پرش به محتوا

سیمای علی بن‌ابی‌طالب در قرآن کریم از دیدگاه اهل‌سنت (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می‏کرد' به 'می‌‏کرد'
جز (جایگزینی متن - 'می‏داند' به 'می‏‌داند')
جز (جایگزینی متن - 'می‏کرد' به 'می‌‏کرد')
خط ۷: خط ۷:
==علی علیه‌السلام  هادی متقین==
==علی علیه‌السلام  هادی متقین==
<big>هُدی لِلْمُتَّقِینَ</big>‏<ref>(بقره،2‏)</ref>: این است کتابی که مایه هدایت تقواپیشگان است.
<big>هُدی لِلْمُتَّقِینَ</big>‏<ref>(بقره،2‏)</ref>: این است کتابی که مایه هدایت تقواپیشگان است.
حدیث: عن عبدالله بن عباس فی قول اللّه عزّوجلّ: ذلِک الْکتابُ لا رَیبَ فِیهِ‏ یعنی لا شک فیه أنّه من عند اللّه نزل «هدی» یعنی بیانا و نورا «للمتقین» علی بن ابی‌طالب علیه‌السّلام الذی لم یشرک باللّه طرفة عین، اتقی الشرک و عبادة الاوثان و اخلص للّه العبادة، یبعث الی الجنّة بغیر حساب هو و شیعته‏: در مورد قول خداوند که فرموده: ذلِک الْکتابُ لا رَیبَ فِیهِ، ابن عباس گفته است یعنی شکی نیست که این کتاب از جانب خداوند نازل شده است و هدایت به معنای بیان و نور است و مراد از «متّقین» امیرالمؤمنین علی ابن ابی‌طالب علیه‌السّلام می‏باشد (که مصداق اتم و اکمل پارسایان می‏باشد) امامی که چشم به هم زدنی شرک نیاورد او بود که از بت‌ها بیزاری می‏جست و خدا را خالصانه عبادت می‏کرد. او و شیعیانش بدون حساب اهل بهشت خواهند بود. <ref>شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 67.</ref>
حدیث: عن عبدالله بن عباس فی قول اللّه عزّوجلّ: ذلِک الْکتابُ لا رَیبَ فِیهِ‏ یعنی لا شک فیه أنّه من عند اللّه نزل «هدی» یعنی بیانا و نورا «للمتقین» علی بن ابی‌طالب علیه‌السّلام الذی لم یشرک باللّه طرفة عین، اتقی الشرک و عبادة الاوثان و اخلص للّه العبادة، یبعث الی الجنّة بغیر حساب هو و شیعته‏: در مورد قول خداوند که فرموده: ذلِک الْکتابُ لا رَیبَ فِیهِ، ابن عباس گفته است یعنی شکی نیست که این کتاب از جانب خداوند نازل شده است و هدایت به معنای بیان و نور است و مراد از «متّقین» امیرالمؤمنین علی ابن ابی‌طالب علیه‌السّلام می‏باشد (که مصداق اتم و اکمل پارسایان می‏باشد) امامی که چشم به هم زدنی شرک نیاورد او بود که از بت‌ها بیزاری می‏جست و خدا را خالصانه عبادت می‌‏کرد. او و شیعیانش بدون حساب اهل بهشت خواهند بود. <ref>شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 67.</ref>
==علی علیه‌السلام  و حزبش رستگارانند==
==علی علیه‌السلام  و حزبش رستگارانند==
<big>هُمُ الْمُفْلِحُونَ</big>‏<ref>(بقره‏،5)</ref> ترجمه: ایشان همان رستگارانند
<big>هُمُ الْمُفْلِحُونَ</big>‏<ref>(بقره‏،5)</ref> ترجمه: ایشان همان رستگارانند
خط ۱۶۸: خط ۱۶۸:
<big>إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ‏ <ref>55 مائده.</ref> ترجمه: ولی شما تنها پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده‏اند: همان کسانی که نماز برپا می‏دارند و در حال رکوع زکات می‏دهند.<br>
<big>إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکعُونَ‏ <ref>55 مائده.</ref> ترجمه: ولی شما تنها پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده‏اند: همان کسانی که نماز برپا می‏دارند و در حال رکوع زکات می‏دهند.<br>
حدیث: عن قیس بن الربیع عن الاعمش عن عبایة بن ربعی قال: بینما عبدالله بن عباس جالس علی شفیر زمزم یقول: قال رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم اذا قبل رجل ...<br>
حدیث: عن قیس بن الربیع عن الاعمش عن عبایة بن ربعی قال: بینما عبدالله بن عباس جالس علی شفیر زمزم یقول: قال رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم اذا قبل رجل ...<br>
ترجمه: قیس بن ربیع از اعمش و او از عبایه بن ربعی و او از عبدالله ابن عباس نقل شده است که روزی در کنار چاه زمزم نشسته بود و برای مردم از قول پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم حدیث نقل می‏کرد ناگهان مردی که عمامه‏ای بر سر داشت و صورت‏ خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه‏ای که ابن عباس از پیامبر اسلام صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم حدیث نقل می‏کرد او نیز با جمله قال رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم حدیث دیگری از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نقل می‏کرد. ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفی کند او صورت خود را گشود و صدا زد ای مردم! هرکس مرا نمی‏شناسد بداند من ابوذر غفاری هستم با این گوش‏های خودم از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم شنیدم و اگر دروغ می‏گویم هر دو گوشم کر باد و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ می‏گویم هر دو چشمم کور باد که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: «علی قائد البررة» «علی علیه‌السّلام پیشوای نیکان است». «و قاتل الکفره» «و کشنده کافران». «منصور من نصره مخدول من خذله»، «هرکس او را یاری کند خدا یاریش خواهد کرد و هرکس دست از یاریش بردارد خدا دست از یاری او بر خواهد داشت» سپس ابو ذر اضافه کرد: ای مردم! روزی از روزها با رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم در مسجد نماز می‏خواندم سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد ولی کسی چیزی به او نداد او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی جواب مساعد به من نداد در همین حال علی علیه‌السّلام که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست اشاره کرد سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد هنگامی‌که از نماز فارغ شد سر به‏سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت خداوندا برادرم موسی از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و بوسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا