پرش به محتوا

تقی الدین الهلالی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:




محمد تقی الدین الهلالی (زاده ۱۳۱۱ ه.ق ، وادی سجلماسه - درگذشت ۲۵ شوال ۱۴۰۷ ه.ق / ۲۲ ژوئن ۱۹۸۷.) محدث، زبان شناس، نویسنده، شاعر و یک سلفی مراکشی بود. او اولین کسی بود که فراخوان سلفی ها را پس از ابو شعیب الدکالی و محمد بن العربی العلوی به مراکش وارد کرد.  یکی از برجسته‌ترین آثار او ترجمه صحیح بخاری به انگلیسی بود و نیز همه قرآن را به زبان انگلیسی در کنار محمد محسن خان ترجمه کرد که در کتابخانه‌های جهان گسترده است. او و سرپرست صدا و سیمای بخش عربی برلین در زمان حکومت نازی‌ها بود.  
محمد تقی الدین الهلالی (زاده ۱۳۱۱ ه.ق ، وادی سجلماسه - درگذشت ۲۵ شوال ۱۴۰۷ ه.ق / ۲۲ ژوئن ۱۹۸۷.) محدث، زبان شناس، نویسنده، شاعر و یک سلفی مراکشی بود. او اولین کسی بود که فراخوان سلفی ها را پس از ابو شعیب الدکالی و محمد بن العربی العلوی به مراکش وارد کرد.  یکی از برجسته‌ترین آثار او ترجمه صحیح بخاری به انگلیسی بود و نیز همه قرآن را به زبان انگلیسی در کنار محمد محسن خان ترجمه کرد که در کتابخانه‌های جهان گسترده است. او سرپرست صدا و سیمای بخش عربی برلین در زمان حکومت نازی‌ها بود.  




خط ۳۹: خط ۳۹:
تقی الدین ۲۶ ساله در سال ۱۹۲۲ مراکش را به مقصد [[مصر]] ترک کرد و هدف او فراگیری علم الحدیث بود، او به [[دانشگاه الازهر]] رفت، اما زیاد در آنجا نماند زیرا در آنجا مقصود خویش  را پیدا نکرد. سپس به حلقه درس شیخ [[رشید رضا]] و دانشجویانش پیوست و در آنجا ذهن تقی الدین شکوفا شد. در بحث های شدیدی که در شوراهای شیخ رشید رضا که عامل بلوغ فکری او بود، شرکت می‌کرد و همین موجب شکل گیری فکر و اندیشه و انتقال او از مرحله تقلید به تفکر و جستجوی دلیل عقلی و از تقدیس علما و اذعان به فکر ایشان به تحقیق مستقل شد.
تقی الدین ۲۶ ساله در سال ۱۹۲۲ مراکش را به مقصد [[مصر]] ترک کرد و هدف او فراگیری علم الحدیث بود، او به [[دانشگاه الازهر]] رفت، اما زیاد در آنجا نماند زیرا در آنجا مقصود خویش  را پیدا نکرد. سپس به حلقه درس شیخ [[رشید رضا]] و دانشجویانش پیوست و در آنجا ذهن تقی الدین شکوفا شد. در بحث های شدیدی که در شوراهای شیخ رشید رضا که عامل بلوغ فکری او بود، شرکت می‌کرد و همین موجب شکل گیری فکر و اندیشه و انتقال او از مرحله تقلید به تفکر و جستجوی دلیل عقلی و از تقدیس علما و اذعان به فکر ایشان به تحقیق مستقل شد.


=سفر برای تدریس=
=تحصیل و فعالیت در هند=
پس از [[حج]] برای رسیدن به هدف خود که فراگیری علم الحدیث بود به [[هند]] رفت و در آنجا با علمای بزرگ ملاقات کرد و از ایشان بهره مند شد. از مهم‌ترین علمایی که در آنجا ملاقات کرد محدث شیخ عبدالرحمن بن عبدالرحیم المبارکفوری بود، صاحب «تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی»، و از علم الحافظه و تعطیلات او گرفت، و او شعر موعظه کرد و از طلاب علم خواست که به حدیث بچسبد و از تفسیر فوق بهره مند شوند و این شعر در بخش چهارم چاپ هند چاپ شد؛ ابن محسن الحدیدی الانصری یمانی، سپس مهمان هند، احزاب شش کتاب را خواند و مجاز خواند. او به عنوان استاد ادبیات عرب در دانشکده دانش پژوهان در لخنیه هند خدمت کرد.
پس از [[حج]] برای رسیدن به هدف خود که فراگیری علم الحدیث بود به [[هند]] رفت و در آنجا با علمای بزرگ ملاقات کرد و از ایشان بهره‌مند شد. از مهم‌ترین علمایی که در آنجا ملاقات کرد محدث شیخ [[عبدالرحمن بن عبدالرحیم المبارکفوری]] صاحب «تحفة الأحوذی بشرح جامع الترمذی» بود، و از او [[علم‌‌الحدیث]] آموخت و اجازه نقل روایت گرفت.


