۸۵٬۹۶۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
!نام | !نام | ||
! | !ابنحزم | ||
|- | |- | ||
|نام کامل | |نام کامل | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
</div> | </div> | ||
'''ابومحمد علی بن احمد بن سعید بن حزم آندلسی قرطبی یزیدی ا'''ز موالی [[بنی امیه|بنیامیه]] (384ـ456)بود. وی در قرطبه [[اسپانیا]] در خانوادهای از منشیان به دنیا آمد. | '''ابومحمد علی بن احمد بن سعید بن حزم آندلسی قرطبی یزیدی ا'''ز موالی [[بنی امیه|بنیامیه]] (384ـ456)بود. وی در قرطبه [[اسپانیا]] در خانوادهای از منشیان به دنیا آمد. ابنحزم نام خاندانی بزرگ از دانشمندان [[اندلس]] محسوب میشود. ابومحمد اصالتاً ایرانی و از خانواده بردگان آزاد شده توسط [[یزید بن معاویه]] بوده است. | ||
ابنحزم از بزرگترین چهرههای فرهنگ اسلامی در آندلس محسوب میشود. وی در ابتدا از شافعیه بود و سپس از آن روی گردان شده و از زمره ظاهریه ـ پیـروان داوود بن علی بن خلف ظاهری اصفهان (201ـ270هـ ق) ـ گردید. وی به شدت از مبانی این اندیشه دفاع کرده و اهل باطن و مدّعیان حجّیت عقـل را مورد حمله قرار میدهـد. کتاب [[الفصل فی الملل و الاهواء و النحل]] که بعضاً شامل رسالههایی مستقل درباره موضوعات مستقل است، آکنده از اطلاعات دقیق درباره عقاید و [[ادیان]] است. کتاب مذکور که نشانه وسعت اطلاعات وی است، به شدت نسبت به فرقههای پدید آمده در درون اسلام منتقد است. | |||
= | =ابنحزم اندلسی کیست= | ||
«علی بن احمد بن سعید بن حزم اندلسی» در روز آخر [[رمضان]] سال 384 در شهر «قرطبه» به دنیا آمد و در 28 [[شعبان]] 456 درگذشت. <ref>.شرح حال ابن حزم در منابع کهن را بنگرید در: جذوة المقتبس، ش708؛ مطمح الانفس از فتح بن خاقان، ص 55؛ الذخیرة، ج1، ص140؛ المُغْرب، ش253؛ تذکرة الحفاظ، ج3، ص341؛ لسان المیزان، ج4، ص 724-732. | «علی بن احمد بن سعید بن حزم اندلسی» در روز آخر [[رمضان]] سال 384 در شهر «قرطبه» به دنیا آمد و در 28 [[شعبان]] 456 درگذشت. <ref>.شرح حال ابن حزم در منابع کهن را بنگرید در: جذوة المقتبس، ش708؛ مطمح الانفس از فتح بن خاقان، ص 55؛ الذخیرة، ج1، ص140؛ المُغْرب، ش253؛ تذکرة الحفاظ، ج3، ص341؛ لسان المیزان، ج4، ص 724-732. | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
اما با آغاز اختلافات و اوجگیری آشوبهای سیاسی در اندلس، زندگی پر تلاطمی پیدا کرد. وی به اقتفای پدرش که مدتی منصب وزارت داشت، این منصب را در سه نوبت و هر بار برای مدتی کوتاه در اختیار داشت. پس از نوبت اول مدت زمانی زندانی شد اما باز وزارت یافت. | اما با آغاز اختلافات و اوجگیری آشوبهای سیاسی در اندلس، زندگی پر تلاطمی پیدا کرد. وی به اقتفای پدرش که مدتی منصب وزارت داشت، این منصب را در سه نوبت و هر بار برای مدتی کوتاه در اختیار داشت. پس از نوبت اول مدت زمانی زندانی شد اما باز وزارت یافت. | ||
ابنحزم، پس از آن که در جوانی قدری به کارهای اداری پرداخت، به سرعت آنها را رها کرد و به تحصیل [[فقه]] و سایر علوم همت گماشت و در مقام یک عالم دینی تا پایان عمر از تدریس، تألیف، مناظره و هم چنین تأسیس و توسعه مکتب فکری- فقهی خود باز نماند. | |||
