۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
'''شیخ محمود شلتوت (آیت شجاعت)''' عنوان مقالهای برای معرفی اندیشههای وحدتگرایانهء شخصیتها و پیشگامان تقریب است. این عنوان در بخش پیشگامان تقریب [[فصلنامه اندیشه تقریب]]، [[فصلنامه اندیشه تقریب شماره 5|شماره پنجم]]، فصل زمستان، سال 1384 منتشر شدهاست.</div> | '''شیخ محمود شلتوت (آیت شجاعت)''' عنوان مقالهای برای معرفی اندیشههای وحدتگرایانهء شخصیتها و پیشگامان تقریب است. این عنوان در بخش پیشگامان تقریب [[فصلنامه اندیشه تقریب]]، [[فصلنامه اندیشه تقریب شماره 5|شماره پنجم]]، فصل زمستان، سال 1384 منتشر شدهاست.</div> | ||
=زادگاه = | =زادگاه = | ||
شیخ محمود شلتوت در روز پنجم شوال سال 1310 قمرى در روستاى «منشاة بنى منصور» از توابع بخش «ایتاى البارود» یکى از بخشهاى استان بحیره مصر در | شیخ محمود شلتوت در روز پنجم شوال سال 1310 قمرى در روستاى «منشاة بنى منصور» از توابع بخش «ایتاى البارود» یکى از بخشهاى استان بحیره [[مصر]]<ref>ايالت بحيره، از ايالات مهم كشور مصر با 10130 كيلومتر مربع وسعت و با جمعيت 4 ميليون نفر در قسمت غربى دلتاى نيل واقع شده، و مركز اين ايالت شهر «دامانهور» است.از مهمترين شهرهاى اين ايالت، دلنجات، رشيد، كفرالدوار است.فعاليت اصلى مردم اين ايالت، كشاورزى است؛ به طورى كه زمينهاى كشاورزى در اين ايالت 19/14 درصد كل اراضى كشور مصر را شامل مى شود. برآورد استراتژيک مصر، ج 1، ص 101).</ref> در خانوادهاى عالم پرور و ادیب دیده به جهان گشود. پدرش شیخ محمّد او را محمود نام نهاد. وى نهایت سعى را در راه تربیت و تعلیم فرزندش به کار گرفت. <br> | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
از مقررات مکتبخانههاى مصر این بود که دانش آموز قبل از خواندن دروس ادبیات، باید کلّ قرآن را حفظ کند. محمود هم همچون دیگر دانش آموزان قبل از هر چیز به حفظ قرآن مشغول شد و در مدّت کمى کلّ آن را حفظ کرد.<br> | از مقررات مکتبخانههاى مصر این بود که دانش آموز قبل از خواندن دروس ادبیات، باید کلّ قرآن را حفظ کند. محمود هم همچون دیگر دانش آموزان قبل از هر چیز به حفظ قرآن مشغول شد و در مدّت کمى کلّ آن را حفظ کرد.<br> | ||
=تحصیلات تکمیلى= | =تحصیلات تکمیلى= | ||
شیخ محمود در سال 1328 قمرى (1906 م) براى کسب مدارج عالى علم، به شهر اسکندریه هجرت کرد و در دانشکده اسکندریه | شیخ محمود در سال 1328 قمرى (1906 م) براى کسب مدارج عالى علم، به شهر [[اسکندریه]] هجرت کرد و در [[دانشکده اسکندریه]]<ref>اين دانشكده از قديم ترين دانشگاههاى اسكندريه، و زير نظر دانشگاه الازهر مشغول فعاليت است.</ref> مشغول تحصیل شد.<br> | ||
نبوغ علمى و استعداد درخشان وى، مورد تعجّب استادان و دانشجویان قرار گرفت. وى با تلاش بىوقفه در سال 1340 قمرى (1918 م) موفق به کسب عالىترین مدرک رسمى از دانشکده اسکندریه شد و دانشجوى نمونه دانشکده معرفى شد؛ در حالى که از زندگى او 25 بهار بیشتر نگذشته بود.<br> | نبوغ علمى و استعداد درخشان وى، مورد تعجّب استادان و دانشجویان قرار گرفت. وى با تلاش بىوقفه در سال 1340 قمرى (1918 م) موفق به کسب عالىترین مدرک رسمى از دانشکده اسکندریه شد و دانشجوى نمونه دانشکده معرفى شد؛ در حالى که از زندگى او 25 بهار بیشتر نگذشته بود.<br> | ||
