پرش به محتوا

غدیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۹ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۸: خط ۶۸:
=== آثار علمی اهل‌سنت با موضوع غدیر ===  
=== آثار علمی اهل‌سنت با موضوع غدیر ===  
دربارۀ غدیر، علمای مشهور [[اهل‌سنت]] نیز کتاب‌ها و رساله‌های مستقلی تألیف کرده‌اند از جمله:  
دربارۀ غدیر، علمای مشهور [[اهل‌سنت]] نیز کتاب‌ها و رساله‌های مستقلی تألیف کرده‌اند از جمله:  
* حدیث الولایة از ابوالعباس احمدبن محمدبن سعید همدانی، معروف به ابن‌عُقْده کوفی (قرن چهارم)، که در آن 105 سند حدیث غدیر را جمع‌آوری کرده است؛
* حدیث الولایة از ابوالعباس احمدبن محمدبن سعید همدانی، معروف به ابن‌عُقْده کوفی، که در آن 105 سند حدیث غدیر را جمع‌آوری کرده است؛
* کتاب الولایة فی طُرق حدیث الغدیر، از مورخ و مفسر مشهور، ابن‌جریر طبری، که از 75 سندِ روایت غدیر نام برده است؛
* کتاب الولایة فی طُرق حدیث الغدیر، از مورخ و مفسر مشهور، ابن‌جریر طبری، که از 75 سندِ روایت غدیر نام برده است؛
* مَن روى حدیث غدیر خم‏ از حافظ ابوبکر جِعابى؛  
* مَن روى حدیث غدیر خم‏ از حافظ ابوبکر جِعابى؛  
خط ۷۵: خط ۷۵:
* الدرایة فی حدیث الولایة، در هفده جلد، از ابوسعید مسعودبن ناصر سجستانى، که 120 سند از روایت غدیر را جمع‌آوری کرده است؛
* الدرایة فی حدیث الولایة، در هفده جلد، از ابوسعید مسعودبن ناصر سجستانى، که 120 سند از روایت غدیر را جمع‌آوری کرده است؛
* رسالة طُرُق حدیث مَن کُنتُ مَولاه فهذا عَلی مَولاه از شمس‌الدین محمد ذهبی؛  
* رسالة طُرُق حدیث مَن کُنتُ مَولاه فهذا عَلی مَولاه از شمس‌الدین محمد ذهبی؛  
* کتابی در حدیث غدیر،از زین‌العابدین عبدالرحیم شافعی و...<ref>ر.ک: الغدیر عبدالحسین امینی، ج1، ص152-157.</ref>.<br>
* کتابی در حدیث غدیر، از زین‌العابدین عبدالرحیم شافعی و...<ref>ر.ک: الغدیر عبدالحسین امینی، ج1، ص152-157.</ref>.<br>


[[عبدالحسین امینی]]، به 24 مورخ، 27 محدث، 14 مفسر،7 متکلم و تعدادى از علماى لغت عربی - که در آثار خود، واقعه غدیر خم را ثبت کرده‌اند - اشاره کرده و آن را دلیل اهمیت این واقعه در تاریخ، حدیث، تفسیر، کلام و لغت عرب دانسته است<ref>الغدیر؛ امینی، ج1، ص6-8.</ref>. وی در جلد نخست کتاب شریف خود، به اسامی 110 نفر از صحابه و 84 نفر از تابعین و 360 تن از دانشمندان و بزرگان [[اهل‌سنت]] از آغاز قرن دوم تا پایان قرن چهاردهم که حدیث غدیر را نقل کرده‌اند، اشاره می‌کند. بنابر یادداشت‌هاى ایشان، در مستدرکات الغدیر و در چاپ نهایى آن، بر تعداد علما و بزرگان اهل‌سنت افزوده شده و به حدود هفتصد نفر رسیده است، که این عدد راویان غدیر، آن هم تنها در میان عالمان [[اهل‌سنت]]، قابل اعتنا و چشمگیر، و حاکى از وقوع حتمی غدیر خم و عظمت بیکران آن حادثه تاریخى است؛ بنابراین، ملاحظه می‌شود که حادثه تاریخ‌ساز غدیر، فقط از جانب اندیشمندان شیعه مطرح نشده، بلکه هر یک از عالمان اهل‌سنت، با هر تخصصی، به آن عنایت داشته‌اند. در واقع، باید گفت: «این موضوع [غدیر خم] در نظر علماى عامه نیز ثابت و محقق، و از متواترات و مسلمات است».<br>
[[عبدالحسین امینی]]، به 24 مورخ، 27 محدث، 14 مفسر،7 متکلم و تعدادى از علماى لغت عربی - که در آثار خود، واقعه غدیر خم را ثبت کرده‌اند - اشاره کرده و آن را دلیل اهمیت این واقعه در تاریخ، حدیث، تفسیر، کلام و لغت عرب دانسته است<ref>الغدیر؛ امینی، ج1، ص6-8.</ref>. وی در جلد نخست کتاب شریف خود، به اسامی 110 نفر از صحابه و 84 نفر از تابعین و 360 تن از دانشمندان و بزرگان [[اهل‌سنت]] از آغاز قرن دوم تا پایان قرن چهاردهم که حدیث غدیر را نقل کرده‌اند، اشاره می‌کند. بنابر یادداشت‌هاى ایشان، در مستدرکات الغدیر و در چاپ نهایى آن، بر تعداد علما و بزرگان اهل‌سنت افزوده شده و به حدود هفتصد نفر رسیده است، که این عدد راویان غدیر، آن هم تنها در میان عالمان [[اهل‌سنت]]، قابل اعتنا و چشمگیر، و حاکى از وقوع حتمی غدیر خم و عظمت بیکران آن حادثه تاریخى است؛ بنابراین، ملاحظه می‌شود که حادثه تاریخ‌ساز غدیر، فقط از جانب اندیشمندان شیعه مطرح نشده، بلکه هر یک از عالمان اهل‌سنت، با هر تخصصی، به آن عنایت داشته‌اند. در واقع، باید گفت: «این موضوع [غدیر خم] در نظر علماى عامه نیز ثابت و محقق، و از متواترات و مسلمات است».<br>


برخی از نویسندگان [[اهل‌سنت]]، جریان غدیر را یا بصورت خبر واحد آورده و سند آن را از حالت تواتر خارج نموده‌اند و با این کار، از اعتبار [[خطبه غدیر]] کاسته و دلالت آن را مخدوش ساخته‌اند، یا با حذف قراین خطبه که دربردارنده آیه «النبِی اوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ انْفُسِهِمْ»<ref>سوره احزاب:6.</ref> و کلام نبوی:«الَسْتُ اوْلَى بِالمُؤمِنِینَ مِنْ انْفُسِهِم؟» و حدیث ثقلین و دیگر قرینه‌ها بوده‌اند، و با اکتفا به ذکر حدیث:«مَن کُنتُ مَولاهُ فهَذا عَلی مَولاهُ»، تا حدود زیادی موجب ابهام این سند قطعیِ دال بر ولایت [[علی(ع)]] شده‌اند. در نهایت هم علمای اهل‌سنت، از واژۀ «مولا» فقط معنای «دوست و محب» یا «یاور و ناصر» را برداشت کرده‌اند.<br>
برخی از نویسندگان [[اهل‌سنت]]، جریان غدیر را یا بصورت خبر واحد آورده و سند آن را از حالت تواتر خارج نموده‌اند و با این کار، از اعتبار [[خطبه غدیر]] کاسته و دلالت آن را مخدوش ساخته‌اند، یا با حذف قراین خطبه که دربردارنده آیه:«النبِی اوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ انْفُسِهِمْ»<ref>سوره احزاب:6.</ref> و کلام نبوی:«الَسْتُ اوْلَى بِالمُؤمِنِینَ مِنْ انْفُسِهِم؟» و حدیث ثقلین و دیگر قرینه‌ها بوده‌اند، و با اکتفا به ذکر حدیث:«مَن کُنتُ مَولاهُ فهَذا عَلی مَولاهُ»، تا حدود زیادی موجب ابهام این سند قطعیِ دال بر ولایت [[علی(ع)]] شده‌اند. در نهایت هم علمای اهل‌سنت، از واژۀ «مولا» فقط معنای «دوست و محب» یا «یاور و ناصر» را برداشت کرده‌اند.<br>
   
   
== دیدگاه‌های متفاوت مشاهیر اهل‌سنت نسبت به واقعه غدیر ==  
== دیدگاه‌های متفاوت مشاهیر اهل‌سنت نسبت به واقعه غدیر ==  
خط ۸۹: خط ۸۹:
#  سبط ابن الجوزی در کتاب تذکرة خواص الامة فی معرفة الائمة؛
#  سبط ابن الجوزی در کتاب تذکرة خواص الامة فی معرفة الائمة؛
#  محمد بن یوسف کنجی شافعی در کتاب کفایة‌ الطالب فی‌مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و دیگر کتاب‌ها.   
