محمد غزالی

از ویکی‌وحدت
(تغییرمسیر از ابوحامد غزالی)
محمد غزالی
محمد غزالی.jpg
نام کاملمحمد بن محمد غزالی شافعی
نام‌های دیگرحجّة الاسلام، زین الدین، شرف الأئمة، محجّة الدین، عالم اوحد، مفتی امت، برکت الانام، پیشوای پیشوایان دین
اطلاعات شخصی
محل تولدطابران، یکی از شهرهای طوس، مشهد، ایران
روز درگذشتجمادی الاخر
محل درگذشتطوس، مشهد، ایران
دیناسلام، اهل‌سنت، معتزلی
استادان
  • عبدالملک بن عبدالله جوینی
  • قاضی ابوالفتح
  • محمد بن احمد خواری
  • ابوسهیل محمد بن عبیدالله حفصی
شاگردان
  • ابوالخطاب
  • ابن عقیل
آثار
  • نصیحة الملوک
  • فضایل الانام
  • فارس‌نامه
  • کیمیای سعادت
  • احیاء علوم‌ الدین
  • تهافت الفلاسفه
  • الوجیر فی فروع الفقه

ابوحامد محمد غزالی بی‌اندازه باهوش و تند ذهن بود. علوم دینی و ادبی را نزد احمد راذکانی فراگرفت و سپس مدتی در یکی از مدارس طوس به تحصیل پرداخت. آنگاه به جرجان نزد امام ابونصر اسماعیلی رفت و خدمت او تعلیقه نوشت. دوباره به زادگاه خود طوس برگشت و مدت 3 سال در طوس به مطالعه و تکرار دروس پرداخت. ابو حامد غزالی در سال 470 قمری به نیشابور رفت و در آنجا به ابوالمعالی عبدالملک جوینی معروف به امام الحرمین پیوست و تا پایان عمر او همواره ملازمش بود. تحصیلات غزالی تنها فقه نبود. او در علم اختلاف مذاهب و جدل و منطق و فلسفه هم دانش اندوخت؛ تا آنجا که بر همه اقران تفوق یافت. پدرش مردی از صالحان زمان خود بود که از رشتن پشم گذاران زندگی می‌کرد و اهل تقوی بود و غالبا در مجالس فقیهان حضور داشت.

امام محمد غزالی کیست

ابو حامد محمد بن محمد بن محمد بن احمد غزالی از دانشمندان بزرگ اسلامی است که در ایران شهر توس دیده به جهان گشود[۱]. او از پیروان مکتب شافعیه بوده و رونقی به این مکتب بخشیده بود[۲].

غزالی در نیشابور کسب علم می‌کرد و استاد معروفی که در آن‌جا داشت؛ جوینی معروف به امام الحرمین بود. او در همان نیشابور نیز به شهرتی دست یافته بود. وی ثمره کسب علم خود را در ملاقاتی که با خواجه نظام الملک وزیر ملک شاه سلجوقی داشت، نمایان کرد.

غزالی در سال 484هـ. ق به منصب استادی در مدرسه نظامیه بغداد منصوب شد و چهار سال در آن مقام که بزرگ‌ترین پایگاه علمی آن زمان بود، ماند و در میان اهل عراق به مقام و منزلتی رسید. وی در سی و چهار سالگی به فلسفه روی آورد و سپس وارد دوره‌ای از بحران عمیق معنوی شد که او را به شک در ایمان خویش کشاند.

این شک البته گذرا بود و بیش از سه ماه به طول نینجامید. این شک همچون محرکی غزالی را به وارسی دقیق و همه‌جانبه عقاید خود وا داشت. [۳] او در سال 488 هـ. ق به زهد و عرفان روی آورد و آنچه در بغداد داشت را رها کرده و به حج رفت و برادرش را جایگزین خود در مدرسه بغداد کرد. او بعد از حج نیز راهی شام گردید و از آن‌جا نیز به مصر رفت و در تمام این مدت به سیر عرفان و پیرایش درون و شهود عرفانی روی آورد[۴].

غزالی زمانی که در دمشق بود کتاب‌ مهم و اثرگذار خود احیاء علوم الدین را به رشته تحریر در آورد[۵]. وی سپس با اصرار و الزام یکی از وزرای دربار به نیشابور رفته و به تدریس مشغول شد. اما یک سال بیشتر دوام نیاورد و به وطن خود توس برگشت[۶] و در همان‌جا روزگار خود را گذراند و سال 505 هـ. ق در همانجا از دنیا رفت[۷].

