پرش به محتوا

هشام بن حکم: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۳۷۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ اوت ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۳: خط ۶۳:
=ترازوی امامت و الگوی شیعیان=
=ترازوی امامت و الگوی شیعیان=


[[امام صادق(ع)]] می‌فرمود: هشام بن‏ حکم مراقب و نگهبان حق ما و مؤید صدق ما و نابود کننده نظرهای باطل دشمنان ماست. کسی که از او پیروی کند، از ما پیروی کرده است و کسی که با او مخالفت کند، با ما مخالفت ورزیده است<ref> هشام بن‏حکم، صفایی، ص 14.; رجال نجاشی، ص‏433; فهرست‏ شیخ طوسی، ص 355.</ref>.
[[امام صادق(ع)]] می‌فرمود: هشام بن‏ حکم مراقب و نگهبان حق ما و مؤید صدق ما و نابود کننده نظرهای باطل دشمنان ماست. کسی که از او پیروی کند، از ما پیروی کرده است و کسی که با او مخالفت کند، با ما مخالفت ورزیده است<ref> هشام بن‏ حکم، صفایی، ص 14.; رجال نجاشی، ص‏433; فهرست‏ شیخ طوسی، ص 355.</ref>.


=در محضر امام کاظم(ع)=
=در محضر امام کاظم(ع)=
خط ۸۱: خط ۸۱:
=آثار=
=آثار=


چهره درخشان مکتب ولایت، علاوه بر فعالیت‌هاى گسترده در دانش‌‏اندوزى و تبلیغ، حدود سى جلد کتاب در موضوعات مختلف علمى به رشته نگارش کشید. «الامامه‏» و [[جبر و اختیار]] در علم کلام و «الفاظ‏» در [[اصول فقه]] بخشى از یادگارهاى آن دانشمند برجسته است<ref>هشام بن‏حکم، عبدالله نعمه، ص‏59.</ref>.
چهره درخشان مکتب ولایت، علاوه بر فعالیت‌هاى گسترده در دانش‌‏اندوزى و تبلیغ، حدود سى جلد کتاب در موضوعات مختلف علمى به رشته نگارش کشید. «الامامه‏» و [[جبر و اختیار]] در علم کلام و «الفاظ‏» در [[اصول فقه]] بخشى از یادگارهاى آن دانشمند برجسته است<ref>هشام بن ‏حکم، عبدالله نعمه، ص‏59.</ref>.


=در معرض اتهام=
=در معرض اتهام=


موقعیت و لیاقت هشام در محضر امام صادق و امام کاظم(ع) چنان بود که گروهى بدان حسد ورزیدند و شایعات گوناگون علیه او رواج دادند. متاسفانه این شایعات سودمند واقع شد و حتى بعضى از شیعیان نیز در باره اعتقادات هشام در تردید فرو رفتند. وقتى این نسبت‌هاى ناروا به اوج خود رسید، م[[وسى مشرقى]] خدمت [[امام رضا(ع)]] حضور یافت و گفت: آیا هشام را دوست‏ بداریم یا از او بیزارى بجوییم؟ امام رضا(ع) فرمود: هشام را دوست‏ بدارید. وقتى که به شما چنین گفتم، عمل کنید. اکنون برو و به شیعیان بگو امام مرا به ولایت و دوستى هشام فرمان داد<ref> رجال نجاشى، ص‏433.</ref>.
موقعیت و لیاقت هشام در محضر امام صادق و امام کاظم(ع) چنان بود که گروهى بدان حسد ورزیدند و شایعات گوناگون علیه او رواج دادند. متاسفانه این شایعات سودمند واقع شد و حتى بعضى از شیعیان نیز در باره اعتقادات هشام در تردید فرو رفتند. وقتى این نسبت‌هاى ناروا به اوج خود رسید، م[[وسى مشرقى]] خدمت [[امام رضا(ع)]] حضور یافت و گفت: آیا هشام را دوست‏ بداریم یا از او بیزارى بجوییم؟ امام رضا(ع) فرمود: هشام را دوست‏ بدارید. وقتى که به شما چنین گفتم، عمل کنید. اکنون برو و به شیعیان بگو امام مرا به ولایت و دوستى هشام فرمان داد<ref> رجال نجاشى، ص‏433.</ref>.
=آخرین روزهاى زندگى=
یحیى برمکى در آغاز به هشام بن‏حکم اظهار علاقه می‌کرد و مدتى نیز وى را دبیر مجالس مناظره خود ساخت. او سرانجام از هشام رنجید و اسباب کشتن وى را فراهم کرد. انتقادهاى هشام آراى فلسفى یحیى بن‏ خالد، مغلوب ساختن پیوسته وى در بحث‌ها و نیز هراس وزیر از نزدیکى هشام به هارون علل اصلى دشمنى یحیى با هشام بود. روزى هارون گفت: دوست دارم در مجالس مناظره شما شرکت کنم; اما نه در حضور دیگران، بلکه در پشت پرده تا حاضران نظرهاى خویش را بی پروا بیان کنند.
یحیى مجلس مناظره ترتیب داد و هشام را نیز دعوت کرد. هارون طبق برنامه قبلى پشت پرده نشست. وزیر که اندیشه انتقام در سر می‌پروراند با نقشه قبلى هشام را وارد بحث امامت کرد. هشام بعد از گفتگوى بسیار، گفت: «اگر امام مرا به [[جنگ]] فرمان دهد، اطاعت می‌کنم.»
'''منطق هشام طاغوت زمان را میلرزاند'''
هارون با شنیدن این جمله، چهره درهم کشید و گفت: هشام مطلب را آشکار کرد. آیا با زنده بودن وى سلطنت من یک ساعت‏ باقى می‌ماند؟ به خدا سوگند، اثر زبان این مرد در دلهاى مردم از صد هزار شمشیر برنده ‏تر و مؤثرتر است<ref> جامع الرواة، اردبیلى، ج 2، ص‏313.</ref>.
بیدرنگ فرمان داد هشام را دستگیر کنند. هشام از گرداب خشم هارون به [[مدائن]] گریخت. از آنجا به [[کوفه]] رفت، در منزل ابن‏ شرف پنهان شد و حدود دو ماه بعد جهان مادى را وداع گفت.
حضرت رضا(ع) در باره او فرمود: خدا او را رحمت کند. بنده‏اى خیرخواه و دلسوز و یک انسان حقیقى بود. اصحابش بر او حسد بردند و آزارش کردند<ref>هشام بن‏حکم، صفایى، ص 121.</ref>.


=پانویس=
=پانویس=
confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱

ویرایش