از هند به زبیر در عراق رفت و در آنجا با شیخ محمد امین الشنگیتی الزبیری دانشمند موریتانی، بنیان گذار مدرسه النجت الاهلی در زبیر آشنا شد، و با دخترش عایشه ازدواج کرد و این شانگیتی علامت مترجم را با «چراغ های بین» تغییر داد و از دانش او بهره مند شد و در سال ۱۹۳۴ عراقی شد[۲۳۲۴] و در زبیر ساکن شد و در مدرسه رستگاری به تحصیل زبان انگلیسی پرداخت و چند سالی در مسجد الزافیر امام شد[۲۵] او از سال ۱۹۲۴ تا ۱۹۵۹ به مدت ۳۵ سال متوالی در عراق ماند و سپس از طریق مصر به عربستان سعودی سفر کرد و در آنجا آقای محمد رشید ردا توصیه و تعریفی به ملک عبدالعزیز آل سعود به او داد که در آن گفته بود:
همچنین نزد محمد بن حسین بن محسن الحدیدی الانصاری یمانی که در آن زمان مهمان هند بود به تحصیل بخش‌هایی از [[کتب سته]] پرداخت و از او نیز اجازه نقل روایت گرفت.


«محمدا تقی الدین الحیلی مراکشی بهتر از علمای افق است، پس لطفاً از دانش او بهره مند شوند.»
او به عنوان استاد ادبیات عرب در دانشکده ندوة العلماء در لکنهو هند خدمت کرد.
او چند ماه در مهمان نوازی ملک عبدالعزیز ماند تا اینکه به عنوان ناظر تدریس در مسجد پیامبر منصوب شد و دو سال در این شهر ماند و سپس به مسجد بزرگ و مؤسسه علمی عربستان در مکه منتقل شد و یک سال در آنجا ماند.  


تقی الدین الحیلی در مسجد پیامبر به امامت منصوب شد و در نمازهایش مدت ها از مردم بیم داشت و پاسخ او به آن ها این بود: نمازهایم را برای شما خراب نمی کنم. او خشمگین شد، به عراق سفر کرد و به دانشگاه بغداد رفت.
=تحصیل و فعالیت در عراق=
از هند به زبیر در [[عراق]] رفت و در آنجا با عالم موریتانیایی محقق شیخ محمد امین الشنقیطی الزبیری بنیان‌گذار مدرسه النجاة الاهلیة در زبیر آشنا شد و با دخترش عایشه ازدواج کرد. این شنقیطی غیر از علامه شنقیطی صاحب «اضواء البیان» است. و از دانش او بهره مند شد و در سال ۱۹۳۴ عراقی شد و در زبیر ساکن شد و در مدرسه النجاة به تدریس زبان انگلیسی پرداخت و چند سالی در مسجد الذکیر امام جماعت شد. او از سال ۱۹۲۴ تا ۱۹۵۹ به مدت ۳۵ سال متوالی در عراق ماند.


او در دانشگاه تحصیل کرد و تحصیل کرد و پس از ازدواج در عراق، سپس به هند رفت و در آنجا به دانشگاه رفت و در آنجا دانشجو و معلم بود، در میان دانشجویانش ابو الحسن الندوی، و با یک هندی [نیازمند منبع ازدواج کرد.
=فعالیت در عربستان=
پس از اقامت طولانی در عراق، از طریق مصر به عربستان سعودی سفر کرد و در آنجا آقای محمد رشید رضا توصیه و معرفی‌نامه‌ای خطاب به ملک عبدالعزیز آل سعود به او داد که در آن گفته بود:


=دکترا در آلمان=
«به درستی که محمد تقی‌الدین الهلالی مراکشی از میان علمای جهان بهترین عالمی است که نزد شما آمده است؛ پس لطفاً از دانش او بهره‌مند شوید.»
شکیب ارسلان، یکی از دوستان دین هلال، توصیه ای به یکی از دوستان وزارت امور خارجه آلمان نوشت:


