پرش به محتوا

خلق افعال عباد (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
باید بیان کرد عباداتی که بندگان در قالب نماز یا دیگر  قالب ها انجام می دهند به معنای ابداع و خلق نیست تا مورد اشکال قرار گیرد، بلکه این گونه قالب ها صورتی از حقیقت نماز است. حقیقت را خدا خلق می کند و قالب را انسان شکل می دهد. پس یک جهت مخلوق است و جهت دیگر مفعول که البته فعل عبد می بایستی همراه با قصد قربت و در حال اختیار  انجام شود تا استنادش به فاعل حقیقی و برای ثواب و عذاب محاسبه شود.
باید بیان کرد عباداتی که بندگان در قالب نماز یا دیگر  قالب ها انجام می دهند به معنای ابداع و خلق نیست تا مورد اشکال قرار گیرد، بلکه این گونه قالب ها صورتی از حقیقت نماز است. حقیقت را خدا خلق می کند و قالب را انسان شکل می دهد. پس یک جهت مخلوق است و جهت دیگر مفعول که البته فعل عبد می بایستی همراه با قصد قربت و در حال اختیار  انجام شود تا استنادش به فاعل حقیقی و برای ثواب و عذاب محاسبه شود.


==شباهت تفسیر بخاری با امامیه و نسبت آن با اشاعره و ماتریدیه==
===شباهت تفسیر بخاری با امامیه و نسبت آن با اشاعره و ماتریدیه===
بخاری در نحوه ارتباط عباد با افعال اختیاری شان، دارای دو نگاه است که البته تمام اهل حدیث و نیز اشاعره و ماتریدیه در این امر شریک اند.1. افعال عباد از نظر خلق آفریده خدا است و انسان نقشی در ایجاد آن ندارد، زیرا مطابق با ادله توحید، غیر از خداوند آفریدگاری وجود ندارد. 2. هر چند یک خالق وجود دارد که پیدایش همه افعال مربوط به اوست، ولی انسان عامل و مجری واقعی افعال است و فعل به طور واقعی به وی نسبت داده می شود. بخاری معتقد است، هر فردی افعال را با جوارح و جوانح و صفاتی که به آن تعلق دارد، انجام می دهد، به همین جهت می گوییم که انسان، فاعل حقیقی فعل است. مثلا هنگامی که شخص قصد کند که نماز بخواند، حقیقت نماز آفریده می شود و نماز گذار با کمک اعضا و جوارحش، آن حقیقت را در صورت یا قالب خارجی اش نشان می دهد. با کمی دقت می فهمیم که این نوع تفسیر، شباهت فراوانی به تفاسیر اشاعره و ماتریدیه دارد. آنان نیز اصل خلق را به خدا نسبت می دهند و می گویند شرک نمی تواند در حیطه توحید راه یابد تا بتواند در امر خلق شریک خالق شود، بلکه فاعلِ فعل خواهد بود. بنا بر مطالب مربوط به اعتقادات اشاعره، این جا نیز در باره بخاری و سایر متکلمان اهل حدیث تکرار می شود که در این مکتب نیز میان خالق و فاعل تفاوت اساسی و مرز بندی جدی ای وجود دارد.بخاری در ادامه مباحث مربوط به جزای عمل بندگان می پردازد و آن را با مشیت الهی همراه می داند و معتقد است عبد فاعل واقعی افعال خویش است و بر همین مبنا افعالش محاسبه خواهد شد. با این حال فعلی که واقعا به منسوب به عباد است، مقهور قدرت و مشیت الهی نیز می باشد.<ref>بخاری محمد، افعال العباد و الرد علی الجهمیه، ج 2، ص 300  
بخاری در نحوه ارتباط عباد با افعال اختیاری شان، دارای دو نگاه است که البته تمام اهل حدیث و نیز اشاعره و ماتریدیه در این امر شریک اند.1. افعال عباد از نظر خلق آفریده خدا است و انسان نقشی در ایجاد آن ندارد، زیرا مطابق با ادله توحید، غیر از خداوند آفریدگاری وجود ندارد. 