پرش به محتوا

طبرستان: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۸۸۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ نوامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴: خط ۱۴:
نام طبرستان را معرب عبارت «تاپورستان» (به فارسی میانه: Tapurstan.png) دانسته‌اند که اشاره به سرزمین سکونت قوم تپور دارد<ref>اسلامی، حسین (۱۳۷۲). تاریخ دو هزارساله ساری. دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر. ص. ۲۰–۲۱</ref>. به گفته کتزیاس قوم تپور مطیع نی‌نوس، حاکم آشور، بودند. به گفته آریان گروهی از قوم تپور در عصر هخامنشی و اسکندر در میان هیرکانیا و آمارد حضور داشتند و اسکندر سرزمین آمارد را به قلمرو فرادات حاکم تپور ضمیمه کرد<ref>آقاجانی الیزه، هاشم (۱۳۹۲). «خاستگاه تپوریها تا تشکیل شهربی تبرستان» . ۸ (۳۱): ۵–۹</ref>. به گفته ویلفرد مادلونگ، تپورها که در ابتدا در قسمت جنوب شرقی منطقه زندگی می‌کردند، در اوایل تحت تسلط هخامنشیان قرار گرفتند، آماردها توسط اسکندر بزرگ و بعداً توسط پارتیان شکست خوردند و در قرن دوم پیش از میلاد آنها را در اطراف [[ری]] اسکان دادند. قلمرو سابق آماردها توسط تپورها اشغال شده بود. [[بطلمیوس]] در ناحیه شرق دیلم در ساحل دریای مازندران تنها از تپورها یاد می‌کند. دیلم بخش کوهستانی گیلان بود<ref>[https://books.google.com/books?id=Baz_AwAAQBAJ&pg=PA231#v=onepage&q&f=false گیلان]</ref>. به گفته واسیلی بارتلد تپوری‌ها در قسمت جنوب شرقی ولایت سکونت داشتند و در قید اطاعت هخامنشیان درآمده بودند و آماردها مغلوب اسکندر مقدونی و بعد مغلوب اشکانیان شدند و اشکانیان در قرن دوم ق.م آنها را در حوالی ری سکونت دادند و اراضی سابق آماردها به تصرف تپوری‌ها درآمد و بطلمیوس در شرح دیلم یعنی قسمت شرقی گیلان در ساحل بحر خزر فقط از تپوری‌ها نام می‌برد<ref>بارتلد، واسیلی (۱۳۰۸). تذکره جغرافیای تاریخی ایران. اتحادیه تهران. ص. ۲۸۳</ref>. به گفته [[مجتبی مینوی]] قوم آمارد و قوم تپوری در سرزمین مازندران می‌زیستند و تپوری‌ها در ناحیه کوهستانی مازندران و آماردها در ناحیه جلگه‌ای مازندران سکونت داشتند. در سال ۱۷۶ ق.م فرهاد اول اشکانی قوم آمارد را به ناحیه خوار کوچاند و تپوری‌ها تمام ناحیه مازندران را فرو گرفتند و تمام ولایت به اسم ایشان تپورستان نامیده شد<ref>مینوی، مجتبی (۱۳۴۲). مازیار. موسسه مطبوعاتی امیرکبیر. ص. ۹</ref>.احسان یارشاطر در کتاب تاریخ ایران کمبریج تپوری‌ها قومی خوانده است که در دوران فرهاد یکم اشکانی، از پرثوه (Parthyene) به مناطق مرکزی جنوب دریای خزر (مازندران کنونی و حوالی آن) کوچانده شدند و تپورها با قوم آمارد، در همسایگی غربی‌شان، درآمیخته شد و با هضم در جوامع آریایی، قومیت کنونی مازندرانی را تشکیل دادند<ref>[https://books.google.com/books?id=y7IHmyKcPtYC&lpg=PP1&pg=PA766#v=onepage&q&f=false جغرافیا]</ref>.
