بودیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۵ سپتامبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'ى' به 'ی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
خط ۲۱: خط ۲۱:
=اعتقادات آیین بودیسم=
=اعتقادات آیین بودیسم=


آیین بودیسم یکی از شاخه‌های کیش هندوست <ref>حسین، توفیقى، آشنایى با ادیان بزرگ، (انتشارات سمت، چاپ اول، 1379)، ص 45</ref> که در هندوستان و حدود دو قرن بعد از مرگ بودا به همّت فرمان روایی به نام «آشوکا» رشد و گسترش یافت و بعدها از سرزمین اصلی کوچ و در خارج از مرزهای [[هند]]، به خصوص در آسیای جنوب شرقی، چین و ژاپن، پیروان فراوانی برای خود دستوپا کرد.
آیین بودیسم یکی از شاخه‌های کیش هندوست <ref>حسین، توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، (انتشارات سمت، چاپ اول، 1379)، ص 45</ref> که در هندوستان و حدود دو قرن بعد از مرگ بودا به همّت فرمان روایی به نام «آشوکا» رشد و گسترش یافت و بعدها از سرزمین اصلی کوچ و در خارج از مرزهای [[هند]]، به خصوص در آسیای جنوب شرقی، چین و ژاپن، پیروان فراوانی برای خود دستوپا کرد.


برخی از مستشرقان از آیین بودا تعبیر به فلسفه می‌کنند و برخی نیز نام «دین» بر آن می‌نهند. جان بی. ناس در این مورد می‌گوید:
برخی از مستشرقان از آیین بودا تعبیر به فلسفه می‌کنند و برخی نیز نام «دین» بر آن می‌نهند. جان بی. ناس در این مورد می‌گوید:
این مسئله که آیا فلسفه بودیسم را می‌توان در واقع دین و [[مذهب]] نامید یا نه، مورد بحث و نظر است. البته از لحاظ عقاید آن مرد بزرگ در باب جهان هستی و روش‌های پیچ در پیچ می‌توان آن را به عنوان دین تعریف کرد... . <ref>جان، بى ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، (انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ پنجم، 1370 هـ.ش)، ص 204</ref>
این مسئله که آیا فلسفه بودیسم را می‌توان در واقع دین و [[مذهب]] نامید یا نه، مورد بحث و نظر است. البته از لحاظ عقاید آن مرد بزرگ در باب جهان هستی و روش‌های پیچ در پیچ می‌توان آن را به عنوان دین تعریف کرد... . <ref>جان، بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، (انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، 1370 هـ.ش)، ص 204</ref>


ولی اگر به دیده تحقیق بنگریم، شاید بهتر باشد که بودیسم را یک [[مکتب اخلاقى|مکتب اخلاقی]] بدانیم تا یک [[مکتب فلسفى|مکتب فلسفی]]; چرا که بودا به هیچ وجه وارد بحث‌های متافیزیک و فلسفی نمی‌شود و می‌کوشد مسائل فلسفی را هم با تمثیل بیان کند و بحث درباره [[خدا]] و [[روح]] را بی فایده می‌انگارد <ref>غلامعلى، آریا، آشنایى با تاریخ ادیان، (انتشارات پایا، چاپ سوم، 1379 هـ.ش)</ref> و به دادن چند تذکر اخلاقی در‌این‌باره بسنده می‌کند.  
ولی اگر به دیده تحقیق بنگریم، شاید بهتر باشد که بودیسم را یک [[مکتب اخلاقی|مکتب اخلاقی]] بدانیم تا یک [[مکتب فلسفی|مکتب فلسفی]]; چرا که بودا به هیچ وجه وارد بحث‌های متافیزیک و فلسفی نمی‌شود و می‌کوشد مسائل فلسفی را هم با تمثیل بیان کند و بحث درباره [[خدا]] و [[روح]] را بی فایده می‌انگارد <ref>غلامعلی، آریا، آشنایی با تاریخ ادیان، (انتشارات پایا، چاپ سوم، 1379 هـ.ش)</ref> و به دادن چند تذکر اخلاقی در‌این‌باره بسنده می‌کند.  