2. هر چند یک خالق وجود دارد که پیدایش همه افعال مربوط به اوست، ولی انسان عامل و مجری واقعی افعال است و فعل به طور واقعی به وی نسبت داده می شود. بخاری معتقد است، هر فردی افعال را با جوارح و جوانح و صفاتی که به آن تعلق دارد، انجام می دهد، به همین جهت می گوییم که انسان، فاعل حقیقی فعل است. مثلا هنگامی که شخص قصد کند که نماز بخواند، حقیقت نماز آفریده می شود و نماز گذار با کمک اعضا و جوارحش، آن حقیقت را در صورت یا قالب خارجی اش نشان می دهد. با کمی دقت می فهمیم که این نوع تفسیر، شباهت فراوانی به تفاسیر اشاعره و ماتریدیه دارد. آنان نیز اصل خلق را به خدا نسبت می دهند و می گویند شرک نمی تواند در حیطه توحید راه یابد تا بتواند در امر خلق شریک خالق شود، بلکه فاعلِ فعل خواهد بود. بنا بر مطالب مربوط به اعتقادات اشاعره، این جا نیز در باره بخاری و سایر متکلمان اهل حدیث تکرار می شود که در این مکتب نیز میان خالق و فاعل تفاوت اساسی و مرز بندی جدی ای وجود دارد.بخاری در ادامه مباحث مربوط به جزای عمل بندگان می پردازد و آن را با مشیت الهی همراه می داند و معتقد است عبد فاعل واقعی افعال خویش است و بر همین مبنا افعالش محاسبه خواهد شد. با این حال فعلی که واقعا به منسوب به عباد است، مقهور قدرت و مشیت الهی نیز می باشد.<ref>بخاری محمد، افعال العباد و الرد علی الجهمیه، ج 2، ص 300  
</ref>     
</ref>     


==تایید حضور دو فاعل در ایجاد و تحول یک فعل==
===تایید حضور دو فاعل در ایجاد و تحول یک فعل===
با توجه به مباحث مطرح شده که واقعی بودن نسبت افعال به عباد را ثابت می کرد، موضوع دیگری نیز ثابت می شود و آن حضور هم زمان دو فاعل و نقش واقعی هر دو در یک فعل است که البته با تامل در تفاسیر علمای متعلق به هر یک از  مذاهب، می توانیم ادعا کنیم که این عقیده مشترک میان اهل حدیث، ماتریدیه، امامیه و اکثر اشاعره است. علاوه، قبلا بیان شد که امامیه در تفسیر افعال اختیاری عباد معتقدند که انسان همزمان با مشیت و قدرت الهی، فعل را خلق می کند که به نظر نگارنده اگر به معنای واقعی خلق توجه کنیم، که ایجاد از عدم به وجود است، امامیه  نیز با دیگر مذاهب هم عقیده هستند و نمی توانند انسان را خالق به معنای مبدع بدانند تا بتواند مبدع یا مخترع موجودی باشد که مسبوق به عدم است. همان طور که شیخ مفید به این نکته اشاره کرده بود که مکروه است از واژه خلق برای انسان استفاده شود. به نظر نگارنده مکروه در علم کلام مثل مکروه در علم فقه نیست، بلکه مکروه در علم کلام به معنای منع شدید در حد واجب خواهد بود که ارتکاب آن مستوجب عقوبت خواهد شد.
با توجه به مباحث مطرح شده که واقعی بودن نسبت افعال به عباد را ثابت می کرد، موضوع دیگری نیز ثابت می شود و آن حضور هم زمان دو فاعل و نقش واقعی هر دو در یک فعل است که البته با تامل در تفاسیر علمای متعلق به هر یک از  مذاهب، می توانیم ادعا کنیم که این عقیده مشترک میان اهل حدیث، ماتریدیه، امامیه و اکثر اشاعره است. علاوه، قبلا بیان شد که امامیه در تفسیر افعال اختیاری عباد معتقدند که انسان همزمان با مشیت و قدرت الهی، فعل را خلق می کند که به نظر نگارنده اگر به معنای واقعی خلق توجه کنیم، که ایجاد از عدم به وجود است، امامیه  نیز با دیگر مذاهب هم عقیده هستند و نمی توانند انسان را خالق به معنای مبدع بدانند تا بتواند مبدع یا مخترع موجودی باشد که مسبوق به عدم است. همان طور که شیخ مفید به این نکته اشاره کرده بود که مکروه است از واژه خلق برای انسان استفاده شود. به نظر نگارنده مکروه در علم کلام مثل مکروه در علم فقه نیست، بلکه مکروه در علم کلام به معنای منع شدید در حد واجب خواهد بود که ارتکاب آن مستوجب عقوبت خواهد شد.