نام طبرستان را معرب عبارت «تاپورستان» (به فارسی میانه: Tapurstan.png) دانسته‌اند که اشاره به سرزمین سکونت قوم تپور دارد<ref>اسلامی، حسین (۱۳۷۲). تاریخ دو هزارساله ساری. دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر. ص. ۲۰–۲۱</ref>. به گفته کتزیاس قوم تپور مطیع نی‌نوس، حاکم آشور، بودند. به گفته آریان گروهی از قوم تپور در عصر هخامنشی و اسکندر در میان هیرکانیا و آمارد حضور داشتند و اسکندر سرزمین آمارد را به قلمرو فرادات حاکم تپور ضمیمه کرد<ref>آقاجانی الیزه، هاشم (۱۳۹۲). «خاستگاه تپوریها تا تشکیل شهربی تبرستان» . ۸ (۳۱): ۵–۹</ref>. به گفته ویلفرد مادلونگ، تپورها که در ابتدا در قسمت جنوب شرقی منطقه زندگی می‌کردند، در اوایل تحت تسلط هخامنشیان قرار گرفتند، آماردها توسط اسکندر بزرگ و بعداً توسط پارتیان شکست خوردند و در قرن دوم پیش از میلاد آنها را در اطراف [[ری]] اسکان دادند. قلمرو سابق آماردها توسط تپورها اشغال شده بود. [[بطلمیوس]] در ناحیه شرق دیلم در ساحل دریای مازندران تنها از تپورها یاد می‌کند. دیلم بخش کوهستانی گیلان بود<ref>[https://books.google.com/books?id=Baz_AwAAQBAJ&pg=PA231#v=onepage&q&f=false گیلان]</ref>. به گفته واسیلی بارتلد تپوری‌ها در قسمت جنوب شرقی ولایت سکونت داشتند و در قید اطاعت هخامنشیان درآمده بودند و آماردها مغلوب اسکندر مقدونی و بعد مغلوب اشکانیان شدند و اشکانیان در قرن دوم ق.م آنها را در حوالی ری سکونت دادند و اراضی سابق آماردها به تصرف تپوری‌ها درآمد و بطلمیوس در شرح دیلم یعنی قسمت شرقی گیلان در ساحل بحر خزر فقط از تپوری‌ها نام می‌برد<ref>بارتلد، واسیلی (۱۳۰۸). تذکره جغرافیای تاریخی ایران. اتحادیه تهران. ص. ۲۸۳</ref>. به گفته [[مجتبی مینوی]] قوم آمارد و قوم تپوری در سرزمین مازندران می‌زیستند و تپوری‌ها در ناحیه کوهستانی مازندران و آماردها در ناحیه جلگه‌ای مازندران سکونت داشتند. در سال ۱۷۶ ق.م فرهاد اول اشکانی قوم آمارد را به ناحیه خوار کوچاند و تپوری‌ها تمام ناحیه مازندران را فرو گرفتند و تمام ولایت به اسم ایشان تپورستان نامیده شد<ref>مینوی، مجتبی (۱۳۴۲). مازیار. موسسه مطبوعاتی امیرکبیر. ص. ۹</ref>.احسان یارشاطر در کتاب تاریخ ایران کمبریج تپوری‌ها قومی خوانده است که در دوران فرهاد یکم اشکانی، از پرثوه (Parthyene) به مناطق مرکزی جنوب دریای خزر (مازندران کنونی و حوالی آن) کوچانده شدند و تپورها با قوم آمارد، در همسایگی غربی‌شان، درآمیخته شد و با هضم در جوامع آریایی، قومیت کنونی مازندرانی را تشکیل دادند<ref>[https://books.google.com/books?id=y7IHmyKcPtYC&lpg=PP1&pg=PA766#v=onepage&q&f=false جغرافیا]</ref>.