وی پس از آن که در علم فقه موقعیتی یافت، به ستیز با عالمان زمانش برخاست و از آنجا که زبان تندی داشت، مورد خشم آنان قرار گرفت. در نهایت، برخوردهای تند وی درباره عالمان زمانش سبب تبعید او به قریهای گشت که آن جا نیز جماعتی از مالکیان بر او حمله بردند. زمانی هم عالمان و ملوک از او بیزار گشتند که او را به بادیه کوچ داده و حتی برخی از کتابهایش را به آتش کشیدند. <ref>سیر: 198/18</ref> | وی پس از آن که در علم فقه موقعیتی یافت، به ستیز با عالمان زمانش برخاست و از آنجا که زبان تندی داشت، مورد خشم آنان قرار گرفت. در نهایت، برخوردهای تند وی درباره عالمان زمانش سبب تبعید او به قریهای گشت که آن جا نیز جماعتی از مالکیان بر او حمله بردند. زمانی هم عالمان و ملوک از او بیزار گشتند که او را به بادیه کوچ داده و حتی برخی از کتابهایش را به آتش کشیدند. <ref>سیر: 198/18</ref> | ||
ابنحزم، در رساله طوق الحمامه خود- که موضوعش عشق و عاشقی و حب است- خاطرات خواندنی و جالبی از زندگی خصوصی خویش آورده است. وی اشعاری هم سروده است که برخی از آنها برجای مانده است. <ref>سیر: 205/18- 209</ref> | |||
ابنحزم تحصیل را با آموختن فقه [[مالکی|مالکی]] که در نواحی او [[مذهب]] غالب بود، آغاز کرد. مدتی بعد به پیروان مذهب شافعی پیوست و از مالکیان بد گفت. بعدها از مذهب ظاهری جانبداری کرده از هر نوع [[اجتهاد]] و رأی و قیاس پرهیز داشت. در عین حال، تحت پوشش مذهب ظاهری <ref>.درباره مذهب ظاهری پس از ابن حزم، رک: ابن حزم، حیاته و عصره، ابوزهره، ص443-449</ref> و با همان روش، خود قدم در وادی اجتهاد گذاشت و کوشید تا بر پایه نصوص حدیثی به ارائه [[فتوا]] بپردازد. | |||
درباره | درباره ابنحزم و اندیشههای وی، کتابها و مقالات فراوانی نوشته شده است. توجه به وی در این حد از گستردگی، به ویژه در چند دهه گذشته، به عنوان یکی از برجستهترین متفکران [[مسلمان]] [[شمال آفریقا]] و اندلس نشانگر آن است که وی در عرصههای مختلف علوم دینی صاحب نظر بوده و تأثیر قابل توجهی در متفکران و عالمان پس از خویش داشته است. <ref>.برخی از آثاری که درباره ابن حزم نوشته شده است، عبارتند از: ابن حزم، حیاته و عصره، آراء و فقهه، ابوزهره، قاهره: دارالفکر العربی، 1977؛ الفکر المنطقی الاسلامی، دراسة فی جهود ابن حزم الاندلسی، محمد جلّوب فرحان، جامعة موصل، 1988؛ دراسات عن ابن حزم و کتابه طوق الحمامة، الطاهر احمد مکی، قاهره: دارالمعارف، 1981؛ ابن حزم رائد الفکر العلمی، عبداللطیف شرارة، بیروت: المکتب التجاری، (بیتا)؛ ابن حزم و الفکر الفلسفی بالمغرب و الاندلس، سالم یفوت، دارالبیضاء، 1986؛ الامام ابن حزم الظاهری امام اهل الاندلس، محمد عبدالله ابوصعیلیک، دمشق: دارالقلم، 1995؛ ابن حزم الکبیر، عمر فروخ، بیروت: دار لبنان للطباعة و النشر، 1980؛ ابن حزم الاندلسی و رسالته فی المفاضلة بین الصحابة، سعید الافغانی؛ ابن حزم خلال الف عام، جمع و تحقیق: ابوعبدالرحمن بن عقیل الظاهری، بیروت: دارالغرب، 1982؛ ابن حزم الاندلسی حیاته و ادبه، عبدالکریم خلیفة، بیروت: المکتب الاسلامی، عمان: مکتبة الاقصی؛ ابن حزم الاندلسی، زکریا ابراهیم، قاهره: الدار المصریة، «ضمن سلسلة اعلام العرب». ابن حزم صورة اندلیسیة، محمد طه الحاجری، بیروت: دارالنهضة العربیة للطباعة و النشر، 1982؛ ابن حزم و موقفه من الالهیات، احمد بن ناصرالحمد، مکه المکرمة، جامعة ام القری، 1980.</ref> این توجه، تا حدودی هم به دلیل مواضع دینی متفاوت وی با سایر مکاتب رسمی موجود در [[مذهب تسنن]] است. | ||
