confirmed
۳۸٬۴۴۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
هنگامی که پیامبر(ص) از کارشکنی برخی از افراد در اعزام سپاه اسامه باخبر شد، در حالی که سرش را با دستمال بسته بود، به [[مسجد]] آمد و با تأکید، از کارشکنان خواست که سپاه را همراهی کنند و حتی فرمود: | هنگامی که پیامبر(ص) از کارشکنی برخی از افراد در اعزام سپاه اسامه باخبر شد، در حالی که سرش را با دستمال بسته بود، به [[مسجد]] آمد و با تأکید، از کارشکنان خواست که سپاه را همراهی کنند و حتی فرمود: | ||
«لعن الله من تخلف عن جیش اسامة»<ref> | «لعن الله من تخلف عن جیش اسامة»<ref> تاریخ طبری، ج2، ص 225.</ref>. | ||
پیامبر(ص) با آگاهی از فعالیت های برخی از صحابه برای به دست گرفتن خلافت، تصمیم گرفت برای جلوگیری از انحراف خلافت و بروز دو دستگی در بین مسلمانان، خلافت علی(ع) را قبل از رحلت تثبیت کند. به همین منظور- با وجود تأکیدهای فراوانش و بیان فضیلت های علی(ع)- در آخرین لحظات حیات با حالت تب و بیماری به [[مسجد]] آمد و با صدای بلند که از بیرون مسجد شنیده می شد، یک بار دیگر «[[حدیث ثقلین]]» را تکرار فرمود. | پیامبر(ص) با آگاهی از فعالیت های برخی از صحابه برای به دست گرفتن خلافت، تصمیم گرفت برای جلوگیری از انحراف خلافت و بروز دو دستگی در بین مسلمانان، خلافت علی(ع) را قبل از رحلت تثبیت کند. به همین منظور- با وجود تأکیدهای فراوانش و بیان فضیلت های علی(ع)- در آخرین لحظات حیات با حالت تب و بیماری به [[مسجد]] آمد و با صدای بلند که از بیرون مسجد شنیده می شد، یک بار دیگر «[[حدیث ثقلین]]» را تکرار فرمود. | ||
[[میرحامد حسین]]، این حدیث را از دویست نفر از علمای بزرگ [[اهل سنت]] در کتابش، «[[عبقات الانوار]]» نقل کرده و [[دانشگاه الازهر]] [[مصر]] نیز رساله ای در صحت سند آن منتشر ساخته است<ref> | [[میرحامد حسین]]، این حدیث را از دویست نفر از علمای بزرگ [[اهل سنت]] در کتابش، «[[عبقات الانوار]]» نقل کرده و [[دانشگاه الازهر]] [[مصر]] نیز رساله ای در صحت سند آن منتشر ساخته است<ref>تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، علی اکبر حسینی، ص 298، تهران، چ1، 1373ش.</ref>. | ||
آن گاه آن حضرت خطاب به [[مهاجران]] فرمود: | آن گاه آن حضرت خطاب به [[مهاجران]] فرمود: | ||
«شما زیاد می شوید، ولی انصار زیاد نمی شوند، انصار تکیه گاه من هستند که به آنها پناه آورده ام. نیکانشان را گرامی بدارید و از بدانشان درگذرید<ref> | «شما زیاد می شوید، ولی انصار زیاد نمی شوند، انصار تکیه گاه من هستند که به آنها پناه آورده ام. نیکانشان را گرامی بدارید و از بدانشان درگذرید<ref>تاریخ طبری، ج2، ص 227.</ref>.» | ||
پس از بیان این سخنان، به منزل عایشه بازگشت؛ لحظاتی بعد، عمر و ابوبکر و تعدادی از یاران پیامبر(ص) بر بالین حضرت حضور یافتند. در این هنگام رسول خدا(ص) در حالی که تب و بیماری اش شدت یافته بود، بار دیگر برای تأکید بر شایستگی آن کسی که خدا و رسولش انتخاب کرده بودند، تقاضای قلم و کاغذ کرد تا چیزی بنویسد که بعد از او، مسلمانان گمراه نشوند. در این میان، عمر برآشفت و گفت:«هذیان می گوید. [[قرآن]] ما را کفایت می کند<ref> | پس از بیان این سخنان، به منزل عایشه بازگشت؛ لحظاتی بعد، عمر و ابوبکر و تعدادی از یاران پیامبر(ص) بر بالین حضرت حضور یافتند. در این هنگام رسول خدا(ص) در حالی که تب و بیماری اش شدت یافته بود، بار دیگر برای تأکید بر شایستگی آن کسی که خدا و رسولش انتخاب کرده بودند، تقاضای قلم و کاغذ کرد تا چیزی بنویسد که بعد از او، مسلمانان گمراه نشوند. در این میان، عمر برآشفت و گفت:«هذیان می گوید. [[قرآن]] ما را کفایت می کند<ref>صحیح بخاری، ج1، ص 22.</ref>.» | ||
