پرش به محتوا

اصول فقه در مکتب شیعه (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره'
جز (جایگزینی متن - 'داده اند' به 'داده‌اند')
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره')
خط ۵: خط ۵:
مهم‌ترین‌ مسائل‌ مورد بحث‌ در محاضرات‌ درون‌ مذهبی‌ و بین‌المذاهبی‌ [[شیعه|امامیه‌]] در این‌ دوره‌، دو مسأله پرسابقه اختلاف‌ الحدیث‌ و اجتهاد الرأی‌ بوده‌ است‌. برای‌ ورود در سخن‌، باید به‌ اثری‌ تألیف‌ حمیری‌ با عنوان‌ کتاب‌ ما بین‌ هشام‌ بن‌ الحکم‌ و هشام‌ بن‌ سالم‌ و (قرائت‌ پیشنهادی‌: فی‌) القیاس‌ و الارواح‌ و الجنة و النار و الحدیثین‌ المختلفین‌ <ref>نجاشی، احمد، الرجال‌، ج۱، ص۲۲۰</ref> اشاره‌ کرد که‌ آشکارا نشان‌ می‌دهد، در موضوعات‌ یاد شده‌، میان‌ مواضع‌ این‌ دو هشام‌ به‌ عنوان‌ نماینده دو طرز فکر، اختلاف‌ بارزی‌ وجود داشته‌ است‌.
مهم‌ترین‌ مسائل‌ مورد بحث‌ در محاضرات‌ درون‌ مذهبی‌ و بین‌المذاهبی‌ [[شیعه|امامیه‌]] در این‌ دوره‌، دو مسأله پرسابقه اختلاف‌ الحدیث‌ و اجتهاد الرأی‌ بوده‌ است‌. برای‌ ورود در سخن‌، باید به‌ اثری‌ تألیف‌ حمیری‌ با عنوان‌ کتاب‌ ما بین‌ هشام‌ بن‌ الحکم‌ و هشام‌ بن‌ سالم‌ و (قرائت‌ پیشنهادی‌: فی‌) القیاس‌ و الارواح‌ و الجنة و النار و الحدیثین‌ المختلفین‌ <ref>نجاشی، احمد، الرجال‌، ج۱، ص۲۲۰</ref> اشاره‌ کرد که‌ آشکارا نشان‌ می‌دهد، در موضوعات‌ یاد شده‌، میان‌ مواضع‌ این‌ دو هشام‌ به‌ عنوان‌ نماینده دو طرز فکر، اختلاف‌ بارزی‌ وجود داشته‌ است‌.


بر پایه جست‌وجو در فهارس‌ و گزارشهای‌ برجای‌ مانده‌، باید اذعان‌ داشت‌ که‌ دو نمونه شناخته‌ شده‌ از آثار عالمان‌ امامی‌ سده ۲ق‌، نه‌ در پیرامون‌ اجتهاد الرأی‌، که‌ در باره چگونگی‌ برخورد با اختلاف‌ الحدیث‌ نوشته‌ شده‌اند. این‌ دو اثر - که‌ نخستین‌ آنها با عنوان‌ کتاب‌ الاخبار و کیف‌ تصح‌ <ref>ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌، ج۱، ص۲۲۴.</ref><ref>نجاشی، احمد، الرجال‌، ج۱، ص۴۳۳.    </ref> از آن‌ِ هشام‌ بن‌ حکم‌، و دیگری‌ با عنوان‌ اختلاف‌ الحدیث‌ <ref>ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌، ج۱، ص۲۷۶.</ref><ref>محمد طوسی‌، الفهرست‌، ج۱، ص۱۸۱، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، کتابخانه مرتضویه‌.</ref> نوشته [[یونس‌ بن‌ عبدالرحمان‌]] شاگرد و پیرو اوست‌ - باید متعلق‌ به‌ جریانی‌ واحد و کلام‌گرا با دیدگاهی‌ معتدل‌ نسبت‌ به‌ قیاس‌ تلقی‌ گردند. <ref>احمد پاکتچی‌، «گرایش های‌ فقه‌ امامیه‌ در سده‌های‌ ۲ و ۳ق‌»، ج۱، ص۱۸، نامه فرهنگستان‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌، شم ۴.</ref> در باره شیوه پیشنهادی‌ [[هشام‌ بن‌ حکم‌]] و همفکران‌ او در برخورد با «حدیثین‌ مختلفین‌»، با توجه‌ به‌ از میان‌ رفتن‌ نسخه‌های‌ این‌ دو اثر، تنها بر اساس‌ گزارشهایی‌ پراکنده‌ می‌توان‌ اظهار نظر کرد. بر پایه اندک‌ بازمانده‌ها از روایات‌ و نظریات‌ هشام‌ و یونس‌، در این‌ حد دانسته‌ است‌ که‌ آنان‌ را باید در زمره نقادان‌ حدیث‌ طبقه‌بندی‌ کرد که‌ به‌ جای‌ اهتمام‌ بر جمع‌ بین‌ حدیثین‌، در اصل‌ پذیرش‌ اخبار روشی‌ سختگیرانه‌ داشته‌اند. <ref>احمد پاکتچی‌، «گرایشهای‌ فقه‌ امامیه‌ در سده‌های‌ ۲ و ۳ق‌»، ج۱، ص۱۸-۱۹، نامه فرهنگستان‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌، شم ۴.</ref>
بر پایه جست‌وجو در فهارس‌ و گزارشهای‌ برجای‌ مانده‌، باید اذعان‌ داشت‌ که‌ دو نمونه شناخته‌ شده‌ از آثار عالمان‌ امامی‌ سده ۲ق‌، نه‌ در پیرامون‌ اجتهاد الرأی‌، که‌ درباره چگونگی‌ برخورد با اختلاف‌ الحدیث‌ نوشته‌ شده‌اند. این‌ دو اثر - که‌ نخستین‌ آنها با عنوان‌ کتاب‌ الاخبار و کیف‌ تصح‌ <ref>ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌، ج۱، ص۲۲۴.</ref><ref>نجاشی، احمد، الرجال‌، ج۱، ص۴۳۳.    </ref> از آن‌ِ هشام‌ بن‌ حکم‌، و دیگری‌ با عنوان‌ اختلاف‌ الحدیث‌ <ref>ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌، ج۱، ص۲۷۶.</ref><ref>محمد طوسی‌، الفهرست‌، ج۱، ص۱۸۱، به‌ کوشش‌ محمدصادق‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، کتابخانه مرتضویه‌.