"من یک نویسنده جوان مراکشی دارم که مانند او وارد آلمان نشده است و او می خواهد در یک دانشگاه تحصیل کند، بنابراین ممکن است برای او جایی برای آموزش ادبیات عربی با حقوق برای استفاده برای تحصیل پیدا کنید"»
او چند ماه در مهمان نوازی ملک عبدالعزیز ماند تا اینکه به عنوان ناظر تدریس در [[مسجدالنبی]] منصوب شد و دو سال در این شهر ماند و سپس به [[مسجدالحرام]] و مؤسسه علمی سعودی در [[مکه]] منتقل شد و یک سال در آنجا ماند.  
او به آلمان سفر کرد و به عنوان مدرس در دانشگاه بن منصوب شد، سپس در حالی که مدرس آنجا بود دانشجوی دانشگاه شد. در سال ۱۹۴۰، او پایان نامه دکترای خود را در دانشگاه برلین ارائه کرد و در آنجا دانشجو، مدرس و سرپرست رادیو عرب بود و ادعاهای خاورشناسانی مانند مارتین هارثمن و کارل براکلمن را رد کرد و موضوع پایان نامه دکترای او «ترجمه معرفی کتاب گوهرها با نظراتی در مورد آن» بود و شورای امتحان و بحث یکی از ده دانشمند بود و آن ها به اتفاق آرا موافقت کردند که به او دکترای ادبیات عربی اعطا کنند. او به زبان آلمانی ازدواج کرد.


ال مارک حماد النصری در مورد تقی الدین الحلی می گوید:
الهلالی در مسجد النبی به امامت منصوب شد و به دلیل طولانی بودن نمازش مورد انتقاد مردم قرار گرفت. پاسخ او به مردم این بود: نمازهایم را برای شما خراب نمی‌کنم. او خشمگین شد، به عراق سفر کرد و به دانشگاه [[بغداد]] رفت.
«او به زبان عربی امام بود و روی یک دکترین مجازی بود، شیخی که من از آن بهره زیادی بردم و سلف من اگر کتابش را در توحید می خواندم، می دانستم که توحیدی را که در قرآن مانند اوست نمی داند.»»


او با رهبر آلمان پیشوا هیتلر تماس گرفت و هنگامی که با اعراب و مسلمانان همدردی نشان داده شد، او را متقاعد کرد که یک رادیوی عربی خطاب به اعراب به زبان خود ایجاد کند و این اتفاق حضور یونیس بهری بود، هیتلر با ایده رادیو موافقت کرد و تبدیل به تقی الدین دلیلی شد که در حال آماده سازی مطالب رادیویی برای پخش از سوی این رادیو بود، در حالی که انیس بهری آن را پخش خواهد کرد، با صدای متمایز خود که رادیو را در جمله معروف خود محله العرب آغاز کرد.
=بازگشت به عراق و هند=
او در دانشگاه تحصیل کرد و درس داد و پس از ازدواج در عراق، سپس به هند رفت و در آنجا به دانشگاه رفت و در آنجا دانشجو و معلم بود، در میان دانشجویانش ابو الحسن الندوی بود. در هند با یک زن هندی نیز ازدواج کرد.


هیلاری همیشه از هیتلر تمجید می کرد و در مورد هر چیزی که رهبر نازی ها به ویژه هولوکاست را آزار می داد و در آنجا تکذیب می کرد که این اتفاق به طور کامل و مفصل رخ داده است، ادعا می کرد.
=تحصیل و فعالیت در آلمان=
شکیب ارسلان، یکی از دوستان او، توصیه‌ای به یکی از دوستان وزارت امور خارجه [[آلمان]] نوشت:


=بازگشت به عراق=
"من یک نویسنده جوان مراکشی دارم که مانند او وارد آلمان نشده است و او می خواهد در یک دانشگاه تحصیل کند، بنابراین ممکن است برای او جایی برای آموزش ادبیات عربی با حقوق برای امکان ادامه تحصیل پیدا کنید"»
شیخ در طول جنگ جهانی دوم به مراکش سفر کرد و پس از جنگ در سال ۱۹۴۷ به عراق سفر کرد و در کالج ملکه آلیا بغداد (دانشکده آموزش دختران دانشگاه بغداد _present روزه) تدریس کرد، و ارتباط علمی با مصطفی جواد ۳۰] داشت، الحلی از دوستش محمد العقائل در عراق می گوید:
 
