|
|
خط ۱۸: |
خط ۱۸: |
| |زاده | | |زاده |
| |1928 م / [[مصر]] | | |1928 م / [[مصر]] |
| |-
| |
| |درگذشت
| |
| |1974 م/ [[مصر]]
| |
| |- | | |- |
| |دین و مذهب | | |دین و مذهب |
خط ۲۷: |
خط ۲۴: |
| |فعالیتها | | |فعالیتها |
| | | | | |
| همکاری با [[اخوانالمسلمین]] | | * همکاری با [[اخوانالمسلمین]] |
| معاون اول وزیر | | * معاون اول وزیر |
| ریئس مرکز علمی شرکتهای الشریف | | * ریئس مرکز علمی شرکتهای الشریف |
| |} | | |} |
| </div> | | </div> |
خط ۴۹: |
خط ۴۶: |
|
| |
|
| =بازداشتگاه= | | =بازداشتگاه= |
| [[جمال عبدالناصر]] در واحات اردوگاهی با ظرفیت 100 هزار زندانی ایجاد کرده بود و این بازداشتگاه به چهار اردوگاه با سیم خاردار تقسیم شده بود. | | [[جمال عبدالناصر]] در واحات اردوگاهی با ظرفیت 100 هزار زندانی ایجاد کرده بود و این بازداشتگاه به چهار اردوگاه با سیم خاردار تقسیم شده بود. [[اخوان المسلمین|اخوان]] و [[کمونیست|کمونیست ها]] با هدف کشتار هر دو گروه در یک اردوگاه قرار گرفتند. اما [[اخوان المسلمین|اخوان]] به لطف [[خداوند]] متعال امور را به دست گرفت، لذا به کمونیستها گفتند: مقصود این است که یکدیگر را سلاخی کنیم و شما ما را خوب میشناسید. آنها گفتند: ما با هم زندگی مسالمتآمیز داریم. اخوانیها به آنها گفتند: همین خوب است که از شما نمایندهای انتخاب شود و ما از هم نمایندهای انتخاب شود. چهار سال اینگونه گذشت، که نه رفت و آمدی، نه سفرهخانه، نه کاغذ، نه قلم، نه [[قرآن]]، و هدف این بود که مغز را از هرچه در آن هست خالی کنند.<br> |
| | |
| [[اخوان المسلمین|اخوان]] و [[کمونیست|کمونیست ها]] با هدف کشتار هردو گروه در یک اردوگاه قرار گرفتند. اما [[اخوان المسلمین|اخوان]] به لطف [[خداوند]] متعال امور را به دست گرفت، لذا به کمونیست ها گفتند: مقصود این است که یکدیگر را سلاخی می کنند و شما ما را خوب می شناسید. | |
| | |
| گفتند: ما با هم زندگی مسالمت آمیز داریم. | |
| | |
| به آنها گفتیم: همین.. باقی می ماند که از شما نماینده انتخاب کنید و ما از خود نماینده ای انتخاب می کنیم که فقط تماس بگیرد و شرایط زندگی را بیاورد. | |
| | |
| چهار سال مساعد در واحهها با همه نهها از کنار ما گذشت، نه رفت و آمد، نه سفره خانه، نه کاغذ، نه قلم، نه قرآن، و هدف این بود که مغز را از هرچه در آن «بدون تجدید» اسکن کنیم. | |
| | |
| اما هر کدام از ما حلقه ای از آشنایان بودیم، بنابراین سیستمی شبیه به نظام قدیم [[الازهر]] «شیخ العمود» ساختیم. زیرا اردوگاه بازداشت الوحات شامل باهوش ترین بخش [[مصر]] با تخصص های مختلف، از آرایشگر و تمجی گرفته تا دنیای ذرت بود.»
| |
| | |
| دکتر حسین کمال الدین را داشتیم که استاد دانشکده فنی بود و ایشان نظریه ای را مطرح کردند که الان در همه جای دنیا به نام ایشان تدریس می شود، ایشان در مورد این نظریه می گوید:
| |
| | |
| «گرینویچ مرکز دنیا نیست، بلکه مرکز کعبه «بیت الله الحرام» است و در واحه ها آن را علمی ثابت کرد و در اداره ارشاد هم حضور داشت.
| |
| | |
| دکتر محمد کمال خلیفه یکی از اعضای اداره ارشاد را هم داشتیم که از هواپیما مستقیماً از آمریکا به واحه ها برگشتند، ایشان استاد دانشکده فنی و قبل از ایشان مدیرکل اداره راه و پل ها بودند. به آمریکا سفر کرد.او تنها کسی در خاورمیانه بود که بتن آرمه را مطالعه کرد.
