۸۷٬۷۸۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'علیه السلام' به 'علیهالسلام') |
جز (جایگزینی متن - 'در این باره' به 'دراینباره') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
برخى روایات نیز به صراحت نماز به شکل کنونى را به حادثه معراج مرتبط دانستهاند. | برخى روایات نیز به صراحت نماز به شکل کنونى را به حادثه معراج مرتبط دانستهاند. | ||
*امام باقر(علیهالسلام) | *امام باقر(علیهالسلام) دراینباره فرمودند: هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) را به معراج بردند و خداى سبحان اذان و اقامه و نماز را به او یاد داد، وقتى به نماز ایستاد خداوند به او فرمان داد که در رکعت اول حمد و توحید بخواند و فرمود: یا محمد! این (بیان گر منزلت و) وصف من است، و در رکعت دوم حمد و سوره قدر بخواند و فرمود: یا محمد این (بیان گر منزلت و) وصف تو و اهل بیت تو تا روز قیامت است.<ref>على حسینى استرآبادى، تأویل الآیات، ج2، ص819.</ref> | ||
از این روایت به خوبى برمىآید که نماز به صورت کنونى، پیش از معراج وجود نداشته و نخستین بار در واقعه معراج بر پیامبر(صلى الله علیه وآله)واجب و ایشان در این سفر با آن آشنا شده و یاد گرفته است. البته در عین حال نمى توان با استناد به آن، وجود نمازهایى را به شکلى ساده تر که نمادى از پرستش خداوند بوده، نفى کرد. شواهد برگزارى این نمازها توسط پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)حتى سالها پیش از بعثت فراوان است که به آن ها اشاره خواهیم کرد، اما محور بحث ما نماز واجب به شکل کنونى است. | از این روایت به خوبى برمىآید که نماز به صورت کنونى، پیش از معراج وجود نداشته و نخستین بار در واقعه معراج بر پیامبر(صلى الله علیه وآله)واجب و ایشان در این سفر با آن آشنا شده و یاد گرفته است. البته در عین حال نمى توان با استناد به آن، وجود نمازهایى را به شکلى ساده تر که نمادى از پرستش خداوند بوده، نفى کرد. شواهد برگزارى این نمازها توسط پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)حتى سالها پیش از بعثت فراوان است که به آن ها اشاره خواهیم کرد، اما محور بحث ما نماز واجب به شکل کنونى است. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
*در روایت دیگرى امام صادق(علیهالسلام) در ادامه نقل این مطلب فرمود: «خداوند از طرف ما به موسى جزاى خیر دهد.»<ref> این بخش با عبارت «جزى اللّه موسى عن هذة الامة» نیز آمده و در برخى از آن ها چنین دعایى از زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله)نیز نقل شده است: «جزى اللّه موسى بن عمران عن امتى خیراً» (ر.ک: صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص197 و على قمى، تفسیر القمى، ج2، ص12 و قاضى نعمان تمیمى مغربى، دعائم الاسلام، ج1، ص 132).</ref> | *در روایت دیگرى امام صادق(علیهالسلام) در ادامه نقل این مطلب فرمود: «خداوند از طرف ما به موسى جزاى خیر دهد.»<ref> این بخش با عبارت «جزى اللّه موسى عن هذة الامة» نیز آمده و در برخى از آن ها چنین دعایى از زبان پیامبر(صلى الله علیه وآله)نیز نقل شده است: «جزى اللّه موسى بن عمران عن امتى خیراً» (ر.ک: صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص197 و على قمى، تفسیر القمى، ج2، ص12 و قاضى نعمان تمیمى مغربى، دعائم الاسلام، ج1، ص 132).</ref> | ||