طبعاً از همان روزگار کهن، تمجید از وی همراه با مذمت بوده است. شاگردانش از وی ستایش میکردند، اما بسیاری از معاصرانش و همچنین عالمان بعدی- به ویژه مالکی مذهبان- او را سخت نکوهش میکنند. <ref>.برای نمونه رک: سیر اعلام النبلاء، ج18، ص187-188؛ مطالبی که ابوبکر بن العربی در القواصم و العواصم بر ضد وی نوشته، بسیار تند است.</ref> چرا که وی به همان اندازه که حافظهاش نیرومند و استنتاجاتش تازه و مبتکرانه بود، زبانش تند و تعصب مذهبیاش بر ضد مخالفانش از حنفیان و مالکیان و [[شیعیان]] <ref>.دراینباره رک: گفتار مفصل و بلند علامه امینی در الغدیر ج1 تحت عنوان «الرأی العام فی ابن حزم الاندلسی» ص585-608</ref> به شدت افراطی و همراه با ناسزا و توهین و تکفیرهای پیاپی و بی دلیل و هیاهویی بود. | طبعاً از همان روزگار کهن، تمجید از وی همراه با مذمت بوده است. شاگردانش از وی ستایش میکردند، اما بسیاری از معاصرانش و همچنین عالمان بعدی- به ویژه مالکی مذهبان- او را سخت نکوهش میکنند. <ref>.برای نمونه رک: سیر اعلام النبلاء، ج18، ص187-188؛ مطالبی که ابوبکر بن العربی در القواصم و العواصم بر ضد وی نوشته، بسیار تند است.</ref> چرا که وی به همان اندازه که حافظهاش نیرومند و استنتاجاتش تازه و مبتکرانه بود، زبانش تند و تعصب مذهبیاش بر ضد مخالفانش از حنفیان و مالکیان و [[شیعیان]] <ref>.دراینباره رک: گفتار مفصل و بلند علامه امینی در الغدیر ج1 تحت عنوان «الرأی العام فی ابن حزم الاندلسی» ص585-608</ref> به شدت افراطی و همراه با ناسزا و توهین و تکفیرهای پیاپی و بی دلیل و هیاهویی بود. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
</ref> | </ref> | ||
= | =ابنحزم و دانش تاریخ= | ||
تاریخ از جمله دانشهایی است که | تاریخ از جمله دانشهایی است که ابنحزم با آن سر و کار دارد و بخشی از مطالعات و تألیفات وی به این دانش مربوط میشود و آنگونه که خود میگوید از طرق مختلف توانسته است مطالعات تاریخی خود را گسترش دهد. <ref>در الفصل، ج1، ص175 مینویسد: و قد شاهدنا الناس و بلغتنا أخبار أهل البلاد البعیدة و کثر بحثنا عما غاب عنا منها، و وصلت الینا التواریخ الکثیرة المجموعة فی أخبار من سلف من عرب و عجم فی کثیر من الاُمَم</ref> | ||
وی در رساله مراتب العلوم، ضمن طبقه بندی دانشها در منظومه فکری خود که براساس دین استوار است، برای تاریخ مرتبتی ویژه در پیوند با دانش [[شریعت]] قائل است. | وی در رساله مراتب العلوم، ضمن طبقه بندی دانشها در منظومه فکری خود که براساس دین استوار است، برای تاریخ مرتبتی ویژه در پیوند با دانش [[شریعت]] قائل است. | ||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
با این حال، هر اندازه که موقعیت وی را در ارتباط با دانش تاریخ با تأکید بیان کنیم، باید بدانیم که وی عالم دینی است و از آنچه نگاشته است یا هدفش جنبههای آموزشی سیره و تاریخ صدر اسلام و خلفا بوده و یا به طور کلی، از تاریخ برای استدلال در امر دین به صورت ایجابی و سلبی بهره برده است. گفته شده است که اجمالگرایی وی هم در نوشتههای تاریخیاش به همین دلیل است. <ref>مقدمه رسائل: 21/2</ref> | با این حال، هر اندازه که موقعیت وی را در ارتباط با دانش تاریخ با تأکید بیان کنیم، باید بدانیم که وی عالم دینی است و از آنچه نگاشته است یا هدفش جنبههای آموزشی سیره و تاریخ صدر اسلام و خلفا بوده و یا به طور کلی، از تاریخ برای استدلال در امر دین به صورت ایجابی و سلبی بهره برده است. گفته شده است که اجمالگرایی وی هم در نوشتههای تاریخیاش به همین دلیل است. <ref>مقدمه رسائل: 21/2</ref> | ||