#  محمد بن یوسف کنجی شافعی در کتاب کفایة‌ الطالب فی‌مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و دیگر کتاب‌ها.   
برخی نیز علی‌رغم نقل حدیث غدیر دیدگاه متفاوتی با نگاه [[شیعه]] دارند، تفاوت این است که از دیدگاه آنان، واقعه غدیر خم و علت بیان حدیث غدیر از زبان وجود نازنین پیامبر اکرم(ص) و مواردی از این دست، بر خلافت و امامت بلافصل مولا علی(ع) دلالت نمی‌کند. این گروه از مورخان اهل‌سنت، به حدیث غدیر به‌عنوان موضوعی برای تثبیت محبت و نصرت صحابه نسبت به امیرمؤمنان علی(ع) نگریسته‌اند، مثل:
برخی نیز علی‌رغم نقل حدیث غدیر دیدگاه متفاوتی با نگاه [[شیعه]] دارند، تفاوت این است که از دیدگاه آنان، واقعه غدیر خم و علت بیان حدیث غدیر از زبان وجود نازنین پیامبراکرم(ص) و مواردی از این دست، بر خلافت و امامت بلافصل مولا علی(ع) دلالت نمی‌کند. این گروه از مورخان اهل‌سنت، به حدیث غدیر به‌عنوان موضوعی برای تثبیت محبت و نصرت صحابه نسبت به امیرمؤمنان علی(ع) نگریسته‌اند، مثل:
-
* بِلاذُری در انساب‌الاشراف، از برخی صحابه (بَراء بن عازِب و ابوهُرَیره و زید‌ بن ارقَم و ابن عباس و بُریدةبن الحُصَیب و ابوسعید خُدْری) جزئیات داستان غدیر را نقل کرده است و به حدیث ولایت (مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا علی مَوْلاهُ) <ref>(بلاذری، 1996م، ج2، ص108-112 و ج5، ص80)</ref> و نفرین حضرت در حق برخی از صحابه که از شهادت دادن نسبت به واقعه غدیرامتناع ورزیدند، اشاره نموده است. <ref>(همان، ج2، ص156و157)</ref>  
* بِلاذُری در انساب‌الاشراف، از برخی صحابه (بَراء بن عازِب و ابوهُرَیره و زید‌ بن ارقَم و ابن عباس و بُریدةبن الحُصَیب و ابوسعید خُدْری) جزئیات داستان غدیر را نقل کرده است و به حدیث ولایت (مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهَذَا علی مَوْلاهُ) <ref>(بلاذری، 1996م، ج2، ص108-112 و ج5، ص80)</ref> و نفرین حضرت در حق برخی از صحابه که از شهادت دادن نسبت به واقعه غدیرامتناع ورزیدند، اشاره نموده است. <ref>(همان، ج2، ص156و157)</ref>  
* - خطیب بغدادى در تاریخ بغداد، از قول برخی صحابه پیامبر(ص)  حدیث غدیر را آورده است. <ref>(خطیب بغدادی، 2002م، ج8، ص372 و ج14، ص303)</ref> او در شرح حال حَبشُون‌بن¬موسی، با سند صحیح و راویان ثقات از نظر دانشمندان اهل‌سنت، از قول ابوهریره به حادثه غدیر خم و تبریک خلیفه دوم به علی(ع) و نزول آیه اکمال (مائده:3) بعد از این قضایا، اشاره می‌کند و می‌نویسد: «از عبدالله بن علی بن محمد بن بِشْران از علی بن عُمر الحافظ، از ابونصر حَبشُون‌بن‌موسى بن ایوب الخَلال، از علی بن سعید رَمْلی، از ضَمرَة بن رَبیعه قُرَشی، از ابن‌شَوذَب، از مَطَر الوَراق، از شَهربن حَوشَب، از ابوهُرَیره نقل شده است که گفت: کسی که روز هجدهم ذی¬حجه را روزه بگیرد، ثواب روزه شصت ماه برای او نوشته می‌شود. این روز، روز غدیر خم است؛ روزی که رسول خدا دست علی را گرفت و فرمود: آیا من ولی مؤمنان نیستم؟ پاسخ دادند: آری، ‌ای رسول خدا! فرمود: «هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست». سپس عمر گفت: تبریک می‌گویم ای فرزند ابوطالب! مولای من و مولای هر مسلمان شدی. آنگاه این آیه نازل شد: الْیوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ. <ref>(همان، ج9، ص221)</ref> خطیب، در ادامه به بیان تفصیلى سند این روایت مى‌پردازد.  
* - خطیب بغدادى در تاریخ بغداد، از قول برخی صحابه پیامبر(ص)  حدیث غدیر را آورده است. <ref>(خطیب بغدادی، 2002م، ج8، ص372 و ج14، ص303)</ref> او در شرح حال حَبشُون‌بن موسی، با سند صحیح و راویان ثقات از نظر دانشمندان اهل‌سنت، از قول ابوهریره به حادثه غدیر خم و تبریک خلیفه دوم به علی(ع) و نزول آیه اکمال (مائده:3) بعد از این قضایا، اشاره می‌کند و می‌نویسد: «از عبدالله بن علی بن محمد بن بِشْران از علی بن عُمر الحافظ، از ابونصر حَبشُون‌بن‌موسى بن ایوب الخَلال، از علی بن سعید رَمْلی، از ضَمرَة بن رَبیعه قُرَشی، از ابن‌شَوذَب، از مَطَر الوَراق، از شَهربن حَوشَب، از ابوهُرَیره نقل شده است که گفت: کسی که روز هجدهم ذی¬حجه را روزه بگیرد، ثواب روزه شصت ماه برای او نوشته می‌شود. این روز، روز غدیر خم است؛ روزی که رسول خدا دست علی را گرفت و فرمود: آیا من ولی مؤمنان نیستم؟ پاسخ دادند: آری، ‌ای رسول خدا! فرمود: «هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست». سپس عمر گفت: تبریک می‌گویم ای فرزند ابوطالب! مولای من و مولای هر مسلمان شدی. آنگاه این آیه نازل شد: الْیوْمَ اکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ. <ref>(همان، ج9، ص221)</ref> خطیب، در ادامه به بیان تفصیلى سند این روایت مى‌پردازد.  
