۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مهم ترین' به 'مهمترین') |
جز (جایگزینی متن - 'داده اند' به 'دادهاند') |
||
خط ۱۴۲: | خط ۱۴۲: | ||
=وجه دلالت معجزه= | =وجه دلالت معجزه= | ||
پرسش هاى مهم در باب دلالت معجزه را مى توان به این شرح بر شمرد: آیا معجزه بر وجود خداوند دلالت مى کند؟ آیا معجزه منطقاً بر نبوت معجزه گر دلالت مى کند؟ آیا معجزه صدق تعالیم معجزه گر را اثبات مى کند؟ اساساً در دلالت معجزه بر این گونه از امور به طور عام یک سلسله ایرادهاى مشترک وارد است. چنان که مى دانیم اولین پیش فرض مهم در دلالت معجزه این است که اعجاز فعل مستقیم خداوند بوده و یا به تأیید خاص او صورت مى پذیرد. در صورتى این پیش فرض مى تواند مورد قبول واقع شود که وقوع معجزه به نحو دیگرى قابل توجیه نباشد. | پرسش هاى مهم در باب دلالت معجزه را مى توان به این شرح بر شمرد: آیا معجزه بر وجود خداوند دلالت مى کند؟ آیا معجزه منطقاً بر نبوت معجزه گر دلالت مى کند؟ آیا معجزه صدق تعالیم معجزه گر را اثبات مى کند؟ اساساً در دلالت معجزه بر این گونه از امور به طور عام یک سلسله ایرادهاى مشترک وارد است. چنان که مى دانیم اولین پیش فرض مهم در دلالت معجزه این است که اعجاز فعل مستقیم خداوند بوده و یا به تأیید خاص او صورت مى پذیرد. در صورتى این پیش فرض مى تواند مورد قبول واقع شود که وقوع معجزه به نحو دیگرى قابل توجیه نباشد. | ||
فخرالدین رازى (نک: تلخیص المحصل, 94) در توجیه وقوع معجزه غیر از مشیت خاص ربوبى, این احتمالات را نیز مطرح مى کند: محتمل است که نفس معجزه گر به واسطه تعلّق به جسمى خاص منشأ این آثار عجیب شود. محتمل است که جن و شیاطین و… وى را در انجام این اعمال کمک کنند. غزالى در القسطاس المستقیم (ص 80) احتمال تردستى و مانند آن را مطرح مى کند. درباره این که چه جوابى مى توان به این اشکال داد و یا این که دیگران چه جوابى | فخرالدین رازى (نک: تلخیص المحصل, 94) در توجیه وقوع معجزه غیر از مشیت خاص ربوبى, این احتمالات را نیز مطرح مى کند: محتمل است که نفس معجزه گر به واسطه تعلّق به جسمى خاص منشأ این آثار عجیب شود. محتمل است که جن و شیاطین و… وى را در انجام این اعمال کمک کنند. غزالى در القسطاس المستقیم (ص 80) احتمال تردستى و مانند آن را مطرح مى کند. درباره این که چه جوابى مى توان به این اشکال داد و یا این که دیگران چه جوابى دادهاند, در ادامه بحث خواهیم کرد. در دوره جدید به دو اشکال دیگر نیز توجه شده است: | ||
اول این که ممکن است آنچه معجزه و فاقد تبیین طبیعى شمرده مى شود, در آینده بر اساس علل و عوامل طبیعى تبیین شود. همان گونه که پیش ازاین نیز گفتیم, ریچارد پورتیل<ref>,203)(What if They Happen?))</ref> این احتمال را قابل اعتنا نمى داند, چون به اعتقاد او, نمى توان به نحوى مدلل توجیه کرد که افرادى که از علوم و فنون سر رشته اى نداشته اند توانسته اند, براى مثال, کوران مادرزاد را بینا کنند. آیا آن قوانین ناشناخته طبیعى از سر تصادف با خواست و اراده براى مثال مسیح هماهنگ مى شد و عمل مى کرد؟! | اول این که ممکن است آنچه معجزه و فاقد تبیین طبیعى شمرده مى شود, در آینده بر اساس علل و عوامل طبیعى تبیین شود. همان گونه که پیش ازاین نیز گفتیم, ریچارد پورتیل<ref>,203)(What if They Happen?))</ref> این احتمال را قابل اعتنا نمى داند, چون به اعتقاد او, نمى توان به نحوى مدلل توجیه کرد که افرادى که از علوم و فنون سر رشته اى نداشته اند توانسته اند, براى مثال, کوران مادرزاد را بینا کنند. آیا آن قوانین ناشناخته طبیعى از سر تصادف با خواست و اراده براى مثال مسیح هماهنگ مى شد و عمل مى کرد؟! | ||
خط ۱۴۸: | خط ۱۴۸: | ||
==دلالت معجزه بر وجود خداوند== | ==دلالت معجزه بر وجود خداوند== | ||
