confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
[[جنگ تحمیلى]] در دیدگاه ما، یک جنگ غیرهستهاى است، به همین دلیل، در هیچیک از انواع و طبقه بندى جنگهاى هستهاى قرار نمیگیرد. این جنگ از یک نظر، یک نبرد جغرافیایى به شمار میآید که در بخش خاصى از زمین: یعنى اغلب در سرزمین ایران و عراق جریان داشته است؛ ولى یک تفاوت عمده با جنگ محدود جغرافیایى دارد و آن این که آثار [[دفاع مقدس]] در یک منطقه جغرافیایى محدود، باقى نماند، بلکه آثار منطقهاى و جهانى وسیعى را به دنبال آورد. از دیدگاه ایرانیان، دفاع مقدس، یک جنگ با هدف محدود نبود، زیرا انگیزه ایران به خلاف عراق، تنها حفظ تمامیت ارضى نبود، بلکه هدف جنگجویان ایرانى و رهبرى [[انقلاب اسلامى]]، دفاع از کیان اسلام بوده است. البته باید قبول کرد، جنگى که بر ما تحمیل شد، از لحاظ ابزار جنگى و به دلیل کاربرد سلاحهاى غیرهستهاى، محدود تلقى میشود. در این جنگ، حتى عملیات پارتیزانى و چریکى هم به چشم میخورد که گروه [[شهید چمران]] مصداق بارز آن بود. همچنین، عملیات روانى وسیعى در جنگ تحمیلى، هم از ناحیه ایران و هم از ناحیه عراق در جریان بود. همینطور بارها عراقیها از مواد شیمیایى و میکروبى علیه رزمندگان و مردم بیدفاع ایران استفاده کردهاند. بنابراین، جنگ تحمیلى در هیچ یک از طبقه بندی هاى جنگهاى غیرهستهاى هم قرار نمیگیرد و باید براى آن تعریف منحصر به فردى ارائه کرد و آن را در طبقه بندى جدید با ویژگیهاى جدید قرار داد. همانگونه که انگیزههاى این جنگ از نگاه ما، با دیگر جنگهاى بشرى قرن بیستم متفاوت است. | [[جنگ تحمیلى]] در دیدگاه ما، یک جنگ غیرهستهاى است، به همین دلیل، در هیچیک از انواع و طبقه بندى جنگهاى هستهاى قرار نمیگیرد. این جنگ از یک نظر، یک نبرد جغرافیایى به شمار میآید که در بخش خاصى از زمین: یعنى اغلب در سرزمین ایران و عراق جریان داشته است؛ ولى یک تفاوت عمده با جنگ محدود جغرافیایى دارد و آن این که آثار [[دفاع مقدس]] در یک منطقه جغرافیایى محدود، باقى نماند، بلکه آثار منطقهاى و جهانى وسیعى را به دنبال آورد. از دیدگاه ایرانیان، دفاع مقدس، یک جنگ با هدف محدود نبود، زیرا انگیزه ایران به خلاف عراق، تنها حفظ تمامیت ارضى نبود، بلکه هدف جنگجویان ایرانى و رهبرى [[انقلاب اسلامى]]، دفاع از کیان اسلام بوده است. البته باید قبول کرد، جنگى که بر ما تحمیل شد، از لحاظ ابزار جنگى و به دلیل کاربرد سلاحهاى غیرهستهاى، محدود تلقى میشود. در این جنگ، حتى عملیات پارتیزانى و چریکى هم به چشم میخورد که گروه [[شهید چمران]] مصداق بارز آن بود. همچنین، عملیات روانى وسیعى در جنگ تحمیلى، هم از ناحیه ایران و هم از ناحیه عراق در جریان بود. همینطور بارها عراقیها از مواد شیمیایى و میکروبى علیه رزمندگان و مردم بیدفاع ایران استفاده کردهاند. بنابراین، جنگ تحمیلى در هیچ یک از طبقه بندی هاى جنگهاى غیرهستهاى هم قرار نمیگیرد و باید براى آن تعریف منحصر به فردى ارائه کرد و آن را در طبقه بندى جدید با ویژگیهاى جدید قرار داد. همانگونه که انگیزههاى این جنگ از نگاه ما، با دیگر جنگهاى بشرى قرن بیستم متفاوت است. | ||