من پیامبر و برگزیده تو هستم سینه مرا گشاد کن و کارها را بر من آسان ساز از خاندانم علی علیه‌السّلام را وزیر من گردان تا به‌وسیله او پشتم قوی و محکم گردد. ابو ذر می‏گوید هنوز دعای پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم گفت بخوان، پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود چه بخوانم گفت بخوان‏ ... إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ... . ش<ref>واهد التنزیل ج 1/ 178؛ المناقب خوارزمى ص 186؛ انساب الاشراف بلاذرى 2/ 150؛ جامع البیان ابن جریر طبرى 6/ 165؛ غایة المرام تعداد 24 حدیث در این‏باره از طریق اهل تسنن و 19 حدیث از طریق شیعه نقل کرده است؛ ذخائر العقبى از محب الدین طبرى ص 88؛ فتح القدیر از علامه قاضى شوکانى 2/ 50؛ لباب النقول از سیوطى ص 90؛ الکافى الشافى از ابن حجر عسقلانى ص 56؛ مفاتیح الغیب رازى 3/ 431؛ اسباب النزول واحدى ص 148؛ تفسیر محى الدین عربى 1/ 334؛ تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر 2/ 71؛ تفسیر القرطبى الجامع الاحکام القرآن 9/ 336؛ تفسیر الدر المنثور سیوطى 2/ 295؛ کنز العمال متقى الهندى الحنفى 6/ 405؛ کفایة الطالب علامه الکنجى الشافعى ص 250؛ ینابیع المودة قندوزى الحنفى ص 202؛ جامع الاصول ابن اثیر 9/ 478؛ تفسیر رازى الکبیر 2/ 618؛ الکشاف زمخشرى 1/ 154؛ تفسیر غرائب القرآن نیشابورى 2/ 82؛ نور الابصار شبلنجى ص 96؛ شواهد التنزیل حاکم الحسکانى 1/ 181؛ فرائد السمطین جوینى 1/ 9 و 8 و 187؛ اسدالغابه ابن اثیر 2/ 28؛ المناقب محمد بن یوسف شافعى ص 28؛ تذکرة الحفاظ امام ذهبى 1/ 10؛ تهذیب التهذیب ابن حجر 3/ 327؛ میزان الاعتدال علامه ذهبى شافعى 2/ 107؛ خصائص  امیرالمؤمنین احمد بن شعیب نسائى ص 89؛ مجمع البیان طبرسی ج 3 و 4/ 324.</ref>
ترجمه: قیس بن ربیع از اعمش و او از عبایه بن ربعی و او از عبدالله ابن عباس نقل شده است که روزی در کنار چاه زمزم نشسته بود و برای مردم از قول پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم حدیث نقل می‌‏کرد ناگهان مردی که عمامه‏ای بر سر داشت و صورت‏ خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه‏ای که ابن عباس از پیامبر اسلام صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم حدیث نقل می‌‏کرد او نیز با جمله قال رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم حدیث دیگری از پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نقل می‌‏کرد. ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفی کند او صورت خود را گشود و صدا زد ای مردم! هرکس مرا نمی‏شناسد بداند من ابوذر غفاری هستم با این گوش‏های خودم از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم شنیدم و اگر دروغ می‏گویم هر دو گوشم کر باد و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ می‏گویم هر دو چشمم کور باد که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: «علی قائد البررة» «علی علیه‌السّلام پیشوای نیکان است». «و قاتل الکفره» «و کشنده کافران». «منصور من نصره مخدول من خذله»، «هرکس او را یاری کند خدا یاریش خواهد کرد و هرکس دست از یاریش بردارد خدا دست از یاری او بر خواهد داشت» سپس ابو ذر اضافه کرد: ای مردم! روزی از روزها با رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم در مسجد نماز می‏خواندم سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد ولی کسی چیزی به او نداد او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی جواب مساعد به من نداد در همین حال علی علیه‌السّلام که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست اشاره کرد سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد. پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد هنگامی‌که از نماز فارغ شد سر به‏سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت خداوندا برادرم موسی از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشایی تا مردم گفتارش را درک کنند و نیز موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و بوسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا من پیامبر و برگزیده تو هستم سینه مرا گشاد کن و کارها را بر من آسان ساز از خاندانم علی علیه‌السّلام را وزیر من گردان تا به‌وسیله او پشتم قوی و محکم گردد. ابو ذر می‏گوید هنوز دعای پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم گفت بخوان، پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود چه بخوانم گفت بخوان‏ ... إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ... . ش<ref>واهد التنزیل ج 1/ 178؛ المناقب خوارزمى ص 186؛ انساب الاشراف بلاذرى 2/ 150؛ جامع البیان ابن جریر طبرى 6/ 165؛ غایة المرام تعداد 24 حدیث در این‏باره از طریق اهل تسنن و 19 حدیث از طریق شیعه نقل کرده است؛ ذخائر العقبى از محب الدین طبرى ص 88؛ فتح القدیر از علامه قاضى شوکانى 2/ 50؛ لباب النقول از سیوطى ص 90؛ الکافى الشافى از ابن حجر عسقلانى ص 56؛ مفاتیح الغیب رازى 3/ 431؛ اسباب النزول واحدى ص 148؛ تفسیر محى الدین عربى 1/ 334؛ تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر 2/ 71؛ تفسیر القرطبى الجامع الاحکام القرآن 9/ 336؛ تفسیر الدر المنثور سیوطى 2/ 295؛ کنز العمال متقى الهندى الحنفى 6/ 405؛ کفایة الطالب علامه الکنجى الشافعى ص 250؛ ینابیع المودة قندوزى الحنفى ص 202؛ جامع الاصول ابن اثیر 9/ 478؛ تفسیر رازى الکبیر 2/ 618؛ الکشاف زمخشرى 1/ 154؛ تفسیر غرائب القرآن نیشابورى 2/ 82؛ نور الابصار شبلنجى ص 96؛ شواهد التنزیل حاکم الحسکانى 1/ 181؛ فرائد السمطین جوینى 1/ 9 و 8 و 187؛ اسدالغابه ابن اثیر 2/ 28؛ المناقب محمد بن یوسف شافعى ص 28؛ تذکرة الحفاظ امام ذهبى 1/ 10؛ تهذیب التهذیب ابن حجر 3/ 327؛ میزان الاعتدال علامه ذهبى شافعى 2/ 107؛ خصائص  امیرالمؤمنین احمد بن شعیب نسائى ص 89؛ مجمع البیان طبرسی ج 3 و 4/ 324.</ref>
