جایگاه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی سادات در جوامع اسلامی ومبانی آن (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' گیری' به '‌گیری')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''جایگاه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی [[سادات]] در جوامع اسلامی ومبانی آن''' عنوان مقاله‌ای است که نویسنده آن: احمد شفیعی نیا به سادات پژوهی که نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جوامع اسلامی قلمداد می‌گردد و از عوامل بنیادین رشد تمدن اسلامی به حساب می‌آید پرداخته است؛ که با بستر عاطفی و اعتقادی خود به جهت وابستگی که به خاندان وحی دارد، چشم انداز درخشان و همه جانبه ای را در جهت الگوگیری از مکتب خاندان نبوی به ویژه اهل بیت (علیهم السلام) ترسیم می‌نماید. برنامه اصلی دولت‌های استعماری برای مقابله با گسترش فرهنگ اسلامی، ایجاد اختلاف ‌و حمایت از جریانات فرقه ‌ساز در جهان اسلام است؛ که دستاویز عمده آنان در رسیدن به این هدف، سوء استفاده از جایگاه پر قدرت دینی و اجتماعی سیادت بوده است، که به لحاظ استواری بر بستر دین، ضرورتا می‌بایستی مبانی اعتقادی و فقهی داشته باشد. و از آنجا که جایگاه اجتماعی سیادت جدای از پیامبر (صلی الله علیه و آله) اعتباری ندارد، پرداختن به مبانی اعتقادی و فقهی تاثیر‌گذاری سادات نیز بدون لحاظ جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) ممکن نیست.  
'''جایگاه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی [[سادات]] در جوامع اسلامی ومبانی آن''' عنوان مقاله‌ای است که نویسنده آن: احمد شفیعی نیا به سادات پژوهی که نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جوامع اسلامی قلمداد می‌گردد و از عوامل بنیادین رشد تمدن اسلامی به حساب می‌آید پرداخته است؛ که با بستر عاطفی و اعتقادی خود به جهت وابستگی که به خاندان وحی دارد، چشم انداز درخشان و همه جانبه ای را در جهت الگوگیری از مکتب خاندان نبوی به ویژه اهل بیت (علیهم السلام) ترسیم می‌نماید. برنامه اصلی دولت‌های استعماری برای مقابله با گسترش فرهنگ اسلامی، ایجاد اختلاف ‌و حمایت از جریانات فرقه ‌ساز در جهان اسلام است؛ که دستاویز عمده آنان در رسیدن به این هدف، سوء استفاده از جایگاه پر قدرت دینی و اجتماعی سیادت بوده است، که به لحاظ استواری بر بستر دین، ضرورتا می‌بایستی مبانی اعتقادی و فقهی داشته باشد. و از آنجا که جایگاه اجتماعی سیادت جدای از پیامبر (صلی الله علیه و آله) اعتباری ندارد، پرداختن به مبانی اعتقادی و فقهی تاثیر‌گذاری سادات نیز بدون لحاظ جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) ممکن نیست.  
کلید واژه‌ها: اهل بیت، سادات، سیادت، تصوف، بابیت.             
کلید واژه‌ها: اهل بیت، سادات، سیادت، تصوف، بابیت.             


=پیش درآمد=
=پیش درآمد=
==1. تاثیر پذیری از الگوهای مقبول==
==1. تاثیر پذیری از الگوهای مقبول==
سادات پژوهی و به ویژه امام زاده پژوهی نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جوامع اسلامی و بطور خاص شیعیان قلمداد می‌گردد. این رخداد تاریخی که بر بستری عاطفی و اعتقادی استوار است دارای تاثیرات پرفایده ای است که نتیجه آن خلق چشم انداز درخشانی در جهت الگوپذیری از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) را ترسیم می‌نماید؛ زیرا اهتمام به شناخت سادات و امامزادگان با رویکرد معرفتی و دستیابی به آموزه‌های عملی در جهت احترام و تکریم اهل ‌بیت (علیهم السلام) و ذریه آنان، می‌تواند سمت و سوی نگاه جامعه و خصوصا قلم نقد و نظر پژوهشگران این عرصه را به جایگاه تاثیر‌گذار آنان معطوف نماید.  
سادات پژوهی و به ویژه امام زاده پژوهی نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جوامع اسلامی و بطور خاص شیعیان قلمداد می‌گردد. این رخداد تاریخی که بر بستری عاطفی و اعتقادی استوار است دارای تاثیرات پرفایده ای است که نتیجه آن خلق چشم انداز درخشانی در جهت الگوپذیری از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) را ترسیم می‌نماید؛ زیرا اهتمام به شناخت سادات و امامزادگان با رویکرد معرفتی و دستیابی به آموزه‌های عملی در جهت احترام و تکریم اهل ‌بیت (علیهم السلام) و ذریه آنان، می‌تواند سمت و سوی نگاه جامعه و خصوصا قلم نقد و نظر پژوهشگران این عرصه را به جایگاه تاثیر‌گذار آنان معطوف نماید.  
این دست پژوهش می‌تواند همزمان با ارائه شناخت لازم، جامعه را با نمونه‌های عینی آشنا نماید، که با نقش تاثیر‌گذار خود موجب می‌شوند تا از این رهگذر مسلمانان گامی عملی و امید بخش را به دلیل حضور الگوهای جامع و مقبول، در جهت فرایند تکاملی و معنوی خویش بردارند.
