confirmed
۳٬۹۰۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
=فرزندان= | =فرزندان= | ||
واما فرزندان ابوبکر (المطلکه) در بعقوبه سکنی گزیدند و عثمان یک پسر به نام امام ولی الدین محمد متولد بغداد داشت که عموی نقیبش او را نزد مردم افغان به عنوان شیخ قادریه فرستاد. حدود یک دهه در آنجا ماند و به زبانهای عربی، ترکی، اردو و دری تسلط کامل داشت. از طریق ازدواج سید محمود بن زکریا بن محمود بن علی بن فرج الله گیلانی متوفی 1258 - نقیب اشراف بغداد - از سیده طیبه بنت جوهر بن عبدالرحیم بن خمیس بن ولی الدین قادری و سید محمود بن زکریا نه او و نه همسر علوی دیگرش عاتکه بنت علی القادری خواهر عبدالرحمن گیلانی نقیب نسلی نداشت. | |||
ولی الدین بود که با عایشه بنت ابی بکر بن یحیی قادری ازدواج کرد و از او سید خمیس و علویه ذهینه به دنیا آمد. | |||
آقای خمیس با علویه نافع بنت عبدالله بن احمد آلوسی ازدواج کرده و سید عبدالرحیم بن خمیس قادری را به دنیا آورد. | |||
از جمله سیدعبدالله پاشا و پدرش سیداحمد عسل پاشا معروف به شیخ العسل در ترکیه و عمویش سید عثمان پاشا گیلانی و احفادشان سید حسام الدین گیلانی هستند. بیشتر آنها در ترکیه اقامت گزیده و در همان جا درگذشتند نوادگانشان با مراد چهارم در لشگر او با تشریفات خاصی حاضر شدند وبه موطن خود بازگشتند. | |||
آقای حاج مصطفی گیلانی آلوسی در لواء الدلیم اقامت گزید و سپس به مدت 11 سال در بغداد حرم جدش شیخ عبدالجبار ام آل نقیب اقامت گزید. | |||
برخی از آنها به ویژه سید مصطفی بن زین الدین نقیب اشراف در بغداد ماندند و برخی از آنها به هند و پاکستان مهاجرت کردند. همین طور سید ابراهیم قادری اولین کسی بود که به شام رفت و در حماه ساکن شد و پس از آن نوه اش سید عبدالقادر طیار بازگشت و در آلوس اقامت گزید و تا رحلت در آنجا ماند. اکثر استادان از گلایه و جو و حسادتی که بر آنها وارد شده بود مهاجرت کردند | |||
به همین ترتیب، جد خاندان آل ابوالثناء نیز با شاه ایران آمد و در حدود سال ۱۲۲۵ هجری قمری در صحن حرم امامان عسکریین در [[سامرا]] حاظر شد او همانند سایر اشراف متولد عراق بود | |||
=فعالیت ها= | |||
او مورد قدردانی و احترام سلطان اشرف شاه هوتاکی بود و در آنجا گوشه ای داشت که پس از چندین سال به سید حسن بن السید علی القادری - برادر عبدالرحمان رسید و در شهر [[کابل]] سکنی گزید و در سال 1894 در آنجا وفات کرد و در همان نقطه دفن شد و خانواده اش هنوز در آنجا هستند که برجسته ترین آنها پسرش احمد بن حسن گیلانی است<ref>كتاب:الاسر الحاكمة في العراق في العصور المتاخرة ،د/عماد عبد السلام رؤوف، دار الحكمة ،بغداد،1998 ،ص164</ref>. | |||
سید ولی الدین از چند شهر از جمله: دهلی، لاهور، کابل و [[استانبول]] دیدن کرد و در دهلی با شیخ ولی الله دهلوی ملاقات کرد و از وی کسب اجازه کرد<ref>كتاب :جامع الانوار في مناقب الابرار، نظمي زادة،ورقة 231 ،مخطوطة متحف طوب قابي باسطنبول، برقم1204e.h</ref>. در استانبول که به گفته منابع شش سال در آنجا اقامت گزید، با حاکمان ارشد از جمله سلطان محمود اول ملاقات کرد و با توجه به علم و حسب و نسبش مورد تقدیر و احترام آنان قرار گرفت. | |||