نام تاریخی سرزمین شمالی ایران در دوران باستان بصورت تپوش‌آری و تپوری و تپورستان بوده‌است که ریشه در نام قوم تپور دارد. به گفته اسدالله عمادی نخستین بار نام این سرزمین در کتیبه‌های آشوری بصورت تپوش‌آری ذکر شده‌است.[۱۶]اسدالله عمادی ادعای کوچ قوم تپور از پرثوه به مازندران را رد می‌نماید و می‌گوید پیش از آنکه اشکانیان به قدرت برسند تپورها در مازندران ساکن بودند و کراتر فرمانده یونانی از سرزمین آنها گذشت.[۱۷] نظر مورخین یونانی نیز موافق با نظر اسدالله عمادی می‌باشد و کتزیاس مورخ یونانی عصر هخامنشی سرزمین تپوری را همان مازندران می‌داند و سرزمین تپوری را سرزمینی ما بین هیرکانی و کادوسی معرفی می‌کند[۱۸] و پولیبیوس نیز کوه‌های تپوری را همان کوه‌های مازندران می‌داند و به این کوه بین دروازه کاسپین (گرمسار) و دریای هیرکانی اشاره می‌کند[۱۹] و استرابون به سرزمین تپوری در نزدیکی ری و دروازه کاسپین (گرمسار) اشاره می‌کند[۲۰] و آریان و کوینت کورس در شرح جنگ های اسکندر مقدونی و هخامنشیان به یک ساتراپ به نام ساتراپ تپوری در حاشیه دریای مازندران اشاره می‌کنند که سرزمین آمارد نیز به آن ضمیمه شده بود.[۲۱] دانشنامه ایرانیکا نیز در مقاله مردمان باستانی ایران، در ارتباط با قوم تپور به گزارش‌های بطلمیوس و استرابون و آریان یونانی و کوینت کورس، مورخ رومی، استناد کرده‌است.[۲۲]
نام تاریخی سرزمین شمالی ایران در دوران باستان بصورت تپوش‌آری و تپوری و تپورستان بوده‌است که ریشه در نام قوم تپور دارد. به گفته اسدالله عمادی نخستین بار نام این سرزمین در کتیبه‌های آشوری بصورت تپوش‌آری ذکر شده‌است<ref>عمادی، اسدالله (۱۳۷۲). بازخوانی تاریخ مازندران. نشر فرهنگ خانه مازندران. ص. ۶۸</ref>.اسدالله عمادی ادعای کوچ قوم تپور از پرثوه به مازندران را رد می‌نماید و می‌گوید پیش از آنکه اشکانیان به قدرت برسند تپورها در مازندران ساکن بودند و کراتر فرمانده یونانی از سرزمین آنها گذشت<ref>عمادی، اسدالله (۱۳۷۲). بازخوانی تاریخ مازندران. نشر فرهنگ خانه مازندران. ص. ۴۰</ref>. نظر مورخین یونانی نیز موافق با نظر اسدالله عمادی می‌باشد و کتزیاس مورخ یونانی عصر هخامنشی سرزمین تپوری را همان مازندران می‌داند و سرزمین تپوری را سرزمینی ما بین هیرکانی و کادوسی معرفی می‌کندOf the lands which lie on the <ref>sea and of the others which border on these, Ninus subdued Egypt and Phoenicia, then Coele-Syria, Cilicia, Pamphylia, and Lycia, and also Caria, Phrygia, and Lydia; moreover, he brought under his sway the Troad, Phrygia on the Hellespont, Propontis, Bithynia, Cappadocia, and all the barbarian nations who inhabit the shores of the Pontus as far as the Tanais; he also made himself lord of the lands of the Cadusii, Tapyri, Hyrcanii, Drangi, of the Derbici, Carmanii, Choromnaei, and of the Borcanii, and Parthyaei; and he invaded both Persis and Susiana and Caspiana, as it is called, which is entered by exceedingly narrow passes, known for that reason as the Caspian Gates. 4 Many other lesser nations he also brought under his rule, about whom it would be a long task to speak. But since Bactriana was difficult to invade and contained multitudes of warlike men, after much toil and labour in vain he deferred to a later time the war against the Bactriani, and leading his forces back into Assyria selected a place excellently situated for the founding of a great city.. Diodorus Siculus, Library 1-7 (2.2.3)</ref> و پولیبیوس نیز کوه‌های تپوری را همان کوه‌های مازندران می‌داند و به این کوه بین دروازه کاسپین (گرمسار) و دریای هیرکانی اشاره می‌کندMedia lies in central Asia, and <ref>looked at as a whole, is superior in size and in the height of its mountain-ranges to any other district in Asia. 4 Again it overlooks the country of some of the bravest and largest tribes. For outside its eastern border it has the desert plain that separates Persia from Parthia; 5 it overlooks and commands the so called Caspian Gates, and reaches as far as the mountains of the Tapyri, which are not far distant from the Hyrcanian Sea. Polybius, Histories (5.44.3)</ref> و استرابون به سرزمین تپوری در نزدیکی ری و دروازه کاسپین (گرمسار) اشاره می‌کند<ref>Parts of the Parthian country are Comisene and Chorene, and, one may almost say, the whole region that extends as far as the Caspian Gates and Rhagae and the Tapyri, which formerly belonged to Media. strabo (11.9.1)</ref> و آریان و کوینت کورس در شرح جنگ های اسکندر مقدونی و [[هخامنشیان]] به یک ساتراپ به نام ساتراپ تپوری در حاشیه دریای مازندران اشاره می‌کنند که سرزمین آمارد نیز به آن ضمیمه شده بود<ref>[http://www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus:text:1999.04.0064:entry=tapuri-geo جغرافی]</ref>. دانشنامه ایرانیکا نیز در مقاله مردمان باستانی ایران، در ارتباط با قوم تپور به گزارش‌های بطلمیوس و استرابون و آریان یونانی و کوینت کورس، مورخ رومی، استناد کرده‌است<ref>[https://iranicaonline.org/articles/iran-v2-peoples-pre-islamic ایرانیکا]</ref>.