او به آلمان سفر کرد و به عنوان مدرس در دانشگاه بُن منصوب شد، سپس در حالی که مدرس آنجا بود دانشجوی دانشگاه شد. در سال ۱۹۴۰، او پایان نامه دکترای خود را در دانشگاه برلین ارائه کرد و در آنجا دانشجو، مدرس و سرپرست رادیو عربی بود. او در پایان‌نامه دکترای خود با عنوان «ترجمه مقدمه کتاب جواهری از جواهرات و نقد آن» ادعاهای خاورشناسانی مانند مارتین هارثمن و کارل براکلمن را رد کرد. شورای امتحان و داوری که متشکل از ده دانشمند بود، به اتفاق آراء موافقت کردند که به او دکترای ادبیات عربی اعطا کنند.
 
او با یک زن آلمانی نیز ازدواج کرد.
 
علامه حماد الانصاری در مورد تقی الدین الهلالی می گوید:
«او استاد زبان عربی بود و [[مذهب ظاهری]] داشت. شیخی که من از آن بهره زیادی بردم. او اعتقاد سلفی داشت. اگر کتاب توحید او خوانده شود، معلوم می‌شود که هیچ کس مانند او توحیدی که در قرآن آمده است را نمی‌داند.»


«ابو قاسم در تجارت مبتدی بود، پس به من قول داد که اگر خدا به روی او باز شود و تجارتش گسترش یابد، از من دست نخواهد کشید و این در اوایل دهه ۱۹۳۰ بود و وقتی در سال ۱۹۴۷ پس از بیگانگی طولانی به عراق بازگشتم، وعده اش را به او یادآوری کردم و از او خواستم که به خرید خانه ای برای ساکنای در بغداد کمک کند که از طریق شعر من سازماندهی شد و برایش فرستادم:
او با رهبر آلمان پیشوا هیتلر تماس گرفت و هنگامی که دید با اعراب و [[مسلمانان]] همدردی نشان داده شد، او را متقاعد کرد که یک رادیوی عربی خطاب به اعراب ایجاد کند. هیتلر با ایده رادیو موافقت کرد. آنگاه هلالی با یونس بحری آشنا شد. تقی الدین مسئول آماده سازی مطالب رادیویی و انیس بحری با صدای متمایز خود که برنامه‌ها را با جمله معروف خود «حی العرب» آغاز می‌کرد، متولی پخش شد.
آغاز شعر:


ابا قاسم، من اومدم که چی رو انجام بدم من بهش قول پا دادم و تو سخاوتمندی
هلالی همیشه از هیتلر تمجید می کرد و هر سخن ضد هیتلر به ویژه هولوکاست را دروغ اعلام می‌کرد.
من با رحمت از شر پروردگار به تو افتخار می کنم [ اختلاف با مذموم تزئین شده است.


پاسخ او سریع بود و به وعده اش عمل کرد.
=بازگشت به عراق=
تا کودتای نظامی در عراق در سال ۱۹۵۹ به مراکش رفت.
شیخ در طول جنگ جهانی دوم به مراکش سفر کرد و پس از جنگ در سال ۱۹۴۷ به عراق سفر کرد و در کالج الملکة عالیة در بغداد (دانشکده آموزش دختران دانشگاه بغداد) تدریس کرد. در آن زمان ارتباط علمی با مصطفی جواد داشت.
 
او در عراق ساکن شد اما زمان کودتای نظامی در عراق در سال ۱۹۵۹ به مراکش رفت.


=مقاومت=
=مقاومت=
او به مبارزه با استعمار به مجاهد پیوست و نقش عمده ای در این امر، علیه فرانسه، بریتانیا و اسپانیا برای آزاد کردن کشورش داشت. خصومت او با اشغالگر در برخی اظهاراتش مشهود است:
او به مبارزین با استعمار پیوست و نقش عمده‌ای در این امر، علیه [[فرانسه]]، [[بریتانیا]] و [[اسپانیا]] برای آزاد کردن کشورش داشت. خصومت او با اشغالگر در برخی اظهاراتش مشهود است:
 
"با فرانسه دشمنی می‌کنم تا زمانی که زنده باشم و به عزیزانم وصیت می‌کنم که بعد از من نیز با فرانسه دشمن باشند."


