۱۷۴
ویرایش
Abolhoseini (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Abolhoseini (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
مسلمانان در سال 641 میلادی (20هجری قمری) در زمان [[خلیفه دوم عمر]]، و به فرماندهی [[عمرو بنعاص]] این کشور را فتح کردند. از آن زمان مصر همواره از سرزمینهای مهم برای حکومت اسلامی بوده و تا سال 1517 میلادی که دولت عثمانی بر مصر تسلط یافت در دست خلفای اموی و عباسی و فاطمی بود. با گسترش اسلام در مصر و کوچ جمعیتهای بزرگی از قبایل عرب به این سرزمین، مصریان فرهنگ یونانی [[مآب]] را کنار گذاشته و فرهنگ اسلامی و زبان عربی را پذیرفتند. در دوره امویان و سدههای نخست خلافت عباسی، مصر یکی از ایالات اسلامی بود که حاکم آن از سوی مرکز خلافت منصوب میشد. نخستین بار [[ابن طولون]] فرمانداری که در زمان خلافت [[معتز عباسی]] به مصر فرستاد شد، در اداره مصر استقلالی به دست آورد و افزون بر مصر، شامات را نیز به قلمرو خود افزود. بعد از مرگ ابن طولون در سال ۲۷۰هجری فرزندانش بر جای او نشستند تا اینکه در سال ۲۹۲هجری بار دیگر عباسیان بر مصر غلبه یافتنند. حکومت مستقل بعدی را [[محمد بن طغج]] معروف به اخشید که در آغاز کار در سال ۳۲۳هـ به عنوان فرماندار عباسیان به مصر آمد، تأسیس کرد. هنگامی که اخشید در سال ۳۳۴ درگذشت [[ابوالمسک کافور]] ابتدا به عنوان سرپرست پسران اخشید و سپس به شکل مستقل و به عنوان حاکم مصر قدرت را تا زمان مرگش در ۳۵۷هجری در دست داشت. با مرگ کافور، فاطمیان اسماعیلی که پیشتر در افریقیه (تونس امروزی) حکومت قدرتمندی تاسیس کرده بودند، در سال ۳۵۸ بر مصر غلبه کردند. [[سلسله فاطمیان]]، حدود دویست سال بعد، به دست [[صلاحالدین ایوبی]] در سال ۵۶۷هجری از میان رفت. ایوبیان که مصر و شام را زیر سلطه داشتند و به ویژه به دلیل پیکارهایشان با صلیبیان، در تاریخ اسلام اهمیت دارند، در سال ۶۴۸هـ جای خود را به حکومت ممالیک دادند. ممالیک در آغاز، به عنوان غلامان نظامی در خدمت سلاطین ایوبی بودند، ولی کم کم با دامن زدن به اختلافات سیاسی ایوبیان، بر اوضاع مصر مسلط شدند. چندی بعد شاخهای دیگر از ممالیک که به ممالیک چرکسی یا بُرجیه نامیده میشدند، حکومت مصر را بر عهده گرفتند. ممالیک به دست [[سلطان سلیم عثمانی]] در سال ۹۲۳ شکست خوردند و مصر به قلمرو سلطنت عثمانی افزوده شد. | مسلمانان در سال 641 میلادی (20هجری قمری) در زمان [[خلیفه دوم عمر]]، و به فرماندهی [[عمرو بنعاص]] این کشور را فتح کردند. از آن زمان مصر همواره از سرزمینهای مهم برای حکومت اسلامی بوده و تا سال 1517 میلادی که دولت عثمانی بر مصر تسلط یافت در دست خلفای اموی و عباسی و فاطمی بود. با گسترش اسلام در مصر و کوچ جمعیتهای بزرگی از قبایل عرب به این سرزمین، مصریان فرهنگ یونانی [[مآب]] را کنار گذاشته و فرهنگ اسلامی و زبان عربی را پذیرفتند. در دوره امویان و سدههای نخست خلافت عباسی، مصر یکی از ایالات اسلامی بود که حاکم آن از سوی مرکز خلافت منصوب میشد. نخستین بار [[ابن طولون]] فرمانداری که در زمان خلافت [[معتز عباسی]] به مصر فرستاد شد، در اداره مصر استقلالی به دست آورد و افزون بر مصر، شامات را نیز به قلمرو خود افزود. بعد از مرگ ابن طولون در سال ۲۷۰هجری فرزندانش بر جای او نشستند تا اینکه در سال ۲۹۲هجری بار دیگر عباسیان بر مصر غلبه یافتنند. حکومت مستقل بعدی را [[محمد بن طغج]] معروف به اخشید که در آغاز کار در سال ۳۲۳هـ به عنوان فرماندار عباسیان به مصر آمد، تأسیس کرد. هنگامی که اخشید در سال ۳۳۴ درگذشت [[ابوالمسک کافور]] ابتدا به عنوان سرپرست پسران اخشید و سپس به شکل مستقل و به عنوان حاکم مصر قدرت را تا زمان مرگش در ۳۵۷هجری در دست داشت. با مرگ کافور، فاطمیان اسماعیلی که پیشتر در افریقیه (تونس امروزی) حکومت قدرتمندی تاسیس کرده بودند، در سال ۳۵۸ بر مصر غلبه کردند. [[سلسله فاطمیان]]، حدود دویست سال بعد، به دست [[صلاحالدین ایوبی]] در سال ۵۶۷هجری از میان رفت. ایوبیان که مصر و شام را زیر سلطه داشتند و به ویژه به دلیل پیکارهایشان با صلیبیان، در تاریخ اسلام اهمیت دارند، در سال ۶۴۸هـ جای خود را به حکومت ممالیک دادند. ممالیک در آغاز، به عنوان غلامان نظامی در خدمت سلاطین ایوبی بودند، ولی کم کم با دامن زدن به اختلافات سیاسی ایوبیان، بر اوضاع مصر مسلط شدند. چندی بعد شاخهای دیگر از ممالیک که به ممالیک چرکسی یا بُرجیه نامیده میشدند، حکومت مصر را بر عهده گرفتند. ممالیک به دست [[سلطان سلیم عثمانی]] در سال ۹۲۳ شکست خوردند و مصر به قلمرو سلطنت عثمانی افزوده شد. | ||