==علی علیه‌السّلام ولی امت پیامبر==  
==علی علیه‌السّلام ولی امت پیامبر==  
<big>یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ</big>‏ <ref>67 مائده.</ref>ترجمه: ای پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان اگر چنین نکنی امر رسالت او را ادا نکرده‏ای.<br>
<big>یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ</big>‏ <ref>67 مائده.</ref>ترجمه: ای پیامبر، آنچه را از پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم برسان اگر چنین نکنی امر رسالت او را ادا نکرده‏ای.<br>
خط ۲۵۳: خط ۲۵۳:
قال انس فقال لهما: اجعل لی معکما فخرا؟ قالا له: نعم. قال: فانا اشرف منکما، انا اول من آمن بالوعید من هذه الامة و هاجر و جاهد. فانطلقوا ثلاثتهم الی رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فجثوا بین یدیه فاخبر کل واحد منهم بفخره فما اجابهم بشی‏ء. فنزل الوحی بعد ایام فارسل الی ثلاثتهم فأتوا فقرأ علیهم النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ .... <br>
قال انس فقال لهما: اجعل لی معکما فخرا؟ قالا له: نعم. قال: فانا اشرف منکما، انا اول من آمن بالوعید من هذه الامة و هاجر و جاهد. فانطلقوا ثلاثتهم الی رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فجثوا بین یدیه فاخبر کل واحد منهم بفخره فما اجابهم بشی‏ء. فنزل الوحی بعد ایام فارسل الی ثلاثتهم فأتوا فقرأ علیهم النبی صلّی اللّه علیه و آله و سلّم: أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ .... <br>


ترجمه: ابوعبدالله محمد بن یوسف بن محمد قرشی کنجی شافعی از قاضی ابی نصر محمد بن هبة اللّه با سندش از انس بن مالک روایت می‏کند که عباس بن عبدالمطلب و شیبه صاحب البیت در کنار هم نشسته و به همدیگر افتخار می‏کردند عباس می‏گفت: من از تو شریف‏ترم، چون عم رسول خدا و وصی پدرش و سقایة الحاج هستم. حاجیان را من آب می‏دهم و شیبه می‏گفت: من از تو شریف‏ترم، زیرا من امین خدا در خانه او هستم و خزینه‏دار او. عمارة مسجدالحرام از من است در حین مشاجره علی علیه‌السّلام وارد شد و عباس به او گفت: آیا حکم ما می‏شوی؟ فرمود: آری. عباس گفت شیبه بر من افتخار می‏کند که از من اشرف است. علی فرمود: تو چه می‏گویی ای عمو؟ عباس گفت: من اشرفم، زیرا عموی پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و وصی پدرش و ساقی حجاج هستم. علی فرمود: ای شیبه تو چه می‏گویی؟ گفت من اشرفم، زیرا من امین خدا در خانه او هستم. انس بن مالک می‏گوید علی گفت آیا افتخار کنم بر شما (به چیزی که انجام نداده‏اید) گفتند: آری. فرمود: من از هر دو شما شریف‏ترم، زیرا اول کسی هستم که ایمان آورده‏ام، مهاجرت کرده و جهاد نمودم. هر سه نفر نزد رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم رفته و هر کدام از ایشان به فخر خویش خبر داد، ولی جوابی از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نشنیدند تا اینکه امین وحی نازل شده و این آیه را آورد: أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ ... <ref>کفایة الطالب کنجى ص 237؛ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 250 و نیز  کفایة الطالب ص 237 و 238؛ نزهة المجالس ج 2/ 169؛ نور الابصار ص 77؛ هامش تفسیر الجلالین ج 1/ 16؛ تفسیر القرطبى ج 8/ 91؛ تفسیر المنار ج 10/ 216؛ جامع البیان فى تفسیر القرآن ج 10/ 68؛ مفاتیح الغیب ج 4/ 422؛ اسباب النزول ص 182؛ الدر المنثور ج 3/ 218؛ الفصول المهمه ص 123؛ جامع الاصول ج 9/ 477؛ تفسیر القرآن العظیم ج 2/ 241؛ مناقب ابن مغازلى ص 321؛ ثمار القلوب ص 542؛ نظم درر السمطین ص 88؛ فتح القدیر ج 2/ 202.</ref>
ترجمه: ابوعبدالله محمد بن یوسف بن محمد قرشی کنجی شافعی از قاضی ابی نصر محمد بن هبة اللّه با سندش از انس بن مالک روایت می‏کند که عباس بن عبدالمطلب و شیبه صاحب البیت در کنار هم نشسته و به همدیگر افتخار می‌‏کردند عباس می‏گفت: من از تو شریف‏ترم، چون عم رسول خدا و وصی پدرش و سقایة الحاج هستم. حاجیان را من آب می‏دهم و شیبه می‏گفت: من از تو شریف‏ترم، زیرا من امین خدا در خانه او هستم و خزینه‏دار او. عمارة مسجدالحرام از من است در حین مشاجره علی علیه‌السّلام وارد شد و عباس به او گفت: آیا حکم ما می‏شوی؟ فرمود: آری. عباس گفت شیبه بر من افتخار می‏کند که از من اشرف است. علی فرمود: تو چه می‏گویی ای عمو؟ عباس گفت: من اشرفم، زیرا عموی پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و وصی پدرش و ساقی حجاج هستم. علی فرمود: ای شیبه تو چه می‏گویی؟ گفت من اشرفم، زیرا من امین خدا در خانه او هستم. انس بن مالک می‏گوید علی گفت آیا افتخار کنم بر شما (به چیزی که انجام نداده‏اید) گفتند: آری. فرمود: من از هر دو شما شریف‏ترم، زیرا اول کسی هستم که ایمان آورده‏ام، مهاجرت کرده و جهاد نمودم. هر سه نفر نزد رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم رفته و هر کدام از ایشان به فخر خویش خبر داد، ولی جوابی از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نشنیدند تا اینکه امین وحی نازل شده و این آیه را آورد: أَ جَعَلْتُمْ سِقایةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ ... <ref>کفایة الطالب کنجى ص 237؛ شواهد التنزیل حسکانى ج 1/ 250 و نیز  کفایة الطالب ص 237 و 238؛ نزهة المجالس ج 2/ 169؛ نور الابصار ص 77؛ هامش تفسیر الجلالین ج 1/ 16؛ تفسیر القرطبى ج 8/ 91؛ تفسیر المنار ج 10/ 216؛ جامع البیان فى تفسیر القرآن ج 10/ 68؛ مفاتیح الغیب ج 4/ 422؛ اسباب النزول ص 182؛ الدر المنثور ج 3/ 218؛ الفصول المهمه ص 123؛ جامع الاصول ج 9/ 477؛ تفسیر القرآن العظیم ج 2/ 241؛ مناقب ابن مغازلى ص 321؛ ثمار القلوب ص 542؛ نظم درر السمطین ص 88؛ فتح القدیر ج 2/ 202.</ref>
==علی علیه‌السّلام السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ==