نکته مهم قابل استنباط از روایت خطیب بغدادی آن است که نزول آیه شریفه اکمال، بعد از اتمام خطابه غدیر است و این می‌تواند خود دلیل متقنی بر ولایت و امامت مولا علی(ع) باشد؛ چراکه با دقت در محتوای خطابه رسول الله(ص) درمی‌یابیم که جز ولایت حضرت علی(ع) چیز دیگری صلاحیت اکمال دین و اتمام نعمت را نخواهد داشت. همچنین مسئله واضح و دقیق در قضیه تبریک خلیفه دوم آن است که آیا فقط تاکید بر محبت و نصرت مولا(ع) سبب تبریک و تهنیت از جانب عمربن¬خطاب شده است؟ چراکه اگر مقصود، صِرف دوست داشتن علی(ع) بود، دیگر چه نیازى به تبریک گفتن بود؟!  
نکته مهم قابل استنباط از روایت خطیب بغدادی آن است که نزول آیه شریفه اکمال، بعد از اتمام خطابه غدیر است و این می‌تواند خود دلیل متقنی بر ولایت و امامت مولا علی(ع) باشد؛ چراکه با دقت در محتوای خطابه رسول الله(ص) درمی‌یابیم که جز ولایت حضرت علی(ع) چیز دیگری صلاحیت اکمال دین و اتمام نعمت را نخواهد داشت. همچنین مسئله واضح و دقیق در قضیه تبریک خلیفه دوم آن است که آیا فقط تاکید بر محبت و نصرت مولا(ع) سبب تبریک و تهنیت از جانب عمربن¬خطاب شده است؟ چراکه اگر مقصود، صِرف دوست داشتن علی(ع) بود، دیگر چه نیازى به تبریک گفتن بود؟!  
خطیب بغدادى همچنین به نقل از عبدالرحمن بن ابی لَیلَی، به مناشده صحابه از سوی امیرمؤمنان(ع) درخصوص حدیث غدیر اشاره می‌کند و می‌نویسد: از علی(ع) در رَحْبه (آبادی‌ای نزدیک کوفه) شنیدم که صحابه را سوگند می‌داد و می‌گفت: چه کسی شنیده است که پیامبر(ص)  فرمود: «هر کس من مولای اویم، على مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هرکس که على را دوست مى‌دارد، و دشمن بدار هرکس او را دشـمـن مى‌دارد»؛ پس دوازده نفر که همه اهل بدر بودند، شهادت دادند که شنیده‌اند پیامبر (ص)  فرمود: «هر کس من مولای اویم، على مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هر کس که على را دوست مى‌دارد، و دشمن بدار هر کس او را دشـمـن مى‌دارد)» <ref>(همان، ج16، ص348)</ref>  بدیهی است احتجاج حضرت(ع) در روز رحْبه به حدیث ولایت و شهادت خواستن از حاضران در غدیر، امری جز تاکید بر خلافت و زعامت امتِ پس از پیغمبر نبوده است. خطیب بغدادی در شرح حال حاکم نیشابوری، معروف به ابن البُیع، به نقل از دیگران، از گرایش شیعی حاکم سخن گفته است و از ابواسحاق ابراهیم بن محمد ارموی نیشابوری، سخن یرمنصفانه‌ای را می‌آورد و می‌گوید: «حاکم ابوعبدالله احادیثی را که به گمان خود با شرط بخاری و مسلِم صحیح بوده است و باید در صحیح آن دو می‌آمد، جمع¬آوری نمود، که از آن جمله، «حدیث طائر» و «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» است. پس اصحاب حدیث، حاکم را مورد سرزنش قرار دادند و به سخنانش التفات نکردند و کار او را صواب ندانستند». <ref>(همان، ج3، ص509)</ref>  
خطیب بغدادى همچنین به نقل از عبدالرحمن بن ابی لَیلَی، به مناشده صحابه از سوی امیرمؤمنان(ع) درخصوص حدیث غدیر اشاره می‌کند و می‌نویسد: از علی(ع) در رَحْبه (آبادی‌ای نزدیک کوفه) شنیدم که صحابه را سوگند می‌داد و می‌گفت: چه کسی شنیده است که پیامبر(ص)  فرمود: «هر کس من مولای اویم، على مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هرکس که على را دوست مى‌دارد، و دشمن بدار هرکس او را دشـمـن مى‌دارد»؛ پس دوازده نفر که همه اهل بدر بودند، شهادت دادند که شنیده‌اند پیامبر (ص)  فرمود: «هر کس من مولای اویم، على مولای اوست؛ خداوندا! دوست بدار هر کس که على را دوست مى‌دارد، و دشمن بدار هر کس او را دشـمـن مى‌دارد)» <ref>(همان، ج16، ص348)</ref>  بدیهی است احتجاج حضرت(ع) در روز رحْبه به حدیث ولایت و شهادت خواستن از حاضران در غدیر، امری جز تاکید بر خلافت و زعامت امتِ پس از پیغمبر نبوده است. خطیب بغدادی در شرح حال حاکم نیشابوری، معروف به ابن البُیع، به نقل از دیگران، از گرایش شیعی حاکم سخن گفته است و از ابواسحاق ابراهیم بن محمد ارموی نیشابوری، سخن یرمنصفانه‌ای را می‌آورد و می‌گوید: «حاکم ابوعبدالله احادیثی را که به گمان خود با شرط بخاری و مسلِم صحیح بوده است و باید در صحیح آن دو می‌آمد، جمع¬آوری نمود، که از آن جمله، «حدیث طائر» و «مَن کُنتُ مَولاه فعَلی مَولاه» است. پس اصحاب حدیث، حاکم را مورد سرزنش قرار دادند و به سخنانش التفات نکردند و کار او را صواب ندانستند». <ref>(همان، ج3، ص509)</ref>  
* - ابن خَلکان در وفَیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، به عید بودن روز غدیر، تصریح کرده و کاملاً به حادثه غدیر خم اشاره نموده است. او پیرامون تاریخ وفات مستنصر عبیدی، که در شب هجدم ذی¬حجه واقع شده و آن تاریخ مصادف با زمان رویداد غدیر خم بوده است، می‌گوید: «این شب، شب عید غدیر است؛ یعنی شب هجدهم ذی¬حجه؛ و آن، غدیر خم است؛ و گروه بسیاری را دیدم که از این شب سؤال می‌کردند [...] و این مکان، میان مکه و مدینه است که در آن، غدیر (برکه) آبی قرار دارد و گفته می‌شود در آنجا درختان انبوهی است و هنگامی که پیامبر(ص)  از مکه از حجةالوداع باز می‌گشت، به این مکان رسید و علی بن ابیطالب (ع) را به برادری انتخاب نمود و فرمود: «عَلی منی کهارون مِن مُوسى، اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه»؛ و شیعه تعلق زیادی به آن دارد. و حازمی گوید: آن سرزمینی میان مکه و مدینه، نزد جحفه است که در کنار برکه اش، پیامبر(ص) خطبه‌ای خواند. و این وادی، به سختی زیاد و شدت حرارت، شناخته می‌شود». <ref>(ابن خلکان، 1994م، ج5، ص230و231)</ref>  
