۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ى' به 'ی') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
متن ذیل قسمتهائی از سخنرانی [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] است که در زمینه اوضاع فرهنگی زمان امام صادق علیهالسلام در مقایسه با شرائط زمانی ائمه دیگر ایراد شده است. در این سخنرانی نقش امام صادق در تاسیس و گسترش علوم اسلامی و نیز پایهگذاری حوزه های شیعی و سنی که همچنان استمرار دارد توسط آن حضرت تبیین شده است. | متن ذیل قسمتهائی از سخنرانی [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]] است که در زمینه اوضاع فرهنگی زمان امام صادق علیهالسلام در مقایسه با شرائط زمانی ائمه دیگر ایراد شده است. در این سخنرانی نقش امام صادق در تاسیس و گسترش علوم اسلامی و نیز پایهگذاری حوزه های شیعی و سنی که همچنان استمرار دارد توسط آن حضرت تبیین شده است. | ||
==امام صادق علیهالسلام پایه گذار علوم و | ==امام صادق علیهالسلام پایه گذار علوم و حوزههای اسلامی(سنی و شیعی)== | ||
در اواخر دوره بنیامیه که منجر به سقوط آنها شد و در زمان بنی العباس عموماً- بالخصوص در ابتدای آن- اوضاع طور دیگری شد به گونهای که اولًا حریت فکری در میان مردم پیدا شد. | |||
در | و ثانیاً شور و نشاط علمی در میان مردم پدید آمد، یک شور و نشاط علمیای که در تاریخ بشر کم سابقه است که ملتی با این شور و نشاط به سوی علوم روی آورد، اعم از علوم اسلامی (یعنی علومی که مستقیماً مربوط به اسلام است، مثل علم قرائت، علم تفسیر، علم حدیث، علم فقه، مسائل مربوط به کلام و قسمتهای مختلف ادبیات) و یا علومی که مربوط به اسلام نیست، به اصطلاح علوم بشری است، یعنی علوم کلی انسانی است، مثل طب، فلسفه، نجوم و ریاضیات. | ||
این را در کتب تاریخ نوشتهاند که ناگهان یک حرکت و یک جنبش علمی فوق العادهای پیدا میشود و زمینه برای اینکه اگر کسی متاع فکری دارد عرضه بدارد، فوق العاده آماده میگردد؛ | |||
یعنی همان زمینهای که در زمانهای سابق، تا قبل از اواخر زمان امام باقر و دوره امام صادق اصلًا وجود نداشت، یکدفعه فراهم شد که هر کس مرد میدان علم و فکر و سخن است بیاید حرف خودش را بگوید. | |||
یعنی همان | |||
البته در این امر عوامل زیادی دخالت داشت که اگر بنیالعباس هم میخواستند جلویش را بگیرند امکان نداشت زیرا نژادهای دیگر- غیر از نژاد عرب- وارد دنیای اسلام شده بودند که از همه آن نژادها پرشورتر همین نژاد ایرانی بود. از جمله آن نژادها مصری بود. از همهشان قویتر و نیرومندتر و دانشمندتر بین النهرینیها و سوریهای بودند که این مناطق یکی از مراکز تمدن آن عصر بود. | |||
این ملل مختلف که آمدند، خود به خود اختلاف ملل و اختلاف نژادها زمینه را برای اینکه افکار تبادل شود فراهم کرد؛ و اینها هم که مسلمان شده بودند میخواستند بیشتر از ماهیت اسلام سر درآورند؛ اعراب آن قدرها تعمق و تدبر و کاوش در قرآن نمیکردند، ولی ملتهای دیگر آنچنان در اطراف قرآن و مسائل مربوط به آن کاوش میکردند که حد نداشت، روی کلمه به کلمه قرآن فکر و حساب میکردند. | این ملل مختلف که آمدند، خود به خود اختلاف ملل و اختلاف نژادها زمینه را برای اینکه افکار تبادل شود فراهم کرد؛ و اینها هم که مسلمان شده بودند میخواستند بیشتر از ماهیت اسلام سر درآورند؛ اعراب آن قدرها تعمق و تدبر و کاوش در قرآن نمیکردند، ولی ملتهای دیگر آنچنان در اطراف قرآن و مسائل مربوط به آن کاوش میکردند که حد نداشت، روی کلمه به کلمه قرآن فکر و حساب میکردند. | ||
خط ۲۰: | خط ۱۷: | ||
==جنگ عقاید== | ==جنگ عقاید== | ||
در این زمان، ما | در این زمان، ما میبینیم که یک مرتبه بازار جنگ عقاید داغ میشود و چگونه داغ میشود! اولًا در زمینه خود تفسیر قرآن و قرائت آیات قرآنی بحثهایی شروع میشود. | ||
