confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
'''ابومحمد عبدالملک بن هشام بن ایوب حِمْیری معافری سدوسی بصری''' از علمای [[اهل سنت]]، [[محدث]]، مورّخ، ادیب، نسبشناس و تدوین کننده کتاب [[السیرة النبویة]] است. این کتاب؛ یکى از منابع مهم قدیمی است که در سیره و [[مغازى]] [[پیامبر اسلام(ص)]] از اعتبار و شهرت زیادى برخوردار است. البته نمیتوان همه مطالب این کتاب را تأیید یا رد کرد؛ چرا که تک تک نقلهای مندرج در آنرا باید جداگانه مورد بررسی قرار داد. ولی بهطور کلی میتوان گفت سیره ابن هشام یکی از قدیمیترین منابع در دسترس و قابل استناد است. | '''ابومحمد عبدالملک بن هشام بن ایوب حِمْیری معافری سدوسی بصری''' از علمای [[اهل سنت]]، [[محدث]]، مورّخ، ادیب، نسبشناس و تدوین کننده کتاب [[السیرة النبویة]] است. این کتاب؛ یکى از منابع مهم قدیمی است که در سیره و [[مغازى]] [[پیامبر اسلام(ص)]] از اعتبار و شهرت زیادى برخوردار است. البته نمیتوان همه مطالب این کتاب را تأیید یا رد کرد؛ چرا که تک تک نقلهای مندرج در آنرا باید جداگانه مورد بررسی قرار داد. ولی بهطور کلی میتوان گفت سیره ابن هشام یکی از قدیمیترین منابع در دسترس و قابل استناد است. | ||
=ابن هشام حمیری کیست= | |||
ابو محمد عبد الملک بن هشام بن ایوب ذهلی یا حمیری<ref>ذهبی، محمد بن أحمد، تاریخ الإسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 5، ص 387، بیروت، دار الغرب الإسلامی، چاپ اول، 2003م.</ref> (متوفی 213<ref> زرکلى، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج 4، ص 166، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.</ref> یا 218ق<ref> ابن جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن على، المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، ج 11، ص 37، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.</ref>) از علمای [[اهل سنت]]، [[محدث،]] مورّخ، ادیب، [[نسبشناس]] و تدوینکننده مشهورترین کتاب درباره [[سیره پیامبر(ص)]] است<ref>الأعلام، ج 4، ص 66؛ بکر بن عبد الله، طبقات النسابین، ص 51، ریاض، دار الرشد، چاپ اول، 1407ق.</ref>. | |||
از زندگى وى آگاهیهاى کمی در دست است. نخستین بار در قرن ششم، [[عبدالرحمن سهَلى]] در شرح خود بر سیره<ref>ر.ک: سهیلى، عبد الرحمن، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویة، ج 1، ص 24، بیروت، دار إحیاء التراث العربى، چاپ اوّل، 1412ق.</ref> اشاره کوتاهى به زندگى او کرده است. برخى آگاهیها نیز از طریق [[ذهبى]](وفات: 748ق) به دست میآید. او با استناد به گفته تاریخنگار مصرى، [[ابو سعید عبد الرحمن بن یونس]]؛ ابن هشام را ذهلى، منسوب به ذهل بن معاویة، تیرهاى از قبیله «کنده»، میشمارد<ref>تاریخ الإسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 5، ص 387.</ref>. برخی نیز او را حمیری(منتسب به منطقهای در یمن) میدانند. ابن هشام به [[حمیریان]] علاقه داشت؛ و اثرى درباره پادشاهان حمیر با نام «التیجان فی ملوک حمیر» تألیف کرد<ref>الأعلام، ج 4، ص 166؛ طبقات النسابین، ص 51.</ref>. | |||
ظاهراً ابن هشام در [[بصره]] به دنیا آمد<ref>الأعلام، ج 4، ص 166.</ref>، اما زمان تولد او به درستى معلوم نیست. تنها میدانیم در میان کسانى که او مستقیماً از آنان روایت کرده، کسى نیست که در نیمه اول قرن دوم درگذشته باشد، اما از طرفی او پیش از سال 183 ق(سال مرگ [[زیاد بن عبد الله بکّائى]]، شاگرد برجسته ابن اسحاق)، در سِنّ و سالی بوده که بتواند متن کامل سیره را از وى دریافت کند<ref>تاریخ الإسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 5، ص 387.</ref>. | |||
ابن هشام در زادگاه خود پرورش یافت و از آنجا که بیشتر [[رجال]] سند او در سیره از مردم [[کوفه]] و بصرهاند<ref> مهدوى، اصغر، مقدمه بر خلاصه سیرت رسول الله، تلخیص شرف الدین محمد بن عبد الله، ص 33، تهران، 1368ش.</ref>، وى میبایست بخش مهمى از زندگى و آموزشهاى خود را در این نواحى گذرانده باشد، چنانکه بکائى را نیز در میان همین رجال میبینیم<ref> ر.ک: همان، ص 142 - 144.</ref>. | |||
از استادان و رجال حدیث او میتوان «ابو عبیده معمر بن مثنى»، «ابو زید انصارى»، «خلف احمر» و «هیثم بن عدى» را نام برد<ref> ابن هشام در «السیرة النبویة» با عبارت «حدّثنی» از این افراد روایت نقل کرده است.</ref>. | |||
تاریخ ورود ابن هشام به مصر معلوم نیست، اما میدانیم که وى در اینجا که آخرین منزل سفرهاى علمى او بود مقیم شد و تا پایان عمر در مصر زیست<ref> همدانى قاضى ابرقوه، رفیع الدین اسحاق بن محمد، سیرت رسول الله، مقدمه، تحقیق، مهدوى، اصغر، ص 48، تهران، خوارزمى، چاپ سوم، 1377ش؛ الأعلام، ج 4، ص 166؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 10، ص 282، بیروت، دار الفکر، 1407ق.</ref>. | |||
ابن هشام در ادب و شعر نیز دستى توانا داشت<ref>تاریخ الإسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 5، ص 387.</ref>. شاید به همین سبب بود که هنگام ورود [[شافعى]] به مصر، ابن هشام در دیدار با او درنگ کرد، اما چون یکدیگر را ملاقات کردند، برای هم شعر گفتند و ابن هشام پس از این دیدار شافعى را ستود<ref>ر.ک: همان.</ref>. | |||
آنچه از دانش ابن هشام در سیره بازتاب یافته، عموماً به احاطه وى در نسبشناسى و شناخت گویندگان اشعار بازمیگردد. با این همه، به نظر مصححان سیره، وى اشعارى از ابن اسحاق نقل کرده که آشکارا مجعول و سست است و نتوانسته درباره آنها نظرى قطعى ابراز کند، گرچه ابن هشام خود به تأکید گفته که از آوردن چنین اشعارى خوددارى کرده است<ref>ر.ک: ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، ج 1، ص 4، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا.</ref>. | |||
=پانویس= | =پانویس= |