چینی‌ها تپورستان را «ثو په سه تان» می‌نامیدند.[۲۳]مورخین ارمنی عصر ساسانی همچون موسی خورنی و سبئوس به این سرزمین با عنوان تپرستان یاد کرده‌اند. نام این سرزمین در سکه اسپهبدان طبرستان بصورت تپورستان ذکر شده است.[۲۴]
چینی‌ها تپورستان را «ثو په سه تان» می‌نامیدند<ref>مارکوارت، یوزف (۱۳۷۳). ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی. انتشارات اطلاعات. ص. ۲۴۵</ref>. مورخین ارمنی عصر ساسانی همچون موسی خورنی و سبئوس به این سرزمین با عنوان تپرستان یاد کرده‌اند. نام این سرزمین در سکه اسپهبدان طبرستان بصورت تپورستان ذکر شده است<ref>مارکوارت، یوزف (۱۳۷۳). ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی. انتشارات اطلاعات. ص. ۲۴۵</ref>.


البته نظرات دیگری نیز در باب وجه تسمیه طبرستان نقل شده‌است. به‌طور مثال برخی آن را مرتبط با ابزار تبر هیزم‌شکنی دانستند یا «طبر» را به معنای کوه در زبان طبری عنوان کردند که با پسوند مکان جمع شده.[۲۵]
البته نظرات دیگری نیز در باب وجه تسمیه طبرستان نقل شده‌است. به‌طور مثال برخی آن را مرتبط با ابزار تبر هیزم‌شکنی دانستند یا «طبر» را به معنای کوه در زبان طبری عنوان کردند که با پسوند مکان جمع شد<ref>همهجوری، اسمعیل (۱۳۴۲). تاریخ مازندران. ج. ۱. ص. ۲۲</ref>.