این دست پژوهش می‌تواند همزمان با ارائه شناخت لازم، جامعه را با نمونه‌های عینی آشنا نماید، که با نقش تاثیر‌گذار خود موجب می‌شوند تا از این رهگذر مسلمانان گامی عملی و امید بخش را به دلیل حضور الگوهای جامع و مقبول، در جهت فرایند تکاملی و معنوی خویش بردارند.
از طرفی این نوع پژوهش می‌تواند نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی سادات معاصر نیز به حساب آید؛ تا از یکسو جایگاه بی نظیر اجتماعی و معنوی پرافتخار گذشته خویش را بازیابی نمایند، و با آسیب شناسی دقییق و علمی اسباب رشد سابق و افول امروز را به بوته نقد و نظر بگذارند. و از سوی دیگر با الگو پذیری از گذشتگان خود راه گسترش فرهنگ سازنده اسلامی را هموارتر نمایند، و از رهیافت انتساب جسمی عاطفه مدار، و فکری اعتقاد باور خود با خاندان وحی، دیگر مسلمانان را به پیروی از خود وادار نمایند. و نتیجه این تربیت پذیری از الگوهای کامل تربیت جامعه ای بیدار و یک دست و متکامل است، که می‌تواند فریادی علیه تمام مظاهر استبداد فرهنگی و استعمار اقتصادی دشمنان اسلام باشد.
از طرفی این نوع پژوهش می‌تواند نقطه عطفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی سادات معاصر نیز به حساب آید؛ تا از یکسو جایگاه بی نظیر اجتماعی و معنوی پرافتخار گذشته خویش را بازیابی نمایند، و با آسیب شناسی دقییق و علمی اسباب رشد سابق و افول امروز را به بوته نقد و نظر بگذارند. و از سوی دیگر با الگو پذیری از گذشتگان خود راه گسترش فرهنگ سازنده اسلامی را هموارتر نمایند، و از رهیافت انتساب جسمی عاطفه مدار، و فکری اعتقاد باور خود با خاندان وحی، دیگر مسلمانان را به پیروی از خود وادار نمایند. و نتیجه این تربیت پذیری از الگوهای کامل تربیت جامعه ای بیدار و یک دست و متکامل است، که می‌تواند فریادی علیه تمام مظاهر استبداد فرهنگی و استعمار اقتصادی دشمنان اسلام باشد.
امیر المومنین (‌علیه‌السلام) در بیان جایگاه تکامل بخش اهل بیت (علیهم السلام) می‌فرماید: «بِنَا اهْتَدَیْتُمْ فِی الظَّلْمَاءِ؛ وتَسَنَّمْتُمُ ذُرْوَةَ الْعَلْیَاءَ؛ وبِنَا انْفَجَرْتُمْ عَنِ السِّرَارِ». شما ای مردم، به وسیله ما از تاریکیهای جهل و فساد رها گشتید، و راه هدایت را در پیش گرفتید و گام بر فراز اعتلا نهادید. <ref>[[نهج البلاغه]]، خطبه: 4</ref>.
امیر المومنین (‌علیه‌السلام) در بیان جایگاه تکامل بخش اهل بیت (علیهم السلام) می‌فرماید: «بِنَا اهْتَدَیْتُمْ فِی الظَّلْمَاءِ؛ وتَسَنَّمْتُمُ ذُرْوَةَ الْعَلْیَاءَ؛ وبِنَا انْفَجَرْتُمْ عَنِ السِّرَارِ». شما ای مردم، به وسیله ما از تاریکیهای جهل و فساد رها گشتید، و راه هدایت را در پیش گرفتید و گام بر فراز اعتلا نهادید. <ref>[[نهج البلاغه]]، خطبه: 4</ref>.
خط ۱۶: خط ۱۶:
امیر المومنین (‌علیه‌السلام) در راستای حفظ این مفهوم محوری فرمودند: «ألْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَإِیَّاکُمْ وَالْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَلَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ فَإِنَّمَا حُکِّمَ الْحَکَمَانِ لِیُحْیِیَا مَا أَحْیَا الْقُرْآنُ وَیُمِیتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ وَإِحْیَاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَیْهِ وَإِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ». با اکثریت همراه شوید، که دست خدا بر سر جماعت است، و از تفرقه و جدایى بپرهیزید، که یکسو شده از مردم بهره شیطان است، چنان که گوسفند دور مانده از گله نصیب گرگ است.  
امیر المومنین (‌علیه‌السلام) در راستای حفظ این مفهوم محوری فرمودند: «ألْزَمُوا السَّوَادَ الْأَعْظَمَ فَإِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَإِیَّاکُمْ وَالْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ أَلَا مَنْ دَعَا إِلَى هَذَا الشِّعَارِ فَاقْتُلُوهُ وَلَوْ کَانَ تَحْتَ عِمَامَتِی هَذِهِ فَإِنَّمَا حُکِّمَ الْحَکَمَانِ لِیُحْیِیَا مَا أَحْیَا الْقُرْآنُ وَیُمِیتَا مَا أَمَاتَ الْقُرْآنُ وَإِحْیَاؤُهُ الِاجْتِمَاعُ عَلَیْهِ وَإِمَاتَتُهُ الِافْتِرَاقُ عَنْهُ». با اکثریت همراه شوید، که دست خدا بر سر جماعت است، و از تفرقه و جدایى بپرهیزید، که یکسو شده از مردم بهره شیطان است، چنان که گوسفند دور مانده از گله نصیب گرگ است.  
