اجتهاد فقهى و تأثیر آن در تقریب مذاهب اسلامى (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'در این باره' به 'در‌این‌باره'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'در این باره' به 'در‌این‌باره')
خط ۸۱: خط ۸۱:
حجیت اندیشه بشرى و دلایلى که بر آن استوار است عبارت‌اند از:
حجیت اندیشه بشرى و دلایلى که بر آن استوار است عبارت‌اند از:
====اندیشیدن در قرآن کریم====
====اندیشیدن در قرآن کریم====
از آن جایى که اندیشه مهم‌ترین مظهر وجود انسان است و آن را خداوند متعال به منظور تمایز او از جهان حیوان آفریده‌است، او را جانشین خود در زمین قرار داد و امانت بزرگ را به او واگذار نمود تا مسئولیت خود را از راه اندیشه تحقق بخشد. خداوند متعال در این باره مى‌فرماید: «إِنّا عَرَضْنَا الأَْمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الأَْرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الإِْنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً <ref>احزاب: 72</ref>؛ ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها پیشنهاد کردیم. آنها از پذیرش آن سرباز زدند و انسان آن را بر دوش گرفت. انسان ستمکارى بود غرق در نادانى».<br>
از آن جایى که اندیشه مهم‌ترین مظهر وجود انسان است و آن را خداوند متعال به منظور تمایز او از جهان حیوان آفریده‌است، او را جانشین خود در زمین قرار داد و امانت بزرگ را به او واگذار نمود تا مسئولیت خود را از راه اندیشه تحقق بخشد. خداوند متعال در‌این‌باره مى‌فرماید: «إِنّا عَرَضْنَا الأَْمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الأَْرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الإِْنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً <ref>احزاب: 72</ref>؛ ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها پیشنهاد کردیم. آنها از پذیرش آن سرباز زدند و انسان آن را بر دوش گرفت. انسان ستمکارى بود غرق در نادانى».<br>
بنابراین اندیشیدن، فطرت خدا در آفرینش او است و اسلام که دین فطرت است اندیشیدن را رد نمى‌کند بلکه خواهان اعمال آن و عدم تعطیلى نیروى آن و فراهم کردن زمینه گسترده براى آن است. <br>
بنابراین اندیشیدن، فطرت خدا در آفرینش او است و اسلام که دین فطرت است اندیشیدن را رد نمى‌کند بلکه خواهان اعمال آن و عدم تعطیلى نیروى آن و فراهم کردن زمینه گسترده براى آن است. <br>
چیزى که این مسئله را تأیید مى‌کند این است که هیچ کتاب آسمانى یا غیر آسمانى همچون قرآن وجود ندارد که دعوت به اندیشیدن بنماید و از انسان خواسته باشد تا عقل خود را به کار گیرد و از نیروى اندیشه خود بهره‌بگیرد و او را به اعمال آن تشویق کرده باشد. بسیارى از آیات قرآنى خواهان تفکر عمیق در نشانه‌هاى این هستى و زندگى و انسان است <ref>عبدالحمید، بى‌تا: 1</ref>، از جمله این گفته خداوند: «'''إِنَّ فِى ذلِک لآَیات لِقَوْم یتَفَکرُونَ''' <ref>رعد: 4</ref>؛ در آن نشانه‌هایى است براى مردمى که بیندیشند» و این گفته خداوند: «'''وَ یتَفَکرُونَ فِى خَلْقِ السَّماواتِ وَ الأَْرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَک فَقِنا عَذابَ النّارِ''' <ref>آل عمران: 191</ref>؛ در آفرینش آسمان‌ها و زمین مى‌اندیشند و مى‌گویند پروردگارا این‌ها را باطل نیافریده‌اى. تو از هر گونه عیب و نقص پاک و منزهى ما را از گرفتار شدن به عذاب آتش دوزخ در امان دار».<br>
