پرش به محتوا

جایگاه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی سادات در جوامع اسلامی ومبانی آن (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'علیه السلام' به '‌علیه‌السلام'
جز (جایگزینی متن - 'اینگونه' به 'این‌گونه')
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به '‌علیه‌السلام')
خط ۷: خط ۷:
این دست پژوهش می‌تواند همزمان با ارائه شناخت لازم، جامعه را با نمونه های عینی آشنا نماید، که با نقش تاثیر گذار خود موجب می‌شوند تا از این رهگذر مسلمانان گامی عملی و امید بخش را به دلیل حضور الگوهای جامع و مقبول، در جهت فرایند تکاملی و معنوی خویش بردارند.
این دست پژوهش می‌تواند همزمان با ارائه شناخت لازم، جامعه را با نمونه های عینی آشنا نماید، که با نقش تاثیر گذار خود موجب می‌شوند تا از این رهگذر مسلمانان گامی عملی و امید بخش را به دلیل حضور الگوهای جامع و مقبول، در جهت فرایند تکاملی و معنوی خویش بردارند.
از طرفی این نوع پژوهش می‌تواند نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی  سادات معاصر نیز به حساب آید؛ تا از یکسو جایگاه بی نظیر اجتماعی و معنوی پرافتخار گذشته خویش را بازیابی نمایند، و با آسیب شناسی دقییق و علمی اسباب رشد سابق و افول امروز را به بوته نقد و نظر بگذارند. و از سوی دیگر با الگو پذیری از گذشتگان خود راه گسترش فرهنگ سازنده اسلامی را هموارتر نمایند، و از رهیافت انتساب جسمی عاطفه مدار، و فکری اعتقاد باور خود با خاندان وحی، دیگر مسلمانان را به پیروی از خود وادار نمایند. و نتیجه این تربیت پذیری از الگوهای کامل تربیت جامعه ای بیدار و یک دست و متکامل است، که می‌تواند فریادی علیه تمام مظاهر استبداد فرهنگی و استعمار اقتصادی دشمنان اسلام باشد.
از طرفی این نوع پژوهش می‌تواند نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی  سادات معاصر نیز به حساب آید؛ تا از یکسو جایگاه بی نظیر اجتماعی و معنوی پرافتخار گذشته خویش را بازیابی نمایند، و با آسیب شناسی دقییق و علمی اسباب رشد سابق و افول امروز را به بوته نقد و نظر بگذارند. و از سوی دیگر با الگو پذیری از گذشتگان خود راه گسترش فرهنگ سازنده اسلامی را هموارتر نمایند، و از رهیافت انتساب جسمی عاطفه مدار، و فکری اعتقاد باور خود با خاندان وحی، دیگر مسلمانان را به پیروی از خود وادار نمایند. و نتیجه این تربیت پذیری از الگوهای کامل تربیت جامعه ای بیدار و یک دست و متکامل است، که می‌تواند فریادی علیه تمام مظاهر استبداد فرهنگی و استعمار اقتصادی دشمنان اسلام باشد.
امیر المومنین (علیه السلام) در بیان جایگاه تکامل بخش اهل بیت (علیهم السلام) می‌فرماید: «بِنَا اهْتَدَیْتُمْ فِی الظَّلْمَاءِ؛ وتَسَنَّمْتُمُ ذُرْوَةَ الْعَلْیَاءَ؛ وبِنَا انْفَجَرْتُمْ عَنِ السِّرَارِ». شما ای مردم، به وسیله ما از تاریکیهای جهل و فساد رها گشتید، و راه هدایت را در پیش گرفتید و گام بر فراز اعتلا نهادید. <ref>[[نهج البلاغه]]، خطبه: 4</ref>.
امیر المومنین (‌علیه‌السلام) در بیان جایگاه تکامل بخش اهل بیت (علیهم السلام) می‌فرماید: «بِنَا اهْتَدَیْتُمْ فِی الظَّلْمَاءِ؛ وتَسَنَّمْتُمُ ذُرْوَةَ الْعَلْیَاءَ؛ وبِنَا انْفَجَرْتُمْ عَنِ السِّرَارِ». شما ای مردم، به وسیله ما از تاریکیهای جهل و فساد رها گشتید، و راه هدایت را در پیش گرفتید و گام بر فراز اعتلا نهادید. <ref>[[نهج البلاغه]]، خطبه: 4</ref>.
==2. ضرورت تقریب و نقش خاندان پیامبر==
==2. ضرورت تقریب و نقش خاندان پیامبر==
در اثر انشعاباتی که بین مسلمانان بعد از عصر رسالت به وقوع پیوست به تدریج مذاهب و فرقی در جهان اسلام شکل گرفت. پیدایش این مذاهب که اغلب بر محور تکثر اجتهادات فقهی صورت گرفت پیامدهای شومی را در جوامع اسلامی در پی داشت که بارزترین آنها تفرقه، تکفیر و منازعات خانمان سوز بین پیروان مذاهب بود که تاکنون نیز ادامه دارد.
در اثر انشعاباتی که بین مسلمانان بعد از عصر رسالت به وقوع پیوست به تدریج مذاهب و فرقی در جهان اسلام شکل گرفت. پیدایش این مذاهب که اغلب بر محور تکثر اجتهادات فقهی صورت گرفت پیامدهای شومی را در جوامع اسلامی در پی داشت که بارزترین آنها تفرقه، تکفیر و منازعات خانمان سوز بین پیروان مذاهب بود که تاکنون نیز ادامه دارد.
خط ۱۴: خط ۱۴:
حتی گفته شده است که تعداد این مذاهب از صد هم تجاوز کرده بود. <ref>مکارم شیرازی، 1385 ش، ج1، ص135</ref> روی‌‌‌‌هم‌‌‌‌رفته ازنظر دوام می‌‌‌‌توان مذاهب این عصر را به دو بخش «مذاهب منقرضشده» و «مذاهب منقرضنشده» تقسیم کرد.
حتی گفته شده است که تعداد این مذاهب از صد هم تجاوز کرده بود. <ref>مکارم شیرازی، 1385 ش، ج1، ص135</ref> روی‌‌‌‌هم‌‌‌‌رفته ازنظر دوام می‌‌‌‌توان مذاهب این عصر را به دو بخش «مذاهب منقرضشده» و «مذاهب منقرضنشده» تقسیم کرد.
از همان روزهای نخستینی که زمزمه های تفرقه و تشتّت بین مسلمانان افتاد؛ رهروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) به تبعیت از امامان معصوم خویش گام های بلندی را در تقریب بین پیروان مذاهب اسلامی برداشته، و آن را محور اصلی مجاهدت خویش در احیای اسلام، و هویت بخشیدن به مسلمانان قرار دادند، که نمونه عالی آن تدوین کتاب‌هایی نظیر (الاعلام) شیخ مفید؛ (الإنتصار و الناصریات) سید مرتضی؛ (الخلاف) شیخ طوسی؛ (غنیة النزوع) سید ابن زهرة؛ (سرائر) ابن إدریس حلی؛ (جامع الخلاف والوفاق) علی بن محمد قمی سبزواری؛ (المعتبر) محقق حلی؛ (خلاف المذاهب الخمسه) حسن بن علی بن داود؛ (تذکرة الفقهاء و منتهی المطلب) علامه حلّی؛ (مفتاح الکرامة) حسینی عاملی؛ و (مجمع البیان) طبرسی و... می‌باشد که مورد توجه دانشمندان برجسته اهل سنت قرار گرفته است. استمرار این حرکت حیات بخش در تقریب مذاهب ضرورتی است که عقل و شرع آن را لازم دانسته و هر نوع اخلال و مخالفت با آن را گناهی بس عظیم می داند.
