طالبان دیروز و طالبان امروز (مقاله)
طالبان دیروز و طالبان امروز عنوان مقاله ایست است که بررسی برخی از عملکردهای گروه طالبان در کشور افغانستان پرداخته و با مقایسه کارنامه گذشته این گروه و عملکرد فعلی آن به تحلیل اوضاع فعلی میپردازد.
مقدمه
گروه طالبان که از حدود سال۱۳۷۰ شمسی و در جریان جنگهای داخلی افغانستان سربرآورده و در فاصله سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ حکومت را در این کشور به دست گرفته است و گفته میشود مثلث آمریکا، پاکستان و عربستان سعودی در شکلگیری اولیه و رشد آن نقش اساسی داشتهاند، حداکثر ۳۰ درصد جامعه متنوع افغانستان را نمایندگی میکند.[۱]
این گروه، با توجه به صبغه مذهبی و دستور کاری که- تحت عنوان امارت اسلامی- برای خود تعریف نموده است، نمیتواند اقوام غیر پشتون را مخاطب خود داشته باشد. در میان پشتونها هم سه جریان وجود دارد؛ یک جریان مذهبی سنی که از نظر تعلیمی از مدارس حقانی و... پاکستان تغذیه میشود، یک جریان مذهبی شیعه پشتون و یک جریان غیرمذهبی سنی پشتون که از ایدههای غیرمذهبی جانبداری مینماید. جریان مذهبی اول یعنی طالبان اگر سه چهارم کل پشتونها را هم جذب نماید، ۳۰ درصد یعنی حدود ۱۲ میلیون نفر از مردم افغانستان را نمایندگی مینماید.
آنچه الان از سوی گروه طالبان دنبال میشود سیطره مطلق بر افغانستان و کنار زدن عملی سهم و حق بقیه اقوام و طوایف است و این یعنی سیطره یک اقلیت ۳۰ درصدی بر کل افغانستان. این در حالی است که تاجیکها با داشتن حدود ۱۳ میلیون نفر جمعیت، اقلیتی بزرگتر را شکل میدهند. این در حالی است که میان بیان و قول طالبان، از یک سو باسابقه و از سوی دیگر با عمل فاصله اساسی وجود دارد.
طالبان دیروز
سابقه طالبان، رفتار خشونت بار آنان و کشتار مخالفان علیالخصوص شیعیان از این گروه چهرهای منفور ساخته است. فرماندهان ارشد طالبان به طور رسمی اعلام کرده بودند که شیعیان کافرند و باید نابود شوند و در پی آن، نسلکشی هزارههاو اقوام دیگر شروع شد و بسیاری از آنان هنگام کشته شدن شکنجه میشدند[۲]
پس از سقوط کابل و انتقال مرکز حزب وحدت اسلامی به بامیان، طالبان حملات شدیدی را به این ولایت نمود اما تا تصرف آن، بارها شکست خورد و عقب نشست. در خرداد(جوزا) ۱۳۷۶ش به دنبال تصرف مزار شریف، مرکز ولایت/استان بلخ در شمال افغانستان، هزارههای این شهر و نیروهای حزب وحدت علیه طالبان قیام کرده، با همراهی ازبکها و تاجیکها صدها نیروی طالبان را به قتل رسانده و شهر را باز پس گرفتند. این عمل باعث شد تسلط طالبان بر بیشتر مناطق افغانستان، و ابتکار پاکستان و عربستان برای رسمیت دادن دولت آنان به شکست انجامد. به تلافی، منطقه هزارستان تحریم و محاصره شد. گرسنگی و بیماری، تلفات و فشار بسیاری بر مردم وارد نمود. این وضعیت حدود ۱۵ ماه، تا زمان سقوط بامیان ادامه داشت.[۳] این رفتار خشونتآمیز که از سر تمامیتخواهی و استیلاء بر سایر اقوام افغانستان و از نوع تفکر سلفی و تکفیری گروه طالبان نشأت گرفته بود تا پایان حکومت طالبان بر منطقه یعنی سال 1380 ادامه داشت.
اما امروز طالبان با نقابی دیگر و شکل و شمایل دیگری وارد عرصه سیاست شده و ادعا دارد که رفتار گذشته خویش را تکرار نمیکند و باید دید که در عمل طالبان امروز با دیروز چه تفاوتهایی کرده است.