==تفسیر ابن تیمیه از خلق افعال عباد==
==تفسیر ابن تیمیه از خلق افعال عباد==
خط ۴۸: خط ۴۶:
واما در تایید مطالب پیش گفته به قسمت کوتاهی از کلمات ابن تیمیه اشاره می شود. می‌نویسد:«و اهل السنه یقولون .... ان العبد فاعل و الله خلقه فاعلا و العبد مریدا مختار و الله جعله مریدا مختارا» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 236</ref> یعنی اهل سنت معتقدند که عبد فاعل(واقعی) است و خدای متعال وی را به صورت فاعل خلق کرده و مرید و مختار است، زیرا خدای متعال او را مرید و مختار آفریده است. ابن تیمیه در ادامه این فراز به آیات فراوانی که ناظر به ادعای فوق است اشاره می‌کند و می‌نویسد:«فدلیلهم اقتضی مشیه العبد و انه فاعل با الاختیار و هذا الدلیل اقتضی ان هذه المشیه و الاختیار حصلت بمشیه الرب فکلا الامرین حق» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 237</ref> پس اعتقاد اهل سنت بر اقضای مشیت عبد بر فاعل مختار بودن عبد است که البته این مشیت به مشیت پروردگار گره خورده است و حال آن که هر دو مشیت حق است.  
واما در تایید مطالب پیش گفته به قسمت کوتاهی از کلمات ابن تیمیه اشاره می شود. می‌نویسد:«و اهل السنه یقولون .... ان العبد فاعل و الله خلقه فاعلا و العبد مریدا مختار و الله جعله مریدا مختارا» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 236</ref> یعنی اهل سنت معتقدند که عبد فاعل(واقعی) است و خدای متعال وی را به صورت فاعل خلق کرده و مرید و مختار است، زیرا خدای متعال او را مرید و مختار آفریده است. ابن تیمیه در ادامه این فراز به آیات فراوانی که ناظر به ادعای فوق است اشاره می‌کند و می‌نویسد:«فدلیلهم اقتضی مشیه العبد و انه فاعل با الاختیار و هذا الدلیل اقتضی ان هذه المشیه و الاختیار حصلت بمشیه الرب فکلا الامرین حق» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 237</ref> پس اعتقاد اهل سنت بر اقضای مشیت عبد بر فاعل مختار بودن عبد است که البته این مشیت به مشیت پروردگار گره خورده است و حال آن که هر دو مشیت حق است.  
   
   
==اعتراف  به امر بین الامرین در کلام ابن تیمیه==
===اعتراف  به امر بین الامرین در کلام ابن تیمیه===
به هیچ تاملی نیاز نیست که می توان اعتراف به امر بین الامرین را به وضوح در جملات ابن تیمیه مشاهده کرد، خصوصا آن جا که می‌نویسد:«فکلا الامرین حق» یعنی انسان فاعل مختار است و در همان حال، فاعلیتش حاصل مشیت و [[اراده الهی]] است و هر دو حق و صحیح است.ابن تیمیه منکرین حقانیت این دو مشیت را منکر ضرورت اولیه می داند و می‌نویسد: «فمن قال ان العبد لا مشیه له و لا اختیار او قال انه لا قدره له او انه لا یفعل ذلک الفعل او لا اثر لقدرته فیه و لم یحدث تصرفاته؛ فقد انکر موجب الضروره الاولی» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 237</ref>یعنی کسی که معتقد باشد برای عبد نه مشیت است و نه اختیار، یا بگوید عبد هیچ قدرتی ندارد تا کاری را انجام دهد زیرا قدرتش بی اثر است و علاوه نمی‌تواند تصرفی انجام دهد؛ این شخص به تحقیق ضرورت اولیه را انکار کرده است.
به هیچ تاملی نیاز نیست که می توان اعتراف به امر بین الامرین را به وضوح در جملات ابن تیمیه مشاهده کرد، خصوصا آن جا که می‌نویسد:«فکلا الامرین حق» یعنی انسان فاعل مختار است و در همان حال، فاعلیتش حاصل مشیت و [[اراده الهی]] است و هر دو حق و صحیح است.ابن تیمیه منکرین حقانیت این دو مشیت را منکر ضرورت اولیه می داند و می‌نویسد: «فمن قال ان العبد لا مشیه له و لا اختیار او قال انه لا قدره له او انه لا یفعل ذلک الفعل او لا اثر لقدرته فیه و لم یحدث تصرفاته؛ فقد انکر موجب الضروره الاولی» <ref>ابن تیمیه احمد بن عبدالحلیم، منهاج السنه، عربستان، نشر جامعه الامام محمد بن سعود الاسلامیه، سال 1406 هجری قمری، ج 3، ص 237</ref>یعنی کسی که معتقد باشد برای عبد نه مشیت است و نه اختیار، یا بگوید عبد هیچ قدرتی ندارد تا کاری را انجام دهد زیرا قدرتش بی اثر است و علاوه نمی‌تواند تصرفی انجام دهد؛ این شخص به تحقیق ضرورت اولیه را انکار کرده است.


