۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
=تحصیلات مقدماتى و بازگشت به وطن= | =تحصیلات مقدماتى و بازگشت به وطن= | ||
محمد ده ساله بود که خواندن و نوشتن را فرا گرفت. سپس به مکتب رفت و نزد یکى از حافظان قرآن، قرائت قرآن را آغاز کرد و پس از دو سال قرآن را حفظ کرد. پدرش که از حفظ قرآن توسط فرزندش بسیار خرسند بود، در سال 1279 ق براى تکمیل قرائت قرآن و تجوید و فراگیرى دیگر علوم دینى، وى را به شهر «طنطا» (واقع در استان غربى مصر) فرستاد تا در «مسجد احمدى» تحصیلات خود را ادامه دهد. آن روزها مسجد احمدى در شهر طنطا مرکز آموزش علوم قرآنى اعم از حفظ، تجوید و تفسیر قرآن بود. برنامه فعالیت هاى فرهنگى این مسجد هر شب بین نماز مغرب و عشا انجام میشد و هر هفته بعد از نماز جمعه، کلاس تجوید و حفظ قرآن برگزار میگردید و محصلان این | محمد ده ساله بود که خواندن و نوشتن را فرا گرفت. سپس به مکتب رفت و نزد یکى از حافظان قرآن، قرائت قرآن را آغاز کرد و پس از دو سال قرآن را حفظ کرد. پدرش که از حفظ قرآن توسط فرزندش بسیار خرسند بود، در سال 1279 ق براى تکمیل قرائت قرآن و تجوید و فراگیرى دیگر علوم دینى، وى را به شهر «طنطا» (واقع در استان غربى مصر) فرستاد تا در «مسجد احمدى» تحصیلات خود را ادامه دهد. آن روزها مسجد احمدى در شهر طنطا مرکز آموزش علوم قرآنى اعم از حفظ، تجوید و تفسیر قرآن بود. برنامه فعالیت هاى فرهنگى این مسجد هر شب بین نماز مغرب و عشا انجام میشد و هر هفته بعد از نماز جمعه، کلاس تجوید و حفظ قرآن برگزار میگردید و محصلان این کلاسها معلمان همین کلاسها میشدند.<ref>عثمان امین، شیخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر، ص 10ـ12.</ref> دایى محمد عبده به نام «شیخ مجاهد» از استادان تجوید مسجد احمدى بود.<ref>عبدالحلیم جندى، الامام محمد عبده، ص 7.</ref><br> | ||
محمد پس از آموزش کامل قرآن و تجوید در سن پانزده سالگى در همان مسجد احمدى شروع به تحصیل ادبیات عرب نمود و فراگیرى کتاب «شرح کفراوى بر اجرویمه» را آغاز کرد. اما به دلیل آن که کتاب هاى آموزشى که در زمینه ادبیات عرب تدریس میشد خصوصاً کتاب یادشده، از پیچیدگى خاصى برخوردار بود و در تألیف این کتاب، رعایت حال طلاب نوجوان نشده بود، محمد از ادامه تحصیل ناامید شد و قصد بازگشت کرد.<ref>عثمان امین، همان، ص 12ـ14.</ref> وى پس از این ماجرا، مدت سه ماه در منزل دایى اش پنهان شد تا این که برادر محمد متوجه انصراف او از تحصیل گشت و تلاش هاى او در بازگرداندن محمد به مسجد احمدى نیز فایده اى نداشت. سرانجام محمد لباس و وسایل همراه خود را برداشته و به وطن بازگشت و براى این که تا مدتى ذهن خانواده را از این مطلب دور نگه دارد، تصمیم به ازدواج گرفت و در سال 1282 ق با یکى از دختران روستاى خودش ازدواج نمود.<ref>عبدالحلیم جندى، الامام محمد عبده، ص 7و8 و عثمان امین، همان، ص 14ـ18.</ref> | محمد پس از آموزش کامل قرآن و تجوید در سن پانزده سالگى در همان مسجد احمدى شروع به تحصیل ادبیات عرب نمود و فراگیرى کتاب «شرح کفراوى بر اجرویمه» را آغاز کرد. اما به دلیل آن که کتاب هاى آموزشى که در زمینه ادبیات عرب تدریس میشد خصوصاً کتاب یادشده، از پیچیدگى خاصى برخوردار بود و در تألیف این کتاب، رعایت حال طلاب نوجوان نشده بود، محمد از ادامه تحصیل ناامید شد و قصد بازگشت کرد.<ref>عثمان امین، همان، ص 12ـ14.</ref> وى پس از این ماجرا، مدت سه ماه در منزل دایى اش پنهان شد تا این که برادر محمد متوجه انصراف او از تحصیل گشت و تلاش هاى او در بازگرداندن محمد به مسجد احمدى نیز فایده اى نداشت. سرانجام محمد لباس و وسایل همراه خود را برداشته و به وطن بازگشت و براى این که تا مدتى ذهن خانواده را از این مطلب دور نگه دارد، تصمیم به ازدواج گرفت و در سال 1282 ق با یکى از دختران روستاى خودش ازدواج نمود.<ref>عبدالحلیم جندى، الامام محمد عبده، ص 7و8 و عثمان امین، همان، ص 14ـ18.</ref> | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
