۱٬۷۴۱
ویرایش
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mollahashem (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
«شیخ عبدالمجید سلیم... نسبت به ظلم هم نهایت حساسیت داشت». (بىآزار شیرازى، 1379، ص191؛ ر. ک: احمدى و دیگران، 1379، ص 235 از آیتالله واعظ زاده خراسانى).<br> | «شیخ عبدالمجید سلیم... نسبت به ظلم هم نهایت حساسیت داشت». (بىآزار شیرازى، 1379، ص191؛ ر. ک: احمدى و دیگران، 1379، ص 235 از آیتالله واعظ زاده خراسانى).<br> | ||
هم چنین شیخ حسنین محمد مخلوف مفتى مصر درباره عبدالمجید و دوره قضاوت وى مىگوید:<br> | هم چنین شیخ حسنین محمد مخلوف مفتى مصر درباره عبدالمجید و دوره قضاوت وى مىگوید:<br> | ||
«او را براى قضاوت برگزیدند و دو سال قضاوت کرد... شیخ عبدالمجید سلیم را به عنوان قاضى پاکیزه، عالمى توانا، فقیهى مجتهد، مردى صالح و تقواپیشه، برادرى باوفا و صبورى مخلص هرگز فراموش نمىکنم، او را که آزار دید و مورد هجوم قرار گرفت و تحت فشار بود، علم و عالمان در الازهر و غیر آن از او محروم شدند. تاریخ به زودى از مواضع مهم و شجاعت و قوت ایمان و صلابت عقیده وى یاد خواهد کرد.» | «او را براى قضاوت برگزیدند و دو سال قضاوت کرد... شیخ عبدالمجید سلیم را به عنوان قاضى پاکیزه، عالمى توانا، فقیهى مجتهد، مردى صالح و تقواپیشه، برادرى باوفا و صبورى مخلص هرگز فراموش نمىکنم، او را که آزار دید و مورد هجوم قرار گرفت و تحت فشار بود، علم و عالمان در الازهر و غیر آن از او محروم شدند. تاریخ به زودى از مواضع مهم و شجاعت و قوت ایمان و صلابت عقیده وى یاد خواهد کرد.» (رسالة الاسلام، سال 6، ص 436ـ430).<ref>درباره ویژگىهاى اخلاقى وى از جمله عدالت طلبى در تمام ابعاد، در بخش ویژگىهاى اخلاقى سخن خواهیم گفت.</ref><br> | ||
در دوره دو ساله فعالیت عبدالمجید سلیم، واقعه خاصى روى نداد، جز این که روند تخریب مسئله خلافت که از سال 1924 در پى سقوط عثمانى و روى کار آمدن آتاترک، ایجاد شده بود، وارد مرحله جدیدى شد و حتى کنگره مهمى در سال 1926 م. هم زمان با آغاز کار عبدالمجید در مسند قضاوت، در شهر قاهره پیرامون مسئله خلافت برگزار شد. این موضوع ذهن علماى الأزهر را به خود مشغول کرده بود و حتى شخصى مانند رشید رضا ده سال قبل از الغاى خلافت، کتابى با عنوان «الخلافة و الامامة العظمى» (1922 م.) نوشت و بر تربیت کادرهاى شایسته خلافت تأکید کرد؛ بر خلاف على عبدالرزاق که خلافت را چندان قبول نداشت. رشید رضا به ترکها پیشنهاد کرد که به شکل کنونى حکومت (جمهورى) خود به عنوان موقت نگاه کنند تا مسئله خلافت به تصمیم یک کنگره واگذار شود؛ کنگرهاى که مرکب از نمایندگان تمام کشورهاى اسلامى باشد. پیرو همین نظریه، در سال 1926 م. کنگره قاهره تشکیل شد و پیشنهاد داد مدرسهاى مخصوص براى پرورش نامزدهاى خلافت برپا شد... (موثقى، 1371، ج 2، ص 40).<br> | در دوره دو ساله فعالیت عبدالمجید سلیم، واقعه خاصى روى نداد، جز این که روند تخریب مسئله خلافت که از سال 1924 در پى سقوط عثمانى و روى کار آمدن آتاترک، ایجاد شده بود، وارد مرحله جدیدى شد و حتى کنگره مهمى در سال 1926 م. هم زمان با آغاز کار عبدالمجید در مسند قضاوت، در شهر قاهره پیرامون مسئله خلافت برگزار شد. این موضوع ذهن علماى الأزهر را به خود مشغول کرده بود و حتى شخصى مانند رشید رضا ده سال قبل از الغاى خلافت، کتابى با عنوان «الخلافة و الامامة العظمى» (1922 م.) نوشت و بر تربیت کادرهاى شایسته خلافت تأکید کرد؛ بر خلاف على عبدالرزاق که خلافت را چندان قبول نداشت. رشید رضا به ترکها پیشنهاد کرد که به شکل کنونى حکومت (جمهورى) خود به عنوان موقت نگاه کنند تا مسئله خلافت به تصمیم یک کنگره واگذار شود؛ کنگرهاى که مرکب از نمایندگان تمام کشورهاى اسلامى باشد. پیرو همین نظریه، در سال 1926 م. کنگره قاهره تشکیل شد و پیشنهاد داد مدرسهاى مخصوص براى پرورش نامزدهاى خلافت برپا شد... (موثقى، 1371، ج 2، ص 40).<br> | ||
=آغاز خدمت در | =آغاز خدمت در دارالافتاء (1952ـ1928م)= | ||
عبدالمجید سلیم بعد از گذشت دو سال از تصدىگرى مقام قضاوت، در سال 1928م. وارد دارالافتاء شد. این مجتهد 46 ساله از چنان بنیانهاى علمى قوى اى برخوردار بود که با ورودش به موقعیت جدید، توانست منشأ آثار زیادى شود و تا سال 1952 در این مقام بماند. در مجموعه «الفتاوى الاسلامیة» ورود وى 2 ذى الحجه 1346ق و خروجش 15 ذى الحجة 1364ق عنوان شدهاست. (الفتاوى الاسلامیة، ج 1، ص 34). خفاجى در مورد تعداد فتواهاى صادر شده از طرف وى در این دوره طولانى مىنویسد: «بیش از پنج هزار فتوا دارد». (خفاجى، ج 1، ص 306).<br> | عبدالمجید سلیم بعد از گذشت دو سال از تصدىگرى مقام قضاوت، در سال 1928م. وارد دارالافتاء شد. این مجتهد 46 ساله از چنان بنیانهاى علمى قوى اى برخوردار بود که با ورودش به موقعیت جدید، توانست منشأ آثار زیادى شود و تا سال 1952 در این مقام بماند. در مجموعه «الفتاوى الاسلامیة» ورود وى 2 ذى الحجه 1346ق و خروجش 15 ذى الحجة 1364ق عنوان شدهاست. (الفتاوى الاسلامیة، ج 1، ص 34). خفاجى در مورد تعداد فتواهاى صادر شده از طرف وى در این دوره طولانى مىنویسد: «بیش از پنج هزار فتوا دارد». (خفاجى، ج 1، ص 306).<br> | ||
و استاد احمد عسکرى آن را پانزده هزار مورد ذکر مىکند (رسالة الاسلام، سال 6، ص 434؛ به نقل از الاهرام) که این نظر به صواب نزدیکتر است؛ زیرا بعدها در مجموعه الفتاوى الاسلامیه با دقتى که در شمارش فتواها شد، به طور دقیق این میزان تأیید و تعداد فتواها «15792» مورد اعلام گردید. (الفتاوى الاسلامیة، پیشین).<br> | و استاد احمد عسکرى آن را پانزده هزار مورد ذکر مىکند (رسالة الاسلام، سال 6، ص 434؛ به نقل از الاهرام) که این نظر به صواب نزدیکتر است؛ زیرا بعدها در مجموعه الفتاوى الاسلامیه با دقتى که در شمارش فتواها شد، به طور دقیق این میزان تأیید و تعداد فتواها «15792» مورد اعلام گردید. (الفتاوى الاسلامیة، پیشین).<br> | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۷: | ||
=از ریاست الازهر تا استعفاهاى مکرر= | =از ریاست الازهر تا استعفاهاى مکرر= | ||
منش سیاسى عبدالمجید سلیم به زودى تأثیر خود را در آینده سیاسى و علمى وى نشان داد. او که پس از چند سال فعالیت در مقام مفتى مصر، به عضویت هیئت کبار العلما، که رییس الازهر از بین آنها برگزیده مىشد، درآمده بود پس از درگذشت مصطفى مراغى، به رغم اولویتهاى علمى و شخصیتى اش به ریاست الازهر انتخاب نشد، بلکه دولت، شیخ عبدالرزاق را به ریاست این هیئت برگزید؛ به گونهاى که خود عبدالرزاق منصفانه سلیم را ترجیح مىداد و در بیان اصلح بودن وى به صراحت سخن مىگفت. او اعتراف کرده بود که: «دولت از لحاظ سیاسى مرا انتخاب کردهاست». هم چنین این دو سخن از اوست که: «شیخ عبدالمجید سلیم شیخ مسلّم علما و فقیهترین آنهاست». (بىآزار شیرازى، 1377، ص 46) و «شیخ سلیم افقه فقهاى مصر و حتى از نظر فضل از من برتر و عالمتر است... اگر ابوحنیفه زنده بود و مىخواست براى مذهبش جاى گزینى بگمارد، کسى جز عبدالمجید را برنمى گزید.» (موثقى، 1371، ص147) با این همه، عبدالرزاق از سال 1945 تا 1947م و بعد از او محمد مأمون الشناوى از سال 1948 تا 1950م ریاست الازهر را به عهده داشتند. پس از آن، عبدالمجید سلیم در سال 1950م. این مقام را عهده دار شد. بررسى مواضع سلیم در دولت فاروق و نجیب، خود تحقیقى دیگر را مىطلبد ولى به طور کلى مىتوان گفت موضع عبدالمجید سلیم صریحتر و قوىتر از شیوه معمول علماى اهل سنت در برابر دولتها بود. | منش سیاسى عبدالمجید سلیم به زودى تأثیر خود را در آینده سیاسى و علمى وى نشان داد. او که پس از چند سال فعالیت در مقام مفتى مصر، به عضویت هیئت کبار العلما، که رییس الازهر از بین آنها برگزیده مىشد، درآمده بود پس از درگذشت مصطفى مراغى، به رغم اولویتهاى علمى و شخصیتى اش به ریاست الازهر انتخاب نشد، بلکه دولت، شیخ عبدالرزاق را به ریاست این هیئت برگزید؛ به گونهاى که خود عبدالرزاق منصفانه سلیم را ترجیح مىداد و در بیان اصلح بودن وى به صراحت سخن مىگفت. او اعتراف کرده بود که: «دولت از لحاظ سیاسى مرا انتخاب کردهاست». هم چنین این دو سخن از اوست که: «شیخ عبدالمجید سلیم شیخ مسلّم علما و فقیهترین آنهاست». (بىآزار شیرازى، 1377، ص 46) و «شیخ سلیم افقه فقهاى مصر و حتى از نظر فضل از من برتر و عالمتر است... اگر ابوحنیفه زنده بود و مىخواست براى مذهبش جاى گزینى بگمارد، کسى جز عبدالمجید را برنمى گزید.» (موثقى، 1371، ص147) با این همه، عبدالرزاق از سال 1945 تا 1947م و بعد از او محمد مأمون الشناوى از سال 1948 تا 1950م ریاست الازهر را به عهده داشتند. پس از آن، عبدالمجید سلیم در سال 1950م. این مقام را عهده دار شد. بررسى مواضع سلیم در دولت فاروق و نجیب، خود تحقیقى دیگر را مىطلبد ولى به طور کلى مىتوان گفت موضع عبدالمجید سلیم صریحتر و قوىتر از شیوه معمول علماى اهل سنت در برابر دولتها بود.<br> | ||
عبدالمجید سلیم بار اوّل در تاریخ 25 ذى حجه 1369 برابر با 18 اکتبر 1950 پس از یازده ماه ریاست بر الازهر، استعفا کرد. نمونههایى از ناسازگارى روحیات عبدالمجید با اعمال دولت مردان آن روز نقل شدهاست، از جمله این که وى در برابر توقعات دستگاه حکومتى فاروق گفته بود: «من این جا براى این گونه امور ننشستهام.» (بىآزار شیرازى، 1404ق، ج 2، ص 128) و یا این که وقتى فاروق در بنادر اروپا مشغول تفرج و خوشگذرانى بود، امور مالى الازهر با تنگ نظرى مورد موشکافى قرار مىگرفت و از سلیم تقاضاى صرفه جویى بیش از پیش مىشد و این موضوع تا جایى پیش رفته بود که شیخ به تنگ آمده و گفته بود: «اسراف و تبذیر در آن جاها و ذره بینى و نگریستن به ته سوزن اینجاها!» (پیشین) و همین امور باعث شد ناسازگارى حکومت با وى بیشتر شود و سرانجام وى مجبور به استعفا گردد. بعد از وى ابراهیم حمروش (1952ـ1951) به ریاست برگزیده شد. (دداج، ص164). | عبدالمجید سلیم بار اوّل در تاریخ 25 ذى حجه 1369 برابر با 18 اکتبر 1950 پس از یازده ماه ریاست بر الازهر، استعفا کرد. نمونههایى از ناسازگارى روحیات عبدالمجید با اعمال دولت مردان آن روز نقل شدهاست، از جمله این که وى در برابر توقعات دستگاه حکومتى فاروق گفته بود: «من این جا براى این گونه امور ننشستهام.» (بىآزار شیرازى، 1404ق، ج 2، ص 128) و یا این که وقتى فاروق در بنادر اروپا مشغول تفرج و خوشگذرانى بود، امور مالى الازهر با تنگ نظرى مورد موشکافى قرار مىگرفت و از سلیم تقاضاى صرفه جویى بیش از پیش مىشد و این موضوع تا جایى پیش رفته بود که شیخ به تنگ آمده و گفته بود: «اسراف و تبذیر در آن جاها و ذره بینى و نگریستن به ته سوزن اینجاها!» (پیشین) و همین امور باعث شد ناسازگارى حکومت با وى بیشتر شود و سرانجام وى مجبور به استعفا گردد. بعد از وى ابراهیم حمروش (1952ـ1951) به ریاست برگزیده شد. (دداج، ص164).<br> | ||
البته شیخ بعد از این کناره گیرى با اهتمام تمام در دارالتقریب شروع به فعالیت کرد. خودش در این باره گفته بود: | البته شیخ بعد از این کناره گیرى با اهتمام تمام در دارالتقریب شروع به فعالیت کرد. خودش در این باره گفته بود:<br> | ||
«من نور این رسالت تقریب و وحدت اسلامى را خواستم در الأزهر تعقیب کنم؛ رسالتى که به مصلحت اسلام است، اما دیدم که این دستگاه زنگ زده شده و دنباله رو جاهایى است که نباید باشد. و از این به بعد من اهتمامم به تقریب زیادتر خواهد بود و دارالتقریب جایى است که ما مىتوانیم دور از این عوامل کار بکنیم». (بىآزار شیرازى، پیشین، ص 129). | «من نور این رسالت تقریب و وحدت اسلامى را خواستم در الأزهر تعقیب کنم؛ رسالتى که به مصلحت اسلام است، اما دیدم که این دستگاه زنگ زده شده و دنباله رو جاهایى است که نباید باشد. و از این به بعد من اهتمامم به تقریب زیادتر خواهد بود و دارالتقریب جایى است که ما مىتوانیم دور از این عوامل کار بکنیم». (بىآزار شیرازى، پیشین، ص 129).<br> | ||
در سال 1952م. (کمتر از دو سال بعد از کناره گیرى سلیم از ریاست الازهر) بار دیگر با تقاضا و خواهش، عبدالمجید سلیم را به الازهر برگرداندند، که این امر مصادف با انقلاب مصر بود. در دولت جمال عبدالناصر هم سلیم موضع مساعدى نداشت و احتمالاً مشابه درگیرى فکرى ـ سیاسى جمعیت اخوان المسلمین با ناصر، او نیز دیدگاه مشترکى با دولت جدید نداشت. از این رو نتوانست با دولت همکارى کند و سرانجام | در سال 1952م. (کمتر از دو سال بعد از کناره گیرى سلیم از ریاست الازهر) بار دیگر با تقاضا و خواهش، عبدالمجید سلیم را به الازهر برگرداندند، که این امر مصادف با انقلاب مصر بود. در دولت جمال عبدالناصر هم سلیم موضع مساعدى نداشت و احتمالاً مشابه درگیرى فکرى ـ سیاسى جمعیت اخوان المسلمین با ناصر، او نیز دیدگاه مشترکى با دولت جدید نداشت. از این رو نتوانست با دولت همکارى کند و سرانجام کنارهگیرى کرد.<br> | ||
دکتر رفعت سید احمد در کتاب «الدین و الدولة و الثورة» تحلیلى عام ارایه مىدهد و معتقد است نظام سیاسى آن دوره ثبات نداشت و دخالت الازهر در سیاست در دوره محمدعلى پاشا به نفع وى و علیه عثمانىها و در دوره بعد باعث از بین رفتن استقلال اقتصادى الازهر شد و به مرور سلطه دولت بر آن افزوده شد و تا جایى پیش رفت که حجم سنگین دخالتها، عبدالمجید و خیلىها را وادار به استعفا و بى میلى به مناصب الازهر و... کرد. (رفعت سید احمد، ص 238ـ235). | دکتر رفعت سید احمد در کتاب «الدین و الدولة و الثورة» تحلیلى عام ارایه مىدهد و معتقد است نظام سیاسى آن دوره ثبات نداشت و دخالت الازهر در سیاست در دوره محمدعلى پاشا به نفع وى و علیه عثمانىها و در دوره بعد باعث از بین رفتن استقلال اقتصادى الازهر شد و به مرور سلطه دولت بر آن افزوده شد و تا جایى پیش رفت که حجم سنگین دخالتها، عبدالمجید و خیلىها را وادار به استعفا و بى میلى به مناصب الازهر و... کرد. (رفعت سید احمد، ص 238ـ235).<br> | ||
=گامهاى نخستین تقریب و همبستگى= | =گامهاى نخستین تقریب و همبستگى= | ||
در سال 1938م. استاد محمدتقى وارد مصر شد. وى یک روحانى ایرانى بود که براى انجام امور فرهنگى از سوى دولت ایران به مصر اعزام شده بود، اما او با الازهر تماس گرفت و در نتیجه، با شیوخ بزرگوارى چون عبدالمجید سلیم، محمود شلتوت، محمد فحام، محمد ابوزهره، محمد غزالى، حسن البنّا و... آشنا شد. او موضوع تقریب را به عنوان استراتژى در نظر داشت و براى دست یابى به آن تحمل زیادى از خود نشان مىداد به گونهاى که تنها تصویب اساس نامه تقریب 9 سال به طول کشید و این قانون در سال 1947م. به تصویب رسید. در این دوره مصطفى مراغى ریاست الازهر را به عهده داشت. | در سال 1938م. استاد محمدتقى وارد مصر شد. وى یک روحانى ایرانى بود که براى انجام امور فرهنگى از سوى دولت ایران به مصر اعزام شده بود، اما او با الازهر تماس گرفت و در نتیجه، با شیوخ بزرگوارى چون عبدالمجید سلیم، محمود شلتوت، محمد فحام، محمد ابوزهره، محمد غزالى، حسن البنّا و... آشنا شد. او موضوع تقریب را به عنوان استراتژى در نظر داشت و براى دست یابى به آن تحمل زیادى از خود نشان مىداد به گونهاى که تنها تصویب اساس نامه تقریب 9 سال به طول کشید و این قانون در سال 1947م. به تصویب رسید. در این دوره مصطفى مراغى ریاست الازهر را به عهده داشت.<br> | ||
دعوت تقریب، اندیشهاى اصلاحى بود و در چارچوب اصلاح طلبى دینى جاى داشت که از رهبران بزرگ اصلاحى دینى، چون سید جمال و محمد عبده الهام گرفته و از مواضع قوى سنّتى و فقهى و جنبههاى قوى اصلاحى از جمله در مسئله اجتهاد و فکر تقریب برخوردار بود و محمدتقى قمى با ورود به مصر در سال 1938م. سفیر آن شد. وى لزوم رعایت دعوت مرحلهاى براى دست یابى به هدف تقریب را یادآور شد. او در سخنانى که 25 سال بعد از آغاز تقریب بیان کردهاست، مىگوید: | دعوت تقریب، اندیشهاى اصلاحى بود و در چارچوب اصلاح طلبى دینى جاى داشت که از رهبران بزرگ اصلاحى دینى، چون سید جمال و محمد عبده الهام گرفته و از مواضع قوى سنّتى و فقهى و جنبههاى قوى اصلاحى از جمله در مسئله اجتهاد و فکر تقریب برخوردار بود و محمدتقى قمى با ورود به مصر در سال 1938م. سفیر آن شد. وى لزوم رعایت دعوت مرحلهاى براى دست یابى به هدف تقریب را یادآور شد. او در سخنانى که 25 سال بعد از آغاز تقریب بیان کردهاست، مىگوید: | ||