آگاه باشید کسى که به این شعار (تفرقه) دعوت کند او را بکشید گرچه زیر عمامه من باشد. به آن دو نفر حکمیت داده شد که آنچه را قرآن زنده کرده زنده کنند، و آنچه را قرآن میرانده بمیرانند. احیاء قرآن در یک دلى همگان در عمل به آن است، و میراندن قرآن جدایى از اوست. <ref>نهج البلاغه، خطبه 127</ref>.
آگاه باشید کسى که به این شعار (تفرقه) دعوت کند او را بکشید گرچه زیر عمامه من باشد. به آن دو نفر حکمیت داده شد که آنچه را قرآن زنده کرده زنده کنند، و آنچه را قرآن میرانده بمیرانند. احیاء قرآن در یک دلى همگان در عمل به آن است، و میراندن قرآن جدایى از اوست. <ref>نهج البلاغه، خطبه 127</ref>.
سیره امام صادق (‌علیه‌السلام) در تعامل با مذاهب و فرق اسلامی یکی از زیباترین نمونه‌های تاریخی است که می‌تواند الگویی جامع در روابط مسلمانان با یکدیگر به رغم اعتقادشان به مذاهب گوناگون قرار گیرد. آن حضرت در روش فقهی و کلامی و تفسیریشان به اندیشه‌های مخالفین خویش احترام گذاشته و به تبیین آنها می‌پرداخت چنانکه یکی از رهبران بزرگ اهل سنت ابوحنیفه که از شاگردان امام (‌علیه‌السلام) شمرده می‌شود آن حضرت را عالم ترین شخص دانسته و می‌گفت: «واللهِ ما رأیتُ أفقَهَ مِن جعفرِ بنِ محمّدٍ». به خدا قسم من فقیه تر از جعفر بن محمد ندیدم. <ref>انصاری، 1415 ق، ج1، ص34</ref> حضور رهبران پیروان مذاهب گوناگون در درس امام صادق (‌علیه‌السلام)، گواهی روشنی است بر اینکه تقریب میان مذاهب ریشه در قرآن و سیره اهل بیت (علیهم السلام) داشته، و مخالفت با آن عدول از این دو منبع عظیم اسلامی‌خواهد بود.
سیره امام صادق (‌علیه‌السلام) در تعامل با مذاهب و فرق اسلامی یکی از زیباترین نمونه‌های تاریخی است که می‌تواند الگویی جامع در روابط مسلمانان با یکدیگر به رغم اعتقادشان به مذاهب گوناگون قرار گیرد. آن حضرت در روش فقهی و کلامی و تفسیریشان به اندیشه‌های مخالفین خویش احترام گذاشته و به تبیین آنها می‌پرداخت چنانکه یکی از رهبران بزرگ اهل سنت ابوحنیفه که از شاگردان امام (‌علیه‌السلام) شمرده می‌شود آن حضرت را عالم ترین شخص دانسته و می‌گفت: «واللهِ ما رأیتُ أفقَهَ مِن جعفرِ بنِ محمّدٍ». به خدا قسم من فقیه‌تر از جعفر بن محمد ندیدم. <ref>انصاری، 1415 ق، ج1، ص34</ref> حضور رهبران پیروان مذاهب گوناگون در درس امام صادق (‌علیه‌السلام)، گواهی روشنی است بر اینکه تقریب میان مذاهب ریشه در قرآن و سیره اهل بیت (علیهم السلام) داشته، و مخالفت با آن عدول از این دو منبع عظیم اسلامی‌خواهد بود.
امیر المومنین (‌علیه‌السلام) این موقعیت بی نظیر خاندان وحی و ذریه طاهرین پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به عنوان محوری ترین عامل نگه دارنده جامعه مسلمانان در مسیر هدایت می‌شمارند: «لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ مِنْ هَذِه الأُمَّةِ أَحَدٌ، ولَا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْه أَبَداً، هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وعِمَادُ الْیَقِینِ، إِلَیْهِمْ یَفِیءُ الْغَالِی وبِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی». کسى را با خاندان رسالت نمى‏شود مقایسه کرد و آنان که پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پیامبر أساس دین، و ستون‏هاى استوار یقین می‌باشند. شتاب کننده، باید به آنان بازگردد و عقب مانده باید به آنان بپیوندد. <ref>نهج البلاغه: خطبه: 2</ref>.
امیر المومنین (‌علیه‌السلام) این موقعیت بی نظیر خاندان وحی و ذریه طاهرین پیامبر (صلی الله علیه و آله) را به عنوان محوری ترین عامل نگه دارنده جامعه مسلمانان در مسیر هدایت می‌شمارند: «لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ مِنْ هَذِه الأُمَّةِ أَحَدٌ، ولَا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْه أَبَداً، هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وعِمَادُ الْیَقِینِ، إِلَیْهِمْ یَفِیءُ الْغَالِی وبِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی». کسى را با خاندان رسالت نمى‏شود مقایسه کرد و آنان که پرورده نعمت هدایت اهل بیت پیامبرند با آنان برابر نخواهند بود. عترت پیامبر أساس دین، و ستون‏هاى استوار یقین می‌باشند. شتاب کننده، باید به آنان بازگردد و عقب مانده باید به آنان بپیوندد. <ref>نهج البلاغه: خطبه: 2</ref>.
