confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
بحران کوبا و خطری که دو ابرقدرت از بابت یک جنگ اتمی احساس کردند ، مذاکرات خلع سلاح را پس از سالها گفتگوی بی حاصل به حصول توافقهایی نزدیک ساخت. از طرف دیگر تبدیل [[اروپا]] به پایگاهای اتمی شرق و غرب موجب نگرانی و اعتراض اروپائیان شده بود. سرانجام در سال 1963 نمایندگان انگلستان ، ایالات متحده و اتحادشوروی قرار داد محدود نمودن سلاحهای اتمی و منع آزمایشهای هسته ای را امضاء نمودند. اگر چه مفاد این توافق و توافق های بعدی جامه عمل بخود نپوشیدند، لکن توسعه روح توافق و همکاری میان ابرقدرتها و قدرتهای اروپایی در مسائل جهانی کمک بسیار کرد. | بحران کوبا و خطری که دو ابرقدرت از بابت یک جنگ اتمی احساس کردند ، مذاکرات خلع سلاح را پس از سالها گفتگوی بی حاصل به حصول توافقهایی نزدیک ساخت. از طرف دیگر تبدیل [[اروپا]] به پایگاهای اتمی شرق و غرب موجب نگرانی و اعتراض اروپائیان شده بود. سرانجام در سال 1963 نمایندگان انگلستان ، ایالات متحده و اتحادشوروی قرار داد محدود نمودن سلاحهای اتمی و منع آزمایشهای هسته ای را امضاء نمودند. اگر چه مفاد این توافق و توافق های بعدی جامه عمل بخود نپوشیدند، لکن توسعه روح توافق و همکاری میان ابرقدرتها و قدرتهای اروپایی در مسائل جهانی کمک بسیار کرد. | ||
=پایان جنگ سرد= | |||
پایان جنگ سرد با به قدرت رسیدن [[میخائیل گورباچف]] به عنوان رهبر شوروی سابق در سال ۱۹۸۵ آغاز شد. رویدادهای این دوره عبارتاند از: [[حادثه چرنوبیل]] در سال ۱۹۸۶، پاییز ملتها که شامل [[سقوط دیوار برلین]] در سال ۱۹۸۹ بود، عملیات کودتای ۱۹۹۱ شوروی سابق و سقوط شوروی در سال ۱۹۹۱. دیگر حوادث این دوره شامل پیادهسازی سیاستهای گلاسنوست و پرسترویکا (بازسازی)، نارضایتی عمومی از جنگ شوروی در [[افغانستان]] و آثار اقتصادی سیاسی حادثه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ است. | |||
پس از درگذشت پیاپی سه رهبر پیر شوروی از سال ۱۹۸۲، پولیتبورو (مهمترین کمیته تصمیمگیری حزب کمونیست) گورباچف جوان را به عنوان رئیس [[حزب کمونیست]] برگزید و نسل جدیدی از رهبری به وجود آمد. در دوره گورباچف فنسالاران نسبتاً جوان به سرعت قدرتمند شدند، به آزادسازی اقتصادی و سیاسی شتاب بخشیدند و به ترویج روابط صمیمانه و بازرگانی با غرب پرداختند. با به قدرت رسیدن گورباچف تنشهای شرق و غرب به سرعت کاهش یافت. | |||
گورباچف رویکردی دوگانه برای همکاری با غرب و بازسازی اقتصادی (پرسترویکا) و آزادی انتقاد (گلاسنوست) در داخل شوروی اتخاذ کرد. سیاست خارجی گورباچف که طرح خانه مشترک اروپایی نامیده میشد تلاش داشت با همکاری و دوستی با کشورهای اروپای غربی اولاً فلسفه وجودی ناتو را از بین ببرد و سپس پای آمریکا را از اروپا قطع کند. وی قصد داشت جامعه مشترک اروپا را در مقیاسی عظیمتر که شامل همه کشورهای اروپایی از جمله شوروی میشد و همکاری همهجانبه را بر محور مسکو-برلین جریان دهد، یعنی مسکو پایتخت نظامی و برلین پایتخت اقتصادی اروپای واحد باشد. این اندیشه یادآور قرارداد راپالو در سال ۱۹۲۲ بین آلمان و شوروی بود که در آن شوروی از تکنولوژی آلمان بهره میگرفت و آلمان از خاک شوروی برای آزمایشهای نظامی استفاده میکرد. برگ برنده گورباچف وحدت دو آلمان بود. او چنین محاسبه کرده بود که با وحدت دو آلمان، این کشور از ناتو خارج شده و از همسایگانش، فرانسه و بریتانیا که از قدرت این کشور به هراس افتادهاند فاصله خواهد گرفت. | |||
به این ترتیب گورباچف قصد داشت با یک تیر دو نشان بزند؛ از یک سو بازار مشترک را متلاشی خواهد کرد و با اعضای آن وارد قراردادهای تجاری خواهد شد و از سوی دیگر با دادن تضمین و اعتماد لازم به این کشورها، ناتو را از کار خواهد انداخت. ایالات متحده آمریکا هم با این برنامه مخالفتی نداشت، چرا که هم در اردوگاه شرق شکافی ایجاد میکرد و هم رقیب اقتصادی این کشور، یعنی بازار مشترک با چالش جدیدی روبرو میشد. دیوار برلین در ۹ نوامبر ۱۹۸۹ برچیده شد و با مذاکرات دو آلمان و شوروی که بعدها با حضور آمریکا، فرانسه و بریتانیا با نام مذاکرات ۲+۴ مشهور شد وحدت دو آلمان را تحقق بخشید. | |||
ولی این رویدادها در انتها باعث شد که گورباچف نتواند کنترل مرکزی بر ایالتهای عضو [[پیمان ورشو]] را تقویت کند و در سال ۱۹۸۹ دولتهای کمونیست اروپای شرقی یک به یک سرنگون شدند. در [[لهستان]]، [[مجارستان]] و [[بلغارستان]] اصلاحات دولت باعث پایان صلحآمیز حاکمیت کمونیستها و استقرار دمکراسی شد. تظاهرات گسترده در چکسلواکی باعث سرنگونی کمونیستها در این کشور گردید. در [[رومانی]] یک قیام عمومی باعث سرنگونی رژیم نیکلای چائوشسکو و اعدام او در ۲۵ دسامبر ۱۹۸۹ شد. کشورهای بلاروس، لتونی، لیتوانی، [[اوکراین]] و استونی و در نهایت کشورهای [[قفقاز]] ([[گرجستان]]، [[ارمنستان]] و [[جمهوری آذربایجان]]) و آسیای مرکزی یکی پس از دیگری استقلال خود را اعلام کردند. شوروی (روسیه) نیز خود با ایدئولوژی مارکسیسم وداع کرد و پذیرای رژیمی دموکراتیک و لیبرال شد. | |||
تاریخدانان بیشتر بر این باورند که از علل عمده فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی صرف هزینههای سنگین در فناوری نظامی بود که شوروی در پاسخ به افزایش توان نظامی ناتو در دهه ۱۹۸۰ آن را ضروری میدانست. خود گورباچف تصریح میکند که هزینههای دفاعی یک دلیل عمده اعمال اصلاحات در شوروی بود و میگوید: «من فکر میکنم همه ما و به خصوص شوروی '''جنگ سرد''' را باختیم. هر یک از ما ۱۰ تریلیون دلار هزینه کردیم». | |||
=منبع= | =منبع= |