|
|
خط ۴۰: |
خط ۴۰: |
|
| |
|
| =در سرزمین فلسطین= | | =در سرزمین فلسطین= |
| ایشان در سال 1948 در جنگ [[فلسطین]] شرکت کرد و 6 ماه در [[اورشلیم]] ماند. جایی که در [[مسجد الاقصی]] [[نماز]] میخواند و در سفر به فلسطین داستان خود را ذکر می کند و می گوید: (و ما چهار نفر از دمیطه به نام «ابراهیم سلمو»، سعد ابوالنصر، جناب البشر، باقی گذاشتیم. و علی برکاته به ما گفت برادران فرمان خود را اعلام کنید که در حضور پدرانتان به فلسطین می روید تا نماز واجب را که در حضور مردم غایب است اعلام کنید و با آوردن لشکری از هیئت ها فتنه شد. شمحتیه برای جلوگیری از رفتن مردم به فلسطین و رفتن نزد پدران و مادران برای صحبت با آنها، سپس دو افسر پلیس سیاسی و دو تن از علمای بلد نزد ما آمدند تا ابوالمطوعه و مادرش را متقاعد کنند که این چنین است. اشتباه کردند اما موفق نشدند و شروع کردند به متقاعد کردن او که اخوان خواهان قدرت است و [[مسجد الاقصی]] آنطور که هست توسط کسی گرفته نشده است، بنابراین پدرم پاسخ داد که این گفته اشتباه است زیرا مسجد الاقصی تهدید می شود). | | ایشان در سال 1948 در جنگ [[فلسطین]] شرکت کرد و 6 ماه در [[اورشلیم]] ماند. و بنا به گفته خویش در [[مسجد الاقصی]] [[نماز]] میخواند. وی همچنین در سال 1951 میلادی در جنگ کانال شرکت کرد و می گوید: [[اخوان المسلمین|اخوان]] در این زمان اردوگاه آموزشی افتتاح کرد و مسئول دستگاه کانال در آن زمان بود، محمود عبده بود. و نه تنها این، بلکه در تأمین امکانات در انقلاب تیر 52 نیز شرکت کرد.<br> |
| | |
| وی همچنین در سال 1951 میلادی در جنگ کانال شرکت کرد و می گوید: اخوان در این زمان اردوگاه آموزشی افتتاح کرد و مسئول دستگاه کانال در آن زمان بود، محمود عبده علی، آقای الشرکی و یکی از الشرقی. خانواده مونیسی و یکی به نام شاهین که ماهیت کار در اخوان را به محمود عبده و دیگران واگذار کردند. روند جهاد آغاز شد. | |
| | |
| و نه تنها این، بلکه در تأمین امکانات در انقلاب تیر 52 نیز شرکت کرد. | |
|
| |
|
| =بازداشت= | | =بازداشت= |
| | | ایشان در بازگشت از سرزمین جهاد به همراه دیگر دوستان در [[فلسطین]] دستگیر شد و در زندان الطر زندانی شد و تا زمان آزادی در سال 1951م در آنجا ماند. وی بار دیگراما او دو ماه قبل از واقعه المنشیه در سال 1954 م، دستگیر شد. او تا زمان آزادی در سال 1956 م، در بازداشت بود، سپس دستگیر شد و تا در اوایل دهه هفتاد پس از مرگ [[جمال عبدالناصر]] در بازداشت به سر برد. او به کار در دعوت[[اخوان المسلمین|اخوان]] ادامه داد.<br> |
| ایشان در بازگشت از سرزمین جهاد به همراه در [[فلسطین]] دستگیر شد و در زندان الطر زندانی شد و تا زمان آزادی در سال 1951م در آنجا ماند. | |
| | |
| وی بار دیگراما او دو ماه قبل از واقعه المنشیه در سال 1954 میلادی دستگیر شد و در مرداد ماه دستگیر شد و ماجرا در مهرماه اتفاق افتاد و در این باره میگوید: (دو ماه قبل از واقعه المنشیه دستگیر شدم و ایشان دستگیر شدند. به من گفت: به درگاه خدا توبه کن. | |
| | |
| او تا زمان آزادی در سال 1956 میلادی در بازداشت بود، سپس دوباره دستگیر شد و تا اینکه در اوایل دهه هفتاد پس از مرگ [[جمال عبدالناصر]] آزاد شد، در بازداشت به سر برد. او به کار در دعوت اخوان ادامه داد و تاریخ دعوت را به نسل ها آموزش داد و در سال 1981 به اردوگاه اخوان رفت، اما امسال دستگیر شد و هشت ماه در آنجا ماند تا اینکه آزاد شد. | |
| از جمله مناصب ایشان توسط مهندس احمد شوش ذکر شده است
| |
| | |
| یکی از برادران به خانهاش رفت تا احوال او را جویا شود و به او گفتند: او در «غیط فلان» سر کار است. عموی ابراهیم با لباسی خیس از آب و آثار گلی نزد او بیرون آمد، برادر او را در آغوش گرفت و سرش را بوسید و برادر از او خواست که برای سخنرانی وقت گذاشت و عموی ابراهیم گفت. او که به صاحب مزرعه قول داده بود که کشت «گوجه فرنگی» را به پایان برساند و این کار سه روز طول می کشد، پس بگذار وقت ملاقات باشد.
| |
| | |
| بنابراین، اخوان به ما می آموزد که مراقب باشیم، کار حرفه ای خود را به خوبی انجام دهیم، به عهد خود عمل کنیم و به هر حرفه ای، چه استاد دانشگاه و چه کارگر کشاورزی احترام بگذاریم. این مدرسه بزرگ با ارزش های انسانی والای است. 13) «(الحجرات) .. (بگو: انجام دهید تا خداوند اعمال شما و رسولش و مؤمنان را ببیند و به سوی عالم غیب و شهادت بازگردانده شوید).
| |
| | |
| عده ای از برادران نیز او را به سخنرانی دعوت کردند و در ساعت و مکان مقرر با یکی از برادرانش رفتند، اما مکان را آماده ندیدند و برادران آمادگی شنیدن سخنرانی را نداشتند. ساکت نشست و قرآنش را بیرون آورد تا در آن بخواند تا اذان ظهر خوانده شد و با برادران نماز خواند و بعد از نماز با حدود دو ساعت تاخیر سخنرانی خود را شروع کرد و عموی ابراهیم نشست. روی زمین و داستان هایش را با گویش روستایی محبوبش دامیتا تعریف می کند.<br>
| |
|
| |
|
| =درگذشت= | | =درگذشت= |
| حاج ابراهیم سلمو در روز دوشنبه 3/6/2006 میلادی - مربوط به 5 صفر 1427 هجری قمری در گذشت. در حادثه ای دردناک در راه رسیدن به ندای الهی، رهبر محترم اخوان المسلمین، پروفسور محمد مهدی عاکف، وی را عزادار کرد.
| | ایشان در روز دوشنبه 3/6/2006 م، - مربوط به 5 صفر 1427 هجری قمری در گذشت. |
|
| |
|
| =منبع= | | =منبع= |