چیزى که این مسئله را تأیید مى‌کند این است که هیچ کتاب آسمانى یا غیر آسمانى همچون قرآن وجود ندارد که دعوت به اندیشیدن بنماید و از انسان خواسته باشد تا عقل خود را به کار گیرد و از نیروى اندیشه خود بهره‌بگیرد و او را به اعمال آن تشویق کرده باشد. بسیارى از آیات قرآنى خواهان تفکر عمیق در نشانه‌هاى این هستى و زندگى و انسان است <ref>عبدالحمید، بى‌تا: 1</ref>، از جمله این گفته خداوند: «'''إِنَّ فِى ذلِک لآَیات لِقَوْم یتَفَکرُونَ''' <ref>رعد: 4</ref>؛ در آن نشانه‌هایى است براى مردمى که بیندیشند» و این گفته خداوند: «'''وَ یتَفَکرُونَ فِى خَلْقِ السَّماواتِ وَ الأَْرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَک فَقِنا عَذابَ النّارِ''' <ref>آل عمران: 191</ref>؛ در آفرینش آسمان‌ها و زمین مى‌اندیشند و مى‌گویند پروردگارا این‌ها را باطل نیافریده‌اى. تو از هر گونه عیب و نقص پاک و منزهى ما را از گرفتار شدن به عذاب آتش دوزخ در امان دار».<br>
خط ۱۶۴: خط ۱۶۴:
فقیهان امت وقتى در معرض اختلاف نظرها قرار گرفتند، آن را نعمتى از خداوند متعال بر بندگانش دانسته و آن را گونه‌اى از نگرش عقلى و پختگى اندیشه شمرده‌اند؛ مادامى که بر اساس دلیل استوار و داراى حجت باشد. امام شافعى مى‌گوید: خداوند والا مرتبه به بندگان خود عقل‌هایى عطا کرد که فرق‌ها را دریابند و آنها را به راه حق توسط متن و دلالت هدایت کرد. » ابن حزم نیز مى‌گوید: «چنان‌چه اختلاف میان صحابه صحیح باشد نمى‌توان گفت ابراز نظر بر کسانى که پس از آنها آمده‌اند جایز نیست و از اجتهادى که منجر به بروز اختلاف در آن مسئله گردد، منع کرد. چنان چه شخصى پس از آنها دلیلى بیاورد که به نتیجه‌اى منجر شود که دلیل برخى صحابه به آن منجر شده است، مانعى نخواهد داشت».<ref>ابن حزم، 1405: 21.</ref><br>
فقیهان امت وقتى در معرض اختلاف نظرها قرار گرفتند، آن را نعمتى از خداوند متعال بر بندگانش دانسته و آن را گونه‌اى از نگرش عقلى و پختگى اندیشه شمرده‌اند؛ مادامى که بر اساس دلیل استوار و داراى حجت باشد. امام شافعى مى‌گوید: خداوند والا مرتبه به بندگان خود عقل‌هایى عطا کرد که فرق‌ها را دریابند و آنها را به راه حق توسط متن و دلالت هدایت کرد. » ابن حزم نیز مى‌گوید: «چنان‌چه اختلاف میان صحابه صحیح باشد نمى‌توان گفت ابراز نظر بر کسانى که پس از آنها آمده‌اند جایز نیست و از اجتهادى که منجر به بروز اختلاف در آن مسئله گردد، منع کرد. چنان چه شخصى پس از آنها دلیلى بیاورد که به نتیجه‌اى منجر شود که دلیل برخى صحابه به آن منجر شده است، مانعى نخواهد داشت».<ref>ابن حزم، 1405: 21.</ref><br>
اختلاف در فروع دین با حفظ اصول دین، به اختلاف در دل‌ها و چند دستگى در صف‌ها و راهى براى فساد منجر نخواهد شد. همه مجتهدان در پى دسترسى به مقصود قانون‌گذارند هر چند که روش آنها براى دسترسى به این مقصود گوناگون باشد. از این رو دوستى و مودت در مسائل اجتهادى نمایان است، چون همه مجتهدان جویاى قصد قانون‌گذارند و اختلاف روش براى رسیدن به هدف، تأثیرى در روابط آنها نداشته است. هر یک از آنها به دیگران احترام قائل بوده و همیشه این عبارت را بر زبان داشته‌اند که در برداشت‌ها با هم اختلاف‌نظر داریم ولى میان قلب‌هاى ما اختلافى نیست. از این رو مجتهدان و فقهاى گذشته امت اسلامى اخلاق نیک و دوستى شایسته با یک‌دیگر داشته‌اند. از حضرت على(‌علیه‌السلام)در مورد عثمان بن عفان روایت شده است: «اتقوا الله‌ایها الناس و ایاکم فی الغلو فی عثمان و قولکم حراق المصاحف، فو الله ما حرقها الا على ملأ منا اصحاب محمد صلى الله علیه و سلم» قرطبى، <ref>1372: 1/54</ref>؛ اى مردم تقواى خدا را پیشه کنید و مبادا در عثمان غلو کنید و بگویید او مصحف‌ها را سوزاند. به خدا قسم آن مصحف‌ها را تنها با حضور ما اصحاب محمد(صلى الله علیه وآله) سوزاند» <ref>الخلال، 1410: 2/426.