پرش به محتوا

رسالت مجمع تقریب و افق‌هاى آن (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'در این باره' به 'در‌این‌باره'
جز (جایگزینی متن - 'مجلات' به 'مجله ها')
جز (جایگزینی متن - 'در این باره' به 'در‌این‌باره')
خط ۳۶: خط ۳۶:
درود و سلام بر بنده و پیامبر او برترین انسان و بر پیروان و ستارگان درخشان او تا روزى که آفتاب و ماه در گردشند. <br>
درود و سلام بر بنده و پیامبر او برترین انسان و بر پیروان و ستارگان درخشان او تا روزى که آفتاب و ماه در گردشند. <br>
سخن گفتن تقریب میان مذاهب اسلامى ‌امروزه دو وجه دارد، یک وجه ساده و بسیط است که با عقل سالم برخوردار از نور الهى سازگار است و با اصل قرآنى و پیامبر مطابقت دارد، و یک وجه آن پیچیده است که خردمندان آن را نمى‌پذیرند. این مورد در معرض افزودنى‌هاى ناشى از تنش‌هاى سیاسى بر سر قدرت و خلافت و مربوط به کینه‌هاى اجتماعى خانوادگى و عشایرى و قبیله اى و اختلاف‌هاى مالى و درآمدها و برخوردارى از آن و اختلاف‌هاى اندیشه‌اى ناشى از غلو و افراطى گرى و تکفیر و ایجاد نفرت بوده که طى قرون و اعصار روى هم انباشته شده است. <br>
سخن گفتن تقریب میان مذاهب اسلامى ‌امروزه دو وجه دارد، یک وجه ساده و بسیط است که با عقل سالم برخوردار از نور الهى سازگار است و با اصل قرآنى و پیامبر مطابقت دارد، و یک وجه آن پیچیده است که خردمندان آن را نمى‌پذیرند. این مورد در معرض افزودنى‌هاى ناشى از تنش‌هاى سیاسى بر سر قدرت و خلافت و مربوط به کینه‌هاى اجتماعى خانوادگى و عشایرى و قبیله اى و اختلاف‌هاى مالى و درآمدها و برخوردارى از آن و اختلاف‌هاى اندیشه‌اى ناشى از غلو و افراطى گرى و تکفیر و ایجاد نفرت بوده که طى قرون و اعصار روى هم انباشته شده است. <br>
نگاه در این دو وجه و بازگشت به اصل قرآنى و سنت پیامبر براى شناخت وجه صحیح و سودمند براى مذاهب موجود در اسلام، بند نخست از بندهاى رسالت این مجمع است و بر پایه معارفه میان مردم به عنوان یک هدف الهى ثابت قرار دارد. چنان که خداوند در این باره مى‌فرماید: «یا أَیهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکر وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا... <ref>(حجرات:13)</ref>؛ اى مردم ما شما را از نر و ماده آفریدیم و شما را ملل و قبیله‌هایى قرار دادیم تا با هم آشنا شوید».
نگاه در این دو وجه و بازگشت به اصل قرآنى و سنت پیامبر براى شناخت وجه صحیح و سودمند براى مذاهب موجود در اسلام، بند نخست از بندهاى رسالت این مجمع است و بر پایه معارفه میان مردم به عنوان یک هدف الهى ثابت قرار دارد. چنان که خداوند در‌این‌باره مى‌فرماید: «یا أَیهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکمْ مِنْ ذَکر وَ أُنْثى وَ جَعَلْناکمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا... <ref>(حجرات:13)</ref>؛ اى مردم ما شما را از نر و ماده آفریدیم و شما را ملل و قبیله‌هایى قرار دادیم تا با هم آشنا شوید».
معارفه بر مبناى اطلاق لفظ، بى تردید در برگیرنده بخش اندیشه و عقاید و مذهب است.  
معارفه بر مبناى اطلاق لفظ، بى تردید در برگیرنده بخش اندیشه و عقاید و مذهب است.  
نیز این گفته خداوند است که: «تِلْک أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کسَبَتْ وَ لَکمْ ما کسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمّا کانُوا یعْمَلُونَ» <ref>(بقره: 134)</ref>؛ آنها امتى در گذشته بوده اند آن‌چه کرده‌اند به آنها مربوط است و آن چه شما انجام مى‌دهید به شما تعلق مى‌گیرد و از کارى که آنها انجام داده اند شما بازخواست نمى‌شوید».