از همان روزهای نخستینی که زمزمه های تفرقه و تشتّت بین مسلمانان افتاد؛ رهروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) به تبعیت از امامان معصوم خویش گام های بلندی را در تقریب بین پیروان مذاهب اسلامی برداشته، و آن را محور اصلی مجاهدت خویش در احیای اسلام، و هویت بخشیدن به مسلمانان قرار دادند، که نمونه عالی آن تدوین کتاب‌هایی نظیر (الاعلام) شیخ مفید؛ (الإنتصار و الناصریات) سید مرتضی؛ (الخلاف) شیخ طوسی؛ (غنیة النزوع) سید ابن زهرة؛ (سرائر) ابن إدریس حلی؛ (جامع الخلاف والوفاق) علی بن محمد قمی سبزواری؛ (المعتبر) محقق حلی؛ (خلاف المذاهب الخمسه) حسن بن علی بن داود؛ (تذکرة الفقهاء و منتهی المطلب) علامه حلّی؛ (مفتاح الکرامة) حسینی عاملی؛ و (مجمع البیان) طبرسی و... می‌باشد که مورد توجه دانشمندان برجسته اهل سنت قرار گرفته است. استمرار این حرکت حیات بخش در تقریب مذاهب ضرورتی است که عقل و شرع آن را لازم دانسته و هر نوع اخلال و مخالفت با آن را گناهی بس عظیم می داند.
امیر المومنین (علیه السلام) در راستای حفظ این مفهوم محوری فرمودند: «ألْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَإِیَّاکُمْ وَالْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَلَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ فَإِنَّمَا حُکِّمَ الْحَکَمَانِ لِیُحْیِیَا مَا أَحْیَا الْقُرْآنُ وَیُمِیتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ وَإِحْیَاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَیْهِ وَإِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ». با اکثریت همراه شوید، که دست خدا بر سر جماعت است، و از تفرقه و جدایى بپرهیزید، که یکسو شده از مردم بهره شیطان است، چنان که گوسفند دور مانده از گله نصیب گرگ است.  
امیر المومنین (‌علیه‌السلام) در راستای حفظ این مفهوم محوری فرمودند: «ألْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَإِیَّاکُمْ وَالْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَلَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ فَإِنَّمَا حُکِّمَ الْحَکَمَانِ لِیُحْیِیَا مَا أَحْیَا الْقُرْآنُ وَیُمِیتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ وَإِحْیَاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَیْهِ وَإِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ». با اکثریت همراه شوید، که دست خدا بر سر جماعت است، و از تفرقه و جدایى بپرهیزید، که یکسو شده از مردم بهره شیطان است، چنان که گوسفند دور مانده از گله نصیب گرگ است.  
آگاه باشید کسى که به این شعار (تفرقه) دعوت کند او را بکشید گرچه زیر عمامه من باشد. به آن دو نفر حکمیت داده شد که آنچه را قرآن زنده کرده زنده کنند، و آنچه را قرآن میرانده بمیرانند. احیاء قرآن در یک دلى همگان در عمل به آن است، و میراندن قرآن جدایى از اوست. <ref>نهج البلاغه، خطبه 127</ref>.
آگاه باشید کسى که به این شعار (تفرقه) دعوت کند او را بکشید گرچه زیر عمامه من باشد. به آن دو نفر حکمیت داده شد که آنچه را قرآن زنده کرده زنده کنند، و آنچه را قرآن میرانده بمیرانند. احیاء قرآن در یک دلى همگان در عمل به آن است، و میراندن قرآن جدایى از اوست. <ref>نهج البلاغه، خطبه 127</ref>.
سیره امام صادق (علیه السلام) در تعامل با مذاهب و فرق اسلامی یکی از زیباترین نمونه های تاریخی است که می‌تواند الگویی جامع در روابط مسلمانان با یکدیگر به رغم اعتقادشان به مذاهب گوناگون قرار گیرد. آن حضرت در روش فقهی و کلامی و تفسیریشان به اندیشه های مخالفین خویش احترام گذاشته و به تبیین آنها می پرداخت چنانکه یکی از رهبران بزرگ اهل سنت ابوحنیفه که از شاگردان امام (علیه السلام) شمرده می‌شود آن حضرت را عالم ترین شخص دانسته و می‌گفت: «واللهِ ما رأیتُ أفقَهَ مِن جعفرِ بنِ محمّدٍ». به خدا قسم من فقیه تر از جعفر بن محمد ندیدم. <ref>انصاری، 1415 ق، ج1، ص34</ref> حضور رهبران پیروان مذاهب گوناگون در درس امام صادق (علیه السلام)، گواهی روشنی است بر اینکه تقریب میان مذاهب ریشه در قرآن و سیره اهل بیت (علیهم السلام) داشته، و مخالفت با آن عدول از این دو منبع عظیم اسلامی‌خواهد بود.
سیره امام صادق (‌علیه‌السلام) در تعامل با مذاهب و فرق اسلامی یکی از زیباترین نمونه های تاریخی است که می‌تواند الگویی جامع در روابط مسلمانان با یکدیگر به رغم اعتقادشان به مذاهب گوناگون قرار گیرد. آن حضرت در روش فقهی و کلامی و تفسیریشان به اندیشه های مخالفین خویش احترام گذاشته و به تبیین آنها می پرداخت چنانکه یکی از رهبران بزرگ اهل سنت ابوحنیفه که از شاگردان امام (‌علیه‌السلام) شمرده می‌شود آن حضرت را عالم ترین شخص دانسته و می‌گفت: «واللهِ ما رأیتُ أفقَهَ مِن جعفرِ بنِ محمّدٍ». به خدا قسم من فقیه تر از جعفر بن محمد ندیدم. <ref>انصاری، 1415 ق، ج1، ص34</ref> حضور رهبران پیروان مذاهب گوناگون در درس امام صادق (‌علیه‌السلام)، گواهی روشنی است بر اینکه تقریب میان مذاهب ریشه در قرآن و سیره اهل بیت (علیهم السلام) داشته، و مخالفت با آن عدول از این دو منبع عظیم اسلامی‌خواهد بود.
امیر المومنین (علیه السلام) این موقعیت بی نظیر خاندان وحی و ذریه طاهرین پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به عنوان محوری ترین عامل نگه دارنده جامعه مسلمانان در مسیر هدایت می شمارند: «لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ مِنْ هَذِه الأُمَّةِ أَحَدٌ، ولَا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْه أَبَداً، هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وعِمَادُ الْیَقِینِ، إِلَیْهِمْ یَفِیءُ الْغَالِی وبِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی». کسى را با خاندان رسالت نمى‏شود مقایسه کرد و آنان که پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پیامبر أساس دین، و ستون‏هاى استوار یقین می‌باشند. شتاب کننده، باید به آنان بازگردد و عقب مانده باید به آنان بپیوندد. <ref>نهج البلاغه: خطبه: 2</ref>.
امیر المومنین (‌علیه‌السلام) این موقعیت بی نظیر خاندان وحی و ذریه طاهرین پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به عنوان محوری ترین عامل نگه دارنده جامعه مسلمانان در مسیر هدایت می شمارند: «لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ مِنْ هَذِه الأُمَّةِ أَحَدٌ، ولَا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْه أَبَداً، هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وعِمَادُ الْیَقِینِ، إِلَیْهِمْ یَفِیءُ الْغَالِی وبِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی». کسى را با خاندان رسالت نمى‏شود مقایسه کرد و آنان که پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پیامبر أساس دین، و ستون‏هاى استوار یقین می‌باشند. شتاب کننده، باید به آنان بازگردد و عقب مانده باید به آنان بپیوندد. <ref>نهج البلاغه: خطبه: 2</ref>.
