۸۷٬۷۹۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی') |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
|- | |- | ||
!نام | !نام | ||
!ابوالحسن | !ابوالحسن اشعری | ||
|- | |- | ||
|نام کامل | |نام کامل | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
از نظر اشاعره، خداوند قدیم است و صفات او یعنی علم، قدرت، اراده، حیات، سمع، بصر و کلام همه قدیم اند و در مجموع قدمای هشت گانه را تشکیل میدهند.<ref>تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، موسسه انتشارات بعثت، تهران، 1367، ج2،ص468.</ref> | از نظر اشاعره، خداوند قدیم است و صفات او یعنی علم، قدرت، اراده، حیات، سمع، بصر و کلام همه قدیم اند و در مجموع قدمای هشت گانه را تشکیل میدهند.<ref>تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، موسسه انتشارات بعثت، تهران، 1367، ج2،ص468.</ref> | ||
ابوالحسن اشعری معتقد است که صفات ازلی نه عین ذات0 اند و نه غیر ذات، اگر چه در واقعیت خود قائم به ذات میباشند.<ref> | ابوالحسن اشعری معتقد است که صفات ازلی نه عین ذات0 اند و نه غیر ذات، اگر چه در واقعیت خود قائم به ذات میباشند.<ref>شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، محقق بدران، محمد، ج 1، ص 108.</ref> | ||
''' صفات خبریه''' | ''' صفات خبریه''' | ||
مقصود از «صفات خبریه»، صفات مربوط به خدای متعال است که در قرآن و روایات نام آن آمده است0 و | مقصود از «صفات خبریه»، صفات مربوط به خدای متعال است که در قرآن و روایات نام آن آمده است0 و مستندی جز نقل ندارد.<ref>سبحانی، جعفر، سیمای عقائد شیعه، ترجمه جواد محدثی، ص 66.</ref> مانند استواء بر عرش، <ref>سوره طه، آیه 5.</ref>آمدن،<ref>سوره فجر، آیه 22</ref>.وجه، <ref>سوره الرحمن،آیه 27</ref> دست،<ref>سوره فتح، آیه 10</ref>و چشم،<ref>سوره هود، آیه 37.</ref> چنان که آیات مربوط به این صفات را متشابه مینامند. معتزله در تفسیر این آیات قایل به تاویل اند، اهل حدیث (مجسمه و مشبهه) به مفاد ظاهری آنها تمسک کردند. اما روشی که اشعری برگزید، متوسط بین این دو روش است؛ زیرا وی تأویل معتزله را نمی پذیرد و میگوید که خداوند حقیقتا دارای صفات مذکور است،ولی0 بحث درباره کیفیت آن ممنوع است.0 این نوع0 تفسیر اشعری به عنوان یک نظریه و اصل معروفی مطرح است و آن « ایمان داشتن بدون سوال از کیفیت» است.<ref>درآمدی بر علم کلام، ص 275 و 276.</ref> | ||
'''حدوث و قدم کلام الهی''' | '''حدوث و قدم کلام الهی''' | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
این نظریه که بر آیند اجتهاد اشعری و پیروانش در تفسیر خلق افعال عباد است، از جمله نظریههای مطرح و معروفی است که البته قدمتش به پیش از اشعری باز میگردد و مربوط به مسئله قدر و جبر و0 اختیار است. در این بین هر کدام از مذاهب تفسیری ارایه کردند که در خور توجه است. | این نظریه که بر آیند اجتهاد اشعری و پیروانش در تفسیر خلق افعال عباد است، از جمله نظریههای مطرح و معروفی است که البته قدمتش به پیش از اشعری باز میگردد و مربوط به مسئله قدر و جبر و0 اختیار است. در این بین هر کدام از مذاهب تفسیری ارایه کردند که در خور توجه است. | ||
معتزله به انگیزه دفاع از عدل و حکمت خداوند، نظریه تفویض را برگزیدند و افعال اختیاری انسان را از حیطه اراده0 الهی بیرون دانستند، و انسان را خالق افعال خویش شناختند بدون آن که فاعلی چون خدا در آن دخالت داشته باشد. | معتزله به انگیزه دفاع از عدل و حکمت خداوند، نظریه تفویض را برگزیدند و افعال اختیاری انسان را از حیطه اراده0 الهی بیرون دانستند، و انسان را خالق افعال خویش شناختند بدون آن که فاعلی چون خدا در آن دخالت داشته باشد. | ||