باز در تبیین جایگاه عقلانی و اعتدال مدار خاندان پیامبر، و اینکه اهل بیت (علیهم السلام) معیار شناخت خط افراط و تفریط اند، فرمودند: «نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطَى بِهَا یَلْحَقُ التَّالِی؛ وإِلَیْهَا یَرْجِعُ الْغَالِی». ما تکیه گاه میانه ایم، عقب ماندگان به ما مى‌رسند، و پیش تاختگان به ما باز مى گردند. <ref>نهج البلاغه: حکمت: 109.</ref>  
باز در تبیین جایگاه عقلانی و اعتدال مدار خاندان پیامبر، و اینکه اهل بیت (علیهم السلام) معیار شناخت خط افراط و تفریط اند، فرمودند: «نَحْنُ النُّمْرُقَةُ الْوُسْطَى بِهَا یَلْحَقُ التَّالِی؛ وإِلَیْهَا یَرْجِعُ الْغَالِی». ما تکیه گاه میانه ایم، عقب ماندگان به ما مى‌رسند، و پیش تاختگان به ما باز مى گردند. <ref>نهج البلاغه: حکمت: 109.</ref>  
خط ۲۳: خط ۲۳:
==(الف) استفاده از جایگاه سیادت==
==(الف) استفاده از جایگاه سیادت==
===1. تصوف در بستر سیادت===
===1. تصوف در بستر سیادت===
امروزه تصوف با تمام انشعاباتی که پیدا کرده است بخش عمده ای از جهان اسلام را به خود اختصاص داده است، و به همین جهت از جایگاه تاثیر‌گذاری برخوردار می‌باشد، و به طبع می‌تواند عامل بزرگی در راه ایجاد امت واحده اسلامی‌باشد. با مطالعه در آثار صوفیان عشق به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و احترام به ذریه آن حضرت موج می‌زند، و حتی برخی از بنیان‌گذاران این عقیده از سادات می‌باشند؛ و این خود نشان از نقش آفرینی بسیار بالای سیادت در جهت دهی اعتقادات جهان اسلام است. مثلا عبدالقادر گیلانی عارف، صوفی، محدث، و شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم قمری، مؤسس سلسله تصوف قادریه است، که خود از خاندان سادات می‌باشد، که به جهت مورد توجه بودن وی از نظر تمامی مذاهب اهل سنت، از مبرزین تصوف در جهان اسلام به حساب می‌آید؛ که بعنوان نمونه مورد بحث قرار نمی‌گیرد.
امروزه تصوف با تمام انشعاباتی که پیدا کرده است بخش عمده ای از جهان اسلام را به خود اختصاص داده است، و به همین جهت از جایگاه تاثیر‌گذاری برخوردار می‌باشد، و به طبع می‌تواند عامل بزرگی در راه ایجاد امت واحده اسلامی‌باشد. با مطالعه در آثار صوفیان عشق به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و احترام به ذریه آن حضرت موج می‌زند، و حتی برخی از بنیان‌گذاران این عقیده از سادات می‌باشند؛ و این خود نشان از نقش آفرینی بسیار بالای سیادت در جهت دهی اعتقادات جهان اسلام است. مثلا عبدالقادر گیلانی عارف، صوفی، محدث، و شاعر ایرانی قرن پنجم و ششم قمری، مؤسس سلسله تصوف قادریه است، که خود از خاندان سادات می‌باشد، که به جهت مورد توجه بودن وی از نظر تمامی مذاهب اهل سنت، از مبرزین تصوف در جهان اسلام به حساب می‌آید؛ که بعنوان نمونه مورد بحث قرار نمی‌گیرد.
علی قادری هروی در رساله‌ای به نام «نزهة الخواطر» تلاش می‌کند که نسبت عبدالقادر را به حسن مثنی از نسل امام حسن مجتبی (‌علیه‌السلام) برساند، <ref>الحسنی الطالبی، 1420 هـ، 1999م، ج1، ص117</ref>. در «فوات الوفیات» این نسبت به حسین بن علی (علیهما السلام) رسانده شده‌است. <ref>ابن شاکر الملقب بصلاح الدین، 1974 م، الجزء: 2، ص373</ref>.
علی قادری هروی در رساله‌ای به نام «نزهة الخواطر» تلاش می‌کند که نسبت عبدالقادر را به حسن مثنی از نسل امام حسن مجتبی (‌علیه‌السلام) برساند، <ref>الحسنی الطالبی، 1420 هـ، 1999م، ج1، ص117</ref>. در «فوات الوفیات» این نسبت به حسین بن علی (علیهما السلام) رسانده شده‌است. <ref>ابن شاکر الملقب بصلاح الدین، 1974 م، الجزء: 2، ص373</ref>.
در تاریخ الوردی آمده است: «الشَّیْخ محیی الدّین أَبُو مُحَمَّد عبدالْقَادِر بن أبی صالح موسى جنکی دوست بن أبی عبدالله بن یحیى الزَّاهد بن محمد بن داود بن موسى بن عبدالله بن موسى الجون بن عبدالله المحض المجل بن الحسن المثنى بن الحسن بن علی بن أبی‌طالب رضی الله عنهم، ...واُمُّه أم الْخیر أمَة الجیاد فاطمة بنت أبی عبدالله الصومعی، لها أَحْوال وکرامات، ...وحملت به وهی إبْنة ستِّین سنة، ویقال: لا تحمل لستین سنة إلاَّ قرشیة ولا لخمسین إلاَّ عربیَّة وأم إبْنه عبدالله أم سلمة بنت محمد بن طلحة بن عبدالله بن عبدالرَّحمن بن أبی‌بکر الصِّدیق رضی الله عنهم، والمحض لقب لعبدالله بمعنى الخالص لأَنَّ أَباه الْحسن بن الْحسن بن علیٍّ وأمُّه فاطمة بنت الْحسین بن علیٍّ، فنسبه من أَبویه خالص؛ لسلامته من الموالی وانتهائه إلى علیٍّ کرَّم الله وجهه». <ref>ابن الوردی المعری الکندی، 1417هـ ـ 1996م، ج2، ص68</ref>.
در تاریخ الوردی آمده است: «الشَّیْخ محیی الدّین أَبُو مُحَمَّد عبدالْقَادِر بن أبی صالح موسى جنکی دوست بن أبی عبدالله بن یحیى الزَّاهد بن محمد بن داود بن موسى بن عبدالله بن موسى الجون بن عبدالله المحض المجل بن الحسن المثنى بن الحسن بن علی بن أبی‌طالب رضی الله عنهم، ...واُمُّه أم الْخیر أمَة الجیاد فاطمة بنت أبی عبدالله الصومعی، لها أَحْوال وکرامات، ...وحملت به وهی إبْنة ستِّین سنة، ویقال: لا تحمل لستین سنة إلاَّ قرشیة ولا لخمسین إلاَّ عربیَّة وأم إبْنه عبدالله أم سلمة بنت محمد بن طلحة بن عبدالله بن عبدالرَّحمن بن أبی‌بکر الصِّدیق رضی الله عنهم، والمحض لقب لعبدالله بمعنى الخالص لأَنَّ أَباه الْحسن بن الْحسن بن علیٍّ وأمُّه فاطمة بنت الْحسین بن علیٍّ، فنسبه من أَبویه خالص؛ لسلامته من الموالی وانتهائه إلى علیٍّ کرَّم الله وجهه». <ref>ابن الوردی المعری الکندی، 1417هـ ـ 1996م، ج2، ص68</ref>.
خط ۳۶: خط ۳۶:
یکی از مراکز مهم شیعیان در ماوراء النهر، شهر سمرقند بود. محمد بن مسعود عیاشی از عالمان برجسته شیعه حوزه علمیه فعالی را در این شهر تأسیس کرد. از دیگر شهرهای شیعه نشین این دیار می‌توان به نیشابور، مشهد، بخارا، قوهستان، رَقه اشاره کرد به طوری که سادات علوی در این سرزمین‌ها مقامی بس ارجمند داشتند. <ref>ابن الندیم، 1417 هـ - 1997 م، ج1، ص240</ref>.
یکی از مراکز مهم شیعیان در ماوراء النهر، شهر سمرقند بود. محمد بن مسعود عیاشی از عالمان برجسته شیعه حوزه علمیه فعالی را در این شهر تأسیس کرد. از دیگر شهرهای شیعه نشین این دیار می‌توان به نیشابور، مشهد، بخارا، قوهستان، رَقه اشاره کرد به طوری که سادات علوی در این سرزمین‌ها مقامی بس ارجمند داشتند. <ref>ابن الندیم، 1417 هـ - 1997 م، ج1، ص240</ref>.
مسلمانان ماوراء النهر را در سالهاى پایانى قرن اول هجرى در دوران خلافت ولید بن عبدالملک اموى تحت فرماندهی قتیبة بن مسلم باهلى‌ تصرف کردند. با گرایش روز افزون مردم به این دین آسمانی، ماوراء النهر پس از گذشت یک قرن به یک جامعه کاملاً دینی و مسلمان تبدیل شد، و مطالعات دینی در زمینه‌های حدیث و علوم قرآنی و فقه به صورتی جدی و پویا شکل گرفت به طوری که از قرن سوم هجری علمای بزرگی از آن دیار برآمدند، و تألیفات بسیاری که حاصل تلاش‌های علمی آنان بود از خود به یادگار گذاشتند. <ref>ابن خلیفة الشیبانی العصفری، 1397 ق، ج1، ص291ـ 301؛ البَلَاذُری، 1988 م، ج1، ص327</ref>.
مسلمانان ماوراء النهر را در سالهاى پایانى قرن اول هجرى در دوران خلافت ولید بن عبدالملک اموى تحت فرماندهی قتیبة بن مسلم باهلى‌ تصرف کردند. با گرایش روز افزون مردم به این دین آسمانی، ماوراء النهر پس از گذشت یک قرن به یک جامعه کاملاً دینی و مسلمان تبدیل شد، و مطالعات دینی در زمینه‌های حدیث و علوم قرآنی و فقه به صورتی جدی و پویا شکل گرفت به طوری که از قرن سوم هجری علمای بزرگی از آن دیار برآمدند، و تألیفات بسیاری که حاصل تلاش‌های علمی آنان بود از خود به یادگار گذاشتند. <ref>ابن خلیفة الشیبانی العصفری، 1397 ق، ج1، ص291ـ 301؛ البَلَاذُری، 1988 م، ج1، ص327</ref>.