==اعتراف به عقیده وسط(امر بین الامرین) میان جبر و اختیار==
===اعتراف به عقیده وسط(امر بین الامرین) میان جبر و اختیار===
سخن دیگر ابن تیمیه در تشبیه اهل سنت به [[فرقه ناجیه]] است. امتی که میان سایر امم هستند و در مواجهه با افعال الهی میان جبر و اختیار قرار دارند. این ادعا ثابت می‌کند که آن ها به غیر از راهی میان دو راه -که در نگاه ما امر بین الامرین است- معتقد نیستند.می‌نویسد:« فَإِنَّ الْفِرقْةَ النَّاجِیَةَ أَهْلَ السُّنَّةِ ... هُمُ الْوَسَطُ فِی فِرَقِ الأُمَّةِ؛ ... فَهُمْ وَسَطٌ فِی بَابِ صِفَاتِ اللهِ سبحَانَهُ وَتَعَالَى بین اهل التعطیل الجهیمه و بین اهل التمثیل المشبهه و هم وسط فی باب افعال الله بین القدریه و الجبریه» <ref>ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، عربستان سعودی، نشر موسسه الدرر السنیه، سال 1433 هجری قمری، ص 112 و113</ref> یعنی فرقه ناجیه اهل سنت میان سایر فرقه‌های امت ها قرار دارند. عقیده آن ها در باره صفات خدای سبحان، میان اهل تعطیل [[جهمیه]] و اهل تمثیل [[مشبهه]] قرار دارد. علاوه، اهل سنت در باره افعال الهی بین قدریه و جبریه قرار دارند.
سخن دیگر ابن تیمیه در تشبیه اهل سنت به [[فرقه ناجیه]] است. امتی که میان سایر امم هستند و در مواجهه با افعال الهی میان جبر و اختیار قرار دارند. این ادعا ثابت می‌کند که آن ها به غیر از راهی میان دو راه -که در نگاه ما امر بین الامرین است- معتقد نیستند.می‌نویسد:« فَإِنَّ الْفِرقْةَ النَّاجِیَةَ أَهْلَ السُّنَّةِ ... هُمُ الْوَسَطُ فِی فِرَقِ الأُمَّةِ؛ ... فَهُمْ وَسَطٌ فِی بَابِ صِفَاتِ اللهِ سبحَانَهُ وَتَعَالَى بین اهل التعطیل الجهیمه و بین اهل التمثیل المشبهه و هم وسط فی باب افعال الله بین القدریه و الجبریه» <ref>ابن تیمیه، العقیده الواسطیه، عربستان سعودی، نشر موسسه الدرر السنیه، سال 1433 هجری قمری، ص 112 و113</ref> یعنی فرقه ناجیه اهل سنت میان سایر فرقه‌های امت ها قرار دارند. عقیده آن ها در باره صفات خدای سبحان، میان اهل تعطیل [[جهمیه]] و اهل تمثیل [[مشبهه]] قرار دارد. علاوه، اهل سنت در باره افعال الهی بین قدریه و جبریه قرار دارند.


خط ۵۸: خط ۵۶:


==تفسیر ابن قیم جوزیه از خلق افعال عباد==
==تفسیر ابن قیم جوزیه از خلق افعال عباد==
===طرح امت وسط===
شخصیت دیگری از اهل حدیث که می بایست به آرای او در تفسیر جبر و اختیار توجه کرد، ابن قیم جوزیه(محمد بن ابی بکر بن ایوب بن سعد بن حریز زرعی دمشقی.691-751 ق)شاگرد ابن تیمیه است که همانند سلف و استاد خود در فرازهای مختلف آثار کلامی اش در انتخاب راهی میان جبر و اختیار تردید نکرده است و انسان را نسبت به افعال اختیاری اش مسئول می داند. البته وی نیز مطابق با فهم خود در  برخی از موارد مطالبی بیان کرده است که می تواند از عقیده فاصله بگیرد، اما در فهم کلی موضوع مورد بحث و همراهی اش با امامیه همراه و همگام است.