از دیدگاه علمای [[ادیان ابراهیمى|ادیان ابراهیمی]] نیز نمی‌توان آیین بودا را «دین» نامید; زیرا آن گونه که خواهد آمد، این آیین، مبدأ اعلی و وجود امور ماوراء الطبیعی و غیرمادی را برنمی تابد و ماده را تنها موجود ازلی و ابدی می‌شمارد که خالقی نداشته است. به تعبیر دیگر، مفهوم ذهنی بودا از دین، مفهومی کاملاً اخلاقی است. او در همه چیز به رفتار و سلوک توجه دارد و به مراسم آیینی یا [[پرستش]] ما بعدالطبیعه ا [[خداشناسى|خداشناسی]]...» بی اعتناست. <ref>ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ى احمد آرامى، ع. پاشایى، امیر حسین آریان پور، (شرکت انتشارات علمى و فرهنگى)، چ ششم، 1378</ref>
از دیدگاه علمای [[ادیان ابراهیمی|ادیان ابراهیمی]] نیز نمی‌توان آیین بودا را «دین» نامید; زیرا آن گونه که خواهد آمد، این آیین، مبدأ اعلی و وجود امور ماوراء الطبیعی و غیرمادی را برنمی تابد و ماده را تنها موجود ازلی و ابدی می‌شمارد که خالقی نداشته است. به تعبیر دیگر، مفهوم ذهنی بودا از دین، مفهومی کاملاً اخلاقی است. او در همه چیز به رفتار و سلوک توجه دارد و به مراسم آیینی یا [[پرستش]] ما بعدالطبیعه ا [[خداشناسی|خداشناسی]]...» بی اعتناست. <ref>ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ی احمد آرامی، ع. پاشایی، امیر حسین آریان پور، (شرکت انتشارات علمی و فرهنگی)، چ ششم، 1378</ref>


آیین بودا را باید نهضتی اصلاحی در آیین هندو شمرد که سعی می‌کرد برخی از عقاید و اعمال افراطی و خشن آیین هندو را تعدیل کند. این آیین «راه نجات را در روش اعتدال و میانه روی و عقل سلیم قرار داده و [[ریاضت]]<nowiki/>‌های افراطی را خلاف مصلحت عقلانی» <ref>جان، بى ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، (انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ پنجم، 1370 هـ.ش)، ص 188</ref> می‌دانست.
آیین بودا را باید نهضتی اصلاحی در آیین هندو شمرد که سعی می‌کرد برخی از عقاید و اعمال افراطی و خشن آیین هندو را تعدیل کند. این آیین «راه نجات را در روش اعتدال و میانه روی و عقل سلیم قرار داده و [[ریاضت]]<nowiki/>‌های افراطی را خلاف مصلحت عقلانی» <ref>جان، بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، (انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، 1370 هـ.ش)، ص 188</ref> می‌دانست.