باز در تبیین جایگاه عقلانی و اعتدال مدار خاندان پیامبر، و اینکه اهل بیت (علیهم السلام) معیار شناخت خط افراط و تفریط اند، فرمودند: «نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطَى بِهَا یَلْحَقُ التَّالِی؛ وإِلَیْهَا یَرْجِعُ الْغَالِی». ما تکیه گاه میانه ایم، عقب ماندگان به ما مى‌رسند، و پیش تاختگان به ما باز مى گردند. <ref>نهج البلاغه: حکمت: 109.</ref>  
باز در تبیین جایگاه عقلانی و اعتدال مدار خاندان پیامبر، و اینکه اهل بیت (علیهم السلام) معیار شناخت خط افراط و تفریط اند، فرمودند: «نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطَى بِهَا یَلْحَقُ التَّالِی؛ وإِلَیْهَا یَرْجِعُ الْغَالِی». ما تکیه گاه میانه ایم، عقب ماندگان به ما مى‌رسند، و پیش تاختگان به ما باز مى گردند. <ref>نهج البلاغه: حکمت: 109.</ref>  
خط ۲۴: خط ۲۴:
===1. تصوف در بستر سیادت===
===1. تصوف در بستر سیادت===
امروزه تصوف با تمام انشعاباتی که پیدا کرده است بخش عمده ای از جهان اسلام را به خود اختصاص داده است، و به همین جهت از جایگاه تاثیر گذاری برخوردار می‌باشد، و به طبع می‌تواند عامل بزرگی در راه ایجاد امت واحده اسلامی‌باشد. با مطالعه در آثار صوفیان عشق به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و احترام به ذریه آن حضرت موج می زند، و حتی برخی از بنیان گذاران این عقیده از سادات می‌باشند؛ و این خود نشان از نقش آفرینی بسیار بالای سیادت در جهت دهی اعتقادات جهان اسلام است. مثلا عبدالقادر گیلانی عارف، صوفی، محدث، و شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم قمری، مؤسس سلسله تصوف قادریه است، که خود از خاندان سادات می‌باشد، که به جهت مورد توجه بودن وی از نظر تمامی مذاهب اهل سنت، از مبرزین تصوف در جهان اسلام به حساب می‌آید؛ که بعنوان نمونه مورد بحث قرار نمی‌گیرد.
امروزه تصوف با تمام انشعاباتی که پیدا کرده است بخش عمده ای از جهان اسلام را به خود اختصاص داده است، و به همین جهت از جایگاه تاثیر گذاری برخوردار می‌باشد، و به طبع می‌تواند عامل بزرگی در راه ایجاد امت واحده اسلامی‌باشد. با مطالعه در آثار صوفیان عشق به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و احترام به ذریه آن حضرت موج می زند، و حتی برخی از بنیان گذاران این عقیده از سادات می‌باشند؛ و این خود نشان از نقش آفرینی بسیار بالای سیادت در جهت دهی اعتقادات جهان اسلام است. مثلا عبدالقادر گیلانی عارف، صوفی، محدث، و شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم قمری، مؤسس سلسله تصوف قادریه است، که خود از خاندان سادات می‌باشد، که به جهت مورد توجه بودن وی از نظر تمامی مذاهب اهل سنت، از مبرزین تصوف در جهان اسلام به حساب می‌آید؛ که بعنوان نمونه مورد بحث قرار نمی‌گیرد.
علی قادری هروی در رساله‌ای به نام «نزهة الخواطر» تلاش می‌کند که نسبت عبدالقادر را به حسن مثنی از نسل امام حسن مجتبی (علیه السلام) برساند، <ref>الحسنی الطالبی، 1420 هـ، 1999م، ج1، ص117</ref>. در «فوات الوفیات» این نسبت به حسین بن علی (علیهما السلام) رسانده شده‌است. <ref>ابن شاکر الملقب بصلاح الدین، 1974 م، الجزء: 2، ص373</ref>.
علی قادری هروی در رساله‌ای به نام «نزهة الخواطر» تلاش می‌کند که نسبت عبدالقادر را به حسن مثنی از نسل امام حسن مجتبی (‌علیه‌السلام) برساند، <ref>الحسنی الطالبی، 1420 هـ، 1999م، ج1، ص117</ref>. در «فوات الوفیات» این نسبت به حسین بن علی (علیهما السلام) رسانده شده‌است. <ref>ابن شاکر الملقب بصلاح الدین، 1974 م، الجزء: 2، ص373</ref>.
در تاریخ الوردی آمده است: «الشَّیْخ محیی الدّین أَبُو مُحَمَّد عبدالْقَادِر بن أبی صالح موسى جنکی دوست بن أبی عبدالله بن یحیى الزَّاهد بن محمد بن داود بن موسى بن عبدالله بن موسى الجون بن عبدالله المحض المجل بن الحسن المثنى بن الحسن بن علی بن أبی‌طالب رضی الله عنهم، ...واُمُّه أم الْخیر أمَة الجیاد فاطمة بنت أبی عبدالله الصومعی، لها أَحْوال وکرامات، ...وحملت به وهی إبْنة ستِّین سنة، ویقال: لا تحمل لستین سنة إلاَّ قرشیة ولا لخمسین إلاَّ عربیَّة وأم إبْنه عبدالله أم سلمة بنت محمد بن طلحة بن عبدالله بن عبدالرَّحمن بن أبی‌بکر الصِّدیق رضی الله عنهم، والمحض لقب لعبدالله بمعنى الخالص لأَنَّ أَباه الْحسن بن الْحسن بن علیٍّ وأمُّه فاطمة بنت الْحسین بن علیٍّ، فنسبه من أَبویه خالص؛ لسلامته من الموالی وانتهائه إلى علیٍّ کرَّم الله وجهه». <ref>ابن الوردی المعری الکندی، 1417هـ ـ 1996م، ج2، ص68</ref>.
در تاریخ الوردی آمده است: «الشَّیْخ محیی الدّین أَبُو مُحَمَّد عبدالْقَادِر بن أبی صالح موسى جنکی دوست بن أبی عبدالله بن یحیى الزَّاهد بن محمد بن داود بن موسى بن عبدالله بن موسى الجون بن عبدالله المحض المجل بن الحسن المثنى بن الحسن بن علی بن أبی‌طالب رضی الله عنهم، ...واُمُّه أم الْخیر أمَة الجیاد فاطمة بنت أبی عبدالله الصومعی، لها أَحْوال وکرامات، ...وحملت به وهی إبْنة ستِّین سنة، ویقال: لا تحمل لستین سنة إلاَّ قرشیة ولا لخمسین إلاَّ عربیَّة وأم إبْنه عبدالله أم سلمة بنت محمد بن طلحة بن عبدالله بن عبدالرَّحمن بن أبی‌بکر الصِّدیق رضی الله عنهم، والمحض لقب لعبدالله بمعنى الخالص لأَنَّ أَباه الْحسن بن الْحسن بن علیٍّ وأمُّه فاطمة بنت الْحسین بن علیٍّ، فنسبه من أَبویه خالص؛ لسلامته من الموالی وانتهائه إلى علیٍّ کرَّم الله وجهه». <ref>ابن الوردی المعری الکندی، 1417هـ ـ 1996م، ج2، ص68</ref>.
در النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة آمده است: «محیى الدین أبو محمد عبدالقادر بن أبى صالح موسى بن عبدالله بن یحیى الزاهد بن محمد بن داود بن موسى بن عبدالله ابن موسى الجون بن عبدالله المحض بن الحسن أبى محمد المثنّى بن الحسن بن علىّ ابن أبى طالب الهاشمىّ القرشىّ العلوىّ الجیلىّ الحنبلىّ السید الشریف الصالح المشهور المعروف بسبط أبى عبدالله الصّومعىّ الزاهد. وأمّه أمّ الخیر أمة الجبّار فاطمة بنت أبى عبدالله الصّومعىّ». <ref>أبوالمحاسن جمال الدین، ج5، ص371</ref>.
در النجوم الزاهرة فی ملوک مصر والقاهرة آمده است: «محیى الدین أبو محمد عبدالقادر بن أبى صالح موسى بن عبدالله بن یحیى الزاهد بن محمد بن داود بن موسى بن عبدالله ابن موسى الجون بن عبدالله المحض بن الحسن أبى محمد المثنّى بن الحسن بن علىّ ابن أبى طالب الهاشمىّ القرشىّ العلوىّ الجیلىّ الحنبلىّ السید الشریف الصالح المشهور المعروف بسبط أبى عبدالله الصّومعىّ الزاهد. وأمّه أمّ الخیر أمة الجبّار فاطمة بنت أبى عبدالله الصّومعىّ». <ref>أبوالمحاسن جمال الدین، ج5، ص371</ref>.
از مجموع آنچه گفته شده است نتیجه‌گیری می‌شود که نسب وی از جانب پدر به امام حسن مجتبی (علیه السلام) و از جانب مادر به امام رضا (علیه السلام) و از طریق آن حضرت به امام حسین (علیه السلام) می‌رسد.  
از مجموع آنچه گفته شده است نتیجه‌گیری می‌شود که نسب وی از جانب پدر به امام حسن مجتبی (‌علیه‌السلام) و از جانب مادر به امام رضا (‌علیه‌السلام) و از طریق آن حضرت به امام حسین (‌علیه‌السلام) می‌رسد.  
===2. میدان داری سادات علوی در تحولات سیاسی===
===2. میدان داری سادات علوی در تحولات سیاسی===
از میان مناطقی که سادات عظام در آنها حضور فعال داشته اند ماوراء النهر است، که بعد از فتح توسط مسلمانان به این اسم شهرت یافت. سرزمینی در شمال رود سیحون و جیحون، شامل بخارا، سمرقند، خجند، اسروشنه و ترمذ. امروزه تمام کشور ازبکستان و بخش اعظمی از تاجیکستان و بخش‌هایی از قرقیزستان و قزاقستان بر آن منطبقند. این منطقه که امروزه به آن آسیای مرکزی یا آسیای میانه گفته می‌شود، مدت پنج قرن مهد تمدن اسلامی ایران و مرکز حکومت های ایرانی و تا دوره قاجاریه تابع حکومت مرکزی ایران بوده است. ماوراء النهر مولد و مدفن بسیاری از دانشمندان بزرگ ایرانی است.
از میان مناطقی که سادات عظام در آنها حضور فعال داشته اند ماوراء النهر است، که بعد از فتح توسط مسلمانان به این اسم شهرت یافت. سرزمینی در شمال رود سیحون و جیحون، شامل بخارا، سمرقند، خجند، اسروشنه و ترمذ. امروزه تمام کشور ازبکستان و بخش اعظمی از تاجیکستان و بخش‌هایی از قرقیزستان و قزاقستان بر آن منطبقند. این منطقه که امروزه به آن آسیای مرکزی یا آسیای میانه گفته می‌شود، مدت پنج قرن مهد تمدن اسلامی ایران و مرکز حکومت های ایرانی و تا دوره قاجاریه تابع حکومت مرکزی ایران بوده است. ماوراء النهر مولد و مدفن بسیاری از دانشمندان بزرگ ایرانی است.
خط ۴۲: خط ۴۲:
بنی عباس از مهم‌ترین سلسله‌های خلافت اسلامی است که بیش از پنج قرن بر اکثر مناطق اسلامی حکومت داشتند. خلفای عباسی مشروعیت خویش را به عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) مستند می‌کردند، به همین دلیل نام حکومت خویش را بنی عباس نهادند. آنها می‌کوشیدند تا چهره تاریخی عباس و برخی فرزندان و نوادگان او را با برنامه سیاسی خود هماهنگ کنند. آنان نخست سعی کردند از جنبه منفی حضور عباس در برخی حوادث صدر اسلام در مخالفت با پیامبر بکاهند؛ سپس برخی فضایل را به او نسبت دهند. عباسیان چنین توجیه کردند که حضور عباس در جنگ بدر در صف مشرکان برنامه‌ای از سر ضرورت بوده و به همین سبب پس از اسارت او، پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد تا او را نکشند. یا گفتند که عباس پنهانی با پیامبر تماس داشته و اخبار مشرکان را به او می‌رسانده است. <ref>البغدادی، ج1، ص162</ref> آنان با استفاده از شعار الرضا من آل محمد خود را به عنوان اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مردم به ویژه خراسانیان معرفی کردند و توانستند با کمک سردار خویش ابومسلم خراسانی، سلسله امویان را براندازند و به حکومت برسند. <ref>مسکویه، 2000 م، ج3، ص293؛ الذهبی، 1413 هـ ـ 1993 م، ج8، ص336؛ ابن کثیر، 1408 هـ ـ 1988 م، ج11، ص268</ref> و سرانجام آخرین خلیفه عباسی (المستعصم بالله)، در سال ۶۵۶ق. توسط هلاکوخان مغول کشته شد و حکومت عباسیان در بغداد به پایان رسید. <ref>قطب الدین الیونینی، 1413 هـ ـ 1992 م، ج1، ص85؛ أبوالفداء شاهنشاه بن أیوب، ج3، ص193</ref>.  
بنی عباس از مهم‌ترین سلسله‌های خلافت اسلامی است که بیش از پنج قرن بر اکثر مناطق اسلامی حکومت داشتند. خلفای عباسی مشروعیت خویش را به عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) مستند می‌کردند، به همین دلیل نام حکومت خویش را بنی عباس نهادند. آنها می‌کوشیدند تا چهره تاریخی عباس و برخی فرزندان و نوادگان او را با برنامه سیاسی خود هماهنگ کنند. آنان نخست سعی کردند از جنبه منفی حضور عباس در برخی حوادث صدر اسلام در مخالفت با پیامبر بکاهند؛ سپس برخی فضایل را به او نسبت دهند. عباسیان چنین توجیه کردند که حضور عباس در جنگ بدر در صف مشرکان برنامه‌ای از سر ضرورت بوده و به همین سبب پس از اسارت او، پیامبر (صلی الله علیه و آله) دستور داد تا او را نکشند. یا گفتند که عباس پنهانی با پیامبر تماس داشته و اخبار مشرکان را به او می‌رسانده است. <ref>البغدادی، ج1، ص162</ref> آنان با استفاده از شعار الرضا من آل محمد خود را به عنوان اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مردم به ویژه خراسانیان معرفی کردند و توانستند با کمک سردار خویش ابومسلم خراسانی، سلسله امویان را براندازند و به حکومت برسند. <ref>مسکویه، 2000 م، ج3، ص293؛ الذهبی، 1413 هـ ـ 1993 م، ج8، ص336؛ ابن کثیر، 1408 هـ ـ 1988 م، ج11، ص268</ref> و سرانجام آخرین خلیفه عباسی (المستعصم بالله)، در سال ۶۵۶ق. توسط هلاکوخان مغول کشته شد و حکومت عباسیان در بغداد به پایان رسید. <ref>قطب الدین الیونینی، 1413 هـ ـ 1992 م، ج1، ص85؛ أبوالفداء شاهنشاه بن أیوب، ج3، ص193</ref>.  
