پرش به محتوا

زین الدین رفاعی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می کرد' به 'می‌کرد'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می کرد' به 'می‌کرد')
خط ۲۲: خط ۲۲:
پدرش به روش اسلاف گذشته [[رفاعیه]] به او اجازه داد. پس از مدتی از روش رفاعی فاصله گرفت و در سال (1732م) بغداد را به قصد زیارت جد خاندان الرفاعی ترک کرد.
پدرش به روش اسلاف گذشته [[رفاعیه]] به او اجازه داد. پس از مدتی از روش رفاعی فاصله گرفت و در سال (1732م) بغداد را به قصد زیارت جد خاندان الرفاعی ترک کرد.
مدتی در آنجا اقامت گزید و با قطب زمان خود بهاءالدین رفاعی بیعت کرد و با الرفاعی و دیگر شیوخ طریقت آشنا شد. باعلمای ممتاز مجالست و از آنان علم می آموخت. پس از آن به حلب سفر کرد و طریقه رفاعی را در آنجا تبلیغ کرد.
مدتی در آنجا اقامت گزید و با قطب زمان خود بهاءالدین رفاعی بیعت کرد و با الرفاعی و دیگر شیوخ طریقت آشنا شد. باعلمای ممتاز مجالست و از آنان علم می آموخت. پس از آن به حلب سفر کرد و طریقه رفاعی را در آنجا تبلیغ کرد.
او دست به تألیف کتب ارجمند و نامه های فاخری زد که که در آن اسرار شرع مطهّره و طریقه رفاعی را بیان کرده است. در حلب اقامت داشت تا اینکه در سال (1739 م) از آنجا به استانبول پایتخت خلافت اسلامی نقل مکان کرد و در آنجا اقامت گزید. پس با خلیفه سلطان احمد سوم نشست داشت. او را نصیحت و راهنمایی می کرد و از او خواست که در رسیدگی به مصالح مسلمانان تلاش کند.
او دست به تألیف کتب ارجمند و نامه های فاخری زد که که در آن اسرار شرع مطهّره و طریقه رفاعی را بیان کرده است. در حلب اقامت داشت تا اینکه در سال (1739 م) از آنجا به استانبول پایتخت خلافت اسلامی نقل مکان کرد و در آنجا اقامت گزید. پس با خلیفه سلطان احمد سوم نشست داشت. او را نصیحت و راهنمایی می‌کرد و از او خواست که در رسیدگی به مصالح مسلمانان تلاش کند.
خلیفه حسن سریرة به شیخ زین الدین و فضیلت او پی برد و شیخ الشیوخ دار الخلافه شد.
خلیفه حسن سریرة به شیخ زین الدین و فضیلت او پی برد و شیخ الشیوخ دار الخلافه شد.
او قاضی القضات دادگستری نظامی که بالاترین سطح تحصیلات  را لازم داشت بر عهده گرفت و نشان دولت [[ترکیه]] نیز به او اعطا شد.که در آن زمان بالاترین مدال افتخار دولتی محسوب می شد. سپس به بغداد بازگشت و مدتی در آنجا ماند و پس از انزوا و عبادت عازم بلدرو شد. در آنجا به عبادت پرداخت تا اینکه درگذشت. با جایگاهی که نزد خلیفه و حکومت داشت مغرور نبود.
او قاضی القضات دادگستری نظامی که بالاترین سطح تحصیلات  را لازم داشت بر عهده گرفت و نشان دولت [[ترکیه]] نیز به او اعطا شد.که در آن زمان بالاترین مدال افتخار دولتی محسوب می شد. سپس به بغداد بازگشت و مدتی در آنجا ماند و پس از انزوا و عبادت عازم بلدرو شد. در آنجا به عبادت پرداخت تا اینکه درگذشت. با جایگاهی که نزد خلیفه و حکومت داشت مغرور نبود.
حاجت حاجت داران را به اندازه توانش برآورده می کرد و خانه اش چون کندوی عسل پر از زائران و حاجت طلبان حکومت و والیان بود. او سخاوتمندانه پول خرج می کرد تا مهمانان و بازدیدکنندگان خود را گرامی بدارد. هدایای مالی به کسانی می داد که از بین مسلمانان سزاوار آن باشند. پس نزد همه مسلمانان، مقربان، عزت و احترام داشت.
حاجت حاجت داران را به اندازه توانش برآورده می‌کرد و خانه اش چون کندوی عسل پر از زائران و حاجت طلبان حکومت و والیان بود. او سخاوتمندانه پول خرج می‌کرد تا مهمانان و بازدیدکنندگان خود را گرامی بدارد. هدایای مالی به کسانی می داد که از بین مسلمانان سزاوار آن باشند. پس نزد همه مسلمانان، مقربان، عزت و احترام داشت.
او را پسر عمویش علی ابن خی رالله الصیادی الرفاعی در حلب به عنوان نماینده طریقه رفاعیه برگزید .
او را پسر عمویش علی ابن خی رالله الصیادی الرفاعی در حلب به عنوان نماینده طریقه رفاعیه برگزید .
به توصیه پدرش هنگامی که به بغداد آمد [[طریقت]] را به دست قطب زمان خود، بهاءالدین صیادی الرفاعی گرفت.
به توصیه پدرش هنگامی که به بغداد آمد [[طریقت]] را به دست قطب زمان خود، بهاءالدین صیادی الرفاعی گرفت.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش