۸۷٬۸۸۶
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جلال الدین' به 'جلالالدین') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اِبْن عَساکر''' نام تنى چند از دودمان بنى عساکر است که پس از درگذشت ابوالقاسم على | '''اِبْن عَساکر''' نام تنى چند از دودمان بنى عساکر است که پس از درگذشت ابوالقاسم على بنعساکر چهره نامدار این خاندان، به این عنوان خوانده شدند. شهرت و پایگاه علمى و اجتماعى بنى عساکر بیشتر به سبب نفوذ و اقتدار قاضیان و فقیهان بنام شافعى اشعری است که از میان آنان برخاستهاند. اینان نزدیک به 200 سال (470-660ق) با وجود دشمنى و رقابت حنبلیان، در دمشق و خطه [[شام]] شوکت و اعتبار فراوان داشتند <ref>ابن جوزی، یوسف، 8(1)/336؛ سبکى، 7/70؛ نعیمى، 1/85</ref>. | ||
معروفترین افراد این خاندان عبارتند از: | |||
==ابومحمد حسن بن هبة الله بن عبدالله بن حسین دمشقى شافعى== | ==ابومحمد حسن بن هبة الله بن عبدالله بن حسین دمشقى شافعى== | ||
متولد470(1077) و متوفای519ق (1125م)، از نصر مقدسى حدیث شنید و با او مصاحبت داشت. وی در صرف و نحو به استادی رسید و در فقه از سران شافعیان دمشق شد. | متولد470(1077) و متوفای519ق (1125م)، از نصر مقدسى حدیث شنید و با او مصاحبت داشت. وی در صرف و نحو به استادی رسید و در فقه از سران شافعیان دمشق شد. | ||
خط ۷: | خط ۷: | ||
ازدواج وی با دختر قاضى دمشق ابوالفضل یحیى قرشى از خاندان اموی تبار و سرشناس بنى قرشى و نیز ازدواج ابوبکر سلمى محمد بن على (د 564ق) شافعى، خطیب پرآوازه جامع دمشق با تنها دختر حسن شهرت و اعتبار او را در آن دیار بالا برد <ref>ابن جوزی، یوسف، همانجا؛ سبکى، همانجا؛ نعیمى، 1/101، 181-182؛ ابن عماد، 4/105؛ دانشنامه </ref>. دانشمندان و قاضیان این 3 خاندان (بنى عساکر، بنى قرشى، بنى سلمى) از سده 5 تا 7ق /11 تا 13م در جریان تحولات فکری و رویدادهای اجتماعى دمشق نقشى فعال داشته اند. | ازدواج وی با دختر قاضى دمشق ابوالفضل یحیى قرشى از خاندان اموی تبار و سرشناس بنى قرشى و نیز ازدواج ابوبکر سلمى محمد بن على (د 564ق) شافعى، خطیب پرآوازه جامع دمشق با تنها دختر حسن شهرت و اعتبار او را در آن دیار بالا برد <ref>ابن جوزی، یوسف، همانجا؛ سبکى، همانجا؛ نعیمى، 1/101، 181-182؛ ابن عماد، 4/105؛ دانشنامه </ref>. دانشمندان و قاضیان این 3 خاندان (بنى عساکر، بنى قرشى، بنى سلمى) از سده 5 تا 7ق /11 تا 13م در جریان تحولات فکری و رویدادهای اجتماعى دمشق نقشى فعال داشته اند. | ||
== | ==صائنالدین هبة الله بن حسن بن هبة الله== | ||
متولد 488(1095) و متوفای563ق(1168م)، برادر بزرگ ابوالقاسم على که کنیه اش را ابوالحسن <ref>اسنوی، 2/215</ref> و ابوالحسین <ref>نعیمى، 1/416</ref> نوشته اند. وی در دمشق زاده شد و در این شهر به دانش اندوزی پرداخت. | متولد 488(1095) و متوفای563ق(1168م)، برادر بزرگ ابوالقاسم على که کنیه اش را ابوالحسن <ref>اسنوی، 2/215</ref> و ابوالحسین <ref>نعیمى، 1/416</ref> نوشته اند. وی در دمشق زاده شد و در این شهر به دانش اندوزی پرداخت. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
در بازگشت به دمشق (514ق) نخست در مدرسه امینیه، معید درس ابوالحسن جمال الاسلام ابن مسلم شد و پس از آن در مدرسه غزالیه و نیز در مقصوره غربى جامع دمشق به تدریس و افتا پرداخت <ref>ابن خلکان همانجا؛ ابن کثیر، 12/294؛ اسنوی، همانجا</ref>. وی از پذیرش مناصب رسمى همچون نیابت قضا و خطابت جامع دمشق پرهیز داشت و روزگار را به تدریس و افتا و نوشتن حدیث گذراند. وی گذشته از قرائات در نحو و لغت و سرودن شعر نیز دست داشت <ref>اسنوی، 2/216؛ نعیمى، 1/417- 418</ref>. | در بازگشت به دمشق (514ق) نخست در مدرسه امینیه، معید درس ابوالحسن جمال الاسلام ابن مسلم شد و پس از آن در مدرسه غزالیه و نیز در مقصوره غربى جامع دمشق به تدریس و افتا پرداخت <ref>ابن خلکان همانجا؛ ابن کثیر، 12/294؛ اسنوی، همانجا</ref>. وی از پذیرش مناصب رسمى همچون نیابت قضا و خطابت جامع دمشق پرهیز داشت و روزگار را به تدریس و افتا و نوشتن حدیث گذراند. وی گذشته از قرائات در نحو و لغت و سرودن شعر نیز دست داشت <ref>اسنوی، 2/216؛ نعیمى، 1/417- 418</ref>. | ||
از جمله کسانى که از وی حدیث شنیدند و روایت کردند، باید از برادرش ابوالقاسم على و پسر وی قاسم، قاضى | از جمله کسانى که از وی حدیث شنیدند و روایت کردند، باید از برادرش ابوالقاسم على و پسر وی قاسم، قاضى شمسالدین ابونصر ابن شیرازی و عبدالرحیم سمعانى و ابوالقاسم ابن صصری و نیز تاج الامناء احمد و فخرالدین عبدالرحمان پسران برادرش محمد نام برد <ref>نعیمى، همانجا؛ سبکى، 8/106</ref>. صائنالدین در پایان عمر مفلوج شد و چون درگذشت، در آرامگاه پدر در باب الصغیر دمشق به خاک سپرده شد. از وی فرزندی به جای نماند. | ||
==ابوالقاسم على بن حسن بن هبة الله شافعى دمشقى== | ==ابوالقاسم على بن حسن بن هبة الله شافعى دمشقى== | ||
متولد 499(1105) و متوفای 571ق (1176م)، | متولد 499(1105) و متوفای 571ق (1176م)، برجستهترین فرد از خاندان ابنعساکر که در دمشق زاده شد و همانجا درگذشت <ref>ابن جوزی، عبدالرحمان، 10/261؛ یاقوت، همان، 13/74- 75</ref>. وی به سبب حفظ و روایت احادیث بسیار، کثرت سفرهای علمى و استفاده از مشایخ بزرگ در شهرهای اسلامى و نیز تألیف اثر چشمگیر تاریخ بزرگ دمشق در شمار یکى از بزرگترین حافظان حدیث و نویسندگان تاریخ در روزگار خویش درآمد <ref>ابن خلکان 3/309-310</ref>. | ||
از عنوان | از عنوان ابنعساکر که به صورت شهرت خانوادگى او درآمد، در نسب نامه پدرانش نشانى نیست، بنابراین شاید این نام از خاندان مادرش ام قاسم دختر قاضى ابوالفضل یحیى بن على قرشى گرفته شده باشد <ref>ابن جوزی، یوسف، همانجا</ref>. | ||
دوران زندگى | دوران زندگى ابنعساکر با انقراض سلاجقه شام و روزگار حکمرانى نورالدین زنگى (د 569ق /1174م) و صلاحالدین ایوبى (د 589ق /1193م) بر مناطق شام تقارن داشت. سیاست مذهبى نورالدین زنگى و جانشینان وی و نیز ایوبیان بر مبارزه با تبلیغات فاطمیان شیعى مذهب و حمایت از مذاهب [[اهل سنت]] و پیروان حدیث استوار بود، از این رو کار گردآوری و روایت حدیث در روزگار ابنعساکر سخت بالا گرفت و خود وی در این زمینه به چهره ای درخشان بدل گشت. | ||
تحصیلات ابتدایى | تحصیلات ابتدایى ابنعساکر از 6 سالگى در دمشق آغاز شد. پدرش، برادر بزرگش صائن و نیای مادریش از جمله نخستین استادان او در حدیث و فقه بودند <ref>یاقوت، همان، 13/74</ref>. سپس از سُبیع بن قیراط، ابوالقاسم ابن نسیب، ابوطاهر حنائى، جمال الاسلام ابوالحسن على سلمى، ابوالبرکات ابن عبدحارثى و دیگران قرآن حدیث، فقه و خلاف و اصول آموخت. | ||
ابنعساکر در جامع اموی و مدارس امینیه، عمادیه، غزالیه دمشق به دانش اندوزی پرداخت <ref>ابن جوزی، یوسف، همانجا؛ ذهبى، المختصر، 302؛ ابن قاضى شهبه، 2/5 -6؛ نعیمى، 1/84 - 85، 180-183، 407- 408</ref>. وی پس از درگذشت پدر برای ادامه تحصیل بار سفر بست و نخست به بغداد، مرکز بزرگ علوم دینى آن روزگار روی آورد (520ق) و در مدرسه نظامیه و دیگر حوزههای علمیه آن شهر حدیث شنید و فقه و خلاف و نحو آموخت <ref>ذهبى، همان، 301-302، سیر، 20/554 - 555</ref>. در 521ق به مکه رفت و حج گزارد. وی در مکه و مدینه از کسان بسیاری حدیث شنید و خود نیز حدیث گفت <ref>ابن جوزی، یوسف، 8(1)/337؛ ذهبى، همانجا</ref>. | |||
در بازگشت از مکه تا 525ق در بغداد ماند و از استادان نظامیه و دیگر بزرگان دارالخلافه از جمله ابوالقاسم هبة الله بن حصین، ابوالحسن على بن عبدالواحد دینوری و هبة الله شروطى حدیث آموخت. در این هنگام بینش علمى و معلومات و محفوظات او اعجاب بغدادیان را برانگیخت <ref>ذهبى، المختصر، 301، تذکره، 4/1328؛ ابن خلکان 3/309؛ یاقوت، همان، 13/84</ref>. در خلال 5 سالى که در بغداد بود، از شهرهای کوفه، موصل رحبه، دیار بکر و نیز جزیره دیدار کرد و با محدثان و حافظان حدیث گفت و شنید داشت. آنگاه به دمشق بازگشت و ازدواج کرد و در 527ق پسرش قاسم به دنیا آمد که بعدها کاتب و راوی آثار پدر شد <ref>همان، 13/75-76؛ بستانى، 3/374</ref>. | در بازگشت از مکه تا 525ق در بغداد ماند و از استادان نظامیه و دیگر بزرگان دارالخلافه از جمله ابوالقاسم هبة الله بن حصین، ابوالحسن على بن عبدالواحد دینوری و هبة الله شروطى حدیث آموخت. در این هنگام بینش علمى و معلومات و محفوظات او اعجاب بغدادیان را برانگیخت <ref>ذهبى، المختصر، 301، تذکره، 4/1328؛ ابن خلکان 3/309؛ یاقوت، همان، 13/84</ref>. در خلال 5 سالى که در بغداد بود، از شهرهای کوفه، موصل رحبه، دیار بکر و نیز جزیره دیدار کرد و با محدثان و حافظان حدیث گفت و شنید داشت. آنگاه به دمشق بازگشت و ازدواج کرد و در 527ق پسرش قاسم به دنیا آمد که بعدها کاتب و راوی آثار پدر شد <ref>همان، 13/75-76؛ بستانى، 3/374</ref>. | ||
دومین سفر | دومین سفر ابنعساکر در 529ق به قصد خراسان و از راه آذربایجان آغاز شد. وی در این سفر با ابوسعد عبدالحریم سمعانى صاحب کتاب الانساب در مرو دیدار کرد و همراه او به نیشابور و هرات رفت <ref>ذهبى، المختصر، همانجا؛ یاقوت، همانجا؛ ابن خلکان 3/309؛ دانشنامه </ref>. ابنعساکر در این سفر 4 ساله در نیشابور، مرو، فزار، سرخس ابیورد، طوس بسطام بیهق دامغان زنجان تبریز، ری اصفهان حلوان و همدان حدیث گفت و حدیث شنید <ref>ذهبى، سیر، 20/555 - 556؛ سیوطى، 476</ref> و کتاب الاربعین البلدانیة را مشتمل بر روایت 40 حدیث از 40 محدث در 40 شهر نوشت <ref>یاقوت، همان، 13/78؛ آلوارت، شم 1466</ref>. | ||
سفرهای علمى | سفرهای علمى ابنعساکر از 520ق تا 533ق به درازا کشید و سرانجام با ره آوردی بى مانند از شنیدهها و نوشتههایى در باب روایات و احادیث چون مسند احمد بن حنبل و مسند ابویعلى موصلى به دمشق بازگشت <ref>ذهبى، المختصر، همانجا؛ اسنوی، 2/216</ref>. | ||
شمار مشایخ او را در حدیث بالغ بر 1300 مرد و بیش از 80 زن نوشته اند که بسیاری از آنان از همان دوره خردسالى به او اجازه روایت داده بودند <ref>یاقوت، همان، 13/76؛ ذهبى، سیر، 20/556 - 558</ref>. از این پس (533 ق) دوره 40 ساله تألیف و تصنیف و فعالیتهای آموزشى | شمار مشایخ او را در حدیث بالغ بر 1300 مرد و بیش از 80 زن نوشته اند که بسیاری از آنان از همان دوره خردسالى به او اجازه روایت داده بودند <ref>یاقوت، همان، 13/76؛ ذهبى، سیر، 20/556 - 558</ref>. از این پس (533 ق) دوره 40 ساله تألیف و تصنیف و فعالیتهای آموزشى ابنعساکر آغاز مى شود و تا واپسین روزهای زندگى او ادامه مى یابد. | ||
تشکیل و ترتیب مجالس املا، در فضائل خلفا و فنون دیگر که گاه به 408 مجلس در یک فن مى رسید، استخراج مشایخ استادان خود از جمله ابوغالب بنائى، ابوالمعالى عبدالله بن احمد حلوانى، ابوعبدالله فراوی، ابوسعد سمعانى، ابوالحسن سلمى و تألیف دیگر آثار از ثمرات علمى او در این دوره است <ref>یاقوت، همان، 13/80 -82؛ ذهبى، همان، 20/562</ref>. | تشکیل و ترتیب مجالس املا، در فضائل خلفا و فنون دیگر که گاه به 408 مجلس در یک فن مى رسید، استخراج مشایخ استادان خود از جمله ابوغالب بنائى، ابوالمعالى عبدالله بن احمد حلوانى، ابوعبدالله فراوی، ابوسعد سمعانى، ابوالحسن سلمى و تألیف دیگر آثار از ثمرات علمى او در این دوره است <ref>یاقوت، همان، 13/80 -82؛ ذهبى، همان، 20/562</ref>. | ||
پایگاه والای | پایگاه والای ابنعساکر در مذهب شافعى و در حفظ و روایت احادیث، از بزرگان آن زمان چون سلفى، ابن ناصر سلامى، ابوموسى مدینى و ابوالعلاء عطار همدانى فراتر مى رفت <ref>سیوطى، همانجا</ref> و طالبان علم را از همه شهرها به سوی او مى کشید. | ||
شاگردان و راویان | شاگردان و راویان ابنعساکر بسیار زیاد و غالب آنان از فقیهان رجال حدیث در روزگار خود بودهاند <ref>در این باره، نک: ذهبى، المختصر، همانجا، تذکره، 4/1328، 1329؛ ابن جوزی، یوسف، 8(1)/337؛ نعیمى، 1/101، 167، 182، 221، 283، 473، 2/154، 302، 441-442</ref>. | ||
با وجود بى اعتنایى | با وجود بى اعتنایى ابنعساکر به حاکمان و صاحبان قدرت، نورالدین زنگى حکمران شام همواره او را بزرگ مى داشت و علاوه بر تشویق و حمایتى که از او در تألیف تاریخ دمشق به عمل آورد، دارالحدیث نوریه را که از نخستین مرکز تخصصى در آموزش حدیث بوده است <ref>غنیمه، 147- 148</ref>، برای او تأسیس کرد و ریاست آن را به وی واگذاشت <ref>نعیمى، 1/100</ref>. پس از درگذشت نورالدین (569ق)، صلاحالدین ایوبى و بزرگان دستگاه او بر مقام علمى و مرتبه اجتماعى ابنعساکر ارج نهادند و چون درگذشت، قطبالدین نیشابوری قاضى دمشق با حضور صلاحالدین بر جنازه اش نماز خواند <ref>ابن جوزی، یوسف، همانجا؛ ابن خلکان 3/311؛ ابن کثیر، همانجا</ref>. | ||
===آثار=== | ===آثار=== | ||
بیشتر تألیفات | بیشتر تألیفات ابنعساکر در زمینه حدیث و رجال و تاریخ، و بالغ بر 134 عنوان است <ref>یاقوت، همان، 13/76-83؛ شهابى، 18</ref> که از آن میان دو کتاب تاریخ دمشق و تبیین کذب المفتری... از شهرت و اعتبار بیشتری برخوردار است: | ||
====آثار چاپى==== | ====آثار چاپى==== | ||
*تاریخ دمشق با عنوان مفصل تاریخ مدینة دمشق حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها، از | *تاریخ دمشق با عنوان مفصل تاریخ مدینة دمشق حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها، از جامعترین کتابها در جغرافیای تاریخى و زندگى نامه دانشمندان به ویژه محدثان و حافظان حدیث شهر کهن سال دمشق است که پس از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (د 412ق)، ذکر اخبار اصبهان ابونعیم اصفهانى (د 430ق) و تاریخ بغداد خطیب بغدادی (د 463ق) در تاریخ شهرهای اسلامى نوشته شده است. شیوه نگارش و تدوین تاریخ دمشق به ترتیب تاریخ بغداد است که ابنعساکر مطالب آن را نزد مشایخ بغداد و دمشق که بعضاً از اصحاب خطیب بودهاند، خوانده و شنیده بود <ref>مارگلیوث، 166؛ شهابى، 20</ref>. کتاب را پیش گفتاری است مفصل از پیشینه تاریخى دمشق: پیدایش و بنا و وجه تسمیه آن، اخبار وارده در فضایل دمشق و شام در احادیث نبوی و فتح آن به دست سپاه اسلام، نقشه شهر دمشق، مساجد، کلیساها، دیرها، دروازهها و تاریخ بنای هر کدام، ذکر رودها و کاریزها، و زندگى نامه پیامبران، خلفا، والیان، فقیهان، محدثان، قاضیان، قاریان، ادیبان، شاعران و راویانى که از دمشق و دیگر شهرهای دیار شام چون بیروت رمله حلب و بعلبک دیدار کردهاند <ref>منجد، معجم المورخین، 38-39؛ فروخ، 3/357</ref>. مؤلف از نوشتههای پیشینیان چون احمد بن معلى (د 286ق) و ابن حمید بن ابى العجائز بهره برده است. زندگى نامه رجال را به شیوه ابونعیم در ذکر اخبار اصبهان <ref>1/77</ref> با نام احمد و از پیامبر اسلام آغاز کرده و زنان محدثه و شاعره دمشق و زنان ناموری را که از دیار شام دیدار کردهاند، به دنبال آورده است. حجم مطالب کتاب که فاصله زمانى دوره پیش از اسلام تا سده 6ق را در برگرفته. به 80 مجلد (هر مجلد در 10 جزء 20 برگى) رسیده است <ref> بستانى، 3/376</ref>. این حجم عظیم، از آوردن اساتید بسیار و تکرار یک موضوع از طرق مختلف ناشى شده است <ref>مارگلیوث، همانجا</ref>. تألیف کتاب در خلال اقامت در دمشق و پیش از سفر به خراسان آغاز شد و تا 549ق که نورالدین بر دمشق دست یافت، حدود 57 مجلد 10 جزئى از آن آماده شده بود، از آن پس با تشویق نورالدین باقى مانده کار، با سرعت دنبال شد و در 559 -560ق یعنى در 60 سالگى مؤلف قسمت اعظم کتاب به پایان رسید و عمادالدین کاتب در سفر اول خود به دمشق (562 ق) 700 جزء از این کتاب را دید و بخشهایى از آن را نزد مؤلف خواند. به گفته پسرش قاسم که پاکنویس و ویرایش آن به کوشش او صورت گرفت، تألیف این کتاب در 565ق به پایان رسیده است <ref>شهابى، 23-24</ref>. تاریخ دمشق در همان زمان مؤلف شهرت و اعتبار فراوان یافت و ابنعساکر خود در دارالحدیث نوریه و جامع دمشق به تدریس آن پرداخت و چون درگذشت، قاسم کار پدر را دنبال کرد <ref> بستانى، همانجا</ref>. | ||
پس از درگذشت | پس از درگذشت ابنعساکر، تاریخ دمشق همچنان محل مراجعه مورخان و جغرافى نویسان و منبع تدریس حافظان حدیث و دانشمندان شافعى بود. هنوز نیم قرن از تاریخ تألیف آن نگذشته بود که یاقوت در تدوین بزرگترین معجم جغرافیایى خود به ویژه در مطالب مربوط به خطه شام از آن بهره بسیار برد <ref> بلدان، 1/178، 388، 2/63، 64، 65، 3/98، جم</ref>. عبدالقادر رهاوی (د 612 ق) مدتها در مدرسه ابن حنبلى دمشق ماند و کتاب را از آغاز تا انجام به خط خویش نوشت <ref>نعیمى، 2/87</ref>. ابن شداد در کتاب الاعلاق الخطیرة فى ذکر امراء الشام و الجزیرة در بخش مربوط به تاریخ دمشق از این کتاب بهره جست (ص 17، 25، 26، 27، 61، 73، 269، جم). قاسم ابنعساکر (د 600 ق)، ابوعمرو ابن حاجب، قاسم بن محمد برزالى هر کدام ذیلى بر تاریخ دمشق نوشتند و نیز قاسم ابنعساکر، کرم بن عبدالواحد صفار، ابوشامة مقدسى، احمد بن عبدالدائم مقدسى، ابن منظور، شمسالدین ذهبى، ابن قاضى شهبه، عبدالرحمان [[جلالالدین سیوطی|سیوطی]]، ابوالفتح خطیب و چند تن دیگر آن را خلاصه کردند <ref> بستانى، همانجا</ref>. نسخههای خطى بسیاری از تاریخ دمشق در کتابخانهها موجود است از جمله: نسخه ای در کتابخانه [[جامع الازهر|الازهر]] قاهره به شماره 714 به قرائت و تصحیح و اضافات ابنعساکر و پسرش قاسم که با وجود کاستى از کهنترین نسخ موجود است <ref>منجد، معجم المورخین، 41-42؛ زیدان، 3/79</ref> و نسخه ای در ظاهریه دمشق به شمارههای 3367-3383 <ref>منجد، همان، 39؛ زیدان، همانجا</ref> و نیز نسخههایى در کتابخانههای عراق مغرب تونس ترکیه لندن دوبلین کمبریج لنینگراد، ایالات متحده آمریکا و هند که هیچ یک کامل نیست <ref>منجد، همان، 44-49</ref>. | ||
بخشهای چاپ شده این اثر چنین است: تاریخ مدینة دمشق، السیرة النبویة، تحقیق غزاوی، دمشق، 1404ق /1984م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قدیم، تحقیق | بخشهای چاپ شده این اثر چنین است: تاریخ مدینة دمشق، السیرة النبویة، تحقیق غزاوی، دمشق، 1404ق /1984م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قدیم، تحقیق صلاحالدین منجد، دمشق، 1954م؛ جلد 10 (حرف باء)، تحقیق دهمان، 1963م؛ (حرف ع) تحقیق نحاس، شهابى و چند تن دیگر، دمشق، 1978م؛ تهذیب 7 بخش با حذب اسانید از 1329ق به بعد توسط بدران و پس از او توسط عبید؛ ولاة دمشق فى العهد السلجوقى، تحقیق صلاحالدین منجد، دمشق، سپس بیروت، 1975م؛ نورالدین محمود بن زنگى، تحقیق الیسیف، دمشق، 1972م؛ على بن ابى طالب (ع)، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1975م؛ تراجم النساء، تحقیق محمد سکینة شهابى، دمشق، 1402ق /1981م؛ عبادله، دمشق، مجمع اللغة، 1978م؛ زهری، تحقیق قوچانى، دمشق، 1982م؛ معجم بنى امیة، تحقیق صلاحالدین منجد، بیروت، 1970م؛ حسین بن على (ع) تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1979م <ref>منجد، معجم المخطوطات، 1/30، 2/30، 5/34، معجم المورخین، 51 -52؛ شهابى، 18-20</ref>. | ||
*تبیین کذب المفتری فیما نسب الى الامام ابن الحسن الاشعری <ref>بیروت، دارالکتاب العربى، چاپ سوم، 1404ق /1984م </ref>، در دفاع از عقاید اشعریان و در رد بر کتاب مثالب ابن ابى بشر الاشعری تألیف ابوعلى حسن بن على بن ابراهیم اهوازی (د 446ق)، از مخالفان عقاید اشعری. در این کتاب علاوه بر بیان مناقب اشعری و رد بر مخالفان او، شرح حال نزدیک به 80 تن از ائمه اشعری تا زمان مؤلف آمده است. این کتاب از زمان تألیف مورد توجه علمای شافعى بوده است و همواره طلاب را به مطالعه آن تشویق کردهاند. یافعى کتاب الشاش المعلم شاؤش کتاب الموهم را با حذب اسانید و افزودن 20 تن دیگر از ائمه اشعری در اختصار بر تبیین نوشت <ref>3/395-396</ref>. خلاصه ای از تبیین توسط مرن 1 در 1878-1879م به فرانسوی ترجمه شده است GAL,)؛ I/603 سرکیس، 182). | *تبیین کذب المفتری فیما نسب الى الامام ابن الحسن الاشعری <ref>بیروت، دارالکتاب العربى، چاپ سوم، 1404ق /1984م </ref>، در دفاع از عقاید اشعریان و در رد بر کتاب مثالب ابن ابى بشر الاشعری تألیف ابوعلى حسن بن على بن ابراهیم اهوازی (د 446ق)، از مخالفان عقاید اشعری. در این کتاب علاوه بر بیان مناقب اشعری و رد بر مخالفان او، شرح حال نزدیک به 80 تن از ائمه اشعری تا زمان مؤلف آمده است. این کتاب از زمان تألیف مورد توجه علمای شافعى بوده است و همواره طلاب را به مطالعه آن تشویق کردهاند. یافعى کتاب الشاش المعلم شاؤش کتاب الموهم را با حذب اسانید و افزودن 20 تن دیگر از ائمه اشعری در اختصار بر تبیین نوشت <ref>3/395-396</ref>. خلاصه ای از تبیین توسط مرن 1 در 1878-1879م به فرانسوی ترجمه شده است GAL,)؛ I/603 سرکیس، 182). | ||
*الاربعون فى الجهاد، تحقیق عبدالله بن یوسف، کویت. | *الاربعون فى الجهاد، تحقیق عبدالله بن یوسف، کویت. | ||
*کشف المغطّا فى فضل الموطّا، در شرح بر کتاب الموطأ مالک بن انس، تحقیق عزت عطار، دمشق، 1954م. | *کشف المغطّا فى فضل الموطّا، در شرح بر کتاب الموطأ مالک بن انس، تحقیق عزت عطار، دمشق، 1954م. | ||
*مجلسان من مجالس الحافظ فى مسجد دمشق: مجلس فى ذم من لایعمل بعلمه، مجلس فى ذم قرناء السوء، مجلس چهاردهم و پنجاه و سوم از امالى | *مجلسان من مجالس الحافظ فى مسجد دمشق: مجلس فى ذم من لایعمل بعلمه، مجلس فى ذم قرناء السوء، مجلس چهاردهم و پنجاه و سوم از امالى ابنعساکر، به اهتمام محمد مطیع در دمشق به سال 1979م چاپ شده است. | ||
*المعجم المشتمل على ذکر اسماء شیوخ الائمة النبل. ذهبى این کتاب را تلخیص کرد و مطالبى بر آن افزود. این اثر به کوشش سکینة شهابى در دمشق (1980م) چاپ شده است. | *المعجم المشتمل على ذکر اسماء شیوخ الائمة النبل. ذهبى این کتاب را تلخیص کرد و مطالبى بر آن افزود. این اثر به کوشش سکینة شهابى در دمشق (1980م) چاپ شده است. | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
*معجم اسماء شیوخ المؤلف، TS) شم 2821؛ مرکزی، 2/140-141). | *معجم اسماء شیوخ المؤلف، TS) شم 2821؛ مرکزی، 2/140-141). | ||