رسول خدا (ص)با دیدن نزاع و دو دستگی اطرافیان، از بیم آنکه عمر و متحدانش اصل رسالت را، مورد شبهه قرار بدهند، خطاب به صحابه فرمود:«برخیزید و از پیش من بروید.»... پیامبر(ص) در حالی که [[علی]] سرش را در آغوش گرفته بود، از دنیا رفت. | رسول خدا (ص)با دیدن نزاع و دو دستگی اطرافیان، از بیم آنکه عمر و متحدانش اصل رسالت را، مورد شبهه قرار بدهند، خطاب به صحابه فرمود:«برخیزید و از پیش من بروید.»... پیامبر(ص) در حالی که [[علی]] سرش را در آغوش گرفته بود، از دنیا رفت. | ||
=علت تجمع انصار در سقیفه= | |||
خبر دردناک رحلت پیامبر(ص) در میان انصار و مهاجران پیچید. انصار با آگاهی از این خبر، با شتاب خود را به سقیفه رساندند و درباره این حادثه بس مهم به گفتگو پرداختند. | |||
حال باید پرسید: چرا انصار در سقیفه گرد آمدند و علت نامزد کردن سعد بن عباده« رئیس خزرج» به عنوان امیر، چه بود؟ | |||
مگر آنها از انتخاب علی(ع) برای رهبری امت اسلامی بی اطلاع بودند و یا بسیاری از آنان در غدیرخم حضور نداشتند؟ چه چیزی آنها را به اتخاذ چنین تصمیمی واداشت؟ | |||
آن گونه که از اسناد تاریخی برمی آید، علت اصلی تجمع آنها، اطلاع از دسیسه هایی بود که در صدد بود خلافت را از علی(ع) غصب کند و چون یقین کردند خلافت از آن دیگری است و از طرفی، افراد سیاسی و کارآزموده که بتوانند خلافت را برای امیرمؤمنان تثبیت کنند، در [[بنیهاشم]] سراغ نداشتند؛ لذا برای تعیین خلیفه در سقیفه جمع شدند. در کنار این عامل اصلی، علل دیگری نیز وجود داشت که باعث تجمع انصار در سقیفه شد؛ همانند: | |||
انصار گسترش اسلام را مرهون بذل جان و مال خویش می دانستند و خود را نسبت به مهاجرین در به دست گیری خلافت، سزاوارتر می شمردند. | |||
# انصار در اکثر [[غزوات]] همراه پیامبر(ص) با [[کفار]] قریش جنگیده و بسیاری از کفار [[مکه]] و دیگر مخالفان اسلام را کشته بودند. از این رو، به وحشت افتادند که مبادا کسی روی کار آید که انتقام خون های ریخته شده را بگیرد، و این ناشی از آن بود که به رغم تلاش های فراوان پیامبر(ص) برای تبدیل نظام قبیله ای به نظام اجتماعی، هنوز خوی و خصلت های قبیلگی دوران جاهلیت، همچون آتش زیر خاکستر در نهادشان باقی بود. | |||
# | |||
# علت دیگر، حس جاه طلبی است که در تمام افراد بشر به طور مختلف وجود دارد و انسان را به خطرات بزرگ می اندازد<ref> طرح هاي رسالت، پيرامون خلافت و زمامداري، احمد مطهري، ج1، ص 250، قم، مرکز انتشارات دارالتبليغ.</ref>. | |||
# سعد بن عباده از بزرگان عرب بود که درب خانه اش به روی حاجتمندان باز بود و از کسانی بود که در روز عید غدیرخم حضور داشت و خطبه پیامبر(ص) را شنید؛ ولی حب جاه و مقام، او را با وجود بیماری به سقیفه کشاند تا با او بیعت کنند<ref>نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج4، ص 4، چاپ بيروت.</ref>. | |||
=پانویس= | =پانویس= |