تصوف در مغرب (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

مورخان سده‌های میانه سرزمینهای شمال و شمال غربی [[آفریقا]] را با عنوان عمومی مغرب می‌شناختند و آن را مشتمل بر ۳ ناحیۀ مغرب اقصى، مغرب اوسط و مغرب ادنى می‌دانستند. امروزه این ۳ منطقه شامل بخشهایی از کشورهای [[مغرب]]، [[الجزایر]] و [[تونس]] است <ref>مکین، «تاریخ اولیه...[۱]»، ۳۹۸, ۴۰۳؛ زبیب، ۸۷</ref>. مغرب از ابتدا در مسیر تجارت طلا قرار داشت و همواره پل ارتباطی [[اندلس]] و ممالک غرب آفریقا با شرق جهان اسلام بود. پیش از آنکه سراسر این ناحیه در ۸۴ ق/ ۷۰۳م و بعد از نیم سده مقاومت، به تصرف کامل مسلمانان درآید، جریانهایی از فرهنگهای [[بربری]]، [[زردشتی]]، [[مسیحی]]، [[مانوی]] و [[میترایی]] در آن وجود داشت و اقوامی چون واندالها و رومیها بر آن حکومت می‌کردند <ref>لاکوست، ۲۰؛ مکین، همان، ۳۹۸؛ بن عربی، ۱۵، ۱۶؛ جعیط، ۳۴؛ عبدالحمید، ۱/ ۱۱۳، ۱۱۷</ref>. بیشترین جمعیت این منطقه را نیز بربرها و سیاه‌پوستانی تشکیل می‌دادند که دارای اعتقاداتی طبیعت‌گرا بودند و پس از ورود اسلام، به یکی از مذاهب اسلامی گرایش یافتند <ref>گرونباوم، ۳۷۲؛ کرنل، ۱۰۲؛ جعیط، ۱۶۶-۱۶۷.</ref>

از دیگر مصادیق زهد نیز خودداری از ازدواج بود. البته این ویژگی مربوط به ادوار نخستین تصوف در مغرب است و در دوره‌های پس از آن دیده نمی‌شود، زیرا با گذشت چندین سده و ظهور [[طریقت]] ها، گرایش به زهد به تدریج کاهش یافت، تا آنجا که برخی فرقه‌های صوفیه به پوشیدن لباسهای فاخر و حتى تعدد زوجات روی آوردند <ref>ابن‌زیات، ۸۶؛ فتحی، ۱۵۰؛ سعدالله، ۱/ ۵۱۳</ref>.

گفتنی است که گرایش صوفیه به سیاحت، با سنت خلوت‌نشینی ایشان تعارضی نداشت، زیرا زاویه‌ها یا رباطهایی که در سراسر مغرب پراکنده بودند، افزون بر آنکه جایگاه مطلوبی برای ذکر، [[مراقبه]] و حتى [[سماع]] به شمار می‌آمدند، محل مناسبی برای اسکان مسافران نیز بودند و آمد و شد میان شهرها را آسان می‌کردند. این رباطها بیشتر در خارج از شهرها قرار داشتند و برای کارهای نظامی ساخته شده بودند، اما با گذشت زمان کارکرد آنها تغییر یافت و به شکل [[خانقاه]] درآمد. از این‌رو، برخی خاستگاه تصوف علمی مغرب را همین مراکز می‌دانند <ref>سعدالله، ۱/ ۲۷۱؛ غرمینی، ۲۴۹، ۴۴۷</ref>. با این همه، زوایا اهمیت بیشتری داشتند و معمولاً مرکز تعلیم [[قرآن]]، معالجۀ بیماران، اطعام فقرا، جلسات وعظ و تذکیر، عبادات، استراحت طلاب، و حتى محل دفن شیوخ بودند و به تدریج به زیارتگاه تبدیل می‌شدند <ref>همو، ۲۵۲، ۲۸۸؛ ابن زیات، ۳۱۳؛ فتحی، ۴۶</ref>.  

تأکید صوفیۀ مغرب بر فقر و دوری از دنیا همراه با بی‌توجهی آنان به دولتمردان، منزلت اجتماعی والایی به ایشان می‌بخشید، به گونه‌ای که همواره مورد وثوق عامۀ مردم ــ حتى غیرمسلمانان ــ بودند و در حل مشکلات میان قبایل و ایجاد وحدت عمومی نقش مهمی‌داشتند <ref>همو، ۳۵۱-۳۵۴؛ ضریف، ۱۱۳؛ غرمینی، ۳۶۱؛ ابن زیات، ۲۷۳</ref>. این محبوبیت موجب شد که حاکمان نیز صوفیان را محترم بدارند و جز در مواردی اندک، تقابل چشمگیری میان صوفیه و حکومت رخ ندهد <ref>ابن قاضی، ۲۶۰؛ ابن عسکر، ۸</ref>.  

