۸۸٬۱۲۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo">[[پرونده:سقیفه بنی ساعده.jpg |جایگزین=سقیفه بنی ساعده]] | <div class="wikiInfo">[[پرونده:سقیفه بنی ساعده.jpg |جایگزین=سقیفه بنی ساعده]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
!نام | !نام | ||
!سقیفه بنی ساعده | !سقیفه بنی ساعده | ||
|- | |- | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
=علت نام گذاری= | =علت نام گذاری= | ||
در [[عربستان]] برای گریز از گرمای زیاد، اکثر | در [[عربستان]] برای گریز از گرمای زیاد، اکثر خانهها و مغازهها و [[مساجد]]، دارای سایبانی از حصیر یا گلیمهایی از پشم بز بود و در مواقع بیکاری، در آنجا جمع میشدند و از اخبار تازه و امور اجتماعی مهم سخن میگفتند. از جمله این سایبانها، سایبانی بود متعلق به [[قبیله بنی ساعده]]. چون بعد از رحلت پیامبر(ص) [[انصار]] و [[مهاجرین]] برای تعیین خلیفه، در زیر این سایبان گرد آمدند، این واقعه «سقیفه بنی ساعده» نامیده شد. | ||
=چرا سقیفه رخ داد= | =چرا سقیفه رخ داد= | ||
[[جبرئیل]] در سال دهم هجری، رسول خدا(ص) را به نزدیک بودن زمان رحلتش آگاه کرد. حضرت در این سال به فرمان [[خداوند]] | [[جبرئیل]] در سال دهم هجری، رسول خدا(ص) را به نزدیک بودن زمان رحلتش آگاه کرد. حضرت در این سال به فرمان [[خداوند]] میباید دو فریضه را به جای آورد: یکی، انجام [[مناسک حج]] و دیگری، معرفی جانشین پس از خود. | ||
پیامبر(ص) در [[ذیقعده]] سال دهم هجری عازم [[حج]] شد. هدف او علاوه بر تعلیم دادن احکام حج، لغو امتیازاتی بود که [[قریش]] به سبب کلیدداری و [[پرده داری کعبه]] برای خود کسب کرده بود. اشراف [[مکه]] در [[جاهلیت]]، ده قبیله بودند که پانزده منصب بین | پیامبر(ص) در [[ذیقعده]] سال دهم هجری عازم [[حج]] شد. هدف او علاوه بر تعلیم دادن احکام حج، لغو امتیازاتی بود که [[قریش]] به سبب کلیدداری و [[پرده داری کعبه]] برای خود کسب کرده بود. اشراف [[مکه]] در [[جاهلیت]]، ده قبیله بودند که پانزده منصب بین تیرههای عرب تقسیم میشد<ref>. تاریخ مفصل اسلام و تاریخ ایران بعد از اسلام، حسین عمادزاده، ص 94، چ8، 1374ش.</ref>. از جمله امتیازات، منصب قیادت، رفادت، سقایت و... بود. | ||
یکی از امتیازات قریش بر دیگر حاجیان، این بود که از [[عرفات]] بار نمی بستند، بلکه از [[مزدلفه]] کوچ | یکی از امتیازات قریش بر دیگر حاجیان، این بود که از [[عرفات]] بار نمی بستند، بلکه از [[مزدلفه]] کوچ میکردند و این را برای خود فخر میشمردند. [[قرآن کریم]] این امتیاز را با [[نزول]] این آیه از بین برد<ref>تاریخ تحلیلی اسلام تا پایان امویان، سیدجعفر شهیدی، ص 84، تهران، چ2، 1363ش.</ref>: | ||
«ثم افیضوا من حیث افاض الناسُ...»<ref>بقره/ 199.</ref>؛ | «ثم افیضوا من حیث افاض الناسُ...»<ref>بقره/ 199.</ref>؛ | ||
«از جایی کوچ کنید که مردم کوچ | «از جایی کوچ کنید که مردم کوچ میکنند...». | ||
از آنجا که [[طواف]] [[خانه خدا]] باید در جامه و پارچه پاک باشد، قریش | از آنجا که [[طواف]] [[خانه خدا]] باید در جامه و پارچه پاک باشد، قریش میپنداشت جامه هنگامی پاک است که از آنها گرفته و کرایه شود. و اگر قریش از دادن لباس طواف به کسی ممانعت کند، او باید برهنه به طواف بپردازد. | ||