* ابن خَلکان در وفَیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، به عید بودن روز غدیر، تصریح کرده و کاملاً به حادثه غدیر خم اشاره نموده است. او پیرامون تاریخ وفات مستنصر عبیدی، که در شب هجدم ذی‌حجه واقع شده و آن تاریخ مصادف با زمان رویداد غدیر خم بوده است، می‌گوید: «این شب، شب عید غدیر است؛ یعنی شب هجدهم ذی¬حجه؛ و آن، غدیر خم است؛ و گروه بسیاری را دیدم که از این شب سؤال می‌کردند [...] و این مکان، میان مکه و مدینه است که در آن، غدیر (برکه) آبی قرار دارد و گفته می‌شود در آنجا درختان انبوهی است و هنگامی که پیامبر(ص)  از مکه از حجةالوداع باز می‌گشت، به این مکان رسید و علی بن ابیطالب (ع) را به برادری انتخاب نمود و فرمود: «عَلی منی کهارون مِن مُوسى، اللهم والِ مَن والاه وعادِ مَن عاداه وانصُر مَن نصَرَه واخْذُل مَن خذَلَه»؛ و شیعه تعلق زیادی به آن دارد. و حازمی گوید: آن سرزمینی میان مکه و مدینه، نزد جحفه است که در کنار برکه اش، پیامبر(ص) خطبه‌ای خواند. و این وادی، به سختی زیاد و شدت حرارت، شناخته می‌شود». <ref>(ابن خلکان، 1994م، ج5، ص230و231)</ref>  
* - ابوالفتح شهرستانى (ف548ق) در المِلَل والنحَل، ضمن توضیح درباره نحله شیعه امامیه، به واقعه غدیر خم و حدیث پیامبر(ص)  که فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فعَلی مَولاه، اللهم وَالِ مَن والاه، وعَادِ مَن عَاداه، وانصُر مَن نَصَره، واخذُل مَن خَذَله، وادِرِ الحَق معَه حَیثُ دارَ»؛ و آن پس از نزول آیه تبلیغ <ref>(مائده:67)</ref> بوده است، اشاره می‌کند. <ref>(ر. ک: شهرستانى، بی¬تا، ج1، ص163)</ref>  
* ابوالفتح شهرستانى (ف548ق) در المِلَل والنحَل، ضمن توضیح درباره نحله شیعه امامیه، به واقعه غدیر خم و حدیث پیامبر(ص)  که فرمود: «مَن کُنتُ مَولاهُ فعَلی مَولاه، اللهم وَالِ مَن والاه، وعَادِ مَن عَاداه، وانصُر مَن نَصَره، واخذُل مَن خَذَله، وادِرِ الحَق معَه حَیثُ دارَ»؛ و آن پس از نزول آیه تبلیغ <ref>(مائده:67)</ref> بوده است، اشاره می‌کند. <ref>(ر. ک: شهرستانى، بی¬تا، ج1، ص163)</ref>  
* - ابن عَساکِر دمشقی شافعی(ف571ق) در تاریخ دمشق، در مواضع بسیار زیادی به حدیث غدیر اشاره می‌کند. برای نمونه می‌نویسد: «روزغدیرخم، پیامبر(ص)  ایستاد و خطبه‌ای خواند و فرمود: ‌ای مردم! آیا من اولی از مؤمنان برخودشان نیستم؟ و سه بارتکرارکرد! همه گفتند: آری! فرمود: ای علی! نزدم بیا. پس دست علی را آن¬قدر بالا برد که سفیدی زیربغل هر دو نمایان شد و فرمود: «هرکس من مولای اویم, على مولای اوست». حتی سه بار این جمله را تکرار نمود». <ref>(ابن‌عساکر، 1995م، ج42، ص117)</ref>  
* ابن عَساکِر دمشقی شافعی(ف571ق) در تاریخ دمشق، در مواضع بسیار زیادی به حدیث غدیر اشاره می‌کند. برای نمونه می‌نویسد: «روزغدیرخم، پیامبر(ص)  ایستاد و خطبه‌ای خواند و فرمود: ‌ای مردم! آیا من اولی از مؤمنان برخودشان نیستم؟ و سه بارتکرارکرد! همه گفتند: آری! فرمود: ای علی! نزدم بیا. پس دست علی را آن¬قدر بالا برد که سفیدی زیربغل هر دو نمایان شد و فرمود: «هرکس من مولای اویم, على مولای اوست». حتی سه بار این جمله را تکرار نمود». <ref>(ابن‌عساکر، 1995م، ج42، ص117)</ref>  
* او با سند صحیح و راویان موثق و مورد تایید علمای رجال اهل‌سنت، درباره نزول آیه بلاغ (مائده:۶۷) در غدیر می‌گوید: «از ابوبکر وَجِیه-بن¬طاهر، از ابوحامد ازهری، از ابومحمد مَخْلَدی، از ابوبکر محمد بن حَمدُون، از محمدبن ابراهیم حُلْوانی، از حسن بن حَماد سَجَاده، از علی بن عابس، از [سلیمان] اعمَش وابوجَحاف [بُرجُمی]، از عَطیه[عَوفِی]، از ابوسعید خُدْری نقل است که گفت: این آیه (یا ایها الرسولُ بَلغْ ما انزِلَ الیکَ مِن ربک) (مائده: 67) بر رسول خدا در غدیر خم در شان علی بن ابیطالب نازل شد». <ref>(همان، ج42، ص237)</ref> افزون بر این، ابن عساکر با روایات صحیحی، به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی(ع) در روز غدیر اشاره می‌کند، <ref>(ر.ک: همان، ج42، ص220-222 و 233و234)</ref> همچنین او با ذکر سلسله‌ای از راویان که به فُضَیل¬بن¬مَرزوق ختم می‌شود، از حسن بن حسن بن علی(ع)، معروف به حسن مثنی، در رد دیدگاه شیعه (رافضی‌ها از دید راوی) که قایل به ولایت و خلافت علی(ع) با استناد به حدیث غدیرند، سخنانی را نقل می‌کند. او می‌گوید: رافضی¬ها از حسن بن حسن(ع) پرسیدند: مگر نه آن است که رسول خدا(ص)  فرمود: مَن کُنت مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؟ که حسن در جواب گفت: به¬خدا قسم! اگر مقصود پیامبر(ص)  امارت و قدرت بود، آن را به وضوح بیان می‌کرد و می‌فرمود: «ای مردم! او والی و سرپرست شما پس از من است. پس به او گوش فرا دهید و فرمان وی را اطاعت کنید». سپس از حسن بن حسن(ع) چنین آورده که اگر قایل به انتخاب حضرت از سوی پیامبر به امر خلافت باشیم، باید بپذیریم که حضرت علی(ع) در انجام فرمان رسول خدا(ص)  کوتاهی کرده و امر را به دیگران واگذار نموده؛ پس از همه مردم گناهکارتر است؛ و ازاین رو می‌‌بایست از مردم به دلیل این کوتاهی اش در انجام وظیفه عذرخواهی کند. <ref>(ر.ک: همان، ج13، ص69-71)</ref> در رد این نقل قول باید بگوییم: حتی اگر بحث سندی روایت را - که خالی از ضعف و اشکال نیست - مطرح نکنیم و فقط به اشکالات دلالی روایت بپردازیم، به این نکات می‌توان بسنده کرد:  