تاریخ فرهنگ و تمدن این دیار بعد از سقوط سامانیان به علت بى توجهى مورخان و محققان در‌هاله اى از ابهام مانده و کسى در این باره تحقیق یا تألیفى مستقل انجام نداده است. این بى توجهى، چنان جدى است که در یک نگاه سطحى تصور مى شود پس از سقوط سامانیان بر این سرزمین، بدویت حاکم شده و چرخ تمدن، فرهنگ، علم و دانش از حرکت باز ایستاده است. اما بررسی‌ها نشان می‌دهد که جریان فرهنگ و تمدن در ماوراء النهر پس از سقوط سامانیان تا آمدن مغولان تا حدودى ضعیف تر و کندتر از روزگار سامانیان ادامه داشته، و حیات فرهنگى و اجتماعى در آنجا بر اساس تعلیمات دینى و با توجه به شرایط سیاسى و اجتماعى غالب ادامه داشته است.
تاریخ فرهنگ و تمدن این دیار بعد از سقوط سامانیان به علت بى توجهى مورخان و محققان در‌هاله اى از ابهام مانده و کسى در این باره تحقیق یا تألیفى مستقل انجام نداده است. این بى توجهى، چنان جدى است که در یک نگاه سطحى تصور مى شود پس از سقوط سامانیان بر این سرزمین، بدویت حاکم شده و چرخ تمدن، فرهنگ، علم و دانش از حرکت باز ایستاده است. اما بررسی‌ها نشان می‌دهد که جریان فرهنگ و تمدن در ماوراء النهر پس از سقوط سامانیان تا آمدن مغولان تا حدودى ضعیف‌تر و کندتر از روزگار سامانیان ادامه داشته، و حیات فرهنگى و اجتماعى در آنجا بر اساس تعلیمات دینى و با توجه به شرایط سیاسى و اجتماعى غالب ادامه داشته است.
در این دوران تلاش‌هاى پایانى براى گسترش اسلام و فرهنگ اسلامى در دورترین نقاط ماوراءالنهر و ترکستان در قرن‌هاى پنجم و ششم هجرى انجام گرفت و فرهنگ اسلامى در همین سده‌ها در ماوراء النهر به زبان ترکى تدوین و بازنویسى شد. گروه‌های زیادی از سادات علوی و شیعیان اسماعیلی، به سبب وجود شرائط خاص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ماوراء النهر حضور یافته و مسکن گزیده‌اند. در نتیجه مغولان در ماوراء النهر تحت تأثیر فرهنگ و تمدن اسلامى دسته دسته مسلمان شدند. از اولین فرمانروایان جغتایى که مسلمان شد، براق خان بود. با مسلمان شدن مغولان در ماوراء النهر، خوى وحشیگرى آنان پایان یافت، و دایره نفوذ تمدن اسلامى به مرزهاى چین نیز رسید. ماوراء النهر از نظر فرهنگی بعد از سلطه مغول و در سده‌هاى هفتم، هشتم و نهم هجرى وضع قابل توجهى داشت و دوباره در دوره تیموریان به یکى از مهمترین مراکز تمدنى عالم اسلام تبدیل شده بود. <ref>رحمتی، 1393ش، شماره 21</ref>.
در این دوران تلاش‌هاى پایانى براى گسترش اسلام و فرهنگ اسلامى در دورترین نقاط ماوراءالنهر و ترکستان در قرن‌هاى پنجم و ششم هجرى انجام گرفت و فرهنگ اسلامى در همین سده‌ها در ماوراء النهر به زبان ترکى تدوین و بازنویسى شد. گروه‌های زیادی از سادات علوی و شیعیان اسماعیلی، به سبب وجود شرائط خاص سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در ماوراء النهر حضور یافته و مسکن گزیده‌اند. در نتیجه مغولان در ماوراء النهر تحت تأثیر فرهنگ و تمدن اسلامى دسته دسته مسلمان شدند. از اولین فرمانروایان جغتایى که مسلمان شد، براق خان بود. با مسلمان شدن مغولان در ماوراء النهر، خوى وحشیگرى آنان پایان یافت، و دایره نفوذ تمدن اسلامى به مرزهاى چین نیز رسید. ماوراء النهر از نظر فرهنگی بعد از سلطه مغول و در سده‌هاى هفتم، هشتم و نهم هجرى وضع قابل توجهى داشت و دوباره در دوره تیموریان به یکى از مهمترین مراکز تمدنى عالم اسلام تبدیل شده بود. <ref>رحمتی، 1393ش، شماره 21</ref>.
==(ب) سوء استفاده از جایگاه سیادت در گذشته و معاصر==
==(ب) سوء استفاده از جایگاه سیادت در گذشته و معاصر==
خط ۴۹: خط ۴۹:


=مبانی کلامی ـ فقهی جایگاه تاثیر‌گذار سیادت=
=مبانی کلامی ـ فقهی جایگاه تاثیر‌گذار سیادت=
بدون شک هر حرکت اجتماعی که بر بستر دین و اعتقاد استوار باشد، ضرورتا می‌بایستی مبانی اعتقادی (کلامی) و شرعی (فقهی) داشته باشد. و از آنجا که جایگاه اجتماعی خاندان رسالت اعم از اهل بیت (علیهم السلام) و ذریه آنان یعنی سادات عظام جدای از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیست، پرداختن به مبانی اعتقادی و فقهی ذریه آن حضرت نیز بدون لحاظ جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) ممکن نیست. بنابراین در مباحثی که درپی می‌آید ابتدا با توجه به خود پیامبر (صلی الله علیه و آله)، و سپس با توسعه آن به ذریه آن حضرت سخن خواهیم گفت.