بودیسم با جامعه طبقاتی (کاسْتْ) که آیین هندو مبلّغ و محافظ آن بود مخالفت می‌ورزید و به همین دلیل «هر کس که در صف پیروان بودا درمی آمد از تنگنای رسم و رعایت اصول طبقاتی (کاست) <ref> در آیین هندو جامعه به چهار طبقه (کاست) تقسیم مى شود و ارتباط طبقه ى پایین با طبقه ى بالا ممنوع است و طبقات بالا صاحب امتیازهاى بسیارى بودند که دیگر طبقات به خصوص طبقه نجس ها از همه ى آنها محروم بودند. البته خود این طبقات نیز زیرمجموعه ها و تقسیمات متعددى داشت. براى اطلاع از آنها ر. ک: ادیان آسیا، ویراسته ى فرید هلم هاردى، ترجمه ى عبدالکریم گواهى، (انتشارات فرهنگى اسلامى، چ دوم، 1377 هـ.ش)، ص 89 ـ 419</ref> آزاد می‌شد.» <ref>جان، بى ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، (انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ پنجم، 1370 هـ.ش)، ص 188</ref> هر چند خودش دچار [[خرافات]] و ریاضت‌های افراطی ای بود که داعیه مخالفت با آنها را داشت.
بودیسم با جامعه طبقاتی (کاسْتْ) که آیین هندو مبلّغ و محافظ آن بود مخالفت می‌ورزید و به همین دلیل «هر کس که در صف پیروان بودا درمی آمد از تنگنای رسم و رعایت اصول طبقاتی (کاست) <ref> در آیین هندو جامعه به چهار طبقه (کاست) تقسیم می شود و ارتباط طبقه ی پایین با طبقه ی بالا ممنوع است و طبقات بالا صاحب امتیازهای بسیاری بودند که دیگر طبقات به خصوص طبقه نجس ها از همه ی آنها محروم بودند. البته خود این طبقات نیز زیرمجموعه ها و تقسیمات متعددی داشت. برای اطلاع از آنها ر. ک: ادیان آسیا، ویراسته ی فرید هلم هاردی، ترجمه ی عبدالکریم گواهی، (انتشارات فرهنگی اسلامی، چ دوم، 1377 هـ.ش)، ص 89 ـ 419</ref> آزاد می‌شد.» <ref>جان، بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، (انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، 1370 هـ.ش)، ص 188</ref> هر چند خودش دچار [[خرافات]] و ریاضت‌های افراطی ای بود که داعیه مخالفت با آنها را داشت.


=اساس آیین بودیسم=
=اساس آیین بودیسم=


اساس آیین بودیسم بر این اصل واقع شده که عالم سراسر رنج و بدبختی است <ref>سادهاتیسا بودا و اندیشه هاى او، ترجمه ى محمد تقى بهرامى حرّان، (تهران: چاپ دیبا، 1382)، ص 28 و 78</ref> و انسان برای رهایی از این رنج باید تلاش کند. <ref>سادهاتیسا بودا و اندیشه هاى او، ترجمه ى محمد تقى بهرامى حرّان، (تهران: چاپ دیبا، 1382)، ص 140</ref> بودا آیین خود را بر چهار اصل که نام آن را <big>چهار حقیقت والا</big> می‌نهد، بنا نهاده است; آن چهار اصل عبارت‌اند از:
اساس آیین بودیسم بر این اصل واقع شده که عالم سراسر رنج و بدبختی است <ref>سادهاتیسا بودا و اندیشه های او، ترجمه ی محمد تقی بهرامی حرّان، (تهران: چاپ دیبا، 1382)، ص 28 و 78</ref> و انسان برای رهایی از این رنج باید تلاش کند. <ref>سادهاتیسا بودا و اندیشه های او، ترجمه ی محمد تقی بهرامی حرّان، (تهران: چاپ دیبا، 1382)، ص 140</ref> بودا آیین خود را بر چهار اصل که نام آن را <big>چهار حقیقت والا</big> می‌نهد، بنا نهاده است; آن چهار اصل عبارت‌اند از:
   
   
1. حقیقت تألم:  
1. حقیقت تألم:  
خط ۶۷: خط ۶۷:
تنها راه نجات از رنج و شرّ عالم و اندوه زندگی، پیوستن به «نیروانا» است که می‌توان آن را نوعی عدم و رها شدن از قید وجود دانست.
تنها راه نجات از رنج و شرّ عالم و اندوه زندگی، پیوستن به «نیروانا» است که می‌توان آن را نوعی عدم و رها شدن از قید وجود دانست.


