پرش به محتوا

تاریخ: تفاوت میان نسخه‌ها

۸٬۶۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱ اوت ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۸: خط ۸۸:


هگل فلسفه‌ی تاریخ را بررسی اندیشه‌گرایانه‌ی تاریخ می‌داند و تفاوت میان تاریخ اندیشیده و فلسفه تاریخ را هرچند که هردو از اندیشه مایه می‌گیرند، در این می‌داند که فلسفه‌ی تاریخ بر عقل استوار است ولی تاریخ اندیشیده بر فهم. عقل، روابط میان امور و جایگاه آن‌ها را در منظومه‌ای کلی در می‌یابد، ولی فهم فقط جزء جزء امور را صرف‌نظر از پیوندهایی که باهم دارند می‌شناسد<ref> حمید عنایت، عقل در تاریخ، گ.و.هگل، مقدمه مترجم، ص17.</ref>.
هگل فلسفه‌ی تاریخ را بررسی اندیشه‌گرایانه‌ی تاریخ می‌داند و تفاوت میان تاریخ اندیشیده و فلسفه تاریخ را هرچند که هردو از اندیشه مایه می‌گیرند، در این می‌داند که فلسفه‌ی تاریخ بر عقل استوار است ولی تاریخ اندیشیده بر فهم. عقل، روابط میان امور و جایگاه آن‌ها را در منظومه‌ای کلی در می‌یابد، ولی فهم فقط جزء جزء امور را صرف‌نظر از پیوندهایی که باهم دارند می‌شناسد<ref> حمید عنایت، عقل در تاریخ، گ.و.هگل، مقدمه مترجم، ص17.</ref>.
مایکل استنفورد اقسام تاریخ‌نگاری را به سه قسم تقسیم می‌کند:
# تاریخ‌نگاری توصیفی،
# تاریخ‌نگاری تحلیلی،
# تاریخ‌نگاری تاریخی.
تاریخ‌نگاری توصیفی آنچه را معمولا مورخان انجام می‌دهند، می‌پذیرد و روش‌ها و شیوه‌های متعارف آنان را توصیف می‌کند. تاریخ‌نگاری تاریخی شیوه‌های نگارش تاریخ را در 2500 سال از زمان هرودوت به این سو، دنبال می‌کند. تاریخ‌نگاری تحلیلی یا نقدی از مفاهیم و مسائلی فلسفی بحث می‌کند که از نگارش تاریخ پدید می‌آیند و در عمل، با فلسفه‌ی تحلیلی یا نقدی تاریخ همپوشانی دارد؛ شاید تنها تفاوت این است که اولی از دید مورخ به موضوع نزدیک می‌شود و دومی از سوی فیلسوف<ref>همان، ص26-27.</ref>.»
آنچه در تاریخ‌نگاری تحلیلی یا فلسفه‌ی تحلیلی تاریخ مد نظر است، معنای دوم واژه‌ی تاریخ است، یعنی علم تاریخ یا تاریخ به عنوان یک رشته‌ی علمی و از این نظر نیز که موضوع تاریخ‌نگاری تحلیلی یا فلسفه تحلیلی تاریخ یک رشته‌ی علمی است، آن را می‌توان معرفت درجه‌ی دوم تلقی کرد<ref> همان، ص5 ؛ «کتاب «درآمدی بر تاریخ پژوهی» از مایکل استنفورد، به اذعان خود وی تحت مقوله‌ی تاریخ‌نگاری تحلیلی جای می‌گیرد. پاره‌ای از مسایل مهم و اولیه‌ای که درباره‌ی تاریخ مطرح می‌شود از این قرار است : 1. تاریخ چیست؟ (ماهیت تاریخ) 2. تاریخ درباره‌ی چیست؟ (موضوع تاریخ) 3. تاریخ چگونه عمل می‌کند؟ (روش تاریخ) 4. ارزش تاریخ چیست؟ (هدف و غایت تاریخ) 5. تاریخ به عنوان یکی از شاخه های دانش، چه ربط و نسبتی با دیگر شاخه های دانش دارد؟«( مایکل استنفورد، درآمدی بر تاریخ پژوهی، ترجمه دکتر مسعود صادقی، ص4)</ref>.
شهید [[مرتضی مطهری]] نیز تاریخ را سه‌گونه تعریف می‌کند. مبتنی بر نظر ایشان سه علم مربوط به تاریخ می‌‌توانیم داشته باشیم که با یکدیگر رابطه‌ی نزدیک دارند:
تاریخ نقلی:
علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال انسان‌ها در گذشته، در مقابل اوضاع و احوالی که در زمان حال وجود دارد. هر وضع و حالتی و هر واقعه و حادثه‌‏ای تا به زمان حال، یعنی زمانی که درباره‏اش قضاوت می‏شود، تعلق دارد، «حادثه‌ی روز» و «جریان روز» است و ثبت چنین وقایعی از قبیل «روزنامه» است. اما همین که زمانش منقضی شد و به گذشته تعلق یافت جزء تاریخ می‌گردد و به تاریخ تعلق دارد.