بنابر آنچه که احسان عباس تصریح کرده است، بیشتر آثار تاریخی | بنابر آنچه که احسان عباس تصریح کرده است، بیشتر آثار تاریخی ابنحزم، ارائه گزارشهای مختصر و فهرستی از رخدادهای برخی از مقاطع تاریخی است. قسمتی از موضوعات مورد علاقه وی در دانش تاریخ مربوط به [[صدر اسلام]] ([[سیره نبوی]] و تاریخ خلفا) است. برخی هم به تاریخ عمومی و اجتماعی و شماری هم به تحولات دوره معاصر او یعنی اخبار اندلس و احوال خلفا و امرای آن ناحیه برمیگردد. | ||
مجموعه رسائل تاریخی | مجموعه رسائل تاریخی ابنحزم تحت عنوان مجلد دوم کتاب رسائل ابنحزم الاندلسی به چاپ رسیده است. این رسائل عبارتند از: | ||
رسالة نَقْطُ العروس فی تواریخ الخلفاء؛ <ref>.این رساله، کتابچه کوچکی است با ویژگیهای منحصر به فرد از نوع آنچه در قرون نخستین به صورت تک نگاری پیرامون موضوعاتی بدیع نگارش مییافت. القاب خلفا، ولی عهدهایی که به خلافت نرسیدند، خلفایی که با مشاورت به خلافت رسیدند، آنان که به زور خلافت را تصرف کردند، آنان که به دنبال خلافت رفتند، خلیفه هم نامیده شدند، اما خلیفه نشدند، آنان که خلیفه شدند و برادر بزرگتر داشتند، و موضوعاتی دیگر. در ادامه به بیان برخی از اخبار عجایب و غرایب ازدواجها، زنان و مسائل دیگر (مانند فضیحتی که جهان مانند آن ندیده است و...) پرداخته شده است که به راستی شگفت است و انسان را به یاد نوشتههای محمد بن حبیب و شمار دیگری از مورخان شرقی قرن سوم میاندازد. این اثر برخلاف نامش تنها در «تواریخ خلفا»نیست بلکه همانگونه که احسان عباس یادآور شده بهتر است عنوان «النوادر» بر آن نهاده شود. برای نمونه یکی از این عجایب شرح حال مرزبانه دختر قدید بن منیع است. وی همسر نصر بن سیار والی خراسان بود. وقتی او مرد، ابومسلم خراسانی با وی ازدواج کرد، وقتی ابومسلم کشته شد، ابوداود خالد بن ابراهیم ذهلی والی خراسان با وی ازدواج کرد. ابن حزم درباره این زن مینویسد «فجرت هذه المرأة مجری ولایة خراسان، کل من ولّی خراسان تزوّجها». نَقْط العروس، ص68. و یک خبر شگفت دیگر آن که مردی پس از آن که بیست و دو سال از مرگ هشام بن حکم مؤید گذشته بود، ظهور کرد و گفت من هشام بن حکم مؤید هستم. در همه منابر اندلس به نام وی خطبه خوانده شد و خونها ریخته شد. نَقْط العروس، ص97. این رساله بارها تصحیح و ترجمه اسپانیانی آن هم نشر شده و آخرین تصحیح آن توسط احسان عباس در مجلد دوم رسائل ابن حزم ارائه شده است. مقالهای هم در مجله الدعوة الاسلامیة، (عربستان سعودی)، ش491 درباره آن انتشار یافته است.</ref> رسالة فی أمّهات الخلفاء؛ رسالة فی جُمَل فُتُوح الاسلام؛ رسالة فی أسماء الخلفاء؛ رسالة فی فضل الاندلس و ذکر رجالها. <ref>رسائل ابن حزم، ج2، تحقیق احسان عباس، بیروت: المؤسسة العربیة للدراسات و النشر، 1987. رساله اخیر رساله کوچکی است که مؤلف ضمن آن تلاش کرده است تا برتری اندلس را در زمینههای مختلف جغرافیایی و علمی بر سایر نقاط نشان دهد.</ref> | رسالة نَقْطُ العروس فی تواریخ الخلفاء؛ <ref>.این رساله، کتابچه کوچکی است با ویژگیهای منحصر به فرد از نوع آنچه در قرون نخستین به صورت تک نگاری پیرامون موضوعاتی بدیع نگارش مییافت. القاب خلفا، ولی عهدهایی که به خلافت نرسیدند، خلفایی که با مشاورت به خلافت رسیدند، آنان که به زور خلافت را تصرف کردند، آنان که به دنبال خلافت رفتند، خلیفه هم نامیده شدند، اما خلیفه نشدند، آنان که خلیفه شدند و برادر بزرگتر داشتند، و موضوعاتی دیگر. در ادامه به بیان برخی از اخبار عجایب و غرایب ازدواجها، زنان و مسائل دیگر (مانند فضیحتی که جهان مانند آن ندیده است و...) پرداخته شده است که به راستی شگفت است و انسان را به یاد نوشتههای محمد بن حبیب و