طبقه ای به وجود آمد به نام «قُرّاء» یعنی کسانی که قرآن را قرائت میکردند و کلمات قرآن را به طرز صحیحی به مردم میآموختند. (مثل امروز نبوده که قرآن به این شکل چاپ شده باشد.) یکی میگفت من قرائت میکنم و قرائت خودم را روایت میکنم از فلان کس از فلان کس از فلان صحابی پیغمبر، که اغلب اینها به حضرت امیر میرسند. | طبقه ای به وجود آمد به نام «قُرّاء» یعنی کسانی که قرآن را قرائت میکردند و کلمات قرآن را به طرز صحیحی به مردم میآموختند. (مثل امروز نبوده که قرآن به این شکل چاپ شده باشد.) یکی میگفت من قرائت میکنم و قرائت خودم را روایت میکنم از فلان کس از فلان کس از فلان صحابی پیغمبر، که اغلب اینها به حضرت امیر میرسند. | ||
دیگری میگفت من [قرائت خودم را روایت میکنم] از فلان کس از فلان کس از فلان کس | دیگری میگفت من [قرائت خودم را روایت میکنم] از فلان کس از فلان کس از فلان کس میآمدند در مساجد مینشستند و به دیگران تعلیم قرائت میدادند و غیر عربها بیشتر در حلقات این مساجد شرکت میکردند، چون غیر عربها بودند که با زبان عربی آشنایی درستی نداشتند و علاقه وافری به یاد گرفتن قرآن داشتند. یک استاد قرائت میآمد در مسجد مینشست و عده زیادی جمع میشدند که از او قرائت بیاموزند. | ||
احیاناً اختلاف قرائتی هم پیدا میشد. | احیاناً اختلاف قرائتی هم پیدا میشد. | ||
خط ۳۵: | خط ۳۲: | ||
از اینها بالاتر | از اینها بالاتر نحلههای فقهی بود. مردم میآمدند مسأله میپرسیدند، همینطور که الآن میآیند مسأله میپرسند. طبقاتی به وجود آمده بودند- در مراکز مختلف- به نام «فقها» که باید جواب مسائل مردم را میدادند: این حلال است، آن حرام است، این پاک است، آن نجس است، این معامله صحیح است، آن معامله باطل است. | ||
مدینه خودش یکی از مراکز بود، کوفه یکی از مراکز بود که ابوحنیفه در کوفه بود. بصره مرکز دیگری بود. بعدها که در همان زمانِ امام صادق اندلس فتح شد یک مراکزی هم به تدریج در آن نواحی تشکیل شد، و هر شهری از شهرهای اسلامی خودش مرکزی بود. | مدینه خودش یکی از مراکز بود، کوفه یکی از مراکز بود که ابوحنیفه در کوفه بود. بصره مرکز دیگری بود. بعدها که در همان زمانِ امام صادق اندلس فتح شد یک مراکزی هم به تدریج در آن نواحی تشکیل شد، و هر شهری از شهرهای اسلامی خودش مرکزی بود. | ||
میگفتند فلان فقیه نظرش این است، فلان فقیه دیگر نظرش آن است. اینها شاگرد این مکتب بودند، آنها شاگرد آن | میگفتند فلان فقیه نظرش این است، فلان فقیه دیگر نظرش آن است. اینها شاگرد این مکتب بودند، آنها شاگرد آن مکتب و یک جنگ عقایدی هم در زمینه مسائل فقهی پیدا شده بود. | ||
از همه اینها داغتر- نه مهمتر- بحثهای کلامی بود. از همان قرن اول | از همه اینها داغتر- نه مهمتر- بحثهای کلامی بود. از همان قرن اول طبقهای به نام «متکلّم» پیدا شدند، که این تعبیرات را در کلمات امام صادق میبینیم و حتی به بعضی از شاگردانشان میفرمایند: «این متکلمین را بگویید بیایند.» متکلمین در اصول عقاید و مسائل اصولی بحث میکردند: درباره خدا، درباره صفات خدا، درباره آیاتی از قرآن که مربوط به خداست؛ آیا فلان صفت خدا عین ذات اوست یا غیر ذات اوست؟ | ||
خط ۴۸: | خط ۴۵: | ||
