۲۱٬۶۹۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
* کتابی در حدیث غدیر،از زینالعابدین عبدالرحیم شافعی(قرن نهم) و...<ref>(برای آگاهی بیشتر، ر.ک: الغدیر عبدالحسین امینی، ج1، ص152-157)</ref>.<br> | * کتابی در حدیث غدیر،از زینالعابدین عبدالرحیم شافعی(قرن نهم) و...<ref>(برای آگاهی بیشتر، ر.ک: الغدیر عبدالحسین امینی، ج1، ص152-157)</ref>.<br> | ||
[[عبدالحسین امینی]]، به 24 مورخ، 27 محدث، 14 مفسر،7 متکلم و تعدادى از علماى لغت عربی - که در آثار خود، واقعه غدیر خم را ثبت کردهاند - اشاره کرده و آن را دلیل اهمیت این واقعه در تاریخ، حدیث، تفسیر، کلام و لغت عرب دانسته است<ref>الغدیر؛ امینی، ج1، ص6-8.</ref>. وی در جلد نخست کتاب شریف خود، به اسامی 110 نفر از صحابه و 84 نفر از تابعین و 360 تن از دانشمندان و بزرگان [[اهلسنت]] از آغاز قرن دوم تا پایان قرن چهاردهم که حدیث غدیر را نقل کردهاند، اشاره میکند. بنابر یادداشتهاى ایشان، در مستدرکات الغدیر و در چاپ نهایى آن، بر تعداد علما و بزرگان اهلسنت افزوده شده و به حدود هفتصد نفر رسیده است، که این عدد راویان غدیر، آن هم تنها در میان عالمان [[اهلسنت]]، قابل اعتنا و چشمگیر، و حاکى از وقوع حتمی غدیر خم و عظمت بیکران آن حادثه تاریخى | [[عبدالحسین امینی]]، به 24 مورخ، 27 محدث، 14 مفسر،7 متکلم و تعدادى از علماى لغت عربی - که در آثار خود، واقعه غدیر خم را ثبت کردهاند - اشاره کرده و آن را دلیل اهمیت این واقعه در تاریخ، حدیث، تفسیر، کلام و لغت عرب دانسته است<ref>الغدیر؛ امینی، ج1، ص6-8.</ref>. وی در جلد نخست کتاب شریف خود، به اسامی 110 نفر از صحابه و 84 نفر از تابعین و 360 تن از دانشمندان و بزرگان [[اهلسنت]] از آغاز قرن دوم تا پایان قرن چهاردهم که حدیث غدیر را نقل کردهاند، اشاره میکند. بنابر یادداشتهاى ایشان، در مستدرکات الغدیر و در چاپ نهایى آن، بر تعداد علما و بزرگان اهلسنت افزوده شده و به حدود هفتصد نفر رسیده است، که این عدد راویان غدیر، آن هم تنها در میان عالمان [[اهلسنت]]، قابل اعتنا و چشمگیر، و حاکى از وقوع حتمی غدیر خم و عظمت بیکران آن حادثه تاریخى است؛ بنابراین، ملاحظه میشود که حادثه تاریخساز غدیر، فقط از جانب اندیشمندان شیعه مطرح نشده، بلکه هر یک از عالمان اهلسنت، با هر تخصصی، به آن عنایت داشتهاند. در واقع، باید گفت: «این موضوع [غدیر خم] در نظر علماى عامه نیز ثابت و محقق، و از متواترات و مسلمات است».<br> | ||
بنابراین، ملاحظه میشود که حادثه تاریخساز غدیر، فقط از جانب اندیشمندان شیعه مطرح نشده، بلکه هر یک از عالمان اهلسنت، با هر تخصصی، به آن عنایت داشتهاند. در واقع، باید گفت: «این موضوع [غدیر خم] در نظر علماى عامه نیز ثابت و محقق، و از متواترات و مسلمات است». < | |||
برخی از نویسندگان [[اهلسنت]]، جریان غدیر را یا بصورت خبر واحد آورده و سند آن را از حالت تواتر خارج نمودهاند و با این کار، از اعتبار خطبه غدیر کاسته و دلالت آن را مخدوش ساختهاند، یا با حذف قراین خطبه که دربردارنده آیه | برخی از نویسندگان [[اهلسنت]]، جریان غدیر را یا بصورت خبر واحد آورده و سند آن را از حالت تواتر خارج نمودهاند و با این کار، از اعتبار [[خطبه غدیر]] کاسته و دلالت آن را مخدوش ساختهاند، یا با حذف قراین خطبه که دربردارنده آیه «النبِی اوْلى بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ انْفُسِهِمْ»<ref>سوره احزاب:6.</ref> و کلام نبوی:«الَسْتُ اوْلَى بِالمُؤمِنِینَ مِنْ انْفُسِهِم؟» و حدیث ثقلین و دیگر قرینهها بودهاند، و با اکتفا به ذکر حدیث:«مَن کُنتُ مَولاهُ فهَذا عَلی مَولاهُ»، تا حدود زیادی موجب ابهام این سند قطعیِ دال بر ولایت [[علی(ع)]] شدهاند. در نهایت هم علمای اهلسنت، از واژۀ «مولا» فقط معنای «دوست و محب» یا «یاور و ناصر» را برداشت کردهاند.<br> | ||