طالبان امروز
پس از شروع مجدد فعالیت طالبان(۱۳۸۵ش/۲۰۰۶م)، در رفتار خشونتآمیز این گروه با شیعیان هیچ تغییری دیده نشده است و آمارها نشان میدهد تلفات و هزینههای حملات طالبان گاهی برای شیعیان سنگینتر بوده است.[۴] البته پس از شروع فعالیت داعش در افغانستان (۱۳۹۴ش/۲۰۱۵م) و انجام عملیاتهای تروریستی و جنایت بخصوص علیه شیعیان، طالبان در چند بیانیه این حملات را محکوم کرده، و کوشیده است که خود را از حملات عمدی به شیعیان و با انگیزه تعصب مذهبی و نژادی دور نشان دهد.[۵]
«طالبان امروز» اصرار دارد ما قبول کنیم با طالبان گذشته و حکومت مطلوب فعلی آنان با حکومت امارات گذشته، تفاوت بنیادی دارد. ولی روشی که طالبان برای سیطره بر افغانستان در پیش گرفته است، وادارکردن بقیه طوایف و مذاهب به تمکین در برابر سیطره مطلق خود است و این در واقع نوعی جدید از «تمامیت خواهی» این گروه میباشد که اگر بر افغانستان مسلط گردد، قطعاً برای ساکت کردن دیگران دست به سلاح میبرد و به قول و قرارهای فعلی خود پشت میکند.
طالبان الان بر شکلگیری امارت اسلامی تأکید دارد و از آن کوتاه نمیآید و حال آنکه حدود ۷۰ درصد از مردم و اکثریت قاطع اقوام، مخالف این ایده هستند. طالبان «قانون اساسی» که به تصویب اکثریت مردم رسیده را رد کرده و حتی به اصلاح آن بسنده نمیکند. طالبان دقیقاً به دلیل اینکه نمیتواند بیش از ۳۰ درصد مردم را نمایندگی کند، با برگزاری انتخابات پارلمانی یا ریاست جمهوری موافق نیست و به یک «لویه جرگه» میاندیشد که اعضای آن بر مبنای اکثریت پشتون و اقلیت دیگران منصوب شده باشند و این به معنای آن است که تا سالهای بعد هم مردم حق و سهم واقعی در تشکیلات دولتی نخواهند داشت.
طالبان با حمله به مناطق شمالی در حال جنگ با اقوام تاجیک، هزاره، ازبک و... میباشد و هر روز تعدادی از طرفین در این جنگ کشته میشوند این به معنای وقوع دوباره یک جنگ قومی در افغانستان است. طالبان اصرار دارد بگوید ما با مسالمت شهرهای شمالی را تسخیر کرده و بنای جنگ نداریم ولی این واقعیت ندارد و صدها کشته و هزاران آواره مناطق شمالی، بطلان این ادعا را آشکار میکند. طالبان اصرار دارد بگوید ما با شیعیان کار نداریم و مرزهای جمهوری اسلامی ایران را هم محترم میشماریم ولی روش طالبان که توسل به زور برای سیطره بر افغانستان است خلاف این مطلب را نشان میدهد.
نکته دیگر این است که به دلیل آنچه در بخش قبلی گفته شد، استقرار حکومت مطلقه طالب به این سادگی هم که آنان و آمریکا تصور کردهاند، میسر نیست. ما شاهد بودهایم که طالبان در فاصله سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۰ نتوانست سیطره مطلق پیدا کند و لذا در طول این دوره، جنگ در مناطق شمالی این کشور استمرار پیدا کرد.
الان هم طالبان نمیتواند ۱۰۰ درصد خاک را به تصرف درآورده و امارات خود را بدون توافق با دیگران و بدون ارائه یک چشمانداز روشن از حکومتی فراگیر، مردمی و دربردارنده حقوق همه اقوام مستقر نماید. همین الان که رسانههای طالبان تصویر پیروزی مطلق این گروهها را به نمایش گذاشتهاند، بیش از ۵۰ درصد یعنی ۱۸۳ شهرستان از ۳۶۹ شهرستان افغانستان را در سیطره خود ندارد و جنگ و درگیری سخت در ۱۳۶ شهرستان ادامه دارد و این در حالی است که طالب مدعی است بر حدود ۹۰ درصد افغانستان سیطره یافته است.
حکومت مورد نظر طالبان، یک حکومت نیست، صحنهای از آشوب دائمی میان اقوام است و این چیزی نیست که با تغییر ادبیات طالبان- در حالی که بر اصلیترین عناصر فکری سابق خود تأکید میکند- دگرگون گردد.
پانویس
- ↑ ر. ک: مدخل طالبان در ویکی وحدت
- ↑ ر. ک: بهمنی قاجار، جایگاه سیاسی و اجتماعی شیعیان در افغانستان، ۱۳۹۵ش، ص۴۱-۴۳.
- ↑ ر. ک: مدخل طالبان در ویکی وحدت
- ↑ سایت خبرگزاری صدای افغان، گزارش کمیسیون حقوق بشر درباره قربانیان اقلیتها
- ↑ وبگاه خبرگزاری تسنیم، «اعلام مواضع گروه طالبان در رابطه با عزاداری شیعیان در ماه محرم و فتنه داعش»، نشر:۱۳۹۶/۰۷/۰۱، بازدید: ۱۳۹۷/۰۹/۱۹..