۸۷٬۷۷۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شاخه ها' به 'شاخهها') |
جز (جایگزینی متن - 'می گویند' به 'میگویند') |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==اعتقادات== | ==اعتقادات== | ||
معتقدند که حضرت علیه السلام از دنیا نرفته، بلکه در ابرها حضور دارد و رعد آسمان صدای اوست و برق آن، برق شمشیر اوست. هرگاه ابر ایشان سایه افکند، خطاب به آن کرده | معتقدند که حضرت علیه السلام از دنیا نرفته، بلکه در ابرها حضور دارد و رعد آسمان صدای اوست و برق آن، برق شمشیر اوست. هرگاه ابر ایشان سایه افکند، خطاب به آن کرده میگویند: السلام علیک یا أبا الحسن. او خدایى است در صورت انسان. هیچ ازدواجی شکل ننمیگیرد، مگر با شهادت و نظارت او. در هر نکاحی شهادت خداوند و رسولش کافى است. بنا بر این، به شهادت آدمیان هیچ نیازی نیست. | ||
معتقدند که حضرت علی علیه السلام برای انتقام از دشمنانش باز میگردد. اسحاق بن السوید العدوى در یکی از قصاید خود، خوارج، معتزله و این فرقه را نکوهیده و گفته است: | معتقدند که حضرت علی علیه السلام برای انتقام از دشمنانش باز میگردد. اسحاق بن السوید العدوى در یکی از قصاید خود، خوارج، معتزله و این فرقه را نکوهیده و گفته است: | ||
برئت من الخوارج لست منهم من الغزال منهم و ابن باب | برئت من الخوارج لست منهم من الغزال منهم و ابن باب | ||
و من قوم اذا ذکروا علیا یردون السلام على الحساب | و من قوم اذا ذکروا علیا یردون السلام على الحساب | ||
یعنی من ازخوارج برائت جستم و از آنان نیستم از غزال و از ابن باب هم برائت جستم. | یعنی من ازخوارج برائت جستم و از آنان نیستم از غزال و از ابن باب هم برائت جستم. | ||
من از قومی برائت می جویم که هر وقت از علی یاد می کننند بر ابرها جواب سلام | من از قومی برائت می جویم که هر وقت از علی یاد می کننند بر ابرها جواب سلام میگویند. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 226 با ویرایش و جابجایی و اصلاح گسترده عبارات</ref> <ref>حمیری ابو سعید نشوان، الحور العین، تحقیق کمال مصطفى، چاپ مصر، سال 1948 میلادی، ص 154- 155.</ref><ref>عراقی ابو محمد عثمان بن عبدالله، الفرق المفترقة بین اهل الزیغ و الزندقة، تحقیق یشار قوتلو آى، آنکارا، سال 1961 میلادی، ص 37.</ref> <ref>الفرق و التواریخ، نسخه خطی آستان قدس رضوی، ص 249، 253.</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به اهتمام محمد زاهد بن حسن الکوثرى، چاپ قاهره، سال 1948 میلادی، ص 71- 144.</ref> | ||
==پانویس== | ==پانویس== |