==علی علیه‌السّلام السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ==
<big>وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ‏</big> <ref>100 توبه.</ref> ترجمه: و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند خدا از ایشان خشنود و آنان نیز از او خشنودند و برای آنان باغهایی آماده کرده که از زیر درختان آن نهرها روان است. همیشه در آن جاودانند این است همان کامیابی بزرگ.<br>
<big>وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْأَنْصارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسانٍ رَضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ وَ أَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی تَحْتَهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً ذلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ‏</big> <ref>100 توبه.</ref> ترجمه: و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند خدا از ایشان خشنود و آنان نیز از او خشنودند و برای آنان باغهایی آماده کرده که از زیر درختان آن نهرها روان است. همیشه در آن جاودانند این است همان کامیابی بزرگ.<br>
خط ۳۴۰: خط ۳۴۰:
حدیث: عن ابی هریره قال: قال لی جابر بن عبدالله: دخلنا مع النبی مکة و فی البیت و حوله ثلاث مائه و ستون صنما یعبد من دون اللّه، فامر بها رسول‌الله فالقیت کلها لوجهها، و کان علی البیت صنم طویل یقال له: هبل، فنظر رسول‌الله الی امیرالمؤمنین و قال له: یا علی ترکب علی او ارکب علیک لا لقی هبل عن ظهر الکعبة. قلت: یا رسول‌الله بل ترکبنی. فلما جلس علی ظهری لم استطع حمله لثقل الرسالة، فقلت: یا رسول‌الله ارکبک، فضحک و نزل فطأطأ لی ظهره و استویت علیه، فو الذی فلق الجنة و برأ النسمة لواردت ان امس السماء لمسستها بیدی‏ فالقیت هبل عن ظهر الکعبه فانزل اللّه تعالی: وَ قُلْ جاءَ الْحَقُ‏ یعنی قول: لا اله الا اللّه، محمد رسول‌الله‏ «وَ زَهَقَ الْباطِلُ» یعنی و ذهب عبادة الاصنام‏ «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» یعنی ذاهبا. ثم دخل البیت فصلی فیه رکعتین.<br>
حدیث: عن ابی هریره قال: قال لی جابر بن عبدالله: دخلنا مع النبی مکة و فی البیت و حوله ثلاث مائه و ستون صنما یعبد من دون اللّه، فامر بها رسول‌الله فالقیت کلها لوجهها، و کان علی البیت صنم طویل یقال له: هبل، فنظر رسول‌الله الی امیرالمؤمنین و قال له: یا علی ترکب علی او ارکب علیک لا لقی هبل عن ظهر الکعبة. قلت: یا رسول‌الله بل ترکبنی. فلما جلس علی ظهری لم استطع حمله لثقل الرسالة، فقلت: یا رسول‌الله ارکبک، فضحک و نزل فطأطأ لی ظهره و استویت علیه، فو الذی فلق الجنة و برأ النسمة لواردت ان امس السماء لمسستها بیدی‏ فالقیت هبل عن ظهر الکعبه فانزل اللّه تعالی: وَ قُلْ جاءَ الْحَقُ‏ یعنی قول: لا اله الا اللّه، محمد رسول‌الله‏ «وَ زَهَقَ الْباطِلُ» یعنی و ذهب عبادة الاصنام‏ «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» یعنی ذاهبا. ثم دخل البیت فصلی فیه رکعتین.<br>


ترجمه: ابو هریره با سند از جابر بن عبدالله روایت کند که گفت با پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم داخل مکه شدیم 360 بت وجود داشت که عبادت می‏شدند، پیامبر دستور داد همه آنها را از بین ببرند در میان آنها بت بزرگی بود بنام هبل. پیامبر نگاهی به امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام کرد و فرمود: یا علی! بر من سوار شو یا من بر تو، تا این بت بزرگ را از پشت‏بام کعبه به پایین اندازیم، علی گفت: یا رسول‌الله! شما بر من سوار شوید امام گفت: وقتی رسول‌الله پا به پشت من نهاد احساس کردم قدرت تحمل ایشان را ندارم و این از وزانت رسالت بود عرض کردم یا رسول‌الله من بر پشت شما قرار می‏گیرم پیامبر خنده‏ای کرد و پشت خویش را برای من آماده نمود و من بر دوش حضرت قرار گرفتم. قسم به خدایی که دانه را آفرید در آن هنگام اگر اراده می‏کردم آسمان را دست بکشم می‏توانستم (احساس بلندی عجیبی می‏کردم) آنگاه هبل را از پشت‏بام کعبه انداختم. پس خداوند تعالی این آیه را نازل کرد: «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ» یعنی لا اله الّا اللّه، محمد رسول‌الله‏ «وَ زَهَقَ الْباطِلُ» یعنی عبادت بتها دورانش تمام شد «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» باطل رفتنی است سپس داخل کعبه شده و دو رکعت در آنجا نماز گزاردند. <ref>حسکانى در شواهد التنزیل.</ref><br>
ترجمه: ابو هریره با سند از جابر بن عبدالله روایت کند که گفت با پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم داخل مکه شدیم 360 بت وجود داشت که عبادت می‏شدند، پیامبر دستور داد همه آنها را از بین ببرند در میان آنها بت بزرگی بود بنام هبل. پیامبر نگاهی به امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام کرد و فرمود: یا علی! بر من سوار شو یا من بر تو، تا این بت بزرگ را از پشت‏بام کعبه به پایین اندازیم، علی گفت: یا رسول‌الله! شما بر من سوار شوید امام گفت: وقتی رسول‌الله پا به پشت من نهاد احساس کردم قدرت تحمل ایشان را ندارم و این از وزانت رسالت بود عرض کردم یا رسول‌الله من بر پشت شما قرار می‏گیرم پیامبر خنده‏ای کرد و پشت خویش را برای من آماده نمود و من بر دوش حضرت قرار گرفتم. قسم به خدایی که دانه را آفرید در آن هنگام اگر اراده می‌‏کردم آسمان را دست بکشم می‏توانستم (احساس بلندی عجیبی می‌‏کردم) آنگاه هبل را از پشت‏بام کعبه انداختم. پس خداوند تعالی این آیه را نازل کرد: «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ» یعنی لا اله الّا اللّه، محمد رسول‌الله‏ «وَ زَهَقَ الْباطِلُ» یعنی عبادت بتها دورانش تمام شد «إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً» باطل رفتنی است سپس داخل کعبه شده و دو رکعت در آنجا نماز گزاردند. <ref>حسکانى در شواهد التنزیل.</ref><br>