پیامبر(ص) که خود از قریش بود، در برابر دیدگان مردم از عرفات کوچ کرد و با این شیوه اولاً شعار برابری و مساوات بین | پیامبر(ص) که خود از قریش بود، در برابر دیدگان مردم از عرفات کوچ کرد و با این شیوه اولاً شعار برابری و مساوات بین انسانها را عملاً اجرا کرد. ثانیاً آن حضرت ثابت کرد که قریشی بودن( آنچه ابوبکر با استناد به آن به خلافت رسید)، اعتباری برای برتری جویی از دیگر قبایل نیست. | ||
اما دومین فریضه مهمی که پیامبر(ص) برای اتمام [[رسالت]] خویش باید به انجام | اما دومین فریضه مهمی که پیامبر(ص) برای اتمام [[رسالت]] خویش باید به انجام میرسانید، اعلام جانشینی [[علی(ع)]] بود که در [[جُحفه]] و در محلی به نام « [[غدیرخم]]» صورت گرفت و در این باره فرمود:«من کنت مولاه فهذا علیُ مولاه». | ||
این اقدام پیامبر(ص) در غدیرخم، چند تن از سران عرب را- که به قصد « ریاست طلبی» مسلمان شده بودند- از گرویدن به آیین او پشیمان کرد. | این اقدام پیامبر(ص) در غدیرخم، چند تن از سران عرب را- که به قصد « ریاست طلبی» مسلمان شده بودند- از گرویدن به آیین او پشیمان کرد. | ||
از همان روز عمر، ابوبکر و [[ابوعبیده]] جراح مثلثی را تشکیل دادند و سوگند یاد کردند که نگذارند این انتخاب پیامبر(ص) عملی شود. آنها از «اهل کتاب» شنیده بودند که پیامبری در مکه [[مبعوث]] خواهد شد که بر شرق و غرب عالم غالب | از همان روز عمر، ابوبکر و [[ابوعبیده]] جراح مثلثی را تشکیل دادند و سوگند یاد کردند که نگذارند این انتخاب پیامبر(ص) عملی شود. آنها از «اهل کتاب» شنیده بودند که پیامبری در مکه [[مبعوث]] خواهد شد که بر شرق و غرب عالم غالب میشود. پس با این پندار که پس از پیامبر(ص) به حکومت خواهند رسید، به رسالت آن حضرت [[ایمان]] آوردند و خود را در خدمت پیامبر(ص) قرار دادند و حال که از رسیدن به خلافت مأیوس شده بودند، تصمیم گرفتند آن حضرت را به قتل برسانند تا به قریش اظهار دارند که ما در پی فرصت برای قتل پیامبر(ص) بودیم، تا چنین حقی را نیز بر گردن قریش ثابت کنند<ref> تاریخ مفصل اسلام و تاریخ ایران بعد از اسلام، ص 116.</ref>. | ||
بنابراین، وقتی رسول خدا(ص) به محل خطرناک «[[عقبه]]» رسید، شترش را رماندند تا از کوه سقوط کند. جبرئیل به پیامبر(ص) اطلاع داد و آن حضرت به یارانش دستور داد تا احدی قبل از او به عقبه نرود. منافقین این بار تصمیم گرفتند که با استفاده از تاریکی و ناهمواری راه، در پس بلندی پنهان شوند و | بنابراین، وقتی رسول خدا(ص) به محل خطرناک «[[عقبه]]» رسید، شترش را رماندند تا از کوه سقوط کند. جبرئیل به پیامبر(ص) اطلاع داد و آن حضرت به یارانش دستور داد تا احدی قبل از او به عقبه نرود. منافقین این بار تصمیم گرفتند که با استفاده از تاریکی و ناهمواری راه، در پس بلندی پنهان شوند و چهرههای خود را بپوشانند، تا هرگاه پیامبر(ص) نزدیک شد، دبههای پر از شن را از بلندی به زیر بغلطانند. آنها چنین کردند و شتر پیامبر(ص) خواست رم کند و او را بر زمین بزند. جبرئیل نازل شد و آن حضرت را از خطر رهانید<ref>همان.</ref>. | ||
=اقدامات پیامبر(ص)= | =اقدامات پیامبر(ص)= | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
==اعزام سپاه اسامه== | ==اعزام سپاه اسامه== | ||