با توجه به مطالب فوق باید گفت: درست است که بر اساس تعریفی که می‌گوید: «دین الهی مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتی اجرایی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده است...»، <ref>عبدالله جوادى آملى، انتظار بشر از دین، (قم: انتشارات اسراء، چ اول، 1380)، ص 26</ref> آیین بودیسم یک دین به معنای واقعی نیست، ولی چون طرف داران آن تلقی دین از آن را دارند و می‌خواهند با [[ایمان]] به آن به رستگاری برسند
با توجه به مطالب فوق باید گفت: درست است که بر اساس تعریفی که می‌گوید: «دین الهی مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتی اجرایی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده است...»، <ref>عبدالله جوادی آملی، انتظار بشر از دین، (قم: انتشارات اسراء، چ اول، 1380)، ص 26</ref> آیین بودیسم یک دین به معنای واقعی نیست، ولی چون طرف داران آن تلقی دین از آن را دارند و می‌خواهند با [[ایمان]] به آن به رستگاری برسند


=عبادت و اعمال عبادی در آیین بودا=
=عبادت و اعمال عبادی در آیین بودا=
خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:
==انکار مباحث نظری و اعتقادی==
==انکار مباحث نظری و اعتقادی==


در آیین بودیسم بر خلاف ادیان ابراهیمی که از دو بخش عمده نظری ـ اعتقادی، و عملی ـ تکلیفی تشکیل شده‌اند، خبری از مباحث نظری و [[اعتقادى|اعتقادی]] نیست و هر کس که می‌خواهد پیرو این آیین شود، باید بدون هر گونه استدلالی، حقیقت رنج، یعنی شر بودن زندگی را بپذیرد و هم چنین به اصل «سامسارا» ([[تناسخ]])، یعنی تکرار ازلی تولد و مرگ و جابه جا شدن یک روح از جسمی به جسم دیگر، [[ایمان]] داشته باشد تا بتواند با عمل به هشت راه بودا خود را از چرخه «سامسارا» رهایی بخشد. <ref>ویل دورانت، همان، ج 1، ص 495</ref>
در آیین بودیسم بر خلاف ادیان ابراهیمی که از دو بخش عمده نظری ـ اعتقادی، و عملی ـ تکلیفی تشکیل شده‌اند، خبری از مباحث نظری و [[اعتقادی|اعتقادی]] نیست و هر کس که می‌خواهد پیرو این آیین شود، باید بدون هر گونه استدلالی، حقیقت رنج، یعنی شر بودن زندگی را بپذیرد و هم چنین به اصل «سامسارا» ([[تناسخ]])، یعنی تکرار ازلی تولد و مرگ و جابه جا شدن یک روح از جسمی به جسم دیگر، [[ایمان]] داشته باشد تا بتواند با عمل به هشت راه بودا خود را از چرخه «سامسارا» رهایی بخشد. <ref>ویل دورانت، همان، ج 1، ص 495</ref>


بودیسم در مباحث اعتقادی و نظری کم همت و بی رونق است و مبادی [[لاهوت]] و فلسفه فوق الطبیعه و امثال آن و مباحث عقلانی نزد بودا وزنی ندارد. وی گفته است:
بودیسم در مباحث اعتقادی و نظری کم همت و بی رونق است و مبادی [[لاهوت]] و فلسفه فوق الطبیعه و امثال آن و مباحث عقلانی نزد بودا وزنی ندارد. وی گفته است:
من در باب قدمت عالم و ازلیت جهان توضیحی ندادم و هم چنین در باب محدودیت و تناهی وجود تفسیری نکردم و... . <ref>جان، بى ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه على اصغر حکمت، (انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، چاپ پنجم، 1370 هـ.ش)، ص 188</ref>
من در باب قدمت عالم و ازلیت جهان توضیحی ندادم و هم چنین در باب محدودیت و تناهی وجود تفسیری نکردم و... . <ref>جان، بی ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، (انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، 1370 هـ.ش)، ص 188</ref>