وى پس از اتمام تحصیلات در سال 1341 قمرى (فوریه 1919 م) در جایگاه استاد در همان دانشکده مشغول تدریس شد. <br> | وى پس از اتمام تحصیلات در سال 1341 قمرى (فوریه 1919 م) در جایگاه استاد در همان دانشکده مشغول تدریس شد. <br> | ||
تحصیلات و تدریس شلتوت در سال 1341 قمرى(1919 م) در مصر همزمان با انقلاب مردمى مصر به رهبرى سعد زغلول | تحصیلات و تدریس شلتوت در سال 1341 قمرى(1919 م) در [[مصر]] همزمان با انقلاب مردمى مصر به رهبرى سعد زغلول<ref>وى از چهرههاى معروف ملى، در مصر به شمار مى آيد كه روند استقلال مصر را آغاز كرد. دو روز قبل از متاركه جنگ در 1297شمسى براى كسب استقلال به كميسر عالى انگلستان مراجعه كرد؛ امّا درخواست وى پذيرفته نشد؛ بدين سبب براى تسريع در امر اعطاى استقلال، حزب «وفد» را تأسيس كرد. پس از مدّتى زغلول و يارانش به وسيله نيروهاى انگلستان ابتدا به جزيره مالت و سپس به جزاير سى شِل تبعيد شدند. در پى تأييد قيمومت انگلستان از سوى كنگره ورساى، ملى گرايان مصرى، بر شدت عمل خود افزودند تا سرانجام، انگليسىها قيمومت خود را فسخ كردند و سلطان فؤاد در جايگاه پادشاه، اداره امور مصر را بر عهده گرفت. پس از مدتى كشور مصر به صورت سلطنت مشروطه درآمد. از اين زمان تا سال 1325 شمسى كه مصر استقلال كامل خود را به دست آورد، مبارزه اى سخت براى كسب قدرت بين شاه و انگلستان از يك طرف، و حزب وفد كه حزب ملى گراى داراى اكثريت بود، ادامه داشت. زغلول كه از تبعيد بازگشته بود، با اكثريت قاطع در انتخابات نخستوزيرى پيروز شد؛ ولى انگلستان با نخست وزيرى وى مخالفت ورزيد و او مجبور شد استعفا كند. وى در سال 1306 شمسى فوت كرد. طلايه داران تقريب، محمد عبده، ص 50).</ref> بود. روستاها و شهرهاى مصر سرشار از تظاهرات به حمایت از سعد زغلول و ضد اشغاگران شد. شلتوت نیز بى تفاوت نبود و به وظیفه انقلابىاش عمل کرد و با زبان و قلمش در خدمت انقلاب مردم مصر بود.<br> | ||
=ورود به الازهر = | =ورود به الازهر = | ||
شیخ محمّد مصطفى مراغى که تأثیر عقیدتى شگرفى بر شلتوت داشته است، هنگامى که در سال 1360 قمرى (1938 م) ریاست دانشگاه الازهر را بر عهده داشت، | شیخ [[محمّد مصطفى مراغى]] که تأثیر عقیدتى شگرفى بر شلتوت داشته است، هنگامى که در سال 1360 قمرى (1938 م) ریاست دانشگاه الازهر را بر عهده داشت، مقالهاى از شیخ محمود شلتوت مطالعه کرد و به عمق اندیشه، تسلط بر ادبیات عرب و چیره دستى او در نویسندگى پى برد؛ بدین جهت از او براى تدریس در سطوح بالاى دانشگاه الازهر دعوت کرد. شلتوت که در دانشکده اسکندریه مشغول تدریس و تربیت شاگرد بود، از این دعوت استقبال و به قاهره عزیمت کرد و در جایگاه استاد در دانشگاه الازهر مشغول تدریس شد.<br> | ||
کامیابىهاى پى در پى او باعث شد که در سال 1361قمرى(1939 م) در مقام مدرّس مرحله تخصصى دانشگاه الازهر برگزیده شود.<br> | کامیابىهاى پى در پى او باعث شد که در سال 1361قمرى(1939 م) در مقام مدرّس مرحله تخصصى دانشگاه الازهر برگزیده شود.<br> | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
هنگامى که عبده به سودان سفر کرد، او را با خود آن جا برد و وى آن جا به شغل قضا مشغول شد.<br> | هنگامى که عبده به سودان سفر کرد، او را با خود آن جا برد و وى آن جا به شغل قضا مشغول شد.<br> | ||
شیخ محمود شلتوت استاد خود را این گونه مىستاید: هر آنچه شیخ مراغى از علم و عقل و اندیشه داشت بدین سبب بود که شاگرد شیخ محمد عبده بود. احمدى، 1383 ش، ص 54).<br> | شیخ محمود شلتوت استاد خود را این گونه مىستاید: هر آنچه شیخ مراغى از علم و عقل و اندیشه داشت بدین سبب بود که شاگرد شیخ محمد عبده بود. احمدى، 1383 ش، ص 54).<br> | ||