مانند این حدیث و با مختصر تغییری، که در آن جریان بالا رفتن علی علیه‌السّلام از دوش پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نیز بیان شده باشد در کثیری از آثار محدثین اهل سنت با اسناد مختلف آمده است . <ref>احمد بن حنبل در مسند ج 1/ 84 و 151؛ نسائى در الخصائص ص 31؛ خطیب بغدادى در موضع اوهام- الجمع و التفریق ج 2/ 432؛ خطیب بغدادى در تاریخ بغداد ج 13/ 302؛ حاکم نیشابورى در المستدرک ج 2/ 368؛ خوارزمى در المناقب ص 71؛ متقى هندى در کنز العمال ج 6/ 407؛ گنجى شافعى در کفایة الطالب ص 257.</ref>
مانند این حدیث و با مختصر تغییری، که در آن جریان بالا رفتن علی علیه‌السّلام از دوش پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم نیز بیان شده باشد در کثیری از آثار محدثین اهل سنت با اسناد مختلف آمده است . <ref>احمد بن حنبل در مسند ج 1/ 84 و 151؛ نسائى در الخصائص ص 31؛ خطیب بغدادى در موضع اوهام- الجمع و التفریق ج 2/ 432؛ خطیب بغدادى در تاریخ بغداد ج 13/ 302؛ حاکم نیشابورى در المستدرک ج 2/ 368؛ خوارزمى در المناقب ص 71؛ متقى هندى در کنز العمال ج 6/ 407؛ گنجى شافعى در کفایة الطالب ص 257.</ref>
خط ۳۷۵: خط ۳۷۵:
حدیث: عن قیس‏ بن عباد قال: سمعت اباذر لقسم قسما ان قوله تعالی‏ «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» نزلت فی الذین برزوا یوم بدر، حمزه و علی و عبیدة بن الحرث و عتبه و شیبه و الولید بن عتبة.<br>
حدیث: عن قیس‏ بن عباد قال: سمعت اباذر لقسم قسما ان قوله تعالی‏ «هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ» نزلت فی الذین برزوا یوم بدر، حمزه و علی و عبیدة بن الحرث و عتبه و شیبه و الولید بن عتبة.<br>


ترجمه: از قیس بن عباده نقل شده است که گفت: روز جنگ بدر، سه نفر از مسلمانان، علی علیه السّلام، حمزه و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب به میدان نبرد آمدند و به ترتیب ولید بن عتبه و عتبه بن ربیعه و شیبه بن ربیعه را از پای درآوردند. سپس آیه فوق نازل شد، و سرنوشت این مبارزان را بیان کرد. ابو ذر سوگند یاد می‏کرد که این آیه درباره مردان فوق نازل شده‏ است. <ref>روح المعانى آلوسى ذیل آیه؛ الکبیر فخر رازى ذیل آیه؛ اسباب النزول سیوطى ذیل آیه؛ الجامع لاحکام القرآن قرطبى ذیل آیه؛ صحیح بخارى 5/ 183، ح 17، ج 6/ 181، ح 264؛ صحیح مسلم 8/ 245؛ المستدرک حاکم نیشابورى 2/ 386؛ اسباب النزول واحدى ص 230؛ الطبقات الکبرى ابن اسد 3/ 17؛ السنن الکبرى بیهقى 3/ 276؛ شواهد النزول حسکانى 1/ 486؛ مناقب الامام على علیه السّلام ابن مغازلى ص 264؛ المناقب خوارزمى ص 104؛ مجمع البیان طبرسى ذیل آیه.</ref>
ترجمه: از قیس بن عباده نقل شده است که گفت: روز جنگ بدر، سه نفر از مسلمانان، علی علیه السّلام، حمزه و عبیدة بن حارث بن عبدالمطلب به میدان نبرد آمدند و به ترتیب ولید بن عتبه و عتبه بن ربیعه و شیبه بن ربیعه را از پای درآوردند. سپس آیه فوق نازل شد، و سرنوشت این مبارزان را بیان کرد. ابو ذر سوگند یاد می‌‏کرد که این آیه درباره مردان فوق نازل شده‏ است. <ref>روح المعانى آلوسى ذیل آیه؛ الکبیر فخر رازى ذیل آیه؛ اسباب النزول سیوطى ذیل آیه؛ الجامع لاحکام القرآن قرطبى ذیل آیه؛ صحیح بخارى 5/ 183، ح 17، ج 6/ 181، ح 264؛ صحیح مسلم 8/ 245؛ المستدرک حاکم نیشابورى 2/ 386؛ اسباب النزول واحدى ص 230؛ الطبقات الکبرى ابن اسد 3/ 17؛ السنن الکبرى بیهقى 3/ 276؛ شواهد النزول حسکانى 1/ 486؛ مناقب الامام على علیه السّلام ابن مغازلى ص 264؛ المناقب خوارزمى ص 104؛ مجمع البیان طبرسى ذیل آیه.</ref>
==علی علیه‌السّلام منصوب در واقعه انذار عشیره اقربین==
==علی علیه‌السّلام منصوب در واقعه انذار عشیره اقربین==
<big>وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ</big>‏ <ref>214 الشعراء</ref>.ترجمه: و خویشان نزدیکت را هشدار ده.<br>
<big>وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الْأَقْرَبِینَ</big>‏ <ref>214 الشعراء</ref>.ترجمه: و خویشان نزدیکت را هشدار ده.<br>
خط ۴۲۱: خط ۴۲۱:
علی علیه‌السّلام به‌سرعت به وسط میدان آمد و در اینجا بود که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم جمله معروف: «برز الایمان کله الی الشرک کله» را فرمود: یعنی تمام آینه ایمان (امروز) در برابر تمام آینه کفر است. عمر وقتی از زیر آن روپوش آهنی این رجز را شنید، پرسید: تو کیستی؟
علی علیه‌السّلام به‌سرعت به وسط میدان آمد و در اینجا بود که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم جمله معروف: «برز الایمان کله الی الشرک کله» را فرمود: یعنی تمام آینه ایمان (امروز) در برابر تمام آینه کفر است. عمر وقتی از زیر آن روپوش آهنی این رجز را شنید، پرسید: تو کیستی؟
فرمود: علی هستم، پرسید: پسر عبد منافی؟ فرمود: پسر ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، عمرو گفت: ای برادرزاده غیر تو کسی می‏آمد که مسن‏تر از تو بود، از قبیل عموهایت، چون من از ریختن خون تو کراهت دارم. علی علیه‌السّلام فرمود: و لکن به خدا سوگند من هیچ کراهتی از ریختن خون تو ندارم، عمرو از شنیدن این پاسخ سخت خشمناک شد قصد حمله به حضرت را کرد. علی علیه‌السّلام نخست او را دعوت به اسلام کرد. او نپذیرفت، سپس او را به ترک میدان دعوت کرد، از آن هم ابا کرد، و این را برای خود ننگ و عار دانست.
فرمود: علی هستم، پرسید: پسر عبد منافی؟ فرمود: پسر ابی‌طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف، عمرو گفت: ای برادرزاده غیر تو کسی می‏آمد که مسن‏تر از تو بود، از قبیل عموهایت، چون من از ریختن خون تو کراهت دارم. علی علیه‌السّلام فرمود: و لکن به خدا سوگند من هیچ کراهتی از ریختن خون تو ندارم، عمرو از شنیدن این پاسخ سخت خشمناک شد قصد حمله به حضرت را کرد. علی علیه‌السّلام نخست او را دعوت به اسلام کرد. او نپذیرفت، سپس او را به ترک میدان دعوت کرد، از آن هم ابا کرد، و این را برای خود ننگ و عار دانست.