الاهى دانان از طریق معجزات بر وجود خداوند استدلال مى کنند و مى گویند: معجزات بى شمارى در زمان هاى گوناگون رخ | الاهى دانان از طریق معجزات بر وجود خداوند استدلال مى کنند و مى گویند: معجزات بى شمارى در زمان هاى گوناگون رخ دادهاند. وقوع این معجزات تنها بر پایه مداخله خداوند در مسیر طبیعى حوادث قابل تبیین است. | ||
مهمترین اشکال این ادعا این است که چگونه مى توانیم معلوم کنیم که این حوادث, تبیینى طبیعى نداشته باشند. ریچارد سوین برن<ref>, 303-306(Miracles and Revilation)</ref> با برشمردن برخى از خصوصیات متمایز معجزات, بر این باور است که مى توان به ملحد ولاادرى گرا نشان داد که معجزه فعل خداوند است, پس باید به وجود او اذعان کرد. | مهمترین اشکال این ادعا این است که چگونه مى توانیم معلوم کنیم که این حوادث, تبیینى طبیعى نداشته باشند. ریچارد سوین برن<ref>, 303-306(Miracles and Revilation)</ref> با برشمردن برخى از خصوصیات متمایز معجزات, بر این باور است که مى توان به ملحد ولاادرى گرا نشان داد که معجزه فعل خداوند است, پس باید به وجود او اذعان کرد. | ||
==دلالت معجزه بر نبوت معجزه گر== | ==دلالت معجزه بر نبوت معجزه گر== | ||
در مجموع مى توان پیش فرض هاى دلالت معجزه را بر نبوت به آن صورت که متکلمان مسلمان توضیح | در مجموع مى توان پیش فرض هاى دلالت معجزه را بر نبوت به آن صورت که متکلمان مسلمان توضیح دادهاند, در پنج امر خلاصه کرد: | ||
الف) معجزه فعل مستقیم خداوند و یا معلول تأثیر نَفَس قدسى نبى است; نبى اى که بر اثر ارتباط قدسى با مبدأ حقیقى عالم چنین قدرتى یافته است. | الف) معجزه فعل مستقیم خداوند و یا معلول تأثیر نَفَس قدسى نبى است; نبى اى که بر اثر ارتباط قدسى با مبدأ حقیقى عالم چنین قدرتى یافته است. | ||
خط ۱۷۰: | خط ۱۷۰: | ||
در مورد مقدمه سوم, اولاً, به گفته فخرالدین رازى مى توان این احتمال را داد که غرض از ایجاد معجزه, امتحان عقول آدمیان باشد نه تصدیق ادعاى نبوت, ثانیاً, بین معجزه که از سنخ قدرت است و دریافت وحى که از سنخ علم و معرفت است, سنخیتى وجود ندارد, پس چگونه مى تواند بر او دلالت کند؟ | در مورد مقدمه سوم, اولاً, به گفته فخرالدین رازى مى توان این احتمال را داد که غرض از ایجاد معجزه, امتحان عقول آدمیان باشد نه تصدیق ادعاى نبوت, ثانیاً, بین معجزه که از سنخ قدرت است و دریافت وحى که از سنخ علم و معرفت است, سنخیتى وجود ندارد, پس چگونه مى تواند بر او دلالت کند؟ | ||
به این اشکال این گونه پاسخ | به این اشکال این گونه پاسخ دادهاند که معجزه دلیل اتصال معجزه گر با عالم غیب است و در واقع, به گفته قاضى عبدالجبار معتزلى<ref>معتزلى, 15/ 161 ـ 168</ref> نشانه مخصوص خداوند است که در دست نبى ظاهر مى شود و از باب مواضعه بر نبوت او دلالت مى کند, درست مانند نشان مخصوص مَلِک که نشان مى دهد کسى که حامل پیام اوست, به واقع فرستاده اوست. | ||
ابن رشد<ref>نک: ابراهیمى دینانى, 94</ref> در مورد این استدلال مى گوید: چنین مواضعه اى به یکى از دو طریق به وجود مىآید: یکى این که خداوند به مردم بگوید هر که نشانههاى مخصوص را در اختیار داشت, رسول من است و دیگر این که استشکاف کنیم که عادت خداوند این است که این علامت ها را فقط در دست رسول خویش ظاهر مى کند, لکن هیچ یک از این دو طریق را نمى توان از شرع به دست آورد, عقل نیز نمى تواند به نحو قطعى حکم کند که این علامت ها به رسولان خداوند اختصاص دارد. | ابن رشد<ref>نک: ابراهیمى دینانى, 94</ref> در مورد این استدلال مى گوید: چنین مواضعه اى به یکى از دو طریق به وجود مىآید: یکى این که خداوند به مردم بگوید هر که نشانههاى مخصوص را در اختیار داشت, رسول من است و دیگر این که استشکاف کنیم که عادت خداوند این است که این علامت ها را فقط در دست رسول خویش ظاهر مى کند, لکن هیچ یک از این دو طریق را نمى توان از شرع به دست آورد, عقل نیز نمى تواند به نحو قطعى حکم کند که این علامت ها به رسولان خداوند اختصاص دارد. |