| |
| | |
| در حالی که در واحهها بودیم که او را جشن میگرفتیم، تعجب کردیم که او را صدا میکنند، به او گفتیم: مبارکت باشد دکتر، بدون خجالت آزاد شوید. سپس مدتی ناپدید شد و برگشت، به او گفتیم: : چی شد؟ گفت: روس ها مشکلی داشتند که من رفتم حلش کردم و برگشتم.» و معلوم شد که روس ها به دولت مصر گفته اند که ما در ساختن سد مشکل داریم و فقط یک مرد در خاورمیانه می تواند آن را حل کند. ، که اخیراً از آمریکا آمده و اکنون با شما در واحه ها است.
| |
| | |
| و قبل از اینکه مرغ بکاریم یا پرورش دهیم، منتظر بودیم که یک تخم یا جوجه از قاهره نزد ما بیاید، اما بعد به ما رسید که وقتی بازدیدکنندگان کارتن تخم مرغ، خروس ذبح شده و گوشت را برمیگرداندند، میدادیم.
| |
| | |
| مرغ و بوقلمون پرورش دادیم و بامیه و سیب زمینی و خطمی(سدر) کاشتیم و برکت را در محصولات می دیدیم و هر روز محصولات را جمع می کردیم و بشکه های گازوئیل می آوردیم و از خروجی انسان «ادرار و مدفوع» پر می کردیم و سپس مهر می زنیم. آنها را برای دو چیز استفاده کنید. اولی مانند تیک تاک ساعت است که در آن بشکه هنگام جمع شدن در سرما در شب و همچنین هنگام انبساط در گرما در روز صدای بلندی تولید می کند و مورد دوم ما از آنچه در داخل بشکه است پس از تجزیه آن توسط گرما استفاده می کنیم. به عنوان یک کود کشاورزی و یکی از قوی ترین کودها بود و ما به آن "wpa" می گفتیم.
| |
| | |
| نکته عجیب این است که کمونیست ها نیز دور چادرهای خود کاشتند، اما محصول برایشان فایده ای نداشت، پس آمدند و با تعجب از ما پرسیدند: چرا؟ به آنها گفتیم: زیرا ما با قرآن زراعت را آبیاری می کنیم و زراعت به تسبیح رشد و نمو می کند.
| |
| | |
| ما نیز افرادی را با صدای ملایم و شبنمآمیز برای نگهبانی و بیدارکردن خفتگان قبل از نماز صبح برای نماز شب انتخاب کردیم. که بلند نمی شوند، یک ربع قبل از سحر، برادر سودانی می آید و از کنار کسانی که بیدار نشده اند می گذرد و با کارباج به آنها می زند و با صدای بلند می گوید: «فردا برخیزید تا نماز بخوانید، تا زمانی که بخوابید. تو بلند نمی شوی.»
| |
| | |
| برادر بزرگوارم را در نظر بگیرید... چگونه اولیای شیطان میخواستند که واحهها گور دسته جمعی باشد، پس اولیای رحمان آن را تبدیل به مرغزاری کردند که نبض ایمان و جان دارد.
| |
| | |
| =برادران دینی شکوه و توانمندی=
| |
| | |
| در 30 دسامبر 1971، پیامی برای تبعید اولین گروه از برادران از زندان قنا به مزرعه توره به تعداد شش نفر رسید و آنها عبارتند از:
| |
| علی نوتو (در سال 1954 اعدام شد، در ایمبابا اعدام شد) محمد شاکر خلیل (اعدام در سال 1954 پس از میلاد در قاهره). محمود توفیق (زندگی در 1954، مصر قدیم). علی محمد گریشا (12 ساله، 65 ساله). محمد عبدالعزیز السروی (12 سال کار سخت در سال 1965). جلال باکری (15 سال کار سخت در سال 1965م).
| |
| | |
| بعد از آن پرداخت ها انجام شد.. چون زندانیان بند توره لیمان (1) پیش از ما به زندان مزرعه توره رفتند و همچنین زندانیان اخوان در زندان قناطر به مزرعه توره منتقل شدند.
| |
|
| |
|
| همه در زندان مزرعه توره جمع شدیم (کلیه برادران پرونده 65 و برادرانی که در سال 1954 به اعدام محکوم شدند).
| | به گفته ایشان در آنجا؛ «مرغ و بوقلمون پرورش دادیم و بامیه و سیب زمینی و خطمی(سدر) کاشتیم و برکت را در محصولات میدیدیم و هر روز محصولات را جمع میکردیم و بشکههای گازوئیل میآوردیم و از خروجی انسان «ادرار و مدفوع» پر میکردیم و بهعنوان یک کود کشاورزی و یکی از قویترین کودها استفاده میکردیم». |
|
| |
|
| اخوان و عبدالناصر، داستان سازمان 1965
| |
|
| |
|
| برادر علی نویتو (از پرونده 1954) و با کمک برادر عبدالعزیز عبدالقادر (از پرونده 1965) مسئولیت نظارت بر ملاقات اخوان با خانواده هایشان، رفتن به مقر ملاقات و تماس با اداره را بر عهده داشتند.
| |
| == رفتن گروه اول == | | == رفتن گروه اول == |
|
| |
|