سومین پیشنهادش این بود که از مرکب پیاده شوند و جنگ تن‏به‏تن به‏صورت پیاده انجام گیرد، عمرو خشمگینانه از مرکب پیاده شد و گفت من باور نمی‏کنم کسی از عرب چنین پیشنهادی به من کند شمشیر خود را از غلاف کشید، شمشیری چون شعله آتش با خشم و به‌طرف علی حمله‏ور شد علی علیه‌السلام با سپر خود به استقبالش رفت و عمرو شمشیر خود را بر سپر او فرود آورده، دو نیمش کرد و از شکاف آن فرق سر آن جناب را هم شکافت. علی علیه‌السّلام با استفاده از یک‏ شیوه جنگی با چابکی فراوان از فرصت استفاده کرد، شمشیر را در ساق پای او جای داد و قامت رشید عمرو به روی زمین درغلتید، گرد و غباری غلیظی بر خواسته بود هیچ‏یک از دو لشکر نمی‏دانستند پیروز کدام‌یک از آن دو نفرند، جمعی از منافقان فکر می‏کردند علی علیه‌السّلام به دست عمرو کشته شد اما ناگهان صدای علی به تکبیر بلند شد و همه مؤمنان منتظر نتیجه قطعی بودند. علی علیه‌السّلام درحالی‏که خون از سرش می‏چکید، آرام‏آرام به‏سوی لشکرگاه بازمی‏گردد و لبخند پیروزی بر لب، و پیکر عمرو بی‏سر در گوشه‏ای از میدان افتاده بود. رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: به آن خدایی که جانم در دست اوست علی او را کشت و اولین کسی بود که به‌سوی گرد و غبار دوید عمر بن خطاب بود که رفت و برگشت و گفت: یا رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم عمرو را کشت. حذیفه می‏گوید: رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به وی فرمود: ای علی بشارت باد تو را که اگر امروز در یک کفه میزان و عمل تمامی امت در کفه دیگر گذاشته شود، عمل تو سنگین‏تر است. «فلو وزن الیوم عملک بعمل امة محمد لرجح عملک بعملهم» در حدیث دیگری وارد شده که «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین» (ارزش ضربه علی علیه‌السّلام در روز جنگ خندق به عمرو بن عبد ود، بالاتر از عبادت جن و انس است) برای اینکه هیچ خانه از خانه‏های شرک نماند مگر آنکه مرگ عمرو خواری را در آن وارد کرد <ref>بحار الانوار 20/ 216.</ref> ، همچنان که که هیچ خانه‏ای از خانه‏های اسلام نماند مگر آنکه با کشتن عمر عزت را در آن داخل نمود. حاکم نیشابوری دانشمند معروف اهل سنت همین سخن پیامبر را با تعبیر دیگری آورده است: لمبارزة علی ابن ابی‌طالب لعمرو بن عبد ود یوم الخندق افضل من اعمال امتی الی یوم القیامة. <ref>مستدرک حاکم 3/ 32.</ref>
سومین پیشنهادش این بود که از مرکب پیاده شوند و جنگ تن‏به‏تن به‏صورت پیاده انجام گیرد، عمرو خشمگینانه از مرکب پیاده شد و گفت من باور نمی‏کنم کسی از عرب چنین پیشنهادی به من کند شمشیر خود را از غلاف کشید، شمشیری چون شعله آتش با خشم و به‌طرف علی حمله‏ور شد علی علیه‌السلام با سپر خود به استقبالش رفت و عمرو شمشیر خود را بر سپر او فرود آورده، دو نیمش کرد و از شکاف آن فرق سر آن جناب را هم شکافت. علی علیه‌السّلام با استفاده از یک‏ شیوه جنگی با چابکی فراوان از فرصت استفاده کرد، شمشیر را در ساق پای او جای داد و قامت رشید عمرو به روی زمین درغلتید، گرد و غباری غلیظی بر خواسته بود هیچ‏یک از دو لشکر نمی‏دانستند پیروز کدام‌یک از آن دو نفرند، جمعی از منافقان فکر می‌‏کردند علی علیه‌السّلام به دست عمرو کشته شد اما ناگهان صدای علی به تکبیر بلند شد و همه مؤمنان منتظر نتیجه قطعی بودند. علی علیه‌السّلام درحالی‏که خون از سرش می‏چکید، آرام‏آرام به‏سوی لشکرگاه بازمی‏گردد و لبخند پیروزی بر لب، و پیکر عمرو بی‏سر در گوشه‏ای از میدان افتاده بود. رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: به آن خدایی که جانم در دست اوست علی او را کشت و اولین کسی بود که به‌سوی گرد و غبار دوید عمر بن خطاب بود که رفت و برگشت و گفت: یا رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم عمرو را کشت. حذیفه می‏گوید: رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم به وی فرمود: ای علی بشارت باد تو را که اگر امروز در یک کفه میزان و عمل تمامی امت در کفه دیگر گذاشته شود، عمل تو سنگین‏تر است. «فلو وزن الیوم عملک بعمل امة محمد لرجح عملک بعملهم» در حدیث دیگری وارد شده که «ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین» (ارزش ضربه علی علیه‌السّلام در روز جنگ خندق به عمرو بن عبد ود، بالاتر از عبادت جن و انس است) برای اینکه هیچ خانه از خانه‏های شرک نماند مگر آنکه مرگ عمرو خواری را در آن وارد کرد <ref>بحار الانوار 20/ 216.</ref> ، همچنان که که هیچ خانه‏ای از خانه‏های اسلام نماند مگر آنکه با کشتن عمر عزت را در آن داخل نمود. حاکم نیشابوری دانشمند معروف اهل سنت همین سخن پیامبر را با تعبیر دیگری آورده است: لمبارزة علی ابن ابی‌طالب لعمرو بن عبد ود یوم الخندق افضل من اعمال امتی الی یوم القیامة. <ref>مستدرک حاکم 3/ 32.</ref>
==علی علیه‌السّلام طاهر و مطهَّر==
==علی علیه‌السّلام طاهر و مطهَّر==
إِ<big>نَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً</big> <ref>33 احزاب.</ref> ترجمه: خدا فقط می‏خواهد آلودگی را از شما خاندان (پیامبر) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.<br>
إِ<big>نَّما یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَ یطَهِّرَکمْ تَطْهِیراً</big> <ref>33 احزاب.</ref> ترجمه: خدا فقط می‏خواهد آلودگی را از شما خاندان (پیامبر) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.<br>
خط ۵۹۹: خط ۵۹۹:
هنگامی که رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم علی علیه‌السّلام را در روز غدیر خم به خلافت منصوب فرمود و درباره او گفت: من کنت مولاه فعلی مولاه «هرکس من مولی و ولی او هستم علی مولی و ولی اوست» چیزی نگذشت که این مسأله در شهرها منتشر شد نعمان بن حارث فهری خدمت پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم آمد و عرض کرد تو به ما دستور دادی شهادت به یگانگی خدا و اینکه تو فرستاده او هستی دهیم ما هم شهادت دادیم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز ... دادی ما همه آنها را پذیرفته و قبول کردیم اما تو با اینها راضی نشدی تا اینکه این جوان (اشاره به حضرت علی علیه السّلام) را به جانشینی خود منصوب کردی. آیا این سخنی است از ناحیه خودت یا از سوی خدا؟ پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: قسم به خدایی که معبودی جز او نیست این از ناحیه خداست. نعمان روی برگرداند درحالی‏که می‏گفت اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء «خداوندا اگر این سخن حق است و از ناحیه تو، سنگی از آسمان بر ما بباران» اینجا بود که سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت همین‏جا آیه‏ سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ... نازل گشت‏. شواهد التنزیل ج 2/ 381. مضمون همین قضیه را بسیاری از مفسران اهل‌سنت و جماعت و روات حدیث با مختصری تفاوت نقل کرده‏اند. در مورد شخص موردنظر، اختلافی است بعضی او را حارث بن نعمان یا جابر بن نذر می‏دانند ولی این تغییر نام، ضرری به اصل قضیه نمی‏زند و آنان که به اصل قضیه، ایراد می‏گیرند به غرض‏ورزی بیشتر شبیه است تا اشکال منطقی، از جمله ابن تیمیه در کتاب منهاج السنة در مورد احادیثی که در شأن نزول آیات فوق آمده است اشکالاتی را ذکر کرده است که اساس ندارد و در جای خود دانشمندان، به آن پاسخ داده‏اند. <ref>کتاب الغدیر امینی 1/ 472</ref> و اما منابعی که این قضیه را با تغییر مختصری بیان کرده‏اند کم نیستند به بعضی از آنها در پاورقی اشاره می‏شود. <ref>حافظ ابو عبید هروى در غریب القرآن؛ ابوبکر نقاش موصلى در شفاء الصدور؛ ابواسحاق ثعلبى نیشابورى در الکشف و البیان ص 234؛ ابوبکر یحیى قرطبى در الجامع لاحکام القرآن 18/ 181؛ سبط ابن جوزى حنفى در تذکرة الخواص ص 30؛ حموینى در فرائد السمطین 1/ 82؛ شیخ محمد زرندى حنفى در نظم درر السمطین ص 93؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه ص 41؛ ابوالسعود عمادى در ارشاد العقل السلیم الى مزایا القرآن الکریم 9/ 29؛ شیخ زین الدین مناوى شافعى در فیض الغدیر فى شرح الجامع الکبیر 6/ 218؛ شیخ محمد صدرالعالم سبط الشیخ ابى الرضا در معارج العلى فى مناقب المرتضى؛ شیخ محمد عبده مصرى در المنار 6/ 464؛ السید مومن شبلنجى شافعى در نور الابصار ص 78؛ به نقل از الغدیر امینى ج 1/ 460.</ref>
هنگامی که رسول‌الله صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم علی علیه‌السّلام را در روز غدیر خم به خلافت منصوب فرمود و درباره او گفت: من کنت مولاه فعلی مولاه «هرکس من مولی و ولی او هستم علی مولی و ولی اوست» چیزی نگذشت که این مسأله در شهرها منتشر شد نعمان بن حارث فهری خدمت پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم آمد و عرض کرد تو به ما دستور دادی شهادت به یگانگی خدا و اینکه تو فرستاده او هستی دهیم ما هم شهادت دادیم، سپس دستور به جهاد و حج و روزه و نماز ... دادی ما همه آنها را پذیرفته و قبول کردیم اما تو با اینها راضی نشدی تا اینکه این جوان (اشاره به حضرت علی علیه السّلام) را به جانشینی خود منصوب کردی. آیا این سخنی است از ناحیه خودت یا از سوی خدا؟ پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم فرمود: قسم به خدایی که معبودی جز او نیست این از ناحیه خداست. نعمان روی برگرداند درحالی‏که می‏گفت اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء «خداوندا اگر این سخن حق است و از ناحیه تو، سنگی از آسمان بر ما بباران» اینجا بود که سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و او را کشت همین‏جا آیه‏ سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ ... نازل گشت‏. شواهد التنزیل ج 2/ 381. مضمون همین قضیه را بسیاری از مفسران اهل‌سنت و جماعت و روات حدیث با مختصری تفاوت نقل کرده‏اند. در مورد شخص موردنظر، اختلافی است بعضی او را حارث بن نعمان یا جابر بن نذر می‏دانند ولی این تغییر نام، ضرری به اصل قضیه نمی‏زند و آنان که به اصل قضیه، ایراد می‏گیرند به غرض‏ورزی بیشتر شبیه است تا اشکال منطقی، از جمله ابن تیمیه در کتاب منهاج السنة در مورد احادیثی که در شأن نزول آیات فوق آمده است اشکالاتی را ذکر کرده است که اساس ندارد و در جای خود دانشمندان، به آن پاسخ داده‏اند. <ref>کتاب الغدیر امینی 1/ 472</ref> و اما منابعی که این قضیه را با تغییر مختصری بیان کرده‏اند کم نیستند به بعضی از آنها در پاورقی اشاره می‏شود. <ref>حافظ ابو عبید هروى در غریب القرآن؛ ابوبکر نقاش موصلى در شفاء الصدور؛ ابواسحاق ثعلبى نیشابورى در الکشف و البیان ص 234؛ ابوبکر یحیى قرطبى در الجامع لاحکام القرآن 18/ 181؛ سبط ابن جوزى حنفى در تذکرة الخواص ص 30؛ حموینى در فرائد السمطین 1/ 82؛ شیخ محمد زرندى حنفى در نظم درر السمطین ص 93؛ ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه ص 41؛ ابوالسعود عمادى در ارشاد العقل السلیم الى مزایا القرآن الکریم 9/ 29؛ شیخ زین الدین مناوى شافعى در فیض الغدیر فى شرح الجامع الکبیر 6/ 218؛ شیخ محمد صدرالعالم سبط الشیخ ابى الرضا در معارج العلى فى مناقب المرتضى؛ شیخ محمد عبده مصرى در المنار 6/ 464؛ السید مومن شبلنجى شافعى در نور الابصار ص 78؛ به نقل از الغدیر امینى ج 1/ 460.</ref>
==علی علیه‌السّلام اطعام کننده مسکین و یتیم و اسیر در راه خدا==
==علی علیه‌السّلام اطعام کننده مسکین و یتیم و اسیر در راه خدا==
