۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
ابن تيميه از نظر آثار، فرد پر کاري بوده است؛ تا آن جا که «ذهبي» نگاشته هاي وي را حدود 300 جلد تخمين زده و «صفدي» نام بسياري از آن ها را آورده است. | ابن تيميه از نظر آثار، فرد پر کاري بوده است؛ تا آن جا که «ذهبي» نگاشته هاي وي را حدود 300 جلد تخمين زده و «صفدي» نام بسياري از آن ها را آورده است. | ||
اما واقعيت اين است که انديشمندان درباره ي شخصيت علمي ابن تيميه، ديدگاه هاي متعارضي ارائه کرده اند. برخي وي را شخصيتي دانشمند و آگاه روايت کرده و فضايلي را به وي نسبت داده اند که به نظر، مبالغه آميز مي آيد؛ برخي نيز منکر مقام علمي وي شده و او را صرفاً نويسنده اي پر کار و سريع القلم دانسته اند که در حوزه هاي مختلف به قلم فرسايي پرداخته است.<ref>https://www.alwahabiyah.com/fa/questionview/4522/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%AA%DB%8C%D9%85%DB%8C%D9%87-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA/</ref> | اما واقعيت اين است که انديشمندان درباره ي شخصيت علمي ابن تيميه، ديدگاه هاي متعارضي ارائه کرده اند. برخي وي را شخصيتي دانشمند و آگاه روايت کرده و فضايلي را به وي نسبت داده اند که به نظر، مبالغه آميز مي آيد؛ برخي نيز منکر مقام علمي وي شده و او را صرفاً نويسنده اي پر کار و سريع القلم دانسته اند که در حوزه هاي مختلف به قلم فرسايي پرداخته است.<ref>https://www.alwahabiyah.com/fa/questionview/4522/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%AA%DB%8C%D9%85%DB%8C%D9%87-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA/</ref> | ||
=اساتید ابن تیمیه= | |||
=شاگردان ابن تیمیه= | |||
=مخالفین علمی ابن تیمیه= | =مخالفین علمی ابن تیمیه= | ||
برخي از عالمان تراز اول در زمان ابن تيميه، رسماً با وي به مخالفت برخاستند، که در ميان آن ها مي توان به «صفي الدين هندي»، «کمال الدين زملکاني» (در گذشته ي 733)، «شهاب الدين حلبي» (در گذشته ي 733)، «شمس الدين ذهبي» (درگذشته ي 748) و «علي بن عبدالکافي سبکي» (در گذشته ي 756) اشاره کرد. هم چنين هنگامي که ديدگاه هاي انحرافي وي جامعه ي اسلامي را تهديد کرد، عالمان بزرگ چهار مذهب اسلامي، در نامه اي، انحراف وي را از اسلام اعلام کردند. نام هاي اين عالمان، عبارت است از: | |||
«بدربن جماعة» قاضي شافعيه؛ | |||
«شهاب الدين جهبل»، قاضي مالکيه؛ | |||
«محمد بن جريري انصاري»، قاضي حنفيه؛ | |||
«احمد بن عمر مقدس حنبلي»، قاضي حنبليان. <ref>https://www.alwahabiyah.com/fa/questionview/4522/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%AA%DB%8C%D9%85%DB%8C%D9%87-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA/</ref> | |||
=شخصیت شناسی علمی ابن تیمیه= | =شخصیت شناسی علمی ابن تیمیه= | ||
خط ۵۳: | خط ۶۴: | ||
=اوضاع روزگار ابن تیمیه= | |||
انديشه هاي هر دوره، همواره تابعي از وضعيت سياسي، اجتماعي و ديني آن دوره است. به عبارت ديگر، شرايط نامناسب اجتماعي، سياسي و اقتصادي، افزون بر اين که امنيت را از ميان مي برد، زمينه هاي بروز انديشه هاي انحرافي و خرافي را در جامعه فراهم مي کند؛ زيرا جامعه اي که گرفتار مشکلات و نابساماني در عرصه هاي مختلف باشد، توانايي رويارويي با بحران هاي سياسي، اجتماعي و اعتقادي را ندارد. به همين علت نيز در بررسي زمينه هاي شکل گيري سلفي گري اعتقادي، ناگزير بايد نگاهي به شرايط و وضعيت اجتماعي و سياسي دوره ي شکل گيري آن افکند. | |||