پیامبر(ص) در جریان بازگشت از [[حجة الوداع]] بیمار شد و پس از چندی با بهبودی نسبی، به فکر تجهیز و اعزام سپاهی به مرزهای [[شام]] افتاد. اهداف پیامبر(ص) را از این اقدام چنین | پیامبر(ص) در جریان بازگشت از [[حجة الوداع]] بیمار شد و پس از چندی با بهبودی نسبی، به فکر تجهیز و اعزام سپاهی به مرزهای [[شام]] افتاد. اهداف پیامبر(ص) را از این اقدام چنین میتوان تحلیل کرد: | ||
# رسول خدا (ص)بیم آن داشت که بعد از انتشار خبر رحلتش رومیان از آشفتگی اوضاع [[مسلمانان]] سوء استفاده کرده، آنها را سرکوب کنند. دو جنگ از | #رسول خدا (ص)بیم آن داشت که بعد از انتشار خبر رحلتش رومیان از آشفتگی اوضاع [[مسلمانان]] سوء استفاده کرده، آنها را سرکوب کنند. دو جنگ از جنگهای پیامبر(ص)- [[جنگ تبوک]] و [[جنگ موته]]- در نبرد با شامیان بود. بنابراین اعزام سپاه خبر از ثبات جامعه اسلامی میداد. | ||
# | # | ||
# پیامبر(ص) | #پیامبر(ص) میخواست با اعزام این سپاه، سران قبایل و صحابه را از مرکز حکومت( مدینه) دور سازد تا بعد از رحلتش مانعی برای به خلافت رسیدن حضرت علی(ع) پیش نیاید. | ||
# | # | ||
# واگذاری فرماندهی سپاه به [[اسامه]]، که جوانی هفده یا نوزده ساله بود، سنت شیوخیت را که در بین اعراب از اعتبار بالایی برخوردار بود، منسوخ | #واگذاری فرماندهی سپاه به [[اسامه]]، که جوانی هفده یا نوزده ساله بود، سنت شیوخیت را که در بین اعراب از اعتبار بالایی برخوردار بود، منسوخ میکرد، تا جوان بودن علی(ع) بهانه ای برای کنار زدن او از خلافت نباشد. | ||
==سکونت در منزل عایشه== | ==سکونت در منزل عایشه== | ||
پیامبر(ص) از رفت و آمدهای برخی مهاجران بین مکه و مدینه خبر داشت. بنابراین او با سکونت در منزل [[عایشه]] و زیرنظر داشتن فتنه، در صدد خنثی کردن | پیامبر(ص) از رفت و آمدهای برخی مهاجران بین مکه و مدینه خبر داشت. بنابراین او با سکونت در منزل [[عایشه]] و زیرنظر داشتن فتنه، در صدد خنثی کردن دسیسههای سقیفه سازان برآمد. | ||
==هشدارهای پیش از رحلت== | ==هشدارهای پیش از رحلت== | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
هنگامی که پیامبر(ص) از کارشکنی برخی از افراد در اعزام سپاه اسامه باخبر شد، در حالی که سرش را با دستمال بسته بود، به [[مسجد]] آمد و با تأکید، از کارشکنان خواست که سپاه را همراهی کنند و حتی فرمود: | هنگامی که پیامبر(ص) از کارشکنی برخی از افراد در اعزام سپاه اسامه باخبر شد، در حالی که سرش را با دستمال بسته بود، به [[مسجد]] آمد و با تأکید، از کارشکنان خواست که سپاه را همراهی کنند و حتی فرمود: | ||
«لعن الله من تخلف عن جیش اسامة»<ref> تاریخ طبری، ج2، ص 225.</ref>. | «لعن الله من تخلف عن جیش اسامة»<ref> تاریخ طبری، ج2، ص 225.</ref>. | ||
پیامبر(ص) با آگاهی از | پیامبر(ص) با آگاهی از فعالیتهای برخی از صحابه برای به دست گرفتن خلافت، تصمیم گرفت برای جلوگیری از انحراف خلافت و بروز دو دستگی در بین مسلمانان، خلافت علی(ع) را قبل از رحلت تثبیت کند. به همین منظور- با وجود تأکیدهای فراوانش و بیان فضیلتهای علی(ع)- در آخرین لحظات حیات با حالت تب و بیماری به [[مسجد]] آمد و با صدای بلند که از بیرون مسجد شنیده میشد، یک بار دیگر «[[حدیث ثقلین]]» را تکرار فرمود. | ||
