confirmed، مدیران
۳۷٬۴۰۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
ابوالفرج [[مذهب تشیع]] [[زیدی]] داشت<ref> مدرس، ص 154 و نامه ی دانشوران ناصری، ص 45.</ref>؛ از این رو، بسیاری از مورخان [[سنی]] اظهار تأسف کرده اند. [[سید نورالله شوشتری]] در مجالس المؤمنین در این باره آورده است: «از عجائب آنکه مروانی شیعه مذهب بوده است... بسیاری از مورخان اهل سنت از قبیل یافعی، [[ابن خلکان]]، [[ابن کثیر]] شامی و دیگران او را با کمال احترام نام برده و سرودهای شایسته و آثار ظریف او را نقل کرده اند و همگی آنان با کمال تأسف اظهار داشته جای بسی ناگواری است که نامبرده که با آن همه فضائل که داشته به [[مذهب شیعه]] می گرائیده<ref>شوشتری، ص 560.</ref>.» | ابوالفرج [[مذهب تشیع]] [[زیدی]] داشت<ref> مدرس، ص 154 و نامه ی دانشوران ناصری، ص 45.</ref>؛ از این رو، بسیاری از مورخان [[سنی]] اظهار تأسف کرده اند. [[سید نورالله شوشتری]] در مجالس المؤمنین در این باره آورده است: «از عجائب آنکه مروانی شیعه مذهب بوده است... بسیاری از مورخان اهل سنت از قبیل یافعی، [[ابن خلکان]]، [[ابن کثیر]] شامی و دیگران او را با کمال احترام نام برده و سرودهای شایسته و آثار ظریف او را نقل کرده اند و همگی آنان با کمال تأسف اظهار داشته جای بسی ناگواری است که نامبرده که با آن همه فضائل که داشته به [[مذهب شیعه]] می گرائیده<ref>شوشتری، ص 560.</ref>.» | ||
«ابوالفرج آیین زیدی را احتمالاً از خاندان مادری اش آل ثوابه، که به ظن قوی زیدی بوده اند، به [[ارث]] برده است... بعید نیست که کینه از بنی عباس، دو خاندان اموی (پدران ابوالفرج) و شیعی ثوابه را به هم نزدیک کرده است<ref>دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ص 128.</ref>.» | |||
=درگذشت= | |||
ابوالفرج در سال های آخر عمر خود دچار اختلاس حواس شد و سرانجام در چهارشنبه [[ذی الحجه]] ی 356 ه.ق در [[بغداد]] در کنار [[دجله]] (بین درب سلیمان و درب دجله) بدرود زندگی گفت<ref> ابن خلکان، ج 2، ص 329.</ref>. بزرگانی همچون سیف الدوله حمدانی، معزالدوله و کافور اخشیدی نیز در همین سال درگذشتند. | |||
با اینکه وی فردی بسیار رک گو و بی اعتنا به مقامات دولتی بود، به علت نیاز حکومت ها به چنین دانشمندی نمی توانستند او را نادیده انگارند. داود بن هیثم تنوخی درباره ی او می گوید: «... هرگز کسی را ندیدم که به اندازه ی او اشعار، اصوات، اخبار و احادیث مستند و انساب در برداشته باشد. آنچه از اسباب منادمت است مانند علم جوارح، دامپزشکی، پاره ای معلومات طبی، نجوم و غیره شاعر نیز بود<ref>دایره المعارف تشیع، ص 431.</ref>.» | |||
=پانویس= | =پانویس= |