=محمد عبده در دانشگاه الازهر= | =محمد عبده در دانشگاه الازهر= | ||
تاریخ و قدمت این دانشگاه به | تاریخ و قدمت این دانشگاه به سالهاى 350ـ360 ق بر میگردد که در پى فتح مصر توسط چهارمین خلیفه فاطمى (المعی لدین الله / حکومت از 341ـ365ق) و تأسیس شهر قاهره، به دستور او نخستین مسجد این شهر ساخته شد و چون خلفاى فاطمى شیعه بودند آن مسجد را به افتخار نام مبارک حضرت زهرا(علزها السلام)«الازهر» نامزدند. این مسجد تا پایان دوره فاطمیان، مرکز علوم مذهبى شیعیان اسماعیلى بود. از صد سال گذشته تا امروز دانشگاه الازهر، یکى از مراکز مهم آموزشى به شمار میآید و در سال 1329 ق برترین نهاد آموزشى مصر اعلام شد و مدارس طنطا، دسوق، دمیاط و اسکندریه به تابعیت این دانشگاه درآمدند.<ref>على جواهر کلام، تاریخ مصر و خاندان محمد على بزرگ، ص 197؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 8، ص63.</ref> محمد در دانشگاه الازهر علوم تفسیر، فقه، اصول، ادبیات و تاریخ اسلام را فرا گرفت، و چون علوم عقلى در این دانشگاه تدریس نمیشد، براى فراگیرى منطق و فلسفه به محضر «شیخ حسن الطویل» راه یافت و بخشى از فلسفه ابن سینا و منطق ارسطو را نزد او آموخت.<ref>الامام محمد عبده بین المنهج الدینى و المنهج الاجتماعى، ص 37.</ref> سپس در سال 1287 ق با آمدن «سیدجمال الدزن اسدآبادى» به قاهره، محمد نزد وى آمد و در مجلس درس او حاضر شد. | ||
سیدجمال در قاهره و خارج از دانشگاه الازهر، به تدریس علوم عقلى مشغول شد و محمد عبده نخستین شاگردى بود که به وى پیوست. در واقع تأثیرگذارترین فرد بر محمد عبده، این استاد والامقام بود که سال هاى زیادى را با هم بودند و شیخ محمد عبده نزدیک ترین شاگرد سیدجمال بود. محمد به این استاد خود عشق می ورزید و خود را در مقابل او بسیار کوچک میشمرد. وى در آغاز نامه اى که از بیروت براى سیدجمال در پاریس ارسال کرد با تعبیر «مولاى اعظم» از او یاد نمود. محمد ضمن این که خود در کلاسهاى سید شرکت میکرد، دیگران را نیز تشویق میکرد تا در کلاس هاى ریاضیات، فلسفه و کلام سید شرکت کنند.<ref>شیخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر، ص 40.</ref> استادان الازهر و بیشتر طلاب ازهرى، شروع به تهمت زدن به شاگردان سید و شخص محمد عبده کردند و این چنین تصور میکردند که این علوم باعث سستى عقاید میشود. <ref>تاریخ مصر و خاندان محمدعلى بزرگ، ص 187.</ref><br> | سیدجمال در قاهره و خارج از دانشگاه الازهر، به تدریس علوم عقلى مشغول شد و محمد عبده نخستین شاگردى بود که به وى پیوست. در واقع تأثیرگذارترین فرد بر محمد عبده، این استاد والامقام بود که سال هاى زیادى را با هم بودند و شیخ محمد عبده نزدیک ترین شاگرد سیدجمال بود. محمد به این استاد خود عشق می ورزید و خود را در مقابل او بسیار کوچک میشمرد. وى در آغاز نامه اى که از بیروت براى سیدجمال در پاریس ارسال کرد با تعبیر «مولاى اعظم» از او یاد نمود. محمد ضمن این که خود در کلاسهاى سید شرکت میکرد، دیگران را نیز تشویق میکرد تا در کلاس هاى ریاضیات، فلسفه و کلام سید شرکت کنند.<ref>شیخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر، ص 40.</ref> استادان الازهر و بیشتر طلاب ازهرى، شروع به تهمت زدن به شاگردان سید و شخص محمد عبده کردند و این چنین تصور میکردند که این علوم باعث سستى عقاید میشود. <ref>تاریخ مصر و خاندان محمدعلى بزرگ، ص 187.</ref><br> | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