«خداوند اراده فرمود که اندیشهاى اصیل و خالص که پیرامون آن تحقیق و بررسى انجام گردیده بود، به صورت دعوتى اصلاحى و دینى بر عالم اسلام طلوع نماید؛ اندیشهاى که بزرگترین درد وگرفتارى مسلمانان را که تفرّق و پراکندگى است، درمان مىسازد». زمانى که اندیشه تقریب شکل گرفت بسیارى به مبارزه با آن برخاستند. توده مردم انتظارى نداشتند که نکتهاى از تقریب بشنوند، بنابراین چارهاى نبود که قبل از اقدام به اصلاح، محیط را براى اصلاح مساعد کنند. به این ترتیب، اندیشه تقریب، سه مرحله را پشت سر گذاشت: 1. تمهید؛ 2. تکوین؛ 3. اجرا. | «خداوند اراده فرمود که اندیشهاى اصیل و خالص که پیرامون آن تحقیق و بررسى انجام گردیده بود، به صورت دعوتى اصلاحى و دینى بر عالم اسلام طلوع نماید؛ اندیشهاى که بزرگترین درد وگرفتارى مسلمانان را که تفرّق و پراکندگى است، درمان مىسازد». زمانى که اندیشه تقریب شکل گرفت بسیارى به مبارزه با آن برخاستند. توده مردم انتظارى نداشتند که نکتهاى از تقریب بشنوند، بنابراین چارهاى نبود که قبل از اقدام به اصلاح، محیط را براى اصلاح مساعد کنند. به این ترتیب، اندیشه تقریب، سه مرحله را پشت سر گذاشت: 1. تمهید؛ 2. تکوین؛ 3. اجرا.<br> | ||
=مرحله مقدماتى تقریب= | =مرحله مقدماتى تقریب= | ||
مرحله آغازین تقریب از سال 1938م. (ورود قمى به مصر) تا سال 1946م. به طول کشید. در این دوره ریاست الازهر تا سال 1944م. با مراغى و بعد از آن (1945 تا 1948م.) با مصطفى عبدالرزاق بود. در این زمان جنگ جهانى دوم به فاصله یک سال پس از آغاز دعوت تقریب، تا سال 1945م. تداوم یافت و در کار تقریب وقفه پیش آورد. در این دوره عبدالمجید هم چنان مفتى دیار مصر بود و هر دو رئیس الازهر، با وى ارتباطات گرمى داشتند و در مراحل تمهید و تکوین از او یارى جستند. محمدتقى قمى درباره جایگاه شیخ مراغى در الازهر و آن گاه تمهید او براى ورود عبدالمجید سلیم به جریان تقریب مىنویسد: | مرحله آغازین تقریب از سال 1938م. (ورود قمى به مصر) تا سال 1946م. به طول کشید. در این دوره ریاست الازهر تا سال 1944م. با مراغى و بعد از آن (1945 تا 1948م.) با مصطفى عبدالرزاق بود. در این زمان جنگ جهانى دوم به فاصله یک سال پس از آغاز دعوت تقریب، تا سال 1945م. تداوم یافت و در کار تقریب وقفه پیش آورد. در این دوره عبدالمجید هم چنان مفتى دیار مصر بود و هر دو رئیس الازهر، با وى ارتباطات گرمى داشتند و در مراحل تمهید و تکوین از او یارى جستند. محمدتقى قمى درباره جایگاه شیخ مراغى در الازهر و آن گاه تمهید او براى ورود عبدالمجید سلیم به جریان تقریب مىنویسد: <br> | ||
«مراغى مردى با وقار و با شخصیت و داراى فکرى منظم و هماهنگ و بینشى وسیع بود. در اولین ملاقات، ایمان او را نسبت به اندیشه تقریب دریافتم، ولى به حکم مرکزیتى که داشت، نمىتوانست شخصاً این دعوت را به عهده گیرد، بلکه با زعامت و ریاستى که بر اهل سنت داشت، نمىتوانست در برابر محیطى که الازهر و در نتیجه این شهر عزیز از آن بهره مند مىگشت چنین اندیشهاى را به طور آشکار تأیید نماید. ولى او مىدانست که چگونه به این اندیشه خدمت کند و بدین منظور میدان و محلى براى ایراد سخنرانى در دانشگاه الازهر و خارج از آن به روى ما گشود و تسهیلاتى براى ارتباط ما با رجال الازهر براى تفاهم فراهم ساخت و ما را با کسانى که به علم و استعدادشان نسبت به تحقیقات علمى اعتراف داشت و در آنها میل و علاقه به تقریب مىدید آشنا کرد. | «مراغى مردى با وقار و با شخصیت و داراى فکرى منظم و هماهنگ و بینشى وسیع بود. در اولین ملاقات، ایمان او را نسبت به اندیشه تقریب دریافتم، ولى به حکم مرکزیتى که داشت، نمىتوانست شخصاً این دعوت را به عهده گیرد، بلکه با زعامت و ریاستى که بر اهل سنت داشت، نمىتوانست در برابر محیطى که الازهر و در نتیجه این شهر عزیز از آن بهره مند مىگشت چنین اندیشهاى را به طور آشکار تأیید نماید. ولى او مىدانست که چگونه به این اندیشه خدمت کند و بدین منظور میدان و محلى براى ایراد سخنرانى در دانشگاه الازهر و خارج از آن به روى ما گشود و تسهیلاتى براى ارتباط ما با رجال الازهر براى تفاهم فراهم ساخت و ما را با کسانى که به علم و استعدادشان نسبت به تحقیقات علمى اعتراف داشت و در آنها میل و علاقه به تقریب مىدید آشنا کرد. <br> | ||
شیخ مراغى به سوى رحمت الهى رهسپار گردید... او مردى فعال بود و در ایجاد ارتباط میان اشخاص و اتفاق بر نقاط اساسى سهم بسزایى داشت. او محیط را براى بعضى از بزرگان و علماى دین که در صدر آنها شیخ مصطفى عبدالرزاق و شیخ عبدالمجید سلیم قرار داشتند آماده ساخت. با این که جنگ بسیارى از آثار را واژگون کرد و خانهها و شهرها و دلهاى مردم را ویران ساخت، اما هیچ گونه تغییرى در دوستى و تفاهم افراد رخ نداد بلکه روز به روز این دوستى و تفاهم گسترش یافت...» (بىآزار شیرازى، 1378، ص 66ـ45). | شیخ مراغى به سوى رحمت الهى رهسپار گردید... او مردى فعال بود و در ایجاد ارتباط میان اشخاص و اتفاق بر نقاط اساسى سهم بسزایى داشت. او محیط را براى بعضى از بزرگان و علماى دین که در صدر آنها شیخ مصطفى عبدالرزاق و شیخ عبدالمجید سلیم قرار داشتند آماده ساخت. با این که جنگ بسیارى از آثار را واژگون کرد و خانهها و شهرها و دلهاى مردم را ویران ساخت، اما هیچ گونه تغییرى در دوستى و تفاهم افراد رخ نداد بلکه روز به روز این دوستى و تفاهم گسترش یافت...» (بىآزار شیرازى، 1378، ص 66ـ45).<br> | ||
خدمت بزرگى که مصطفى مراغى به جریان تقریب کرد، برگزیدن و شناساندن افرادى بود که مىتوانستند در مسیر تقریب مفید واقع شوند و البته در این میان شخصیت علمى عبدالمجید سلیم چنان برجسته بود که در صدر فهرست پیشنهادى مراغى قرار گرفت. | خدمت بزرگى که مصطفى مراغى به جریان تقریب کرد، برگزیدن و شناساندن افرادى بود که مىتوانستند در مسیر تقریب مفید واقع شوند و البته در این میان شخصیت علمى عبدالمجید سلیم چنان برجسته بود که در صدر فهرست پیشنهادى مراغى قرار گرفت.<br> | ||
بر اساس یکى از مقالات و گزارشهاى دارالتقریب، مصطفى مراغى، خود شیخ عبدالمجید سلیم را به دارالتقریب معرفى کرد و احترام بسیار زیادى براى او قائل بود و معتقد بود اگر بتوانیم شیخ سلیم را وارد جماعت تقریب کنیم، قدم بسیار مهمى برداشتهایم. (موثقى، 1371، ص 147). به این ترتیب، عبدالمجید از همان مرحله اول وارد تقریب شد. از جمله اتفاقات این دوره مىتوان به جشن هزارمین سال تأسیس الازهر اشاره کرد که قرار شد در آن، فعالیتى در مورد تقریب انجام گیرد. البته این جشن به سال بعد موکول شد و گسترش جنگ جهانى مانع برگزارى آن گردید. (بىآزار شیرازى، 1377، ص 65). | بر اساس یکى از مقالات و گزارشهاى دارالتقریب، مصطفى مراغى، خود شیخ عبدالمجید سلیم را به دارالتقریب معرفى کرد و احترام بسیار زیادى براى او قائل بود و معتقد بود اگر بتوانیم شیخ سلیم را وارد جماعت تقریب کنیم، قدم بسیار مهمى برداشتهایم. (موثقى، 1371، ص 147). به این ترتیب، عبدالمجید از همان مرحله اول وارد تقریب شد. از جمله اتفاقات این دوره مىتوان به جشن هزارمین سال تأسیس الازهر اشاره کرد که قرار شد در آن، فعالیتى در مورد تقریب انجام گیرد. البته این جشن به سال بعد موکول شد و گسترش جنگ جهانى مانع برگزارى آن گردید. (بىآزار شیرازى، 1377، ص 65).<br> | ||
دکتر بىآزار شیرازى در مقدمه چاپ اوّل کتاب همبستگى مذاهب اسلامى مىنویسد: | دکتر بىآزار شیرازى در مقدمه چاپ اوّل کتاب همبستگى مذاهب اسلامى مىنویسد: | ||
«از مهمترین پایههاى استقرار دعوت تقریب، پیوستن شخصیتهاى بزرگ و استثنایى عالم اسلام به آن بود، از جمله:.... ب: شیخ عبدالمجید سلیم مرجع بزرگ افتاء و فقاهت اهل سنّت، شخصیت وزین و قابل اعتنایى که از حیث وسعت معلومات و فضایل اخلاقى کم نظیر بود». (پیشین، ص 8 و 37). | «از مهمترین پایههاى استقرار دعوت تقریب، پیوستن شخصیتهاى بزرگ و استثنایى عالم اسلام به آن بود، از جمله:.... ب: شیخ عبدالمجید سلیم مرجع بزرگ افتاء و فقاهت اهل سنّت، شخصیت وزین و قابل اعتنایى که از حیث وسعت معلومات و فضایل اخلاقى کم نظیر بود». (پیشین، ص 8 و 37).<br> | ||
