۲۱٬۸۹۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
در زمان اشغال [[عراق]]، شهر مقدادیه نیز مانند دیگر مناطق عراق در وضعیت آشفتگی و ناامنی بود، به همین دلیل ایشان با دو برادر خود به بیرون رفت و از تپانچه شخصی خود گلولههای هوایی شلیک کرد، در واقع جوانان اخوان برای حفاظت از مراکز حیاتی مانند بازار مقدادیه، بیمارستان عمومی، بانک، | در زمان اشغال [[عراق]]، شهر مقدادیه نیز مانند دیگر مناطق عراق در وضعیت آشفتگی و ناامنی بود، به همین دلیل ایشان با دو برادر خود به بیرون رفت و از تپانچه شخصی خود گلولههای هوایی شلیک کرد، در واقع جوانان [[اخوان المسلمین|اخوان]] برای حفاظت از مراکز حیاتی مانند بازار مقدادیه، بیمارستان عمومی، بانک، شهرداریها، اداره املاک، ساختمان برق و آب در مدت یک ماه فعالیت داشتند.<br> | ||
=امتحان خیریه= | =امتحان خیریه= | ||
مربی از روشهایی استفاده میکند تا دانشآموزان و افراد تحت مراقبت خود را مورد آزمایش قرار دهد تا میزان واکنش، دریافت و | مربی از روشهایی استفاده میکند تا دانشآموزان و افراد تحت مراقبت خود را مورد آزمایش قرار دهد تا میزان واکنش، دریافت و نحوۀ تعامل با رویدادها و موقعیتها را در آنها ببیند. | ||
یکی از آنها، | یکی از آنها، '''سعد مهداوی'''، است که جوانان را تربیت میکرد، پس یکی از شاگردانش را مأمور کرد تا فردای آن روز برای هر یک از آنها مبلغ هنگفتی بیاورد تا آن را صدقه بپردازد، اینگونه برای اسلام کار کنید. | ||
=با برادران= | =با برادران= | ||
ایشان جوانان را به مسجد اعظم در بازار مقدادیه برای [[نماز]] میبرد و هر کس در نماز صبح حاضر نمیشود هزینه صبحانۀ روز بعد را بر عهده میگرفت. | |||
و محافل بزرگی داشت که آنها را تربیت و عنایت می کرد و آنها را به مسافرت به دریاچه حمرین می برد، پس [[قرآن]] می خواندند و درس دعوت می کردند و رحمت خدا از نرم شدن دلها و صحبت از ملاقات زیاد می شد. خداوند متعال و یکی از عاداتش این بود که هر هفته قبر شهید حسین الخالدی را زیارت می کرد و به کی با او می گوید: به خودم قول دادم هر پنج شنبه او را زیارت کنم و خیلی وقت است که در این حالت هستم. سال ها. | و محافل بزرگی داشت که آنها را تربیت و عنایت می کرد و آنها را به مسافرت به دریاچه حمرین می برد، پس [[قرآن]] می خواندند و درس دعوت می کردند و رحمت خدا از نرم شدن دلها و صحبت از ملاقات زیاد می شد. خداوند متعال و یکی از عاداتش این بود که هر هفته قبر شهید حسین الخالدی را زیارت می کرد و به کی با او می گوید: به خودم قول دادم هر پنج شنبه او را زیارت کنم و خیلی وقت است که در این حالت هستم. سال ها. |