با این همه، این ادعا که نمی‌خواهد در امور نظری و اعتقادی سخنی بگوید، در عمل به فراموشی سپرده شده و در دام نوعی [[ماتریالیسم]] گرفتار می‌آید و با [[ابدى|ابدی]] و [[ازلى|ازلی]] دانستن ماده و عالم به انکار [[صانع]] می‌پردازد; گویا آن گاه که لازم است به سؤال مهم از کجا آمده‌ایم و به کجا خواهیم رفت پاسخ دهد، می‌گوید: من در مباحث نظری کاری ندارم، <ref>ویل دورانت، همان، ج 1، ص 497</ref> ولی آن‌گاه که نوبت به انکار صانع عالم و [[معاد]] می‌رسد، وعده خود را از یاد می‌برد و به انکار مبدأ و معاد می‌پردازد.  
با این همه، این ادعا که نمی‌خواهد در امور نظری و اعتقادی سخنی بگوید، در عمل به فراموشی سپرده شده و در دام نوعی [[ماتریالیسم]] گرفتار می‌آید و با [[ابدی|ابدی]] و [[ازلی|ازلی]] دانستن ماده و عالم به انکار [[صانع]] می‌پردازد; گویا آن گاه که لازم است به سؤال مهم از کجا آمده‌ایم و به کجا خواهیم رفت پاسخ دهد، می‌گوید: من در مباحث نظری کاری ندارم، <ref>ویل دورانت، همان، ج 1، ص 497</ref> ولی آن‌گاه که نوبت به انکار صانع عالم و [[معاد]] می‌رسد، وعده خود را از یاد می‌برد و به انکار مبدأ و معاد می‌پردازد.  


به همین دلیل می‌توان گفت: بودیسم تبیین روشنی برای مباحث عقیدتی ندارد و گرفتار تناقض است و چون مبادی نظری گویا و روشنی ندارد، در مرحله عمل هم چندان موفق نیست و برنامه‌های عملی اش نیز بیشتر به توصیه‌های اخلاقی مبهم و نارسا می‌ماند که هر کس برداشت متناسب با میل خود را می‌تواند از آن داشته باشد; به همین دلیل، در طول تاریخ که دین بودا در نواحی خارج از هند گسترش می‌یافت، در برخورد با اساطیر و معتقدات محلی با آنها تطبیق می‌یافت و تغییر می‌کرد. <ref>غلامعلى آریا، همان، ص 73</ref>
به همین دلیل می‌توان گفت: بودیسم تبیین روشنی برای مباحث عقیدتی ندارد و گرفتار تناقض است و چون مبادی نظری گویا و روشنی ندارد، در مرحله عمل هم چندان موفق نیست و برنامه‌های عملی اش نیز بیشتر به توصیه‌های اخلاقی مبهم و نارسا می‌ماند که هر کس برداشت متناسب با میل خود را می‌تواند از آن داشته باشد; به همین دلیل، در طول تاریخ که دین بودا در نواحی خارج از هند گسترش می‌یافت، در برخورد با اساطیر و معتقدات محلی با آنها تطبیق می‌یافت و تغییر می‌کرد. <ref>غلامعلی آریا، همان، ص 73</ref>


==انکار خداوند==
==انکار خداوند==


بودیسم برخلاف مکاتب فلسفی و [[ادیان]] دیگر که هر کدام به نوعی قایل به وجود خالق و صانعی برای هستی هستند، عالم را قدیم و ازلی و بی نیاز از خالق می‌داند و وجود [[خداوند]] را انکار می‌کند. <ref>همان، ص 47</ref> بودا «از وجود مافوق طبیعت که ازلی و بالذات و خالق عالم و صانع آسمان‌ها و زمین است و سرنوشت افراد انسانی را در قبضه داشته و قاضی حاجات و مجیب دعوات و [[قبله|قبل]]<nowiki/>ه [[نماز]] و [[صلات]] باشد بحثی به میان نیاورده است» <ref>جان بى. ناس، همان، ص 189</ref> و از پاسخ گویی به این سؤال که ماده محدود است و باید علتی داشته باشد، طفره می‌رود.  
بودیسم برخلاف مکاتب فلسفی و [[ادیان]] دیگر که هر کدام به نوعی قایل به وجود خالق و صانعی برای هستی هستند، عالم را قدیم و ازلی و بی نیاز از خالق می‌داند و وجود [[خداوند]] را انکار می‌کند. <ref>همان، ص 47</ref> بودا «از وجود مافوق طبیعت که ازلی و بالذات و خالق عالم و صانع آسمان‌ها و زمین است و سرنوشت افراد انسانی را در قبضه داشته و قاضی حاجات و مجیب دعوات و [[قبله|قبل]]<nowiki/>ه [[نماز]] و [[صلات]] باشد بحثی به میان نیاورده است» <ref>جان بی. ناس، همان، ص 189</ref> و از پاسخ گویی به این سؤال که ماده محدود است و باید علتی داشته باشد، طفره می‌رود.  


