پرش به محتوا

ابوالعباس حلبی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''سراج‌الدین ابوالعباس احمد بن عبدالحی فاسی شافعی'''، صوفی، شاعر و ادیب مراکشی است.
'''سراج‌الدین ابوالعباس احمد بن عبدالحی فاسی شافعی'''، صوفی، شاعر و ادیب مراکشی است.
==پیشینه==
==پیشینه==
درگذشته در 1120 قمری (1708میلادی). دربارۀ جزئیات زندگی او اطلاعات چندانی در دست نیست. از آنچه او خود در خاتمۀ کتاب الدرالنفیس خویش آورده است، تنها درمی‌یابیم که اجداد او نخست در [[تدمر]] زندگی می‌کردند، سپس به [[حلب]] رفتند و در حلب اقامت گزیدند. بر همین اساس، نسب آنان به [[عبدالرحمان بن عوف]]، صحابی [[پیامبر(ص)]] می‌رسید و از همین‌رو، او در برخی از منابع، [[قرشی]] دانسته شده است. وی در همان‌جا اشاره می‌کند که در حلب به دنیا آمده، و در همان شهر نشو و نما یافته است <ref>دادی، 3539؛ سملالی، 2/ 332</ref>.
درگذشته در 1120 قمری (1708میلادی). دربارۀ جزئیات زندگی او اطلاعات چندانی در دست نیست. از آنچه او خود در خاتمۀ کتاب الدرالنفیس خویش آورده است، تنها درمی‌یابیم که اجداد او نخست در [[تدمر]] زندگی می‌کردند، سپس به [[حلب]] رفتند و در حلب اقامت گزیدند. بر همین اساس، نسب آنان به [[عبدالرحمان بن عوف]]، صحابی [[پیامبر(ص)]] می‌رسید و از همین‌رو، او در برخی از منابع، [[قرشی]] دانسته شده است. وی در همان‌جا اشاره می‌کند که در حلب به دنیا آمده و در همان شهر نشو و نما یافته است <ref>دادی، 3539؛ سملالی، 2/ 332</ref>.


==شهرت==
==شهرت==
حلبـی ظاهراً در جوانی بـه شیخ محمد رفاعی حسینی ــ شیخ مشهور بصره و از نوادگان شیخ احمد رفاعی ــ دست ارادت داد و از او بهرۀ معنوی فراوان یافت. آن‌گاه در زمانی نامعلوم به‌سوی غرب به راه افتاد و پس از سفر به [[مصر]] و [[تونس]]، به [[مراکش]] رفت و در [[فاس]] ساکن شد و تا آخر عمر در همان‌جا ماند. حلبی در فاس نیز از محضر شیخ [[عبدالقادر فاسی]] و برخی مشایخ دیگر بهره برد، اما به‌رغم رواج مذهب [[مالکی]] در [[مغرب]]، با گذشت سالها همچنان بر مذهب خود، یعنی [[شافعی]] باقی ماند <ref>همو، 2/ 332-333؛ قادری، التقاط...، 302</ref>.
حلبـی ظاهراً در جوانی بـه شیخ محمد رفاعی حسینی ــ شیخ مشهور بصره و از نوادگان شیخ احمد رفاعی ــ دست ارادت داد و از او بهرۀ معنوی فراوان یافت. آن‌گاه در زمانی نامعلوم به‌سوی غرب به راه افتاد و پس از سفر به [[مصر]] و [[تونس]]، به [[مراکش]] رفت و در [[فاس]] ساکن شد و تا آخر عمر در همان‌جا ماند. حلبی در فاس نیز از محضر شیخ [[عبدالقادر فاسی]] و برخی مشایخ دیگر بهره برد، اما به‌رغم رواج مذهب [[مالکی]] در [[مغرب]]، با گذشت سالها همچنان بر مذهب خود، یعنی [[شافعی]] باقی ماند <ref>همو، 2/ 332-333؛ قادری، التقاط...، 302</ref>.
وی به‌تدریج به‌سبب دانش و طبع شعرش، و به‌ویژه به‌سبب قصیده‌ها و دیگر اشعار پرشماری که به پیروی از سنت مغربی در مدح پیامبر(ص) می‌سرود، در محافل فاس شهرت یافت. این اشعار که همه از سر عشق به پیامبر(ص) و دوستی او سروده شده، در مجموعه‌های متعددی گرد آمده، و از همان زمان حیات سرایندۀ آن، موجب بلندی آوازۀ او بوده است، تا آنجا که در هنگام حیاتش بسیاری از بزرگان مغرب همچون شیخ عبدالقادر فاسی و پسرانش، و عبدالواحد بن محمد بوعنانی، محمد بن احمد قسنطینی، سعید بن ابوالقاسم عمیری، قاضی محمد مجاصی، قاضی ابومدین مکناسی سوسی و محمد بن محمد شاذلی دلایی او را در نوشته‌های خود ستودند. این نوشته‌های ستایش‌آمیز در کتاب کشف اللثام او گرد آمده است <ref>[[سملالی]]، همانجا؛ قادری، نشر...، 3/ 1936</ref>.
وی به‌تدریج به‌سبب دانش و طبع شعرش و به‌ویژه به‌سبب قصیده‌ها و دیگر اشعار پرشماری که به پیروی از سنت مغربی در مدح پیامبر(ص) می‌سرود، در محافل فاس شهرت یافت. این اشعار که همه از سر عشق به پیامبر(ص) و دوستی او سروده شده، در مجموعه‌های متعددی گرد آمده، و از همان زمان حیات سرایندۀ آن، موجب بلندی آوازۀ او بوده است، تا آنجا که در هنگام حیاتش بسیاری از بزرگان مغرب همچون شیخ عبدالقادر فاسی و پسرانش و عبدالواحد بن محمد بوعنانی، محمد بن احمد قسنطینی، سعید بن ابوالقاسم عمیری، قاضی محمد مجاصی، قاضی ابومدین مکناسی سوسی و محمد بن محمد شاذلی دلایی او را در نوشته‌های خود ستودند. این نوشته‌های ستایش‌آمیز در کتاب کشف اللثام او گرد آمده است <ref>[[سملالی]]، همانجا؛ قادری، نشر...، 3/ 1936</ref>.