===2. معاصر: استوار سازی بابیت بر گرده سیادت===
===2. معاصر: استوار سازی بابیت بر گرده سیادت===
ادعای بابیت برای امام عصر (علیه السلام) از زمان غیبت صغرا آغاز شده و این ادعاهای دروغین و انحرافی تا عصر حاضر ادامه داشته است. برخی از علمای بزرگ شیعه وجود این مدعیان را مؤید برای وجود آن حضرت دانسته‌اند. از آن جهت که در سایه حقیقت باطل به حیات خود ادامه می‌دهد، مدعیان برای اثبات ادعای خود از امامت کمک می‌گیرند و همیشه برای ترویج و تحریفات از آنچه برای مردم مورد توجه و اعتماد بوده، استفاه نموده‌اند.  
ادعای بابیت برای امام عصر (‌علیه‌السلام) از زمان غیبت صغرا آغاز شده و این ادعاهای دروغین و انحرافی تا عصر حاضر ادامه داشته است. برخی از علمای بزرگ شیعه وجود این مدعیان را مؤید برای وجود آن حضرت دانسته‌اند. از آن جهت که در سایه حقیقت باطل به حیات خود ادامه می‌دهد، مدعیان برای اثبات ادعای خود از امامت کمک می‌گیرند و همیشه برای ترویج و تحریفات از آنچه برای مردم مورد توجه و اعتماد بوده، استفاه نموده‌اند.  
از اینرو دولت‌های استعماری برای مقابله با نفوذ و گسترش اسلام و جلوگیری از بسط قلمرو حکومت اسلام و اجرای طرح‌های استعماری خود در خاورمیانه و آسیا به اقدامات مختلف روی آوردند.  مناطق بزرگی از جهان اسلام از جمله ایران که از مناطق مهم استراتژیک جهان به شمار می‌رود، با ذخایر و منابع زیرزمینی، آثار فرهنگی و تاریخی دیرین، و تمدن درخشان از سویی؛ و از سوی دیگر دارا بودن عقاید دینی و مذهبی ناب اسلامی موجب شده تا دشمنان، بویژه استعمارگران از جهات بسیاری بدان توجه کرده‌، و در طول تاریخ استعمار ضربه‌های سختی در ابعاد مختلف به آن زده‌اند. اختلافات قدرت، قومیت وعقاید در طول تاریخ، بسیاری از کشورهای اسلامی خصوصا ایران را آسیب‌پذیر نموده و سیطره طولانی استبداد، سبب ناهنجاری‌های اجتماعی شده و اسباب حضور بیگانگان را فراهم آورده است.  
از اینرو دولت‌های استعماری برای مقابله با نفوذ و گسترش اسلام و جلوگیری از بسط قلمرو حکومت اسلام و اجرای طرح‌های استعماری خود در خاورمیانه و آسیا به اقدامات مختلف روی آوردند.  مناطق بزرگی از جهان اسلام از جمله ایران که از مناطق مهم استراتژیک جهان به شمار می‌رود، با ذخایر و منابع زیرزمینی، آثار فرهنگی و تاریخی دیرین، و تمدن درخشان از سویی؛ و از سوی دیگر دارا بودن عقاید دینی و مذهبی ناب اسلامی موجب شده تا دشمنان، بویژه استعمارگران از جهات بسیاری بدان توجه کرده‌، و در طول تاریخ استعمار ضربه‌های سختی در ابعاد مختلف به آن زده‌اند. اختلافات قدرت، قومیت وعقاید در طول تاریخ، بسیاری از کشورهای اسلامی خصوصا ایران را آسیب‌پذیر نموده و سیطره طولانی استبداد، سبب ناهنجاری‌های اجتماعی شده و اسباب حضور بیگانگان را فراهم آورده است.  
نگاه مثبت به جایگاه مرجعیت علمی و دینی اهل بیت، و بالاتر از همه  اندیشه اعتقاد به مهدویت از مهم‌ترین عناصر پایداری و همبستگی مسلمانان بویژه ملت ایران به شمار می‌رود. دشمنان نیز این عنصر امیدبخش را شناخته‌اند و برای از میان برداشتن آن و رسیدن به اهداف مادی و اسلام برانداز خود، ترفندها و حیله‌های گوناگونی را پی‌گرفته‌اند. آنان از تمام زمینه های اختلاف ‌افکنی و فرقه ‌سازی در جهان اسلام؛ خصوصاً در ایران، حمایت پنهان و آشکار نموده‌اند تا بدین وسیله هم اصل امامت و ولایت را دچار خدشه سازند و هم مهدویت را اندیشه‌ای موهوم جلوه دهند. آنان در این راه از فرقه‌ها و افراد مدعی مهدویت حمایت کردند، از جمله زمینه‌های پیدایش بابیت را به وجود آوردند و سید علی محمد باب را در دوره قاجار علم نمودند. دولت استعماری روس از این فرد و فرقة نو تأسیس، حمایت مادی و فکری و سیاسی کرد. و دولت استعمار گر انگلیس نیز به صورت پنهانی و در استتار کامل از آن حمایت نمود؛ و سپس از ثمره آن (بهائیت) به آشکار حمایت کرد. آنان در کشورهای اسلامی دیگر نیز همواره از این گونه فرقه‌ها حمایت نموده‌اند.
نگاه مثبت به جایگاه مرجعیت علمی و دینی اهل بیت، و بالاتر از همه  اندیشه اعتقاد به مهدویت از مهم‌ترین عناصر پایداری و همبستگی مسلمانان بویژه ملت ایران به شمار می‌رود. دشمنان نیز این عنصر امیدبخش را شناخته‌اند و برای از میان برداشتن آن و رسیدن به اهداف مادی و اسلام برانداز خود، ترفندها و حیله‌های گوناگونی را پی‌گرفته‌اند. آنان از تمام زمینه های اختلاف ‌افکنی و فرقه ‌سازی در جهان اسلام؛ خصوصاً در ایران، حمایت پنهان و آشکار نموده‌اند تا بدین وسیله هم اصل امامت و ولایت را دچار خدشه سازند و هم مهدویت را اندیشه‌ای موهوم جلوه دهند. آنان در این راه از فرقه‌ها و افراد مدعی مهدویت حمایت کردند، از جمله زمینه‌های پیدایش بابیت را به وجود آوردند و سید علی محمد باب را در دوره قاجار علم نمودند. دولت استعماری روس از این فرد و فرقة نو تأسیس، حمایت مادی و فکری و سیاسی کرد. و دولت استعمار گر انگلیس نیز به صورت پنهانی و در استتار کامل از آن حمایت نمود؛ و سپس از ثمره آن (بهائیت) به آشکار حمایت کرد. آنان در کشورهای اسلامی دیگر نیز همواره از این گونه فرقه‌ها حمایت نموده‌اند.
خط ۶۷: خط ۶۷:
مفسرین از اهل سنت این مطلب را این‌گونه نقل می‌کند: «إخْتلفُوا فِی ذَوی الْقُرْبَى من هم؟ قَالَ مُجَاهِد. هم بَنو هَاشم خَاصَّة؛ وَرُوِیَ عَن ابْن عَبَّاس أَنه قَالَ: جَمِیع قُرَیْش؛ وَالْقَوْل الثَّالِث: أَن ذَوی الْقُرْبَى هم بَنو هَاشم وَبَنُو الْمطلب، وَهَذَا قَول الشَّافِعِی وَقد دلّ عَلَیْهِ الْخَبَر الْمَرْوِیّ بطرِیق جُبَیر بن مطعم». در ذوی القربی اختلاف شده است که چه کسانی اند؛ مجاهد می گوید: فقط بنی هاشم مراد است، روایتی هم می گوید: تمام قریش مراد است. شافعی هم می گوید: بنا بر روایت جبیر بن مطعم، بنی هاشم و بنی عبدالمطلب مرادند. <ref>سمعانی، 1418 هـ ـ 1997م، ج2، ص 266 ـ 267؛ قرطبی، 1384 هـ ـ 1964 م، ج8، ص12</ref>.