دکتر شیخ محمد فحام، شیخ جامع الازهر نیز از نقش عبدالمجید سلیم یاد مىکرد. وى طىّ ملاقاتى که بین مفتى اعظم اهل سنّت، محمد فحام، و علماى اعلام تهران در منزل علامه محمدتقى قمى در روز سه شنبه 22 تیر 1350 ش. صورت گرفت، در مجلس مهمانى سفیر مصر گفت: | دکتر شیخ محمد فحام، شیخ جامع الازهر نیز از نقش عبدالمجید سلیم یاد مىکرد. وى طىّ ملاقاتى که بین مفتى اعظم اهل سنّت، محمد فحام، و علماى اعلام تهران در منزل علامه محمدتقى قمى در روز سه شنبه 22 تیر 1350 ش. صورت گرفت، در مجلس مهمانى سفیر مصر گفت:<br> | ||
«تصور مىکنم جناب علامه قمى اجازه بدهند که بگویم هیئت تقریب که داراى این آثارگران بها بود و شخصیتهایى مانند شیخ عبدالمجید سلیم و دیگران که مشایخ و استادان ما محسوب مىشوند، در آن شرکت داشتند، همه به همت شخص ایشان (قمى) به وجود آمد. البته این شخصیتها کورکورانه به دنبال این اندیشه نرفتند، بلکه آنان کسانى بودند که تا به طور قطع و یقین اندیشهاى را صحیح و سالم نمىدانستند، گرد آن نمىرفتند و از آن پیروى نمىکردند» (پیشین، ص378). | «تصور مىکنم جناب علامه قمى اجازه بدهند که بگویم هیئت تقریب که داراى این آثارگران بها بود و شخصیتهایى مانند شیخ عبدالمجید سلیم و دیگران که مشایخ و استادان ما محسوب مىشوند، در آن شرکت داشتند، همه به همت شخص ایشان (قمى) به وجود آمد. البته این شخصیتها کورکورانه به دنبال این اندیشه نرفتند، بلکه آنان کسانى بودند که تا به طور قطع و یقین اندیشهاى را صحیح و سالم نمىدانستند، گرد آن نمىرفتند و از آن پیروى نمىکردند» (پیشین، ص378).<br> | ||
=مرحله تکوین و تجهیز تقریب= | =مرحله تکوین و تجهیز تقریب= | ||
نقش دادن شیخ مراغى در مرحله تکوین و تجهیز تقریب به اشخاصى چون عبدالمجید سلیم و مصطفى عبدالرزاق همواره مورد تشویق و اعجاب محمدتقى قمى بانى و مؤسس تقریب بود. با این حال او عبدالرزاق را قهرمان مرحله دوم، یعنى تکوین و پیدایش تقریب، مىداند. این مرحله را باید از سال 1946، زمان بازگشت محمدتقى قمى به مصر، تا حمایت علنى عبدالرزاق از تقریب دانست که موجب رسمیت یافتن آن شد. وى مىنویسد: | نقش دادن شیخ مراغى در مرحله تکوین و تجهیز تقریب به اشخاصى چون عبدالمجید سلیم و مصطفى عبدالرزاق همواره مورد تشویق و اعجاب محمدتقى قمى بانى و مؤسس تقریب بود. با این حال او عبدالرزاق را قهرمان مرحله دوم، یعنى تکوین و پیدایش تقریب، مىداند. این مرحله را باید از سال 1946، زمان بازگشت محمدتقى قمى به مصر، تا حمایت علنى عبدالرزاق از تقریب دانست که موجب رسمیت یافتن آن شد. وى مىنویسد: <br> | ||
«در سال 1946م. به مصر برگشتم. مرحله مقدماتى که آن را پشت سر گذاشته بودیم، این تجربه را به ما آموخت که قبل از هر دعوتى ارتباطات شخصى براى آمادگى لازم و ضرورى است و شرط بقا از هر دعوتى این است که از میدان شخص خارج گردد و به دوش جماعتى از افراد با ایمان و با عمل گذاشته شود، به طورى که اگر یکى از میان رود دیگرى به جایش قرار گیرد. در این فترت، مرحله تکوین آغاز گشت.» (پیشین، ص 66). | «در سال 1946م. به مصر برگشتم. مرحله مقدماتى که آن را پشت سر گذاشته بودیم، این تجربه را به ما آموخت که قبل از هر دعوتى ارتباطات شخصى براى آمادگى لازم و ضرورى است و شرط بقا از هر دعوتى این است که از میدان شخص خارج گردد و به دوش جماعتى از افراد با ایمان و با عمل گذاشته شود، به طورى که اگر یکى از میان رود دیگرى به جایش قرار گیرد. در این فترت، مرحله تکوین آغاز گشت.» (پیشین، ص 66).<br> | ||
این مرحله با تصویب قانون تقریب در سال 1947 م. با موفقیت به پایان رسید که از افراد دخیل در آن مىتوان به عبدالمجید سلیم رئیس هیئت فتواى دانشگاه الازهر اشاره کرد. به گفته مرحوم قمى، در این مرحله شیخ مصطفى عبدالرزاق رئیس الازهر در کنار این دعوت ولى خارج از جمعیت تقریب باقى ماند تا هنگام بحران بهتر بتواند آنان را کمک کند و در واقع نقش سپر دفاعى را به شیخ عبدالمجید سلیم واگذار کرد. علامه محمدتقى قمى تصریح مىکند که در آن موقعیت، مصطفى عبدالرزاق، سلیم را شیخ مسلّم علما و افقه آنها مىدانست. به این ترتیب، شیخ سلیم وارد تقریب شد. در این مرحله مشکلات زیادى براى تقریب پیش آمد، ولى همگى با درایت و ایمان و ایستادگى مصطفى عبدالرزاق، عبدالمجید سلیم و محمدتقى قمى و... پشت سر گذاشته شد. محمدتقى قمى مىنویسد: | این مرحله با تصویب قانون تقریب در سال 1947 م. با موفقیت به پایان رسید که از افراد دخیل در آن مىتوان به عبدالمجید سلیم رئیس هیئت فتواى دانشگاه الازهر اشاره کرد. به گفته مرحوم قمى، در این مرحله شیخ مصطفى عبدالرزاق رئیس الازهر در کنار این دعوت ولى خارج از جمعیت تقریب باقى ماند تا هنگام بحران بهتر بتواند آنان را کمک کند و در واقع نقش سپر دفاعى را به شیخ عبدالمجید سلیم واگذار کرد. علامه محمدتقى قمى تصریح مىکند که در آن موقعیت، مصطفى عبدالرزاق، سلیم را شیخ مسلّم علما و افقه آنها مىدانست. به این ترتیب، شیخ سلیم وارد تقریب شد. در این مرحله مشکلات زیادى براى تقریب پیش آمد، ولى همگى با درایت و ایمان و ایستادگى مصطفى عبدالرزاق، عبدالمجید سلیم و محمدتقى قمى و... پشت سر گذاشته شد. محمدتقى قمى مىنویسد: <br> | ||
«اتفاقاً آن چه از آن مىترسیدیم، واقع گردید؛ همین که خبر پیدایش دارالتقریب به گوش افراد متعصّب رسید، برآشفته شده و آشوب به پا کردند و افکار مسئولین و مقامات مملکتى آن روز مصر را مشوش کردند. گمانها و سوءتفاهماتى در ذهن آنها وارد ساختند و همین که کار اوج گرفت مصطفى عبدالرزاق در برابر مسئولین امر ایستاد و از این اندیشه و بى نظرى مجریان آن و ارزش شخصیت و مراکز آنها در مصر و سایر کشورها به دفاع پرداخت. اگر دفاع این مرد با ایمان نبود کار اندیشه تقریب در همان مراحل ابتدایى پایان یافته بود. ایشان بعضى از اعضاى الازهر را براى این منظور انتخاب و بعضى از نقاط اساسى قانون جمعیت تقریب را نیز تدوین کرد». | «اتفاقاً آن چه از آن مىترسیدیم، واقع گردید؛ همین که خبر پیدایش دارالتقریب به گوش افراد متعصّب رسید، برآشفته شده و آشوب به پا کردند و افکار مسئولین و مقامات مملکتى آن روز مصر را مشوش کردند. گمانها و سوءتفاهماتى در ذهن آنها وارد ساختند و همین که کار اوج گرفت مصطفى عبدالرزاق در برابر مسئولین امر ایستاد و از این اندیشه و بى نظرى مجریان آن و ارزش شخصیت و مراکز آنها در مصر و سایر کشورها به دفاع پرداخت. اگر دفاع این مرد با ایمان نبود کار اندیشه تقریب در همان مراحل ابتدایى پایان یافته بود. ایشان بعضى از اعضاى الازهر را براى این منظور انتخاب و بعضى از نقاط اساسى قانون جمعیت تقریب را نیز تدوین کرد».<br> | ||
سپس ادامه مىدهد: «و این مرحله، مرحلهاى بود که شیخ بزرگ عبدالمجید سلیم با جهد و کوشش و علم و ایمان به جانب تقریب آمد. بعد از مدت کوتاهى شیخ مصطفى عبدالرزاق به سوى پروردگار خود بازگشت، گویى ایشان رسالتى برعهده داشت که آن را به انجام رسانید و رفت». (پیشین). | سپس ادامه مىدهد: «و این مرحله، مرحلهاى بود که شیخ بزرگ عبدالمجید سلیم با جهد و کوشش و علم و ایمان به جانب تقریب آمد. بعد از مدت کوتاهى شیخ مصطفى عبدالرزاق به سوى پروردگار خود بازگشت، گویى ایشان رسالتى برعهده داشت که آن را به انجام رسانید و رفت». (پیشین).<br> | ||