برخی معتقدند که بودا منکر خدا و ماوراء الطبیعه نیست، بلکه در این مورد ساکت است و اعتقاد دارد که ما از درک آنها عاجزیم و نباید خود را درگیر مباحث نظری و ماوراءالطبیعی کنیم[18] و به همین دلیل، در تعالیم خود از مفاهیم خدا، [[بهشت]]<ref>ر.ک:مقاله بهشت</ref>، [[جهنم]]، [[وحى|وحی]]، [[معجزه]] و... استفاده نمی‌کند.  
برخی معتقدند که بودا منکر خدا و ماوراء الطبیعه نیست، بلکه در این مورد ساکت است و اعتقاد دارد که ما از درک آنها عاجزیم و نباید خود را درگیر مباحث نظری و ماوراءالطبیعی کنیم[18] و به همین دلیل، در تعالیم خود از مفاهیم خدا، [[بهشت]]<ref>ر.ک:مقاله بهشت</ref>، [[جهنم]]، [[وحی|وحی]]، [[معجزه]] و... استفاده نمی‌کند.  


اما سؤال این است که:
اما سؤال این است که:
خط ۱۷۶: خط ۱۷۶:
'''ثانیاً'''
'''ثانیاً'''


در آیین بودیسم دو پیش فرض اعتقادی، یعنی حقیقت تألّم و تناسخ وجود دارد که بدون پذیرفتن آنها نمی‌توان از روش‌های بودا برای سعادتمند شدن پیروی کرد و با قبول آنها، برخلاف خواسته وی، وارد مباحث اعتقادی می‌شویم که بودیسم آن را خط قرمز و خارج از توان انسان دانسته است; بنابراین آیین بودیسم یا باید جواب گوی مباحث اعتقادی باشد و به تبیین مبدأ و معاد عالم بپردازد و یا از دادن برنامه عملی بپرهیزد، والّا دچار [[سفسطه]] و [[مغالطه]] خواهد شد. هم چنان که در طول تاریخ دچار آن شده و با آن که ادعای مبارزه با تعدد الهه در آیین هندو را داشت، در طول زمان گرفتار بت پرستی شد و به جای خدایان متعدد هندوان، تماثیل و مجسمه‌های بودا را بت قرار داد و بت پرستی شرک آلود هندوها را به [[بت پرستى|بت پرستی]] کفرآمیز بودایی تبدیل کرد.
در آیین بودیسم دو پیش فرض اعتقادی، یعنی حقیقت تألّم و تناسخ وجود دارد که بدون پذیرفتن آنها نمی‌توان از روش‌های بودا برای سعادتمند شدن پیروی کرد و با قبول آنها، برخلاف خواسته وی، وارد مباحث اعتقادی می‌شویم که بودیسم آن را خط قرمز و خارج از توان انسان دانسته است; بنابراین آیین بودیسم یا باید جواب گوی مباحث اعتقادی باشد و به تبیین مبدأ و معاد عالم بپردازد و یا از دادن برنامه عملی بپرهیزد، والّا دچار [[سفسطه]] و [[مغالطه]] خواهد شد. هم چنان که در طول تاریخ دچار آن شده و با آن که ادعای مبارزه با تعدد الهه در آیین هندو را داشت، در طول زمان گرفتار بت پرستی شد و به جای خدایان متعدد هندوان، تماثیل و مجسمه‌های بودا را بت قرار داد و بت پرستی شرک آلود هندوها را به [[بت پرستی|بت پرستی]] کفرآمیز بودایی تبدیل کرد.


