پرش به محتوا

بررسی تطبیقی آیات صفاتی خداوند از دیدگاه علامه طباطبایی و رشیدرضا (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ى' به 'ی'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی')
خط ۶۲: خط ۶۲:
در ذیل فصل مربوط به آیات صفات، به دو شیوۀ تفسیر این آیات، یعنی مذهب سلف (اثبات) و مذهب خلف (تأویل) اشاره شده است.<ref>رشیدرضا، 1423ق، ج3، ص 173</ref> و در جاهای مختلفی، مثال‌هایی که برای تبیین دو روش مذکور بیان شده، همگی از این حکایت دارد که در این تفسیر اولاً آیات صفات، به معنای آیاتی از قرآن است که صفات خبری در آنها به کار رفته است و ثانیاً این آیات جزء متشابهات است، زیرا اگر چنین نبود ذکر دو شیوۀ تفسیری و ادعای برتری یکی بر دیگری، بدون معنا بود، که در ذیل نمونه‌هایی از آن ذکر می‌شود: <br>
در ذیل فصل مربوط به آیات صفات، به دو شیوۀ تفسیر این آیات، یعنی مذهب سلف (اثبات) و مذهب خلف (تأویل) اشاره شده است.<ref>رشیدرضا، 1423ق، ج3، ص 173</ref> و در جاهای مختلفی، مثال‌هایی که برای تبیین دو روش مذکور بیان شده، همگی از این حکایت دارد که در این تفسیر اولاً آیات صفات، به معنای آیاتی از قرآن است که صفات خبری در آنها به کار رفته است و ثانیاً این آیات جزء متشابهات است، زیرا اگر چنین نبود ذکر دو شیوۀ تفسیری و ادعای برتری یکی بر دیگری، بدون معنا بود، که در ذیل نمونه‌هایی از آن ذکر می‌شود: <br>
رشیدرضا دربارۀ آیات صفاتی که دربردارندۀ صفاتی هم‌چون رحمت و غضب می‌باشد، که موهم داشتن انفعالات نفسانی برای خداوند است، می‌گوید: «سلف این آیات را بر اساس ظاهرشان، همراه با تنزیه خداوند از داشتن انفعالات نفسانی هم‌چون انفعالات مخلوقات، برای خداوند اثبات می‌کنند و می‌گویند: خداوند دارای غضبی است که شایستۀ خود اوست و این غضب هم‌ چون غضب انسان‌ها، واکنش نفسانی نیست».<ref>پیشین، ص 174).</ref> <br>
رشیدرضا دربارۀ آیات صفاتی که دربردارندۀ صفاتی هم‌چون رحمت و غضب می‌باشد، که موهم داشتن انفعالات نفسانی برای خداوند است، می‌گوید: «سلف این آیات را بر اساس ظاهرشان، همراه با تنزیه خداوند از داشتن انفعالات نفسانی هم‌چون انفعالات مخلوقات، برای خداوند اثبات می‌کنند و می‌گویند: خداوند دارای غضبی است که شایستۀ خود اوست و این غضب هم‌ چون غضب انسان‌ها، واکنش نفسانی نیست».<ref>پیشین، ص 174).</ref> <br>
هم‌چنین در المنار هنگام بحث دربارۀ متشابهات قرآن و چگونگی اعتقاد به آنها، آیاتی مانند «وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا؛ و (فرمان) پروردگارت و فرشته‌ها صف در صفمی‌آید»<ref>فجر(89):22</ref> و «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى؛ خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است» <ref>طه (20):5</ref> ذکر می‌شود که نشان می‌دهد این‌گونه آیات که در آنها صفات خبری مانند «إستوی» و «مجیء»، برای خداوند به کار رفته است از دید رشیدرضا جزء متشابهات می‌باشد. <ref>پیشین، ص166.</ref>  