انگیزههاى مادى و معنوى در جنگ و جنگ تحمیلى مواردى چون عشق به قدرت، سودجویى، قدرتطلبى، خودنمایى و نظایر آن، از جمله علل جنگ معرفى شدهاند؛ در حالى که این موارد، معلول علت دیگرى هستند. در حقیقت، علل اصلى جنگ به ابعاد مادى و روانى انسان برمى گردد. به بیان دیگر، جنگ از درون انسان سرچشمه میگیرد، به گونهاى که هرگاه یکى از دو بُعد انسان، بر بُعد دیگر وى غلبه پیدا کند، آن بُعد غالب، علتِ واقعى جنگ را میسازد<ref>تاکنون هیچ گونه تبیین کلى از علل جنگ ارائه نشده است. تقسیم فوق قراردارى است. علت چنین تقسیمى آن است که عللى چون سیاست، اقتصاد، تکنولوژى و ایدئولوژى را | انگیزههاى مادى و معنوى در جنگ و جنگ تحمیلى مواردى چون عشق به قدرت، سودجویى، قدرتطلبى، خودنمایى و نظایر آن، از جمله علل جنگ معرفى شدهاند؛ در حالى که این موارد، معلول علت دیگرى هستند. در حقیقت، علل اصلى جنگ به ابعاد مادى و روانى انسان برمى گردد. به بیان دیگر، جنگ از درون انسان سرچشمه میگیرد، به گونهاى که هرگاه یکى از دو بُعد انسان، بر بُعد دیگر وى غلبه پیدا کند، آن بُعد غالب، علتِ واقعى جنگ را میسازد<ref>تاکنون هیچ گونه تبیین کلى از علل جنگ ارائه نشده است. تقسیم فوق قراردارى است. علت چنین تقسیمى آن است که عللى چون سیاست، اقتصاد، تکنولوژى و ایدئولوژى را میتوان در چارچوب دو بعد مادى و معنوى قرار داد. به بیان دیگر، جنگ از خشونت برمى خیزد و خشونت یک پدیده روانى است. </ref>. با وجود این که علت اصلى جنگ را یکى از دو بُعد مادى و روانى انسان تشکیل میدهد؛ ولى به وسیله ابزارها و اهدافى چون سیاست، اقتصاد، تکنولوژى، ایدئولوژى و مانند آن خود را نشان میدهد. این بدان مفهوم نیست که یک جنگ، داراى یک هدف و ابزار است، بلکه ممکن است مجموعهاى از ابزارها و اهداف در آن به کار گرفته شود؛ امّا یکى از آنها ظهور و بروز بیشترى داشته باشد. | ||
قبل از ورود به بحث اصلى لازم است به سئوال زیر پاسخ داده شود و آن این که آیا انگیزه جنگ در ذات انسان وجود دارد؟ عدهاى<ref>مانند افلاطون، ارسطو، فروید و توماس هابز (هابس).</ref> معتقدند جنگ در ذات انسان قرار دارد، زیرا در نهاد انسان همواره یک عنصر حیوانى غالب وجود دارد. بنابراین، جنگ ـ نه صلح ـ حالت واقعى انسان را تشکیل میدهد. مطابق این نظریه، جنگ ناشى از طبیعت انسان است و جنبه وراثتى دارد و نمیتوان آن را تغییر داد. نظریه فوق به چند صورت دیگر نیز مطرح شده است که هر یک نشان میدهند در انسان صفاتى به صورت ذاتى وجود دارد که آن صفات ذاتى منشأ جنگ به شمار میروند. به عنوان مثال، بعضى عقیده دارند در هر انسانى تمایل به برتری جویى و سلطه طلبى وجود دارد که ناخودآگاه وى را به سوى جنگ میکشاند. همچنین عدهاى معتقدند همه انسانها خواهان کسب سود و افتخار بیشترند و براى دستیابى به آن چارهاى جز جنگ ندارند. این عده عقیده دارند خشم و غضبى که در هر انسانى یافت میشود، اگر به حد افراط برسد، جنگ حتمى است و نیز چون هیچ انسانى به انسان دیگر اعتماد ندارد، همواره از جنگ براى دفاع از خود استفاده میکند<ref>بازشناسى جنبههاى تجاوز و دفاع، ستاد تبلیغات جنگ شوراى عالى دفاع، تهران، 1368، ج 1، ص198.