دبیر کل مجمع دارالتقریب، محمدتقى قمى درباره او مىگوید: «او ]= امام مراغى رحمة الله علیه [مردى باوقار و با شخصیت و داراى فکرى منظم و هماهنگ و بینشى وسیع بود... . او مردى فعال بود و در ایجاد ارتباط میان اشخاص و اتفاق بر نقاط اساسى سهم بسزایى داشت. او محیط را براى بعضى از بزرگان و علماى دین که در صدر آنها شیخ مصطفى عبدالرزاق | دبیر کل مجمع دارالتقریب، محمدتقى قمى درباره او مىگوید: «او ]= امام مراغى رحمة الله علیه [مردى باوقار و با شخصیت و داراى فکرى منظم و هماهنگ و بینشى وسیع بود... . او مردى فعال بود و در ایجاد ارتباط میان اشخاص و اتفاق بر نقاط اساسى سهم بسزایى داشت. او محیط را براى بعضى از بزرگان و علماى دین که در صدر آنها شیخ مصطفى عبدالرزاق<ref>استاد شيخ مصطفى عبدالرزاق يكى از رؤساى دانشگاه الازهر، در سال 1264 شمسى ديده به جهان گشود. پدرش حسن پاشا عبدالرزاق همچون اجدادش به شغل قضا مشغول بود. وى پس از گذراندن مقدمات، در سال 1287 شمسى از دانشگاه الازهر فارغ التحصيل شد. او از جمله شاگردان زبده محمد عبده بود و كتابى پيرامون زندگى استادش به نام «الاستاذ الامام محمد عبده» نگاشت. احمدى، 1383، ص 50).</ref> و شیخ عبدالمجید سلیم قرار داشتند، آماده ساخت. بىآزار شیرازى، 1379 ش، ص 65).<br> | ||
مراغى آثارى در حوزه قرآن و معارف اسلامى از خود به یادگار گذاشت که برخى از آنها عبارتند از الاولیاء و المحجورین، بحثى در ترجمه قرآن، بحثهاى لغوى و دروسى شامل تفسیر سورههاى لقمان، الحجرات، الحدید و والعصر و.... احمدى، 1383 ش، ص 54).<br> | مراغى آثارى در حوزه قرآن و معارف اسلامى از خود به یادگار گذاشت که برخى از آنها عبارتند از الاولیاء و المحجورین، بحثى در ترجمه قرآن، بحثهاى لغوى و دروسى شامل تفسیر سورههاى لقمان، الحجرات، الحدید و والعصر و.... احمدى، 1383 ش، ص 54).<br> | ||
وى در رمضان 1364 دار فانى را وداع گفت. پس از تشییع جنازه اى باشکوه، پیکر او را در مقبره سیده نفیسه دفن کردند. مجاهد، 1994 م، ج 1، ص 400).<br> | وى در رمضان 1364 دار فانى را وداع گفت. پس از تشییع جنازه اى باشکوه، پیکر او را در مقبره سیده نفیسه دفن کردند. مجاهد، 1994 م، ج 1، ص 400).<br> | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
=شاگردان = | =شاگردان = | ||
1. عباس محمود عقاد | 1. عباس محمود عقاد | ||
عباس محمود عقّاد شاعر، مجدّد، نقّاد و روزنامه نگار معروف مصرى در سال 1311 قمرى(1889م) در اسوان | عباس محمود عقّاد شاعر، مجدّد، نقّاد و روزنامه نگار معروف مصرى در سال 1311 قمرى(1889م) در اسوان<ref>اسوان مركز استان اسوان مصر در ساحل رود نيل واقع شده است. سدّ اسوان از بزرگ ترين و مشهورترين سدهاى مصر در آن جا قرار دارد. مهم ترين شهرهاى آن عبارتند از ادفو، كوم امبو و نصر. المنجد فى الاعلام، 1982 م، ص 45).</ref> دیده به جهان گشود. حرفه اصلى او روزنامه نگارى بود؛ ولى در شعرسرایى هم بسیار تبحّر داشت. اکثر آثار او از جمله دیوان شعر، وحى الاربعین، هدیة الکروان و عابر السبیل در حوزه شعر است. دو کتاب به نامهاى عبقریة محمد و عقبریة عمر درباره سلسلهاى از اعلام اسلام تألیف کرده است. المنجد فى الاعلام، ص 471).<br> | ||
2. شیخ على عبدالرزاق | 2. شیخ على عبدالرزاق<ref>اخبار تقريب، ش 45ـ46، ص 27.</ref> | ||