</ref> نوشته [[یونس‌ بن‌ عبدالرحمان‌]] شاگرد و پیرو اوست‌ - باید متعلق‌ به‌ جریانی‌ واحد و کلام‌گرا با دیدگاهی‌ معتدل‌ نسبت‌ به‌ قیاس‌ تلقی‌ گردند. <ref>احمد پاکتچی‌، «گرایش های‌ فقه‌ امامیه‌ در سده‌های‌ ۲ و ۳ق‌»، ج۱، ص۱۸، نامه فرهنگستان‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌، شم ۴.</ref> درباره شیوه پیشنهادی‌ [[هشام‌ بن‌ حکم‌]] و همفکران‌ او در برخورد با «حدیثین‌ مختلفین‌»، با توجه‌ به‌ از میان‌ رفتن‌ نسخه‌های‌ این‌ دو اثر، تنها بر اساس‌ گزارشهایی‌ پراکنده‌ می‌توان‌ اظهار نظر کرد. بر پایه اندک‌ بازمانده‌ها از روایات‌ و نظریات‌ هشام‌ و یونس‌، در این‌ حد دانسته‌ است‌ که‌ آنان‌ را باید در زمره نقادان‌ حدیث‌ طبقه‌بندی‌ کرد که‌ به‌ جای‌ اهتمام‌ بر جمع‌ بین‌ حدیثین‌، در اصل‌ پذیرش‌ اخبار روشی‌ سختگیرانه‌ داشته‌اند. <ref>احمد پاکتچی‌، «گرایشهای‌ فقه‌ امامیه‌ در سده‌های‌ ۲ و ۳ق‌»، ج۱، ص۱۸-۱۹، نامه فرهنگستان‌، تهران‌، ۱۳۷۵ش‌، شم ۴.</ref>


از جمله‌ متون‌ کهن‌ امامی‌ که‌ باید در اینجا به‌ عنوان‌ تألیفی‌ مرتبط با اصول‌ فقه‌ و به‌ طور خاص‌ مباحث‌ الفاظ و دلیل‌ کتاب‌ از آن‌ یاد شود، متنی‌ مجهول‌ المؤلف‌ و بی‌عنوان‌ مشهور به‌ [[تفسیر نعمانی‌]] است‌ که‌ زمان‌ تألیف‌ آن‌ نباید دیرتر از سده ۳ق‌ بوده‌ باشد. <ref>«تفسیر»، ص۳، منسوب‌ به‌ نعمانی‌، ضمن‌ بحار الانوار، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.</ref> <ref>«تفسیر»، ص۹۷، منسوب‌ به‌ نعمانی‌، ضمن‌ بحار الانوار، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.</ref> اگرچه‌ در بادی‌ نظر، این‌ متن‌ تألیفی‌ در علوم‌ قرآنی‌ به‌ شمار می‌آید و ارتباط آن‌ با مباحث‌ اصولی‌ غریب‌ می‌نماید، اما به‌ نگاهی‌ ژرف‌تر، بخشهایی‌ از آن‌، نمونه‌ای‌ بی‌نظیر از نوشته‌ای‌ کهن‌ و موشکافانه‌ در برخی‌ مباحث‌ ریز الفاظ و دلیل‌ کتاب‌ از علم‌ اصول‌ به‌ شیوه‌ای‌ گاه‌ سامان‌ یافته‌تر از الرساله شافعی‌ است‌. <ref>«تفسیر»، ص۲۵-۳۰، منسوب‌ به‌ نعمانی‌، ضمن‌ بحار الانوار، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.</ref>
از جمله‌ متون‌ کهن‌ امامی‌ که‌ باید در اینجا به‌ عنوان‌ تألیفی‌ مرتبط با اصول‌ فقه‌ و به‌ طور خاص‌ مباحث‌ الفاظ و دلیل‌ کتاب‌ از آن‌ یاد شود، متنی‌ مجهول‌ المؤلف‌ و بی‌عنوان‌ مشهور به‌ [[تفسیر نعمانی‌]] است‌ که‌ زمان‌ تألیف‌ آن‌ نباید دیرتر از سده ۳ق‌ بوده‌ باشد. <ref>«تفسیر»، ص۳، منسوب‌ به‌ نعمانی‌، ضمن‌ بحار الانوار، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.</ref> <ref>«تفسیر»، ص۹۷، منسوب‌ به‌ نعمانی‌، ضمن‌ بحار الانوار، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.</ref> اگرچه‌ در بادی‌ نظر، این‌ متن‌ تألیفی‌ در علوم‌ قرآنی‌ به‌ شمار می‌آید و ارتباط آن‌ با مباحث‌ اصولی‌ غریب‌ می‌نماید، اما به‌ نگاهی‌ ژرف‌تر، بخشهایی‌ از آن‌، نمونه‌ای‌ بی‌نظیر از نوشته‌ای‌ کهن‌ و موشکافانه‌ در برخی‌ مباحث‌ ریز الفاظ و دلیل‌ کتاب‌ از علم‌ اصول‌ به‌ شیوه‌ای‌ گاه‌ سامان‌ یافته‌تر از الرساله شافعی‌ است‌. <ref>«تفسیر»، ص۲۵-۳۰، منسوب‌ به‌ نعمانی‌، ضمن‌ بحار الانوار، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.</ref>
خط ۲۱: خط ۲۱:


=ابن‌جنید، مدافع‌ قیاس‌ در اصول‌ امامی‌=
=ابن‌جنید، مدافع‌ قیاس‌ در اصول‌ امامی‌=
در نیمه دوم‌ سده ۴ق‌، در محافل‌ فقهی‌ امامیه‌، [[ابن‌جنید اسکافی‌]] شخصیتی‌ استثنایی‌ است‌ که‌ با اتخاذ روشی‌ نزدیک‌ به‌ روشهای‌ اصحاب‌ رأی‌، نظام‌ [[فقه|فقهی‌]] - اصولی‌ کاملاً متفاوتی‌ را عرضه‌ می‌کرد که‌ به‌ سختی‌ می‌توان‌ در جست‌وجو از پیشینه‌، آن‌ را با مکتبی‌ خاص‌ در میان‌ مکاتب‌ امامیه‌ پیوسته‌ دانست‌. ردیه‌ای‌ که‌ ابن‌جنید بر زجّاجی‌ نیشابوری‌ نوشته‌، و در آن‌ به‌ دفاع‌ از فضل‌ بن‌ شاذان‌ برخاسته‌ است‌ <ref>نجاشی، احمد، الرجال‌، ج۱، ص۳۸۸.    </ref> - اگرچه‌ در باره مندرجات‌ آن‌ آگاهی‌ کافی‌ در دست‌ نیست‌ - اجمالاً می‌تواند نشانگر این‌ نکته‌ باشد که‌ ابن‌جنید شخصاً مایل‌ بوده‌ است‌ تا اندیشه خود را در راستای‌ اندیشه فضل‌ و با قدری‌ تعمیم‌ در پیوند با مکتب‌ هشام‌ بن‌ حکم‌ رقم‌ زند.