هم‌چنین در المنار هنگام بحث دربارۀ متشابهات قرآن و چگونگی اعتقاد به آنها، آیاتی مانند «وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا؛ و (فرمان) پروردگارت و فرشته‌ها صف در صفمی‌آید»<ref>فجر(89):22</ref> و «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی؛ خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است» <ref>طه (20):5</ref> ذکر می‌شود که نشان می‌دهد این‌گونه آیات که در آنها صفات خبری مانند «إستوی» و «مجیء»، برای خداوند به کار رفته است از دید رشیدرضا جزء متشابهات می‌باشد. <ref>پیشین، ص166.</ref>  


==متشابه بودن آیات صفات در المیزان==  
==متشابه بودن آیات صفات در المیزان==  
در المیزان هرچند به اصطلاح آیات صفات اشاره‌ای نشده، اما این دسته از آیات، جزء متشابهات قرار داده شده‌ و به صراحت به این نکته تصریح گردیده است؛ برای نمونه، در بحث پیرامون محکم و متشابه، وقتی علامه راه رفع تشابه در متشابهات را ارجاع آنها به محکمات بیان می‌کند، این مثال را مطرح می‌کند: «آیه شریفۀ «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى؛ خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است».<ref>طه(20):5</ref> آیه متشابه است، چون معلوم نیست منظور از برقرار شدن خدا بر عرش چیست و شنونده در اولین لحظه که آن را می‌شنود در معنایش تردید می‌کند، ولی وقتی به آیۀ «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ؛ چیزی مانند او نیست».<ref>شوری(42):11.</ref> مراجعه می‌کند، می‌فهمد که قرار گرفتن خداوند مانند قرار گرفتن سایر موجودات نیست و منظور از کلمۀ «إستوی» برقرار شدن تسلط بر ملک و احاطه بر خلق است، نه روی تخت نشستن، و بر مکانی تکیه دادن، که کار موجودات جسمانی است، و چنین چیزی از خدای سبحان محال است».
در المیزان هرچند به اصطلاح آیات صفات اشاره‌ای نشده، اما این دسته از آیات، جزء متشابهات قرار داده شده‌ و به صراحت به این نکته تصریح گردیده است؛ برای نمونه، در بحث پیرامون محکم و متشابه، وقتی علامه راه رفع تشابه در متشابهات را ارجاع آنها به محکمات بیان می‌کند، این مثال را مطرح می‌کند: «آیه شریفۀ «الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی؛ خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است».<ref>طه(20):5</ref> آیه متشابه است، چون معلوم نیست منظور از برقرار شدن خدا بر عرش چیست و شنونده در اولین لحظه که آن را می‌شنود در معنایش تردید می‌کند، ولی وقتی به آیۀ «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ؛ چیزی مانند او نیست».<ref>شوری(42):11.</ref> مراجعه می‌کند، می‌فهمد که قرار گرفتن خداوند مانند قرار گرفتن سایر موجودات نیست و منظور از کلمۀ «إستوی» برقرار شدن تسلط بر ملک و احاطه بر خلق است، نه روی تخت نشستن، و بر مکانی تکیه دادن، که کار موجودات جسمانی است، و چنین چیزی از خدای سبحان محال است».