* او با سند صحیح و راویان موثق و مورد تایید علمای رجال اهل‌سنت، درباره نزول آیه بلاغ (مائده:۶۷) در غدیر می‌گوید: «از ابوبکر وَجِیه-بن¬طاهر، از ابوحامد ازهری، از ابومحمد مَخْلَدی، از ابوبکر محمد بن حَمدُون، از محمدبن ابراهیم حُلْوانی، از حسن بن حَماد سَجَاده، از علی بن عابس، از [سلیمان] اعمَش وابوجَحاف [بُرجُمی]، از عَطیه[عَوفِی]، از ابوسعید خُدْری نقل است که گفت: این آیه (یا ایها الرسولُ بَلغْ ما انزِلَ الیکَ مِن ربک) (مائده: 67) بر رسول خدا در غدیر خم در شان علی بن ابیطالب نازل شد». <ref>(همان، ج42، ص237)</ref> افزون بر این، ابن عساکر با روایات صحیحی، به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی(ع) در روز غدیر اشاره می‌کند، <ref>(ر.ک: همان، ج42، ص220-222 و 233و234)</ref> همچنین او با ذکر سلسله‌ای از راویان که به فُضَیل¬بن¬مَرزوق ختم می‌شود، از حسن بن حسن بن علی(ع)، معروف به حسن مثنی، در رد دیدگاه شیعه (رافضی‌ها از دید راوی) که قایل به ولایت و خلافت علی(ع) با استناد به حدیث غدیرند، سخنانی را نقل می‌کند. او می‌گوید: رافضی¬ها از حسن بن حسن(ع) پرسیدند: مگر نه آن است که رسول خدا(ص)  فرمود: مَن کُنت مَوْلَاهُ فعَلی مَوْلَاهُ؟ که حسن در جواب گفت: به¬خدا قسم! اگر مقصود پیامبر(ص)  امارت و قدرت بود، آن را به وضوح بیان می‌کرد و می‌فرمود: «ای مردم! او والی و سرپرست شما پس از من است. پس به او گوش فرا دهید و فرمان وی را اطاعت کنید». سپس از حسن بن حسن(ع) چنین آورده که اگر قایل به انتخاب حضرت از سوی پیامبر به امر خلافت باشیم، باید بپذیریم که حضرت علی(ع) در انجام فرمان رسول خدا(ص)  کوتاهی کرده و امر را به دیگران واگذار نموده؛ پس از همه مردم گناهکارتر است؛ و ازاین رو می‌‌بایست از مردم به دلیل این کوتاهی اش در انجام وظیفه عذرخواهی کند. <ref>(ر.ک: همان، ج13، ص69-71)</ref> در رد این نقل قول باید بگوییم: حتی اگر بحث سندی روایت را - که خالی از ضعف و اشکال نیست - مطرح نکنیم و فقط به اشکالات دلالی روایت بپردازیم، به این نکات می‌توان بسنده کرد:  
  1. روایت یاد شده از متفردات اهل‌سنت است؛ یعنی فقط از طرق اهل‌سنت روایت شده و از راویان شیعه نقل نشده است؛ ازاین رو قابلیت استدلال ندارد؛  
  1. روایت یاد شده از متفردات اهل‌سنت است؛ یعنی فقط از طرق اهل‌سنت روایت شده و از راویان شیعه نقل نشده است؛ ازاین رو قابلیت استدلال ندارد؛  
خط ۱۰۵: خط ۱۰۴:
  5. این حدیث، با حدیث مناشده علی(ع) درباره حدیث غدیر که در منابع اهل‌سنت آمده است، تضاد کامل دارد؛  
  5. این حدیث، با حدیث مناشده علی(ع) درباره حدیث غدیر که در منابع اهل‌سنت آمده است، تضاد کامل دارد؛  
  6. حسن مثنی می‌گوید: چرا رسول خدا (ص)  صراحتا به ولایت امیرالمؤمنین (ع) اشاره نکرده است؟ حال آنکه درباره بیان صریح رسول خدا (ص)  بر خلافت و امامت علی(ع) روایات متعددی از شیعه و برخی اهل‌سنت وارد شده است.  
  6. حسن مثنی می‌گوید: چرا رسول خدا (ص)  صراحتا به ولایت امیرالمؤمنین (ع) اشاره نکرده است؟ حال آنکه درباره بیان صریح رسول خدا (ص)  بر خلافت و امامت علی(ع) روایات متعددی از شیعه و برخی اهل‌سنت وارد شده است.  
* - عزالدین ابن اثیر (ف630ق) در اسْد الغابة فی معرفة الصحابة، با ذکر سلسله‌ای از راویان متعدد، به واقعه غدیر خم و حدیث ولایت اشاره می‌کند. <ref>(ابن¬اثیر، 1994م، ج1، ص572، 669، 671 و ج2، ص362 و ج3، ص136، 137، 412، 465، 487 و ج6، ص132و427)</ref> همچنین روایاتی درباره احتجاج‌ حضرت به‌ حدیث‌ غدیر در روز رَحْبه، و شهادت دادن صحابه نقل کرده‏ است. <ref>(همان، ج4، ص102 و ج5، ص281 و ج6، ص126 و 246)</ref>  
* عزالدین ابن اثیر (ف630ق) در اسْد الغابة فی معرفة الصحابة، با ذکر سلسله‌ای از راویان متعدد، به واقعه غدیر خم و حدیث ولایت اشاره می‌کند. <ref>(ابن¬اثیر، 1994م، ج1، ص572، 669، 671 و ج2، ص362 و ج3، ص136، 137، 412، 465، 487 و ج6، ص132و427)</ref> همچنین روایاتی درباره احتجاج‌ حضرت به‌ حدیث‌ غدیر در روز رَحْبه، و شهادت دادن صحابه نقل کرده‏ است. <ref>(همان، ج4، ص102 و ج5، ص281 و ج6، ص126 و 246)</ref>  
* - ذَهَبى (ف748ق)، رجال¬شناس و مورخ نامور اهل‌سنت، ضمن تألیف آثار مستقلی درباره امیرمؤمنان علی(ع) - که با تاسف فراوان، تقریبا همه آن آثار از میان رفته¬اند، در حالی که بیشتر آثار رجالی و تاریخی او برجای مانده است!