بدون شک هر حرکت اجتماعی که بر بستر دین و اعتقاد استوار باشد، ضرورتا می‌بایستی مبانی اعتقادی (کلامی) و شرعی (فقهی) داشته باشد. و از آنجا که جایگاه اجتماعی خاندان رسالت اعم از اهل بیت (علیهم السلام) و ذریه آنان یعنی سادات عظام جدای از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیست، پرداختن به مبانی اعتقادی و فقهی ذریه آن حضرت نیز بدون لحاظ جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله) ممکن نیست. بنابراین در مباحثی که درپی می‌آید ابتدا با توجه به خود پیامبر (صلی الله علیه و آله)، و سپس با توسعه آن به ذریه آن حضرت سخن خواهیم گفت.
==(الف) وجوب محبت به پیامبر==
==(الف) وجوب محبت به پیامبر==
خط ۸۹: خط ۸۹:
«وَمَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ». و شما حقّ ندارید که رسول خدا را آزار دهید. (احزاب: 53) هر چند این آیه در واقعه ای خاص نازل شده است ولی بدون شک هرگونه اذیت رساندن به آن حضرت را منع می‌کند. سماعة از امام صادق (‌علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمود: «مالکم تسیئون رسول الله (صلى الله علیه وآله) فقال له رجل: جعلت فداک وکیف یسیئون؟ فقال: أما تعلمون أنَّ أعمالکم تعرض علیه، فإذا رأى فیها معصیة ساء». چرا پیامبر را اذیت می‌کنید؟ مردی پرسید: چگونه؟ فرمودند: با اعمالتان که بر وی عرضه می‌شود و در آن معصیت است. (ابن فروخ <ref>الصفار، 1404 ق ـ 1362 ش، 465</ref>.
«وَمَا کَانَ لَکُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ». و شما حقّ ندارید که رسول خدا را آزار دهید. (احزاب: 53) هر چند این آیه در واقعه ای خاص نازل شده است ولی بدون شک هرگونه اذیت رساندن به آن حضرت را منع می‌کند. سماعة از امام صادق (‌علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمود: «مالکم تسیئون رسول الله (صلى الله علیه وآله) فقال له رجل: جعلت فداک وکیف یسیئون؟ فقال: أما تعلمون أنَّ أعمالکم تعرض علیه، فإذا رأى فیها معصیة ساء». چرا پیامبر را اذیت می‌کنید؟ مردی پرسید: چگونه؟ فرمودند: با اعمالتان که بر وی عرضه می‌شود و در آن معصیت است. (ابن فروخ <ref>الصفار، 1404 ق ـ 1362 ش، 465</ref>.
===2. حرمت ایذاء ذریه پیامبر===
===2. حرمت ایذاء ذریه پیامبر===
چنانکه گذشت اذیت پیامبر (صلى الله علیه و آله) منحصر در شان نزول آیه نیست، و از جمله مصادیق اذیت آن حضرت که در روایات آمده است اذیت کردن اهل بیت و ذریه اوست؛ ابن عباس از آن حضرت نقل می‌کند که در پاسخ کسی که پدر عمویش عباس را دشنام می‌داد، فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ أَیُّ أَهْلِ الْأَرْضِ أَکْرَمُ عَلَى اللَّهِ؟» قَالُوا: أَنْتَ، قَالَ: «فَإِنَّ الْعَبَّاسَ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ، فَلَا تَسُبُّوا أَمْوَاتَنَا، فَتُؤْذُوا أَحْیَاءَنَا» فَجَاءَ الْقَوْمُ فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِکَ». ای مردم از اهل زمین چه کسی در پیشگاه خداوند با کرامت تر است؟ گفتند: شما. سپس فرمود: عباس هم از من است و من از وی، پس مردگان ما را دشنام ندهید که موجب اذیت زندها می‌شود. همگی گفتند: به خدا پناه می‌بریم از غضب پیامبرش.<ref>احمد بن حنبل، 1403هـ – 1983م، ج2، ص925؛ ترمذی، 1998 م، ج6، ص111؛ نسائی، 1421 هـ ـ 2001 م، ج6، ص345 و ج7، ص319؛ طبرانی، 1415 هـ ـ 1994 م، ج12، ص36</ref>.
چنانکه گذشت اذیت پیامبر (صلى الله علیه و آله) منحصر در شان نزول آیه نیست، و از جمله مصادیق اذیت آن حضرت که در روایات آمده است اذیت کردن اهل بیت و ذریه اوست؛ ابن عباس از آن حضرت نقل می‌کند که در پاسخ کسی که پدر عمویش عباس را دشنام می‌داد، فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ أَیُّ أَهْلِ الْأَرْضِ أَکْرَمُ عَلَى اللَّهِ؟» قَالُوا: أَنْتَ، قَالَ: «فَإِنَّ الْعَبَّاسَ مِنِّی وَأَنَا مِنْهُ، فَلَا تَسُبُّوا أَمْوَاتَنَا، فَتُؤْذُوا أَحْیَاءَنَا» فَجَاءَ الْقَوْمُ فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ غَضَبِکَ». ای مردم از اهل زمین چه کسی در پیشگاه خداوند با کرامت‌تر است؟ گفتند: شما. سپس فرمود: عباس هم از من است و من از وی، پس مردگان ما را دشنام ندهید که موجب اذیت زندها می‌شود. همگی گفتند: به خدا پناه می‌بریم از غضب پیامبرش.<ref>احمد بن حنبل، 1403هـ – 1983م، ج2، ص925؛ ترمذی، 1998 م، ج6، ص111؛ نسائی، 1421 هـ ـ 2001 م، ج6، ص345 و ج7، ص319؛ طبرانی، 1415 هـ ـ 1994 م، ج12، ص36</ref>.
