۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'گفته اند' به 'گفتهاند') |
جز (جایگزینی متن - 'اینگونه' به 'اینگونه') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
همچنین میگوید: هیچ کس را در کاری که خدا و فرستادهاش فرمان دهند، اختیاری نیست. <ref>احزاب/سوره۳۳، آیه۳۶. </ref> | همچنین میگوید: هیچ کس را در کاری که خدا و فرستادهاش فرمان دهند، اختیاری نیست. <ref>احزاب/سوره۳۳، آیه۳۶. </ref> | ||
خداوند در نکوهش مشرکان میگوید: از روزیی که خدا بر ایشان فرود آورده است، چرا بخشی را حرام و بخشی را حلال گردانیدهاند؛ آیا خدا به آنان چنین اجازهای داده است، یا بر خدا دروغ میبندند؟. <ref>یونس/سوره۱۰، آیه۵۹. </ref> | خداوند در نکوهش مشرکان میگوید: از روزیی که خدا بر ایشان فرود آورده است، چرا بخشی را حرام و بخشی را حلال گردانیدهاند؛ آیا خدا به آنان چنین اجازهای داده است، یا بر خدا دروغ میبندند؟. <ref>یونس/سوره۱۰، آیه۵۹. </ref> | ||
در آیهای دیگر به پیامبر (ص) میگوید: که به کسانی که از او خواستهاند تا دینش را تغییر بدهد، | در آیهای دیگر به پیامبر (ص) میگوید: که به کسانی که از او خواستهاند تا دینش را تغییر بدهد، اینگونه پاسخ دهد که مرا نرسد که آن را از پیش خود عوض کنم و از چیزی جز آنچه بر من وحی میشود، پیروی نمیکنم. <ref>یونس/سوره۱۰، آیه۱۵. </ref> | ||
در جای دیگر خداوند به مسلمانان میگوید: شما نباید از پیش خود به دروغ چیزی را حلال و چیزی را حرام کرده، به خدا نسبت دهید تا بر خدا دروغ بندید. <ref>نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۶. </ref> | در جای دیگر خداوند به مسلمانان میگوید: شما نباید از پیش خود به دروغ چیزی را حلال و چیزی را حرام کرده، به خدا نسبت دهید تا بر خدا دروغ بندید. <ref>نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۶. </ref> | ||
افزون بر اینها، خداوند کسانی را که حکمهایشان مطابق حکم خدا نیست، کافر ظالم و فاسق میخواند. <ref>مائده/سوره۵، آیه۴۴-۴۷. </ref> | افزون بر اینها، خداوند کسانی را که حکمهایشان مطابق حکم خدا نیست، کافر ظالم و فاسق میخواند. <ref>مائده/سوره۵، آیه۴۴-۴۷. </ref> | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
از اینرو، باید در هر دو بعد فردی و اجتماعی - در حیطه نیازهای انسان به دین و انتظارات انسان از دین - مورد تأمل قرار گیرد. | از اینرو، باید در هر دو بعد فردی و اجتماعی - در حیطه نیازهای انسان به دین و انتظارات انسان از دین - مورد تأمل قرار گیرد. | ||
به هر روی، این واقعیت را باید همواره در نظر داشت که تجربههای دینی در زیست فردی و اجتماعی از یکسو، و تحولاتِ روی داده در شرایط زندگی از سویی دیگر، دائماً ضرورتهایی را برای پاسخگویی دین پدید میآورد. | به هر روی، این واقعیت را باید همواره در نظر داشت که تجربههای دینی در زیست فردی و اجتماعی از یکسو، و تحولاتِ روی داده در شرایط زندگی از سویی دیگر، دائماً ضرورتهایی را برای پاسخگویی دین پدید میآورد. | ||
اکنون پرسش نخست را باید به گونهای دیگر مطرح ساخت، بدین بیان که نوآوریها در باورها و اعمال و حالات دینی، تا چه حد نشأت گرفته از ضرورتهای فردی یا اجتماعی است؟ و | اکنون پرسش نخست را باید به گونهای دیگر مطرح ساخت، بدین بیان که نوآوریها در باورها و اعمال و حالات دینی، تا چه حد نشأت گرفته از ضرورتهای فردی یا اجتماعی است؟ و اینگونه نوآوریها تا چه اندازه میتواند از مشروعیت برخوردار باشد؟ اگر این نوآوریها براساس ضرورتهای فردی یا اجتماعی صورت پذیرفته باشد، از دریچه نگاه آنان که چنین ضرورتی را حس کردهاند، مشروعیتی خودبهخودی دارد؛ اما اهمیت پرسش از مشروعیت، آن هنگام درک میشود که تفاوت میان دین دارای رسمیت در جامعه و دین متحقق در سطح جامعه به عنوان دو نمود مختلف از نهاد اجتماعی دین مورد توجه قرار گیرد و پرسش به طور دقیقتر اینگونه طرح شود که تحولات طبیعیِ رخ داده در دینِ متحقق در سطح جامعه، تا چه حد از جانب دین رسمی قابل پذیرش و تحمل است. | ||