- در تاریخ الاسلام و وَفَیات المَشاهیر والاعلام به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی(ع) درباره مقام و منصب جدید آن حضرت، یعنی خلافت و جانشینی پیامبر (ص)  اشاره می‌کند. از جمله، با سند صحیح چنین نقل می‌کند: حَمادبن¬سَلَمه، به نقل از علی¬بن¬زید و ابی¬هارون، به نقل از عَدِی¬بن-ثابت، به نقل از بَراء گوید: با رسول خدا (ص)  زیر درخت نشسته بودیم که ندای الصلاة جامعة (بیایید نماز را با جماعت بخوانیم) بلند شد، و رسول خدا (ص)  علی(ع) را فراخواند و دستش را گرفت و او را به¬سمت راست خود برد و [به دیگران] فرمود: آیا من نسبت¬به مؤمنان به خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری. فرمود: پس این [علی] مولای کسی است که من مولای او هستم. خداوندا! دوست بدار آنکه علی را دوست می‌دارد و دشمن بدار آن که او را دشمن می‌دارد. پس عمربن¬خطّاب به دیدار او رفت و گفت: گوارایت باشد، ای علی! مولای هر مرد و زن مؤمن شدی. <ref>(ذهبی، 1993م، ج3، ص632 و 633)</ref> ذهبی از طرق مختلف به حدیث غدیر و تبریک خلیفه دوم، و نیز مناشده حضرت با صحابه اشاره کرده است. <ref>(همان، ج3، ص629-633 و ج21، ص124)</ref> او در شرح حال محمدبن¬ادریس شافعی، در تبیین کیفیت انتساب وی به تشیع، به متواتر بودن حدیث ولایت اشاره می‌کند و می¬نویسد: «با این اعتبار، احمدبن¬عبدالله عِجْلی در مورد شافعی می‌گوید: ثقه است؛ ولی به تشیع تمایل داشته. من می¬گویم: معنای این تشیع، یعنی دوستی علی(ع) و بغض نواصب؛ و اگر علی(ع) را مولای خود دانسته، به¬دلیل عمل به روایت متواتری است که از پیامبرمان رسیده که فرمود: مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاهُ». <ref>(همان، ج14، ص338)</ref> ذهبی در دیگر کتاب خود به¬نام تَذْکِرة الحُفاظ در شرح حال علی¬بن¬ابی¬طالب (ع)، حدیث غدیر را نقل می‌کند و می‌گوید: «پیامبر  (ص) او [علی(ع)] را به بهشت بشارت و مژده داد و فرمود: هرکس من مولای اویم، علی(ع) مولای اوست». (ذهبی، 1998م، ج1، ص14) همچنین در شرح حال محمدبن¬جریر طبری، از تألیف سترگ او درباره اسناد حدیث غدیر نام می‌برد و می‌نویسد: «جلدی از طرق حدیث غدیر که ابن¬جریر نوشته بود را دیدم که از زیاد بودن طرق آن، شگفت¬زده شدم». <ref>(همان، ج2، ص202)</ref>. ذهبی درباره رساله مستقلی که خود او درباره طرق حدیث غدیر تألیف کرده است، می‌گوید: «و اما حدیث مَن کُنتُ مَولاه؛ پس برای آن طرق خوبی است که آن را در رساله‌ای جداگانه نگاشته‌ام». <ref>(همان، ج3، ص164)</ref> همچنین در دو کتاب تاریخ الاسلام <ref>(ذهبی، 1993، ج28، ص127)</ref> و تذکرة الحفاظ <ref>(همو، 1998م، ج3، ص164)</ref> درباره صحت و سقم مستدرک حاکم نیشابوری، به ذکر سخن ابوبکر خطیب بغدادی به نقل از ارموی که قبلا بدان اشاره شد می¬پردازد.  
* ذَهَبى (ف748ق)، رجال¬شناس و مورخ نامور اهل‌سنت، ضمن تألیف آثار مستقلی درباره امیرمؤمنان علی(ع) - که با تاسف فراوان، تقریبا همه آن آثار از میان رفته¬اند، در حالی که بیشتر آثار رجالی و تاریخی او برجای مانده است!- در تاریخ الاسلام و وَفَیات المَشاهیر والاعلام به موضوع تبریک خلیفه دوم به علی(ع) درباره مقام و منصب جدید آن حضرت، یعنی خلافت و جانشینی پیامبر (ص)  اشاره می‌کند. از جمله، با سند صحیح چنین نقل می‌کند: حَمادبن¬سَلَمه، به نقل از علی¬بن¬زید و ابی¬هارون، به نقل از عَدِی¬بن-ثابت، به نقل از بَراء گوید: با رسول خدا (ص)  زیر درخت نشسته بودیم که ندای الصلاة جامعة (بیایید نماز را با جماعت بخوانیم) بلند شد، و رسول خدا (ص)  علی(ع) را فراخواند و دستش را گرفت و او را به¬سمت راست خود برد و [به دیگران] فرمود: آیا من نسبت¬به مؤمنان به خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتند: آری. فرمود: پس این [علی] مولای کسی است که من مولای او هستم. خداوندا! دوست بدار آنکه علی را دوست می‌دارد و دشمن بدار آن که او را دشمن می‌دارد. پس عمربن¬خطّاب به دیدار او رفت و گفت: گوارایت باشد، ای علی! مولای هر مرد و زن مؤمن شدی. <ref>(ذهبی، 1993م، ج3، ص632 و 633)</ref> ذهبی از طرق مختلف به حدیث غدیر و تبریک خلیفه دوم، و نیز مناشده حضرت با صحابه اشاره کرده است. <ref>(همان، ج3، ص629-633 و ج21، ص124)</ref> او در شرح حال محمدبن¬ادریس شافعی، در تبیین کیفیت انتساب وی به تشیع، به متواتر بودن حدیث ولایت اشاره می‌کند و می¬نویسد: «با این اعتبار، احمدبن¬عبدالله عِجْلی در مورد شافعی می‌گوید: ثقه است؛ ولی به تشیع تمایل داشته. من می¬گویم: معنای این تشیع، یعنی دوستی علی(ع) و بغض نواصب؛ و اگر علی(ع) را مولای خود دانسته، به¬دلیل عمل به روایت متواتری است که از پیامبرمان رسیده که فرمود: مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاهُ». <ref>(همان، ج14، ص338)</ref> ذهبی در دیگر کتاب خود به¬نام تَذْکِرة الحُفاظ در شرح حال علی¬بن¬ابی¬طالب (ع)، حدیث غدیر را نقل می‌کند و می‌گوید: «پیامبر  (ص) او [علی(ع)] را به بهشت بشارت و مژده داد و فرمود: هرکس من مولای اویم، علی(ع) مولای اوست». (ذهبی، 1998م، ج1، ص14) همچنین در شرح حال محمدبن¬جریر طبری، از تألیف سترگ او درباره اسناد حدیث غدیر نام می‌برد و می‌نویسد: «جلدی از طرق حدیث غدیر که ابن¬جریر نوشته بود را دیدم که از زیاد بودن طرق آن، شگفت¬زده شدم». <ref>(همان، ج2، ص202)</ref>. ذهبی درباره رساله مستقلی که خود او درباره طرق حدیث غدیر تألیف کرده است، می‌گوید: «و اما حدیث مَن کُنتُ مَولاه؛ پس برای آن طرق خوبی است که آن را در رساله‌ای جداگانه نگاشته‌ام». <ref>(همان، ج3، ص164)</ref> همچنین در دو کتاب تاریخ الاسلام <ref>(ذهبی، 1993، ج28، ص127)</ref> و تذکرة الحفاظ <ref>(همو، 1998م، ج3، ص164)</ref> درباره صحت و سقم مستدرک حاکم نیشابوری، به ذکر سخن ابوبکر خطیب بغدادی به نقل از ارموی که قبلا بدان اشاره شد می‌پردازد.  