از همه اینها خطرناکتر- نمیگویم داغتر، و نمیگویم مهمتر- پیدایش | از همه اینها خطرناکتر- نمیگویم داغتر، و نمیگویم مهمتر- پیدایش طبقهای بود به نام «زنادقه». زنادقه از اساس منکر خدا و ادیان بودند، و این طبقه- حال روی هرحسابی بود- آزادی داشتند. حتی در حرمین، یعنی مکه و مدینه، و حتی در خود مسجد الحرام و در خود مسجد النبی مینشستند و حرفهایشان را میزدند، البته به عنوان اینکه بالاخره فکری است، شبههای است برای ما پیدا شده و باید بگوییم زنادقه، طبقه متجدد و تحصیل کرده آن عصر بودند، طبقه ای بودند که با زبانهای زنده آن روز دنیا آشنا بودند، زبان سُریانی را که در آن زمان بیشتر زبان علمی بود میدانستند، بسیاری از آنها زبان یونانی میدانستند، بسیاریشان ایرانی بودند و زبان فارسی میدانستند، بعضی زبان هندی میدانستند و زندقه را از هند آورده بودند، که این هم یک بحثی است که اصلًا ریشه زندقه در دنیای اسلام از کجا پیدا شد؟ و بیشتر معتقدند که ریشه زندقه از مانویهاست. | ||
جریان دیگری که مربوط به این زمان است (همه، | جریان دیگری که مربوط به این زمان است (همه، جریانهای افراط و تفریطی است) جریان خشکه مقدسی متصوفه است. متصوفه هم در زمان امام صادق طلوع کردند، یعنی ما طلوع متصوفه را به طوری که اینها یک طبقهای را به وجود آوردند و طرفداران زیادی پیدا کردند و در کمال آزادی حرفهای خودشان را میگفتند در زمان امام صادق میبینیم. اینها باز از آن طرفِ خشکه مقدسی افتاده بودند. اینها به عنوان نحلهای در مقابل اسلام سخن نمیگفتند، بلکه اصلًا میگفتند حقیقت اسلام آن است که ما میگوییم. | ||
اینها یک روش | اینها یک روش خشکه مقدسی عجیبی پیشنهاد میکردند و میگفتند اسلام نیز همین را میگوید و همین، یک زاهدمآبی غیر قابل تحملی!. | ||
خوارج و مُرجئه نیز هر یک | خوارج و مُرجئه نیز هر یک نحلهای بودند. | ||
==برخورد امام صادق با | ==برخورد امام صادق با جریانهای فکری مختلف== | ||
ما | ما میبینیم که امام صادق با همه اینها مواجه است و با همه اینها برخورد کرده است. | ||
از نظر قرائت و تفسیر، یک عده شاگردان امام هستند، و امام با دیگران درباره قرائت آیات قرآن و تفسیرهای قرآن مباحثه کرده، داد کشیده، فریاد کشیده که آنها چرااینجور غلط میگویند، اینها چرا چنین میگویند، آیات را اینطور باید تفسیر کرد. | از نظر قرائت و تفسیر، یک عده شاگردان امام هستند، و امام با دیگران درباره قرائت آیات قرآن و تفسیرهای قرآن مباحثه کرده، داد کشیده، فریاد کشیده که آنها چرااینجور غلط میگویند، اینها چرا چنین میگویند، آیات را اینطور باید تفسیر کرد. | ||
خط ۷۲: | خط ۶۹: | ||
تمام امامهای اهل تسنن یا بلاواسطه و یا مع الواسطه شاگرد امام بوده و نزد امام شاگردی کرده اند. | تمام امامهای اهل تسنن یا بلاواسطه و یا مع الواسطه شاگرد امام بوده و نزد امام شاگردی کرده اند. | ||
در رأس ائمه اهل تسنن ابوحنیفه است، و | در رأس ائمه اهل تسنن ابوحنیفه است، و نوشتهاند ابوحنیفه دو سال شاگرد امام بوده، و این جمله را ما در کتابهای خود آنها میخوانیم که گفتهاند او گفت: «لَوْ لَا السَّنَتانِ لَهَلَکَ نُعْمانُ» اگر آن دو سال نبود نعمان از بین رفته بود. | ||
(نعمان اسم ابوحنیفه است. اسمش «نعمان بن ثابت بن زوطیّ بن مرزبان» است؛ اجدادش ایرانی هستند.) | (نعمان اسم ابوحنیفه است. اسمش «نعمان بن ثابت بن زوطیّ بن مرزبان» است؛ اجدادش ایرانی هستند.) | ||
خط ۱۸۸: | خط ۱۸۵: | ||
==عوامل مؤثر در نشاط علمی زمان امام صادق علیهالسلام== | ==عوامل مؤثر در نشاط علمی زمان امام صادق علیهالسلام== | ||
عرض کردیم در زمان امام صادق نشاط علمی فوقالعادهای پیدا شد و همان نشاط علمی منشأ شد که جنگ عقاید داغ گردید و برای هر مسلمان پاک نهادی لازم بود که در این جنگ عقاید به سود اسلام وارد شود و از اسلام دفاع کند. چه عواملی در این نشاط علمی تأثیر داشت؟ | عرض کردیم در زمان امام صادق نشاط علمی فوقالعادهای پیدا شد و همان نشاط علمی منشأ شد که جنگ عقاید داغ گردید و برای هر مسلمان پاک نهادی لازم بود که در این جنگ عقاید به سود اسلام وارد شود و از اسلام دفاع کند. چه عواملی در این نشاط علمی تأثیر داشت؟ |