=محدوده جغرافیایی=
=محدوده جغرافیایی=
خط ۲۴: خط ۲۴:
[[پرونده:موقعیت تپورها.jpg|جایگزین=|بندانگشتی|موقعیت تپورها در قرن دوم قبل از میلاد، از شرق سپیدرود تا هیرکانیا]]
[[پرونده:موقعیت تپورها.jpg|جایگزین=|بندانگشتی|موقعیت تپورها در قرن دوم قبل از میلاد، از شرق سپیدرود تا هیرکانیا]]


نخستین منابعی که از طبرستان یا تپورستان نام برده‌اند، منابع یونانی هستند. به گفته آریان گروهی از قوم تپور در عصر هخامنشی و اسکندر در میان هیرکانیا و آمارد حضور داشتند و اسکندر سرزمین آمارد را به قلمرو فرادات حاکم تپور ضمیمه کرد.[۲۶] دیاکونوف از تپورستان (به ضمیمه آمارد) به عنوان یکی از ساتراپ‌های اسکندر نام می‌برد.[۲۷] پس از کوچانیدن آماردها، وسعت و جایگاه قلمرو تپورستان پایدار شده و تا پیش از حملهٔ اعراب ثابت ماند.[۲۸] در منابع ایرانی نامه تنسر به گشنسب یکمین مکتوبی است که از طبرستان به عنوان خطه‌ای جغرافیایی نام برده‌است. در زمان هرمز چهارم ساسانی نیز نام طبرستان در اشاره به ناحیهٔ محدودتری بیان شده.[۲۹]
نخستین منابعی که از طبرستان یا تپورستان نام برده‌اند، منابع یونانی هستند. به گفته آریان گروهی از قوم تپور در عصر هخامنشی و اسکندر در میان هیرکانیا و آمارد حضور داشتند و اسکندر سرزمین آمارد را به قلمرو فرادات حاکم تپور ضمیمه کرد.[۲۶] دیاکونوف از تپورستان (به ضمیمه آمارد) به عنوان یکی از ساتراپ‌های اسکندر نام می‌برد<ref>م. م. دیاکونوف، ترجمه کریم کشاورز، اشکانیان، انتشارات پیام، 1351، ص 10</ref>. پس از کوچانیدن آماردها، وسعت و جایگاه قلمرو تپورستان پایدار شده و تا پیش از حملهٔ اعراب ثابت ماند<ref>نبی‌الله باقری‌زاد گنجی؛ ابوالفضل رضوی (۲ اردیبهشت ۱۳۹۶). «از طبرستان تا مازندران؛ تأملی بر دگرگونی مفهومی و جغرافیایی طبرستان از آغاز تا قرن هشتم هجری». پژوهشنامه تاریخ‌های محلی ایران: ۹۷–۱۱۰</ref>.در منابع ایرانی نامه تنسر به گشنسب یکمین مکتوبی است که از طبرستان به عنوان خطه‌ای جغرافیایی نام برده‌است. در زمان هرمز چهارم ساسانی نیز نام طبرستان در اشاره به ناحیهٔ محدودتری بیان شد<ref>همهجوری، اسمعیل (۱۳۴۲). تاریخ مازندران. ج. ۱. ص. ۲۴–۲۶</ref>.


مورخان اسلامی محدوده‌هایی برای سرزمین طبرستان مطرح کرده‌اند که اختلافات جزئی با یکدیگر دارند، به‌طور مثال گرگان و استراباد را گاه جزئی از طبرستان و گاه سرزمینی مستقل دانسته‌اند.[۲۹] در واقع منابع اولیهٔ تاریخی و جغرافیایی، محدودهٔ طبرستان با اختلافاتی گزارش شده‌است. گاه این گزارش‌ها بر اساس قدرت سیاسی طبرستانیان و گاه بر پایهٔ وجهٔ فرهنگی منطقه بوده‌است.[۲۸]
مورخان اسلامی محدوده‌هایی برای سرزمین طبرستان مطرح کرده‌اند که اختلافات جزئی با یکدیگر دارند، به‌طور مثال گرگان و استراباد را گاه جزئی از طبرستان و گاه سرزمینی مستقل دانسته‌اند<ref>همهجوری، اسمعیل (۱۳۴۲). تاریخ مازندران. ج. ۱. ص. ۲۴–۲۶</ref>.
در واقع منابع اولیهٔ تاریخی و جغرافیایی، محدودهٔ طبرستان با اختلافاتی گزارش شده‌است. گاه این گزارش‌ها بر اساس قدرت سیاسی طبرستانیان و گاه بر پایهٔ وجهٔ فرهنگی منطقه بوده‌است<ref>نبی‌الله باقری‌زاد گنجی؛ ابوالفضل رضوی (۲ اردیبهشت ۱۳۹۶). «از طبرستان تا مازندران؛ تأملی بر دگرگونی مفهومی و جغرافیایی طبرستان از آغاز تا قرن هشتم هجری». پژوهشنامه تاریخ‌های محلی ایران: ۹۷–۱۱۰</ref>.