</ref> نیز روایت شده است که على بر کشته شدن طلحه و زبیر غمگین شد و «قاتل فرزند صفیه را به آتش دوزخ بشارت داد و هنگامى‌که طلحه را کشته یافت» گفت: «عزیز على یا ابا محمد! إن اراک مجندلاً فی الأودیة وتحت نجوم السماء الى الله اشکو عجرى و بجرى؛ اى ابا محمد! گران است براى من که تو را از پا درآمده در دشت‌ها و زیر ستاره‌هاى آسمان ببینم، غم و اندوه خود را به خدا شکوه مى‌کنم» <ref>المزى، 1400 / 1980: 13/420.</ref>
اختلاف در فروع دین با حفظ اصول دین، به اختلاف در دل‌ها و چند دستگى در صف‌ها و راهى براى فساد منجر نخواهد شد. همه مجتهدان در پى دسترسى به مقصود قانون‌گذارند هر چند که روش آنها براى دسترسى به این مقصود گوناگون باشد. از این رو دوستى و مودت در مسائل اجتهادى نمایان است، چون همه مجتهدان جویاى قصد قانون‌گذارند و اختلاف روش براى رسیدن به هدف، تأثیرى در روابط آنها نداشته است. هر یک از آنها به دیگران احترام قائل بوده و همیشه این عبارت را بر زبان داشته‌اند که در برداشت‌ها با هم اختلاف‌نظر داریم ولى میان قلب‌هاى ما اختلافى نیست. از این رو مجتهدان و فقهاى گذشته امت اسلامى اخلاق نیک و دوستى شایسته با یک‌دیگر داشته‌اند. از حضرت على(‌علیه‌السلام)در مورد عثمان بن عفان روایت شده است: «اتقوا الله‌ایها الناس و ایاکم فی الغلو فی عثمان و قولکم حراق المصاحف، فو الله ما حرقها الا على ملأ منا اصحاب محمد صلى الله علیه و سلم» قرطبى، <ref>1372: 1/54</ref>؛ اى مردم تقواى خدا را پیشه کنید و مبادا در عثمان غلو کنید و بگویید او مصحف‌ها را سوزاند. به خدا قسم آن مصحف‌ها را تنها با حضور ما اصحاب محمد(صلى الله علیه وآله) سوزاند» <ref>الخلال، 1410: 2/426.</ref> نیز روایت شده است که على بر کشته شدن طلحه و زبیر غمگین شد و «قاتل فرزند صفیه را به آتش دوزخ بشارت داد و هنگامى‌که طلحه را کشته یافت» گفت: «عزیز على یا ابا محمد! إن اراک مجندلاً فی الأودیة وتحت نجوم السماء الى الله اشکو عجرى و بجرى؛ اى ابا محمد! گران است براى من که تو را از پا درآمده در دشت‌ها و زیر ستاره‌هاى آسمان ببینم، غم و اندوه خود را به خدا شکوه مى‌کنم» <ref>المزى، 1400 / 1980: 13/420.</ref>
ابن عباس در مورد فرایض و در مسائل زیادى در مورد ارث جد با زید اختلاف‌نظر داشت. وى در این باره مى‌گوید: آیا زید از خدا نمى‌پرهیزد که نوه را به جاى پسر قرار مى‌دهد ولى پدر بزرگ را به جاى پدر قرار نمى‌دهد؟ در مورد عول ابن عباس مى‌گوید: دوست داشتم من و کسانى که در فریضه با من اختلاف نظر دارند گردهم بیاییم و دستان خود را روى رکن کعبه قرار دهیم پس از آن دعا کنیم که خدا لعنتش را بر دروغ‌گویان قرار دهد. <ref>عبدالرزاق، بى‌تا: 10/255</ref> با وجود این شعبى مى‌گوید: زید بن ثابت مى‌خواست سوار مرکب شود. عبدالله بن عباس به او نزدیک شد و رکاب مرکب را گرفت. زید به او گفت اى‌پسر عموى رسول الله این کار را نکن! ابن عباس جواب داد به ما دستور داده شده که این‌گونه با علماى خود رفتار کنیم. زید به او گفت دستت را به من نشان بده، آن را گرفت و بوسید و گفت پیامبر به ما دستور داده است که این‌گونه با اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) رفتار داشته باشیم <ref>المناوى، 1356: 5/382.</ref><br>