[[میرحامد حسین]]، این حدیث را از دویست نفر از علمای بزرگ [[اهل سنت]] در کتابش، «[[عبقات الانوار]]» نقل کرده و [[دانشگاه الازهر]] [[مصر]] نیز رساله ای در صحت سند آن منتشر ساخته است<ref>تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، علی اکبر حسینی، ص 298، تهران، چ1، 1373ش.</ref>. | [[میرحامد حسین]]، این حدیث را از دویست نفر از علمای بزرگ [[اهل سنت]] در کتابش، «[[عبقات الانوار]]» نقل کرده و [[دانشگاه الازهر]] [[مصر]] نیز رساله ای در صحت سند آن منتشر ساخته است<ref>تاریخ تحلیلی و سیاسی اسلام، علی اکبر حسینی، ص 298، تهران، چ1، 1373ش.</ref>. | ||
آن گاه آن حضرت خطاب به [[مهاجران]] فرمود: | آن گاه آن حضرت خطاب به [[مهاجران]] فرمود: | ||
«شما زیاد | «شما زیاد میشوید، ولی انصار زیاد نمی شوند، انصار تکیه گاه من هستند که به آنها پناه آورده ام. نیکانشان را گرامی بدارید و از بدانشان درگذرید<ref>تاریخ طبری، ج2، ص 227.</ref>.» | ||
پس از بیان این سخنان، به منزل عایشه بازگشت؛ لحظاتی بعد، عمر و ابوبکر و تعدادی از یاران پیامبر(ص) بر بالین حضرت حضور یافتند. در این هنگام رسول خدا(ص) در حالی که تب و بیماری اش شدت یافته بود، بار دیگر برای تأکید بر شایستگی آن کسی که خدا و رسولش انتخاب کرده بودند، تقاضای قلم و کاغذ کرد تا چیزی بنویسد که بعد از او، مسلمانان گمراه نشوند. در این میان، عمر برآشفت و گفت:«هذیان | پس از بیان این سخنان، به منزل عایشه بازگشت؛ لحظاتی بعد، عمر و ابوبکر و تعدادی از یاران پیامبر(ص) بر بالین حضرت حضور یافتند. در این هنگام رسول خدا(ص) در حالی که تب و بیماری اش شدت یافته بود، بار دیگر برای تأکید بر شایستگی آن کسی که خدا و رسولش انتخاب کرده بودند، تقاضای قلم و کاغذ کرد تا چیزی بنویسد که بعد از او، مسلمانان گمراه نشوند. در این میان، عمر برآشفت و گفت:«هذیان میگوید. [[قرآن]] ما را کفایت میکند<ref>صحیح بخاری، ج1، ص 22.</ref>.» | ||
رسول خدا (ص)با دیدن نزاع و دو دستگی اطرافیان، از بیم آنکه عمر و متحدانش اصل رسالت را، مورد شبهه قرار بدهند، خطاب به صحابه فرمود:«برخیزید و از پیش من بروید.»... پیامبر(ص) در حالی که [[علی]] سرش را در آغوش گرفته بود، از دنیا رفت. | رسول خدا (ص)با دیدن نزاع و دو دستگی اطرافیان، از بیم آنکه عمر و متحدانش اصل رسالت را، مورد شبهه قرار بدهند، خطاب به صحابه فرمود:«برخیزید و از پیش من بروید.»... پیامبر(ص) در حالی که [[علی]] سرش را در آغوش گرفته بود، از دنیا رفت. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
حال باید پرسید: چرا انصار در سقیفه گرد آمدند و علت نامزد کردن سعد بن عباده« رئیس خزرج» به عنوان امیر، چه بود؟ | حال باید پرسید: چرا انصار در سقیفه گرد آمدند و علت نامزد کردن سعد بن عباده« رئیس خزرج» به عنوان امیر، چه بود؟ | ||
مگر آنها از انتخاب علی(ع) برای رهبری امت اسلامی بی اطلاع بودند و یا بسیاری از آنان در غدیرخم حضور نداشتند؟ چه چیزی آنها را به اتخاذ چنین تصمیمی واداشت؟ | مگر آنها از انتخاب علی(ع) برای رهبری امت اسلامی بی اطلاع بودند و یا بسیاری از آنان در غدیرخم حضور نداشتند؟ چه چیزی آنها را به اتخاذ چنین تصمیمی واداشت؟ | ||