در بیانی خلاصه باید گفت: نهاد دین رسمی، در برخورد با نیازهای اجتماع برای تحول گونههایی متفاوت از برخورد را در پیش گرفته است: پیش از همه باید به نظریه پایداری بر دینِ نخستین یا به تعبیر دیگر «علیکم بالامر الاول» اشاره کرد که در نگاه ابتدایی بیشترین مشروعیت را داراست. | در بیانی خلاصه باید گفت: نهاد دین رسمی، در برخورد با نیازهای اجتماع برای تحول گونههایی متفاوت از برخورد را در پیش گرفته است: پیش از همه باید به نظریه پایداری بر دینِ نخستین یا به تعبیر دیگر «علیکم بالامر الاول» اشاره کرد که در نگاه ابتدایی بیشترین مشروعیت را داراست. | ||
برپایه این نظریه، اساس باید بر گونه دینداری عصر نبوی نهاده شود و هر نوع تفاوت با آنگونه از دینداری بدعت محسوب شده، فاقد مشروعیت و غیرقابل تحمل خواهد بود؛ اما در عمل، به کار گرفتن چنین نظریهای در عالم تحقق خارجی، مستلزم ایجاد یک محیط آزمایشگاهی با فراهم آوردن شرایط تاریخی عصر نبوی است و امری ناممکن، یا دست کم تعمیمناپذیر خواهد بود. | برپایه این نظریه، اساس باید بر گونه دینداری عصر نبوی نهاده شود و هر نوع تفاوت با آنگونه از دینداری بدعت محسوب شده، فاقد مشروعیت و غیرقابل تحمل خواهد بود؛ اما در عمل، به کار گرفتن چنین نظریهای در عالم تحقق خارجی، مستلزم ایجاد یک محیط آزمایشگاهی با فراهم آوردن شرایط تاریخی عصر نبوی است و امری ناممکن، یا دست کم تعمیمناپذیر خواهد بود. | ||
با اینکه نظریه پایداری بر دین نخستین مکرراً در تاریخ اسلام تکرار شده است <ref>عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۷، ص۲۷۳، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>عبدالرحمان ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۱، ص۸۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م بب.</ref><ref>احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۲۱۸، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.</ref><ref>احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۳۷۶، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.</ref><ref>علی ابن حزم، الاحکام، ج۶، ص۲۹۲، قاهره، ۱۴۰۴ق.</ref> <ref>علی ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۸، ص۱۸۱، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.</ref> ، در عمل هیچگاه از مرحله شعار فراتر نرفته، و حتی در قالب نظریه - به معنای واقعی آن - پذیرفته نشده است. | با اینکه نظریه پایداری بر دین نخستین مکرراً در تاریخ اسلام تکرار شده است <ref>عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، ج۷، ص۲۷۳، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق.</ref><ref>عبدالرحمان ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۱، ص۸۷، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۱ق/۱۹۵۲م بب.</ref><ref>احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۲، ص۲۱۸، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.</ref><ref>احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۶، ص۳۷۶، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۲م.</ref><ref>علی ابن حزم، الاحکام، ج۶، ص۲۹۲، قاهره، ۱۴۰۴ق.</ref> <ref>علی ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۱۸، ص۱۸۱، به کوشش علی شیری، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.</ref> ، در عمل هیچگاه از مرحله شعار فراتر نرفته، و حتی در قالب نظریه - به معنای واقعی آن - پذیرفته نشده است. | ||