هدف عمده این حزب این بود که از نفوذ بیگانه جلوگیرى کند و مصر را از دست عناصر ناشایست که در ارکان نظام نفوذ کرده بودند، نجات دهد و کشور را از سلطه یک نفر در آورده و مقید به قانون کند.<ref>به ترتیب پاورقى قبل: همان، ص 24؛ همان، ص 47.</ref> شیخ محمد عبده به عنوان شخصیت دوم این حزب فعالیتهاى قلمى و بیانى زیادى انجام داد.<br> | هدف عمده این حزب این بود که از نفوذ بیگانه جلوگیرى کند و مصر را از دست عناصر ناشایست که در ارکان نظام نفوذ کرده بودند، نجات دهد و کشور را از سلطه یک نفر در آورده و مقید به قانون کند.<ref>به ترتیب پاورقى قبل: همان، ص 24؛ همان، ص 47.</ref> شیخ محمد عبده به عنوان شخصیت دوم این حزب فعالیتهاى قلمى و بیانى زیادى انجام داد.<br> | ||
وى در | وى در جلسههایى که براى برنامههاى مفید این حزب در جامعه تشکیل میشد هفده ماده مهم را تصویب کرد که باعث انقلابى در مصر شد. پس از فعالیت یک ماهه این حزب، «لرد کرومر» مستشار مالى انگلیس در مصر، متوجه شد به یک باره 45% از نفوذ دولت انگلیس در مصر کاسته شده و تجارت انگلستان 35% تنزل یافته است. در آمارى که تقدیم کرومر شد، فعالیت هاى 35ساله مبلغین مسیحى در مصر نسبت به عملیات یکماهه حزب وطنى مصر، یک به شانزده گزارش شده است. کرومر که از این نتایج وحشت کرده بود در یکى از گزارش هاى خود مینویسد: «بدین وسیله به زمامداران انگلستان اعلام خطر میکنم که اگر یکسال دیگر حزب وطنى تحت رهبرى سیدجمال الدین اسدآبادى ادامه پیدا کند نه تنها سیاست و تجارت دولت انگلیس در آسیا و آفریقا یکسره نابود خواهد شد بلکه ترس آن است که نفوذ کشورهاى اروپایى یک باره در سراسر جهان به خطر افتد».<ref>سید عبدالکریم هاشمى نژاد، مناظره دکتر وپیر، ص 404ـ410.</ref><br> | ||
این اعترافها نشان میدهد که شیخ محمد عبده به درستى تشخیص داده بود که باید به اسلام راستین بازگشت. خدیو مصر (توفیق پاشا) که از ادامه فعالیت این حزب نگران شده بود از سید جمال دعوت کرد تا اگر بتواند او را از ادامه کار بازدارد. اما در سخنانى که بین سید و خدیو مصر انجام شد، سید اعتنایى به سخنان خدیو نکرد و سرانجام در اثر فشار سفیر بریتانیا، سید جمال محکوم به اخراج از مصر گردید.<ref>عبدالحلیم جندى، الامام محمد عبده، ص 36.</ref> در پى آن شیخ محمد عبده از مقام استادى در مدرسه دارالعلوم و مدرسه الالسن، برکنار شد و در اواسط رمضان سال 1296 محکوم شد به دهکده خود بازگردد.<ref>شیخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر، ص 51ـ52.</ref> هنگامى که [[سید جمال الدین اسد آبادی|سید جمال]] از مصر بیرون میرفت این جمله را بر زبان آورد: «إنى ترکت الشیخ محمد عبده و کفاه لمصر عالماً» «من شیخ محمد عبده را در [[مصر]] گذاشتم و براى کشور مصر دانشمندى چون او کافى است».<ref>محمد رشیدرضا، تاریخ الاستاذ الامام، ج 3، ص 2.</ref><br> | این اعترافها نشان میدهد که شیخ محمد عبده به درستى تشخیص داده بود که باید به اسلام راستین بازگشت. خدیو مصر (توفیق پاشا) که از ادامه فعالیت این حزب نگران شده بود از سید جمال دعوت کرد تا اگر بتواند او را از ادامه کار بازدارد. اما در سخنانى که بین سید و خدیو مصر انجام شد، سید اعتنایى به سخنان خدیو نکرد و سرانجام در اثر فشار سفیر بریتانیا، سید جمال محکوم به اخراج از مصر گردید.<ref>عبدالحلیم جندى، الامام محمد عبده، ص 36.</ref> در پى آن شیخ محمد عبده از مقام استادى در مدرسه دارالعلوم و مدرسه الالسن، برکنار شد و در اواسط رمضان سال 1296 محکوم شد به دهکده خود بازگردد.<ref>شیخ محمد عبده مصلح بزرگ مصر، ص 51ـ52.</ref> هنگامى که [[سید جمال الدین اسد آبادی|سید جمال]] از مصر بیرون میرفت این جمله را بر زبان آورد: «إنى ترکت الشیخ محمد عبده و کفاه لمصر عالماً» «من شیخ محمد عبده را در [[مصر]] گذاشتم و براى کشور مصر دانشمندى چون او کافى است».<ref>محمد رشیدرضا، تاریخ الاستاذ الامام، ج 3، ص 2.</ref><br> |
ویرایش