در نیمه دوم‌ سده ۴ق‌، در محافل‌ فقهی‌ امامیه‌، [[ابن‌جنید اسکافی‌]] شخصیتی‌ استثنایی‌ است‌ که‌ با اتخاذ روشی‌ نزدیک‌ به‌ روشهای‌ اصحاب‌ رأی‌، نظام‌ [[فقه|فقهی‌]] - اصولی‌ کاملاً متفاوتی‌ را عرضه‌ می‌کرد که‌ به‌ سختی‌ می‌توان‌ در جست‌وجو از پیشینه‌، آن‌ را با مکتبی‌ خاص‌ در میان‌ مکاتب‌ امامیه‌ پیوسته‌ دانست‌. ردیه‌ای‌ که‌ ابن‌جنید بر زجّاجی‌ نیشابوری‌ نوشته‌، و در آن‌ به‌ دفاع‌ از فضل‌ بن‌ شاذان‌ برخاسته‌ است‌ <ref>نجاشی، احمد، الرجال‌، ج۱، ص۳۸۸.    </ref> - اگرچه‌ درباره مندرجات‌ آن‌ آگاهی‌ کافی‌ در دست‌ نیست‌ - اجمالاً می‌تواند نشانگر این‌ نکته‌ باشد که‌ ابن‌جنید شخصاً مایل‌ بوده‌ است‌ تا اندیشه خود را در راستای‌ اندیشه فضل‌ و با قدری‌ تعمیم‌ در پیوند با مکتب‌ هشام‌ بن‌ حکم‌ رقم‌ زند.


ابن‌جنید در روشهای‌ اصولی‌، برخلاف‌ روش‌ مشهور متکلمان‌ و اصحاب‌ حدیث‌ امامی‌ عصر خود، به‌ صراحت‌ حجیت‌ قیاس‌ و عمل‌ به‌ اجتهاد الرأی‌ را مطرح‌ می‌کرد و در این‌ باره‌ آثاری‌ نیز پرداخته‌ بود. <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الانتصار، ج۱، ص۲۳۸.</ref><ref>نجاشی، احمد، الرجال‌، ج۱، ص۳۸۷- ۳۸۸.    </ref> وی‌ این‌ روش‌ خود را در مذهب‌ امامی‌ بدعت‌ نمی‌شمرد و بر آن‌ بود که‌ مسأله قیاس‌ و رأی‌، در دوره‌ای‌ میان‌ روزگار ائمه‌ (علیه‌السلام) تا عصر او، در پس‌ پرده‌ای‌ از ابهام‌ و حتی‌ ستر عامدانه‌ دگرگون‌ جلوه‌گر شده‌ است‌. اگرچه‌ ابن‌جنید این‌ باور را در دو اثر اصولی‌ مطرح‌ ساخته‌ است‌ که‌ اکنون‌ در ردیف‌ آثار از دست‌رفته‌ جای‌ گرفته‌اند، اما عناوین‌ این‌ دو به‌صورت‌ کشف‌ التمویه‌ و الالباس‌ علی‌ اغمار الشیعة فی‌ امرالقیاس‌ و اظهار ماستره‌ اهل‌ العناد من‌الروایة عن‌ ائمة العترة فی‌ امر الاجتهاد <ref>نجاشی، احمد، الرجال‌، ج۱، ص۳۸۷- ۳۸۸.    </ref> هر یک‌ به‌ اندازه کتابی‌ در این‌ باره‌، مطلب‌ در بردارد.
ابن‌جنید در روشهای‌ اصولی‌، برخلاف‌ روش‌ مشهور متکلمان‌ و اصحاب‌ حدیث‌ امامی‌ عصر خود، به‌ صراحت‌ حجیت‌ قیاس‌ و عمل‌ به‌ اجتهاد الرأی‌ را مطرح‌ می‌کرد و در این‌ باره‌ آثاری‌ نیز پرداخته‌ بود. <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الانتصار، ج۱، ص۲۳۸.</ref><ref>نجاشی، احمد، الرجال‌، ج۱، ص۳۸۷- ۳۸۸.    </ref> وی‌ این‌ روش‌ خود را در مذهب‌ امامی‌ بدعت‌ نمی‌شمرد و بر آن‌ بود که‌ مسأله قیاس‌ و رأی‌، در دوره‌ای‌ میان‌ روزگار ائمه‌ (علیه‌السلام) تا عصر او، در پس‌ پرده‌ای‌ از ابهام‌ و حتی‌ ستر عامدانه‌ دگرگون‌ جلوه‌گر شده‌ است‌. اگرچه‌ ابن‌جنید این‌ باور را در دو اثر اصولی‌ مطرح‌ ساخته‌ است‌ که‌ اکنون‌ در ردیف‌ آثار از دست‌رفته‌ جای‌ گرفته‌اند، اما عناوین‌ این‌ دو به‌صورت‌ کشف‌ التمویه‌ و الالباس‌ علی‌ اغمار الشیعة فی‌ امرالقیاس‌ و اظهار ماستره‌ اهل‌ العناد من‌الروایة عن‌ ائمة العترة فی‌ امر الاجتهاد <ref>نجاشی، احمد، الرجال‌، ج۱، ص۳۸۷- ۳۸۸.    </ref> هر یک‌ به‌ اندازه کتابی‌ در این‌ باره‌، مطلب‌ در بردارد.