"فرانسه را به آنچه خرج کردم برگردانید و اگر بمیرم توصیه می کنم عزیزانم آن را بعد از من برگردانند."
محمد بن عوده دیپلمات مراکشی سفر تقی الدین الهلالی به تطوان را بازگو می کند که هدف او رساندن پیامی از طرف مفتی فلسطین امین حسینی به عبدالخالق الطریس بود. دلیل اقامت تقی الدین الهلالی در تطوان این بود که او از رادیو برلین برنامه‌ای پخش می کرد که گروهی از میهن پرستان عرب مانند حاج امین الحسینی و کیلانی و امیر شکیب ارسلان در آن مشارکت داشتند،  و آن برنامه به دفاع از حقوق کشورهای استعمار شدۀ عربی و اسلامی توسط فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها اختصاص داشت. بنابراین فرانسه و اسپانیا از این فرصت استفاده کردند و مانع خروج او از مراکش و تطوان و بازگشت او به برلین شدند. از این رو مجبور شد مدتی در تطوان بماند.
محمد بن اوده دیپلمات مراکشی سفر تقی الدین الحلی به تتوآن را بازگو می کند که هدف او رساندن پیامی از طرف متی فلسطین امین حسینی به عبدالخالق التاریس بود. دلیل اقامت تقی الدین الحیلی در تتوآن این بود که او از رادیو برلین برنامه ای پخش می کرد که گروهی از میهن پرستان عرب مانند حاج امین الحسینی را در بر می گرفت، کیلانی و شاهزاده شکیب ارسلان و او به دفاع از حقوق کشورهای استعماری عرب و اسلامی توسط فرانسوی ها و انگلیسی ها اختصاص داشت، بنابراین فرانسه و اسپانیا از این فرصت استفاده کردند تا در تتوآن باشند تا مانع خروج او از مراکش و بازگشت به برلین شوند و به همین دلیل در این شهر زندگی می کرد.  


=بازگشت به مراکش=
=بازگشت به مراکش=
او در مدینه ازدواج کرد و دو دختر داشت که یکی از آن ها معلم پادشاهی بود که برای اولین بار مدارس دخترانه را افتتاح کرد، در عراق ازدواج کرد و در آنجا بچه دار شد. در مراکش پس از آن که در آنجا ساکن شد، فرزند و دختری نداشت و او و آخرین همسرش فرزندی نداشتند، اما از او مراقبت می کرد و به او خدمت می کرد. او به عنوان معلم در کالج ملکه آلیا در بغداد، سپس دانشگاه محمد پنجم در رباط و سپس شعبه آن در فز منصوب شد و در سال ۱۹۶۸ دعوتنامه ای از شیخ عبدالعزیز بن باز، رئیس وقت دانشگاه اسلامی مدینه دریافت کرد تا به عنوان استاد در دانشگاه محول شده از مراکش کار کند.
او در مدینه ازدواج کرد و دو دختر داشت که یکی از آنها معلم بود در مدرسۀ دخترانه‌ای که برای اولین بار در عربستان افتتاح شد.
 
او در عراق نیز ازدواج کرد و در آنجا فرزندانی داشت.
 
پس از آن که در مراکش  ساکن شد، هیچ یک از فرزندانش نزد او نبودند و او و آخرین همسرش فرزندی نداشتند، اما از او مراقبت می کرد و به او خدمت می کرد. او به عنوان معلم در کالج ملکه عالیه در بغداد، سپس در دانشگاه محمد پنجم در رباط و سپس شعبه آن در فاس منصوب شد و در سال ۱۹۶۸ دعوتنامه‌ای از شیخ عبدالعزیز بن باز، رئیس وقت دانشگاه اسلامی مدینه دریافت کرد تا به عنوان استاد در دانشگاه فعالیت کند.


=وفات=
=وفات=
او روز دوشنبه ۲ خرداد ۱۳۶۶ در خانه اش در کازابلانکا درگذشت و در خواب زمستانی به خاک سپرده شد. در مراسم تشییع جنازه او جمعیت زیادی از مردم به رهبری علما، روشنفکران و سیاستمداران حضور داشتند.
او روز دوشنبه 22 زوئن 1987 میلادی در خانه‌اش در دارالبیضاء یا کازابلانکا درگذشت و در السباته (منطقه‌ای در شرق کازابلانکا) به خاک سپرده شد. در مراسم تشییع جنازه او جمعیت زیادی از مردم که علما، روشنفکران و سیاستمداران پیشاپیش آنها بودند، حضور داشتند.


=تالیفات=
=تالیفات=