<big>إِنَّ الْأَبْرارَ یشْرَبُونَ مِنْ کأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً. عَیناً یشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یفَجِّرُونَها تَفْجِیراً یوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یخافُونَ یوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً. وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتِیماً وَ أَسِیراً إِنَّما نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکمْ جَزاءً وَ لا شُکوراً</big> <ref>5- 9 انسان.</ref> <br>ترجمه: همانا نیکان از جامی نوشند که آمیزه‏ای از کافور دارد. چشمه‏ای که بندگان خدا از آن می‏نوشند و (به‌دلخواه خویش) جاری‌اش می‏کنند. (همان بندگانی که) به نذر خود وفا می‏کردند، و از روزی که گزند آن فراگیرنده است می‏ترسیدند و به پاس دوستی خدا بینوا و یتیم و اسیر را خوراک می‏دادند. ما برای خشنودی خداست که به شما می‏خورانیم و پاداش و سپاسی از شما نمی‏خواهیم.<br>
<big>إِنَّ الْأَبْرارَ یشْرَبُونَ مِنْ کأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً. عَیناً یشْرَبُ بِها عِبادُ اللَّهِ یفَجِّرُونَها تَفْجِیراً یوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یخافُونَ یوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً. وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی‏ حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتِیماً وَ أَسِیراً إِنَّما نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکمْ جَزاءً وَ لا شُکوراً</big> <ref>5- 9 انسان.</ref> <br>ترجمه: همانا نیکان از جامی نوشند که آمیزه‏ای از کافور دارد. چشمه‏ای که بندگان خدا از آن می‏نوشند و (به‌دلخواه خویش) جاری‌اش می‏کنند. (همان بندگانی که) به نذر خود وفا می‌‏کردند، و از روزی که گزند آن فراگیرنده است می‏ترسیدند و به پاس دوستی خدا بینوا و یتیم و اسیر را خوراک می‏دادند. ما برای خشنودی خداست که به شما می‏خورانیم و پاداش و سپاسی از شما نمی‏خواهیم.<br>


حدیث: و من روایة عطاء عن ابن عباس، ان الحسن و الحسین مرضا فعادهما جدهما محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و معه ابوبکر و عمر رحمهم اللّه و عادهما من عادهما من الصحابه، فقالوا لعلی کرم اللّه تعالی وجهه: یا اباالحسن لو نذرت علی ولدیک، فنذر علی و فاطمة و فضه جاریة لهما ان برآ ممّا بهما ان یصوموا ثلاثة ایام شکرا، فالبس اللّه تعالی الغلامین ثوب العافیة. و لیس عند آل محمد قلیل و لا کثیر، فانطلق علی کرم اللّه تعالی وجهه الی شمعون الیهودی الخیبری، فاستقرض منه ثلاثه اصوع من شعیر فجاء بهاء فقامت فاطمة رضی اللّه تعالی عنها الی صاع فطحنته و خبزت منه خمسته اقراص علی عددهم و صلی علی کرم اللّه تعالی وجهه مع النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم المغرب، ثم اتی المنزل فوضع الطعام بین یدیه فوقف بالباب سائل فقال: السّلام علیکم یا اهل‌بیت محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم انا مسکین من مساکین المسلمین اطعمونی اطعمکم اللّه تعالی من موائد الجنة فآثروه و با توالم یذوقوا شیئا الّا الماء، و اصبحوا صیاما ثم قامت فاطمة رضی اللّه تعالی عنها الی صاع آخر فطحنته و خبزته و صلی علی کرم اللّه تعالی وجه مع النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم المغرب، ثم اتی المنزل فوضع الطعام بین یدیه فوقف یتیم بالباب، و قال: السّلام علیکم یا اهل‌بیت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، یتیم من اولاد المهاجرین اطعمونی اطعمکم اللّه تعالی من موائد الجنة، فاثروه، و مکثوا یومین و لیلتین لم یذوقوا شیئا الا الماء القراح، و اصبحوا صیاما. فلمّا کان الیوم الثالث قامت فاطمة رضی اللّه تعالی عنها الی الصاع الثالث و طحنته و خبزته و صلی علی کرم اللّه تعالی وجه مع النبی المغرب، فاتی المنزل فوضع الطعام بین یدیه فوقف اسیر بالباب فقال:
حدیث: و من روایة عطاء عن ابن عباس، ان الحسن و الحسین مرضا فعادهما جدهما محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم و معه ابوبکر و عمر رحمهم اللّه و عادهما من عادهما من الصحابه، فقالوا لعلی کرم اللّه تعالی وجهه: یا اباالحسن لو نذرت علی ولدیک، فنذر علی و فاطمة و فضه جاریة لهما ان برآ ممّا بهما ان یصوموا ثلاثة ایام شکرا، فالبس اللّه تعالی الغلامین ثوب العافیة. و لیس عند آل محمد قلیل و لا کثیر، فانطلق علی کرم اللّه تعالی وجهه الی شمعون الیهودی الخیبری، فاستقرض منه ثلاثه اصوع من شعیر فجاء بهاء فقامت فاطمة رضی اللّه تعالی عنها الی صاع فطحنته و خبزت منه خمسته اقراص علی عددهم و صلی علی کرم اللّه تعالی وجهه مع النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم المغرب، ثم اتی المنزل فوضع الطعام بین یدیه فوقف بالباب سائل فقال: السّلام علیکم یا اهل‌بیت محمد صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم انا مسکین من مساکین المسلمین اطعمونی اطعمکم اللّه تعالی من موائد الجنة فآثروه و با توالم یذوقوا شیئا الّا الماء، و اصبحوا صیاما ثم قامت فاطمة رضی اللّه تعالی عنها الی صاع آخر فطحنته و خبزته و صلی علی کرم اللّه تعالی وجه مع النبی صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله‌و‌سلّم المغرب، ثم اتی المنزل فوضع الطعام بین یدیه فوقف یتیم بالباب، و قال: السّلام علیکم یا اهل‌بیت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، یتیم من اولاد المهاجرین اطعمونی اطعمکم اللّه تعالی من موائد الجنة، فاثروه، و مکثوا یومین و لیلتین لم یذوقوا شیئا الا الماء القراح، و اصبحوا صیاما. فلمّا کان الیوم الثالث قامت فاطمة رضی اللّه تعالی عنها الی الصاع الثالث و طحنته و خبزته و صلی علی کرم اللّه تعالی وجه مع النبی المغرب، فاتی المنزل فوضع الطعام بین یدیه فوقف اسیر بالباب فقال:
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۷۵

ویرایش