خط ۴۵: خط ۴۵:
آراء و نظریات‌ اصولی‌ شیخ‌ طوسی‌، در اثری‌ با عنوان‌ عُدة الاصول‌ گرد آمده‌ که‌ همواره‌ از متون‌ پرتداول‌ در محافل‌ امامی‌ بوده‌ است‌. گفتنی‌ است‌ که‌ شخصیت‌ شیخ‌ طوسی‌، به‌ عنوان‌ « شیخ‌ الطائفه‌ »، در محافل‌ امامیه پس‌ از خود، اثری‌ ماندنی‌ برجای‌ گذارده‌، و مباحث‌ اصولی‌ در دوره‌های‌ بعد، بیشتر بر پایه آراء و نظریات‌ وی‌ بوده‌ است‌، تا آن‌جا که‌ سدیدالدین‌ حمصی‌، فقیهان‌ پس‌ از طوسی‌ را مقلدان‌ او شمرده‌ است‌. <ref>ابن طاووس‌، علی بن موسی، کشف‌ المحجة، ج۱، ص۱۲۷.    </ref> با این‌ حال‌، نباید جایگاه‌ سید مرتضی‌ را در کنار شیخ‌ طوسی‌، و جایگاه‌ اندیشه‌های‌ آزاد را به‌ کلی‌ نادیده‌ گرفت‌ و آموزشهای‌ اصولی‌ پس‌ از شیخ‌ را به‌ یکباره‌ تکرار تعلیمات‌ وی‌ انگاشت‌، بلکه‌ باید شواهدی‌ افزون‌ جست‌وجوکرد که‌ بتواند تاریخ‌ نه‌ چندان‌ روشن‌ اصول‌ امامیه‌ در فاصله میان‌ شیخ‌ تا محققان‌ حله‌ را روشن‌تر سازد.
آراء و نظریات‌ اصولی‌ شیخ‌ طوسی‌، در اثری‌ با عنوان‌ عُدة الاصول‌ گرد آمده‌ که‌ همواره‌ از متون‌ پرتداول‌ در محافل‌ امامی‌ بوده‌ است‌. گفتنی‌ است‌ که‌ شخصیت‌ شیخ‌ طوسی‌، به‌ عنوان‌ « شیخ‌ الطائفه‌ »، در محافل‌ امامیه پس‌ از خود، اثری‌ ماندنی‌ برجای‌ گذارده‌، و مباحث‌ اصولی‌ در دوره‌های‌ بعد، بیشتر بر پایه آراء و نظریات‌ وی‌ بوده‌ است‌، تا آن‌جا که‌ سدیدالدین‌ حمصی‌، فقیهان‌ پس‌ از طوسی‌ را مقلدان‌ او شمرده‌ است‌. <ref>ابن طاووس‌، علی بن موسی، کشف‌ المحجة، ج۱، ص۱۲۷.    </ref> با این‌ حال‌، نباید جایگاه‌ سید مرتضی‌ را در کنار شیخ‌ طوسی‌، و جایگاه‌ اندیشه‌های‌ آزاد را به‌ کلی‌ نادیده‌ گرفت‌ و آموزشهای‌ اصولی‌ پس‌ از شیخ‌ را به‌ یکباره‌ تکرار تعلیمات‌ وی‌ انگاشت‌، بلکه‌ باید شواهدی‌ افزون‌ جست‌وجوکرد که‌ بتواند تاریخ‌ نه‌ چندان‌ روشن‌ اصول‌ امامیه‌ در فاصله میان‌ شیخ‌ تا محققان‌ حله‌ را روشن‌تر سازد.


در دهه‌های‌ پایانی‌ سده ۵ق‌/ ۱۱م‌ و در طول‌ سده ۶ق‌/ ۱۲م‌ آثار متعددی‌ در اصول‌ امامی‌ نوشته‌ شده‌ که‌ با در دست‌ نبودن‌ نسخه‌ای‌ و توضیحی‌، به‌ دشواری‌ می‌توان‌ در باره محتوای‌ آنها نظری‌ ابراز کرد، اما دست‌ کم‌ می‌توان‌ بر پایه اندک‌ آگاهی‌ موجود خطوط کلی‌ را تمییز داد. چنین‌ نمی‌نماید که‌ ابوبکر احمد بن‌ حسین‌ خُزاعی‌ نیشابوری‌، از عالمان‌ میانه سده ۵ق‌ و از شاگردان‌ سید مرتضی‌ و شیخ‌ طوسی‌ در کتابش‌ با عنوان‌ المفتاح‌ فی‌ الاصول‌، <ref>علی‌ منتجب‌ الدین‌، فهرست‌، ج۱، ص۸، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز طباطبایی‌، قم‌، ۱۴۰۴ق‌.</ref> آموخته‌های‌ خود از سید را به‌ کلی‌ وانهاده‌ باشد، چنانکه‌ عالمی‌ چون‌ عمادالدین‌ طبری‌ در اواخر سده ۵ واوایل‌ سده ۶ق‌، با وجود دور بودن‌ از عصر سید مرتضی‌ و پرورش‌ یافتن‌ در محفل‌ درس‌ ابوعلی‌ طوسی‌، فرزند و مروج‌ آراء شیخ‌، در تألیف‌ اصولی‌ خود با عنوان‌ شرح‌ مسائل‌ الذریعه‌، <ref>علی‌ منتجب‌ الدین‌، فهرست‌، ج۱، ص۱۶۴، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز طباطبایی‌، قم‌، ۱۴۰۴ق‌.</ref> و علی‌ بن‌ زید بیهقی‌ (د ۵۶۵ق‌/ ۱۱۷۰م‌) در نوشته‌اش‌ با عنوان‌ تلخیص‌ مسائل‌ من‌ الذریعه‌ <ref>ابن شهرآشوب‌، محمد بن علی، معالم العلماء، ص۱۸-۱۹.    </ref> به‌ تعالیم‌ اصولی‌ سید توجه‌ تمام‌ داشته‌اند. <ref>یاقوت حموی‌، معجم الادباء، ج۱۳، ص۲۲۵.</ref>