وی در مثال دوم می‌گوید: «آیۀ شریفۀ «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ؛ به سوی خود می‌نگرند» <ref>(قیامت(75):24)</ref> وقتی شنونده آن را می‌شنود، بلافاصله به ذهنش خطور می‌کند که خدا هم مانند اجسام دیدنی است و وقتی به آیۀ «لا تُدْرِكُهُ الأَْبْصارُ وَ هُوَ یدْرِكُ الأَْبْصارَ؛ چشم‌ها او را درنمی‌یابند و اوست که دیدگان را درمی‌یابد» <ref>(أنعام (6): 103)</ref> مراجعه می‌کند آن وقت می‌فهمد که منظور از نظر کردن، تماشا کردن با چشم مادی نیست».<ref>طباطبایی، 1374ش، ج3، ص 31.</ref> پس ذکر این دو آیه به عنوان مثال برای متشابهات، نشان می‌دهد که در المیزان آیات صفات جزء متشابهات می‌باشد، بنابراین مطابقت دو تفسیر در چگونگی تفسیر آیات صفات، صحیح خواهد بود. <br>
وی در مثال دوم می‌گوید: «آیۀ شریفۀ «إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ؛ به سوی خود می‌نگرند» <ref>(قیامت(75):24)</ref> وقتی شنونده آن را می‌شنود، بلافاصله به ذهنش خطور می‌کند که خدا هم مانند اجسام دیدنی است و وقتی به آیۀ «لا تُدْرِكُهُ الأَْبْصارُ وَ هُوَ یدْرِكُ الأَْبْصارَ؛ چشم‌ها او را درنمی‌یابند و اوست که دیدگان را درمی‌یابد» <ref>(أنعام (6): 103)</ref> مراجعه می‌کند آن وقت می‌فهمد که منظور از نظر کردن، تماشا کردن با چشم مادی نیست».<ref>طباطبایی، 1374ش، ج3، ص 31.</ref> پس ذکر این دو آیه به عنوان مثال برای متشابهات، نشان می‌دهد که در المیزان آیات صفات جزء متشابهات می‌باشد، بنابراین مطابقت دو تفسیر در چگونگی تفسیر آیات صفات، صحیح خواهد بود. <br>
==جهت‌گیری‌های کلی دربارۀ آیات صفات==  
==جهت‌گیری‌های کلی دربارۀ آیات صفات==  
آیات صفات قرآن به لحاظ وجود صفات خبری در آنها که تفسیر و معنای آنها به اختلاف در نوع نگرش به متشابهات قرآن برمی‌گردد، که خود موضوعی بسیار اختلافی و پردامنه است، از داغ‌ترین مسایل در تاریخ مناظرات فرقه‌های اسلامی بوده و زمینه‌ساز پیدایش گروه‌هایی متفاوت در میان مسلمانان شده است، زیرا در این آیات، صفاتی برای خداوند ثابت شده است که مفاد ظاهری آنها مؤید تجسیم و تشبیه پروردگار است. به طور کلی می‌توان دیدگاه مسلمانان را در برخورد با این آیات به دو گروه کلی مثبتین و مؤولین تقسیم نمود. در دیدگاه اول، ظاهر صفات موجود در این آیات برای خداوند ثابت می‌شود و معنای دیگری برای آن جست‌وجو نمی‌شود، اما در دیدگاه دوم، ظاهر آیات ملاک قرار نمی‌گیرد بلکه ظاهر این آیات به معنای دیگری برده می‌شود و به اصطلاح تأویل می‌گردد، گرچه برخی علما در این‌باره گفته‌اند: «هر یک از این دو تفسیر را که انتخاب کنیم خالی از تأویل نیست گرچه این تأویل در تفسیر اول اجمالی است و در تفسیر دوم به‌طور تفصیلی می‌باشد، زیرا معنای لغوی هر یک از واژه‌های وجه و عین و ید و... که در این آیات به کار رفته همان اعضای معروف صورت و چشم و دست و دیگر اندام‌های بدن می‌باشد، در حالی که هر یک از این اعضا در دو شیوه تفسیری از خداوند نفی شده است». <ref>بوطی، 1383ش، ص 153.</ref>  