ابن قیم به بهانه خلق افعال عباد، بحث امت وسط را مطرح و در این باره مطالب جالبی بیان کرده است که می تواند به نوعی تصویر سازی از نظریه امر بین الامرین باشد. نوشته است: «فصل و للناس هاهنا مسلکان یعتمد المتکلمون فی هذا الباب لا نرتضیهما بل نسلک مسلک العدل و التوسط بین طرفی الافراط و التفریط فدین الله بین الغالی فیه و الجافی عنه کا لوادی بین الجبلین و الهدی بین الضلالتین و قد جعل الله هذه الامه هی الامه الوسط فی جمیع ابواب الدین ...و کانت وسطا فی القدر بین الجبریه الذین ینفون ان یکون للعبد فعل او کسب او اختیار البته، بل هو مجبور مقهور لا اختیار له ولا فعل، و بین القدریه النفاه الذین یجعلونه مستقلا بفعله و لا یدخل فعله تحت مقدور الرب تعالی و لا هو واقع بمشیه الله تعالی و قدرته، فاثتبوا له فعلا و کسبا و اختیار حقیقه هو متعلق الامر و النهی و الثواب و العقاب و هو مع ذلک واقع بقدره الله و مشیئته. فما شاء الله من ذلک کان و ما لم یشا لم یکن و لا تتحرک ذره الا بمشیئته و ارادته و العباد اضعف و اعجز ان یفعلوا ما لم یشأ الله» <ref>ابن قیم جوزیه، مفتاح دار السعاده،ص 1513</ref>
یعنی و برای مردم در باره جبر و اختیار دو مسلک وجود دارد که اهل کلام به آن اعتماد دارند، ولی هیچ کدام مورد قبول ما نیست، بلکه ما مسلک مورد قبول ما راهی  میان افراط و تفریط یعنی مسلک عدل است. دین خدا میان پستی و بلندی قرار دارد و مثل دشتی میان دو کوه و راه نجات میان دو بیراهه است. به تحقیق خدای متعال این امت را در تمامی ابواب دین و نیز میان قدر و جبر، امت وسط قرار داد. و همچنین این امت را میان قدر و جبر قرار داد، جبریه ای که هر گونه فعل و کسب و اختیاری را برای عباد نفی می کنند و بندگان را مجبور و مقهور می دانند به گونه ای که هیچ اختیار و فعلی برای او نباشد. و نیز قدریه ای که عباد را در باره افعالش کاملا مستقل می دانند به طوری که فعل صادر شده از انسان کاملا از حیطه، مشیت و قدرت الهی خارج است. پس برای امت ثابت کردند که حقیقتا دارای فعل و کسب و اختیار و متعلق امر و نهی و ثواب و عقاب است. با این حال ثابت کردند که همه این افعال در عین حال که واقعا از طرف انسان صادر می شود، به طور واقعی تابع قدرت و مشیت الهی است. پس آن چه را که خدا بخواهد، انجام می شود و آن چه را که نخواهد، انجام نمی شود. علاوه، هیچ ذره ای جز به مشیت و اراده الهی  به حرکت در نمی آید و بندگان خدا ضعیف تر و عاجز تر از آن هستند که بدون مشیت خدا  کاری انجام دهند.
جملات ابن قیم نیز در این باب همانند سلف خود ابن تیمیه به معتقدات امامیه شباهت دارد. بنا بر این، نیازی به تفسیر و تاویل خاص ندارد و بالاتر، این کلمات به طور واضح امری میان دو امر را مطرح می کند، زیرا ابن قیم هر دو راه افراط و تفریط (جبر و قدر) را نفی کرده دین واقعی را راهی میان دو راه می داند. وی همانند استاد خویش انسان را فاعل حقیقی فعل خویش که ناشی از  اراده و مشیتش است می داند و هم زمان نیز همان فعل را تابع مشیت و اراده الهی می داند نتیجه این که  امری میان دو امر چیزی جز این نیست. توجه کنیم کلماتی با این صراحت که ترسیمی روشن از امر بین الامرین به ما نشان می دهد، در منابع مهم و دست اول اهل سنت دیده می شود.