</ref>. | قبل از ورود به بحث اصلى لازم است به سئوال زیر پاسخ داده شود و آن این که آیا انگیزه جنگ در ذات انسان وجود دارد؟ عدهاى<ref>مانند افلاطون، ارسطو، فروید و توماس هابز (هابس).</ref> معتقدند جنگ در ذات انسان قرار دارد، زیرا در نهاد انسان همواره یک عنصر حیوانى غالب وجود دارد. بنابراین، جنگ ـ نه صلح ـ حالت واقعى انسان را تشکیل میدهد. مطابق این نظریه، جنگ ناشى از طبیعت انسان است و جنبه وراثتى دارد و نمیتوان آن را تغییر داد. نظریه فوق به چند صورت دیگر نیز مطرح شده است که هر یک نشان میدهند در انسان صفاتى به صورت ذاتى وجود دارد که آن صفات ذاتى منشأ جنگ به شمار میروند. به عنوان مثال، بعضى عقیده دارند در هر انسانى تمایل به برتری جویى و سلطه طلبى وجود دارد که ناخودآگاه وى را به سوى جنگ میکشاند. همچنین عدهاى معتقدند همه انسانها خواهان کسب سود و افتخار بیشترند و براى دستیابى به آن چارهاى جز جنگ ندارند. این عده عقیده دارند خشم و غضبى که در هر انسانى یافت میشود، اگر به حد افراط برسد، جنگ حتمى است و نیز چون هیچ انسانى به انسان دیگر اعتماد ندارد، همواره از جنگ براى دفاع از خود استفاده میکند<ref>بازشناسى جنبههاى تجاوز و دفاع، ستاد تبلیغات جنگ شوراى عالى دفاع، تهران، 1368، ج 1، ص198.</ref>. | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
# | # | ||
# اگر گفته شود جنگ جزء ذات انسان است، پس باید جلاّدان و جانیان تاریخ مانند [[چنگیز]]، [[هیتلر]] و مانند آن را، کسانى دانست که به مقتضاى طبیعت خود عمل کردهاند، بنابراین آنان را نباید سرزنش کرد. در حالى که هر عاقلى آنان را سرزنش کرده و میکند<ref> همان.</ref>. در واقع، ریشه مادى یا روانى بودن جنگ به درون انسان برمیگردد نه اینکه انسان به صورت فطرى و ذاتى جنگ طلب باشد؛ بلکه انسان موجود مختارى است که میتواند از وقوع جنگ جلوگیرى نماید. | # اگر گفته شود جنگ جزء ذات انسان است، پس باید جلاّدان و جانیان تاریخ مانند [[چنگیز]]، [[هیتلر]] و مانند آن را، کسانى دانست که به مقتضاى طبیعت خود عمل کردهاند، بنابراین آنان را نباید سرزنش کرد. در حالى که هر عاقلى آنان را سرزنش کرده و میکند<ref> همان.</ref>. در واقع، ریشه مادى یا روانى بودن جنگ به درون انسان برمیگردد نه اینکه انسان به صورت فطرى و ذاتى جنگ طلب باشد؛ بلکه انسان موجود مختارى است که میتواند از وقوع جنگ جلوگیرى نماید. | ||
=علل مادى و معنوى جنگ= | |||
'''علل مادى جنگ''': | |||
هر یک از ابزارهاى مادى که براى آغاز و یا ادامه جنگ به کار میرود، اگر با هدف و انگیزه مذهبى، الهى، خدمت به انسانیّت و نظایر آن به کار رود، در چارچوب علل معنوى جنگ قرار میگیرد. آنچه موجب شده است، علل زیر جزء علل مادى جنگ محسوب شود آن است که هرگاه جنگ، فقط با انگیزهها و هدفهاى اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و مانند آن همراه باشد، در آن صورت علل مادى جنگ را تشکیل خواهند داد. | |||