شخصیت و اعتقادات غزالی همیشه مورد اختلاف آراء بوده و نظریات مختلف و متفاوتی پیرامون او وجود دارد، گاهی به اغراق در مورد او صحبت شده و گاه چنان هجومی به او شده که حقیقت را نیز پایمال کرده است. فارغ از بحث در مورد شخصیت او می‌توان گفت که او شخصیتی اثرگذار و بسیار اندیشمند بوده و نظریاتش چه درست و چه نادرست، تحوّل بسیاری بر مسلمانان عادی و دانشمندان داشت، این اثرگذاری به حدی بوده که امروزه نیز گفتارهای بسیاری پیرامون او و کتاب‌هایش می‌شود.

گرایش به فلسفه

وی در سی و چهار سالگی به فلسفه روی آورد و سپس وارد دوره‌ای از بحران عمیق معنوی شد که او را به شک در ایمان خویش کشاند. این شک البته گذرا بود و بیش از سه ماه به طول نینجامید. این شک همچون محرکی غزالی را به وارسی دقیق و همه‌جانبه عقاید خود وا داشت[۸].

گرایش به عرفان

او در سال ۴۸۸ هـ. ق به زهد و عرفان روی آورد و آنچه در بغداد داشت رها کرده و به حج رفت و برادرش را جای‌گزین خود در مدرسه بغداد کرد. او بعد از حج نیز راهی شام گردید و از آن‌جا نیز به مصر رفت و در تمام این مدت به سیر عرفان و پیرایش درون و شهود عرفانی روی آورد[۹].

مهم‌ترین آثار غزالی

تهافت (تهافة) الفلاسفه

کتاب تهافت از اثرگذارترین کتاب‌های غزالی بوده که بر علیه فلاسفه و اعتقادات و روش‌های فلسفی نگاشته شده است. این کتاب شامل چهار مقدمه، بیست گفتار و یک خاتمه است. با وجود این‌که در رد فلاسفه کتاب‌های مختلفی نگارش شده است اما هیچ‌کدام به اندازه این کتاب اثرگذار نبوده‌اند.

انگیزه دینی

با وجود این‌که در رد فلاسفه کتاب‌های مختلفی نگارش شده است، اما هیچ‌کدام به ‌اندازه این کتاب اثرگذار نبوده‌اند. غزالی در این کتاب صریحاً گفته است که انگیزه‌اش در نوشتن تهافت الفلاسفة، انگیزة دینی بوده است[۱۰].

اثرگذاری در کشورهای اسلامی

اثر این کتاب غزالی و محبوبیتش در جهان اسلام، بسیار زیاد بوده است و حتی ریشه فلسفه اسلامی را در بسیاری از کشورهای اسلامی خشکاند؛ البته این کتاب و منش و روش موجود در آن، نتوانست در ایران، زادگاه غزالی، چندان محبوبیت بیابد؛ اما اثر او در کشورهای اسلامی بسیار زیاد بود. نقدهایی بر این کتاب نوشته شده است؛ اما هنوز هم برخی شبهات مطرح‌شده توسط این کتاب به بحث و بررسی گذاشته می‌شود[۱۱].

احیاء علوم الدین

غزالی بعد از سال‌ها تدریس، اندک اندک بدین نکته رهنمون شد که آنچه وی و دیگران می‌آموزند و می‌آموزانند، اسلام نیست بلکه تعلیماتی منسوب به اسلام است. وی از همه مناصب و شغل‌های خود دست کشید ... و به پی افکندن افکار احیاء کننده و پیرایشگر خود همت گماشت و محصول این تلاش را در کتابی بزرگ به نام احیاء علوم الدین گرد آورد[۱۲].

این کتاب نیز به مانند کتاب تهافت الفلاسفه، بسیار اثرگذار و معروف بوده و موافقان و مخالفانی داشته است و در باب تصوف و اخلاق نگارش یافته است.

غزالی در مقدمه کتابش می‌گوید: «کار بدانجا رسیده که علوم دین، مندرس و متروک است و منار هدایت، محو و نامعلوم. اینان برای مردم چنین جلوه‌گر کرده‌اند که علمی نیست جز علم فتوای قضاوت که به وسیله آن قاضیان بتوانند فصل خصومت کنند و یا جدل که فخر فروشان با آن بر دشمن خود پیروزی یابند و یا سخنانی موزون و دل فریب که واعظان عوام را با آن دلخوش کنند ...[۱۳]».