مفاد این روایت در منابع روایى شیعه و اهل سنت آمده و بعضى از عالمان، آن را در حد روایت متواتر مى دانند.<ref>علامه مجلسى در باب درستى محتواى این روایات، سخن کراجکى را به شرح زیر نقل کرده و پذیرفته است: راویان بر این متفق اند که زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آسمان بود و وجوب نماز به او ابلاغ شد، موسى(علیهالسلام) به او گفت: امت تو طاقت نمى آورند و ایشان از پس مرتبه اى به پیشگاه خداوند مراجعه کرد. و آن چه بر آن اتفاق نظر باشد دروغى در آن نخواهد ماند. (مجلسى، بحار الانوار، ج18، ص199) اگرچه سید مرتضى آن را خبر واحد دانسته و بر اساس مبناى مشهور خود، آن را حجت نمى داند، هر چند سند آن صحیح باشد. وى | مفاد این روایت در منابع روایى شیعه و اهل سنت آمده و بعضى از عالمان، آن را در حد روایت متواتر مى دانند.<ref>علامه مجلسى در باب درستى محتواى این روایات، سخن کراجکى را به شرح زیر نقل کرده و پذیرفته است: راویان بر این متفق اند که زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آسمان بود و وجوب نماز به او ابلاغ شد، موسى(علیهالسلام) به او گفت: امت تو طاقت نمى آورند و ایشان از پس مرتبه اى به پیشگاه خداوند مراجعه کرد. و آن چه بر آن اتفاق نظر باشد دروغى در آن نخواهد ماند. (مجلسى، بحار الانوار، ج18، ص199) اگرچه سید مرتضى آن را خبر واحد دانسته و بر اساس مبناى مشهور خود، آن را حجت نمى داند، هر چند سند آن صحیح باشد. وى دراینباره گفته است: این روایت از طریق آحاد است که علم آور نیست، علاوه بر این که تضعیف هم شده است، ولى اگر صحیح باشد امر محالى نیست، زیرا مصلحت در ابتدا اقتضاى عبادت به پنجاه نماز را داشته و پس از درخواست پیامبر در هر بار، مصلحت تغییر یافته تا به عدد کنونى رسیده است. مانند کارى که متعلق نذر قرار مى گیرد که در آغاز مصلحتى بر وجوب آن نیست، اما پس از نذر، مصلحت تغییر کرده و واجب مى شود. (علم الهدى(شریف مرتضى)، على، تنزیه الأنبیاء، ص121). علامه طباطبایى در المیزان روایت معراج را که در بردارنده این مطلب نیز هست، نقل کرده و با تأکید بر این که در روایات زیادى از شیعه و اهل سنت وارد شده، از آن گذشته اند. (المیزان، ج 13، ص 15 و 16)، اما تاریخ پژوه معاصر سید جعفر مرتضى عاملى به تفصیل به نقد این بخش از روایت پرداخته و آن را نمى پذیرد. (ر.ک: جعفر مرتضى عاملى، الصحیح، ج3، ص 26به بعد).</ref> | ||
*در برخى روایات نیز از مفاد آن دفاع شده و راز تخفیف گرفتن در شمارگان نمازهاى واجب، تبیین شده است.<ref>«وَ رُوِیَ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع أَنَّهُ قَالَ سَأَلْتُ أَبِى سَیِّدَ الْعَابِدِینَ ع فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَةِ أَخْبِرْنِى عَنْ جَدِّنَا رَسُولِ اللَّهِ ص لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ أَمَرَهُ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِخَمْسِینَ صَلَاةً کَیْفَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ عَنْ أُمَّتِهِ حَتَّى قَالَ لَهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَا یَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا یُرَاجِعُهُ فِى شَیْء یَأْمُرُهُ بِهِ فَلَمَّا سَأَلَهُ مُوسَى(علیهالسلام) ذَلِکَ وَ صَارَ شَفِیعاً لِأُمَّتِهِ إِلَیْهِ لَمْ یَجُزْ لَهُ أَنْ یَرُدَّ شَفَاعَةَ أَخِیهِ مُوسَى(علیهالسلام) فَرَجَعَ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَسَأَلَهُ التَّخْفِیفَ إِلَى أَنْ رَدَّهَا إِلَى خَمْسِ صَلَوَات قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَةِ فَلِمَ لَمْ یَرْجِعْ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ مِنْ خَمْسِ صَلَوَات وَ قَدْ سَأَلَهُ مُوسَى(علیهالسلام) أَنْ یَرْجِعَ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَسْأَلَهُ التَّخْفِیفَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ أَرَادَ(علیهالسلام) أَنْ یُحَصِّلَ لِأُمَّتِهِ التَّخْفِیفَ مَعَ أَجْرِ خَمْسِینَ صَلَاةً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها أَ لَا تَرَى أَنَّهُ ع لَمَّا هَبَطَ إِلَى الْأَرْضِ نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ إِنَّهَا خَمْسٌ بِخَمْسِینَ ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّام لِلْعَبِیدِ». این روایت در منابع زیر آمده است: صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص197; همو، الامالى، ص543; همو، التوحید، ص175 ـ 176; همو، علل الشرایع، ج1، ص133 ـ 134. سند صدوق به زید شهید به شرح زیر است: محمد بن محمد بن عصام عن محمد بن یعقوب الکلینى عن على بن محمد علان کلینى عن محمد بن سلیمان عن اسماعیل بن ابراهیم عن جعفر بن محمد التمیمى عن الحسین بن علوان عن عمروبن خالد عن زید بن على. این سند، مجهول است.</ref> این روایت و روایات هم سو با آن، مؤید آن است که تا زمان معراج، نمازى بر پیامبر و مسلمانان واجب نبوده است. | *در برخى روایات نیز از مفاد آن دفاع شده و راز تخفیف گرفتن در شمارگان نمازهاى واجب، تبیین شده است.<ref>«وَ رُوِیَ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع أَنَّهُ قَالَ سَأَلْتُ أَبِى سَیِّدَ الْعَابِدِینَ ع فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَةِ أَخْبِرْنِى عَنْ جَدِّنَا رَسُولِ اللَّهِ ص لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ أَمَرَهُ رَبُّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِخَمْسِینَ صَلَاةً کَیْفَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ عَنْ أُمَّتِهِ حَتَّى قَالَ لَهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَا یَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَلَا یُرَاجِعُهُ فِى شَیْء یَأْمُرُهُ بِهِ فَلَمَّا سَأَلَهُ مُوسَى(علیهالسلام) ذَلِکَ وَ صَارَ شَفِیعاً لِأُمَّتِهِ إِلَیْهِ لَمْ یَجُزْ لَهُ أَنْ یَرُدَّ شَفَاعَةَ أَخِیهِ مُوسَى(علیهالسلام) فَرَجَعَ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَسَأَلَهُ التَّخْفِیفَ إِلَى أَنْ رَدَّهَا إِلَى خَمْسِ صَلَوَات قَالَ فَقُلْتُ لَهُ یَا أَبَةِ فَلِمَ لَمْ یَرْجِعْ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ مِنْ خَمْسِ صَلَوَات وَ قَدْ سَأَلَهُ مُوسَى(علیهالسلام) أَنْ یَرْجِعَ إِلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یَسْأَلَهُ التَّخْفِیفَ فَقَالَ یَا بُنَیَّ أَرَادَ(علیهالسلام) أَنْ یُحَصِّلَ لِأُمَّتِهِ التَّخْفِیفَ مَعَ أَجْرِ خَمْسِینَ صَلَاةً لِقَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها أَ لَا تَرَى أَنَّهُ ع لَمَّا هَبَطَ إِلَى الْأَرْضِ نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ ع فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ إِنَّهَا خَمْسٌ بِخَمْسِینَ ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّام لِلْعَبِیدِ». این روایت در منابع زیر آمده است: صدوق، من لایحضره الفقیه، ج1، ص197; همو، الامالى، ص543; همو، التوحید، ص175 ـ 176; همو، علل الشرایع، ج1، ص133 ـ 134. سند صدوق به زید شهید به شرح زیر است: محمد بن محمد بن عصام عن محمد بن یعقوب الکلینى عن على بن محمد علان کلینى عن محمد بن سلیمان عن اسماعیل بن ابراهیم عن جعفر بن محمد التمیمى عن الحسین بن علوان عن عمروبن خالد عن زید بن على. این سند، مجهول است.</ref> این روایت و روایات هم سو با آن، مؤید آن است که تا زمان معراج، نمازى بر پیامبر و مسلمانان واجب نبوده است. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
*روایاتى که اولین نماز پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نماز ظهر معرفى کرده و همان را نماز وسطاى سفارش شده در قرآن مى داند.<ref>«حافظوا على الصلوات و الصلاة الوسطى و قوموا للّه قانتین» (بقره، 238).</ref> | *روایاتى که اولین نماز پیامبر(صلى الله علیه وآله) را نماز ظهر معرفى کرده و همان را نماز وسطاى سفارش شده در قرآن مى داند.<ref>«حافظوا على الصلوات و الصلاة الوسطى و قوموا للّه قانتین» (بقره، 238).</ref> | ||
*در برخى از این روایات، به جاى نماز ظهر، نماز جمعه (که به جاى نماز ظهر در روز جمعه به جماعت اقامه مى شود) آمده است. این روایات هم پرشمارند و هم در برخى موارد معتبرند.<ref> | *در برخى از این روایات، به جاى نماز ظهر، نماز جمعه (که به جاى نماز ظهر در روز جمعه به جماعت اقامه مى شود) آمده است. این روایات هم پرشمارند و هم در برخى موارد معتبرند.<ref>دراینباره ر.ک: کلینى، الکافى، ج 8، ص 339. اگر چه علامه مجلسى سند را (به خاطر سعید بن مسیب) مجهول دانسته است. (مجلسى، مرآة العقول، ج 26، ص 496)، ولى نمى توان آن را بى اعتبار دانست، زیرا برخى رجالیان، مانند مرحوم مامقانى، سعید را توثیق کردهاند. مامقانى، تنقیح المقال، ج 1، ص 64). (براى مطالعه بیشتر درباره سعید بن مسیب ر.ک: على اکبربابایى، مکاتب تفسیرى، ص 217 ـ 221. هم چنین براى دیدن روایات دیگر در باب اولین نماز ر.ک: صدوق، علل الشرایع، ج 2، ص 322 و ص 354 ـ 355. علامه مجلسى سند بعضى از این روایات را صحیح دانسته است. ر.ک: مجلسى، بحار الأنوار، ج 80، ص30 و 108 و ج 79، ص 290 ـ 291).</ref> فرزندم! براى نماز ظهر این روز (جمعه) شرافت بزرگى است. این نماز اولین نمازى است که بر آقاى ما رسول خدا(صلى الله علیه وآله) واجب شد و در روایت است که نماز وسطى همین است... .<ref>مجلسى. بحارالانوار. ج 79، ص290.</ref> | ||
*یعقوبى نیز این نکته را که نماز وسطى ظهر است، و نماز ظهر جمعه اولین نماز پیامبر بوده، گزارش کرده است.<ref>یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج2، ص23.</ref> | *یعقوبى نیز این نکته را که نماز وسطى ظهر است، و نماز ظهر جمعه اولین نماز پیامبر بوده، گزارش کرده است.<ref>یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج2، ص23.</ref> | ||
*سید بن طاووس | *سید بن طاووس دراینباره فرموده است: آن چه در این باب، روایت کردیم و به نظر ما نزدیک تر به درستى و صواب است آن است که اولین نمازى که بر بندگان واجب شد نماز ظهر و دو رکعت بود. اخبار در این باب، فراوان است، بنابراین نیازى به بیان آن ها نیست... .<ref>سید ابن طاووس حسنى، فلاح السائل، ص 93.</ref> | ||