آیات صفات قرآن به لحاظ وجود صفات خبری در آنها که تفسیر و معنای آنها به اختلاف در نوع نگرش به متشابهات قرآن برمی‌گردد، که خود موضوعی بسیار اختلافی و پردامنه است، از داغ‌ترین مسایل در تاریخ مناظرات فرقه‌های اسلامی بوده و زمینه‌ساز پیدایش گروه‌هایی متفاوت در میان مسلمانان شده است، زیرا در این آیات، صفاتی برای خداوند ثابت شده است که مفاد ظاهری آنها مؤید تجسیم و تشبیه پروردگار است. به طور کلی می‌توان دیدگاه مسلمانان را در برخورد با این آیات به دو گروه کلی مثبتین و مؤولین تقسیم نمود. در دیدگاه اول، ظاهر صفات موجود در این آیات برای خداوند ثابت می‌شود و معنای دیگری برای آن جست‌وجو نمی‌شود، اما در دیدگاه دوم، ظاهر آیات ملاک قرار نمی‌گیرد بلکه ظاهر این آیات به معنای دیگری برده می‌شود و به اصطلاح تأویل می‌گردد، گرچه برخی علما در این‌باره گفته‌اند: «هر یک از این دو تفسیر را که انتخاب کنیم خالی از تأویل نیست گرچه این تأویل در تفسیر اول اجمالی است و در تفسیر دوم به‌طور تفصیلی می‌باشد، زیرا معنای لغوی هر یک از واژه‌های وجه و عین و ید و... که در این آیات به کار رفته همان اعضای معروف صورت و چشم و دست و دیگر اندام‌های بدن می‌باشد، در حالی که هر یک از این اعضا در دو شیوه تفسیری از خداوند نفی شده است». <ref>بوطی، 1383ش، ص 153.</ref>  
خط ۸۱: خط ۸۱:
بیشتر دانشمندان متقدم اسلامی، موسوم به سلف، بر مبنای وقف بر لفظ جلاله در آیۀ هفتم سورۀ مبارکه آل‌عمران، آن آیه را به گونه‌ای تفسیر کرده‌اند که خود را از درک معانی متشابهات عاجز و ناتوان شمرده و معانی آن را به خداوند تفویض و حواله کرده‌اند.<ref>زرقانی، بی‌تا، ج2، ص 183.</ref> <br>
بیشتر دانشمندان متقدم اسلامی، موسوم به سلف، بر مبنای وقف بر لفظ جلاله در آیۀ هفتم سورۀ مبارکه آل‌عمران، آن آیه را به گونه‌ای تفسیر کرده‌اند که خود را از درک معانی متشابهات عاجز و ناتوان شمرده و معانی آن را به خداوند تفویض و حواله کرده‌اند.<ref>زرقانی، بی‌تا، ج2، ص 183.</ref> <br>


این گروه که در زیر مجموعۀ مثبتین قرار دارند این دسته از صفات موجود در آیات صفات را برای خدا ثابت می‌کنند ولی تفاوت آنها با مجسمه و مشبهه این است که آنها این صفات را آن‌گونه که شایستۀ ذات خداوند است برای او ثابت می‌کنند نه همانند موجودات، مثلاً می‌گویند: خداوند دست دارد ولی نه دستی همانند مخلوقات، بلکه دستی که شایستۀ خود اوست و از بیان کیفیت این صفات خودداری می‌کنند و قیود بلاکیف (بدون کیفیت) و بلاتشبیه (بدون تشبیه) را بر توضیح و تفسیر این صفات به کار می‌برند. ابوالحسن اشعری رهبر اشاعره به این نوع تفسیر قائل است و در کتاب الإبانه می‌گوید: «خدا صورت دارد ولی بدون کیفیت، هم‌چنان که می‌فرماید: «وَ یبْقى وَجْهُ رَبِّكَ؛ و ذات پروردگارت باقی خواهد ماند».<ref>رحمن/27.</ref><ref>اشعری، 1397ق، ص 64.</ref><br>
این گروه که در زیر مجموعۀ مثبتین قرار دارند این دسته از صفات موجود در آیات صفات را برای خدا ثابت می‌کنند ولی تفاوت آنها با مجسمه و مشبهه این است که آنها این صفات را آن‌گونه که شایستۀ ذات خداوند است برای او ثابت می‌کنند نه همانند موجودات، مثلاً می‌گویند: خداوند دست دارد ولی نه دستی همانند مخلوقات، بلکه دستی که شایستۀ خود اوست و از بیان کیفیت این صفات خودداری می‌کنند و قیود بلاکیف (بدون کیفیت) و بلاتشبیه (بدون تشبیه) را بر توضیح و تفسیر این صفات به کار می‌برند. ابوالحسن اشعری رهبر اشاعره به این نوع تفسیر قائل است و در کتاب الإبانه می‌گوید: «خدا صورت دارد ولی بدون کیفیت، هم‌چنان که می‌فرماید: «وَ یبْقی وَجْهُ رَبِّكَ؛ و ذات پروردگارت باقی خواهد ماند».<ref>رحمن/27.</ref><ref>اشعری، 1397ق، ص 64.</ref><br>