* - ابن¬کَثِیر شامی (ف774ق) در تاریخ البِدایة و النهایة علت وقوع حادثه غدیر را، همان امری می‌داند که ابن¬هشام در سیره¬اش (ر.ک: ابن-هشام، 1955م، ج2، ص602-604) و طبری در تاریخ خود <ref>(ر.ک: طبری، 1387، ج3، ص147-152)</ref> به اجمال و خلاصه بدان اشاره کرده‌اند؛ یعنی دفاع پیامبر (ص)  از علی(ع) در برابر شکایت برخی از همراهان حضرت، به دلیل سخت¬گیری ایشان در بازگرداندن پارچه‌های زکات و جزیه اهل یمن به بیت¬المال؛ <ref>(ابن¬کثیر، 1988، ج5، ص227 و ج7، ص370 و 371)</ref> با این تفاوت که ابن¬کثیر، زمان و مکان دقیق آن واقعه را ذکر می‌کند. البته باید توجه داشت که دفاع پیامبر (ص)  از علی(ع) در پی شکایت برخی به¬اصطلاح صحابه از حضرت - که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی اهل‌سنت به¬عنوان علت وقوع حادثه غدیر و بیان حدیث ولایت، مطرح شده است - هیچ¬گونه ارتباطی با قضیه غدیر خم ندارد و به نخستین سفر امیر مؤمنان علی(ع) به یمن و شکایت لشکر از استفاده حضرت از کنیز غنیمتی مربوط می‌شود که در سال هشتم هجری (یک سال و نیم پیش از حجة الوداع و حادثه غدیر) و در مدینه روی داده است. در توضیح مطلب باید گفت که مولا علی(ع) به¬دستور نبی مکرم (ص)  سه بار به یمن سفر کرده است: سفر نخست برای دعوت اهل یمن به دین مبین اسلام صورت گرفت که پیش از اعزام حضرت امیر(ع)، خالدبن¬ولید و بُرَیده موفق به انجام این ماموریت نشده بودند. در این سفر، گروهی از مردم یمن، به‌ویژه قبیله هَمْدان، با عشق و علاقه مسلمان می‌شوند. در همین سفر است که شکوائیه‌های بُرَیده با تحریک خالد و دیگران صورت گرفته، و پیامبر(ص)  در مدینه از مولا علی(ع) دفاع کرده است. سفر دوم حضرت امیر(ع) در سال نهم هجری برای امر قضاوت بوده است که شکایتی نداشت. سفر سوم ایشان نیز در سال دهم برای جنگ با اهل یمن یا جمع‌آوری زکات و بیت¬المال انجام شده است که در نهایت، علی(ع) خود را در مکه به پیامبر (ص)  رساند و در حجة الوداع شرکت کرد. در سفر اخیر، از حضرت(ع) دو بار شکایت شد: یک بار به دلیل منع لشکر از پوشیدن لباس¬های غنیمتی، که آن در مکه صورت گرفت؛ شکایت دیگر مربوط به منع حضرت(ع) از سوار شدن لشکر بر شتران غنیمتی است، که پس از حجة-الوداع؛ در مدینه خدمت پیامبر(ص)  طرح شد.غالب آنچه در تواریخ اهل‌سنت آمده، خلط سفرهای علی(ع) و شکایات یاد شده با یکدیگر است که فهم حقیقت امر، دقت بسیار و تعمق کافی می‌طلبد. ابن¬کثیر در مورد اینکه وقوع رویداد غدیر در میانه راه مکه به مدینه، نزدیک جُحفه - مکانی که بدان غدیر خم گفته می‌شود- و در روز یک¬شنبه، هجدهم[20] ذی¬حجه سال دهم هجرت بوده است، تردیدی ندارد. او پس از آن، درصدد ذکر مصادر احادیث واردشده و تمییز صحیح از ضعیف آن برمی¬آید، و از کتاب دوجلدی محمدبن¬جریر طبری و صاحب تفسیر و تاریخ معروف) که درباره طرق و الفاظ حدیث غدیر و جَرح و تعدیل آن نگاشته، و نیز از احادیث بسیار ابن‌عساکر (صاحب تاریخ دمشق) درباره این خطبه، سخن می‌گوید <ref>(همان، ج5، ص227 و 228)</ref> و روایات متعددی را از منابع مختلف درباره حادثه غدیر، نقل و به صحت و ضعف آنها اشاره می‌کند. (<ref>همان، ج5، ص228 - 233 و ج7، ص379 - 387)</ref> از جمله آن منابع، سنن نسائی است که به گنجانده شدن حدیث ثقلین در سیاق حدیث غدیر اشاره کرده است و ابن¬کثیر درباره آن می‌گوید: «نسائی در سنن خود روایت کرده است از محمد¬بن¬مُثنی، از یحیى¬بن¬حَماد، از ابی¬معاویه، از اعمَش، از حبیب بن ابی‌ثابت، از ابی‌طُفَیل، از زَید‌بن ارْقَم، که گفت: هنگامى که رسول الله (ص)  از حجهالوداع بازمى‏گشت، در محل غدیر خم فرود آمد و به درختانی که در آن نزدیکى بودند، اشاره کرد. پس اصحاب، زیر آن درختان را تمیزو آماده کردند. سپس فرمود: مرا به¬سوى خداوند دعوت کرده‏اند و نزدیک است که دعوت او را اجابت نمایم [زمان رحلتم نزدیک است]. دو اثر گران¬بها در میان شما به¬جاى می‌‏گذارم: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم. بنگرید تا پس از رحلت من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد. پس این دو یادگار، هرگز از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. سپس فرمود: اللهُ مَولاىَ و انَا وَلى کُل مُؤمِنٍ. پس از آن، دست علی(ع) را گرفت و فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِیهُ، اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ وعادِ مَنْ عَادَاهُ. من [ابوطفیل] به زید [بن¬ارقم] گفتم: آیا تو از رسول خدا این را شنیده‏اى؟ زید گفت: کسی در اطراف آن درختان حضور نداشت، مگر اینکه با دو چشمش دید و با دو گوشش شنید [همه دیدند و شنیدند]». او پس از نقل این روایت می‌گوید‌: «نسائی به¬تنهایی آن را نقل کرده است. استاد ما ابوعبدالله ذهبی گفته است این حدیث، صحیح است». <ref>(همان، ج5، ص228 و 229)</ref> ابن‌کثیر که ازشاگردان ذهبی است، به نقل از استادش، درباره تواتر حدیث غدیر می‌نویسد: «ذهبی گفت: صدر این حدیث [مَن کُنتُ مَولاه فَعَلی مَولاه] متواتر است و من یقین دارم که از رسول خدا (ص)  صادر شده؛ اما جمله اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ، دنباله‌ای است با سند قوی». <ref>(همان، ج5، ص223).</ref> همچنین او به نقل از راویان متعدد، به ماجراى تبریک عمربن¬خطاب اشاره می‌کند <ref>(همان، ج7، ص386)</ref> و از احتجاج حضرت به حدیث غدیر در رَحْبه، و اعتراف و انکار برخی صحابه، روایاتی را می‌آورد. <ref>(همان، ج5، ص229 - 231 و ج7، ص383 - 385)</ref>  