افزون بر آنچه ذکر شد در حدود 100 نوشته دیگر از آثار | افزون بر آنچه ذکر شد در حدود 100 نوشته دیگر از آثار ابنعساکر در منابع گوناگون نام برده شده است <ref>نک: یاقوت، ادبا، 13/76-83؛ ذهبى، سیر، 20/558 -562؛ ابن جوزی، یوسف، 8(1)/336؛ سیوطى، 475؛ شهابى، 25-27</ref>. | ||
==ابومحمد بهاءالدین قاسم بن على | ==ابومحمد بهاءالدین قاسم بن على ابنعساکر== | ||
متولد 527(1133) و متوفای 600ق(1203م)، فقیه، محدث و مورخ بزرگ شافعى که پس از پدرش | متولد 527(1133) و متوفای 600ق(1203م)، فقیه، محدث و مورخ بزرگ شافعى که پس از پدرش برجستهترین چهره علمى این خاندان به شمار مىآید و در نگارش و جمع و تدوین بزرگترین اثر پدر خود تاریخ مدینة دمشق سهمى بسزا داشت <ref>منذری، 2/8 -9؛ یاقوت، همان، 13/73؛ ابن خلکان 3/311؛ ابن کثیر، 13/38؛ ذهبى، دول، 319</ref> و به گفته پسرش عمادالدین على بازنویسى و ویرایش این کتاب به سعى و همت او انجام پذیرفت <ref>همو، سیر، 21/410</ref>. در خردسالى گذشته از برخى افراد خاندان خود <ref>سبکى، 8/352؛ ذهبى، همانجا</ref>. از ابوالفتح نصرالله بن محمد مصّیصى و ابوطالب على بن عبدالرحمان صوری و نیز بسیاری از کسانى که از پدرش حدیث شنیده بودند، همچون عبدالرحمان بن عبدالله ابن حسن بن ابى الحدید و ابوالدر یاقوت الرومى و ابوسعید عبدالکریم سمعانى حدیث شنید <ref>ذهبى، تذکرة، 4/1368، سیر، 21/406؛ منذری، 2/9</ref>. | ||
قاسم گذشته از پدر، از عالمان و حافظانى همچون احمد بن سَلامة حدّاد و ابوالغنائم بن عَلاّن اجازه روایت داشته است <ref>منذری، همانجا؛ ذهبى، همان، 21/409</ref>. وی در 555ق حج گزارد و در مکه از ابوبکر احمد بن مقرب کرخى و ابومنصور مسعود بن حصین و ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی و | قاسم گذشته از پدر، از عالمان و حافظانى همچون احمد بن سَلامة حدّاد و ابوالغنائم بن عَلاّن اجازه روایت داشته است <ref>منذری، همانجا؛ ذهبى، همان، 21/409</ref>. وی در 555ق حج گزارد و در مکه از ابوبکر احمد بن مقرب کرخى و ابومنصور مسعود بن حصین و ابوالنجیب عبدالقاهر سهروردی و قطبالدین ابومحمد انصاری استماع حدیث کرد <ref>منذری، همانجا؛ ابن فوطى، 4(4)/676؛ ذهبى، همان، 21/407، 410</ref> و در مدینه، بیت المقدس و مصر به استماع و روایت حدیث پرداخت و حدود 100 تن از حافظان حدیث که قاسم تنها راوی بسیاری از آنان بود، از مشایخ او به شمار رفته اند <ref>ابوشامه، 47؛ منذری، ذهبى، همانجاها</ref>. | ||
شاگردان قاسم خود از دانشمندان شافعى و عالمان حدیث بودند. ابوشامه شهابالدین مقدسى، ابوالتقى صالح بن شجاع مُدْلِحى، احمد بن سلامه و مسلم بن علان از او حدیث شنیده و اجازه روایت داشته اند <ref>ابن صابونى، 41؛ ذهبى، تذکرة، 4/1369؛ ابوشامه، همانجا</ref>. قاسم را به درستکاری و امانت در روایت، پارسایى و خوش خویى و هوشمندی و شناخت متوسط در حدیث و تمایل شدید به ابوالحسن اشعری وصف کردهاند <ref>ذهبى، سیر، 21/407- 408، تذکرة، 4/1368</ref>. | شاگردان قاسم خود از دانشمندان شافعى و عالمان حدیث بودند. ابوشامه شهابالدین مقدسى، ابوالتقى صالح بن شجاع مُدْلِحى، احمد بن سلامه و مسلم بن علان از او حدیث شنیده و اجازه روایت داشته اند <ref>ابن صابونى، 41؛ ذهبى، تذکرة، 4/1369؛ ابوشامه، همانجا</ref>. قاسم را به درستکاری و امانت در روایت، پارسایى و خوش خویى و هوشمندی و شناخت متوسط در حدیث و تمایل شدید به ابوالحسن اشعری وصف کردهاند <ref>ذهبى، سیر، 21/407- 408، تذکرة، 4/1368</ref>. | ||
خط ۹۹: | خط ۹۹: | ||
===آثار=== | ===آثار=== | ||
*جزء فى اخبار والده الحافظ | *جزء فى اخبار والده الحافظ ابنعساکر، تنها اثر چاپ شده او به تحقیق صلاحالدین منجد، بیروت، 1980م | ||
*الجامع المستقصى فى فضائل المسجد الاقصى <ref>اسنوی، 2/218؛ حاجى خلیفه، 1/574</ref> یا فضائل القدس <ref>ذهبى، سیر، 21/407</ref> یا فضائل بیت المقدس و یا فضل المسجد الاقصى <ref>سبکى، 8/352؛ سیوطى، 487</ref>، که ابن فرکاح | *الجامع المستقصى فى فضائل المسجد الاقصى <ref>اسنوی، 2/218؛ حاجى خلیفه، 1/574</ref> یا فضائل القدس <ref>ذهبى، سیر، 21/407</ref> یا فضائل بیت المقدس و یا فضل المسجد الاقصى <ref>سبکى، 8/352؛ سیوطى، 487</ref>، که ابن فرکاح برهانالدین ابراهیم فزاری (د 729ق) آن را با عنوان باعث النفوس الى زیارة القدس المحروس <ref>ازهریه، 5/556؛ نولدکه، 311؛ ریو، شم 1250 I/567-568,II/161;؛ GAL,S, منجد، «المورخون »، 28، معجم المورخین، 71</ref> تلخیص کرده است | ||