=کنارهگیرى از الازهر = | =کنارهگیرى از الازهر = | ||
شیخ مصطفى مراغى در جایگاه روشنفکرى اصلاح گر، مصمم بود برنامههاى اصلاحى خود را در الازهر اجرا کند؛ بدین لحاظ براى جلب نظر دولت مصر، لایحه اصلاحى خود را به دولت وقت تقدیم کرد. | شیخ مصطفى مراغى در جایگاه روشنفکرى اصلاح گر، مصمم بود برنامههاى اصلاحى خود را در الازهر اجرا کند؛ بدین لحاظ براى جلب نظر دولت مصر، لایحه اصلاحى خود را به دولت وقت تقدیم کرد.<ref>دانشگاه الازهر زير نظر دولت مصر اداره مى شود و رئيس آن را هم دولت تعيين مى كند؛ بدين سبب هرگونه تغيير در برنامههاى آن بايد با اجازه دولت وقت باشد.</ref> شلتوت هم با نوشتن چندین مقاله به حمایت از برنامههاى مراغى برخاست و برنامههاى اصلاحى او را گامى در پیشبرد وضعیت فرهنگى و علمى دانشگاه الازهر معرفى کرد.<br> | ||
دربار فاسد و وابسته مصر با این لایحه مخالفت ورزید. پس از این اقدام، مصطفى مراغى براى اعتراض از ریاست دانشگاه الازهر کناره گیرى کرد. دربار مصر ضمن قبول استعفاى مراغى، شیخ محمد ظواهرى | دربار فاسد و وابسته مصر با این لایحه مخالفت ورزید. پس از این اقدام، مصطفى مراغى براى اعتراض از ریاست دانشگاه الازهر کناره گیرى کرد. دربار مصر ضمن قبول استعفاى مراغى، شیخ محمد ظواهرى<ref>شيخ محمد احمدى ظواهرى، بيست و نهمين شيخ الازهر، در سال 1296 قمرى در شهر «كفر الظواهرى» متولّد شد. پس از گذراندن علوم مقدماتى از عالمان بزرگى چون محمّد عبده استفاده و بهره علمى برد. در سال 1349 قمرى به رياست حزب وفد برگزيده، و در سال 1351 قمرى از طرف فؤاد اوّل به رياست الازهر نايل شد. از وى آثارى بر جاى مانده كه برخى از آنها عبارتند از رسالة فى الاخلاق، العلم و العلما، التفاضل بالفضيلة و... وى در جمادى الاولى 1363 فوت كرد. مجاهد، 1994 م، ج 1، ص 359).</ref> را در جایگاه رئیس دانشگاه الازهر برگزید. وى پس از استقرار در مقام ریاست الازهر، تصمیم گرفت برنامههاى دربار را اجرا کند؛ ولى با مخالفت عالمان روشن ضمیر رو به رو شد. ظواهرى که خود را با موجى از مخالفت مواجه دید، برخى از عوامل اصلى این مخالفت را از کار برکنار کرد. از جمله این افراد شیخ محمود شلتوت را در تاریخ 1353 قمرى (17 سپتامبر 1931) از سمت خود برکنار کرد.<br> | ||
وى پس از برکنارى، لحظه اى هم بیکار ننشست و همراه شاگردش، شیخ على عبدالرزاق به شغل وکالت در محاکم شرعى و نویسندگى در روزنامهها مشغول شد. وى ذره اى از مواضع اصولى خود عقب ننشست و در مقالاتى که مىنوشت، بر ضرورت اصلاحات در الازهر تأکید مىکرد. <br> | وى پس از برکنارى، لحظه اى هم بیکار ننشست و همراه شاگردش، شیخ على عبدالرزاق به شغل وکالت در محاکم شرعى و نویسندگى در روزنامهها مشغول شد. وى ذره اى از مواضع اصولى خود عقب ننشست و در مقالاتى که مىنوشت، بر ضرورت اصلاحات در الازهر تأکید مىکرد. <br> | ||
مسؤولان الازهر پس از مدّتى متوجه شدند که با نبودن استادان بزرگى چون شلتوت، به اعتبار دانشگاه لطمه وارد مىشود؛ از این رو در سال 1357قمرى (1935 م) او را به کار و تدریس در الازهر دعوت کردند؛ بنابراین، وى در همان سال در دانشکده شریعت مشغول تدریس شد.<br> | مسؤولان الازهر پس از مدّتى متوجه شدند که با نبودن استادان بزرگى چون شلتوت، به اعتبار دانشگاه لطمه وارد مىشود؛ از این رو در سال 1357قمرى (1935 م) او را به کار و تدریس در الازهر دعوت کردند؛ بنابراین، وى در همان سال در دانشکده شریعت مشغول تدریس شد.<br> |
ویرایش