نیز این گفته خداوند است که: «تِلْک أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کسَبَتْ وَ لَکمْ ما کسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمّا کانُوا یعْمَلُونَ» <ref>(بقره: 134)</ref>؛ آنها امتى در گذشته بوده اند آن‌چه کرده‌اند به آنها مربوط است و آن چه شما انجام مى‌دهید به شما تعلق مى‌گیرد و از کارى که آنها انجام داده اند شما بازخواست نمى‌شوید».
خط ۵۴: خط ۵۴:
و کلمه توحید در برگیرنده معناى کلمه توحید است و هدف از تقریب آن است که انسان یک فرد است و مردم جماعت‌ها و جامعه‌ها مى‌باشند؟<br>
و کلمه توحید در برگیرنده معناى کلمه توحید است و هدف از تقریب آن است که انسان یک فرد است و مردم جماعت‌ها و جامعه‌ها مى‌باشند؟<br>
به من اجازه دهید سرانجام به این گفته برسم: ما باید با اندیشه تقریب مردم را در نظر بگیریم و طبق نقد اولویت‌ها باید به سه قشر از مردم یعنى: مبلغان، جوانان و زنان توجه کنیم.<br>
به من اجازه دهید سرانجام به این گفته برسم: ما باید با اندیشه تقریب مردم را در نظر بگیریم و طبق نقد اولویت‌ها باید به سه قشر از مردم یعنى: مبلغان، جوانان و زنان توجه کنیم.<br>
منظور ما از مبلغان یا دعوت کنندگان، همان ابزار با صلاحیت نشر اندیشه تقریب میان مردم در بازارها و معاملات و کشتزارها و در مساجد و مدارس و حوزه‌ها و مجالس مردم است. جناب آیة الله تسخیرى دبیر کل مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى ‌در این باره گفته اى با ارزش دارند: ما باید گروه‌ها و کادرهایى براى گفت‌وگو تربیت کنیم که بتوانند شخصیت خود را حفظ و روى طرف دیگر تأثیر بگذارند... <ref>(ر.ک: رسالة التقریب، ش 19 و 20: 309)</ref>. این جمله با همان کوتاهى خود داراى چهار محور است: تربیت، گفت‌وگو، شخصیت و تأثیر در دیگران. تربیت و آموزش مبلغان براى اندیشه تقریب باید با برنامه‌هاى تربیتى ویژه باشد که با آن چه در آموزشگاه‌هاى شرعى و حوزه‌هاى علمیه سنتى وجود دارد متفاوت است. سخن درباره کادرهاى ویژه اى از مدرسان و ناظران بر آموزش این برنامه‌ها است. <br>
منظور ما از مبلغان یا دعوت کنندگان، همان ابزار با صلاحیت نشر اندیشه تقریب میان مردم در بازارها و معاملات و کشتزارها و در مساجد و مدارس و حوزه‌ها و مجالس مردم است. جناب آیة الله تسخیرى دبیر کل مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى ‌در‌این‌باره گفته اى با ارزش دارند: ما باید گروه‌ها و کادرهایى براى گفت‌وگو تربیت کنیم که بتوانند شخصیت خود را حفظ و روى طرف دیگر تأثیر بگذارند... <ref>(ر.ک: رسالة التقریب، ش 19 و 20: 309)</ref>. این جمله با همان کوتاهى خود داراى چهار محور است: تربیت، گفت‌وگو، شخصیت و تأثیر در دیگران. تربیت و آموزش مبلغان براى اندیشه تقریب باید با برنامه‌هاى تربیتى ویژه باشد که با آن چه در آموزشگاه‌هاى شرعى و حوزه‌هاى علمیه سنتى وجود دارد متفاوت است. سخن درباره کادرهاى ویژه اى از مدرسان و ناظران بر آموزش این برنامه‌ها است. <br>
سخن از گفتمان نیز باید در برگیرنده نظر طرف‌هاى دیگر باشد و جدال و بحث با بهترین شیوه «بالّتى هى احسن» باشد و براى همیشه این گفته کنار گذاشته شود که «نظر من صحیح است که اشتباه در آن محتمل است و نظر دیگرى اشتباه است ولى صحیح در آن محتمل مى‌باشد». در واقع و عمل، به این مطلب ایمان داریم که حقیقت همچون الماس یک میلیون وجه دارد و شاید یک نفر به سبب جایى که در آن قرار دارد تنها یک وجه آن را ببیند و دیگر وجه‌هاى آن را که دیگران مى‌بینند از نظر او پنهان باشد. سخن در شخصیت و تأثیر در دیگران، با کیفیت