در دهه‌های‌ پایانی‌ سده ۵ق‌/ ۱۱م‌ و در طول‌ سده ۶ق‌/ ۱۲م‌ آثار متعددی‌ در اصول‌ امامی‌ نوشته‌ شده‌ که‌ با در دست‌ نبودن‌ نسخه‌ای‌ و توضیحی‌، به‌ دشواری‌ می‌توان‌ درباره محتوای‌ آنها نظری‌ ابراز کرد، اما دست‌ کم‌ می‌توان‌ بر پایه اندک‌ آگاهی‌ موجود خطوط کلی‌ را تمییز داد. چنین‌ نمی‌نماید که‌ ابوبکر احمد بن‌ حسین‌ خُزاعی‌ نیشابوری‌، از عالمان‌ میانه سده ۵ق‌ و از شاگردان‌ سید مرتضی‌ و شیخ‌ طوسی‌ در کتابش‌ با عنوان‌ المفتاح‌ فی‌ الاصول‌، <ref>علی‌ منتجب‌ الدین‌، فهرست‌، ج۱، ص۸، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز طباطبایی‌، قم‌، ۱۴۰۴ق‌.</ref> آموخته‌های‌ خود از سید را به‌ کلی‌ وانهاده‌ باشد، چنانکه‌ عالمی‌ چون‌ عمادالدین‌ طبری‌ در اواخر سده ۵ واوایل‌ سده ۶ق‌، با وجود دور بودن‌ از عصر سید مرتضی‌ و پرورش‌ یافتن‌ در محفل‌ درس‌ ابوعلی‌ طوسی‌، فرزند و مروج‌ آراء شیخ‌، در تألیف‌ اصولی‌ خود با عنوان‌ شرح‌ مسائل‌ الذریعه‌، <ref>علی‌ منتجب‌ الدین‌، فهرست‌، ج۱، ص۱۶۴، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز طباطبایی‌، قم‌، ۱۴۰۴ق‌.</ref> و علی‌ بن‌ زید بیهقی‌ (د ۵۶۵ق‌/ ۱۱۷۰م‌) در نوشته‌اش‌ با عنوان‌ تلخیص‌ مسائل‌ من‌ الذریعه‌ <ref>ابن شهرآشوب‌، محمد بن علی، معالم العلماء، ص۱۸-۱۹.    </ref> به‌ تعالیم‌ اصولی‌ سید توجه‌ تمام‌ داشته‌اند. <ref>یاقوت حموی‌، معجم الادباء، ج۱۳، ص۲۲۵.</ref>


در باره تألیفی‌ از عبدالله‌ بن‌ احمد بن‌ ابی‌مطیع‌ در اوایل‌ قرن‌ ۶ق‌ با عنوان‌ کتاب‌ الاجتهاد، <ref>علی‌ منتجب‌ الدین‌، فهرست‌، ج۱، ص۱۱۸، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز طباطبایی‌، قم‌، ۱۴۰۴ق‌.</ref> تنها حدس‌ منطقی‌ آن‌ است‌ که‌ اثری‌ جدلی‌ در رد بر رأی‌گرایان‌، و به‌ تعبیری‌ ملموس‌تر، ظاهراً حنفیان‌ بوده‌ باشد، چه‌، برای‌ تلقی‌ مثبت‌ از اصطلاح‌ اجتهاد درمحافل‌ امامیه‌، تا سده ۷ق‌/ ۱۳م‌ سابقه‌ای‌ شناخته‌ نشده‌ است‌.
درباره تألیفی‌ از عبدالله‌ بن‌ احمد بن‌ ابی‌مطیع‌ در اوایل‌ قرن‌ ۶ق‌ با عنوان‌ کتاب‌ الاجتهاد، <ref>علی‌ منتجب‌ الدین‌، فهرست‌، ج۱، ص۱۱۸، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز طباطبایی‌، قم‌، ۱۴۰۴ق‌.</ref> تنها حدس‌ منطقی‌ آن‌ است‌ که‌ اثری‌ جدلی‌ در رد بر رأی‌گرایان‌، و به‌ تعبیری‌ ملموس‌تر، ظاهراً حنفیان‌ بوده‌ باشد، چه‌، برای‌ تلقی‌ مثبت‌ از اصطلاح‌ اجتهاد درمحافل‌ امامیه‌، تا سده ۷ق‌/ ۱۳م‌ سابقه‌ای‌ شناخته‌ نشده‌ است‌.


در فاصله بین‌ شیخ‌ طوسی‌ و اصول‌ نویسان‌ مکتب‌ حله‌، تنها اثر برجای‌ مانده‌ در اصول‌، نیمه نخست‌ از کتاب‌ [[غنیة النزوع‌]] ابن‌ زهره حلبی‌ (د ۵۸۵ق‌/ ۱۱۸۹م‌) است‌ که‌ مستندی‌ مهم‌ برای‌ مطالعه‌ در تاریخ‌ اصول‌ امامی‌ در این‌ دوره‌ به‌ شمار می‌آید. ابن‌زهره‌ بحث‌ خود را در مباحث‌ الفاظ، با طرح‌ موضوعاتی‌ چون‌ مسائل‌ امر و نهی‌، مبحث‌ عموم‌ و خصوص‌، حجیت‌ مفهوم‌ مخالف‌ و نسخ‌ آغاز کرده‌، و گفتار را با مباحث‌ ادله‌ - مشتمل‌ بر بحث‌ از اخبار، اجماع‌، قیاس‌ و استصحاب‌ - ادامه‌ داده‌، و در محتوا و موضع‌گیریها، به‌ اصول‌ سید مرتضی‌ بسیار نزدیک‌ بوده‌است‌. آگاهی‌ از شخصیت‌ سدید الدین‌ حمصی‌ - عالم‌ نامدار ایرانی‌ در میانه سده ۶ق‌ - ویژگی‌ کتاب‌ اصولی‌ از دست‌ رفته او با عنوان‌ المصادر فی‌ اصول‌ الفقه‌ <ref>علی‌ منتجب‌ الدین‌، فهرست‌، ج۱، ص۱۶۴، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز طباطبایی‌، قم‌، ۱۴۰۴ق‌.</ref> را تا اندازه‌ای‌ روشن‌می‌سازد؛ چه‌، حمصی‌ از مشهورترین‌ فقیهان‌ امامی‌ است‌ که‌ در سده ۶ق‌/ ۱۲م‌، شانه‌ به‌ شانه ابن‌ادریس‌ و ابن‌زهره‌، به‌ نقد اصول‌ و روش‌ فقهی‌ شیخ‌ طوسی‌ برخاسته‌ است‌. <ref>ابن طاووس‌، علی بن موسی، کشف‌ المحجة، ج۱، ص۱۲۷.    </ref>