ابن عباس در مورد فرایض و در مسائل زیادى در مورد ارث جد با زید اختلاف‌نظر داشت. وى در‌این‌باره مى‌گوید: آیا زید از خدا نمى‌پرهیزد که نوه را به جاى پسر قرار مى‌دهد ولى پدر بزرگ را به جاى پدر قرار نمى‌دهد؟ در مورد عول ابن عباس مى‌گوید: دوست داشتم من و کسانى که در فریضه با من اختلاف نظر دارند گردهم بیاییم و دستان خود را روى رکن کعبه قرار دهیم پس از آن دعا کنیم که خدا لعنتش را بر دروغ‌گویان قرار دهد. <ref>عبدالرزاق، بى‌تا: 10/255</ref> با وجود این شعبى مى‌گوید: زید بن ثابت مى‌خواست سوار مرکب شود. عبدالله بن عباس به او نزدیک شد و رکاب مرکب را گرفت. زید به او گفت اى‌پسر عموى رسول الله این کار را نکن! ابن عباس جواب داد به ما دستور داده شده که این‌گونه با علماى خود رفتار کنیم. زید به او گفت دستت را به من نشان بده، آن را گرفت و بوسید و گفت پیامبر به ما دستور داده است که این‌گونه با اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) رفتار داشته باشیم <ref>المناوى، 1356: 5/382.</ref><br>
احمد بن حنبل براى شافعى و پدر و مادر او دعا مى‌کرد. عبدالله فرزند او به وى گفت شافعى چگونه مردى بود؟ مى‌بینم که شما خیلى براى او دعا مى‌کنید. گفت اى فرزندم شافعى همچون خورشید براى دنیا و عاقبت مردم بود، تو به این دو چیز نگاه کن آیا جانشین و جاى‌گزین دارند؟ <ref>الذهبى، 1413: 10/45.</ref><br>
احمد بن حنبل براى شافعى و پدر و مادر او دعا مى‌کرد. عبدالله فرزند او به وى گفت شافعى چگونه مردى بود؟ مى‌بینم که شما خیلى براى او دعا مى‌کنید. گفت اى فرزندم شافعى همچون خورشید براى دنیا و عاقبت مردم بود، تو به این دو چیز نگاه کن آیا جانشین و جاى‌گزین دارند؟ <ref>الذهبى، 1413: 10/45.</ref><br>
در مورد تصویرهاى عالى آداب و اخلاق آنها با یک‌دیگر روایت شده است که شافعى نماز صبح را در مسجد ابوحنیفه به جاى آورد و به احترام ابو حنیفه قنوت را ترک کرد و بسم‌الله را آهسته گفت. ابوحنیفه و اصحاب او و شافعى هم پشت سر پیشوایان مالکى‌هاى اهل مدینه نماز مى‌گذاردند با آن که آنان بسم‌الله را نه بى صدا و نه با صدا در نماز نمى‌خواندند. ابو یوسف پشت سر رشید نماز خواند و وى خوددارى کرد. مالک به او فتوا داد که وضو نگیرد با این حال ابو یوسف پشت سر او نماز خواند و آن را اعاده نکرد. بنابر آن‌چه گفته شد و بر اساس برخوردهاى شایسته دیگرى که اهل علم و فضیلت و اجتهاد داشته‌اند روشن مى‌شود که آنها به خاطر مسائل شخصى یا هدف‌هاى دنیوى با هم اختلاف نمى‌ورزیدند، بلکه آن‌ها جویاى حقیقت بودند و براى دسترسى به حقیقت هر چند که نزد مخالفانشان بود تلاش مى‌کردند. بنابراین قصد آنها حق و هدفشان دسترسى به حکم شرعى بود. <br>
در مورد تصویرهاى عالى آداب و اخلاق آنها با یک‌دیگر روایت شده است که شافعى نماز صبح را در مسجد ابوحنیفه به جاى آورد و به احترام ابو حنیفه قنوت را ترک کرد و بسم‌الله را آهسته گفت. ابوحنیفه و اصحاب او و شافعى هم پشت سر پیشوایان مالکى‌هاى اهل مدینه نماز مى‌گذاردند با آن که آنان بسم‌الله را نه بى صدا و نه با صدا در نماز نمى‌خواندند. ابو یوسف پشت سر رشید نماز خواند و وى خوددارى کرد. مالک به او فتوا داد که وضو نگیرد با این حال ابو یوسف پشت سر او نماز خواند و آن را اعاده نکرد. بنابر آن‌چه گفته شد و بر اساس برخوردهاى شایسته دیگرى که اهل علم و فضیلت و اجتهاد داشته‌اند روشن مى‌شود که آنها به خاطر مسائل شخصى یا هدف‌هاى دنیوى با هم اختلاف نمى‌ورزیدند، بلکه آن‌ها جویاى حقیقت بودند و براى دسترسى به حقیقت هر چند که نزد مخالفانشان بود تلاش مى‌کردند. بنابراین قصد آنها حق و هدفشان دسترسى به حکم شرعى بود. <br>