آن گونه که از اسناد تاریخی برمی آید، علت اصلی تجمع آنها، اطلاع از | آن گونه که از اسناد تاریخی برمی آید، علت اصلی تجمع آنها، اطلاع از دسیسههایی بود که در صدد بود خلافت را از علی(ع) غصب کند و چون یقین کردند خلافت از آن دیگری است و از طرفی، افراد سیاسی و کارآزموده که بتوانند خلافت را برای امیرمؤمنان تثبیت کنند، در [[بنیهاشم]] سراغ نداشتند؛ لذا برای تعیین خلیفه در سقیفه جمع شدند. در کنار این عامل اصلی، علل دیگری نیز وجود داشت که باعث تجمع انصار در سقیفه شد؛ همانند: | ||
انصار گسترش اسلام را مرهون بذل جان و مال خویش | انصار گسترش اسلام را مرهون بذل جان و مال خویش میدانستند و خود را نسبت به مهاجرین در به دست گیری خلافت، سزاوارتر میشمردند. | ||
# انصار در اکثر [[غزوات]] همراه پیامبر(ص) با [[کفار]] قریش جنگیده و بسیاری از کفار [[مکه]] و دیگر مخالفان اسلام را کشته بودند. از این رو، به وحشت افتادند که مبادا کسی روی کار آید که انتقام | #انصار در اکثر [[غزوات]] همراه پیامبر(ص) با [[کفار]] قریش جنگیده و بسیاری از کفار [[مکه]] و دیگر مخالفان اسلام را کشته بودند. از این رو، به وحشت افتادند که مبادا کسی روی کار آید که انتقام خونهای ریخته شده را بگیرد، و این ناشی از آن بود که به رغم تلاشهای فراوان پیامبر(ص) برای تبدیل نظام قبیله ای به نظام اجتماعی، هنوز خوی و خصلتهای قبیلگی دوران جاهلیت، همچون آتش زیر خاکستر در نهادشان باقی بود. | ||
# | # | ||
# علت دیگر، حس جاه طلبی است که در تمام افراد بشر به طور مختلف وجود دارد و انسان را به خطرات بزرگ | #علت دیگر، حس جاه طلبی است که در تمام افراد بشر به طور مختلف وجود دارد و انسان را به خطرات بزرگ میاندازد<ref> طرح های رسالت، پیرامون خلافت و زمامداری، احمد مطهری، ج1، ص 250، قم، مرکز انتشارات دارالتبلیغ.</ref>. | ||
# سعد بن عباده از بزرگان عرب بود که درب خانه اش به روی حاجتمندان باز بود و از کسانی بود که در روز عید غدیرخم حضور داشت و خطبه پیامبر(ص) را شنید؛ ولی حب جاه و مقام، او را با وجود بیماری به سقیفه کشاند تا با او بیعت کنند<ref>نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج4، ص 4، چاپ بیروت.</ref>. | #سعد بن عباده از بزرگان عرب بود که درب خانه اش به روی حاجتمندان باز بود و از کسانی بود که در روز عید غدیرخم حضور داشت و خطبه پیامبر(ص) را شنید؛ ولی حب جاه و مقام، او را با وجود بیماری به سقیفه کشاند تا با او بیعت کنند<ref>نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج4، ص 4، چاپ بیروت.</ref>. | ||
=علل موفقیت حزب شیخین= | =علل موفقیت حزب شیخین= | ||
حال به پاسخ این سؤال | حال به پاسخ این سؤال میپردازیم که: علت موفقیت حزب ابوبکر و عمر چه بود؟ و چرا مردم با وجود آگاهی از انتخاب علی (ع)از سوی پیامبر(ص) به جانشینی خویش، با ابوبکر بیعت کردند؟ | ||
==جلوگیری از اعزام سپاه اسامه== | ==جلوگیری از اعزام سپاه اسامه== | ||