به گفته محمدباقر امیرخانی سابقا طبرستان شامل گرگان، استرآباد، مازندران و رستمدار می‌شد یعنی سرتاسر ناحیه‌ای که بین دینار جاری در مشرق و ملاط لنگرود (واقع در گیلان) در مغرب بود را شامل می‌گشت. سرحدات قدیمی رستمدار عبارت بود از: سیسنگان یا رودخانه مانهیر در مشرق و ملاط لنگرود در مغرب. مدتی بعد این سرحدات تغییر شکل یافتند و می‌توان گفت که رستمدار ناحیه‌ای را که از آمل تا گیلان ادامه میافت شامل میشد. رویان نام اراضی مسطح بود ولی همچنین به سرتاسر رستمدار نیز اطلاق میگشت.[۳۰]
به گفته محمدباقر امیرخانی سابقا طبرستان شامل گرگان، استرآباد، مازندران و رستمدار می‌شد یعنی سرتاسر ناحیه‌ای که بین دینار جاری در مشرق و ملاط لنگرود (واقع در گیلان) در مغرب بود را شامل می‌گشت. سرحدات قدیمی رستمدار عبارت بود از: سیسنگان یا رودخانه مانهیر در مشرق و ملاط لنگرود در مغرب. مدتی بعد این سرحدات تغییر شکل یافتند و می‌توان گفت که رستمدار ناحیه‌ای را که از آمل تا گیلان ادامه میافت شامل میشد. رویان نام اراضی مسطح بود ولی همچنین به سرتاسر رستمدار نیز اطلاق میگشت<ref>امیرخانی، محمدباقر (۱۳۴۰). «تاریخ مازندران و فرمانروایان آن سامان». دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تبریز 1340 (۵۹): ۴۹۳</ref>.


به گفته گای لسترنج طبرستان و مازندران مترادف و به یک معنی بودند، اما در همان حال که اسم طبرستان بر تمام نواحی کوهستانی و اراضی پست ساحلی اطلاق میشد اسم مازندران بر منطقه اراضی پست ساحلی که از دلتای سفیدرود تا جنوب خاوری بحر خزر امتداد دارد اطلاق می‌گردید.[۳۱]
به گفته گای لسترنج طبرستان و مازندران مترادف و به یک معنی بودند، اما در همان حال که اسم طبرستان بر تمام نواحی کوهستانی و اراضی پست ساحلی اطلاق میشد اسم مازندران بر منطقه اراضی پست ساحلی که از دلتای سفیدرود تا جنوب خاوری بحر خزر امتداد دارد اطلاق می‌گردید<ref>لسترنج، گای (۱۳۷۷). جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی. ترجمهٔ محمود عرفان. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. ص. ۳۹۴</ref>.


به گفته ویلفرد مادلونگ، تپورها که در ابتدا در قسمت جنوب شرقی منطقه زندگی می‌کردند، در اوایل تحت تسلط هخامنشیان قرار گرفتند، آماردها توسط اسکندر بزرگ و بعداً توسط پارتیان شکست خوردند و در قرن دوم پیش از میلاد آنها را در اطراف ری اسکان دادند. قلمرو سابق آماردها توسط تپورها اشغال شده بود. بطلمیوس در ناحیه شرق دیلم در ساحل دریای مازندران تنها از تپورها یاد می‌کند. دیلم بخش کوهستانی گیلان بود.[۳۲]
به گفته ویلفرد مادلونگ، تپورها که در ابتدا در قسمت جنوب شرقی منطقه زندگی می‌کردند، در اوایل تحت تسلط هخامنشیان قرار گرفتند، آماردها توسط اسکندر بزرگ و بعداً توسط پارتیان شکست خوردند و در قرن دوم پیش از میلاد آنها را در اطراف ری اسکان دادند. قلمرو سابق آماردها توسط تپورها اشغال شده بود. بطلمیوس در ناحیه شرق دیلم در ساحل دریای مازندران تنها از تپورها یاد می‌کند. دیلم بخش کوهستانی گیلان بود<ref>[https://books.google.com/books?id=Baz_AwAAQBAJ&pg=PA231#v=onepage&q&f=false طبرستان]</ref>.