افزایش قابل توجه سطح دانش صوفیه، نشان از کارکرد کیفی زوایای این دوره دارد و عارفان پرشماری که [[ابن زیات]] در کتاب التشوف خویش نام می‌برد، نیز گویای رشد کمی تصوف در این دوره است <ref>بن عربی، همانجا؛ سایح، ۷۹، ۱۳۷؛ ابن ابی زرع، ۱۷۲، ۱۷۶؛ کرنل، ۱۰۶؛ موسى، ۵۳-۵۴</ref>.

یکی از شاگردان ابوشعیب، [[ابویعزى یلنور]] (بوعزه) (د ۵۷۲ق) بود که مکتبی مبتنی بر [[ریاضت]] بنیان گذاشت. مکتب [[یعزاویه]] ظاهراً نخستین مکتبی بود که صورت طریقه به خود گرفت و تا حدود سال ۷۶۱ق نیز فعال بود. ظاهراً به همین سبب است که [[بوعزه]] را پدر تصوف مغرب می‌دانند. از مریدان او می‌توان [[ابوعبدالله هواری]] و ابومدین (د ۵۹۴ ق) را نام برد <ref>همو، ۱۹۵؛ مکین، «تاریخ اولیه»، ۴۰۴؛ غرمینی، ۲۸۷، ۲۹۷</ref>.

در دورۀ مرینی، تأسیس مدارس متعدد فضای فرهنگی مناسبی را پدید آورد که [[شعر]] تصوف نیز در آن شکوفا شد. ادبیات منظوم از ابتدا میان صوفیۀ مغرب جایگاه خاصی را داشت و گونۀ غالب آن، اشعاری در مدح پیامبر(ص) بود. این سبک بعدها توسعه یافت و همراه با رشد طریقه‌ها و توجه آنها به سماع، گونه‌ای [[خمریه]] نیز رایج گردید که در مجالس سماع خوانده می‌شد و در اشعار شاعران صوفی مشهوری چون [[ابوالعباس جراوی]] (د ۶۰۹ق) به اوج خود رسید <ref>خلیفه، ۱/ ۳۰۹-۳۱۰؛ محمود، ۲۷۸؛ ابن عسکر، ۶۶؛ حجی، الزاویة...، ۴۷؛ غرمینی، ۴۵۱؛ موسى، ۵۵</ref>.  

یکی دیگر از ویژگیهای مهم تصوف سدۀ ۱۰ق/ ۱۶م تحزب و تفرق است که احتمالاً ناشی از رشد کمی صوفیه و گسترش حرکتهای [[تبشیری مسیحی]] در شمال آفریقا بوده است. در این دوره از طریقۀ [[جزولیه]]، شاخۀ [[عیساویه]] به رهبری [[محمدبن عیسى فهدی]] (د ۹۳۱ق) در [[مکناس]]، و شاخۀ [[رحالیه]] به رهبری [[رحال الکوش]] (د ۹۵۰ق)؛ از طریقۀ شاذلیه، شاخۀ [[ملیانیه]] به رهبری [[احمدبن یوسف ملیانی]] (د ۹۳۱ق)؛ و فرقۀ [[تباعیه]] توسط [[عبدالعزیز التباع]] در فاس شکل گرفتند <ref>تریمینگام، ۲۷۶-۲۷۷؛ لینگز، ۵۰، حاشیۀ ۳؛ جیلانی، ۳/ ۲۵۰؛ سعدالله، ۱/ ۵۰۳؛ حجی، همان، ۲/ ۴۸۷</ref>. ابن عسکر بسیاری از صوفیان مهم این دوره را در کتاب [[دوحة الناشر]] نام برده است که از آن جمله می‌توان به [[عبدالله غزوانی]] اشاره نمود (ص ۹۶-۹۷).  

#[[ابن زیات، یوسف، [[التشوف الى رجال التصوف]]، به کوشش آدلف فور، رباط، ۱۹۵۸م.

#طعمی، محیی‌الدین، طبقات الشاذلیة الکبرى، بیروت، ۱۹۹۶م.

#معریش، محمدعربی، المغرب الاقصى، بیروت، ۱۹۸۹م.

#موسى، عزالدین عمر، دولت موحدون در غرب جهان اسلام، ترجمۀ صادق خورشا، قم، ۱۳۸۱ش.