*منتخب من تاریخ دمشق، گزیده ای است از تاریخ بزرگ دمشق در 8 مجلد <ref>ظاهریه، عش، 129؛ همان، ریان، 2/694؛ منجد، معجم المورخین، همانجا</ref> | *منتخب من تاریخ دمشق، گزیده ای است از تاریخ بزرگ دمشق در 8 مجلد <ref>ظاهریه، عش، 129؛ همان، ریان، 2/694؛ منجد، معجم المورخین، همانجا</ref> | ||
*الجهاد <ref>اسنوی، 2/218</ref> یا فضائل الجهاد <ref>زرکلى، 5/178</ref>. کتاب در تشویق مسلمانان به جهاد بر ضدّ مهاجمان صلیبى و دفاع از سرزمینهای اسلامى نوشته شده است. مؤلف تمامى کتاب را در 576ق برای [[صلاح الدین ایوبی| | *الجهاد <ref>اسنوی، 2/218</ref> یا فضائل الجهاد <ref>زرکلى، 5/178</ref>. کتاب در تشویق مسلمانان به جهاد بر ضدّ مهاجمان صلیبى و دفاع از سرزمینهای اسلامى نوشته شده است. مؤلف تمامى کتاب را در 576ق برای [[صلاح الدین ایوبی|صلاحالدین ایوبى]] خواند و آنگونه که ذهبى از قول وی آورده است <ref> سیر، 21/411</ref>، دعایى که در آغاز و انجام کتاب برای فتح و استرداد [[بیت المقدس]] کرده بود، سرانجام در 26 رجب 583 در حضور او برآورده شد | ||
*ذیل تاریخ دمشق، که ناتمام ماند <ref>حاجى خلیفه، 1/294</ref> | *ذیل تاریخ دمشق، که ناتمام ماند <ref>حاجى خلیفه، 1/294</ref> | ||
*فضائل الحرم <ref>همو، 2/1275</ref> | *فضائل الحرم <ref>همو، 2/1275</ref> | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۲: | ||
==ابومنصور فخرالدین عبدالرحمان بن محمد بن حسن== | ==ابومنصور فخرالدین عبدالرحمان بن محمد بن حسن== | ||
متولد550 (1155) و متوفای 620ق(1223م)، فقیه و محدث معروف شام که به دیانت و دانش و کثرت عبادت شهرت داشت. از اعمام خود <ref>صائن الدین و ابوالقاسم على </ref> و حسان زیات و ابوالمعالى ابن صابر حدیث شنید و از شاگردان زبده درس فقه | متولد550 (1155) و متوفای 620ق(1223م)، فقیه و محدث معروف شام که به دیانت و دانش و کثرت عبادت شهرت داشت. از اعمام خود <ref>صائن الدین و ابوالقاسم على </ref> و حسان زیات و ابوالمعالى ابن صابر حدیث شنید و از شاگردان زبده درس فقه قطبالدین نیشابوری بود که دختر او را به همسری گرفت و پس از مرگ استاد (578 ق) به جای او در مدرسه جاروخیة دمشق به تدریس پرداخت <ref>نعیمى، 1/84؛ ابن کثیر، 13/101</ref>. چندگاهى در مدارس تقویه، عذراویه، عزیزیة دمشق و صلاحیة ناصریه در قدس تدریس کرد و بزرگان علمى شام در حلقه درس او شرکت مى کردند. پیشنهاد ملک عادل را مبنى بر قبول قضای دمشق نپذیرفت و به سبب انتقاد از میگساری ملک معظم پسر و جانشین او از تدریس در مدرسه تقویة دمشق بر کنار شد و تنها در جاروخیه و دارالحدیث نوریه تدریس مى کرد و آثاری در فقه و حدیث تألیف کرد <ref>اسنوی، 2/219-220؛ قنوجى، 3/104؛ ابن کثیر، 13/101</ref>. شیخ عزالدین ابن عبدالسلام، زکى برزالى، ضیاء مقدسى و تاج عبدالوهاب بن زین الامناء از شاگردان فقه و حدیث و راویان او بودهاند <ref>نعیمى، 1/84 - 85؛ ابن عماد، 5/92-93</ref>. | ||
==سایر افراد مشهور خاندان== | ==سایر افراد مشهور خاندان== | ||
از دیگر افراد مشهور خاندان | از دیگر افراد مشهور خاندان ابنعساکر مى توان به افراد زیر اشاره کرد: | ||
*ابوعبدالله محمد بن حسن بن هبة الله برادر کوچک | *ابوعبدالله محمد بن حسن بن هبة الله برادر کوچک ابنعساکر معروف که چندی قاضى دمشق بود <ref>ابن طولون، 168</ref> | ||
*ابوالمظفر عبدالله بن محمد بن حسن بن هبة الله (549 -591ق) مدرس مدرسه تقویة دمشق | *ابوالمظفر عبدالله بن محمد بن حسن بن هبة الله (549 -591ق) مدرس مدرسه تقویة دمشق | ||
*ابوالفضل تاج الامناء احمد بن محمد بن حسن (542 -610ق) مؤلف الانس فى فضل القدس <ref>سبکى، 7/70؛ ابن کثیر، 13/66؛ نعیمى، 2/302؛ ابن عماد، 5/40</ref>؛ ابوالقاسم عمادالدین على بن قاسم بن على (581 -616ق) که آخرین فرد از طبقه محدثان شام بود که پیش از حمله مغول به خراسان رفت و اظهار تشیع مى کرد <ref>ابن عماد، 5/69، 70</ref> | *ابوالفضل تاج الامناء احمد بن محمد بن حسن (542 -610ق) مؤلف الانس فى فضل القدس <ref>سبکى، 7/70؛ ابن کثیر، 13/66؛ نعیمى، 2/302؛ ابن عماد، 5/40</ref>؛ ابوالقاسم عمادالدین على بن قاسم بن على (581 -616ق) که آخرین فرد از طبقه محدثان شام بود که پیش از حمله مغول به خراسان رفت و اظهار تشیع مى کرد <ref>ابن عماد، 5/69، 70</ref> | ||