در فاصله بین‌ شیخ‌ طوسی‌ و اصول‌ نویسان‌ مکتب‌ حله‌، تنها اثر برجای‌ مانده‌ در اصول‌، نیمه نخست‌ از کتاب‌ [[غنیة النزوع‌]] ابن‌ زهره حلبی‌ (د ۵۸۵ق‌/ ۱۱۸۹م‌) است‌ که‌ مستندی‌ مهم‌ برای‌ مطالعه‌ در تاریخ‌ اصول‌ امامی‌ در این‌ دوره‌ به‌ شمار می‌آید. ابن‌زهره‌ بحث‌ خود را در مباحث‌ الفاظ، با طرح‌ موضوعاتی‌ چون‌ مسائل‌ امر و نهی‌، مبحث‌ عموم‌ و خصوص‌، حجیت‌ مفهوم‌ مخالف‌ و نسخ‌ آغاز کرده‌، و گفتار را با مباحث‌ ادله‌ - مشتمل‌ بر بحث‌ از اخبار، اجماع‌، قیاس‌ و استصحاب‌ - ادامه‌ داده‌، و در محتوا و موضع‌گیریها، به‌ اصول‌ سید مرتضی‌ بسیار نزدیک‌ بوده‌است‌. آگاهی‌ از شخصیت‌ سدید الدین‌ حمصی‌ - عالم‌ نامدار ایرانی‌ در میانه سده ۶ق‌ - ویژگی‌ کتاب‌ اصولی‌ از دست‌ رفته او با عنوان‌ المصادر فی‌ اصول‌ الفقه‌ <ref>علی‌ منتجب‌ الدین‌، فهرست‌، ج۱، ص۱۶۴، به‌ کوشش‌ عبدالعزیز طباطبایی‌، قم‌، ۱۴۰۴ق‌.</ref> را تا اندازه‌ای‌ روشن‌می‌سازد؛ چه‌، حمصی‌ از مشهورترین‌ فقیهان‌ امامی‌ است‌ که‌ در سده ۶ق‌/ ۱۲م‌، شانه‌ به‌ شانه ابن‌ادریس‌ و ابن‌زهره‌، به‌ نقد اصول‌ و روش‌ فقهی‌ شیخ‌ طوسی‌ برخاسته‌ است‌. <ref>ابن طاووس‌، علی بن موسی، کشف‌ المحجة، ج۱، ص۱۲۷.    </ref>
خط ۵۶: خط ۵۶:


=تحول‌ اصولی‌ در مکتب‌ حله‌=
=تحول‌ اصولی‌ در مکتب‌ حله‌=
[[محقق‌ حلی‌]] (د ۶۷۶ق‌/ ۱۲۷۷م‌) را باید آغازگر حرکتی‌ تحول‌زا در محافل‌ امامی‌ حله‌ دانست‌ که‌ [[علامه حلی‌]] (د ۷۲۶ق‌/ ۱۳۲۶م‌) آن‌ را به‌ اوج‌ رسانیده‌ است‌. آموزش های‌ عالمان‌ حله‌ در سده ۷ق‌، اگرچه‌ تعلیمات‌ متکلمان‌ بغداد و شیخ‌ طوسی‌ را پشتوانه خود داشت‌، اما در عمل‌ تحولی‌ بنیادین‌ در نظریه‌های‌ اصولی‌ و هم‌ در روشهای‌ کاربردی‌ فقهی‌ به‌ وجود آورد. حلیان‌ آن‌ اندازه‌ از روزگار متقدمان‌ بغدادی‌ به‌ دور بودند که‌ تعبیرات‌ آنان‌ در باره «اجماع‌» و «عمل‌ِ» اصحاب‌ (طائفه‌) - چه‌ اجماع‌ بر حکمی‌ و چه‌ عمل‌ بر مضمون‌ خبری‌ - برای‌ آنان‌ نامفهوم‌ و دست‌نایافتنی‌ می‌نمود. آنان‌ از درک‌ مستقیمی‌ که‌ شیخ‌ طوسی‌ از روشهای‌ غیررسمی‌ امامیه‌ به‌ روزگار خود داشته‌، و می‌توانسته‌ است‌ با پایه‌ نهادن‌ این‌ درک‌ خود، به‌ راحتی‌ نزاع‌ با متکلمان‌ در باب‌ اخبار آحاد را تنها نزاعی‌ نظری‌ و غیر کاربردی‌ بداند، بهره‌ای‌ نداشته‌اند و اصول‌ شیخ‌ طوسی‌ پس‌ از دو سده‌ رقابت‌ با اصول‌ متکلمان‌، بدون‌ غلبه‌ای‌ قطعی‌، به‌ طبع‌ نیازهای‌ آنان‌ را برطرف‌ نمی‌کرده‌ است‌.
[[محقق‌ حلی‌]] (د ۶۷۶ق‌/ ۱۲۷۷م‌) را باید آغازگر حرکتی‌ تحول‌زا در محافل‌ امامی‌ حله‌ دانست‌ که‌ [[علامه حلی‌]] (د ۷۲۶ق‌/ ۱۳۲۶م‌) آن‌ را به‌ اوج‌ رسانیده‌ است‌. آموزش های‌ عالمان‌ حله‌ در سده ۷ق‌، اگرچه‌ تعلیمات‌ متکلمان‌ بغداد و شیخ‌ طوسی‌ را پشتوانه خود داشت‌، اما در عمل‌ تحولی‌ بنیادین‌ در نظریه‌های‌ اصولی‌ و هم‌ در روشهای‌ کاربردی‌ فقهی‌ به‌ وجود آورد. حلیان‌ آن‌ اندازه‌ از روزگار متقدمان‌ بغدادی‌ به‌ دور بودند که‌ تعبیرات‌ آنان‌ درباره «اجماع‌» و «عمل‌ِ» اصحاب‌ (طائفه‌) - چه‌ اجماع‌ بر حکمی‌ و چه‌ عمل‌ بر مضمون‌ خبری‌ - برای‌ آنان‌ نامفهوم‌ و دست‌نایافتنی‌ می‌نمود. آنان‌ از درک‌ مستقیمی‌ که‌ شیخ‌ طوسی‌ از روشهای‌ غیررسمی‌ امامیه‌ به‌ روزگار خود داشته‌، و می‌توانسته‌ است‌ با پایه‌ نهادن‌ این‌ درک‌ خود، به‌ راحتی‌ نزاع‌ با متکلمان‌ در باب‌ اخبار آحاد را تنها نزاعی‌ نظری‌ و غیر کاربردی‌ بداند، بهره‌ای‌ نداشته‌اند و اصول‌ شیخ‌ طوسی‌ پس‌ از دو سده‌ رقابت‌ با اصول‌ متکلمان‌، بدون‌ غلبه‌ای‌ قطعی‌، به‌ طبع‌ نیازهای‌ آنان‌ را برطرف‌ نمی‌کرده‌ است‌.