مفسرین از اهل سنت این مطلب را این‌گونه نقل می‌کند: «إخْتلفُوا فِی ذَوی الْقُرْبَى من هم؟ قَالَ مُجَاهِد. هم بَنو هَاشم خَاصَّة؛ وَرُوِیَ عَن ابْن عَبَّاس أَنه قَالَ: جَمِیع قُرَیْش؛ وَالْقَوْل الثَّالِث: أَن ذَوی الْقُرْبَى هم بَنو هَاشم وَبَنُو الْمطلب، وَهَذَا قَول الشَّافِعِی وَقد دلّ عَلَیْهِ الْخَبَر الْمَرْوِیّ بطرِیق جُبَیر بن مطعم». در ذوی القربی اختلاف شده است که چه کسانی اند؛ مجاهد می گوید: فقط بنی هاشم مراد است، روایتی هم می گوید: تمام قریش مراد است. شافعی هم می گوید: بنا بر روایت جبیر بن مطعم، بنی هاشم و بنی عبدالمطلب مرادند. <ref>سمعانی، 1418 هـ ـ 1997م، ج2، ص 266 ـ 267؛ قرطبی، 1384 هـ ـ 1964 م، ج8، ص12</ref>.
و البته روایاتی هستند که از آنها احترام و دوستی ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آله) قابل برداشت است:  
و البته روایاتی هستند که از آنها احترام و دوستی ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آله) قابل برداشت است:  
1. امام صادق (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند: «إِنِّی شَافِعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لأَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ ولَوْ جَاءُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الدُّنْیَا رَجُلٌ نَصَرَ ذُرِّیَّتِی ورَجُلٌ بَذَلَ مَالَه لِذُرِّیَّتِی عِنْدَ الْمَضِیقِ ورَجُلٌ أَحَبَّ ذُرِّیَّتِی بِاللِّسَانِ وبِالْقَلْبِ ورَجُلٌ یَسْعَى فِی حَوَائِجِ ذُرِّیَّتِی إِذَا طُرِدُوا أَوْ شُرِّدُوا». چهار دسته را روز قیامت شفاعت می کنم هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آن که اولاد مرا یاری کند. آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کند. کسی که با زبان و قلب، آنان را دوست بدارد و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده‌اند. <ref>کلینی، 1365ش، ج4، ص60</ref>.
1. امام صادق (‌علیه‌السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل فرمودند: «إِنِّی شَافِعٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لأَرْبَعَةِ أَصْنَافٍ ولَوْ جَاءُوا بِذُنُوبِ أَهْلِ الدُّنْیَا رَجُلٌ نَصَرَ ذُرِّیَّتِی ورَجُلٌ بَذَلَ مَالَه لِذُرِّیَّتِی عِنْدَ الْمَضِیقِ ورَجُلٌ أَحَبَّ ذُرِّیَّتِی بِاللِّسَانِ وبِالْقَلْبِ ورَجُلٌ یَسْعَى فِی حَوَائِجِ ذُرِّیَّتِی إِذَا طُرِدُوا أَوْ شُرِّدُوا». چهار دسته را روز قیامت شفاعت می کنم هر چند با گناه اهل دنیا به صحرای محشر حاضر شوند: آن که اولاد مرا یاری کند. آن که از اموالش به اولاد تنگدستم کمک کند. کسی که با زبان و قلب، آنان را دوست بدارد و آن که تلاش کند در انجام حوائج و نیازهای افرادی از ذریه ام که تبعید شده و یا رانده شده‌اند. <ref>کلینی، 1365ش، ج4، ص60</ref>.
2. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إذا کان یوم القیامة نادى منادٍ: أیها الخلائق أنصتوا فانَّ محمدا (صلّى الله علیه وآله) یکلمکم، فتنصت الخلائق فیقوم النبیّ (صلّى الله علیه وآله) فیقول: یا معشر الخلائق من کانت له عندی ید أو منة أو معروف فلیقم حتى أکافئه، فیقولون: بآبائنا وأمهاتنا وأیّ ید أو أیّ منة وأیّ معروف لنا، بل الید والمنة والمعروف لله ولرسوله على جمیع الخلائق؛ فیقول لهم: بلى من آوى أحدا من أهل بیتی، أو برّهم، أو کساهم من عرى، أو أشبع جائعهم فلیقم حتى أکافئه؛ فیقوم أناس قد فعلوا ذلک فیأتی النداء من عند الله تعالى: یا محمد یا حبیبی قد جعلت مکافأتهم إلیک فأسکنهم من الجنة حیث شئت، قال: فیسکنهم فی الوسیلة حیث لا یحجبون عن محمد وأهل بیته (علیهم السلام)». هر گاه روز قیامت شود منادى فریاد می زند که، اى گروه مردمان! خاموش باشید که همانا محمّد سخن می گوید. مردم خاموش می‌شوند؛ پیامبر حرکت مى‌کند و می‌فرماید: اى گروه مردمان! هر کس براى او در پیش من دستى و منّتى و نیکى هست باید حرکت کند تا جبران کنم. می‌گویند چه دست و چه منّت و چه نیکى است براى ما بلکه تمام این ها براى خدا و رسولش بر تمام مردمان است. می‌فرماید: هر کس یکى از فرزندان مرا پناه داده، نیکى به او کرده، او را از برهنگى پوشیده، او را گرسنه بوده، سیر کرده باید حرکت کند تا جبران کنم. پس بلند می‌شوند مردمى که این کردار را انجام داده‏اند. پس ندا از پیشگاه خداى جلّ و علا می‌رسد که، اى محمّد! حبیب من! پاداش آنان را به تو واگذار کردم در هر کجاى بهشت که می خواهى آنان را جاى ده. پس آنان را در وسیله جا می‌دهد مکانى که محمّد و آل محمّد را مى‏بینند. <ref>شیخ حر عاملی، 1414 هـ ، ج 16، ص: 333</ref>.
2. امام صادق (‌علیه‌السلام) فرمود: «إذا کان یوم القیامة نادى منادٍ: أیها الخلائق أنصتوا فانَّ محمدا (صلّى الله علیه وآله) یکلمکم، فتنصت الخلائق فیقوم النبیّ (صلّى الله علیه وآله) فیقول: یا معشر الخلائق من کانت له عندی ید أو منة أو معروف فلیقم حتى أکافئه، فیقولون: بآبائنا وأمهاتنا وأیّ ید أو أیّ منة وأیّ معروف لنا، بل الید والمنة والمعروف لله ولرسوله على جمیع الخلائق؛ فیقول لهم: بلى من آوى أحدا من أهل بیتی، أو برّهم، أو کساهم من عرى، أو أشبع جائعهم فلیقم حتى أکافئه؛ فیقوم أناس قد فعلوا ذلک فیأتی النداء من عند الله تعالى: یا محمد یا حبیبی قد جعلت مکافأتهم إلیک فأسکنهم من الجنة حیث شئت، قال: فیسکنهم فی الوسیلة حیث لا یحجبون عن محمد وأهل بیته (علیهم السلام)». هر گاه روز قیامت شود منادى فریاد می زند که، اى گروه مردمان! خاموش باشید که همانا محمّد سخن می گوید. مردم خاموش می‌شوند؛ پیامبر حرکت مى‌کند و می‌فرماید: اى گروه مردمان! هر کس براى او در پیش من دستى و منّتى و نیکى هست باید حرکت کند تا جبران کنم. می‌گویند چه دست و چه منّت و چه نیکى است براى ما بلکه تمام این ها براى خدا و رسولش بر تمام مردمان است. می‌فرماید: هر کس یکى از فرزندان مرا پناه داده، نیکى به او کرده، او را از برهنگى پوشیده، او را گرسنه بوده، سیر کرده باید حرکت کند تا جبران کنم. پس بلند می‌شوند مردمى که این کردار را انجام داده‏اند. پس ندا از پیشگاه خداى جلّ و علا می‌رسد که، اى محمّد! حبیب من! پاداش آنان را به تو واگذار کردم در هر کجاى بهشت که می خواهى آنان را جاى ده. پس آنان را در وسیله جا می‌دهد مکانى که محمّد و آل محمّد را مى‏بینند. <ref>شیخ حر عاملی، 1414 هـ ، ج 16، ص: 333</ref>.
3. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «لا یُؤمن عبدٌ حتی أََکون أحبَّ الیه من نفسه، و یکون عترتی أَحبَّ إلیه من عترته، و یکون أهلی أَحبّ إلیه من أَهله و یَکون ذاتی أحب الیه مِن ذاته». ایمان هیچ عبدی کامل نمی‌شود مگر آنکه من پیش او از خودش عزیزتر باشم، و خاندانم پیش او از خاندنش عزیزتر باشند، و ذریه ام پیش او از ذریه اش عزیزتر باشند، و جانم از جانش عزیزتر باشد. <ref>علامه مجلسی، 1403 – 1983م، ج 17، ص: 13</ref>.
3. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «لا یُؤمن عبدٌ حتی أََکون أحبَّ الیه من نفسه، و یکون عترتی أَحبَّ إلیه من عترته، و یکون أهلی أَحبّ إلیه من أَهله و یَکون ذاتی أحب الیه مِن ذاته». ایمان هیچ عبدی کامل نمی‌شود مگر آنکه من پیش او از خودش عزیزتر باشم، و خاندانم پیش او از خاندنش عزیزتر باشند، و ذریه ام پیش او از ذریه اش عزیزتر باشند، و جانم از جانش عزیزتر باشد. <ref>علامه مجلسی، 1403 – 1983م، ج 17، ص: 13</ref>.
==(ب) وجوب تعظیم و توقیر  پیامبر==
==(ب) وجوب تعظیم و توقیر  پیامبر==
خط ۸۷: خط ۸۷:
==(ج) حرمت ایذاء پیامبر==
==(ج) حرمت ایذاء پیامبر==
===1. حرمت إیذاء شخص پیامبر===
===1. حرمت إیذاء شخص پیامبر===
«وَمَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ». و شما حقّ ندارید که رسول خدا را آزار دهید. (احزاب: 53) هر چند این آیه در واقعه ای خاص نازل شده است ولی بدون شک هرگونه اذیت رساندن به آن حضرت را منع می‌کند. سماعة از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند که فرمود: «مالکم تسیئون رسول الله (صلى الله علیه وآله) فقال له رجل: جعلت فداک وکیف یسیئون؟ فقال: أما تعلمون أنَّ أعمالکم تعرض علیه، فإذا رأى فیها معصیة ساء». چرا پیامبر را اذیت می کنید؟ مردی پرسید: چگونه؟ فرمودند: با اعمالتان که بر وی عرضه می‌شود و در آن معصیت است. (ابن فروخ <ref>الصفار، 1404 ق ـ 1362 ش، 465</ref>.
«وَمَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ». و شما حقّ ندارید که رسول خدا را آزار دهید. (احزاب: 53) هر چند این آیه در واقعه ای خاص نازل شده است ولی بدون شک هرگونه اذیت رساندن به آن حضرت را منع می‌کند. سماعة از امام صادق (‌علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمود: «مالکم تسیئون رسول الله (صلى الله علیه وآله) فقال له رجل: جعلت فداک وکیف یسیئون؟ فقال: أما تعلمون أنَّ أعمالکم تعرض علیه، فإذا رأى فیها معصیة ساء». چرا پیامبر را اذیت می کنید؟ مردی پرسید: چگونه؟ فرمودند: با اعمالتان که بر وی عرضه می‌شود و در آن معصیت است. (ابن فروخ <ref>الصفار، 1404 ق ـ 1362 ش، 465</ref>.
===2. حرمت ایذاء ذریه پیامبر===
===2. حرمت ایذاء ذریه پیامبر===
چنانکه گذشت اذیت پیامبر (صلى الله علیه و آله) منحصر در شان نزول آیه نیست، و از جمله مصادیق اذیت آن حضرت که در روایات آمده است اذیت کردن اهل بیت و ذریه اوست؛ ابن عباس از آن حضرت نقل می‌کند که در پاسخ کسی که پدر عمویش عباس را دشنام می داد، فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ أَیُّ أَهْلِ الْأَرْضِ أَکْرَمُ عَلَى اللَّهِ؟» قَالُوا: أَنْتَ، قَالَ: «فَإِنَّ الْعَبَّاسَ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ، فَلَا تَسُبُّوا أَمْوَاتَنَا، فَتُؤْذُوا أَحْیَاءَنَا» فَجَاءَ الْقَوْمُ فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِکَ». ای مردم از اهل زمین چه کسی در پیشگاه خداوند با کرامت تر است؟ گفتند: شما. سپس فرمود: عباس هم از من است و من از وی، پس مردگان ما را دشنام ندهید که موجب اذیت زندها می‌شود. همگی گفتند: به خدا پناه می بریم از غضب پیامبرش.<ref>احمد بن حنبل، 1403هـ – 1983م، ج2، ص925؛ ترمذی، 1998 م، ج6، ص111؛ نسائی، 1421 هـ ـ 2001 م، ج6، ص345 و ج7، ص319؛ طبرانی، 1415 هـ ـ 1994 م، ج12، ص36</ref>.
چنانکه گذشت اذیت پیامبر (صلى الله علیه و آله) منحصر در شان نزول آیه نیست، و از جمله مصادیق اذیت آن حضرت که در روایات آمده است اذیت کردن اهل بیت و ذریه اوست؛ ابن عباس از آن حضرت نقل می‌کند که در پاسخ کسی که پدر عمویش عباس را دشنام می داد، فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ أَیُّ أَهْلِ الْأَرْضِ أَکْرَمُ عَلَى اللَّهِ؟» قَالُوا: أَنْتَ، قَالَ: «فَإِنَّ الْعَبَّاسَ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ، فَلَا تَسُبُّوا أَمْوَاتَنَا، فَتُؤْذُوا أَحْیَاءَنَا» فَجَاءَ الْقَوْمُ فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِکَ». ای مردم از اهل زمین چه کسی در پیشگاه خداوند با کرامت تر است؟ گفتند: شما. سپس فرمود: عباس هم از من است و من از وی، پس مردگان ما را دشنام ندهید که موجب اذیت زندها می‌شود. همگی گفتند: به خدا پناه می بریم از غضب پیامبرش.<ref>احمد بن حنبل، 1403هـ – 1983م، ج2، ص925؛ ترمذی، 1998 م، ج6، ص111؛ نسائی، 1421 هـ ـ 2001 م، ج6، ص345 و ج7، ص319؛ طبرانی، 1415 هـ ـ 1994 م، ج12، ص36</ref>.
