ مرتضی اسعدی: ۱۶۴؛ Jan Talbot: 139) از قرارداد مقاصد همواره به عنوان نخستین پیروزی اسلام گرایان یاد شده است. افزون بر قرارداد مقاصد، قطعنامه ی علما معروف به «۳۱ نکات» که در ژانویه ی ۱۹۵۱م/ دی ۱۳۲۹خ به تصویب نشستی از علما رسید، کمابیش همان اصول مورد نظر جماعت اسلامی بود. قطعنامه ی ۳۱ نکات یک متن رسمی نبود و کارکرد اصلی آن بیان دیدگاه و موضع یکپارچه ی علما در برابر دولت پاکستان بود<ref>(محمد اکرم عارفی: ۹۸؛ Kalim Bahadur: 61 ؛Stephen Philip Cohen:171)</ref>.  


پس از بیش از یک دهه کشاکش، نخستین قانون اساسی پاکستان سرانجام در ۱۹۵۶م/۱۳۳۴خ به تصویب رسید و اگر چه همه ی خواسته‌های مودودی و جماعت اسلامی را برآورده نمی‌کرد، اما بر روی هم از سوی آنها پذیرفته شد. آنها امیدوار بودند که در طی روندی دموکراتیک و با جلب حمایت مردمی، بتوان سرانجام شریعت را بر کشور حاکم نمود. در این مسیر مفاد قانون اساسی سال ۱۹۵۶م/ ۱۳۳۵خ به عنوان نخستین گام، کمابیش مطلوب و راضی کننده به نظر می رسید<ref>(Kalim Bahadur: 83)</ref>. بدین ترتیب به نظر می رسید که تلاش های [[اسلام گرایان]] و از جمله جماعت اسلامی برای اسلامی سازی پاکستان و تدوین قانون اساسی هماهنگ و هم نوا با شریعت کمابیش نتیجه بخش بوده است.
پس از بیش از یک دهه کشاکش، نخستین قانون اساسی پاکستان سرانجام در ۱۹۵۶م/۱۳۳۴خ به تصویب رسید و اگر چه همه ی خواسته‌های مودودی و جماعت اسلامی را برآورده نمی‌کرد، اما بر روی هم از سوی آنها پذیرفته شد. آنها امیدوار بودند که در طی روندی دموکراتیک و با جلب حمایت مردمی، بتوان سرانجام شریعت را بر کشور حاکم نمود. در این مسیر مفاد قانون اساسی سال ۱۹۵۶م/ ۱۳۳۵خ به عنوان نخستین گام، کمابیش مطلوب و راضی کننده به نظر می رسید<ref>(Kalim Bahadur: 83)</ref>. بدین ترتیب به نظر می رسید که تلاش های [[اسلام گرایان]] و از جمله جماعت اسلامی برای اسلامی سازی پاکستان و تدوین قانون اساسی هماهنگ و هم نوا با شریعت کمابیش نتیجه بخش بوده است.
خط ۶۷: خط ۶۷:
در دوران اشغال [[افغانستان]] توسط [[شوروی]](۱۹۷۹م ـ۱۹۸۸م/ ۱۳۵۸خ ـ۱۳۶۷خ) که با دوره ی زمام داری ژنرال [[ضیاءالحق]] هم زمان گردید، جماعت اسلامی موقعیت برجسته ای در رویدادهای مربوط به افغانستان به دست آورد. در حالی که پیش تر جماعت اسلامی چندان در پی راه اندازی مدرسه های دینی وابسته به خود نبود، در دوره ی زمامداری ضیاءالحق با برخورداری از حمایت های ویژه ی دولتی و نیز فضا و بستری که در پی اشغال افغانستان از سوی شوروی به وجود آمده بود، مدرسه های فراوانی راه اندازی شدند. این مدرسه  ها با مجاهدان افغان پیوندهایی استوار داشتند و در واقع به ترتیب بخشی از آنها می پرداختند.  
در دوران اشغال [[افغانستان]] توسط [[شوروی]](۱۹۷۹م ـ۱۹۸۸م/ ۱۳۵۸خ ـ۱۳۶۷خ) که با دوره ی زمام داری ژنرال [[ضیاءالحق]] هم زمان گردید، جماعت اسلامی موقعیت برجسته ای در رویدادهای مربوط به افغانستان به دست آورد. در حالی که پیش تر جماعت اسلامی چندان در پی راه اندازی مدرسه های دینی وابسته به خود نبود، در دوره ی زمامداری ضیاءالحق با برخورداری از حمایت های ویژه ی دولتی و نیز فضا و بستری که در پی اشغال افغانستان از سوی شوروی به وجود آمده بود، مدرسه های فراوانی راه اندازی شدند. این مدرسه  ها با مجاهدان افغان پیوندهایی استوار داشتند و در واقع به ترتیب بخشی از آنها می پرداختند.  


در این مدت جماعت به حمایت از گروه «حزب اسلامی» به رهبری [[گلبدین الدین حکمتیار]] پرداخت<ref>(Stephen Philip Cohen: 179; Jan Talbot:317; Ayesha Jalal: 275)</ref>. حکمتیار از دانشجویان پیشین دانشگاه [[کابل]] بود که از همان زمان هوادار اندیشه های ابوالاعلی مودودی شده بود. در کشمیر هم «حزب المجاهدین» وابسته به جماعت عهده دار جهاد به شمار می آمد<ref>(Stephen Philip Cohen: 179; Ayesha Jalal:275; Owen Bennett Jones: 30)  
در این مدت جماعت به حمایت از گروه «حزب اسلامی» به رهبری [[گلبدین الدین حکمتیار]] پرداخت<ref>(Stephen Philip Cohen: 179; Jan Talbot:317; Ayesha Jalal: 275)</ref>. حکمتیار از دانشجویان پیشین دانشگاه [[کابل]] بود که از همان زمان هوادار اندیشه های ابوالاعلی مودودی شده بود. در کشمیر هم «حزب المجاهدین» وابسته به جماعت عهده دار جهاد به شمار می‌آمد<ref>(Stephen Philip Cohen: 179; Ayesha Jalal:275; Owen Bennett Jones: 30)  
</ref>.
</ref>.
تا میانه ی دهه ی ۱۹۹۰م/۱۳۷۰خ جماعت نفوذ فراوانی در میان مجاهدان افغان و کشمیری داشت. اما چندی پس از سرنگونی دولت ضیاءالحق، و گسترش یافتن فعالیت جهادی سازمان‌ها و گروه های دیوبندی [[سلفی]]، مجاهدان نزدیک به جماعت اسلامی هم جای خود را به مبارزان [[طالبان]] و [[القاعده]] در افغانستان و [[حرکت الانصار]] در کشمیر دادند که دارای گرایش دیوبندی  سلفی، و مورد حمایت جمعیت علمای اسلام بودند.  
تا میانه ی دهه ی ۱۹۹۰م/۱۳۷۰خ جماعت نفوذ فراوانی در میان مجاهدان افغان و کشمیری داشت. اما چندی پس از سرنگونی دولت ضیاءالحق، و گسترش یافتن فعالیت جهادی سازمان‌ها و گروه های دیوبندی [[سلفی]]، مجاهدان نزدیک به جماعت اسلامی هم جای خود را به مبارزان [[طالبان]] و [[القاعده]] در افغانستان و [[حرکت الانصار]] در کشمیر دادند که دارای گرایش دیوبندی  سلفی، و مورد حمایت جمعیت علمای اسلام بودند.  
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۹۳

ویرایش