احیاء علوم الدین، شامل چهار بخش می‌باشد: عبادات، عادات، مهلکات و منجیات. این کتاب در طول تاریخ مورد توجه بسیاری بوده است و حتی بزرگانی از عالم تشیع چون فیض کاشانی، شرحی بر این کتاب نوشته و در بسیاری از موارد احادیث ائمه را در تأیید مطالب کتاب نقل کرده است و برخی از موارد که مورد قبول نبوده‌اند را حذف کرده و در برخی موارد با مطالب دیگر جایگرین کرده است. فیض کاشانی نام کتاب خود را «المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء» و یا المحجة البیضاء فی إحیاء الإحیاء» نام نهاده است. البته خود غزالی نیز این کتاب را در اواخر عمر خود تلخیص کرد که با نام کیمیای سعادت معروف است.

لازم به ذکر است که اهمیت و ارزش این کتاب، به معنای تأیید تمام مندرجات آن نیست بلکه مواردی در آن وجود دارد که حتی مورد تأیید بسیاری از موافقان آن کتاب نیز نیست و در این مختصر مجالی برای بیان بیشتر نیست.

المنقذ من الضلال

این کتاب در حجمی بسیار کوچک‌تر از کتاب‌های دیگر است و غزالی در اواخر عمر این کتاب را نگارش کرده است. او در این کتاب تلاش کرده تجربه‌های نفسی و عقلی خود در راه رسیدن به حقی که عمر خود را در راه رسیدن به آن گذرانده بود، بنویسد. امروزه ترجمه فارسی این کتاب نیز وجود دارد[۱۴].

آثار غزالی

  1. البسیط، الوسیط، الوجیز (در فقه)
  2. مقاصد الفلاسفه (در فلسفه)
  3. تهافت الفلاسفه (در کلام)
  4. محک النظر (در منطق)
  5. معیار العلم (در منطق)
  6. میزان العمل (در منطق)
  7. المستظهری، (در کلام)
  8. حجةالحق (در کلام)
  9. الاقتصاد فی الاعتقاد، (در کلام)
  10. قوائد العقائد (در کلام)
  11. الرسالةالقدسیه (در کلام)
  12. احیاء علوم الدین، (در تصوف)
  13. بدایةالهدایة (در اخلاق)
  14. المقصد الاسنی
  15. جواهر القرآن، کتاب الاربعین (در اخلاق)
  16. کیمیای سعادت (در تصوف)
  17. الدرةالفاخره
  18. القسطاس المستقیم
  19. فیصل التفرقه بین الاسلام و الزندقه (در کلام)
  20. ایهاالولد (در تصوف)
  21. المنقذ من الضلال
  22. المستصفی من اصول الفقه (در فقه)
  23. مشکاةالانوار (در تصوف)
  24. الجام العوام من علم الکلام (در تصوف)
  25. معراج السالکین (در تصوف)
  26. الادب فی الدین
  27. القواعد العشره
  28. الرسالةالوعظیه
  29. رسالةالطیر
  30. الرسالةاللدینیه
  31. منهاج العارفین(در تصوف)
  32. روضةالطالبین (در تصوف)
  33. الدرةالفاخره
  34. عجائب المخلوقات
  35. اسرارالکائنات[۱۵].

ماجرای غزالی و راهزنان

در حدود قرن پنجم هجری، نیشابور مرکز و سواد اعظم آن ناحیه بود و دارالعلم محسوب می‌شد. طلاب علم در آن نواحی برای تحصیل و درس خواندن به نیشابور می‌آمدند. غزالی نیز طبق معمول به نیشابور و گرگان آمد و سال‌ها از محضر اساتید و فضلا با حرص و ولع زیاد کسب فضل نمود. و برای آنکه معلوماتش فراموش نشود و خوشه‌هایی که چیده از دستش نرود، آنها را مرتب می‌نوشت و جزوه می‌کرد. آن جزوه‌ها را که محصول سال‌ها زحمتش بود مثل جان شیرین دوست می‌داشت.

بعد از سال‌ها عازم بازگشت به وطن شد. جزوه‌ها را مرتب کرده در توبره ای پیچید و با قافله به طرف وطن روانه شد. از قضا قافله با یک عده دزد و راهزن برخورد. دزدان جلو قافله را گرفتند و آنچه مال و خواسته یافت می‌شد یکی یکی جمع کردند.

نوبت به غزالی و اثاث غزالی رسید. همینکه دست دزدان به طرف آن توبره رفت، غزالی شروع به التماس و زاری کرد و گفت: «غیر از این، هرچه دارم ببرید و این یکی را به من واگذارید[۱۶]».