محققان‌ حله‌ که‌ در پی‌ گوش‌ سپردن‌ به‌ گفتار نقادان‌ شیخ‌، گامی‌ در جهت‌ پی‌ریزی‌ اصولی‌ متحول‌ برمی‌داشتند، در نهایت‌ راه‌ را در آن‌ دیدند که‌ اصول‌ فقه‌ خود را با بهره‌گیری‌ از تحقیقات‌ غزالی‌ و دیگر اصولیان‌ اهل‌ سنت‌ چون‌ ابن‌حاجب‌، <ref>حسن ‌علامه حلی‌، «الاجازة الکبیرة»، ص۱۰۱، ضمن‌ بحار الانوار، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.</ref> با بافتی‌ دیگرگون‌ و در عین‌ حال‌، با حفظ مواضع‌ اصیل‌ و سنتی‌ِ مکتب‌ امامیه‌ پایه‌ ریزند. عنصر «اجماع‌ طایفه‌» که‌ در فقه‌ پیشین‌ بغدادی‌ - چه‌ نزد متکلمان‌ و چه‌ نزد شیخ‌ طوسی‌ - به‌ عنوان‌ دلیلی‌ مستقل‌ و هم‌ جبران‌ کننده ضعف‌ سندی‌ اخبار آحاد، به‌ کار گرفته‌ می‌شد و با گسستگی‌ تاریخی‌، برای‌ حلیان‌ قابل‌ درک‌ و به‌ طبع‌ قابل‌ تکیه‌ نبود، به‌ شدت‌ تضعیف‌ گردید و بر اندک‌ بودن‌ کارآیی‌ آن‌ تأکید شد. <ref>جعفر محقق‌ حلی‌، المعتبر، ج۱، ص۶ -۷، ایران‌، ۱۳۱۸ق‌.</ref>
محققان‌ حله‌ که‌ در پی‌ گوش‌ سپردن‌ به‌ گفتار نقادان‌ شیخ‌، گامی‌ در جهت‌ پی‌ریزی‌ اصولی‌ متحول‌ برمی‌داشتند، در نهایت‌ راه‌ را در آن‌ دیدند که‌ اصول‌ فقه‌ خود را با بهره‌گیری‌ از تحقیقات‌ غزالی‌ و دیگر اصولیان‌ اهل‌ سنت‌ چون‌ ابن‌حاجب‌، <ref>حسن ‌علامه حلی‌، «الاجازة الکبیرة»، ص۱۰۱، ضمن‌ بحار الانوار، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/ ۱۹۸۳م‌.</ref> با بافتی‌ دیگرگون‌ و در عین‌ حال‌، با حفظ مواضع‌ اصیل‌ و سنتی‌ِ مکتب‌ امامیه‌ پایه‌ ریزند. عنصر «اجماع‌ طایفه‌» که‌ در فقه‌ پیشین‌ بغدادی‌ - چه‌ نزد متکلمان‌ و چه‌ نزد شیخ‌ طوسی‌ - به‌ عنوان‌ دلیلی‌ مستقل‌ و هم‌ جبران‌ کننده ضعف‌ سندی‌ اخبار آحاد، به‌ کار گرفته‌ می‌شد و با گسستگی‌ تاریخی‌، برای‌ حلیان‌ قابل‌ درک‌ و به‌ طبع‌ قابل‌ تکیه‌ نبود، به‌ شدت‌ تضعیف‌ گردید و بر اندک‌ بودن‌ کارآیی‌ آن‌ تأکید شد. <ref>جعفر محقق‌ حلی‌، المعتبر، ج۱، ص۶ -۷، ایران‌، ۱۳۱۸ق‌.</ref>
خط ۸۵: خط ۸۵:


=اصول‌ فقه‌ در محافل‌ زیدیه‌=
=اصول‌ فقه‌ در محافل‌ زیدیه‌=
در باره فقه‌ کهن‌ زیدیه‌ و روشهای‌ اصولی‌ آن‌، نخست‌ باید سخن‌ از زید بن‌ علی‌ (مق ۱۲۲ق‌/ ۷۳۹م‌) از عالمان‌ اهل‌ بیت‌ (علیه‌السلام) آغاز کرد که‌ وی‌ بر پایه روایتی‌ مندرج‌ در مسند زید - که‌ ابوخالد واسطی‌ در سند روایت‌ آن‌ جای‌ دارد <ref>مسند زید بن‌ علی‌، به‌ کوشش‌ عبدالواسع‌ بن‌ یحیی‌ واسعی‌، ج۱، ص۲۹۳، بیروت‌، ۱۹۶۶م‌.</ref> - پس‌ از کتاب‌ و سنت‌، «اجماع‌ صالحان‌»، و در صورت‌ یافت‌ نشدن‌ حکم‌، اجتهاد و قیاس‌ از سوی‌ «امام‌» و «قاضی‌ مسلمین‌» را جزو ادله فقه‌ دانسته‌ است‌. این‌ روایت‌ با روایات‌ مشابه‌ رایج‌ در کوفه‌ از تابعانی‌ چون‌ عماره بن‌ عمیر و عامر شعبی‌ بسیار نزدیک‌، و مضمون‌ آن‌، دستور عمل‌ فقیهان‌ کوفه‌ در عصر زید بوده‌ است‌.
درباره فقه‌ کهن‌ زیدیه‌ و روشهای‌ اصولی‌ آن‌، نخست‌ باید سخن‌ از زید بن‌ علی‌ (مق ۱۲۲ق‌/ ۷۳۹م‌) از عالمان‌ اهل‌ بیت‌ (علیه‌السلام) آغاز کرد که‌ وی‌ بر پایه روایتی‌ مندرج‌ در مسند زید - که‌ ابوخالد واسطی‌ در سند روایت‌ آن‌ جای‌ دارد <ref>مسند زید بن‌ علی‌، به‌ کوشش‌ عبدالواسع‌ بن‌ یحیی‌ واسعی‌، ج۱، ص۲۹۳، بیروت‌، ۱۹۶۶م‌.</ref> - پس‌ از کتاب‌ و سنت‌، «اجماع‌ صالحان‌»، و در صورت‌ یافت‌ نشدن‌ حکم‌، اجتهاد و قیاس‌ از سوی‌ «امام‌» و «قاضی‌ مسلمین‌» را جزو ادله فقه‌ دانسته‌ است‌. این‌ روایت‌ با روایات‌ مشابه‌ رایج‌ در کوفه‌ از تابعانی‌ چون‌ عماره بن‌ عمیر و عامر شعبی‌ بسیار نزدیک‌، و مضمون‌ آن‌، دستور عمل‌ فقیهان‌ کوفه‌ در عصر زید بوده‌ است‌.