ابوبکر و عمر برخلاف اصرار فراوان پیامبر(ص) بر حرکت سپاه اسامه، در اجرای امر آن حضرت تعلل کردند و اسامه را از حرکت بازداشتند. این کار، چند منفعت برایشان دربرداشت: اول اینکه هنگام رحلت پیامبر(ص) در مدینه حضور خواهند داشت. دوم اینکه وجود سران قبایل در مدینه، آنها را یاری | ابوبکر و عمر برخلاف اصرار فراوان پیامبر(ص) بر حرکت سپاه اسامه، در اجرای امر آن حضرت تعلل کردند و اسامه را از حرکت بازداشتند. این کار، چند منفعت برایشان دربرداشت: اول اینکه هنگام رحلت پیامبر(ص) در مدینه حضور خواهند داشت. دوم اینکه وجود سران قبایل در مدینه، آنها را یاری میکرد تا از بحران فقدان پیامبر(ص) استفاده کنند و از بزرگان قوم برای خود بیعت بگیرند؛ زیرا نبود بزرگان قوم در مدینه و بیعت نکردن آنها در صورت اعزام سپاه، نقشههای آنان را برای رسیدن به خلافت بی نتیجه میگذاشت. | ||
این | این کارشکنیها باعث شد تا پیامبر(ص) با حال بیمار و نزار خود در مسجد حضور یابد و آنان را لعنت کند:« لعن الله من تخلف عن جیش اسامه<ref>تاریخ طبری، ج2، ص 225.</ref>». | ||
==ناآشنایی تازه | ==ناآشنایی تازه مسلمانها با موقعیت حضرت علی(ع)== | ||
اگرچه هنگام رحلت پیامبر(ص)، اسلام در سراسر شبه جزیره عربستان گسترش نیافته بود، اما اسلام، این آیین جدید، هنوز فرصت نیافته بود که شناخت عمیقی از خود به پیروانش ببخشد. اعراب تازه مسلمان تنها بر یگانگی خدا و اینکه [[محمد]]، فرستاده ای از جانب اوست، اعتراف داشتند و در عمل، به بسیاری آداب جاهلیت پایبند بودند و بدان عمل | اگرچه هنگام رحلت پیامبر(ص)، اسلام در سراسر شبه جزیره عربستان گسترش نیافته بود، اما اسلام، این آیین جدید، هنوز فرصت نیافته بود که شناخت عمیقی از خود به پیروانش ببخشد. اعراب تازه مسلمان تنها بر یگانگی خدا و اینکه [[محمد]]، فرستاده ای از جانب اوست، اعتراف داشتند و در عمل، به بسیاری آداب جاهلیت پایبند بودند و بدان عمل میکردند. در برخورد با قضیه جانشینی علی(ع) نیز این گونه نمی اندیشیدند که او بزرگترین حامی پیامبر(ص) و آگاه از اسرار رسالت اوست و تنها او میتواند این دین نو ظهور را نهادینه کند، بلکه در این اندیشه بودند که او کشنده بسیاری از سران کفر است که از نزدیکان و عزیزان آنها به شمار میرفت. از این رو، حس کینه و انتقام در میان برخی مهاجران و به ویژه تازه مسلمانان مکه، باعث شد افرادی چون ابوبکر و عمر بر اوضاع مسلمانان مسلط شوند. | ||
=علت به رسمیت شناختن خلافت ابوبکر= | =علت به رسمیت شناختن خلافت ابوبکر= | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
حقیقت این است که آن دسته از اصحاب نزدیک پیامبر(ص) که روحشان با پیام وحی آشنا شده بود، با ابوبکر بیعت نکردند و او را به رسمیت نشناختند. عده ای از این گروه تحت عنوان «مرتدین» در «واقعه» رده به شدت سرکوب شدند تا آنجا که عمر نیز به عمل آنان اعتراض کرد<ref> تاریخ ابن کثیر، ج6، ص 311.</ref>. | حقیقت این است که آن دسته از اصحاب نزدیک پیامبر(ص) که روحشان با پیام وحی آشنا شده بود، با ابوبکر بیعت نکردند و او را به رسمیت نشناختند. عده ای از این گروه تحت عنوان «مرتدین» در «واقعه» رده به شدت سرکوب شدند تا آنجا که عمر نیز به عمل آنان اعتراض کرد<ref> تاریخ ابن کثیر، ج6، ص 311.</ref>. | ||
عده ای دیگر نیز زمانی بیعت را پذیرفتند که پیشوای آنان علی(ع) برای حفظ اصل اسلام، به ناچار و اجبار با ابوبکر بیعت کرد. از جمله این افراد، ابوالهیثم، سهل بن حنیف،ذوالشهادتین،[[مقداد]]،زبیر بن عوام و... بودند. | عده ای دیگر نیز زمانی بیعت را پذیرفتند که پیشوای آنان علی(ع) برای حفظ اصل اسلام، به ناچار و اجبار با ابوبکر بیعت کرد. از جمله این افراد، ابوالهیثم، سهل بن حنیف،ذوالشهادتین،[[مقداد]]،زبیر بن عوام و... بودند. | ||