==مستندات دیدگاه دوم== | ==مستندات دیدگاه دوم== | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
گزارش هاى مربوط به نماز خود ایشان در منابع متعدد روایى و تاریخى بیان شده است، چنان که در حدیثى از ابن عباس و جابر آمده است: «[[جبرئیل]] نزد کعبه دو بار بر من امامت کرد».<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج 3، ص 145. ابن کثیر هم چنین مى گوید: «قال البیهقى: وقد ذهب الحسن البصرى إلى أن صلاة الحضر أول ما فرضت أربعاً کما ذکره مرسلا من صلاته علیهالسلام صبیحة الاسراء الظهر أربعاً، والعصر أربعاً والمغرب ثلاثاً یجهر فى الأولیین ، والعشاء أربعاً یجهر فى الأولیین و الصبح رکعتین یجهر فیهما». (ر.ک: همان، ص146). این روایت اگرچه بر خلاف روایات زیادى است که وجوب اولیه نماز را دو رکعتى مى داند، اما نکته قابل استناد در آن مبدأ زمانى وجوب نمازهاى واجب است که با دیگر روایات هماهنگ است.</ref> ولى در باب نماز اصحاب، برخى عالمان گفتهاند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) پس از معراج، اصحاب خود را جمع کردند، سپس خود به جبرئیل اقتدا کردند و دیگران به ایشان. | گزارش هاى مربوط به نماز خود ایشان در منابع متعدد روایى و تاریخى بیان شده است، چنان که در حدیثى از ابن عباس و جابر آمده است: «[[جبرئیل]] نزد کعبه دو بار بر من امامت کرد».<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج 3، ص 145. ابن کثیر هم چنین مى گوید: «قال البیهقى: وقد ذهب الحسن البصرى إلى أن صلاة الحضر أول ما فرضت أربعاً کما ذکره مرسلا من صلاته علیهالسلام صبیحة الاسراء الظهر أربعاً، والعصر أربعاً والمغرب ثلاثاً یجهر فى الأولیین ، والعشاء أربعاً یجهر فى الأولیین و الصبح رکعتین یجهر فیهما». (ر.ک: همان، ص146). این روایت اگرچه بر خلاف روایات زیادى است که وجوب اولیه نماز را دو رکعتى مى داند، اما نکته قابل استناد در آن مبدأ زمانى وجوب نمازهاى واجب است که با دیگر روایات هماهنگ است.</ref> ولى در باب نماز اصحاب، برخى عالمان گفتهاند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) پس از معراج، اصحاب خود را جمع کردند، سپس خود به جبرئیل اقتدا کردند و دیگران به ایشان. | ||
[[ابن کثیر]] | [[ابن کثیر]] دراینباره مى گوید: | ||
زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) شب معراج را صبح کردند جبرئیل هنگام ظهر نازل شد و کیفیت نماز و اوقات آن را براى ایشان تبیین کرد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) به یارانش فرمان داد همه جمع شدند. جبرئیل تا روز بعد براى (تعلیم) پیامبر نماز گزارد و مسلمانان به پیامبر اقتدا مى کردند، در حالى که او خود به جبرئیل اقتدا مى کرد. | زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) شب معراج را صبح کردند جبرئیل هنگام ظهر نازل شد و کیفیت نماز و اوقات آن را براى ایشان تبیین کرد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) به یارانش فرمان داد همه جمع شدند. جبرئیل تا روز بعد براى (تعلیم) پیامبر نماز گزارد و مسلمانان به پیامبر اقتدا مى کردند، در حالى که او خود به جبرئیل اقتدا مى کرد. | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
چنان که پیشتر اشاره کردیم، در بعضى روایات به نمازهایى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مسیر عروج خود برگزار کردهاند، اشاره شده است. | چنان که پیشتر اشاره کردیم، در بعضى روایات به نمازهایى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مسیر عروج خود برگزار کردهاند، اشاره شده است. | ||