===عمل مقبول و مردود و نسبت آن با فاعلیت انسان===
عمل مقبول و مردود از جمله مباحث مهم در منابع معتبر اهل حدیث بوده و  به معنای ارزیابی مثبت و تلقی مقبول عمل است که نشان از استناد واقعی عمل به انسان دارد و گرنه اتصاف عمل به مقبول و مردود هیچ معنایی ندارد. علاوه، در نگاه این مکتب، خلق عمل مربوط به خدا و کسب آن مربوط به انسان است و همان طور که می دانیم عمل فعلی است که به دو شکل جوارحی و جوانحی تقسیم می شود. اهل حدیث با این تحلیل، نسبتی واقعی میان انسان و افعالش قایل اند و وی را در برابر فعل و عملی که انجام می دهد، مسئول می دانند.
ابن قیم در این باره می نویسد:«فَصْلٌ: أَعْمَالُ الْعِبَادِ أَرْبَعَةُ أَنْوَاعٍ، الْمَقْبُولُ مِنْهَا نَوْعٌ وَاحِدٌ وَقَوْلُهُ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَقْبَلُ مِنْ الْعِبَادِ إلَّا مَا كَانَ لَهُ خَالِصًا وَالْأَعْمَالُ أَرْبَعَةٌ، وَاحِدٌ مَقْبُولٌ وَثَلَاثَةٌ مَرْدُودَةٌ، فَالْمَقْبُولُ مَا كَانَ لِلَّهِ خَالِصًا وَلِلسُّنَّةِ مُوَافِقًا، وَالْمَرْدُودُ مَا فُقِدَ مِنْهُ الْوَصْفَانِ أَوْ أَحَدُهُمَا، وَ ذَلِكَ أَنَّ الْعَمَلَ الْمَقْبُولَ هُوَ مَا أَحَبَّهُ اللَّهُ وَرَضِيَهُ وَهُوَ سُبْحَانَهُ إنَّمَا يُحِبُّ مَا أَمَرَ بِهِ و َمَا عُمِلَ لِوَجْهِهِ، وَ مَا عَدَا ذَلِكَ مِنْ الْأَعْمَالِ فَإِنَّهُ لَا يُحِبُّهَا، بَلْ يَمْقُتُهَا وَيَمْقُتُ أَهْلَهَا» <ref>ابن قیم، اعلام الموقعین جلد دوم ص 124</ref>
یعنی فصل در باره اعمال عباد است که به چهار نوع تقسیم می شود و از این چهار نوع فقط یک نوع آن مقبول است. به درستی که خدا از عباد (عمل) را قبول نمی کند مگر آن که خالص باشد و اعمال بر چهار قسم می باشد که یکی از آن ها مقبول و سه تای دیگر مردود است. عمل مقبول عملی است که خالصانه برای خدا و موافق سنت باشد و عملی که این دو وصف یا یکی از آن را نداشته باشد، مردود است. پس عملی مقبول است که خدا آن را دوست داشته و به آن راضی باشد، زیرا خدا انجام عملی را دوست می دارد که به آن امر کرده و آن عمل به نیت وجه الهی انجام شده باشد و اگر عملی این اوصاف را نداشته باشد، خدا عمل و اهلش را دشمن می پندارد. نویسنده در ادامه به آیه ای از  کتاب خدا  استشهاد کرده است که فرمود:«الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا. الملک(67) 2 آن كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى‏كنيد و او شكست ‏ناپذير و بخشنده است.»
از جملات فوق نتیجه می گیریم که عمل مقبول و مردود هنگامی معنا دارد که فعل به طور واقعی به فاعل انسانی مستند شود و گرنه در انتساب مجازی، بحث از مقبول و مردود بودن عمل بحثی بی فایده و عبث است.