* ابن¬کَثِیر شامی (ف774ق) در تاریخ البِدایة و النهایة علت وقوع حادثه غدیر را، همان امری می‌داند که ابن¬هشام در سیره¬اش (ر.ک: ابن-هشام، 1955م، ج2، ص602-604) و طبری در تاریخ خود <ref>(ر.ک: طبری، 1387، ج3، ص147-152)</ref> به اجمال و خلاصه بدان اشاره کرده‌اند؛ یعنی دفاع پیامبر (ص)  از علی(ع) در برابر شکایت برخی از همراهان حضرت، به دلیل سخت¬گیری ایشان در بازگرداندن پارچه‌های زکات و جزیه اهل یمن به بیت¬المال؛ <ref>(ابن¬کثیر، 1988، ج5، ص227 و ج7، ص370 و 371)</ref> با این تفاوت که ابن¬کثیر، زمان و مکان دقیق آن واقعه را ذکر می‌کند. البته باید توجه داشت که دفاع پیامبر (ص)  از علی(ع) در پی شکایت برخی به¬اصطلاح صحابه از حضرت - که در بسیاری از منابع معتبر تاریخی اهل‌سنت به¬عنوان علت وقوع حادثه غدیر و بیان حدیث ولایت، مطرح شده است - هیچ¬گونه ارتباطی با قضیه غدیر خم ندارد و به نخستین سفر امیر مؤمنان علی(ع) به یمن و شکایت لشکر از استفاده حضرت از کنیز غنیمتی مربوط می‌شود که در سال هشتم هجری (یک سال و نیم پیش از حجة الوداع و حادثه غدیر) و در مدینه روی داده است. در توضیح مطلب باید گفت که مولا علی(ع) به¬دستور نبی مکرم (ص)  سه بار به یمن سفر کرده است: سفر نخست برای دعوت اهل یمن به دین مبین اسلام صورت گرفت که پیش از اعزام حضرت امیر(ع)، خالدبن¬ولید و بُرَیده موفق به انجام این ماموریت نشده بودند. در این سفر، گروهی از مردم یمن، به‌ویژه قبیله هَمْدان، با عشق و علاقه مسلمان می‌شوند. در همین سفر است که شکوائیه‌های بُرَیده با تحریک خالد و دیگران صورت گرفته، و پیامبر(ص)  در مدینه از مولا علی(ع) دفاع کرده است. سفر دوم حضرت امیر(ع) در سال نهم هجری برای امر قضاوت بوده است که شکایتی نداشت. سفر سوم ایشان نیز در سال دهم برای جنگ با اهل یمن یا جمع‌آوری زکات و بیت¬المال انجام شده است که در نهایت، علی(ع) خود را در مکه به پیامبر (ص)  رساند و در حجة الوداع شرکت کرد. در سفر اخیر، از حضرت(ع) دو بار شکایت شد: یک بار به دلیل منع لشکر از پوشیدن لباس¬های غنیمتی، که آن در مکه صورت گرفت؛ شکایت دیگر مربوط به منع حضرت(ع) از سوار شدن لشکر بر شتران غنیمتی است، که پس از حجة-الوداع؛ در مدینه خدمت پیامبر(ص)  طرح شد.غالب آنچه در تواریخ اهل‌سنت آمده، خلط سفرهای علی(ع) و شکایات یاد شده با یکدیگر است که فهم حقیقت امر، دقت بسیار و تعمق کافی می‌طلبد. ابن¬کثیر در مورد اینکه وقوع رویداد غدیر در میانه راه مکه به مدینه، نزدیک جُحفه - مکانی که بدان غدیر خم گفته می‌شود- و در روز یک¬شنبه، هجدهم[20] ذی¬حجه سال دهم هجرت بوده است، تردیدی ندارد. او پس از آن، درصدد ذکر مصادر احادیث واردشده و تمییز صحیح از ضعیف آن برمی¬آید، و از کتاب دوجلدی محمدبن¬جریر طبری و صاحب تفسیر و تاریخ معروف) که درباره طرق و الفاظ حدیث غدیر و جَرح و تعدیل آن نگاشته، و نیز از احادیث بسیار ابن‌عساکر (صاحب تاریخ دمشق) درباره این خطبه، سخن می‌گوید <ref>(همان، ج5، ص227 و 228)</ref> و روایات متعددی را از منابع مختلف درباره حادثه غدیر، نقل و به صحت و ضعف آنها اشاره می‌کند. (<ref>همان، ج5، ص228 - 233 و ج7، ص379 - 387)</ref> از جمله آن منابع، سنن نسائی است که به گنجانده شدن حدیث ثقلین در سیاق حدیث غدیر اشاره کرده است و ابن¬کثیر درباره آن می‌گوید: «نسائی در سنن خود روایت کرده است از محمد¬بن¬مُثنی، از یحیى¬بن¬حَماد، از ابی¬معاویه، از اعمَش، از حبیب بن ابی‌ثابت، از ابی‌طُفَیل، از زَید‌بن ارْقَم، که گفت: هنگامى که رسول الله (ص)  از حجهالوداع بازمى‏گشت، در محل غدیر خم فرود آمد و به درختانی که در آن نزدیکى بودند، اشاره کرد. پس اصحاب، زیر آن درختان را تمیزو آماده کردند. سپس فرمود: مرا به¬سوى خداوند دعوت کرده‏اند و نزدیک است که دعوت او را اجابت نمایم [زمان رحلتم نزدیک است]. دو اثر گران¬بها در میان شما به¬جاى می‌‏گذارم: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم. بنگرید تا پس از رحلت من با آنها چگونه رفتار خواهید کرد. پس این دو یادگار، هرگز از یکدیگر دور نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. سپس فرمود: اللهُ مَولاىَ و انَا وَلى کُل مُؤمِنٍ. پس از آن، دست علی(ع) را گرفت و فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِیهُ، اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ وعادِ مَنْ عَادَاهُ. من [ابوطفیل] به زید [بن¬ارقم] گفتم: آیا تو از رسول خدا این را شنیده‏اى؟ زید گفت: کسی در اطراف آن درختان حضور نداشت، مگر اینکه با دو چشمش دید و با دو گوشش شنید [همه دیدند و شنیدند]». او پس از نقل این روایت می‌گوید‌: «نسائی به¬تنهایی آن را نقل کرده است. استاد ما ابوعبدالله ذهبی گفته است این حدیث، صحیح است». <ref>(همان، ج5، ص228 و 229)</ref> ابن‌کثیر که ازشاگردان ذهبی است، به نقل از استادش، درباره تواتر حدیث غدیر می‌نویسد: «ذهبی گفت: صدر این حدیث [مَن کُنتُ مَولاه فَعَلی مَولاه] متواتر است و من یقین دارم که از رسول خدا (ص)  صادر شده؛ اما جمله اللهُم والِ مَنْ وَالَاهُ، دنباله‌ای است با سند قوی». <ref>(همان، ج5، ص223).</ref> همچنین او به نقل از راویان متعدد، به ماجراى تبریک عمربن¬خطاب اشاره می‌کند <ref>(همان، ج7، ص386)</ref> و از احتجاج حضرت به حدیث غدیر در رَحْبه، و اعتراف و انکار برخی صحابه، روایاتی را می‌آورد. <ref>(همان، ج5، ص229 - 231 و ج7، ص383 - 385)</ref>  
لازم است در اینجا به سه مطلب اشاره شود: <br>
لازم است در اینجا به سه مطلب اشاره شود: <br>