شمار دیگری از مورخان شرقی قرن سوم میاندازد. این اثر برخلاف نامش تنها در «تواریخ خلفا»نیست بلکه همانگونه که احسان عباس یادآور شده بهتر است عنوان «النوادر» بر آن نهاده شود. برای نمونه یکی از این عجایب شرح حال مرزبانه دختر قدید بن منیع است. وی همسر نصر بن سیار والی خراسان بود. وقتی او مرد، ابومسلم خراسانی با وی ازدواج کرد، وقتی ابومسلم کشته شد، ابوداود خالد بن ابراهیم ذهلی والی خراسان با وی ازدواج کرد. ابن حزم درباره این زن مینویسد «فجرت هذه المرأة مجری ولایة خراسان، کل من ولّی خراسان تزوّجها». نَقْط العروس، ص68. و یک خبر شگفت دیگر آن که مردی پس از آن که بیست و دو سال از مرگ هشام بن حکم مؤید گذشته بود، ظهور کرد و گفت من هشام بن حکم مؤید هستم. در همه منابر اندلس به نام وی خطبه خوانده شد و خونها ریخته شد. نَقْط العروس، ص97. این رساله بارها تصحیح و ترجمه اسپانیانی آن هم نشر شده و آخرین تصحیح آن توسط احسان عباس در مجلد دوم رسائل ابن حزم ارائه شده است. مقالهای هم در مجله الدعوة الاسلامیة، (عربستان سعودی)، ش491 درباره آن انتشار یافته است.</ref> رسالة فی أمّهات الخلفاء؛ رسالة فی جُمَل فُتُوح الاسلام؛ رسالة فی أسماء الخلفاء؛ رسالة فی فضل الاندلس و ذکر رجالها. <ref>رسائل ابن حزم، ج2، تحقیق احسان عباس، بیروت: المؤسسة العربیة للدراسات و النشر، 1987. رساله اخیر رساله کوچکی است که مؤلف ضمن آن تلاش کرده است تا برتری اندلس را در زمینههای مختلف جغرافیایی و علمی بر سایر نقاط نشان دهد.</ref> | ||
به جز این رسائل، چند اثر تاریخی دیگر هم به طور مستقل از وی به صورت کتاب درآمده است که دو نمونه عمده آن جوامع السیرة <ref>درباره این کتاب به لحاظ شیوه نگارش و منابع آن (که به طور عمده سیره ابن اسحاق است). رک: مقدمه احسان عباس بر چاپ آن که توسط دارالمعارف در قاهره انجام شده و پنج رساله هم به عنوان ضمیمه در آن آمده است.</ref> و حجة الوداع <ref>تصحیح ابوصهیب الکرمی، ریاض، 1418</ref> میباشد. شاید بتوان کتاب جمهرة انساب العرب او را هم با اندکی تسامح، نوعی کتاب تاریخی به شمار آورد؛ زیرا افزون بر دانش انساب که به گفته خود | به جز این رسائل، چند اثر تاریخی دیگر هم به طور مستقل از وی به صورت کتاب درآمده است که دو نمونه عمده آن جوامع السیرة <ref>درباره این کتاب به لحاظ شیوه نگارش و منابع آن (که به طور عمده سیره ابن اسحاق است). رک: مقدمه احسان عباس بر چاپ آن که توسط دارالمعارف در قاهره انجام شده و پنج رساله هم به عنوان ضمیمه در آن آمده است.</ref> و حجة الوداع <ref>تصحیح ابوصهیب الکرمی، ریاض، 1418</ref> میباشد. شاید بتوان کتاب جمهرة انساب العرب او را هم با اندکی تسامح، نوعی کتاب تاریخی به شمار آورد؛ زیرا افزون بر دانش انساب که به گفته خود ابنحزم بخشی از علم الأخبار است، وی در بخشهای مختلف آن، اطلاعات تاریخی متناسب با اشخاص و قبایل به دست داده است. <ref>ابن حزم الاندلسی و جهوده فی البحث التاریخی و الحضاری، ص206-211</ref> گفتنی است که نگرش نسبی و اُمَمی ابنحزم نیرومند است. وی به جز آن که [[علم انساب]] را از اعراب شرق به [[ارث]] برده، درباره نسب قبایل بربر دیار خود هم مطالبی بر آن افزوده، نوعی نگاه اُمَمی را هم به جد گرفته است. | ||