*على بن ابراهیم قمى از پدرش و او از محمد بن ابى عمیر، و او از هشام بن سالم از امام صادق(علیهالسلام) نقل مى کند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) | *على بن ابراهیم قمى از پدرش و او از محمد بن ابى عمیر، و او از هشام بن سالم از امام صادق(علیهالسلام) نقل مى کند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) دراینباره فرموده اند: ...جبرئیل مرا فرود آورد و گفت: نماز بگزار، نماز گزاردم. سپس گفت: میدانى در کجا نماز خواندى؟ گفتم: نه. گفت: در طیبه (مدینه) نماز گزاردى که محل هجرت تو خواهد بود. سپس سوار شدم و به اندازه اى که خدا خواست گذشتیم جبرئیل گفت: فرود بیا و نماز بگزار. فرود آمدم و نماز گزاردم. جبرئیل گفت: میدانى در کجا نماز خواندى؟ گفتم: نه. گفت: در طور سینا نماز خواندى; جایى که خداوند با موسى سخن گفت. سپس سوار شدم و به مقدارى که خداوند خواست گذشتیم، جبریل گفت: فرود بیا و نماز بگزار. فرود آمدم و نماز خواندم. گفت: میدانى در کجا نماز گزاردى؟ گفتم: نه. گفت: در بیت لحم; ناحیه اى در بیتالمقدس، جایى که عیسى(علیهالسلام) به دنیا آمد. سپس سوار شدم و گذشتیم تا به بیتالمقدس رسیدیم ... وارد مسجد شدم در حالى که جبرئیل همراه و در کنارم بود. در آن جا ابراهیم و موسى و عیسى را در جمع پیامبرانى که خداوند مى خواست، درک کردیم. آنان به سوى من آمدند و نماز برپا شد. شک نداشتم که جبرئیل بر ما امامت خواهد کرد، اما زمانى که صف ها را منظم کردند، جبرئیل بازویم را گرفت و مرا جلو انداخت و من بر آنان امامت کردم و بر این کار فخر نمیکنم!<ref>على بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، ج2، ص4. نیز ر.ک: محمدباقر مجلسى، بحارالأنوار، ج14، ص208.</ref> | ||
*در روایت دیگرى هارون بن خارجه از [[امام صادق]](علیهالسلام)در بیان فضیلت مسجد کوفه چنین نقل کرده است: ... هیچ [[فرشته]] مقرب و پیامبر مرسلى نبوده مگر آن که در [[مسجد کوفه]] نماز گزارده است، حتى حضرت محمد (صلى الله علیه وآله)در شب اسراء زمانى که جبرئیل به او گفت: یا محمد این مسجد کوفه است، ایشان گفت: براى من اجازه بگیر تا دو رکعت نماز بگزارم. جبرئیل براى او اجازه گرفت و او را فرود آورد و دو رکعت نماز در آن بگزارد.<ref>محمد عیاش سلمى سمرقندى، تفسیر العیاشى، ج2، ص277. نیز ر.ک: مجلسى، همان، ج18، ص404. در منابع اهل سنت نیز به این مطلب اشاره شده است. ر.ک: احمد نسایى، سنن النسایى، ج1، ص322 و نورالدین هیثمى، مجمع الزوائد، ج1، ص73.</ref> | *در روایت دیگرى هارون بن خارجه از [[امام صادق]](علیهالسلام)در بیان فضیلت مسجد کوفه چنین نقل کرده است: ... هیچ [[فرشته]] مقرب و پیامبر مرسلى نبوده مگر آن که در [[مسجد کوفه]] نماز گزارده است، حتى حضرت محمد (صلى الله علیه وآله)در شب اسراء زمانى که جبرئیل به او گفت: یا محمد این مسجد کوفه است، ایشان گفت: براى من اجازه بگیر تا دو رکعت نماز بگزارم. جبرئیل براى او اجازه گرفت و او را فرود آورد و دو رکعت نماز در آن بگزارد.<ref>محمد عیاش سلمى سمرقندى، تفسیر العیاشى، ج2، ص277. نیز ر.ک: مجلسى، همان، ج18، ص404. در منابع اهل سنت نیز به این مطلب اشاره شده است. ر.ک: احمد نسایى، سنن النسایى، ج1، ص322 و نورالدین هیثمى، مجمع الزوائد، ج1، ص73.</ref> |