خط ۱۷۹: خط ۱۷۹:
'''2. متهم نکردن نیت‌ها:''' هر چند مخالف از نظر شما مخالف حق باشد، شما نباید نیت او را متهم کنید. مسلمانى که به قرآن و سنت ایمان دارد فرض بر این است که از اجماع امت بیرون نمى‌رود و فرض بر این است که نسبت به پیامبر اخلاص و دوستى و براى رسیدن به حق تمایل دارد. شما بر همین پایه و اساس با او مناظره کنید و نسبت به ایشان نظر خوبى داشته باشید.<br>
'''2. متهم نکردن نیت‌ها:''' هر چند مخالف از نظر شما مخالف حق باشد، شما نباید نیت او را متهم کنید. مسلمانى که به قرآن و سنت ایمان دارد فرض بر این است که از اجماع امت بیرون نمى‌رود و فرض بر این است که نسبت به پیامبر اخلاص و دوستى و براى رسیدن به حق تمایل دارد. شما بر همین پایه و اساس با او مناظره کنید و نسبت به ایشان نظر خوبى داشته باشید.<br>
'''3. حق و فضیلت بودن پذیرش حق از مخالف:''' شخص مؤمن هنگامى که حق بر او روشن شد باید به آن اذعان نماید و جایز نیست که حق را رد کند، چون رد حق مى‌تواند به کفر منجر شود. همان‌گونه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرموده‌است: «لاتماروا فی القرآن فان المراء فیه کفر <ref>هیثمى، 1407: 1/157</ref>؛ در قرآن جدال نکنید که جدال کردن در قرآن کفر است». ممارات در این‌جا به معنى جدال و دفع دلالت آن به باطل است، چون چنین چیزى تکذیب خدا و رد حکم او است نه تکذیب مخالف. <br>
'''3. حق و فضیلت بودن پذیرش حق از مخالف:''' شخص مؤمن هنگامى که حق بر او روشن شد باید به آن اذعان نماید و جایز نیست که حق را رد کند، چون رد حق مى‌تواند به کفر منجر شود. همان‌گونه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرموده‌است: «لاتماروا فی القرآن فان المراء فیه کفر <ref>هیثمى، 1407: 1/157</ref>؛ در قرآن جدال نکنید که جدال کردن در قرآن کفر است». ممارات در این‌جا به معنى جدال و دفع دلالت آن به باطل است، چون چنین چیزى تکذیب خدا و رد حکم او است نه تکذیب مخالف. <br>
'''4. فاسق یا بدعت‌گذار ندانستن مخالف در رأى:''' جایز نیست که مخالف را به چیزهاى منفى متهم یا علیه او بدگویى کرد یا او را فاسق دانست. چنان‌چه کسى دست به چنین کارى بزند، بدعت‌گذار و مخالف اجماع صحابه و راهنمایى‌هاى سلف صالح خواهد بود. ابن تیمیه مى‌گوید: صحابه همگى بر این امر متفق‌اند که در مسائل اختلافى هر گروهى نظر اجتهادى گروه دیگر را بپذیرند؛ نظیر مسائل عبادات و نکاح و ارث و هبه و سیاست و غیره. عمر در نخستین سال در مسئله مشترک به عدم تشریک نظر داد و در سال دوم در رویدادى نظیر رویداد نخست به تشریک نظر داد. هنگامى که از او در این باره سؤال شد پاسخ داد: آن پاسخ قضاوت آن روز بود و این قضاوت امروز ما است.<ref>البهوتى، 1402: 1/312.</ref><br>