وی امتها را به هفت قسمت تقسیم کرده است: امت اسلامی، بنواسرائیل، [[روم]]، امم شمال مانند [[خزر]] و ترک و غیره، امم [[سودان]]، امت هنود و چینی، امم دائره مانند قبط و یمانی و سریانی و اشمانی و عَمون و مؤآب. <ref>در متون اسرائیلی شهرت دارد که این دو نفر، از فرزندان لوط پیامبر بودهاند و نسل آنان در شهرهای معان و مآب از سرزمین بلقاء در اراضی شامات سکونت داشتهاند. رک: جمهرة انساب العرب، ص510</ref> و امت فرس. این تفسیر اُمَمی بعدها در کتاب طبقات الامم | وی امتها را به هفت قسمت تقسیم کرده است: امت اسلامی، بنواسرائیل، [[روم]]، امم شمال مانند [[خزر]] و ترک و غیره، امم [[سودان]]، امت هنود و چینی، امم دائره مانند قبط و یمانی و سریانی و اشمانی و عَمون و مؤآب. <ref>در متون اسرائیلی شهرت دارد که این دو نفر، از فرزندان لوط پیامبر بودهاند و نسل آنان در شهرهای معان و مآب از سرزمین بلقاء در اراضی شامات سکونت داشتهاند. رک: جمهرة انساب العرب، ص510</ref> و امت فرس. این تفسیر اُمَمی بعدها در کتاب طبقات الامم ابنصاعد اندلسی (م463) شاگرد ابنحزم ادامه یافته است. <ref>رک: التعریف بطبقات الامم، قاضی صاعد اندلسی (420-461)، مقدمه و تصحیح و تحقیق غلامرضا جمشیدنژاد، اول، تهران: میراث مکتوب، 1376. صاعد اندلسی که کتابش را در تاریخ علم در نزد اقوام و امتها نگاشته، مرتباً از اهل العلم بتواریخ الامم مطالبی نقل میکند</ref> | ||
کارهای تاریخی | کارهای تاریخی ابنحزم را نمیبایست صرفاً در آثار مستقل تاریخی وی محدود دانست. این به ویژه از آن جهت برای ما اهمیت دارد که در بررسی حاضر، صرفاً نگاه وی به تاریخ یا تاریخ اسلام موردنظر نیست، بلکه نقادیهای تاریخی او در هر مورد، ولو این که در آثار کلامی یا فقهیاش باشد، مورد توجه ما خواهد بود. | ||
کسانی که به بیان شرح حال و افکار و اندیشههای وی پرداختهاند، به طور معمول، درباره موضوع «تاریخ از دیدگاه | کسانی که به بیان شرح حال و افکار و اندیشههای وی پرداختهاند، به طور معمول، درباره موضوع «تاریخ از دیدگاه ابنحزم» هم سخن گفتهاند. در این میان، مقالاتی هم وجود دارد که صرفاً در همین موضوع نگاشته شده است. در این زمینه احسان عباس در مقدمه مجلد دوم رسائل ابنحزم بحثی تحت عنوان «ابنحزم و التاریخ» و سالم یفوت در مجله کلیة الاداب و العلوم الانسانیة دانشگاه رباط مغرب، ش10، ص99-134، مقالهای تحت عنوان التاریخ و السیاسیة فی فکر ابنحزم نگاشته است. این مقاله بیشتر به بیان نگاه ابنحزم به تاریخ پرداخته و دیدگاه دینی- تاریخی وی را با نظریات «فارابی» و دیگران مورد بحث قرار داده است. به اعتقاد مؤلف این اثر، رویکرد ابنحزم به تاریخ دینی است که در شرایط ویژه فتنه خیز اندلس طرح شده و از دین به عنوان وسیلهای برای ایجاد اتحاد استفاده و سخت بر آن تأکید شده است. این رویکرد، با رویکرد [[فارابی]] و «اخوان الصفا» و دیگران که بیشتر فلسفی است و یا رویکرد [[ابن خلدون|ابنخلدون]] که آن هم جنبه فلسفی دارد، متفاوت است. | ||
به هر روی، در میان ارجاعات هرکدام از این مقالات، میتوان دریافت که نوشتههای فراوانی درباره اندیشهها و آثار | به هر روی، در میان ارجاعات هرکدام از این مقالات، میتوان دریافت که نوشتههای فراوانی درباره اندیشهها و آثار ابنحزم نوشته شده است. از آن جمله مقالهای است تحت عنوان تقییم لبدایات التاریخ العربی از علی اوملیل که در مجله دراسات فلسفیة و أدبیة (ش1، 1976) به چاپ رسیده. اما مؤلف این سطور آن را ندیده است. در این میان،یک تک نگاری ویژه هم درباره دیدگاههای تاریخی ابنحزم نگاشته شده که اثری ارجمند است. | ||