چون این گروه معنای حقیقی و تفسیر واقعی این آیات را به خدا تفویض می‌نمایند به آنها مفوضه می‌گویند. در این مدرسه، ظاهر صفات خبری موجود در آیات صفات برای خداوند ثابت می‌شود و ضمن اعتقاد به تنزیه ذات پروردگار از مخلوقات، از هر نوع تفسیری که به تجسیم و تشبیه پروردگار منجر گردد دوری می‌شود. پیروان این مدرسه معتقدند سلف صالح امت اسلامی در قبال تفسیر آیات صفات از هرگونه تأویل در مورد این آیات دوری می‌جستند و تفسیر واقعی این آیات را به خداوند تفویض می‌کردند. این مدرسه به شیوۀ سلف مشهور است. <ref>عبدالحمید،1415ق، ص13.</ref> <br>ابن‌تیمیه از رهبران این مدرسه در بیان آن می‌گوید: «در مذهب سلف همانا سلف صالح، خداوند را به آن‌چه خدا و رسولش او را وصف می‌کنند توصیف می‌نمایند بدون تحریف یا تعطیل و بدون اظهار کیفیت و بدون تمثیل و تشبیه» <ref>ابن‌تیمیه مرانی، 1403ق، ج5، ص26.</ref> وی در جای دیگر می‌گوید: «آن‌چه را که در مجالس مختلف گفته‌ام این است که تفاسیری را که منقول از صحابه بوده مطالعه نموده‌ام و احدی از صحابه را نیافتم که آیه‌ای از آیات صفات یا احادیث صفات را برخلاف ظاهرش تأویل نماید». <ref>پیشین، ج6، ص394.</ref> <br>
چون این گروه معنای حقیقی و تفسیر واقعی این آیات را به خدا تفویض می‌نمایند به آنها مفوضه می‌گویند. در این مدرسه، ظاهر صفات خبری موجود در آیات صفات برای خداوند ثابت می‌شود و ضمن اعتقاد به تنزیه ذات پروردگار از مخلوقات، از هر نوع تفسیری که به تجسیم و تشبیه پروردگار منجر گردد دوری می‌شود. پیروان این مدرسه معتقدند سلف صالح امت اسلامی در قبال تفسیر آیات صفات از هرگونه تأویل در مورد این آیات دوری می‌جستند و تفسیر واقعی این آیات را به خداوند تفویض می‌کردند. این مدرسه به شیوۀ سلف مشهور است. <ref>عبدالحمید،1415ق، ص13.</ref> <br>ابن‌تیمیه از رهبران این مدرسه در بیان آن می‌گوید: «در مذهب سلف همانا سلف صالح، خداوند را به آن‌چه خدا و رسولش او را وصف می‌کنند توصیف می‌نمایند بدون تحریف یا تعطیل و بدون اظهار کیفیت و بدون تمثیل و تشبیه» <ref>ابن‌تیمیه مرانی، 1403ق، ج5، ص26.</ref> وی در جای دیگر می‌گوید: «آن‌چه را که در مجالس مختلف گفته‌ام این است که تفاسیری را که منقول از صحابه بوده مطالعه نموده‌ام و احدی از صحابه را نیافتم که آیه‌ای از آیات صفات یا احادیث صفات را برخلاف ظاهرش تأویل نماید». <ref>پیشین، ج6، ص394.</ref> <br>
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
==1ـ بازگشت متشابهات به محکمات==  
==1ـ بازگشت متشابهات به محکمات==  
در المنار پس از متشابه شمردن آیات صفات، راه رفع تشابه از این آیات ارجاع آنها به محکمات دانسته شده است.<ref>رشیدرضا، پیشین، ص146.</ref> <br>
در المنار پس از متشابه شمردن آیات صفات، راه رفع تشابه از این آیات ارجاع آنها به محکمات دانسته شده است.<ref>رشیدرضا، پیشین، ص146.</ref> <br>
مثالی که در این کتاب در این مورد ذکر شده است آیۀ «كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْیمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ؛ و کلمۀ اوست که آن را به سوی مریم افکنده و روحی از جانب اوست». <ref>نساء(4):71.</ref> می‌باشد که پس از متشابه شمردن آن، گفته شده: «می‌توان با ارجاع این آیه به آیۀ محکم «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ؛ چیزی مانند او نیست» <ref>شوری(42):11.</ref> که از محکمات است از اعتقاد به الوهیتی که مسیحی‌ها دربارۀ حضرت عیسی پیدا نموده‌اند دور شد و خداوند را از داشتن شریک، منزه گرداند». <ref>پیشین، ص143.</ref>  