==انکار معاد و اعتقاد به تناسخ==
==انکار معاد و اعتقاد به تناسخ==


بودا که در پی اصلاح آیین هندوییسم بود، روح را انکار می‌کرد، ولی در پاسخ به این سؤال که سرانجام انسان چه خواهد شد، به ناچار مانند هندوها تناسخ را به عنوان اصل مسلم دینی پذیرفت. به عقیده وی، روح انسان در هنگام مرگ به کالبد و یا جسم دیگری انتقال می‌یابد و یک سلسله تولد و تجدید حیات را طی می‌کند و پس از هر تولد و زندگی دوباره به بدنی دیگر حلول می‌کند و این تولدها ممکن است بی انتها و تا ابد ادامه داشته باشد; ولی به تناقض گرفتار می‌آید، زیرا بدون حلول روح از جسمی به جسم دیگر تناسخ امکان ندارد; <ref>بودا و اندیشه هاى او، همان، ص 140 و 141</ref> و بر فرض که تناسخ را قبول کردیم کدام دلیل عقلی و منطقی صحیحی بر حقانیت تناسخ دلالت می‌کند؟!  
بودا که در پی اصلاح آیین هندوییسم بود، روح را انکار می‌کرد، ولی در پاسخ به این سؤال که سرانجام انسان چه خواهد شد، به ناچار مانند هندوها تناسخ را به عنوان اصل مسلم دینی پذیرفت. به عقیده وی، روح انسان در هنگام مرگ به کالبد و یا جسم دیگری انتقال می‌یابد و یک سلسله تولد و تجدید حیات را طی می‌کند و پس از هر تولد و زندگی دوباره به بدنی دیگر حلول می‌کند و این تولدها ممکن است بی انتها و تا ابد ادامه داشته باشد; ولی به تناقض گرفتار می‌آید، زیرا بدون حلول روح از جسمی به جسم دیگر تناسخ امکان ندارد; <ref>بودا و اندیشه های او، همان، ص 140 و 141</ref> و بر فرض که تناسخ را قبول کردیم کدام دلیل عقلی و منطقی صحیحی بر حقانیت تناسخ دلالت می‌کند؟!  


حدود صد سال پیش مردم هند دویست یا سیصد میلیون نفر بودند که بعد از مرگ، روحشان در کالبد دویست یا سیصد میلیون نفر تازه متولد شده نسخ پیدا کرده است. حال اگر این تعداد را از جمعیت کنونی هند، که بیش از یک میلیارد نفر است، کم کنیم، چیزی حدود هفتصد تا هشتصد میلیون نفر وجود خواهد داشت که طبق قانون تناسخ باید بدون روح باشند، چون قبلاً روحی نبوده تا در این تازه متولدان، نسخ پیدا کند. <ref> آشنایى با تاریخ ادیان</ref>
حدود صد سال پیش مردم هند دویست یا سیصد میلیون نفر بودند که بعد از مرگ، روحشان در کالبد دویست یا سیصد میلیون نفر تازه متولد شده نسخ پیدا کرده است. حال اگر این تعداد را از جمعیت کنونی هند، که بیش از یک میلیارد نفر است، کم کنیم، چیزی حدود هفتصد تا هشتصد میلیون نفر وجود خواهد داشت که طبق قانون تناسخ باید بدون روح باشند، چون قبلاً روحی نبوده تا در این تازه متولدان، نسخ پیدا کند. <ref> آشنایی با تاریخ ادیان</ref>


=پانویس=
=پانویس=
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۲۰۶

ویرایش