به این ترتیب، گزینش عبدالمجید از سوى عبدالرزاق و به کار بردن عباراتى چون شیخ مسلّم علما و فقیهترین عالمان، نشان از وزانت علمى وى دارد که تا آن موقع به آن دست یافته بود. از این رو با کوله بارى از علم و دانش به یارى تقریب شتافت تا آیندهاى متحد براى جهان اسلام رقم زند. از مراحل حساس دوران تکوین، زمان مربوط به تنظیم قانون جمعیت تقریب بود که علم و دانش عالى عبدالمجید در این مرحله نیز به کمک تقریب شتافت تا آن جا که استاد قمى مىنویسد: «عبدالرزاق بعضى از اعضاى علماى الازهر را انتخاب کرد و بعضى از نقاط اساسى قانون جمعیت تقریب از آثار فکرى اوست» (پیشین، ص 46). | به این ترتیب، گزینش عبدالمجید از سوى عبدالرزاق و به کار بردن عباراتى چون شیخ مسلّم علما و فقیهترین عالمان، نشان از وزانت علمى وى دارد که تا آن موقع به آن دست یافته بود. از این رو با کوله بارى از علم و دانش به یارى تقریب شتافت تا آیندهاى متحد براى جهان اسلام رقم زند. از مراحل حساس دوران تکوین، زمان مربوط به تنظیم قانون جمعیت تقریب بود که علم و دانش عالى عبدالمجید در این مرحله نیز به کمک تقریب شتافت تا آن جا که استاد قمى مىنویسد: «عبدالرزاق بعضى از اعضاى علماى الازهر را انتخاب کرد و بعضى از نقاط اساسى قانون جمعیت تقریب از آثار فکرى اوست» (پیشین، ص 46).<br> | ||
همان گونه که عبدالرزاق و علماى دخیل در تقریب پیش بینى کرده بودند، به زودى موجى از مخالفتها علیه نهضت تقریب برخاست و درستى تحلیل و پیش بینى اعضا را نشان داد. | همان گونه که عبدالرزاق و علماى دخیل در تقریب پیش بینى کرده بودند، به زودى موجى از مخالفتها علیه نهضت تقریب برخاست و درستى تحلیل و پیش بینى اعضا را نشان داد.<br> | ||
در این مقطع که عبدالمجید به همراه یارانش در پى ایجاد طرحى براى ایجاد الفت بین مسلمین بودند، به تعبیر شیخ شلتوت، محیط عمومى پر از سرزنشها و تهمتها و آمیخته به افترا و سوءظن فرقهها نسبت به یک دیگر گردید. تشکیل جماعت تقریب از مذاهب مختلف اسلامى (مذاهب چهارگانه اهل سنت و «مذهب شیعه امامى و زیدى») پیروزى آشکارى بود که کینه توزان را هراسان ساخت.» (پیشین، ص 246). | در این مقطع که عبدالمجید به همراه یارانش در پى ایجاد طرحى براى ایجاد الفت بین مسلمین بودند، به تعبیر شیخ شلتوت، محیط عمومى پر از سرزنشها و تهمتها و آمیخته به افترا و سوءظن فرقهها نسبت به یک دیگر گردید. تشکیل جماعت تقریب از مذاهب مختلف اسلامى (مذاهب چهارگانه اهل سنت و «مذهب شیعه امامى و زیدى») پیروزى آشکارى بود که کینه توزان را هراسان ساخت.» (پیشین، ص 246).<br> | ||
سنّىها خیال مىکردند که دارالتقریب مىخواهد آنها را شیعه کند و شیعهها تصور مىکردند که ما تصمیم داریم آنها را سنّى کنیم. اینها و سایرین که در حقیقت هدف رسالت تقریب را درنیافته بودند و یا نمىخواستند دریابند، گفتند تقریب مىخواهد مذاهب را الغا کند یا آنها را در هم ادغام نماید. و نیز عدهاى کوته فکر و کسانى که سوء غرض داشتند... و یا منافع خود را در تفرقه و تشتت مىدیدند و یا روحشان مریضى و آلوده به هوا و هوس و تمایلات خاصى بود، با این اندیشه به پیکار برخاستند. اینان و کسانى که قلمهاى خود را در معرض اجاره سیاستهاى تفرقهانگیز قرار مىدهند، هم چنان که با هر نهضت اصلاحى به مبارزه برمى خیزند و از هر اقدام اصلاحى که باعث وحدت مسلمین مىشود، جلوگیرى به عمل مىآورند، به طور مستقیم و غیر مستقیم با آن به نبرد پرداختند و هر کدام به سهم خود با این نهضت مبارزه کردند». (پیشین، ص 34ـ33). | سنّىها خیال مىکردند که دارالتقریب مىخواهد آنها را شیعه کند و شیعهها تصور مىکردند که ما تصمیم داریم آنها را سنّى کنیم. اینها و سایرین که در حقیقت هدف رسالت تقریب را درنیافته بودند و یا نمىخواستند دریابند، گفتند تقریب مىخواهد مذاهب را الغا کند یا آنها را در هم ادغام نماید. و نیز عدهاى کوته فکر و کسانى که سوء غرض داشتند... و یا منافع خود را در تفرقه و تشتت مىدیدند و یا روحشان مریضى و آلوده به هوا و هوس و تمایلات خاصى بود، با این اندیشه به پیکار برخاستند. اینان و کسانى که قلمهاى خود را در معرض اجاره سیاستهاى تفرقهانگیز قرار مىدهند، هم چنان که با هر نهضت اصلاحى به مبارزه برمى خیزند و از هر اقدام اصلاحى که باعث وحدت مسلمین مىشود، جلوگیرى به عمل مىآورند، به طور مستقیم و غیر مستقیم با آن به نبرد پرداختند و هر کدام به سهم خود با این نهضت مبارزه کردند». (پیشین، ص 34ـ33).<br> | ||
قانون تصویبى تقریب در سال 1947م. را باید نتیجه تلاش تمام عالمان حاضر به ویژه مصطفى عبدالرزاق، عبدالمجید سلیم و شاگرد او شیخ محمود شلتوت دانست. | قانون تصویبى تقریب در سال 1947م. را باید نتیجه تلاش تمام عالمان حاضر به ویژه مصطفى عبدالرزاق، عبدالمجید سلیم و شاگرد او شیخ محمود شلتوت دانست.<br> | ||
=مرحله اجرایى و نهایى تقریب = | =مرحله اجرایى و نهایى تقریب = | ||
بخشى از چهره سیاسى عبدالمجید سلیم را باید در دارالتقریب جستوجو کرد، همان گونه که بخشى دیگر نیز، از مطالعه حضور وى در الازهر به دست مىآید. با این که عبدالرزاق از نظر سیاسى اختلاف نظرهایى با سلیم داشت، اما سلیم، عبدالرزاق را شخصیتى صاحب علم و تقوا و مورد اطمینان مىدانست و توسط وى به دارالتقریب راه یافته بود. شیخ سلیم با حضور در دارالتقریب منشأ آثار زیادى شد، هم از لحاظ علمى و اجتماعى، هم از لحاظ جلب شخصیتهاى جدید به دارالتقریب که پشتوانه آینده آن شدند، مانند شاگردش شیخ شلتوت، و هم از جهت دفاع مستحکم در برابر حمله برخى شیوخ الازهر به اندیشه اصلاح گرایانه در باب تقریب بین مذاهب اسلامى. (ر.ک: موثقى، 1371، ص 148). | بخشى از چهره سیاسى عبدالمجید سلیم را باید در دارالتقریب جستوجو کرد، همان گونه که بخشى دیگر نیز، از مطالعه حضور وى در الازهر به دست مىآید. با این که عبدالرزاق از نظر سیاسى اختلاف نظرهایى با سلیم داشت، اما سلیم، عبدالرزاق را شخصیتى صاحب علم و تقوا و مورد اطمینان مىدانست و توسط وى به دارالتقریب راه یافته بود. شیخ سلیم با حضور در دارالتقریب منشأ آثار زیادى شد، هم از لحاظ علمى و اجتماعى، هم از لحاظ جلب شخصیتهاى جدید به دارالتقریب که پشتوانه آینده آن شدند، مانند شاگردش شیخ شلتوت، و هم از جهت دفاع مستحکم در برابر حمله برخى شیوخ الازهر به اندیشه اصلاح گرایانه در باب تقریب بین مذاهب اسلامى. (ر.ک: موثقى، 1371، ص 148).<br> | ||
مصطفى عبدالرزاق بعد از زحمات زیاد و اتمام این بخش حیاتى از پروژه تقریب، دار فانى را وداع گفت و از آن پس بود که مرحله اجرایى آغاز شد. عالمان بزرگ در پى طرح ریزى فردایى متحد براى امّت اسلام بودند. تا این مرحله از تقریب را عمدتاً محمدمصطفى مراغى (1945 ـ 1935) و مصطفى عبدالرزاق (1947 ـ 1945) با همراهى و مجاهدت مردانى چون شیخ عبدالمجید سلیم و شیخ محمدحسین کاشف الغطا (راهبرى و هدایت کرده و به سلامت به سرمنزل مقصود رسانده بود و اکنون (1948) نوبت مردانى دیگر بود که این راه را بپیمایند. | مصطفى عبدالرزاق بعد از زحمات زیاد و اتمام این بخش حیاتى از پروژه تقریب، دار فانى را وداع گفت و از آن پس بود که مرحله اجرایى آغاز شد. عالمان بزرگ در پى طرح ریزى فردایى متحد براى امّت اسلام بودند. تا این مرحله از تقریب را عمدتاً محمدمصطفى مراغى (1945 ـ 1935) و مصطفى عبدالرزاق (1947 ـ 1945) با همراهى و مجاهدت مردانى چون شیخ عبدالمجید سلیم و شیخ محمدحسین کاشف الغطا (راهبرى و هدایت کرده و به سلامت به سرمنزل مقصود رسانده بود و اکنون (1948) نوبت مردانى دیگر بود که این راه را بپیمایند.<br> | ||
بعد از عبدالرزاق، ریاست الازهر به محمد مأمون الشناوى (1950ـ1948) سپرده شده بود، از این رو عبدالمجید سلیم فارغ از مسئولیت اجرایى و سنگین ریاست، هم چنان مىتوانست با فراغ بال به اندیشه تقریب بپردازد و براى آن تلاش کند.<ref>بعد از محمدمأمون، ریاست الازهر به عبدالمجید سلیم (1951ـ1950) ابراهیم حمروش (1952ـ1951)، بار دیگر عبدالمجید سلیم (1952)، محمدالخضر حین مالکى (1954ـ1952)، عبدالرحمن تاج (1958ـ1954) و بالاخره محمود شلتوت (1958) رسید و در طول این مدت اندیشه تقریب با مدیریت محمدتقى قمى سامان یافت.</ref> در این جا به گوشهاى از نقش سلیم از نگاه [[قمی، شیخ محمد تقی|محمدتقى قمى]] مؤسس و دبیرکل دارالتقریب اشاره نمود و نقش وى را در دورههاى مختلف تقریب بررسى مىکنیم. | بعد از عبدالرزاق، ریاست الازهر به محمد مأمون الشناوى (1950ـ1948) سپرده شده بود، از این رو عبدالمجید سلیم فارغ از مسئولیت اجرایى و سنگین ریاست، هم چنان مىتوانست با فراغ بال به اندیشه تقریب بپردازد و براى آن تلاش کند.<ref>بعد از محمدمأمون، ریاست الازهر به عبدالمجید سلیم (1951ـ1950) ابراهیم حمروش (1952ـ1951)، بار دیگر عبدالمجید سلیم (1952)، محمدالخضر حین مالکى (1954ـ1952)، عبدالرحمن تاج (1958ـ1954) و بالاخره محمود شلتوت (1958) رسید و در طول این مدت اندیشه تقریب با مدیریت محمدتقى قمى سامان یافت.</ref> در این جا به گوشهاى از نقش سلیم از نگاه [[قمی، شیخ محمد تقی|محمدتقى قمى]] مؤسس و دبیرکل دارالتقریب اشاره نمود و نقش وى را در دورههاى مختلف تقریب بررسى مىکنیم.<br> | ||