مثالی که در این کتاب در این مورد ذکر شده است آیۀ «كَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی مَرْیمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ؛ و کلمۀ اوست که آن را به سوی مریم افکنده و روحی از جانب اوست». <ref>نساء(4):71.</ref> می‌باشد که پس از متشابه شمردن آن، گفته شده: «می‌توان با ارجاع این آیه به آیۀ محکم «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ؛ چیزی مانند او نیست» <ref>شوری(42):11.</ref> که از محکمات است از اعتقاد به الوهیتی که مسیحی‌ها دربارۀ حضرت عیسی پیدا نموده‌اند دور شد و خداوند را از داشتن شریک، منزه گرداند». <ref>پیشین، ص143.</ref>  
==2 تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات==  
==2 تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات==  
رشیدرضا در موارد بسیاری به هنگام تفسیر آیات و به‌ویژه آیات صفاتی خداوند، بر تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات، تأکید کرده و آن را به صراحت اعلام می‌کند و حتی این امر را از اصول اجماعی امت اسلامی به شمار آورده‌ است. وی در تفسیر المنار آورده است: «امت اسلامی بر این نکته اجماع نموده‌اند که خداوند بلندمرتبه از مشابهت به مخلوقات منزه است و بر این عقیده براهین عقلی و نقلی اقامه گردیده است و این یک اصل اعتقادی است. ».<ref>پیشین، ج9، ص 168.</ref> <br>
رشیدرضا در موارد بسیاری به هنگام تفسیر آیات و به‌ویژه آیات صفاتی خداوند، بر تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات، تأکید کرده و آن را به صراحت اعلام می‌کند و حتی این امر را از اصول اجماعی امت اسلامی به شمار آورده‌ است. وی در تفسیر المنار آورده است: «امت اسلامی بر این نکته اجماع نموده‌اند که خداوند بلندمرتبه از مشابهت به مخلوقات منزه است و بر این عقیده براهین عقلی و نقلی اقامه گردیده است و این یک اصل اعتقادی است. ».<ref>پیشین، ج9، ص 168.</ref> <br>
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
==2ـ بازگشت متشابهات به محکمات==
==2ـ بازگشت متشابهات به محکمات==
علامه، آیات صفات را جزء متشابهات می‌داند و بر این نظر است که راه رسیدن به فهم این آیات، ارجاع این آیات به آیات محکمی است که بارزترین ویژگی آنها عدم ابهام و تشابه برای همگان می‌باشد. وی می‌گوید: «هرچه از ظاهر آیات قرآن برخلاف این آیات محکمه دیده شود مثلاً صفات و افعالی را به خدا نسبت دهد، که متضمن حدوث است، باید به وسیله آیات محکم قرآن معنا شود، و معنایی از آنها گرفت که با صفات علیا و حسنای خدای تعالی منافات نداشته باشد». <ref>پیشین، ج2، ص 154.</ref><br><br>
علامه، آیات صفات را جزء متشابهات می‌داند و بر این نظر است که راه رسیدن به فهم این آیات، ارجاع این آیات به آیات محکمی است که بارزترین ویژگی آنها عدم ابهام و تشابه برای همگان می‌باشد. وی می‌گوید: «هرچه از ظاهر آیات قرآن برخلاف این آیات محکمه دیده شود مثلاً صفات و افعالی را به خدا نسبت دهد، که متضمن حدوث است، باید به وسیله آیات محکم قرآن معنا شود، و معنایی از آنها گرفت که با صفات علیا و حسنای خدای تعالی منافات نداشته باشد». <ref>پیشین، ج2، ص 154.</ref><br><br>