در برابر معتزله، اهل حدیث با هدف دفاع از عمومیت اراده و قدر الهی و نیز حفاظت از اصل توحید در خالقیت، هر گونه فاعلیت و تأثیر را از انسان نفی کردند و افعال او را چه از نوع طاعت یا معصیت، فعل خدا0 دانستند. از این عقیده به عنوان نظریه «خلق افعال عباد» یاد میشود.ابوالحسن اشعری پس از فاصله گرفتن از مکتب معتزله، حمایت خود را از عقیده خلق اعمال ابراز0 و بر این عقیده تصریح کرد که: «افعال بندگان، مخلوق و مقدور خداوند است»،<ref>ر ک | در برابر معتزله، اهل حدیث با هدف دفاع از عمومیت اراده و قدر الهی و نیز حفاظت از اصل توحید در خالقیت، هر گونه فاعلیت و تأثیر را از انسان نفی کردند و افعال او را چه از نوع طاعت یا معصیت، فعل خدا0 دانستند. از این عقیده به عنوان نظریه «خلق افعال عباد» یاد میشود.ابوالحسن اشعری پس از فاصله گرفتن از مکتب معتزله، حمایت خود را از عقیده خلق اعمال ابراز0 و بر این عقیده تصریح کرد که: «افعال بندگان، مخلوق و مقدور خداوند است»،<ref>ر ک اشعری، ابوالحسن، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین، ص 291؛ و سبحانی، جعفر، الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج 3، ص 107 و 108.</ref>ولی برای توجیه اصل اختیار و رهایی از پی آمدهای نادرست اندیشه جبر، نظریه کسب را که قبل از او توسط حسین نجار و ضِرار بن عمرو مطرح شده بود، برگزید. | ||
اشعری معتقد است خداوند خالق افعال است و انسان به عنوان ابزار کسب آن فعل را کسب میکند. وی در تعریف کسب میگوید: «حقیقت در نزد من این است که معنای اکتساب و کسب کردن، وقوع فعل همراه و همزمان با قوه حادث است. پس کسب کننده فعل کسی است که فعل همراه قدرت در او ایجاد میشود.».<ref>اشعری، ابوالحسن؛ مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، دار احیا التراث العربی، بیروت، ط 3، ص532</ref> | اشعری معتقد است خداوند خالق افعال است و انسان به عنوان ابزار کسب آن فعل را کسب میکند. وی در تعریف کسب میگوید: «حقیقت در نزد من این است که معنای اکتساب و کسب کردن، وقوع فعل همراه و همزمان با قوه حادث است. پس کسب کننده فعل کسی است که فعل همراه قدرت در او ایجاد میشود.».<ref>اشعری، ابوالحسن؛ مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، دار احیا التراث العربی، بیروت، ط 3، ص532</ref> | ||
و اما فاضل قوشجی تعریف روشن تری از کسب ارایه کرده و گفته است «کسب عبارت است از مقارنت وجود فعل با قدرت و اراده انسان، بدون آن که قدرت و اراده او در تحقق فعل تأثیری داشته باشد». <ref>ر ک درآمدی بر علم کلام، ص 278، به نقل از فاضل قوشجی، شرح تجرید، ص 445.</ref> البته باید گفت نظریه کسب پس از ابوالحسن اشعری دستخوش تفاسیر دیگری شده است که میشود گفت با تفسیر اشعری تمایز قابل توجهی دارد زیرا متکلمان این مذهب از متقدمین گرفته تا متاخرین، کسب را به گونهای تعریف کردهاند که به تعریف نظریه امر بین الامرین0 نزدیک میشود و0 میتوان آن را دستاویزی جهت تقریب به اندیشه متکلمان امامیه قرار داد. | و اما فاضل قوشجی تعریف روشن تری از کسب ارایه کرده و گفته است «کسب عبارت است از مقارنت وجود فعل با قدرت و اراده انسان، بدون آن که قدرت و اراده او در تحقق فعل تأثیری داشته باشد». <ref>ر ک درآمدی بر علم کلام، ص 278، به نقل از فاضل قوشجی، شرح تجرید، ص 445.</ref> البته باید گفت نظریه کسب پس از ابوالحسن اشعری دستخوش تفاسیر دیگری شده است که میشود گفت با تفسیر اشعری تمایز قابل توجهی دارد زیرا متکلمان این مذهب از متقدمین گرفته تا متاخرین، کسب را به گونهای تعریف کردهاند که به تعریف نظریه امر بین الامرین0 نزدیک میشود و0 میتوان آن را دستاویزی جهت تقریب به اندیشه متکلمان امامیه قرار داد. | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
'''عدل و انکار حسن و قبح عقلی''' | '''عدل و انکار حسن و قبح عقلی''' | ||
اشاعره معتقدند هیچ | اشاعره معتقدند هیچ چیزی بر خداوند ضروری و واجب نیست و اعتقاد به وجوب چیزی بر خداوند، مستلزم تحدید او و تعیین تکلیف برای او است، در حالی که انسان حق ندارد برای خدا تکلیفی را تعیین و حیطه قدرت او را محدود کند. بر همین مبنا نمیتوان گفت0 “صدور عدالت بر خدا لازم و ارتکاب قبیح مثل ظلم بر او ممتنع است”، بلکه هر آن چه خدا انجام دهد، عین عدالت است، گر چه تمامی مؤمنان را وارد جهنم و تمامی کفار را وارد بهشت کند.هر چه آن خسرو کند شیرین بود. (این یعنی حسن و قبح شرعی.)<ref>ابن فورک، ص۳۲، ۲۸۵ – ۲۸۶و شهرستانی نهایةالاقدام، ص۳۷۱</ref> البته خداوند مطابق با وعد0ای که در قرآن و0 روایات داده است، هرگز مرتکب ظلم نخواهد شد و هر کسی را مطابق با اعمالش جزای متناسب خواهد داد. | ||
'''اعتقاد در مورد عقل''' | '''اعتقاد در مورد عقل''' |