ذکر مصادیقی مثل عباس بن عبدالمطلب گویای این نکته است که اذیت کردن بقیه ذریه از خاندانش نیز می‌توانند مصداق حرمت اذیت کردن باشند، چنانکه همین حکم را نسبت به اذیت نمودن مومنین فرمودند. أنس بن مالک می‌گوید: «بَیْنَمَا النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) یَخْطُبُ إِذْ جَاءَهُ رَجُلٌ یَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ حَتَّى جَلَسَ قَرِیبًا مِنَ النَّبِیِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) فَلَمَّا قَضَى رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) صَلَاتَهُ قَالَ: «مَا مَنَعَکَ یَا فُلَانُ أَنْ تُجَمِّعَ مَعَنَا؟» قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ حَرَصْتُ أَنْ أَضَعَ نَفْسِی بِالْمَکَانِ الَّذِی تُرَى قَالَ: «قَدْ رَأَیْتُکَ تَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ وَتُؤْذِیهِمْ، مَنْ آذَى مُسْلِمًا فَقَدْ آذَانِی وَمَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ (عَزَّ وَجَلَّ)». مردی از میان جمعیت برخواست و با لگد کردن بقیه خود را به پیامبر رساند، آن حضرت وی را توبیخ کرده و فرمود: هر کس مسلمانی را بیازارد گویی مرا آزرده است؛ و هر کس مرا بیازارد گویی خدا را آزرده است. <ref>هیثمی، 1414 هـ ـ 1994 م، ج2، ص179، ح3092.</ref>
ذکر مصادیقی مثل عباس بن عبدالمطلب گویای این نکته است که اذیت کردن بقیه ذریه از خاندانش نیز می‌توانند مصداق حرمت اذیت کردن باشند، چنانکه همین حکم را نسبت به اذیت نمودن مومنین فرمودند. أنس بن مالک می‌گوید: «بَیْنَمَا النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) یَخْطُبُ إِذْ جَاءَهُ رَجُلٌ یَتَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ حَتَّى جَلَسَ قَرِیبًا مِنَ النَّبِیِّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) فَلَمَّا قَضَى رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) صَلَاتَهُ قَالَ: «مَا مَنَعَکَ یَا فُلَانُ أَنْ تُجَمِّعَ مَعَنَا؟» قَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ حَرَصْتُ أَنْ أَضَعَ نَفْسِی بِالْمَکَانِ الَّذِی تُرَى قَالَ: «قَدْ رَأَیْتُکَ تَخَطَّى رِقَابَ النَّاسِ وَتُؤْذِیهِمْ، مَنْ آذَى مُسْلِمًا فَقَدْ آذَانِی وَمَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اللَّهَ (عَزَّ وَجَلَّ)». مردی از میان جمعیت برخواست و با لگد کردن بقیه خود را به پیامبر رساند، آن حضرت وی را توبیخ کرده و فرمود: هر کس مسلمانی را بیازارد گویی مرا آزرده است؛ و هر کس مرا بیازارد گویی خدا را آزرده است. <ref>هیثمی، 1414 هـ ـ 1994 م، ج2، ص179، ح3092.</ref>
در جوامع روایی شیعه نیز آمده است: «من آذى مؤمنا فقد آذانی ومن آذانی فقد آذى الله ومن آذى الله فهو ملعون فی التوراة والإنجیل والزبور والفرقان»؛ وفی خبر آخر: «فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین». هر کس مومنی را بیازارد گویی مرا آزرده است؛ و هر کس مرا بیازارد گویی خدا را آزرده است. و هر کس خدا را بیازارد در تورات و انجیل و زبور و فرقان ملعون است. در روایت دیگر آمده: لعنت خدا و ملائکه و همگی مردم بر او. <ref>بروجردی، 1410 هـ ـ 1368 ش، ج16، ص305</ref>.
در جوامع روایی شیعه نیز آمده است: «من آذى مؤمنا فقد آذانی ومن آذانی فقد آذى الله ومن آذى الله فهو ملعون فی التوراة والإنجیل والزبور والفرقان»؛ وفی خبر آخر: «فعلیه لعنة الله والملائکة والناس أجمعین». هر کس مومنی را بیازارد گویی مرا آزرده است؛ و هر کس مرا بیازارد گویی خدا را آزرده است. و هر کس خدا را بیازارد در تورات و انجیل و زبور و فرقان ملعون است. در روایت دیگر آمده: لعنت خدا و ملائکه و همگی مردم بر او. <ref>بروجردی، 1410 هـ ـ 1368 ش، ج16، ص305</ref>.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۴۴

ویرایش