برنامه‌هاى پرورشى و دبیران آن از یک سو، و با روش آموزشى طلاب از سوى دیگر رابطه نزدیکى دارد. سیستم آموزشى سرکوب کننده روحیه اندیشه دانش آموزان که در آغاز خلاقیت و شکوفایى خود قرار دارند، هیچ سودى جز براى مبلغان سنتى که منبرها را پر کرده و حلقه‌هاى تدریس را اشغال نموده اند، ندارد. ما در زمینه تقریب میان مذاهب نیاز به مبلغانى داریم که مردم را به شناخت فرماندهنده پیش از شناختن فرمان، دعوت کنند... و پیش از دعوت، نمونه و سرمشق را ببینند. و با عقل و دل سخن بگویند... و گمان خوبى به خداوند و مردم داشته باشند... و «یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» باشند؛ یعنى گفته‌ها را بشنوند و بهترین آن را دنبال کنند. و ترغیب را پیش از ترهیب و احسان را پیش از بیان و اجراى پیش از تعریف و تحقیق در خبر و نه تصدیق آن را در پیش گیرند. <br>
سخن از گفتمان نیز باید در برگیرنده نظر طرف‌هاى دیگر باشد و جدال و بحث با بهترین شیوه «بالّتى هى احسن» باشد و براى همیشه این گفته کنار گذاشته شود که «نظر من صحیح است که اشتباه در آن محتمل است و نظر دیگرى اشتباه است ولى صحیح در آن محتمل مى‌باشد». در واقع و عمل، به این مطلب ایمان داریم که حقیقت همچون الماس یک میلیون وجه دارد و شاید یک نفر به سبب جایى که در آن قرار دارد تنها یک وجه آن را ببیند و دیگر وجه‌هاى آن را که دیگران مى‌بینند از نظر او پنهان باشد. سخن در شخصیت و تأثیر در دیگران، با کیفیت برنامه‌هاى پرورشى و دبیران آن از یک سو، و با روش آموزشى طلاب از سوى دیگر رابطه نزدیکى دارد. سیستم آموزشى سرکوب کننده روحیه اندیشه دانش آموزان که در آغاز خلاقیت و شکوفایى خود قرار دارند، هیچ سودى جز براى مبلغان سنتى که منبرها را پر کرده و حلقه‌هاى تدریس را اشغال نموده اند، ندارد. ما در زمینه تقریب میان مذاهب نیاز به مبلغانى داریم که مردم را به شناخت فرماندهنده پیش از شناختن فرمان، دعوت کنند... و پیش از دعوت، نمونه و سرمشق را ببینند. و با عقل و دل سخن بگویند... و گمان خوبى به خداوند و مردم داشته باشند... و «یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» باشند؛ یعنى گفته‌ها را بشنوند و بهترین آن را دنبال کنند. و ترغیب را پیش از ترهیب و احسان را پیش از بیان و اجراى پیش از تعریف و تحقیق در خبر و نه تصدیق آن را در پیش گیرند. <br>
هم چنین هدف آنها آسان سازى باشد نه دشوار کردن امور. نصیحت را در پیش گیرند و نه رسوایى و براى جبران حرکت کنند نه به سوى شکستن... و خود را رحیم بدانند نه وکیل و وصى مردم... و ایمان داشته باشند که علم و عمل همزادند و علم بى عمل دیوانگى است و عمل بدون علم نیز امکان ناپذیر. <br>
هم چنین هدف آنها آسان سازى باشد نه دشوار کردن امور. نصیحت را در پیش گیرند و نه رسوایى و براى جبران حرکت کنند نه به سوى شکستن... و خود را رحیم بدانند نه وکیل و وصى مردم... و ایمان داشته باشند که علم و عمل همزادند و علم بى عمل دیوانگى است و عمل بدون علم نیز امکان ناپذیر. <br>
خط ۶۶: خط ۶۶:
شگفت آور این که هنگامى‌که یکى از آنها متوجه خطرهاى ناشى از تکیه نمودن بر ظاهر این حدیث مى‌شود، مدعى مى‌شود که پیامبر(صلى الله علیه وآله)آن را به عنوان مزاح گفته‌اند.<br>
شگفت آور این که هنگامى‌که یکى از آنها متوجه خطرهاى ناشى از تکیه نمودن بر ظاهر این حدیث مى‌شود، مدعى مى‌شود که پیامبر(صلى الله علیه وآله)آن را به عنوان مزاح گفته‌اند.<br>