شخصیتهایى از رؤساى الازهر که به صورت مستقیم و غیر مستقیم در دعوت تقریب سهیم بودهاند، عبارتاند از: [[محمد مصطفى مراغی|محمدمصطفى مراغى]]، [[مصطفی عبدالرازق|مصطفى عبدالرزاق]]، [[عبدالمجید سلیم]]. | شخصیتهایى از رؤساى الازهر که به صورت مستقیم و غیر مستقیم در دعوت تقریب سهیم بودهاند، عبارتاند از: [[محمد مصطفى مراغی|محمدمصطفى مراغى]]، [[مصطفی عبدالرازق|مصطفى عبدالرزاق]]، [[عبدالمجید سلیم]].<br> | ||
مدتى بعد از آغاز فعالیت تقریب، انقلاب مصر (1952) به وقوع پیوست و فاروق از قدرت برکنار شد. هر چند عبدالمجید سلیم و همکارانش به تلاشهاى خود ادامه مىدادند، اما حکومت جدید تا حدود یک سال و نیم نسبت به تقریب نظر مساعدى نشان نمىداد و مىخواست بداند «این دعوت چیست، از کجا آمده و چه نقشه اى دارد و چطور شده که این چنین کارش گرفته و این شخصى که از ایران آمده و این تشکیلات را راهانداخته، هم شیعه است و هم غیر مصرى، چطور شده که تمام رجال را به دور خود جمع کرده و بالأخره نیرویش چیست و از کجا تقویت مىشود». (بىآزار شیرازى، 1378، ص 31 و 30). این وضع به جایى رسید که رفت و آمد افراد دارالتقریب را کنترل مىکردند و به گفته قمى در دیدار با ناصر، مجله رسالة الاسلام با فقر مالى اداره مىشد و نویسندگان، مقالات مجانى مىدادند. (بىآزار شیرازى، 1377، ص 34). | مدتى بعد از آغاز فعالیت تقریب، انقلاب مصر (1952) به وقوع پیوست و فاروق از قدرت برکنار شد. هر چند عبدالمجید سلیم و همکارانش به تلاشهاى خود ادامه مىدادند، اما حکومت جدید تا حدود یک سال و نیم نسبت به تقریب نظر مساعدى نشان نمىداد و مىخواست بداند «این دعوت چیست، از کجا آمده و چه نقشه اى دارد و چطور شده که این چنین کارش گرفته و این شخصى که از ایران آمده و این تشکیلات را راهانداخته، هم شیعه است و هم غیر مصرى، چطور شده که تمام رجال را به دور خود جمع کرده و بالأخره نیرویش چیست و از کجا تقویت مىشود». (بىآزار شیرازى، 1378، ص 31 و 30). این وضع به جایى رسید که رفت و آمد افراد دارالتقریب را کنترل مىکردند و به گفته قمى در دیدار با ناصر، مجله رسالة الاسلام با فقر مالى اداره مىشد و نویسندگان، مقالات مجانى مىدادند. (بىآزار شیرازى، 1377، ص 34).<br> | ||
در هر صورت، دارالتقریب هم چنان به فعالیت خود ادامه داد و افراد مهمى مثل ابراهیم الطحاوى از همقطاران ناصر را هم به امور مذهبى جذب کرد، به گونهاى که وى بعدها، رییس هیئت شباب المسلمین مصر شد. (پیشین). | در هر صورت، دارالتقریب هم چنان به فعالیت خود ادامه داد و افراد مهمى مثل ابراهیم الطحاوى از همقطاران ناصر را هم به امور مذهبى جذب کرد، به گونهاى که وى بعدها، رییس هیئت شباب المسلمین مصر شد. (پیشین).<br> | ||
در چنین موقعیت مهم و حساسى بیشترین کمکها از سوى شیخ عبدالمجید سلیم بود. دوره اصلى تلاشهاى عبدالمجید سلیم در تقریب بین مذاهب، مربوط به دوران ریاست وى در الازهر است. وى در این مقطع خدمات زیادى به اندیشه تقریب بین مذاهب نمود. محمدتقى قمى به صورت فهرستوار درباره این دوره از زندگى وى مىنویسد: | در چنین موقعیت مهم و حساسى بیشترین کمکها از سوى شیخ عبدالمجید سلیم بود. دوره اصلى تلاشهاى عبدالمجید سلیم در تقریب بین مذاهب، مربوط به دوران ریاست وى در الازهر است. وى در این مقطع خدمات زیادى به اندیشه تقریب بین مذاهب نمود. محمدتقى قمى به صورت فهرستوار درباره این دوره از زندگى وى مىنویسد: <br> | ||
«میزان علاقه و دلبستگى وى به تقریب به گونهاى بود که وى با این که پس از چند سال رییس الازهر شد، باز به عضویت خود در جمعیت ادامه داد و حتى بیشتر نامههاى خود را با عنوان شیخ الازهر و نائب رییس جمعیت تقریب امضا مىکرد. در عهد او بود که فصل تازهاى در ارتباط میان سنى و شیعه گشوده شد. او باب نامه نگارى را با علماى شیعه گشود و پاسخ آنها را دریافت نمود و براى اولین بار دانشگاه الازهر را که منحصر به مذاهب چهارگانه تسنن بود، به صورت دانشگاه عمومى اسلامى درآورد تا به ماده واحدهاى که راجع به دانشگاههاى اسلامى در قانون اساسى تقریب آمده بود، عمل کند و او براى اولین بار بعضى از احکام و قوانین شیعه را که در نظرش از سایر قوانین بهتر بود، در قانون مصر در قوانین مربوط به احوال شخصى وارد کرد و او بود که به دارالتقریب پیشنهاد چاپ تفسیر مجمع البیان را داد». (پیشین، ص 48 و 47). | «میزان علاقه و دلبستگى وى به تقریب به گونهاى بود که وى با این که پس از چند سال رییس الازهر شد، باز به عضویت خود در جمعیت ادامه داد و حتى بیشتر نامههاى خود را با عنوان شیخ الازهر و نائب رییس جمعیت تقریب امضا مىکرد. در عهد او بود که فصل تازهاى در ارتباط میان سنى و شیعه گشوده شد. او باب نامه نگارى را با علماى شیعه گشود و پاسخ آنها را دریافت نمود و براى اولین بار دانشگاه الازهر را که منحصر به مذاهب چهارگانه تسنن بود، به صورت دانشگاه عمومى اسلامى درآورد تا به ماده واحدهاى که راجع به دانشگاههاى اسلامى در قانون اساسى تقریب آمده بود، عمل کند و او براى اولین بار بعضى از احکام و قوانین شیعه را که در نظرش از سایر قوانین بهتر بود، در قانون مصر در قوانین مربوط به احوال شخصى وارد کرد و او بود که به دارالتقریب پیشنهاد چاپ تفسیر مجمع البیان را داد». (پیشین، ص 48 و 47).<br> | ||
=شیخ سلیم در برابر فتنه تفرقه= | =شیخ سلیم در برابر فتنه تفرقه= | ||
از آغاز فعالیت دارالتقریب بیش از همه مخالفان، دو جریان در پیوند با هم، علیه این جمعیت و همبستگى آن وارد عمل شدند؛ یکى استعمار و سیاستهاى استعمارى و دیگرى دولت سعودى با کمک عوامل سیاسى و وهابى و نویسندگان مزدور وابسته به استعمار که انواع کتابها و تبلیغات دورغ را علیه شیعه نشر مىدادند. به خصوص این که وهابىها و سعودىها به تأثیر از سیاستهاى استعمارى غرب، فکر مىکردند با وجود دارالتقریب، تبلیغات ضد شیعى آنان خنثى مىشود. هم چنین حضور حسن البنا رهبر اخوان المسلمین در دارالتقریب براى آنان بسیار گران آمده بود، زیرا این امر مانع پیشرفت دعوت و تبلیغ وهابىگرى در میان اخوان المسلمین مىشد. از این رو تلاش مىکردند حسن البنا را مجبور به کناره گیرى از دارالتقریب کنند. | از آغاز فعالیت دارالتقریب بیش از همه مخالفان، دو جریان در پیوند با هم، علیه این جمعیت و همبستگى آن وارد عمل شدند؛ یکى استعمار و سیاستهاى استعمارى و دیگرى دولت سعودى با کمک عوامل سیاسى و وهابى و نویسندگان مزدور وابسته به استعمار که انواع کتابها و تبلیغات دورغ را علیه شیعه نشر مىدادند. به خصوص این که وهابىها و سعودىها به تأثیر از سیاستهاى استعمارى غرب، فکر مىکردند با وجود دارالتقریب، تبلیغات ضد شیعى آنان خنثى مىشود. هم چنین حضور حسن البنا رهبر اخوان المسلمین در دارالتقریب براى آنان بسیار گران آمده بود، زیرا این امر مانع پیشرفت دعوت و تبلیغ وهابىگرى در میان اخوان المسلمین مىشد. از این رو تلاش مىکردند حسن البنا را مجبور به کناره گیرى از دارالتقریب کنند. | ||