پس علم تاریخ در این معنی یعنی علم به وقایع و حوادث سپری شده و اوضاع و احوال گذشتگان. زندگینامه‏‌ها، فتحنامه‏‌ها، سیره‏‌ها، که در میان همه‌ی ملل تألیف شده و می‌شود از این مقوله است. علم تاریخ، در این معنی، اولا جزئی یعنی علم به یک سلسله امور شخصی و فردی است نه علم به کلیات و یک سلسله قواعد و ضوابط و روابط، ثانیا یک علم «نقلی» است نه عقلی، ثالثا علم به «بودن»ها است نه علم به «شدن»ها. رابعا به گذشته تعلق دارد نه به حاضر. ما این نوع تاریخ را «تاریخ نقلی» اصطلاح می‌کنیم.
'''تاریخ علمی''':
علم به قواعد و سنن حاکم بر زندگی‏‌های گذشته که از مطالعه و بررسی و تحلیل حوادث و وقایع گذشته بدست می‏آید. آنچه محتوا و مسائل تاریخ نقلی را تشکیل می‌دهد، یعنی حوادث و وقایع گذشته، به منزله‌ی «مبادی» و مقدمات این علم بشمار می‌روند. و در حقیقت آن حوادث و وقایع برای تاریخ به معنی دوم، در حکم موادی است که دانشمند علوم طبیعی در لابراتور خود گرد می‌آورد و آن‌ها را مورد تجزیه و ترکیب و بررسی قرار می‏دهد که خاصیت و طبیعت آن‌ها را کشف نماید و به روابط علی و معلولی آن‌ها پی ببرد و قوانین کلی استنباط نماید. مورخ به معنی دوم، در پی کشف طبیعت حوادث تاریخی و روابط علی و معلولی آن‌ها است تا به یک سلسله قواعد و ضوابط عمومی و قابل تعمیم به همه موارد مشابه حال و گذشته دست یابد. ما تاریخ به این معنی را «تاریخ علمی» اصطلاح می‏کنیم. هر چند موضوع و مورد بررسی تاریخ علمی حوادث و وقایعی است که به گذشته تعلق دارد، اما مسایل و قواعدی که استنباط می‏کند اختصاص به گذشته ندارد، قابل تعمیم به حال و آینده است. این جهت تاریخ را بسیار سودمند می‌گرداند و آن را بصورت یکی از منابع «معرفت» «شناخت» انسانی در می‌آورد و او را بر آینده‏اش مسلط می‏‌نماید<ref>فرقی که میان کار محقق تاریخ علمی با کار عالم طبیعی هست اینست که مواد بررسی عالم طبیعی، یک سلسله مواد موجود حاضر عینی است و قهرا بررسیها و تجزیه و تحلیل‌های آن همه عینی و تجربی است. اما مواد مورد بررسی مورخ در گذشته وجود داشته و اکنون وجود ندارد، تنها اطلاعاتی از آن‌ها و پرونده‏ای از آن‏ها در اختیار مورخ است. مورخ در قضاوت خود مانند قاضی دادگستری است که بر اساس قرائن و شواهد موجود در پرونده قضاوت می‌کند نه براساس شهود عینی. از این‌رو تحلیل مورخ، تحلیل منطقی و عقلانی است که در لابراتوار عقل با ابزار استدلال و قیاس انجام می‌دهد نه در لابراتوار خارجی... لذا کار مورخ از این جهت به کار فیلسوف شبیه‏تر است تا کار عالم طبیعی.(جامعه و تاریخ، ص70)</ref>. تاریخ علمی مانند تاریخ نقلی به گذشته تعلق دارد نه به حال و علم به بودن‌ها است نه علم به «شدن‌ها» اما بر خلاف تاریخ نقلی، کلی است نه جزئی، عقلی است نه نقلی محض. تاریخ علمی در حقیقت بخشی از جامعه‏‌شناسی است، یعنی جامعه‌شناسی جامعه‌‏های گذشته است. موضوع مطالعه‌ی جامعه‌‏شناسی اعم است از جامعه‌‏های معاصر و جامعه‏‌های گذشته. اگر جامعه‏‌شناسی را اختصاص بدهیم به شناخت جامعه‏‌های معاصر، تاریخ علمی و جامعه‌شناسی دو علم خواهند بود اما دو علم خویشاوند و نزدیک و نیازمند به یکدیگر.
فلسفه‌ی تاریخ:
یعنی علم به تحولات و تطورات جامعه از مرحله‌‏ای به مرحله دیگر و قوانین حاکم بر این تطورات و تحولات. به عبارت دیگر: علم به «شدن» جامعه‌‏ها نه «بودن» آن‌ها<ref>مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ: ص70
.</ref>.


=پانویس=
=پانویس=
confirmed، مدیران
۳۲٬۹۱۵

ویرایش