روزگار ابن تيميه، يعني نيمه ي دوم قرن هفتم و نيمه اول قرن هشتم، آبستن حوادث گوناگوني در عرصه هاي ختلف بود. در اين دوران از يک سو، قدرت و بنيه ي مسلمانان در جنگ هاي صليبي ـ که از سال 489 قمري آغاز شد و تا سال 690 (بيش از دو قرن) ادامه يافت ـ کاملاً به تحليل رفت و پشت سر خود، ميليون ها کشته و زخمي و ويراني هاي بسيار بر جاي گذاشت؛ از سوي ديگر، حمله ي مغول به جهان اسلام در سال 617 قمري، مسأله اي ديگري بود که شايد بيش از جنگ هاي صليبي کمر مسلمانان را شکست و ويراني هاي بسياري بر جاي گذاشت و سرانجام در سال 656 قمري، به برچيده شدن خلافت عباسي توسط هلاکوخان انجاميد. فروپاشي خلافت اسلامي که نمونه ي آرماني حکومت براي اهل سنت بود، آثار بسيار ويرانگري در جهان اهل سنت، به ويژه در عرصه ي نظريه پردازي آنان بر جاي گذاشت. آنان با اين پرسش اساسي روبه رو شدند که در نبود نهاد خلافت، چه نهاد و نظامي مشروعيت حکومت و خلافت دارد؟ پاسخ به چنين پرسشي، يکي از دغدغه هاي اصلي ابن تيميه شد. «ابن اثير» آثار زيان بار و ويران ساز حمله ي مغول را چنان مي داند که نوشتن آن ممکن نيست و سپس آرزو مي کند که اي کاش مادر مرا به دنيا نياورده بود.[5] در اين روزگار، کتابخانه هاي بسياري ويران شد، بزرگان علم و ادب منزوي گشتند و جهان اسلام روند نزولي خود را که از مدت ها پيش آغاز کرده بود، با شتاب بيش تري ادامه دارد. | |||
از سوي ديگر، منطقه ي شامات و مشخصاً دمشق نيز وضعيتي بهتر از ديگر مناطق جهان اسلام نداشت. تنها در سال هاي 658 تا 712 قمري، بيش از پانزده والي در دمشق جابه جا شدند. ضعف خلافت عثماني و حکومت مماليک، زمينه اي را فراهم کرده بود که همواره شمشير قدرت را کنترل مي کرد، نه سياست و شايستگي.[6] | |||
بي ترديد فضاي آشفته ي سياسي، تأثير خود را بر فضاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي نيز خواهد گذاشت. در اين سال ها سيل، قحطي، بيماري و زلزله، اين منطقه را تحت تأثير خود قرار داد؛ براي نمونه، در سال 656 وبا در شام گسترش يافت و آن قدر تلفات گرفت که غسالخانه ها پاسخ گويي جنازه هاي قربانيان نبودند. در سال 680 دمشق در سيل فرو رفت و در سال 718 قحطي در شمال مناطق شام و موصل پديد آمد که موجب مهاجرت مردم از اين مناطق و کشته شدن بسياري از آنان شد. هم چنين در سال 720، زلزله ي شديدي مصر و شام را لرزاند. | |||
چنين بلاياي طبيعي در زادگاه ابن تيميه، با بي لياقتي و ناکارآمدي زمامداران همراه شد و پي آمدهاي ناگواري براي جامعه به همراه آورد. نبود محتوا و بحران معنا، زمينه را براي زنده شدن و فعاليت فرقه هايي انحرافي فراهم کرد که برخي از آن ها عبارت بودند از: | |||
کراميه، که از گروه هاي اهل سنت بودند و به تجسيم و تشبيه اعتقاد داشتند؛ | |||
نصيريه، که يکي از فرقه هاي غلات شيعه بودند و مي پنداشتند روح خدا در حضرت علي علیه السلام حلول کرده است و به همين علت، ابن ملجم را بهترين خلق خدا مي دانستند؛ زيرا روح الهي را از کالبد جسماني آزاد کرده بود؛ | |||
يزيديه، که براي يزيد جايگاه بسيار والايي قائل بودن و در مناطق شامات، فتنه هاي بسياري را بوجود آوردند؛[7] | |||
فرقه هاي نوظهور صوفيه، که رشد آن ها با سطح عوام زدگي جامعه ارتباطي مستقمي داشت؛ اينان در فرقه هاي اصيل تصوف سني ريشه نداشتند و درفضاي آلوده ي اجتماعي رشد کرده بودند و فقط نامي از تصوف را به همراه داشتند. | |||
در اين روزگار، پيش از هر چيز، نياز به ظهور انديشه اي تقريبي احساس مي شد که با تکيه بر منابع ديني و ارزش هاي اسلامي، نوعي هم گرايي و اتحاد ميان جهان اسلام ايجاد کند و با نزديک کردن مذاهب اسلامي و استناد به مشترکات آن ها، بر اوج گيري و عظمت جهان اسلام در برابر تهديدهاي خارجي و داخلي بيفزايد. | |||
اما آنچه درباره ي ابن تيميه و مذهب سلفي گري روي داد، نه تنها مرهمي بر دردهاي بي شمار جهان اسلام نبودف که همچون غده ي سرطاني جديد، در دل جهان اسلام رشد کرد و به جاي آن که به مبارزه با مکاتب الحادي بپردازد، قلب مذاهب اسلامي را در قالب مکتبي جعلي با نام «سلفي گري» نشانه گرفت. | |||