اما توده مردم با اصل و محتوای اسلام بیگانه بودند؛ از این رو، از درک چرایی انتخاب علی(ع) به جانشینی پیامبر(ص) عاجز و به اهمیت و جایگاه آن پی نبرده بودند. بدین جهت، آن هنگام که امیرمؤمنان علی(ع) به دفاع از حق غصب شده خویش | اما توده مردم با اصل و محتوای اسلام بیگانه بودند؛ از این رو، از درک چرایی انتخاب علی(ع) به جانشینی پیامبر(ص) عاجز و به اهمیت و جایگاه آن پی نبرده بودند. بدین جهت، آن هنگام که امیرمؤمنان علی(ع) به دفاع از حق غصب شده خویش میپردازد و بر ادعای خویش برهان میآورد، آنان در پاسخ میگویند: | ||
«اگر زودتر از ابوبکر از ما بیعت | «اگر زودتر از ابوبکر از ما بیعت میخواستی، با تو بیعت میکردیم.» | ||
آنان هنوز در نیافته بودند که خلافت و جانشینی پیامبر(ص)، انتقال قدرت از یکی به دیگری نیست تا هر آن کس که در مسند قدرت قرار گرفت و بر اوضاع مسلط شد، خلیفه باشد. عجر آنها از درک انتخاب علی(ع)- که در جهت تداوم انقلاب پیامبر(ص) بود و علی(ع) از نادر افرادی به شمار | آنان هنوز در نیافته بودند که خلافت و جانشینی پیامبر(ص)، انتقال قدرت از یکی به دیگری نیست تا هر آن کس که در مسند قدرت قرار گرفت و بر اوضاع مسلط شد، خلیفه باشد. عجر آنها از درک انتخاب علی(ع)- که در جهت تداوم انقلاب پیامبر(ص) بود و علی(ع) از نادر افرادی به شمار میرفت که از نخستین سالهای [[بعثت]] پیامبر(ص) به همین منظور پرورش یافته بود- باعث شد فردی چون ابوبکر در جایگاه جانشینی پیامبر(ص) بنشیند، در حالی که ابوبکر خود نیز به ضعف خویش آگاه بود و میگفت:«أقیلونی أقیلونی فلست بخیرکم و علیُ فیکم<ref> تاریخ طبری، ج3، ص 211.</ref>؛ مرا وا گذارید، مرا واگذارید چرا که با وجود علی (ع) در بین شما، من برترین فرد شما نیستم.» | ||
=انحراف بزرگ= | =انحراف بزرگ= | ||
«سقیفه» اولین و | «سقیفه» اولین و بزرگترین انحرافی بود که تداوم انقلاب پیامبر(ص) را به مخاطره انداخت؛ زیرا پس از وقوع این حادثه، شاهد روی کارآمدن افرادی هستیم که به علت ناآشنایی با حقایق و معارف انسان ساز اسلام، و با دنباله روی از اغراض و اهداف جاه طلبانه خویش، موجب پیدایش بدعتهای فراوانی شدند که زدودن آنها از جامعه اسلامی، ناممکن بود؛ تا آنجا که علی(ع) درباره انحراف زمان خلفای ثلاث، این گونه میفرماید: | ||
«به خدا سوگند! پیشوایان پیش از من کارهای شگفتی انجام دادند و به عمد با [[رسول خدا(ص)]] به مخالفت پرداختند. اگر مردم را وادار به ترک آنها | «به خدا سوگند! پیشوایان پیش از من کارهای شگفتی انجام دادند و به عمد با [[رسول خدا(ص)]] به مخالفت پرداختند. اگر مردم را وادار به ترک آنها میکردم و آن بدعتها را به حقیقتی که در زمان حضرت رسول(ص) بود، برمی گرداندم، سپاهیانم از اطرافم پراکنده میشدند و در لشکرم جز من و تعداد اندکی باقی نمی ماند...». | ||
آری وقوع سقیفه، زمینه خلافت [[امویان]]، [[بنی عباس]] و ... را فراهم ساخت. | آری وقوع سقیفه، زمینه خلافت [[امویان]]، [[بنی عباس]] و ... را فراهم ساخت. | ||