به گفته ویلفرد مادلونگ، مرز شرقی طبرستان بین تمیشه و استرآباد، و مرز غربی آن تا چالوس بود.[۱۲] به نوشته منوچهر ستوده، حد مازندران از مشرق تمیشه و جنگل انجدان و حد آن در مغرب تا نمک آبرود بود که آن را از رستمدار جدا می کرد. [۳۳]
به گفته ویلفرد مادلونگ، مرز شرقی طبرستان بین تمیشه و استرآباد، و مرز غربی آن تا چالوس بود<ref>[https://books.google.com/books?id=Baz_AwAAQBAJ&pg=PA231#v=onepage&q&f=false مازندران]</ref>. به نوشته منوچهر ستوده، حد مازندران از مشرق تمیشه و جنگل انجدان و حد آن در مغرب تا نمک آبرود بود که آن را از رستمدار جدا می کرد<ref>ستوده، منوچهر. از آستارا تا استارآباد. ج. سوم. ص. ۹</ref>.‏
سرزمین طبرستان در اوج قدرت گرگان و دیلمان را شامل می‌شده‌است به گونه‌ای که مورخان اسلامی همچون زکریای قزوینی در آثار البلاد و اخبار العباد و ابن عبدالحق بغدادی طبرستان را ناحیه‌ای بین عراق و خراسان توصیف نموده‌اند، که در کنار دریای خزر واقع شده‌است و شهرها و دهات بسیار دارد و محمد بن محمود بن احمد طوسی طبرستان را اقلیمی دانست که حد آن از بلاد اران تا جرجان و حدی تا دریای خزر تا طالقان و حمزه اصفهانی، مورخ قرن سوم، دیلم را بخشی از طبرستان ذکر نموده‌است.


سرزمین طبرستان در اوج قدرت گرگان و دیلمان را شامل می‌شده‌است به گونه‌ای که مورخان اسلامی همچون زکریای قزوینی[۳۴] در آثار البلاد و اخبار العباد[۳۵] و ابن عبدالحق بغدادی[۳۶] طبرستان را ناحیه‌ای بین عراق و خراسان توصیف نموده‌اند، که در کنار دریای خزر واقع شده‌است و شهرها و دهات بسیار دارد[۳۷] و محمد بن محمود بن احمد طوسی طبرستان را اقلیمی دانست که حد آن از بلاد اران تا جرجان و حدی تا دریای خزر تا طالقان[۳۸] و حمزه اصفهانی، مورخ قرن سوم، دیلم را بخشی از طبرستان ذکر نموده‌است.[۳۹]
[[دهخدا]] در فرهنگ خود ذیل واژه تبرستان می‌نویسد:<ref>شجاع شفیعی، محمدمهدی (۱۳۷۷). تاریخ اسلام در نواحی شمالی ایران. نشر اشاره. ص. ۲۷</ref>


دهخدا در فرهنگ خود ذیل واژه تبرستان می‌نویسد:[۴۰]
آنچه از تاریخ طبرستان معلوم است و آن ولایت به تبرستان که لفظ فارسی قدیم است موسوم شده و حدود آن رویان، نور، کجور، آمل، ساری، استرآباد، گرگان، لاریجان، گیلان، دماوند، سوادکوه، دامغان، سمنان، [[تهران]]، رودبار و قزوین بوده.