===قول ابن قیم در رد قدر و جبر===
ابن قیم بعد از آن که به طور مفصل به اقوال قدریون و جبریون اشاره می کند، در رد قدر و جبر می نویسد:«و أهل السنة و حزب الرسول و عسكر الإيمان لا مع هؤلاء و لا مع هؤلاء، بل هم مع هؤلاء فيما أصابوا فيه و هم مع هؤلاء فيما أصابوا فيه، فكلّ حقّ مع طائفة من الطوائف، فهم يوافقونهم فيه، و هم براء من باطلهم، فمذهبهم جمع حقّ الطوائف»<ref>ابن قیم، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، ص 143</ref>
یعنی اهل سنت و پیروان پیامبر صلوات الله علیه و لشکر ایمان، نه( به طور کامل) با گروه قدر هستند و نه ( به طور کامل) با گروه جبر، بلکه با حق در هر گروه، همراهی دارند. پس هر حقی از طوایف، مورد موافقت گروه ایمان و اهل سنت و پیروان پیامبر است و از باطل آن برائت جسته می شود. بنا بر این، مذهب اهل سنت جمع حقوق طوایف است. ابن قیم در ادامه به مباحث مربوط به مشیت و قدرت الهی نسبت به همه موجودات می پردازد و در همان حال برای عباد نیز در حیطه فعل اختیاری شان قدرت و اراده ای حقیقی ترسیم می کند و می نویسد:«و يثبتون مع ذلك قدرة العبد و إرادته و اختياره و فعله حقيقة لا مجازا و هم متفقون على أن الفعل غير المفعول كما حكاه عنهم البغويّ و غيره، فحركاتهم و اعتقاداتهم أفعال لهم حقيقة» <ref>ابن قیم، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، ص: 144</ref> و ثابت می کنند که عبد دارای قدرت و اراده و اختیار بوده و فاعلیتش حقیقی است نه مجازی. علاوه، گروه حق بر این نکته اجماع دارند که فعل غیر از مفعول است آن طور که بغوی و غیر او  از گروه حق و اهل سنت این موضوع را حکایت می کند، پس حرکات و اعتقادات عباد، افعال واقعی آن ها است.
===اعتراف صریح به امر بین الامرین===
ابن قیم بعد از طرح این مباحث به نتیجه جالبی می رسد که همان حد وسط یمین و شمال یعنی امر بین الامرین است. می نویسد:«و إذا وازنت بين هذا المذهب و بين ما عداه من المذاهب، وجدته هو المذهب الوسط و الصراط المستقيم، و وجدت سائر المذاهب خطوطا عن‏ يمينه و عن شماله...» <ref>ابن قیم، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل، ص: 144</ref>
یعنی وقتی در موازنه(قیاس) بین این مذهب و سایر مذاهب قرار گرفتی، این مذهب را مذهب وسط و راه مستقیم(نجات) و سایر مذاهب را در چپ و راست آن می یابی.
وی در تایید ادعای خود مبنی بر این که در فهم و تفسیر افعال اختیاری راه وسط راه  نجات است، از روایت امام صادق سلام الله علیه استفاده می کند که در مواجهه با شخصی که معنای امر بین الامرین را از ایشان پرسید، فرازی از نماز را به ایشان یاد آور شد که فرمود: إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ. <ref>.ر ک، فخر رازی، القضاء و القدر، ص 218</ref>
امام با همین بخش از سوره حمد، معنای امر بین الامرین را  به آن شخص می فهماند.وی می نویسد:«ثم قوله إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ مبطل لقول الطائفتين المنحرفتين عن قصد السبيل، فإنه يتضمن إثبات فعل العبد و قيام العباده به حقيقه فهو العابد على الحقيقه، و إن ذلك لا يحصل له إلا بإعانه رب العالمين عزّ و جلّ له، فإن لم يعنه و لم يقدره و لم يشا له العباده، لم يتمكن منها و لم يوجد منه البته. فالفعل منه و الاقدار و الاعانه من الرب عزّ و جلّ. یعنی قول شخصی که می گوید فقط تو را عبادت می کنیم و فقط از تو کمک می خواهیم، باطل کننده عقیده هر دو طایفه قدر و جبر است که از مسیر حق منحرف اند. به درستی که این جمله متضمن فعل عبد و قیام عبادت به وی به طور حقیقی است. پس این شخص واقعا عابد است. از طرف دیگر، این عبادت جز با کمک پروردگار دو عالم حاصل نمی شود، به طوری که اگر خدا به او کمک نکند و قدرت ندهد و نخواهد که وی عبادت کند، قادر به انجام عبادت نخواهد بود. پس باید بپذیریم که فعل واقعا به عبد مربوط بوده و قدرت بر انجامش را خدا به او داده است. <ref>شفاء العلیل پیشین، ص 146</ref>
ابن قیم مدعی است همه فرقه های مسلمان معتقدند تمام مقدرات امور بر اساس مشیت الهی پیش می رود. وی برای تایید ادعای خود، به آیات متعددی از قرآن اشاره می کند که مشیت الهی محور آن است.