در حالى که شیخ سلیم در راستاى اهداف مقدس دارالتقریب مشغول تهیه مقدمات صدور فتواى جواز پیروى از مذهب شیعه بود، ایادى استعمار و دشمنان مشترک شیعه و سنى، کتابى را از یکى از علماى شیعه دوره صفویه علیه اهل سنت و شیخین ـ ظاهراً کتاب منسوب به شیخ على کرکى است ـ از طریق پست براى تمام اعضاى دارالتقریب فرستادند. این کتاب در بستههایى با عنوان «نفحات اللاهوت فى وجوب سبّ الجبّ و الطاغوت» ارسال گردید، بدون این که تاریخ چاپ یا نام چاپ خانه یا کشور محل چاپ در آن معلوم باشد. به علاوه، هر کدام از بستهها از کشورهاى مختلف اروپایى فرستاده شده بود و معلوم نبود که مبدأ، کدام یک از این کشورها است. کار ارسال این بستهها هم جهت اطمینان از رسیدن آن به دست اعضاى تقریب، دوبار صورت گرفته بود. | در حالى که شیخ سلیم در راستاى اهداف مقدس دارالتقریب مشغول تهیه مقدمات صدور فتواى جواز پیروى از مذهب شیعه بود، ایادى استعمار و دشمنان مشترک شیعه و سنى، کتابى را از یکى از علماى شیعه دوره صفویه علیه اهل سنت و شیخین ـ ظاهراً کتاب منسوب به شیخ على کرکى است ـ از طریق پست براى تمام اعضاى دارالتقریب فرستادند. این کتاب در بستههایى با عنوان «نفحات اللاهوت فى وجوب سبّ الجبّ و الطاغوت» ارسال گردید، بدون این که تاریخ چاپ یا نام چاپ خانه یا کشور محل چاپ در آن معلوم باشد. به علاوه، هر کدام از بستهها از کشورهاى مختلف اروپایى فرستاده شده بود و معلوم نبود که مبدأ، کدام یک از این کشورها است. کار ارسال این بستهها هم جهت اطمینان از رسیدن آن به دست اعضاى تقریب، دوبار صورت گرفته بود.<br> | ||
توزیع این کتاب، فتنه و هنگامهاى برپا کرد، به خصوص براى جمعیت تقریب که با زحمت در دارالتقریب شرکت مىکردند و مورد ملامت مردم و متعصّبان بودند. | توزیع این کتاب، فتنه و هنگامهاى برپا کرد، به خصوص براى جمعیت تقریب که با زحمت در دارالتقریب شرکت مىکردند و مورد ملامت مردم و متعصّبان بودند.<br> | ||
رجال تقریب در اولین جلسهاى که به دنبال این جریان گرفتند، با عصبانیت زیاد نسخهاى از این کتاب را به یک دیگر نشان داده و گفتند: «ما آمدهایم این جا چه کار کنیم؟ ما چه الزامى داشتیم که با دچار کردن خود به انواع گرفتارىها، از شیعهاى دفاع کنیم که این چنین نسبت به اصحاب بدگویى مىکند و تا این حد پیش رفتهاست؟» | رجال تقریب در اولین جلسهاى که به دنبال این جریان گرفتند، با عصبانیت زیاد نسخهاى از این کتاب را به یک دیگر نشان داده و گفتند: «ما آمدهایم این جا چه کار کنیم؟ ما چه الزامى داشتیم که با دچار کردن خود به انواع گرفتارىها، از شیعهاى دفاع کنیم که این چنین نسبت به اصحاب بدگویى مىکند و تا این حد پیش رفتهاست؟»<br> | ||
پس از پایان سخنان مخالفین، شیخ عبدالمجید سلیم برخاست و گفت: «اى برادران! اگر کسى پدران شما را سب و لعن کند او را از اسلام خارج مىدانید؟ برادرى دینى خود را با او قطع مىکنید؟ گفتند: نه. | پس از پایان سخنان مخالفین، شیخ عبدالمجید سلیم برخاست و گفت: «اى برادران! اگر کسى پدران شما را سب و لعن کند او را از اسلام خارج مىدانید؟ برادرى دینى خود را با او قطع مىکنید؟ گفتند: نه.<br> | ||
شیخ گفت: | شیخ گفت: <br> | ||
اصحاب نیز پدران روحانى ما هستند و اگر کسى نسبت به بعضى از آنها دچار بدبینى بوده و به آنها ناسزا گوید، موجب خروج وى از اسلام و برادرى اسلامى نخواهد گشت. به علاوه، اگر این مصائب و تفرقه و جدایىها نبود که لزومى نداشت ما در این جا دور هم جمع شویم. ما در این جا گرد هم آمدهایم تا مشکلات و بیمارىهاى اجتماعى را بررسى کنیم و به درمان اساسى آنها بپردازیم». | اصحاب نیز پدران روحانى ما هستند و اگر کسى نسبت به بعضى از آنها دچار بدبینى بوده و به آنها ناسزا گوید، موجب خروج وى از اسلام و برادرى اسلامى نخواهد گشت. به علاوه، اگر این مصائب و تفرقه و جدایىها نبود که لزومى نداشت ما در این جا دور هم جمع شویم. ما در این جا گرد هم آمدهایم تا مشکلات و بیمارىهاى اجتماعى را بررسى کنیم و به درمان اساسى آنها بپردازیم».<br> | ||
بالأخره شیخ عبدالمجید سلیم آنها را آرام ساخت اما این توطئه باعث شد که شیخ نتواند فتواى تاریخى خود را مبنى بر جواز پیروى از مذهب شیعه صادر کند و این کار چندین سال به تأخیر افتاد تا این که به دست شاگرد توانایش شیخ محمود شلتوت انجام گرفت. این افتخار بزرگى براى تمام مسلمانان جهان بود، زیرا تا کنون هیچ یک از مذاهب جهان نتوانستهاند میان خود این چنین تقریب و همبستگى برقرار سازند. چنان که یکى از شعبههاى مسیحیت، یعنى کاتولیک، گذشته از این که شعبه دیگر مسیحیت، یعنى پروتستان، را به هیچ وجه قبول ندارد، نتوانست حتى عقد ازدواج هر یک از فرقههاى خود را به دیگرى بقبولاند. (بىآزار شیرازى، 1379، ص 194ـ191 و بىآزار شیرازى، 1377، ص343). | بالأخره شیخ عبدالمجید سلیم آنها را آرام ساخت اما این توطئه باعث شد که شیخ نتواند فتواى تاریخى خود را مبنى بر جواز پیروى از مذهب شیعه صادر کند و این کار چندین سال به تأخیر افتاد تا این که به دست شاگرد توانایش شیخ محمود شلتوت انجام گرفت. این افتخار بزرگى براى تمام مسلمانان جهان بود، زیرا تا کنون هیچ یک از مذاهب جهان نتوانستهاند میان خود این چنین تقریب و همبستگى برقرار سازند. چنان که یکى از شعبههاى مسیحیت، یعنى کاتولیک، گذشته از این که شعبه دیگر مسیحیت، یعنى پروتستان، را به هیچ وجه قبول ندارد، نتوانست حتى عقد ازدواج هر یک از فرقههاى خود را به دیگرى بقبولاند. (بىآزار شیرازى، 1379، ص 194ـ191 و بىآزار شیرازى، 1377، ص343).<br> | ||
=ارتباط سلیم با آیتالله بروجردى= | =ارتباط سلیم با آیتالله بروجردى= | ||
گام دیگرى که عبدالمجید سلیم و دیگر ارکان تقریب در مسیر گسترش تقریب برداشتند ایجاد ارتباطهاى گسترده با عالمان دیگر کشورها و مذاهب بود. این ارتباطات با علماى کشورهاى گوناگون مانند پاکستان، برخى کشورهاى آفریقایى و... ادامه یافت و بارها تا مراحل حل مشکلات آنان پیش رفت. در این میان، ارتباط عبدالمجید سلیم و بعد از وى شاگردش شیخ محمود شلتوت با علماى شیعه به عنوان صاحبان فقه پویا و مجتهدان آزاداندیش، توجه محققان را به خود جلب مىکند. ارتباطات از طرق مختلف مانند مکاتبه، اعزام نماینده، ملاقات و... انجام مىگرفت. در یکى از این نامهها، شیخ سلیم به آیتالله بروجردى که پیامى شفاهى برایش فرستاده بود، مىنویسد: | گام دیگرى که عبدالمجید سلیم و دیگر ارکان تقریب در مسیر گسترش تقریب برداشتند ایجاد ارتباطهاى گسترده با عالمان دیگر کشورها و مذاهب بود. این ارتباطات با علماى کشورهاى گوناگون مانند پاکستان، برخى کشورهاى آفریقایى و... ادامه یافت و بارها تا مراحل حل مشکلات آنان پیش رفت. در این میان، ارتباط عبدالمجید سلیم و بعد از وى شاگردش شیخ محمود شلتوت با علماى شیعه به عنوان صاحبان فقه پویا و مجتهدان آزاداندیش، توجه محققان را به خود جلب مىکند. ارتباطات از طرق مختلف مانند مکاتبه، اعزام نماینده، ملاقات و... انجام مىگرفت. در یکى از این نامهها، شیخ سلیم به آیتالله بروجردى که پیامى شفاهى برایش فرستاده بود، مىنویسد: <br> | ||
«پیام شفاهى از طریق آقاى قمى رسید. از حمایتها و اعتماد حضرت عالى به اینجانب و از این که فکر تقریب بین مذاهب اسلامى مورد عنایت فراوان شماست تشکر مىکنم». (بىآزار شیرازى، 1377، ص 7 و 276). | «پیام شفاهى از طریق آقاى قمى رسید. از حمایتها و اعتماد حضرت عالى به اینجانب و از این که فکر تقریب بین مذاهب اسلامى مورد عنایت فراوان شماست تشکر مىکنم». (بىآزار شیرازى، 1377، ص 7 و 276).<br> | ||
سپس با اشاره به دسیسههاى گذشته مغرضین در باز داشتن مسلمین از حق فهم و درک صحیح اسلام و ایجاد تفرقه و اختلاف، لزوم تبادل رأى و مشورت میان آنان را تأکید مىکند و نخستین قدم واجب براى علما را این مىداند که «آن چه را مربوط به این افتراق و پراکندگى است از اذهان مردم دور سازیم و صفحات روشن و طرحهاى اسلامى و شریعت سهل و آسان اسلام را انتشار دهیم». | سپس با اشاره به دسیسههاى گذشته مغرضین در باز داشتن مسلمین از حق فهم و درک صحیح اسلام و ایجاد تفرقه و اختلاف، لزوم تبادل رأى و مشورت میان آنان را تأکید مىکند و نخستین قدم واجب براى علما را این مىداند که «آن چه را مربوط به این افتراق و پراکندگى است از اذهان مردم دور سازیم و صفحات روشن و طرحهاى اسلامى و شریعت سهل و آسان اسلام را انتشار دهیم».<br> | ||
آیتالله بروجردى نیز در جواب، نامهاى به ایشان نوشت و در آن نامه از هدف تقریب، تمجید فراوان نموده و متذکر شد که من هم تا جایى که امکان داشته باشد براى از بین بردن موجبات نفاق کوشش و جدیت مىکنم. هم چنین نامههاى دیگرى بین آنها رد و بدل شد. | آیتالله بروجردى نیز در جواب، نامهاى به ایشان نوشت و در آن نامه از هدف تقریب، تمجید فراوان نموده و متذکر شد که من هم تا جایى که امکان داشته باشد براى از بین بردن موجبات نفاق کوشش و جدیت مىکنم. هم چنین نامههاى دیگرى بین آنها رد و بدل شد.<br> | ||