خط ۹۳: خط ۹۳:
در جوامع روایی شیعه نیز آمده است: «من آذى مؤمنا فقد آذانی ومن آذانی فقد آذى الله ومن آذى الله فهو ملعون فی التوراة والإنجیل والزبور والفرقان»؛ وفی خبر آخر: «فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین». هر کس مومنی را بیازارد گویی مرا آزرده است؛ و هر کس مرا بیازارد گویی خدا را آزرده است. و هر کس خدا را بیازارد در تورات و انجیل و زبور و فرقان ملعون است. در روایت دیگر آمده: لعنت خدا و ملائکه و همگی مردم بر او. <ref>بروجردی، 1410 هـ ـ 1368 ش، ج16، ص305</ref>.
در جوامع روایی شیعه نیز آمده است: «من آذى مؤمنا فقد آذانی ومن آذانی فقد آذى الله ومن آذى الله فهو ملعون فی التوراة والإنجیل والزبور والفرقان»؛ وفی خبر آخر: «فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین». هر کس مومنی را بیازارد گویی مرا آزرده است؛ و هر کس مرا بیازارد گویی خدا را آزرده است. و هر کس خدا را بیازارد در تورات و انجیل و زبور و فرقان ملعون است. در روایت دیگر آمده: لعنت خدا و ملائکه و همگی مردم بر او. <ref>بروجردی، 1410 هـ ـ 1368 ش، ج16، ص305</ref>.
=نتیجه گیری=
=نتیجه گیری=
در اثر انشعاباتی که بین مسلمانان بعد از عصر رسالت به وقوع پیوست پیامدهای شومی را در جوامع اسلامی در پی داشت که تاکنون نیز ادامه دارد. در مقابل امیر المومنین (علیه السلام) ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آله) را محوری ترین عامل نگه دارنده مسلمانان در مسیر هدایت شمرده، و آنان را اساس دین، و ستون‏هاى استوار یقین معرفی مى کند که شتاب کننده باید به آنان بازگردد، و عقب مانده باید به آنان بپیوندد.  
در اثر انشعاباتی که بین مسلمانان بعد از عصر رسالت به وقوع پیوست پیامدهای شومی را در جوامع اسلامی در پی داشت که تاکنون نیز ادامه دارد. در مقابل امیر المومنین (‌علیه‌السلام) ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آله) را محوری ترین عامل نگه دارنده مسلمانان در مسیر هدایت شمرده، و آنان را اساس دین، و ستون‏هاى استوار یقین معرفی مى کند که شتاب کننده باید به آنان بازگردد، و عقب مانده باید به آنان بپیوندد.  
به همین جهت بنی عباس با استفاده از شعار (الرضا من آل محمد) خود را به عنوان اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مردم معرفی کردند و توانستند با براندازی امویان به حکومت برسند. جنبش بابیت نیز در نقطه عطف خود بر گرده سیادت شروع شد.
به همین جهت بنی عباس با استفاده از شعار (الرضا من آل محمد) خود را به عنوان اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) به مردم معرفی کردند و توانستند با براندازی امویان به حکومت برسند. جنبش بابیت نیز در نقطه عطف خود بر گرده سیادت شروع شد.
با مطالعه در آثار متصوفه که امروز بخش عمده ای از جهان اسلام را به خود اختصاص داده است، عشق و احترام به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) موج می زند، و حتی برخی از بنیان گذاران این عقیده از سادات می‌باشند.
با مطالعه در آثار متصوفه که امروز بخش عمده ای از جهان اسلام را به خود اختصاص داده است، عشق و احترام به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) موج می زند، و حتی برخی از بنیان گذاران این عقیده از سادات می‌باشند.
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
17. الحدیدی، مصطفی محمد، ماجرای باب و بهاء، انتشارات: روزنه، چاپ: سوم، سال نشر: 1380هـ .<br>
17. الحدیدی، مصطفی محمد، ماجرای باب و بهاء، انتشارات: روزنه، چاپ: سوم، سال نشر: 1380هـ .<br>
18. الحدیدی، مصطفی محمد، القول الحق فی البابیة والبهائیة والقادیانیة والمهدیة، الناشر: الدار المصریة اللبنانیة، القاهرة، عام النشر: 2009م.<br>
18. الحدیدی، مصطفی محمد، القول الحق فی البابیة والبهائیة والقادیانیة والمهدیة، الناشر: الدار المصریة اللبنانیة، القاهرة، عام النشر: 2009م.<br>
19. الحر العاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة (آل البیت)، چاپ: الثانیة، چاپخانه: مهر – قم، ناشر: مؤسسة آل البیت (علیه السلام) لإحیاء التراث، سال چاپ: 1414 هـ .<br>
19. الحر العاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة (آل البیت)، چاپ: الثانیة، چاپخانه: مهر – قم، ناشر: مؤسسة آل البیت (‌علیه‌السلام) لإحیاء التراث، سال چاپ: 1414 هـ .<br>
20. الحسینی القزوینی، السید عباس، زبدة المقال فی خمس الرسول والآل، چاپخانه: العلمیة، قم، 1380 هـ . <br>
20. الحسینی القزوینی، السید عباس، زبدة المقال فی خمس الرسول والآل، چاپخانه: العلمیة، قم، 1380 هـ . <br>
21. الذهبی، شمس الدین أبو عبدالله محمد بن أحمد، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، الناشر: دار الکتاب العربی، بیروت، الطبعة: الثانیة، 1413 هـ ـ 1993 م.<br>
21. الذهبی، شمس الدین أبو عبدالله محمد بن أحمد، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، الناشر: دار الکتاب العربی، بیروت، الطبعة: الثانیة، 1413 هـ ـ 1993 م.<br>
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
32. الطوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ: الأولى، ناشر: مکتب الإعلام الإسلامی، سال چاپ: 1409هـ . <br>
32. الطوسی، محمد بن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ: الأولى، ناشر: مکتب الإعلام الإسلامی، سال چاپ: 1409هـ . <br>
33. العسکری، السید مرتضى، معالم المدرستین، سال چاپ: 1410 هـ ـ 1990 م، ناشر: مؤسسة النعمان، بیروت. <br>
33. العسکری، السید مرتضى، معالم المدرستین، سال چاپ: 1410 هـ ـ 1990 م، ناشر: مؤسسة النعمان، بیروت. <br>
34. العسیرین، أحمد معمور، موجز التاریخ الإسلامی منذ عهد آدم علیه السلام (تاریخ ما قبل الإسلام) إلى عصرنا الحاضر، الناشر: غیر معروف مکتبة الملک فهد الوطنیة، الریاض، الطبعة: الأولى، 1417 هـ ـ 1996 م. <br>  
34. العسیرین، أحمد معمور، موجز التاریخ الإسلامی منذ عهد آدم ‌علیه‌السلام (تاریخ ما قبل الإسلام) إلى عصرنا الحاضر، الناشر: غیر معروف مکتبة الملک فهد الوطنیة، الریاض، الطبعة: الأولى، 1417 هـ ـ 1996 م. <br>  
35. القاضی النعمان المغربی، نعمان بن محمد، شرح الأخبار، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة. <br>
35. القاضی النعمان المغربی، نعمان بن محمد، شرح الأخبار، ناشر: مؤسسة النشر الإسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة. <br>
36. القرشی البصری الدمشقی، أبوالفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر، البدایة والنهایة، الناشر: دار إحیاء التراث العربی، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1408، هـ ـ 1988 م.<br>
36. القرشی البصری الدمشقی، أبوالفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر، البدایة والنهایة، الناشر: دار إحیاء التراث العربی، الطبعة: الأولى، عام النشر: 1408، هـ ـ 1988 م.<br>
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۶۱

ویرایش