می نویسد:«و هذه المرتبة قد دلّ عليها إجماع الرسل من أولهم إلى آخرهم و جميع الكتب المنزلة من عند اللّه و الفطرة التي فطر اللّه عليها خلقه و أدلة العقول و العيان، و ليس في الوجود موجب و مقتض إلا مشيئة اللّه وحده، فما شاء كان و ما لم يشأ لم يكن، هذا عموم التّوحيد الذي لا يقوم إلّا به. و المسلمون من أولهم إلى آخرهم مجمعون على أنه ما شاء اللّه كان و ما لم يشأ لم يكن»<ref>شفاء العليل في مسائل القضاء و القدر و الحكمة و التعليل ؛ ص119</ref>
مشیت الهی مرتبه ای است که تمام رسولان الهی از ابتدا تا انتها در اعتقاد به آن اجماع دارند و نیز تمام کتاب های آسمانی و فطرت هایی الهی و دلایل عقول و عیان بر مشیت الهی گواه است و جز مشیت الهی هیچ موجب و اقتضایی در عالم وجود دیده نمی شود. پس آن چه را بخواهد خواهد بود و آن چه را نخواهد، نخواهد بود. این معنای خاص توحید است و تمام مسلمانان به این نکته اعتقاد دارند که همه امور مطابق با اراده و مشیت الهی پیش می رود. با یک نگاه به جملات ابن قیم به این باور می رسیم که وی به پیروی از  نصوص قرآنی و روایی، از حاکمیت مقتدرانه الهی سخن می گوید و اداره نظام هستی را مطابق با اراده خداوندی می داند که آن چه طلب کند، می شود و آن چه طلب نکند، نمی شود. البته این سخن حق است که تدبیر هستی فقط به دست خدای متعال است، زیرا آن کسی که هستی آفرین است می تواند به نحو احسن مدیر و مدبر نظام خلقت باشد. اراده  و مشیت آفریدگار بر هر اراده و مشیتی سبقت دارد و از این بالاتر، هر موجودی قبل از زمان تکوین تا زمان وجود، در سلطه و سیطره علم و مشیت الهی است. مشیت هر موجودی بخشی از علت خلقت اوست و مشیت و یا علم الهی نسبت با اختیار انسانی، یک تلفیق هماهنگ است.
بنا بر این، آن چه را خدا بخواهد می شود و آن چه را نخواهد نمی شود؛ در سیطره علم کلی الهی است که اختیار و مشیت انسان نیز جزیی از آن است که خدا می خواهد که انسان بخواهد با مشیت خویش که اختیار جزیی از آن است، فعلی را انجام بدهد یا انجام ندهد و علاوه، انتخاب فعل نیک و بد نیز تابع مشیت انسان است که تابع مشیت کلی الهی است. با این حساب، مشیت الهی هیچ مداخله جبر گرایانه ای در افعال عباد و تعیین نوع آن ندارد، بلکه انسان با مشیت و اراده اش که تابع اراده کلی الهی است، به دور از جبر، نوع فعل خویش را بر می گزیند و  با اختیارش هم اصل فعل و هم نوع آن را که تابع اراده و مشیت الهی است، انتخاب می کند.
===اثبات افعال اختیاری عباد از مسیر عدل الهی===
ابن قیم در دیگر اثر خود در بحث عدل الهی و این که خدای متعال ظالم نیست و به هیچ شخصی بیشتر از استحقاقش کیفر نمی دهد؛ انتساب واقعی فعل به عبد را ثابت می کند و می نویسد:«‏ و من عدله سبحانه أنه لا يزيد أحدا في العذاب على القدر الّذي يستحقه» <ref>مختصر الصواعق المرسلة على الجهمية المعطلة، ص352</ref> ‏و از  عدل خدای سبحان این است که هیچ شخصی را بیشتر از استحقاقش عذاب نمی کند.این جمله ساده اما پر معنا، حکایت دیگری نیز دارد مبنی بر این که عدل زمانی نسبت به افعال بندگان معنا می یابد که فعل صادره از انسان تابع اراده و اختیارش باشد، زیرا افعال اختیاری انسان ها مبنای اجرای عدالت است. علاوه، ابن قیم با طرح این موضوع در صدد بیان این نکته است که ارتباط افعال به عباد واقعی و ناشی از اختیار و آگاهی انسان می باشد.
==تفسیر ابن حجر عسقلانی از افعال عباد==


==نتیجه==
==نتیجه==
confirmed
۵٬۹۱۴

ویرایش