'''4. فاسق یا بدعت‌گذار ندانستن مخالف در رأى:''' جایز نیست که مخالف را به چیزهاى منفى متهم یا علیه او بدگویى کرد یا او را فاسق دانست. چنان‌چه کسى دست به چنین کارى بزند، بدعت‌گذار و مخالف اجماع صحابه و راهنمایى‌هاى سلف صالح خواهد بود. ابن تیمیه مى‌گوید: صحابه همگى بر این امر متفق‌اند که در مسائل اختلافى هر گروهى نظر اجتهادى گروه دیگر را بپذیرند؛ نظیر مسائل عبادات و نکاح و ارث و هبه و سیاست و غیره. عمر در نخستین سال در مسئله مشترک به عدم تشریک نظر داد و در سال دوم در رویدادى نظیر رویداد نخست به تشریک نظر داد. هنگامى که از او در‌این‌باره سؤال شد پاسخ داد: آن پاسخ قضاوت آن روز بود و این قضاوت امروز ما است.<ref>البهوتى، 1402: 1/312.</ref><br>
ذهبى در ترجمه احوال امام محمد بن نصر مروزى مى‌گوید: چنان‌چه ما علیه هر پیشوایى قیام کنیم که در اجتهاد خود در مسائل جزئى اشتباه قابل گذشتى دارد و او را بدعت‌گذار دانسته و تبعیدش بنماییم، در آن صورت براى ما نه ابن نصیر سالم خواهد ماند و نه ابن منده و نه کسانى که از آنها بزرگ‌ترند. خداوند راهنماى مردم به حق و ارحم الراحمین است و ما از هوى و درشتى به او پناه مى‌بریم <ref>سیر أعلام النبلاء: 14/640.</ref>
ذهبى در ترجمه احوال امام محمد بن نصر مروزى مى‌گوید: چنان‌چه ما علیه هر پیشوایى قیام کنیم که در اجتهاد خود در مسائل جزئى اشتباه قابل گذشتى دارد و او را بدعت‌گذار دانسته و تبعیدش بنماییم، در آن صورت براى ما نه ابن نصیر سالم خواهد ماند و نه ابن منده و نه کسانى که از آنها بزرگ‌ترند. خداوند راهنماى مردم به حق و ارحم الراحمین است و ما از هوى و درشتى به او پناه مى‌بریم <ref>سیر أعلام النبلاء: 14/640.</ref>
'''5. وادار نکردن مردم به پذیرش نظر اجتهادى:''' براى یک مجتهد یا پیشواى عام جایز نیست که مردم را به پذیرفتن نظر و اجتهاد خود وادار نماید. هم‌چنین براى یک مذهب یا مکتب فقهى جایز نیست که مردم را به اجتهاد وادار نمایند، چون کسى که دست به چنین کارى بزند گشایش را تنگ مى‌کند و سعى خواهد کرد که اسلام را در یک سمت و سو و یک فهم قرار دهد. قرار دادن اسلام در دایره‌اى تنگ که تنها گنجایش یک مذهب، یک اندیشه یا یک مکتب خاص را داشته باشد جنایت به اسلام است. از این رو علماى دست اندر کار امر به معروف و نهى از منکر گفته‌اند این گونه مسائل اجتهادى قابل انکار نیست و هیچ کس حق ندارد مردم را به پایبندى به آن وادار نماید، ولى مى‌تواند با حجت‌ها و براهین علمى، درباره آن سخن بگوید و کسانى که صحت یکى از دو گفته براى آنها مشخص شود مى‌توانند از آن تبعیت کنند و بر کسانى که گفته دیگر را تقلید نمایند اشکالى وارد نخواهد بود.<br>
'''5. وادار نکردن مردم به پذیرش نظر اجتهادى:''' براى یک مجتهد یا پیشواى عام جایز نیست که مردم را به پذیرفتن نظر و اجتهاد خود وادار نماید. هم‌چنین براى یک مذهب یا مکتب فقهى جایز نیست که مردم را به اجتهاد وادار نمایند، چون کسى که دست به چنین کارى بزند گشایش را تنگ مى‌کند و سعى خواهد کرد که اسلام را در یک سمت و سو و یک فهم قرار دهد. قرار دادن اسلام در دایره‌اى تنگ که تنها گنجایش یک مذهب، یک اندیشه یا یک مکتب خاص را داشته باشد جنایت به اسلام است. از این رو علماى دست اندر کار امر به معروف و نهى از منکر گفته‌اند این گونه مسائل اجتهادى قابل انکار نیست و هیچ کس حق ندارد مردم را به پایبندى به آن وادار نماید، ولى مى‌تواند با حجت‌ها و براهین علمى، درباره آن سخن بگوید و کسانى که صحت یکى از دو گفته براى آنها مشخص شود مى‌توانند از آن تبعیت کنند و بر کسانى که گفته دیگر را تقلید نمایند اشکالى وارد نخواهد بود.<br>
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۶۳

ویرایش