یکی از بزرگانی که حلبی را به‌سبب دانش و اشعارش بزرگ می‌داشت، شیخ حسن یوسی بود که از روی ارادت و لطف در رفع نیازهای مادی او می‌کوشید و به وی یاری می‌رساند، اما هنگامی که دریافت حلبی قصیده‌ای دربارۀ رؤیای خود سروده، و در آن مدعی شده که در این رؤیا خداوند خود با وی سخن گفته است، از بیم آنکه دیگران نیز از وی پیروی کنند و حدود [[شریعت]] را زیر پا بگذارند، از حلبی روی گرداند و کوشید تا با قطع کمک به او، وی را وادارد که از این گفتۀ خود [[توبه]] کند، اما حلبی به این فشارها توجهی نکرد و مدعی شد که در گفتۀ خود صادق است و این اشعار را نه از سر خامی و سبکسری، بلکه به زبان وجد و شور سروده است. افزون‌بر این، برخی دیگر نیز به‌سبب آنکه او در پاره‌ای از اشعارش نام پیامبر(ص) را بدون القاب احترام‌آمیز ذکر کرده بود، وی را مورد انتقاد قرار دادند و از این‌رو، در پاسخ به آنان کتاب سیف المسلول خود را نوشت. با این همه، نیازهای مادی سرانجام او را واداشت تا به دربار سلطان اسماعیل حسنی، حاکم مکناسه روی آورد و چندی از کمک او بهره گیرد؛ اما سلطان اسماعیل نیز پس‌ازآنکه از محتوای اشعار او و انتقادات دیگران آگاهی یافت، وی را از خود راند. به این ترتیب، حلبی که اعتبار و شهرت خود را از دست داده بود و دیگر درآمدی نداشت، باقی‌ماندۀ عمر خود را در فقر و دشواری به‌سر برد و در جمادی‌الآخر 1120 در فاس درگذشت. پیکر او را در خارج باب‌الفتوح فاس به خاک سپردند <ref>قادری، همانجا، التقاط، 302-303؛ سملالی، 2/ 333- 335؛ دادی، 3539</ref>.
یکی از بزرگانی که حلبی را به‌سبب دانش و اشعارش بزرگ می‌داشت، شیخ حسن یوسی بود که از روی ارادت و لطف در رفع نیازهای مادی او می‌کوشید و به وی یاری می‌رساند، اما هنگامی که دریافت حلبی قصیده‌ای دربارۀ رؤیای خود سروده، و در آن مدعی شده که در این رؤیا خداوند خود با وی سخن گفته است، از بیم آنکه دیگران نیز از وی پیروی کنند و حدود [[شریعت]] را زیر پا بگذارند، از حلبی روی گرداند و کوشید تا با قطع کمک به او، وی را وادارد که از این گفتۀ خود [[توبه]] کند، اما حلبی به این فشارها توجهی نکرد و مدعی شد که در گفتۀ خود صادق است و این اشعار را نه از سر خامی و سبکسری، بلکه به زبان وجد و شور سروده است. افزون‌بر این، برخی دیگر نیز به‌سبب آنکه او در پاره‌ای از اشعارش نام پیامبر(ص) را بدون القاب احترام‌آمیز ذکر کرده بود، وی را مورد انتقاد قرار دادند و از این‌رو، در پاسخ به آنان کتاب سیف المسلول خود را نوشت. با این همه، نیازهای مادی سرانجام او را واداشت تا به دربار سلطان اسماعیل حسنی، حاکم مکناسه روی آورد و چندی از کمک او بهره گیرد؛ اما سلطان اسماعیل نیز پس‌ازآنکه از محتوای اشعار او و انتقادات دیگران آگاهی یافت، وی را از خود راند. به این ترتیب، حلبی که اعتبار و شهرت خود را از دست داده بود و دیگر درآمدی نداشت، باقی‌ماندۀ عمر خود را در فقر و دشواری به‌سر برد و در جمادی‌الآخر 1120 در فاس درگذشت. پیکر او را در خارج باب‌الفتوح فاس به خاک سپردند <ref>قادری، همانجا، التقاط، 302-303؛ سملالی، 2/ 333- 335؛ دادی، 3539</ref>.
خط ۵۳: خط ۵۳:
#Rescher, O., «Kütübḫāné-i-Feizījé und ʿĀšir Efendi I. II. III.», ZDMG, 1914.
#Rescher, O., «Kütübḫāné-i-Feizījé und ʿĀšir Efendi I. II. III.», ZDMG, 1914.


[[رده: عالمان]]
[[رده: عالمان اهل سنت]]
[[رده: مراکش]]
[[رده: مراکش]]
[[رده: عالمان اهل سنت]]
[[رده: شخصیت ‌های دینی مراکش]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۷۸۵

ویرایش