</ref> و چگونه مى‌تواند در خانه همسر خود طبق تعبیر گله دار و مسئول گله خود باشد؟ مگر نه این است که کسى که چیزى ندارد نمى‌تواند آن را به دیگران بدهد؟ چنان چه این گفته صحیح باشد که زن از نظر عقل و دین ناقص است پس اولاتر آن است که از او رفع تکلیف شود بر مبناى این قاعده: «اخذ ما اوهب اسقط ما اوجب؛ اگر چیزى را که داده است پس بگیرد، در آن صورت تکلیف را از او ساقط کرده است».<br>
</ref> و چگونه مى‌تواند در خانه همسر خود طبق تعبیر گله دار و مسئول گله خود باشد؟ مگر نه این است که کسى که چیزى ندارد نمى‌تواند آن را به دیگران بدهد؟ چنان چه این گفته صحیح باشد که زن از نظر عقل و دین ناقص است پس اولاتر آن است که از او رفع تکلیف شود بر مبناى این قاعده: «اخذ ما اوهب اسقط ما اوجب؛ اگر چیزى را که داده است پس بگیرد، در آن صورت تکلیف را از او ساقط کرده است».<br>
اسلام براى این آمده است که براى نخستین بار در تاریخ بشریت، کرامت زن را را به عنوان یک انسان و جایگاه وى را در جامعه بازگرداند. چنان که ما امروزه مسئله ارث را یک مسئله معمولى مى‌دانیم؛ خداوند متعال در این باره مى‌گوید: «... وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمّا تَرَک الْوالِدانِ وَ الأَْقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً ؛ و زنان را از آن چه پدر و مادر و خویشان بر جاى مى‌نهند ـ کم باشد یا زیاد ـ سهمى‌جدا است». این مطلب در آن زمان یک انقلاب اقتصادى و اجتماعى در موضوع تقسیم ثروت و به کارگیرى و انتقال آن بوده که از هیچ انقلاب دیگرى در زمان خود کمتر نبوده است.<br>
اسلام براى این آمده است که براى نخستین بار در تاریخ بشریت، کرامت زن را را به عنوان یک انسان و جایگاه وى را در جامعه بازگرداند. چنان که ما امروزه مسئله ارث را یک مسئله معمولى مى‌دانیم؛ خداوند متعال در‌این‌باره مى‌گوید: «... وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمّا تَرَک الْوالِدانِ وَ الأَْقْرَبُونَ مِمّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ کثُرَ نَصِیباً مَفْرُوضاً ؛ و زنان را از آن چه پدر و مادر و خویشان بر جاى مى‌نهند ـ کم باشد یا زیاد ـ سهمى‌جدا است». این مطلب در آن زمان یک انقلاب اقتصادى و اجتماعى در موضوع تقسیم ثروت و به کارگیرى و انتقال آن بوده که از هیچ انقلاب دیگرى در زمان خود کمتر نبوده است.<br>
چه چیزى در آن زمان روى داد؟<br>
چه چیزى در آن زمان روى داد؟<br>
چیزى که روى داد این است که موقع نزول قرآن لفظ ذکر (مرد) در آن آورده نمى‌شد مگر این که با لفظ انثى (زن) همراه بود و بدین سان خداوند ذکور و اناث بنى آدم را تکریم نمود. با وجود این ما شاهدیم که در اغلب فتواهاى فقها و احکام آنها و هم چنین در بسیارى از معانى و مقاصد آیات و احادیث پیامبر، توجه به مرد غلبه دارد. خداوند متعال مى‌فرماید: «کتِبَ عَلَیکمُ الْقِتالُ <ref>(بقره: 216)</ref>؛ نبرد بر شما واجب است». در این جا «کم» جمع شامل مردان و زنان است ولى بسیارى از فقها در زمینه اجرایى و عملى به این گفته شاعر تمایل دارند:<br>
چیزى که روى داد این است که موقع نزول قرآن لفظ ذکر (مرد) در آن آورده نمى‌شد مگر این که با لفظ انثى (زن) همراه بود و بدین سان خداوند ذکور و اناث بنى آدم را تکریم نمود. با وجود این ما شاهدیم که در اغلب فتواهاى فقها و احکام آنها و هم چنین در بسیارى از معانى و مقاصد آیات و احادیث پیامبر، توجه به مرد غلبه دارد. خداوند متعال مى‌فرماید: «کتِبَ عَلَیکمُ الْقِتالُ <ref>(بقره: 216)</ref>؛ نبرد بر شما واجب است». در این جا «کم» جمع شامل مردان و زنان است ولى بسیارى از فقها در زمینه اجرایى و عملى به این گفته شاعر تمایل دارند:<br>
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۲۵۵

ویرایش