*ابوالبرکات زین الامناء حسن بن محمد (544 -627ق) ملقب به سجاد، خزانه دار و ناظر موقوفات دمشق <ref>ابن کثیر، 13/127، 128؛ اسنوی، 2/220؛ نعیمى، 1/104، 105</ref> | *ابوالبرکات زین الامناء حسن بن محمد (544 -627ق) ملقب به سجاد، خزانه دار و ناظر موقوفات دمشق <ref>ابن کثیر، 13/127، 128؛ اسنوی، 2/220؛ نعیمى، 1/104، 105</ref> | ||
*زین الامناء | *زین الامناء تاجالدین عبدالوهاب بن ابى البرکات (د 660ق) و پسرش امینالدین ابوالیمن عبدالصمد (د 680ق) از مدرسان مدرسه نوریه <ref>قنوجى، 3/104؛ نعیمى، 1/85</ref> | ||
*ابوعبدالله العز محمد بن احمد بن محمد معروف به نَسّابه (د 643 ق) | *ابوعبدالله العز محمد بن احمد بن محمد معروف به نَسّابه (د 643 ق) | ||
*ابوالفتح حسن بن على بن حسن (د 601ق) | *ابوالفتح حسن بن على بن حسن (د 601ق) | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
*ابونصر عبدالرحیم بن محمد (د 631ق) | *ابونصر عبدالرحیم بن محمد (د 631ق) | ||
*ابوالعباس فضل بن احمد بن محمد (631 ق) | *ابوالعباس فضل بن احمد بن محمد (631 ق) | ||
*محمد بن حسن بن على از نوادگان | *محمد بن حسن بن على از نوادگان ابنعساکر و پسر او عمر ابن محمد بن حسن بن على | ||
*محمد بن اسماعیل بن عثمان بن مظفر بن هبة الله <ref>ابن عماد، 5/331</ref> | *محمد بن اسماعیل بن عثمان بن مظفر بن هبة الله <ref>ابن عماد، 5/331</ref> | ||
*بدرالدین محمد بن حسین بن على بن قاسم ابن على | *بدرالدین محمد بن حسین بن على بن قاسم ابن على | ||
* | *شرفالدین ابوالفضل احمد بن هبة الله بن احمد بن محمد | ||
*شیخ فخرالدین اسماعیل بن نصرالله بن احمد بن محمد | *شیخ فخرالدین اسماعیل بن نصرالله بن احمد بن محمد | ||
*مظفر بن محمود بن احمد بن محمد و پسر او قاسم بن مظفر <ref>نک: سبکى، 7/70، 71؛ ابن عماد، 5/40، 226</ref> | *مظفر بن محمود بن احمد بن محمد و پسر او قاسم بن مظفر <ref>نک: سبکى، 7/70، 71؛ ابن عماد، 5/40، 226</ref> | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۴۵: | ||
#[[ابن شداد]]، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش سامى الدهان، دمشق، 1375ق /1956م | #[[ابن شداد]]، محمد، الاعلاق الخطیرة، به کوشش سامى الدهان، دمشق، 1375ق /1956م | ||
#ابن صابونى، محمد، تکملة اکمال الاکمال، به کوشش مصطفى جواد، عراق، 1377ق /1957م | #ابن صابونى، محمد، تکملة اکمال الاکمال، به کوشش مصطفى جواد، عراق، 1377ق /1957م | ||
#ابن طولون، محمد، قضاة دمشق، به کوشش | #ابن طولون، محمد، قضاة دمشق، به کوشش صلاحالدین، منجد، دمشق، 1956م | ||
#ابن عماد حنبلى، عبدالحى، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق | #ابن عماد حنبلى، عبدالحى، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق | ||
#ابن فوطى، عبدالرزاق، مجمع الا¸داب، به کوشش مصطفى جواد، دمشق، 1967م | #ابن فوطى، عبدالرزاق، مجمع الا¸داب، به کوشش مصطفى جواد، دمشق، 1967م | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۶۱: | ||
#همو، دول الاسلام، بیروت، 1405ق /1985م | #همو، دول الاسلام، بیروت، 1405ق /1985م | ||
#همو، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق /1985م | #همو، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1405ق /1985م | ||
#همو، العبر، به کوشش | #همو، العبر، به کوشش صلاحالدین منجد، [[کویت]]، 1963م | ||
#همو، المختصر المحتاج الیه، بیروت، دارالکتب العلمیة | #همو، المختصر المحتاج الیه، بیروت، دارالکتب العلمیة | ||
#زرکلى، اعلام | #زرکلى، اعلام | ||
خط ۱۸۱: | خط ۱۸۱: | ||
#کحاله، عمررضا، المنتخب من مخطوطات المدینة المنورة، دمشق، 1393ق /1973م | #کحاله، عمررضا، المنتخب من مخطوطات المدینة المنورة، دمشق، 1393ق /1973م | ||
#مارگلیوث، د. س.، دراسات عن المورخین العرب، ترجمة حسین نصار، بیروت، دارالثقافة | #مارگلیوث، د. س.، دراسات عن المورخین العرب، ترجمة حسین نصار، بیروت، دارالثقافة | ||
#منجد، | #منجد، صلاحالدین، معجم المخطوطات المطبوعة، بیروت، 1978، 1980، 1981، 1982م | ||
#همو، معجم المورخین الدمشقیین، بیروت، 1398ق | #همو، معجم المورخین الدمشقیین، بیروت، 1398ق | ||
#همو، «المورخون الدمشقیون و آثار هم المخطوطة »، مجلة معهد المخطوطات العربیة، 1375ق /1956م، ج 2(1) | #همو، «المورخون الدمشقیون و آثار هم المخطوطة »، مجلة معهد المخطوطات العربیة، 1375ق /1956م، ج 2(1) |