وی برای نمونه می‌گوید: «وقتی شنونده آیۀ «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ؛ به سوی پروردگار خود می‌نگرند. <ref>قیامت(75):23.</ref> را می‌شنود، بلافاصله به ذهنش خطور می‌کند که خدا هم مانند اجسام دیدنی است و وقتی به آیه «لا تُدْرِكُهُ الأَْبْصارُ وَ هُوَ یدْرِكُ الأَْبْصارَ؛ چشم‌ها او را درنمی‌یابند و اوست که دیدگان را درمی‌یابد.<ref>أنعام(6):103.</ref> مراجعه می‌کند آن وقت می‌فهمد که منظور از نظر کردن، تماشا کردن با چشم مادی نیست».<ref>پیشین، ج3، ص 31.</ref>  
وی برای نمونه می‌گوید: «وقتی شنونده آیۀ «إِلی رَبِّها ناظِرَةٌ؛ به سوی پروردگار خود می‌نگرند. <ref>قیامت(75):23.</ref> را می‌شنود، بلافاصله به ذهنش خطور می‌کند که خدا هم مانند اجسام دیدنی است و وقتی به آیه «لا تُدْرِكُهُ الأَْبْصارُ وَ هُوَ یدْرِكُ الأَْبْصارَ؛ چشم‌ها او را درنمی‌یابند و اوست که دیدگان را درمی‌یابد.<ref>أنعام(6):103.</ref> مراجعه می‌کند آن وقت می‌فهمد که منظور از نظر کردن، تماشا کردن با چشم مادی نیست».<ref>پیشین، ج3، ص 31.</ref>  
==3ـ تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات==
==3ـ تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات==
یکی از اصول و مبانی خدشه‌ناپذیر در تفسیر تمام آیات صفات در المیزان تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات می‌باشد. علامه این مطلب را هنگام بحث از متشابهات و به خصوص آیات صفات مطرح می‌کند و آن را از ضروریات کتاب و سنت، معرفی می‌نماید. وی می‌گوید: «از ضروریات کتاب و سنت است که خدای سبحان متصف به صفت اجسام نیست، و با اوصاف ممکنات، اوصافی که مستلزم حدوث و فقر و حاجت و نقص است، متصف نمی‌گردد، هم‌چنان‌که فرموده: «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ؛ چیزی مانند او نیست.<ref>شوری(42):11</ref> و نیز فرموده: «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَی‏ءٍ؛ پروردگار، آفریننده هر موجودی است<ref>(زمر(39):62)</ref> <ref>پیشین، ص479</ref>». وی شأن خدای تعالی را اجل و ساحتش را منزّه می‌داند از آن که به تجهیزات جسمانی مجهّز باشد.<ref>پیشین، ج7، ص 56.</ref>
یکی از اصول و مبانی خدشه‌ناپذیر در تفسیر تمام آیات صفات در المیزان تنزیه خداوند از مشابهت با مخلوقات می‌باشد. علامه این مطلب را هنگام بحث از متشابهات و به خصوص آیات صفات مطرح می‌کند و آن را از ضروریات کتاب و سنت، معرفی می‌نماید. وی می‌گوید: «از ضروریات کتاب و سنت است که خدای سبحان متصف به صفت اجسام نیست، و با اوصاف ممکنات، اوصافی که مستلزم حدوث و فقر و حاجت و نقص است، متصف نمی‌گردد، هم‌چنان‌که فرموده: «لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ؛ چیزی مانند او نیست.<ref>شوری(42):11</ref> و نیز فرموده: «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَی‏ءٍ؛ پروردگار، آفریننده هر موجودی است<ref>(زمر(39):62)</ref> <ref>پیشین، ص479</ref>». وی شأن خدای تعالی را اجل و ساحتش را منزّه می‌داند از آن که به تجهیزات جسمانی مجهّز باشد.<ref>پیشین، ج7، ص 56.</ref>
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۵۶۷

ویرایش