# علل سیاسى جنگ: برخى عقیده دارند، هر گاه سیاست توانایى خود را در حل و فصل اختلافات از دست بدهد، جنگ آخرین وسیلهاى است که براى دستیابى به اهداف سیاسى مورد استفاده قرار میگیرد. به بیان دیگر، زمانى که سیاست در حل مسائل با شکست رو به رو شود، جنگ تنها راه باقیمانده براى تحقق هدفهاى سیاسى است. اگر چه نمونه هایى از جنگ را میتوان براى نظریه فوق پیدا کرد؛ ولى جنگ فقط به دلایل و علل سیاسى انجام نمیشود. به بیان دیگر، تصور این که پس از شکست سیاست، جنگ صورت میگیرد اشتباه است؛ زیرا پس از شکست سیاست، ممکن است جنگ صورت گیرد؛ امّا وقوع آن حتمى نیست؛ زیرا به عنوان مثال، توسل به راههاى اقتصادى میتواند راه حل مناسبى براى حل اختلافات دو طرف جنگ در این شرایط باشد. همچنین اگر جنگ ادامه سیاست است(41) و پس از شکست سیاست ادامه مییابد، پس باید موقعى که جنگ در جریان است هیچ گونه روابط سیاسى بین متخاصمین در جریان نباشد، در حالى که در شدیدترین جنگها، روابط سیاسى ضعیفى بین طرفین درگیر برقرار است. دولتها و کشورها براى تحقق اهداف سیاسى با گسترش حاکمیت ملّى و همچنین امپریالیستها براى تحقق سلطهگرى، فقط متکى به جنگ نیستند؛ بلکه ممکن است از ابزارهاى دیگرى چون پاداش و تنبیه نیز استفاده کنند. علاوه بر این، باید یادآور شد که به هم خوردن هر توازن قوایى منجر به جنگ نمیشود. به عنوان مثال، پس از فروپاشى شوروى و با به هم خوردن توازن بین آمریکا و روسیه، جنگى بین این دو کشور صورت نگرفت. | |||
# | |||
# علل اقتصادى جنگ: تلاش براى دستیابى به امکانات اقتصادى، منابع زیرزمینى، از بین بردن منابع تجارى و گمرکى و مانند آن، از علل اقتصادى جنگ معرفى شدهاند. به عنوان مثال، عدهاى جنگ جهانى اوّل را ناشى از تلاش کشورهاى آلمان و [[ایتالیا]] براى دستیابى به بازارهاى جهانى مواد خامِ لازم، دانستهاند.(42) مهمترین نظریهاى که ریشه جنگ را فقط در مؤلفههاى اقتصادى جستجو میکند، تفسیر مارکسیستى از جنگ است. [[مارکسیست]]ها از یک سوء عقیده دارند تقسیم کار و برقرارى اصل مالکیت خصوصى، طبقات مختلفى را در جامعه بشرى ایجاد کرده است و تا زمانى که این طبقات باقى باشند، جنگ نیز وجود خواهد داشت و از سوى دیگر، آنها براى تحقق [[کمونیسم]] جهانى، جنگ را لازم میدانند؛ و آن جنگى است که بین طبقه کارگر و طبقه سرمایه دار روى خواهد داد.(43) شکى نیست که عامل اقتصادى میتواند در بروز جنگ نقش داشته باشد؛ امّا چنین عاملى نمیتواند به صورت مطلق، ریشه همه جنگهاى بشرى، مانند جنگهایى که در جهت گسترش دین و یا حفاظت از آن انجام میشود باشد. چنان که از نظر تاریخى، ایجاد طبقات اجتماعى به آن صورت که مارکسیستها میگویند آن هم در تمام دنیا که جنگ در آن کم و بیش جریان داشته است، به اثبات نرسیده است. البتّه فروپاشى شوروى، خود دلیلى بر بطلان عقاید [[مارکسیسم]] و [[لنینیسم]] ـ بخصوص نظریه علل اِقتصادى جنگ ـ به شمار میرود. | |||
# | |||
# سایر علل مادى جنگ: جنگ داراى ریشههاى مادى دیگرى هم هست که به برخى از آنها به اختصار اشاره مىشود. | |||
=پانویس= | =پانویس= |