با عبدالغنی نابلسی ملاقات کرد و از او اجازه ای بر طریقه [[قادریه]] کسب نمود<ref>كتاب :جامع الأنوار في مناقب الابرار، نظمي زادة ،ورقة421،مخطوطة متحف طوب قابي بإسطنبول، برقم1204e.h</ref> اجازاتی در طریقت رفاعیه کسب کرد و این از حسن نظر صوفیان عراق نسبت به او بود<ref>كتاب: نزهة المشتاق في علماء العراق، محمد بن عبد الغفور البغدادي، مخطوط، في مكتبة المتحف العراقي برقم9420 ،ورقة 77</ref>. | |||
پس از بازگشت به بغداد بعد از وفات عمو و پدرش در باب الشیخ ساکن شد و پس از آن انزوا و انقطاع را به دور از اغتشاشات بر عبادت ترجیح داد و به سوی روستای الصباغیه فعلی حرکت کرد. | |||
شیخی از طریقه قادریه و در برخی از اشارات به قادری مولوی بودن وی اشاره کرده اند که نشان دهنده اقتباس و آشنایی وی با طریقت مولوی است که مولانا جلال الدین رومی بنیانگذار آن بوده است و بسیار رواج داشته است. در دوران امپراتوری عثمانی شناخته و دنبال شد. | |||
پس از کسب مقامات علمی و سلوکی به زبان محلی به «دده ولی» معروف بود و معنی کلمه دده در زبان ترکی عثمانی به شیخ امر و سید الشریف است. | |||
[[فقه]] و صرف و نحو و احکام و حساب را برای شیوخ زمان خود در [[بغداد]] تدریس می نمود و [[قرآن]] را با کمال ظاهری و منش برازنده و ادب و وفا عملی می ساخت و بسیار سخاوتمند بود با پدر عازم [[حج]] شد و چنان کرامات اخلاقی داشت که مردم هنوز آن را در حافظه تاریخی خود داشته و به خاطر آنچه از علم و دین به آنان می آموخت و نسب سیادتی که داشت مورد احترام و قدردانی مردم روستا بود. | |||
=آثار= | |||
از آثار وی نسخه خطی قرآن به قلم وی است که در سال 1997 به کتابخانه دارالعلم [[عراق]] اهدا شد و نسخه ای از دلائل الخیرات در کتابخانه شریف قادریه محفوظ است. | |||
نقل شده است که وی از نزدیکان نقیب اشراف بغداد سید علی بن فرج الله بن عبدالقادر بن ابراهیم بن شرف الدین گیلانی بود که در سال 1111 هجری قمری - تا تاریخ وفاتش در سال 1154 هجری قمری - بین آنها مکاتبات و سوابقی به دست آمده است. . | |||
=وضعیت اجتماعی و سیاسی= | |||
معروف است که این دوران با انواع نزاع ها و جنگ ها آمیخته شده است که معروف ترین آنها جنگ های نادرشاه بود که نتایج آن به کنفرانس نجف 1743 به رهبری عبدالله السویدی بود که در سال 1760 درگذشت منتهی شد. که سید ولی الدین محمد از آن حمایت می کرد. در یک نسخه خطی قدیمی نسب شناسی که در سال 1150 هجری قمری نوشته شده و با امضای نقیب النقباء ممالک سلطنت عثمانی سید عثمان قادری نوشته شده است. | |||
ذکر شده اغلب سادات عراق از جمله سادات حسنی و حسینی عازم [[ترکیه]]، ترابزون، دیاربکر، [[شام]] و [[ایران]] مهاجرت کردند و پس از سال 950 هجری قمری و تا سال 1150 سادات بازگشتند که تقریباً سال 1750 میلادی مطابق با 1161 هجری قمری بوده است. | |||
همگی در عراق سکونت شدند اما برخی از آنان در مقام فرماندهی لشکر با درجه پاشا و کسانی که ریاست [[طریقت]] [[قادریه]] را به عهده گرفتند و برخی نیز ریاست شیخیه قادریه را بر عهده گرفتندو برخی ریاست ولایات پنجگانه را با هم بر عهده داشتند. دز عین حال این موضوع مهم حائز امیت است که همه آنها در [[امپراتوری عثمانی]] دارای رتبه های عالی بودند. | |||
<br /> | <br /> |