آنچه از تاریخ طبرستان معلوم است و آن ولایت به تبرستان که لفظ فارسی قدیم است موسوم شده و حدود آن رویان، نور، کجور، آمل، ساری، استرآباد، گرگان، لاریجان، گیلان، دماوند، سوادکوه، دامغان، سمنان، تهران، رودبار و قزوین بوده.
[[قاضی نورالله شوشتری]] در مجالس المومنین، به نقل از کتاب ابانه (که مؤلف آن ابوجعفر محمد بن یعقوب قرشی هوسَمی یکی از علمای زیدی است) می‌نویسد: «مسطور است که از کنار رود سفیدرود تا آنجا که از توابع تنکابن است تا جرجان، طبرستان خوانند و از آنطرف سفیدرود تا فومن جیلان گویند.»<ref>سجادی، محمد تقی (۱۳۷۸). تاریخ و جغرافیای تاریخی رامسر. انتشارات معین. ص. ۳۴</ref>.


قاضی نورالله شوشتری در مجالس المومنین، به نقل از کتاب ابانه (که مؤلف آن ابوجعفر محمد بن یعقوب قرشی هوسَمی یکی از علمای زیدی است) می‌نویسد: «مسطور است که از کنار رود سفیدرود تا آنجا که از توابع تنکابن است تا جرجان، طبرستان خوانند و از آنطرف سفیدرود تا فومن جیلان گویند.»[۴۱]
[[بلاذری]] طبرستان را شامل هشت ناحیهٔ «ساریه، آمل، نامیه، تمیشه، رویان، اللارز، الشرز و بدشوارجر» دانسته. همچنین ابن رسته از چهارده بخش طبرستان سخن گفته که هرکدام مسجد جامعی داشتند: «آمل، ساریه، مامطیر، ترنجه، ربست، میلا، هزارگریب، مهروان، تمیش، تمار، ناتیل، چالس، رویان و کلار»<ref>مهجوری، اسمعیل (۱۳۴۲). تاریخ مازندران. ج. ۱. ص. ۲۴–۲۶</ref>.
 
بلاذری طبرستان را شامل هشت ناحیهٔ «ساریه، آمل، نامیه، تمیشه، رویان، اللارز، الشرز و بدشوارجر» دانسته. همچنین ابن رسته از چهارده بخش طبرستان سخن گفته که هرکدام مسجد جامعی داشتند: «آمل، ساریه، مامطیر، ترنجه، ربست، میلا، هزارگریب، مهروان، تمیش، تمار، ناتیل، چالس، رویان و کلار».[۲۹]


ابن خردادبه، که معاصر با علویان طبرستان بوده، در المسالک و الممالک ضمن نام بردن از «الری، دنباوند، مدینه دنباوند و شلنبه» می‌گوید که «طبرستان و الرویان و آمل، ساریه، شالوس، اللارز والشرز، طمیس، دهستان، الکلار، جیلان و بدشوارجر» در پس آن هستند. ابن خردادبه گرگان را جزئی از شهرهای طبرستان عنوان نکرده‌است.[۴۲][۴۳] ابن خردادبه شهرهای ساریه، آمل و چالوس را جزء شهرهای جلگه‌ای طبرستان و شهرهای رویان و کلار را جزء شهرهای کوهستانی طبرستان دانسته‌است.[۴۴]
ابن خردادبه، که معاصر با علویان طبرستان بوده، در المسالک و الممالک ضمن نام بردن از «الری، دنباوند، مدینه دنباوند و شلنبه» می‌گوید که «طبرستان و الرویان و آمل، ساریه، شالوس، اللارز والشرز، طمیس، دهستان، الکلار، جیلان و بدشوارجر» در پس آن هستند. ابن خردادبه گرگان را جزئی از شهرهای طبرستان عنوان نکرده‌است.[۴۲][۴۳] ابن خردادبه شهرهای ساریه، آمل و چالوس را جزء شهرهای جلگه‌ای طبرستان و شهرهای رویان و کلار را جزء شهرهای کوهستانی طبرستان دانسته‌است.[۴۴]
confirmed
۳٬۹۰۲

ویرایش