برخی از گروههای افراطی، از جمله تندروان خوارج که تلاش داشتهاند پایداری بر دین نخستین را تحقق بخشند، حتی در عمل خود به بدعتهایی کشیده شدهاند که از سوی صحابه و تابعین موردنقد قرار گرفته است. <ref>محمد بخاری، صحیح، ج۱، ص۱۲۲، به کوشش مصطفی دیب بغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.</ref><ref>مسلم بن حجاج، صحیح، ج۱، ص۲۶۵، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵م.</ref><ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۱، ص۳۳۱، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> | برخی از گروههای افراطی، از جمله تندروان خوارج که تلاش داشتهاند پایداری بر دین نخستین را تحقق بخشند، حتی در عمل خود به بدعتهایی کشیده شدهاند که از سوی صحابه و تابعین موردنقد قرار گرفته است. <ref>محمد بخاری، صحیح، ج۱، ص۱۲۲، به کوشش مصطفی دیب بغا، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.</ref><ref>مسلم بن حجاج، صحیح، ج۱، ص۲۶۵، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵م.</ref><ref>عبدالرزاق صنعانی، المصنف، ج۱، ص۳۳۱، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.</ref> | ||
گونه دوم از برخورد با مسأله، آشنا شدن با نیازهای مستحدث دینی در سطح جامعه و کوشش در جهت یافتن پاسخی مبتنی بر آموزههایی است که «اصالت» آنها مورد تأیید است؛ وجه مشترک | گونه دوم از برخورد با مسأله، آشنا شدن با نیازهای مستحدث دینی در سطح جامعه و کوشش در جهت یافتن پاسخی مبتنی بر آموزههایی است که «اصالت» آنها مورد تأیید است؛ وجه مشترک اینگونه برخورد با گونه پیشین در اصراری است که بر اثبات اصالت برای آموزههای مستحدث و نامگذاری هرگونه نوآوری دینی که بر چنین اصالتی متکی نباشد به بدعت، دیده میشود. | ||
این اصالتیابی یا اصالت بخشی میتواند به طرقی گوناگون چون تفسیر و تأویل، تعمیم آموزهها، استنباط امور جزئی از آموزههای کلی و...صورت گیرد. | این اصالتیابی یا اصالت بخشی میتواند به طرقی گوناگون چون تفسیر و تأویل، تعمیم آموزهها، استنباط امور جزئی از آموزههای کلی و...صورت گیرد. | ||
اینگونه از برخورد را میتوان شایعترین نوع برخورد در میان گروههای مختلف اسلامی در طول تاریخ دانست. | |||
باید گفت: در برخی از گروههای شناخته شده در طی قرون، گاه اصالت بخشی به آموزهها با روشهایی غیرصادقانه، چون تحریف و جعل نیز صورت گرفته است. | باید گفت: در برخی از گروههای شناخته شده در طی قرون، گاه اصالت بخشی به آموزهها با روشهایی غیرصادقانه، چون تحریف و جعل نیز صورت گرفته است. | ||
گونه سوم از برخورد پذیرش اصل چند گونگی و انعطافپذیری در دینداری و آموزههای دینی است که در چنین نظامی بدعت معنایی به کلی متفاوت با دو گونه پیشین خواهد داشت. | گونه سوم از برخورد پذیرش اصل چند گونگی و انعطافپذیری در دینداری و آموزههای دینی است که در چنین نظامی بدعت معنایی به کلی متفاوت با دو گونه پیشین خواهد داشت. | ||
قائلین به | قائلین به اینگونه برخورد، گاه اندیشهای چون «الطرق الیالله بعدد انفاس الخلائق» <ref>احمد نجمالدین کبری، الاصول العشرة، ج۱، ص۳۱، ترجمه و شرح عبدالغفور لاری، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۳ش/۱۹۸۴م.</ref> را دنبال کردهاند و راههای پیمودنی را نه یک راه، بلکه راههای گوناگون انگاشتهاند. | ||
این گونه سوم از برخورد به خصوص در برخی گروههای عرفانی با وضوح بیشتری دیده میشود. | این گونه سوم از برخورد به خصوص در برخی گروههای عرفانی با وضوح بیشتری دیده میشود. | ||
این گروهها گاه سعی کردهاند یکی از راهها را به عنوان نزدیکترین راه و راه برگزیده موردمطالعه قرار دهند و ویژگیهای آن را تدوین کنند <ref>احمد نجمالدین کبری، الاصول العشرة، ج۱، ص۳۱-۳۲، ترجمه و شرح عبدالغفور لاری، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۳ش/۱۹۸۴م.</ref> و گاه مطلقاً کوششی در جهت مدونسازی آموزهها نداشتهاند. | این گروهها گاه سعی کردهاند یکی از راهها را به عنوان نزدیکترین راه و راه برگزیده موردمطالعه قرار دهند و ویژگیهای آن را تدوین کنند <ref>احمد نجمالدین کبری، الاصول العشرة، ج۱، ص۳۱-۳۲، ترجمه و شرح عبدالغفور لاری، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۳ش/۱۹۸۴م.</ref> و گاه مطلقاً کوششی در جهت مدونسازی آموزهها نداشتهاند. |