در نیمه نخست‌ سده ۳ق‌/ ۹م‌، قاسم‌ بن‌ ابراهیم‌ رسی‌ (د ۲۴۶ق‌/ ۸۶۰م‌) از ائمه زیدی‌ حجاز، شخصیتی‌ برجسته‌ در تاریخ‌ کلام‌ و فقه‌ زیدیه‌ است‌؛ وی‌ که‌ در عقاید به‌ اندیشه‌های‌ معتزله‌ گرایش‌ داشت‌، در فقه‌ و اصول‌ نیز ظاهراً شیوه‌هایی‌ نزدیک‌ به‌ متقدمان‌ معتزله‌، چون‌ جعفر بن‌ مبشر را دنبال‌ می‌کرد و مذهب‌ قاسمیه‌ منتسب‌ بدو بود. اگرچه‌ در موازات‌ نشر مذهب‌ قاسم‌، احساس‌ خویشی‌ِ زیدیان‌ نسبت‌ به‌ ابوحنیفه‌، آنان‌ را به‌ ویژه‌ در محیط عراق‌ به‌ سوی‌ نزدیک‌ شدن‌ به‌ شیوه‌های‌ فقهی‌ حنفی‌ سوق‌ می‌داد، اما در باره تأثیر این‌ گرایش‌ در حجاز در نیمه نخست‌ سده ۳ق‌ نباید دچار اغراق‌ شد و به‌ ویژه‌ در سخن‌ از شخص‌ قاسم‌، نباید او را از گرایندگان‌ به‌ روشهای‌ حنفی‌ تلقی‌ کرد که‌ نقطه مقابل‌ روش‌ متکلمان‌ متقدم‌ بوده‌ است.
در نیمه نخست‌ سده ۳ق‌/ ۹م‌، قاسم‌ بن‌ ابراهیم‌ رسی‌ (د ۲۴۶ق‌/ ۸۶۰م‌) از ائمه زیدی‌ حجاز، شخصیتی‌ برجسته‌ در تاریخ‌ کلام‌ و فقه‌ زیدیه‌ است‌؛ وی‌ که‌ در عقاید به‌ اندیشه‌های‌ معتزله‌ گرایش‌ داشت‌، در فقه‌ و اصول‌ نیز ظاهراً شیوه‌هایی‌ نزدیک‌ به‌ متقدمان‌ معتزله‌، چون‌ جعفر بن‌ مبشر را دنبال‌ می‌کرد و مذهب‌ قاسمیه‌ منتسب‌ بدو بود. اگرچه‌ در موازات‌ نشر مذهب‌ قاسم‌، احساس‌ خویشی‌ِ زیدیان‌ نسبت‌ به‌ ابوحنیفه‌، آنان‌ را به‌ ویژه‌ در محیط عراق‌ به‌ سوی‌ نزدیک‌ شدن‌ به‌ شیوه‌های‌ فقهی‌ حنفی‌ سوق‌ می‌داد، اما درباره تأثیر این‌ گرایش‌ در حجاز در نیمه نخست‌ سده ۳ق‌ نباید دچار اغراق‌ شد و به‌ ویژه‌ در سخن‌ از شخص‌ قاسم‌، نباید او را از گرایندگان‌ به‌ روشهای‌ حنفی‌ تلقی‌ کرد که‌ نقطه مقابل‌ روش‌ متکلمان‌ متقدم‌ بوده‌ است.


در نیمه دوم‌ سده ۳ق‌، نفوذ روزافزون‌ روشهای‌ اصولی‌ حنفیان‌ در محافل‌ زیدیه‌ از یک‌سو، و تجدید نظرهای‌ اساسی‌ معتزلیان‌ در روشهای‌ فقهی‌ خود، مذهب‌ قاسمی‌ را نیز نیازمند تجدید نظری‌ در اصول‌ فقه‌ ساخته‌ بود و در پی‌ همین‌ اقتضا بود که‌ مذهب‌ هادوی‌ جانشین‌ آن‌ شد. هادی‌ الی‌ الحق‌، نواده قاسم‌ رسی‌، با پایه‌ نهادن‌ عناصر اصلی‌ مذهب‌ قاسمی‌ و بهره‌گرفتن‌ از روشهای‌ اصولی‌ حنفی‌، نظامی‌ را در فقه‌ زیدیه‌ بنیاد نهاد که‌ به‌ مذهب‌ هادوی‌ شهرت‌ یافته‌، و در نهایت‌ به‌ مذهب‌ حنفی‌ نزدیک‌ گشته‌ است‌. مذهب‌ هادوی‌ در طول‌ سده‌ها، مذهب‌ غالب‌ بر آموزشهای‌ فقهی‌ زیدیه‌ بوده‌، و بر محافل‌ زیدی‌ پس‌ از هادی‌ الی‌ الحق‌، تأثیری‌ عمیق‌ نهاده‌ است‌. <ref>محمد ابوزهره‌، الامام‌ زید، ج۱، ص۵۰۲ -۵۰۳، قاهره‌، ۱۹۵۹م‌.</ref>
در نیمه دوم‌ سده ۳ق‌، نفوذ روزافزون‌ روشهای‌ اصولی‌ حنفیان‌ در محافل‌ زیدیه‌ از یک‌سو، و تجدید نظرهای‌ اساسی‌ معتزلیان‌ در روشهای‌ فقهی‌ خود، مذهب‌ قاسمی‌ را نیز نیازمند تجدید نظری‌ در اصول‌ فقه‌ ساخته‌ بود و در پی‌ همین‌ اقتضا بود که‌ مذهب‌ هادوی‌ جانشین‌ آن‌ شد. هادی‌ الی‌ الحق‌، نواده قاسم‌ رسی‌، با پایه‌ نهادن‌ عناصر اصلی‌ مذهب‌ قاسمی‌ و بهره‌گرفتن‌ از روشهای‌ اصولی‌ حنفی‌، نظامی‌ را در فقه‌ زیدیه‌ بنیاد نهاد که‌ به‌ مذهب‌ هادوی‌ شهرت‌ یافته‌، و در نهایت‌ به‌ مذهب‌ حنفی‌ نزدیک‌ گشته‌ است‌. مذهب‌ هادوی‌ در طول‌ سده‌ها، مذهب‌ غالب‌ بر آموزشهای‌ فقهی‌ زیدیه‌ بوده‌، و بر محافل‌ زیدی‌ پس‌ از هادی‌ الی‌ الحق‌، تأثیری‌ عمیق‌ نهاده‌ است‌. <ref>محمد ابوزهره‌، الامام‌ زید، ج۱، ص۵۰۲ -۵۰۳، قاهره‌، ۱۹۵۹م‌.</ref>
Writers، confirmed، مدیران
۸۸٬۰۰۹

ویرایش