دزدها خیال کردند که حتما در داخل این بسته متاع گران قیمتی است. بسته را باز کردند، جز مشتی کاغذ سیاه شده چیزی ندیدند.

گفتند: «اینها چیست و به چه درد می‌خورد؟»

غزالی گفت: «هرچه هست به درد شما نمی‌خورد، ولی به درد من می‌خورد.»

به چه درد تو می‌خورد؟.

اینها ثمره چند سال تحصیل من است. اگر اینها را از من بگیرید، معلوماتم تباه می‌شود و سال‌ها زحمتم در راه تحصیل علم به هدر می‌رود. راستی معلومات تو همین است که در اینجاست؟. بلی.

علمی که جایش توی بقچه و قابل دزدیدن باشد، آن علم نیست، برو فکری به حال خود بکن.

این گفته ساده عامیانه، تکانی به روحیه مستعد و هوشیار غزالی داد. او که تا آن روز فقط فکر می‌کرد که طوطی وار از استاد بشنود و در دفاتر ضبط کند، بعد از آن در فکر افتاد که کوشش کند تا مغز و دماغ خود را با تفکر پرورش دهد و بیشتر فکر کند و تحقیق نماید و مطالب مفید را در دفتر ذهن خود بسپارد.

غزالی می‌گوید: «من بهترین پندها را، که راهنمای زندگی فکری من شد، از زبان یک دزد راهزن شنیدم[۱۷]».

پانویس

  1. ابن خلکان برمکی إربلی، أبوالعباس شمس الدین، وفیات الأعیان و أنباء أبناء الزمان، محقق: إحسان عباس، ج 4، ص 216 – 217، دار صادر، بیروت، 1900م
  2. ذهبی، شمس الدین أبو عبدالله، سیر أعلام النبلاء، محقق: گروهی از محققان زیر نظر شیخ شعیب أرناؤوط، ج 19، ص 323، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ سوم، 1985م
  3. بدوی، عبدالرحمن، پیام یونسکو، شماره 198، سیر معنوی غزالی، ص 5، آذر 1365 ش
  4. وفیات الاعیان، ج 4، ص 217
  5. سیر أعلام النبلاء، ج 19، ص 323
  6. وفیات الاعیان، ج 4، ص 218
  7. سیر معنوی غزالی، ص 5
  8. بدوی، عبدالرحمن، پیام یونسکو، شماره ۱۹۸، سیر معنوی غزالی، ص۵، آذر ۱۳۶۵ ش
  9. ابن خلکان برمکی اربلی، ابوالعباس شمس‌الدین، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۴، ص۲۱۷، محقق:احسان عباس، دار صادر، بیروت، ۱۹۰۰م
  10. ابوحامد الغزالی، تهافت الفلاسفة، محقق: دنیا، سلیمان، خطبه کتاب، ص۵۹ – ۶۱، شمس تبریزی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲ش
  11. سید‌جلال‌الدین آشتیانی و سیری کوتاه در‌ اندیشه‌های آنان، مجله سفیر، شماره ۱۱، ص۲۱ – ۲۵، ‌پاییز ۱۳۸۸ش
  12. سروش عبدالکریم، نگاهی به احیاء علوم الدین و المحجة البیضاء، مجله نشر دانش، شماره 2، ص 68 – 69، بهمن و اسفند 1359ش
  13. «فصار یرى المعروف منکرا و المنکر معروفا، حتى ظل علم الدین مندرسا، و منار الهدى فی أقطار الأرض منطمسا. و لقد خیلوا إلى الخلق أن لا علم إلا فتوى حکومة تستعین به القضاة على فصل الخصام، عند تهاوش الطغام، أو جدل یتدرع به طالب المباهاة إلى الغلبة و الإفحام، أو سجع مزخرف یتوسل به الواعظ إلى استدراج العوام، إذ لم یروا ما سوى هذه الثلاثة مصیدة للحرام، و شبکة للحطام فأما علم طریق الآخرة و ما درج علیه السلف الصالح...»؛ ابو حامد غزالى، إحیاء علوم الدین، ج 1، ص 2، دار الکتاب العربى، بیروت، بی‌تا
  14. کیایی نژاد، زین الدین، راه رستگاری (ترجمه المنقذ من الضلال)، ماهنامه جلوه، شماره 22، خرداد 1326ش
  15. زندگی‌نامه: ابوحامد محمد غزالی (۴۳۷-۴۹۰) - همشهری آنلاین https://www.hamshahrionline.ir › news
  16. مجموعه آثار شهید مطهری. ج18، ص: 234
  17. غزالی نامه، صفحه ی 116