عنوان این کتاب | عنوان این کتاب ابنحزم الاندلسی و جهوده فی البحث التاریخی و الحضاری است که دکتر عبدالحلیم عویس آن را نوشته است. <ref>قاهره، الزهراء للاعلام العربی، 1988</ref> وی در این کتاب، فصلی را با عنوان «قضایا الفکر التاریخی عند ابنحزم» آورده و ذیل بخشی از آن با عنوان «منهج ابنحزم فی البحث التاریخی» به روش تاریخ نویسی او از زاویه نقادی اخبار و پرداختنش به ارزیابی نقلهای تاریخی پرداخته است. | ||
=نسبت میان راوی و خبر= | =نسبت میان راوی و خبر= | ||
نکتهای که در ارزیابیهای سندی افزون بر جرح و تعدیل اهمیت بسزائی دارد، «سنجش نسبت میان راوی و کیفیت خبر» است. برای مثال، | نکتهای که در ارزیابیهای سندی افزون بر جرح و تعدیل اهمیت بسزائی دارد، «سنجش نسبت میان راوی و کیفیت خبر» است. برای مثال، ابنحزم وقتی روایت [[انس بن مالک|انس بن مالک]] و عبدالله بن عباس را در تعیین روز خروج [[پیامبر]] از [[مدینه]] در سفر [[حجةالوداع]] بحث میکند، به دلیل آن که نمیتواند یکی از این دو [[صحابی]] را جَرْح کند، بررسی سندی را به شکل دیگری دنبال میکند. موقعیت انس در نقل خبر به گونهای است که در آن جا حاضر بوده است، اما در روایت [[ابن عباس|ابنعباس]] به کیفیتی نیست که وی در آنجا حاضر بوده است. در این صورت: و الحاضر أثبت بلاشکّ. <ref>حجة الوداع، ص252</ref> | ||
البته | البته ابنعباس هم در این سفر بوده است، اما حالت روایت او به گونهای نیست که گویی در این [[نماز]] حضور داشته است. به نوشته ابنحزم، ابنعباس حدود سیزده سال داشته و چه بسا همراه زنان بوده و همین منشأ ورود وَهْم و خطا در روایت او شده است. | ||
و انّما دخل الوَهْم فی روایة | و انّما دخل الوَهْم فی روایة ابنعباس لانّه کان یقدّمه النبی (صلی الله علیه وآله و سلم) فی ضعفة اهله لصِغَره. <ref>حجة الوداع،ص252</ref> | ||
علاوه بر این، دقت انس در این نقل از شرح جزئیات هم به دست میآید؛ چون تصریح میکند که نماز ظهر را چهار رکعتی در مدینه خواندیم و نماز عصر را در ذوالحلیفه دو رکعتی. ولی چنین دقتی در جزئیات نقل ابنعباس نیست و صرفاً آمده است که نماز ظهر را در ذوالحلیفه خواندیم. نکته دیگر در بیان نسبت میان راوی و خبر آن است که وی با چه لحنی خبر را نقل کرده است. اگر دو روایت باشد، لحن یکی از آن دو «لحن تردید» و دیگری «لحن یقین» باشد، باید روایت کسی که با یقین بیشتری سخن میگوید پذیرفت. چرا که سخن راوی شکاک، بر غیر شاک حجت نیست، در حالی که عکس آن درست است: | علاوه بر این، دقت انس در این نقل از شرح جزئیات هم به دست میآید؛ چون تصریح میکند که نماز ظهر را چهار رکعتی در مدینه خواندیم و نماز عصر را در ذوالحلیفه دو رکعتی. ولی چنین دقتی در جزئیات نقل ابنعباس نیست و صرفاً آمده است که نماز ظهر را در ذوالحلیفه خواندیم. نکته دیگر در بیان نسبت میان راوی و خبر آن است که وی با چه لحنی خبر را نقل کرده است. اگر دو روایت باشد، لحن یکی از آن دو «لحن تردید» و دیگری «لحن یقین» باشد، باید روایت کسی که با یقین بیشتری سخن میگوید پذیرفت. چرا که سخن راوی شکاک، بر غیر شاک حجت نیست، در حالی که عکس آن درست است: | ||
المثبت- و لو کان واحدا اولی بالقبول من الشاک، الموقن أثبت و اولی من الشاک. <ref>حجةالوداع، ص260-261</ref> | المثبت- و لو کان واحدا اولی بالقبول من الشاک، الموقن أثبت و اولی من الشاک. <ref>حجةالوداع، ص260-261</ref> | ||
ابنحزم نکته اخیر را به معنای دیگری هم به کار برده است که روایت کسی که نکته یا مطلبی را برای کسی ثابت میداند، در مقایسه با کسی که آن را نفی میکند، بیشتر قابل پذیرش است. مثلاً یک مسأله در حجة الوداع این است که آیا طلحه همراه خود هَدْی داشت یا نه. روایت کسی که میگوید داشت، اولی به پذیرش نقل کسی است که میگوید هَدْی نداشت. <ref>حجةالوداع: 265</ref> دراینباره باید تأمل بیشتری کرد. | |||