علامه محمدتقى قمى درباره میزان احترام عبدالمجید سلیم به آیتالله بروجردى در مسیر تقریب بین مذاهب مىنویسد: | علامه محمدتقى قمى درباره میزان احترام عبدالمجید سلیم به آیتالله بروجردى در مسیر تقریب بین مذاهب مىنویسد: <br> | ||
«هرگاه نامه آیتاللّه بروجردى را براى شیخ عبدالمجید سلیم، رئیس جامع الازهر، مىبردم، ایشان بلند مىشدند و نامه را مىگرفتند و مىبوسیدند و آن گاه مىنشستند». (احمدى و دیگران، 1379، ص 15). | «هرگاه نامه آیتاللّه بروجردى را براى شیخ عبدالمجید سلیم، رئیس جامع الازهر، مىبردم، ایشان بلند مىشدند و نامه را مىگرفتند و مىبوسیدند و آن گاه مىنشستند». (احمدى و دیگران، 1379، ص 15).<br> | ||
آیتالله واعظ زاده خراسانى هم در ارزیابى نامههاى رد و بدل شده بین این دو شخصیت بزرگ علمى و مذهبى چنین مىگوید: | آیتالله واعظ زاده خراسانى هم در ارزیابى نامههاى رد و بدل شده بین این دو شخصیت بزرگ علمى و مذهبى چنین مىگوید:<br> | ||
«از نامههایى که بین آیتالله بروجردى و عبدالمجید سلیم و محمود شلتوت رد و بدل شده، فهمیده مىشود که مرحوم بروجردى از تلاش آنان در راه اتحاد تقدیر مىکرد. در یک جلسه خصوصى فرمود: | «از نامههایى که بین آیتالله بروجردى و عبدالمجید سلیم و محمود شلتوت رد و بدل شده، فهمیده مىشود که مرحوم بروجردى از تلاش آنان در راه اتحاد تقدیر مىکرد. در یک جلسه خصوصى فرمود:<br> | ||
مرحوم شیخ عبدالمجید سلیم وقتى متذکر فاجعه کربلا مىشد، مىگفت: این فاجعه لکه ننگى در تاریخ اسلام است و بسیار متأثر مىگردید...» <ref>شاگرد وى شیخ شلتوت همچنین بود. استاد عبدالکریم بىآزار شیرازى در مورد او مىنویسد: «وى مانند استادش شیخ عبدالمجید سلیم از مظالم بنى امیه نسبت به امام حسین(علیهالسلام) و سایر اهل بیت(علیهمالسلام) متأثر بود و در دوران ریاست او در الازهر در روز عاشورا در محوطه جامع الازهر مراسم عزادارى امام حسین(علیهالسلام) را برگزار مىکرد». (بىآزار شیرازى، 1379، ص 20).</ref> (پیشین، ص 235). | مرحوم شیخ عبدالمجید سلیم وقتى متذکر فاجعه کربلا مىشد، مىگفت: این فاجعه لکه ننگى در تاریخ اسلام است و بسیار متأثر مىگردید...» <ref>شاگرد وى شیخ شلتوت همچنین بود. استاد عبدالکریم بىآزار شیرازى در مورد او مىنویسد: «وى مانند استادش شیخ عبدالمجید سلیم از مظالم بنى امیه نسبت به امام حسین(علیهالسلام) و سایر اهل بیت(علیهمالسلام) متأثر بود و در دوران ریاست او در الازهر در روز عاشورا در محوطه جامع الازهر مراسم عزادارى امام حسین(علیهالسلام) را برگزار مىکرد». (بىآزار شیرازى، 1379، ص 20).</ref> (پیشین، ص 235).<br> | ||
میزان اهتمام عبدالمجید سلیم و دست اندرکاران تقریب به ارتباط با علماى مذاهب، بهویژه آیتالله بروجردى، به حدى بود که حتى اخبار مربوط به مریضى و سلامتى وى را هم در رسالة الاسلام یادآور مىشدند و به این طریق بر پیوند دشمن شکن مسلمین در هر فرصتى افزوده مىشد. | میزان اهتمام عبدالمجید سلیم و دست اندرکاران تقریب به ارتباط با علماى مذاهب، بهویژه آیتالله بروجردى، به حدى بود که حتى اخبار مربوط به مریضى و سلامتى وى را هم در رسالة الاسلام یادآور مىشدند و به این طریق بر پیوند دشمن شکن مسلمین در هر فرصتى افزوده مىشد.<br> | ||
=آثار عبدالمجید سلیم= | =آثار عبدالمجید سلیم= | ||
از این شخصیت مذهبى، علمى و اجتماعى، آثار زیادى در حوزههاى مذهبى و اجتماعى بر جاى مانده که مجموعه سخنرانىها و فتواهاى وى از آن جمله است. محمد عبدالمنعم خفاجى مىنویسد: «آثار زیادى در الازهر بر جاى گذاشت». (خفاجى، ج 1، ص 257). | از این شخصیت مذهبى، علمى و اجتماعى، آثار زیادى در حوزههاى مذهبى و اجتماعى بر جاى مانده که مجموعه سخنرانىها و فتواهاى وى از آن جمله است. محمد عبدالمنعم خفاجى مىنویسد: «آثار زیادى در الازهر بر جاى گذاشت». (خفاجى، ج 1، ص 257).<br> | ||
# فتواها: از این عالم بزرگ نزدیک به پانزده هزار فتواى شرعى برجاى ماندهاست که بى گمان گردآورى آن در بازشناسى شخصیت علمى و مذهبى وى، تأثیرى اساسى خواهد داشت. | # فتواها: از این عالم بزرگ نزدیک به پانزده هزار فتواى شرعى برجاى ماندهاست که بى گمان گردآورى آن در بازشناسى شخصیت علمى و مذهبى وى، تأثیرى اساسى خواهد داشت. | ||
# پیرامون تقریب | # پیرامون تقریب | ||
در این بخش نیز نوشتهها، نامهها و رسالههاى مختلفى از وى بر جاى ماندهاست. رسالههاى خطى به جاى مانده از او گویاى ابعاد دیگرى از شخصیت وى مانند شجاعت در قول حق و آشکار کردن آن است. (پیشین). | در این بخش نیز نوشتهها، نامهها و رسالههاى مختلفى از وى بر جاى ماندهاست. رسالههاى خطى به جاى مانده از او گویاى ابعاد دیگرى از شخصیت وى مانند شجاعت در قول حق و آشکار کردن آن است. (پیشین).<br> | ||
خفاجى درباره آثار او چنین مىگوید: «در مسیر تفاهم طوایف اسلامى و... کتابها و رسالهها و نامههایى بین او و بسیارى از علماى شهرهاى اسلامى رد و بدل گردید. ارزشهاى او به مصر محدود نیست بلکه به آفاق اسلام و تمام طوایف رسید. از وى آثارى خطى بر جاى ماند که در آنها شجاعت در بیان سخن حق و آشکار کردن آن نزد حکام بدون خوف و پرهیز دیده مىشود». (پیشین، ص2). | خفاجى درباره آثار او چنین مىگوید: «در مسیر تفاهم طوایف اسلامى و... کتابها و رسالهها و نامههایى بین او و بسیارى از علماى شهرهاى اسلامى رد و بدل گردید. ارزشهاى او به مصر محدود نیست بلکه به آفاق اسلام و تمام طوایف رسید. از وى آثارى خطى بر جاى ماند که در آنها شجاعت در بیان سخن حق و آشکار کردن آن نزد حکام بدون خوف و پرهیز دیده مىشود». (پیشین، ص2).<br> | ||
=در گذشت عبدالمجید سلیم = | =در گذشت عبدالمجید سلیم = | ||
عبدالمجید سلیم، سرانجام در صبح پنج شنبه دهم صفر 1374ق. (7 اکتبر 1954 م.) در سن 72 سالگى به رحمت الهى پیوست و مسلمانان را از وجود عالمى فرهیخته و اندیشمندى اصلاح گر محروم نمود. مجله رسالة الاسلام در ضمن مقالات خود به مناسبت درگذشت وى، آوردهاست: «شیخ الاسلام عبدالمجید سلیم در روز پنج شنبه 9 صفر 1374 هـ (7 اکتبر 1954 م.) وفات یافت. خداوند او را نزد خویش برد؛ بنده صالح، تقواپیشه، پاکیزه، شیخ اسلام، علم اعلام، مغفورله، استاد بزرگ، شیخ عبدالمجید سلیم». | عبدالمجید سلیم، سرانجام در صبح پنج شنبه دهم صفر 1374ق. (7 اکتبر 1954 م.) در سن 72 سالگى به رحمت الهى پیوست و مسلمانان را از وجود عالمى فرهیخته و اندیشمندى اصلاح گر محروم نمود. مجله رسالة الاسلام در ضمن مقالات خود به مناسبت درگذشت وى، آوردهاست: «شیخ الاسلام عبدالمجید سلیم در روز پنج شنبه 9 صفر 1374 هـ (7 اکتبر 1954 م.) وفات یافت. خداوند او را نزد خویش برد؛ بنده صالح، تقواپیشه، پاکیزه، شیخ اسلام، علم اعلام، مغفورله، استاد بزرگ، شیخ عبدالمجید سلیم».<br> | ||
به این ترتیب، طومار زندگانى مردى بزرگ که در تقوا، علم، اخلاق و جهاد در راه خدا کمنظیر بود پیچیده شد؛ شخصیتى که براى خدمت به افکار و اندیشه و دین و امت زندگى کرد، نه مال و جاه و منصب. به شدت وفادار، خوش برخورد، پاک زبان و غیور بر دین بود و در راه حق، سرزنش کسى را برنمى تابید. غیرتش در دین ضربالمثل بود. وقتى فساد یا شرّى را مىدید که قدرت بر دفع آن نداشت چشمانش پر از اشک مىشد. او به راستى صلاح امت را در تمسک به دین در همه شئون زندگى مىدید. یادش گرامى و راهش پر رهرو باد. | به این ترتیب، طومار زندگانى مردى بزرگ که در تقوا، علم، اخلاق و جهاد در راه خدا کمنظیر بود پیچیده شد؛ شخصیتى که براى خدمت به افکار و اندیشه و دین و امت زندگى کرد، نه مال و جاه و منصب. به شدت وفادار، خوش برخورد، پاک زبان و غیور بر دین بود و در راه حق، سرزنش کسى را برنمى تابید. غیرتش در دین ضربالمثل بود. وقتى فساد یا شرّى را مىدید که قدرت بر دفع آن نداشت چشمانش پر از اشک مىشد. او به راستى صلاح امت را در تمسک به دین در همه شئون زندگى مىدید. یادش گرامى و راهش پر رهرو باد.<br> | ||
=منابع و مآخذ= | =منابع و مآخذ= |
ویرایش