حاکمان مصر در دوران عثمانی تا اواخر قرن هجدهم میلادی، نایب السلطنههایی بودند که از سوی سلطان عثمانی به کار گماشته میشدند و در قلمرو خود از استقلال زیادی برخوردار بودند. در سال ۱۷۹۸م./۱۲۱۳ق. ناپلئون بناپارت (۱۷۶۹-۱۸۲۱م.) به مصر حمله کرد تا با دسترسی به دریای سرخ به متصرفات بریتانیا در هندوستان و شرق آسیا نزدیک شود، اما بعد از مدتی، از نیروهای عثمانی و انگلیس که ضد فرانسه متحد شده بودند، شکست خورد. در دوره هرج و مرجی که بعد از این واقعه ایجاد شد، محمد علی فرمانده یکی از واحدهای نظامی آلبانیایی که از سوی سلطان عثمانی برای مقابله با فرانسه به مصر فرستاده شده بود، بر سایر رقبا پیروز شد و قدرت را در مصر در اختیار خود گرفت. از این پس مصر در عمل خودمختار بود هر چند بخشی از امپراتوری عثمانی به حساب میآمد. بعد از محمد علی فرزندان وی بر حکومت مصر نشستند تا اینکه در سال ۱۹۵۲م فاروق، آخرین فرد این خاندان با انقلابی که به برپایی جمهوری مصر و ریاست [[جمال عبدالناصر]](۱۹۱۸-۱۹۷۰م.) انجامید، از حکومت برکنار شد. | حاکمان مصر در دوران عثمانی تا اواخر قرن هجدهم میلادی، نایب السلطنههایی بودند که از سوی سلطان عثمانی به کار گماشته میشدند و در قلمرو خود از استقلال زیادی برخوردار بودند. در سال ۱۷۹۸م./۱۲۱۳ق. ناپلئون بناپارت (۱۷۶۹-۱۸۲۱م.) به مصر حمله کرد تا با دسترسی به دریای سرخ به متصرفات بریتانیا در هندوستان و شرق آسیا نزدیک شود، اما بعد از مدتی، از نیروهای عثمانی و انگلیس که ضد فرانسه متحد شده بودند، شکست خورد. در دوره هرج و مرجی که بعد از این واقعه ایجاد شد، محمد علی فرمانده یکی از واحدهای نظامی آلبانیایی که از سوی سلطان عثمانی برای مقابله با فرانسه به مصر فرستاده شده بود، بر سایر رقبا پیروز شد و قدرت را در مصر در اختیار خود گرفت. از این پس مصر در عمل خودمختار بود هر چند بخشی از امپراتوری عثمانی به حساب میآمد. بعد از محمد علی فرزندان وی بر حکومت مصر نشستند تا اینکه در سال ۱۹۵۲م فاروق، آخرین فرد این خاندان با انقلابی که به برپایی جمهوری مصر و ریاست [[جمال عبدالناصر]](۱۹۱۸-۱۹۷۰م.) انجامید، از حکومت برکنار شد. | ||
==شخصیتهای علمی مصر== | |||
مصر یکی از مهمترین کشورها از دیدگاه علمی و فرهنگی در جهان عرب و قاره آفریقاست. بسیاری از چهرههای علمی این کشور از دانشگاه الازهر فارغ التحصیل شدهاند. رهبران و رؤسای این دانشگاه از برجستگان جامعه علمی به شمار میآیند. کسانی چون [[شیخ محمدبن عبدالله خرسئی مالکی]]، [[شیخ ابراهیم بن محمد برمادی]]، [[شیخ محمد نشرتی]] و دیگران از نخستین رهبران دانشگاه الازهر و از دانشمندان زمان خود بودهاند. اما از میان رهبران و شیوخ الازهر دو تن به روشنی درخشیدند. یکی [[شیخ محمدمصطفی مراغی]] بود که اصلاحات گسترده ایجاد کرد و رشتههای متعددی را در دانشگاه الازهر بر پا نمود. و دیگری [[شیخ محمود شلتوت]] بود که از رؤسای اخیر الازهر به شمار میآید. روابط خوب او با [[آیت الله العظمی سیدحسین طباطبایی بروجردی]] موجب انسجام و وحدت امت اسلامی گشت و همچنین زمینهای شد تا رشته [[فقه شیعه جعفری]] در آن دانشگاه تأسیس شود. | |||
برخی دیگر از چهرههای شاخص علم و فرهنگ مصر، که در سیاست نیز دستی داشتند، به جایگاههای مهمی در سطح بینالمللی دست یافتند که از جمله آنها: [[پطرس غالی]] دبیرکل سازمان ملل متحد از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷، [[محمد البرادعی]] دبیرکل آژانس بینالمللی اتمی، و [[عمرو موسی]] دبیرکل اتحادیه عرب هستند. | |||
[[رده: کشورهای اسلامی]] | |||
[[رده: کشورهای آفریقایی]] | |||
[[رده: جریانشناسی جهان اسلام]] |
ویرایش