نمونه دیگر درباره نسبت میان راوی و خبر در این مثال قابل توجه است: وقتی | نمونه دیگر درباره نسبت میان راوی و خبر در این مثال قابل توجه است: وقتی ابنحزم عقیده حسن بن صالح بن حیّ همْدانی را در باب امامت شرح میدهد، مینویسد: «گفته شده است که مذهب او چنین بوده است که امامت میتواند برای تمامی فرزندان فهر بن مالک مشروع باشد»، یعنی لزومی به انحصار آن در قریش که تیرهای از فهر بن مالک است، نیست. در اینجا وی نسبت این اعتقاد را به حسن بن صالح نمیپذیرد و به عکس، آن چه را که هشام بن حکم در کتاب المیزان خود درباره او آورده، قبول میکند، چرا که هشام در شهر کوفه، همسایه او بوده، او را درک کرده و عالمترین افراد نسبت به او است. <ref>الفصل، ج4، ص93: لان هشاما کان جاره بالکوفه و أعرف الناس به و أدرکه و شاهده. به جز عبارتی که نقل شده، مجموعاً آن چه ابن حزم در این چند سطر آورده قدری نامفهوم مینماید. (در چاپ دیگر الفصل 157/4- بیروت: دارالجیل- نیز عبارت به همان صورت است). مطالب ابن حزم در نقد شیعه در صفحات بعد، میباید نقد همین کتاب میزان باشد که جملاتی هم از آن نقل کرده است.</ref> | ||
=آثار ابن حزم= | =آثار ابن حزم= | ||
خط ۱۹۴: | خط ۱۹۴: | ||
=منابع= | =منابع= | ||
#[http://www.wikiferaq.org/index.php/%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D8%AD%D8%B2%D9%85 برگرفته از سایت | #[http://www.wikiferaq.org/index.php/%D8%A7%D8%A8%D9%86_%D8%AD%D8%B2%D9%85 برگرفته از سایت ابنحزم - دایره المعارف فرق اسلامی] | ||
# | # | ||
#[https://rasekhoon.net/article/show/1330497/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D8%B2%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C برگرفته از سایت | #[https://rasekhoon.net/article/show/1330497/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D8%B2%D9%85-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%84%D8%B3%DB%8C-%D9%88-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C برگرفته از سایت ابنحزم اندلسی و نقد تاریخی - راسخون] | ||
# | # | ||
#[https://www.cgie.org.ir/fa/article/223016/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D8%B2%D9%85%D8%8C-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF برگرفته از سایت | #[https://www.cgie.org.ir/fa/article/223016/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D8%B2%D9%85%D8%8C-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF برگرفته از سایت ابنحزم، ابومحمد | دائرةالمعارف بزرگ اسلامی] | ||
# | # | ||
#[https://lib.eshia.ir/23022/3/1098 برگرفته از سایت دانشنامه بزرگ اسلامی - کتابخانه مدرسه فقاهت] | #[https://lib.eshia.ir/23022/3/1098 برگرفته از سایت دانشنامه بزرگ اسلامی - کتابخانه مدرسه فقاهت] | ||
# | # | ||
#[http://pajoohe.ir/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D8%B2%D9%85--Ibn-Hazm__a-46103.aspx برگرفته از سایت | #[http://pajoohe.ir/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%AD%D8%B2%D9%85--Ibn-Hazm__a-46103.aspx برگرفته از سایت ابنحزم Ibn Hazm | دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم] | ||
# | # | ||