== دیدگاههای متفاوت مشاهیر اهلسنت نسبت به واقعه غدیر == | == دیدگاههای متفاوت مشاهیر اهلسنت نسبت به واقعه غدیر == | ||
=== الف. پذیرش غدیر با برداشتی متفاوت از شیعه === | === الف. پذیرش غدیر با برداشتی متفاوت از شیعه === | ||
برخی از مشاهیر فن تاریخ اهلسنت، در برخورد با رویداد عظیم غدیر خم، با طرق و اسناد مختلف به بیان آن پرداخته و ابعاد حدیث غدیر را بررسی کردهاند؛ و برخی بزرگان اهلسنت، درباره معنای واژه «مَولَی» در حدیث غدیر، با دیدگاه شیعه موافقاند. اسامی و کتاب آنها که به این مطلب تصریح دارند، از این قرار است: | برخی از مشاهیر فن تاریخ اهلسنت، در برخورد با رویداد عظیم غدیر خم، با طرق و اسناد مختلف به بیان آن پرداخته و ابعاد حدیث غدیر را بررسی کردهاند؛ و برخی بزرگان اهلسنت، درباره معنای واژه «مَولَی» در حدیث غدیر، با دیدگاه شیعه موافقاند. اسامی و کتاب آنها که به این مطلب تصریح دارند، از این قرار است: | ||
1. | 1. ابن زُولاق لیثی مصری (ف387ق) درتاریخ مصر (امینی، 1977م، ص391؛ نیز ر.ک: مقریزی، 1418ق، ج2، ص255)؛ | ||
2. ابوحامد غزالی (ف505هـ) در کتاب سر العالمین وکشف ما فی الدارین (ج1، ص18)، | 2. ابوحامد غزالی (ف505هـ) در کتاب سر العالمین وکشف ما فی الدارین (ج1، ص18)، | ||
3. محمدبن-طلحه شافعی (ف652هـ) در کتاب مطالب السؤول (ص44-45)، | 3. محمدبن-طلحه شافعی (ف652هـ) در کتاب مطالب السؤول (ص44-45)، | ||
4. | 4. سبط ابن الجوزی (ف654هـ) در کتاب تذکرة خواص الامة فی معرفة الائمة (ص30-34)، | ||
5. محمد بن یوسف کنجی شافعی (ف658هـ) در کتاب | 5. محمد بن یوسف کنجی شافعی (ف658هـ) در کتاب کفایة الطالب فیمناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ص166 و167) | ||
و... . | و... . | ||
برخی نیز علی رغم نقل حدیث غدیر دیدگاه متفاوتی با نگاه شیعه دارند، تفاوت این است که از دیدگاه آنان، واقعه غدیر خم و علت بیان حدیث غدیر از زبان وجود نازنین پیامبر اکرم(ص) و مواردی از این دست، بر خلافت و امامت بلافصل مولا علی(ع) دلالت نمیکند. این گروه از مورخان اهلسنت، به حدیث غدیر | برخی نیز علی رغم نقل حدیث غدیر دیدگاه متفاوتی با نگاه [[شیعه]] دارند، تفاوت این است که از دیدگاه آنان، واقعه غدیر خم و علت بیان حدیث غدیر از زبان وجود نازنین پیامبر اکرم(ص) و مواردی از این دست، بر خلافت و امامت بلافصل مولا علی(ع) دلالت نمیکند. این گروه از مورخان اهلسنت، به حدیث غدیر بهعنوان موضوعی برای تثبیت محبت و نصرت صحابه نسبت به امیرمؤمنان علی(ع) نگریستهاند، مثل: | ||
- | - | ||
* بِلاذُری(ف279ق) در انسابالاشراف، از برخی صحابه (بَراء¬بن¬عازِب و ابوهُرَیره و زید بن ارقَم و ابن¬عباس و بُریدةبن¬الحُصَیب و ابوسعید خُدْری) جزئیات داستان غدیر را نقل کرده است و به حدیث ولایت (مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا علی مَوْلاهُ) <ref>(بلاذری، 1996م، ج2، ص108-112 و ج5، ص80)</ref> و نفرین حضرت در حق برخی از صحابه که از شهادت دادن نسبت¬به واقعه غدیرامتناع ورزیدند، اشاره نموده است. <ref>(همان، ج2، ص156و157)</ref> | * بِلاذُری(ف279ق) در انسابالاشراف، از برخی صحابه (بَراء¬بن¬عازِب و ابوهُرَیره و زید بن ارقَم و ابن¬عباس و بُریدةبن¬الحُصَیب و ابوسعید خُدْری) جزئیات داستان غدیر را نقل کرده است و به حدیث ولایت (مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا علی مَوْلاهُ) <ref>(بلاذری، 1996م، ج2، ص108-112 و ج5، ص80)</ref> و نفرین حضرت در حق برخی از صحابه که از شهادت دادن نسبت¬به واقعه غدیرامتناع ورزیدند، اشاره نموده است. <ref>(همان، ج2، ص156و157)</ref> |